با اذعان به این مطلب که قرآن کریم غالباً و نوعاً مباحث کلی را بیان میکند و کمتر به مسائل جزئی میپردازد، بسیار جالب است که در آیات متعددی (با توجه به شأن نزولها و روایات) با تعبیرهای گوناگونی از پذیرش اسلامِ ایرانیان و غیر عربها و یاری رساندن آنان به این دین سخن به میان آمده است. این موضوع بیانگر توجه خاص قرآن به اسلام عجم و ایرانیان است؛ البته چند آیه از سوره روم از این قاعده مستثنا است. در ادامه آیاتی که درباره ایرانیان نازل شده است میآید:
1. برحسب نقل برخی مفسران، آیات آغازین سوره روم درباره رویارویی و نبردهای ایرانیان و رومیهاست. (1) گویند این آیات پس از آن نازل شد که خسروپرویز پادشاه ایران به بهانه خلع قیصر روم از حکومت بیزانس که حامی خسرو در رسیدن به سلطنت و نیز پدر همسر خسرو بود، به قلمروی رومیان لشکر کشید. (2) دو سردار ایرانی شهر براز و شاهین یا فرخان، (3) تقریباً تمامی متصرفات امپراتوری روم در شرق و نیز مصر را فتح کردند (سال 619 م) حتی قسطنطنیه پایتخت رومیها در خطر سقوط قرار گرفت. این واقعه مصادف با دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه بود؛ از این رو مسلمانان هنگامی که خبر پیروزی ایرانیان را شنیدند، متعجب و نگران شدند؛ چرا که از پیروزی مجوس بر اهل کتاب روم کراهت داشتند. در مقابل، مشرکان قریش خوشحال شدند و به شماتت مسلمانان پرداختند. در پی آن، آیات آغازین سوره روم نازل شد. خداوند در این آیات، از شکست ایرانیان از رومیان در آینده نزدیک خبر داده و وعده الهی را تخلفناپذیر دانسته است.
مفسران ذیل آیه: «فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ * وَعْدَ اللَّهِ لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ»، (4) مدت و فاصله پیروزی ایرانیان تا هزیمت ایشان را نه یا هفت سال ذکر کردهاند. (5) ابنکثیر «بِضْعِ سِنِینَ» را از سه تا نه سال دانسته است. (6) گفته شده مقصود از «فِی أَدْنَى الْأَرْضِ» در آیه، منطقه اذرعات شام است که رومیها در آنجا از ایرانیان شکست خوردند. (7) به نقل قتاده با نزول آیات یاد شده، مسلمانان گفته پروردگار را تصدیق کردند تا اینکه خبر شکست ایران در سال ششم هجری در جریان صلح حدیبیه به آنان رسید و آنان را خوشحال کرد. (8) برخی دیگر سال شکست ایران را 622 م یعنی سال هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه دانستهاند. (9) گزارشهای دیگری نیز حکایت از آن دارد که شکست ایرانیان در سال دوم هجری و روز بدر رخ داد و شادی مؤمنان را به دنبال داشت. (10)
طبق گزارشی هنگامی که خبر پیروزی ایرانیان بر رومیان اهل کتاب، به مکه رسید، مشرکان خوشحال شدند؛ اما خداوند با پیشگویی پیروزی رومیان بر امپراتور ایران، در مدتی کمتر از ده سال (بِضْعِ سِنِینَ)، به مسلمانان روحیه بخشید و یکی از معجزات قرآنی را رقم زد: «غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»: 3 رومیان مغلوب شدند، در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از [این] شکستشان به زودی پیروز خواهند شد. در چند سال [آینده]. همه کارها از آنِ خداست، چه قبل و چه بعد [از این شکست و پیروزی] و در آن روز مؤمنان [بر اثر پیروزی دیگری] خوشحال خواهند شد. گویند هنگامی که مسلمانان در منطقه بدر بر مشرکان مکی پیروز شدند، خبر پیروزی رومیان بر ایرانیان نیز منتشر شد و درستی خبر غیبی قرآن را بر همگان آشکار کرد.
مطابق گزارشی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وعده پیروزی رومیان بر ایرانیان را در مکه به مسلمانان نوید داده، و فرمود: «ان الروم ستغلب فارسا»: (11) رومیها به زودی ایرانیان را مغلوب خواهند کرد.
درباره علت شکست سپاه ایران گفته شده، طولانی شدن جنگ و لجاجت خسروپرویز برای ادامه آن، بیزانس را آماده تلافی کرد. از سال 622 م حملات رومیان آغاز شد که طی آن، آذربایجان و ارمنستان غارت شد و سپاهیان روم بر بینالنهرین تسلط یافتند. (12) در پی چیرگی رومیان، سرداران ایرانی و برخی از نجبا و بزرگان بر ضد خسروپرویز شورش کرده، با کشتن وی، پسرش شیرویه را که در قتل پدر نقش داشت به سلطنت رساندند (638) (13) و این زمانی روی داد که اسلام در جزیرةالعرب در حال گسترش بود.
2. بنا به نقل مفسران، هنگامی که آیه «إِن یَشَأْ یُذْهِبْكُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذلِكَ قَدِیراً»: (14) ای مردم اگر او بخواهد شما را از میان میبرد و افراد دیگری را به جای شما میآورد و خداوند بر این کار توانست، نازل شد، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره این افراد جایگزین، سؤال شد. آن حضرت دست بر پشت یا شانه سلمان فارسی گذاشت و فرمود: مقصود از آنان عجم و فارسها قوم سلمان هستند. (15)
3. برخی مفسران مقصود از «قَوْمٍ یُحِبُّهُمْ» در آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ...» (16) را ایرانیان دانستهاند. (17) در این آیه، روی سخن با مسلمانان عرب است که گروهی از آنان پیش از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی دیگر پس از رحلت آن حضرت، مرتد شدند. خداوند به آنان هشدار میدهد: اگر شما از دین اسلام برگردید، خدا به جای شما گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند. این قوم در برابر گروندگان به دین، فروتن، ولی با ناگروندگان سختگیر هستند.
مطابق نوشته برخی مفسران چون این آیه نازل شد، صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن حضرت پرسیدند: این قوم چه کسانی هستند که اگر ما برگردیم خدا آنان را جایگزین ما میکند؟ در آن هنگام سلمان فارسی نزد آن حضرت بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دست خود بر دوش یا زانوی او نهاد و فرمود: این و کسان او یا مردمی که سلمان از آنان است. پس از آن فرمود: «اگر دانش [یا دین و ایمان] در ستاره پروین باشد، هر آینه گروهی از فارسیان به آن دست خواهند یافت» (18) همانگونه که اشاره شد در این آیه شریفه، چند صفت مهم برای قوم ایرانی ذکر شده است:
الف) «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ»: خدا آنان را دوست میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند.
ب) «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ، أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرینَ»: در برابر مؤمنان فروتن و متذلل و در مقابل کفار، عزیز و ناسازگارند.
ج) «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ»: با جان و مال و اولاد در راه خدا مجاهدت و تلاش میکنند.
د) «وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ»: در راه دین خدا و اجرای احکام اسلام و پیشبرد مقاصد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ملامت و سرزنش احدی ترس به خود راه نمیدهند.
ه) «ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»: خداوند از فضل خود به هر کس که بخواهد عنایت میکند.
4. به نقل از سعید بن جبیر، مراد از «یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَكُمْ» در آیه 39 توبه، ابنای فارس (ایرانیان) هستند. در این آیه خداوند متعال، متخلفان از جهاد را به مجازات دردناک تهدید میکند و یادآور میشود که در صورت تعلل، گروه دیگری را به جای آنها قرار خواهد داد. (19)
5. مفسرانی چون میبدی، آلوسی و رشید رضا ذیل آیه «فَإِن یَكْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَیْسُوا بِهَا بِكَافِرِینَ»، (20) مقصود از قومی را که در راه کفر گام برنمیدارند و در برابر حق تسلیماند، ایرانیان دانستهاند. (21) کسانی که با پذیرش اسلام در آینده نزدیک، در پیشرفت آن، با تمام قوا کوشیدند و دانشمندان آنان در فنون مختلف اسلامی کتابهای فراوانی تألیف کردند. (22) برخی مفسران، ذیل این آیه روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردهاند که آن حضرت قریش را بهترینِ عرب و فارس را بهترین عجم معرفی کرده است. (23)
6. بنابه نقل برخی مفسران، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروزی مسلمانان بر ایرانیان و روم را در غزوه خندق (سال پنجم) یا هنگام فتح مکه (سال هشتم هجرت) نومید داد. منافقان آن را بعید دانسته، گفتند: آیا مکه و مدینه برای محمد کافی نیست که در ملک فارس و روم طمع کرده است؟ در این باره آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ...» (24) نازل شد. (25) مطابق روایتی دیگر، این آیه پس از آن نازل شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند خواست تا مُلک فارس و روم را برای امتش قرار دهد. (26)
7. در آیه 38 سوره محمد خداوند به مسلمانان عرب هشدار میدهد اگر قدردان نعمت پاسداری از آیین اسلام نباشند، خداوند این مأموریت را به گروه دیگری خواهد سپرد که در ایثار و فداکاری و نثار جان و مال در راه خدا به مراتب از آنان برترند. آوردهاند که پس از نزول این آیه، برخی از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند، مقصود از این قوم در این آیه چه کسانی هستند؟ در آن هنگام سلمان فارسی کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. آن حضرت دستش را بر ران او زد و گفت: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، سلمان و قومش اگر ایمان به ثُریا آویخته باشد، آنان بدان دست خواهند یافت. (27) از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که مقصود از این قوم موالیاند (28) و موالی شامل ایرانیان نیز میشود.
خداوند در این آیه نیز به عرب هشدار میدهد اگر شما از دین اسلام رویگردان شوید، خدا به جای شما گروه دیگری را میآورد که مانند شما نیستند و دودل نخواهند شد. بلکه استوار و پابرجا خواهند بود. (29)
بنابر نوشته شیخ طوسی هنگامی که این آیه نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خوشحال شد و فرمود: «هی احب إِلَیَّ من الدنیا»: این برای من گرامیتر است از دنیا برخی خشنودی آن حضرت را نوید گرویدن ایرانیان به دین اسلام دانستهاند. (30) بنابر نقل ابن عمر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ذیل آیه، ایرانیان از برگزیدگان خدا معرفی شدهاند. (31)
8. مسلم در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که سوره جمعه نازل شد. هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آیه: «وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ: (32) [و همچنین رسول] بر گروه دیگری که هنوز به آنان ملحق نشدهاند» را تلاوت فرمود، یکی از صحابه از آن حضرت پرسید: مقصود از کسانی که هنوز به ما نپیوستهاند، چه کسانی اند؟ آن حضرت دست مبارکشان را بر سلمان که در جمع ما حضور داشت، نهاد و فرمود: اگر ایمان در ثریا باشد، هر آینه مردانی از آنان (ایرانیان) بدان دست خواهند یافت. (33) مانند این روایت به طرق دیگر از قیس بن سعد بن عباده خزرجی از صحابه نیز نقل شده است. (34) قرطبی بهترین تفسیر «وَآخَرِینَ مِنْهُمْ» را ایرانیان دانسته است. (35) ذیل آیه هفدهم حج و پانزدهم اسراء نیز برخی مفسران و مورخان، از ایرانیان یاد کردهاند. (36)
پینوشتها
1. محمد بن جریری طبری؛ جامع البیان؛ ج 21، ص 22-26. جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 6، ص 481. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 7، ص 380. ابوالفداء بن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 3، ص 433.
2. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 1، ص 466. حسن پیرنیا؛ تاریخ ایران باستان؛ ج 4، ص 2804. آرتور کریستین سن؛ ایران در زمان ساسانیان؛ ص 5822.
3. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 21، ص 23-24. ابوالفداء بن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج3، ص 433.
4. روم: 4-6.
5. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 19، ص 26. جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 6، ص 481.
6. ابوالفداء بن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 3، ص 436.
7. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 21، ص 22-24. جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 6، ص 481-482.
8. محمد بن جریر طبری، جامع البیان؛ ج 2، ص 24. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 7، ج 380. ابوالفداء بن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 3، ص 433.
9. جرجی زیدان؛ تاریخ تمدن اسلام؛ ج 1، ص 29.
10. محمد بن جریر طبری، جامع البیان؛ ج 28، ص 21-26. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 7، ج 380.
11. محمد بن جریر طبری، جامع البیان؛ ج 21، ص 26.
12. حسن پیرنیا؛ تاریخ ایران باستان؛ ج 4، ص 2806-2810.
13. محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الأمم و الملوک؛ ج 2، ص 785-769. ابوعلی رازی؛ تجارب الأمم؛ ج 1، ص 219.
14. نساء: 133.
15. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان؛ ج 3، ص 352. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3، ص 187. ماوردی؛ تفسیر ماوردی؛ ج 1، ص 534. رشیدالدین میبدی؛ کشف الاسرار؛ ج 2، ص 720.
16. مائده: 54.
17. محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 646. محمد بن عمر فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج 12، ص 19-20. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3، ص 321.
18. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 26، ص 86. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3، ص 321-323. محمود بن عمر؛ الکشاف؛ ج 4، ص 231.
19. محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 271. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5، ص 47. ابوعبدالله قرطبی؛ الجامع لأحکام القرآن؛ ج 8، ص 91.
20. انعام: 89.
21. رشیدالدین میبدی؛ کشف الاسرار؛ ج 3، ص 418. محمد بن رشید رضا؛ تفسیر المنار؛ ج 7، ص 594. سید محمود آلوسی؛ روح المعانی؛ ج 7، ص 313.
22. ناصر مکارم شیرازی و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ ج 5، ص 334.
23. رشیدالدین میبدی؛ کشف الاسرار؛ ج 3، ص 418. بروسوی؛ تفسیر روحالبیان؛ ج 8، ص 526.
24. آل عمران: 26.
25. علی بن احمد واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول؛ ص 86-88. فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج 8، ص 4. رشیدالدین میبدی؛ کشف الاسرار؛ ج 2، ص 70-71.
26. علی بن احمد واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول؛ ص 86. محمد بن عمر فخر رازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج 8، ص 4.
27. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 24، ص 86. محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 4، ص 231. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9، ص 164.
28. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5، ص 47. ابوالفتوح رازی؛ روض الجنان؛ ج 17، ص 314-315.
29. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 26، ص 85-86. محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 217. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9، ص 164.
30. نورالدین ابطحی؛ ایرانیان در قرآن و روایات؛ ص 22.
31. رشیدالدین میبدی؛ کشف الاسرار؛ ذیل آیه 38 سوره محمد.
32. جمعه: 3.
33. مسلم بن حجاج نیشابوری؛ صحیح مسلم؛ ج 7، ص 192. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 28، ص 122. جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 8، ص 152-153.
34. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9، ص 429. جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 8، ص 15.
35. ابوعبدالله قرطبی؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 18، ص 61.
36. ر.ک: جلالالدین سیوطی؛ الدرالمنثور؛ ج 3، ص 228-229. محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج 57، ص 216.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول