سیدحسن تقیزاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقیزاده بر جدایی دین از سیاست تأکید میکرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیتالله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقیزاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم میرسد. شاید برای شناخت تقیزاده هیچچیز بهتر از سرمقالهی خود او در شروع دورهی جدید مجلهی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او مینویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیدهی نگارندهی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفهی اطلاعرسانی خود، تعداد محدودی از نوشتههای وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و میتواند مورد استفادهی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقالهی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.
روابط بینالمللی نیز مانند بسیاری از الفاظ و اصطلاحات دیگر در ادوار مختلفه معانی مختلفه داشته است. یعنی در معنی آن تكامل انبساطی حاصل شده كه با وجود وحدت اصل فرق فاحش در اشكال مختلفهی آن ظاهر است و مانند شخصی كه در یك سالگی و پنجاه سالگی یك اسم دارد و یك مسمی ولی تفاوت بیّنی میان همان شخص پنجاه ساله و یك ساله موجود است خیلی از اصطلاحات امروز هم كه كاملاً مستحدث نیستند و از زمان قدیم تا حال مستعمل بودهاند نیز به قدری وسعت معنی و پیچیدگی و عظمت و تكامل پیدا كردهاند كه فرق میان معنی قدیم و جدید آنها با وجود وحدت اصل در لفظ و معنی بیش از فرق [میان] حسن كوچك پسر مطهر حلی طفل گنجشكگیر و علامهی حلی صاحب تألیفات بیشمار شده است. (1)روابط بینالمللی تاریخ قرون وسطی بیشتر عبارت از مراتب مودت شخصی میان سلاطین و رشتهی مصاهرت بین خانواده آنها، محبت و خصومت مذهبی، جنگهای به قصد غارت و ضبط اموال یا جنگهای دینی و یا ناشی از غرور و خودخواهی سلاطین و میل به باجگزار كردن ملوك و ممالك دیگر یا اتحاد بر ضد دشمن مشترك و گاهی بعضی مسائل تجارتی بوده است. در صورتی كه روابط بینالملل امروزه بیشتر تحت تأثیر عوامل اقتصادی و تجارتی است كه نزدیك است حتی سدهای سرحدی را هم در هم شكسته و سیاست و عوامل دیگر را هم تابع خود گرداند.
مخصوصاً روابط بینالمللی در زمان قدیم وسعت زیادی نداشته و غالباً در دول متوسطه و صغیره محدود به روابط با همسایگان بلافصل خود بوده و در دول بزرگ گاهی منتهی به مبادلهی هیئت سفارتی با ممالك بعیده هم میشد.
روابط ایران قدیم با ملل و ممالك دیگر در عهد هخامنشیان بیشتر با یونان و ممالك تورانی ماوراء سیحون و ممالك غربی هند بوده. در عهد اشكانیان و ساسانیان بیشتر با روم و قبایل تركستان و چین (2) و باز قسمتی از هند بوده و در عهد ساسانی با هیاطله و خزر نیز روابط داشتند. بعد از اسلام نیز در عهد سامانیان گاهی روابط سیاسی با چین و روابط تجارتی با ممالك جنوب روسیه (3) و فنلاند و اسكاندیناو و شمال آلمان بوده و در عهد غزنویان و دیالمه با هند و تركستان و مصر و در عصر سلاجقه با مصر و روم و تركستان و در زمان خوارزمشاهیان باز با ممالك تركستان و همسایههای غربی بوده و بس و اگر نادراً با ممالك دوردست سفرائی رفت و آمد داشته باشد جزو اتفاقات نادره شمرده میشود. در عهد سلاطین مغول ایلخانیهای ایران روابط بینالمللی این سلاطین از یك طرف با قاآن بزرگ مغول در قراقوروم و خان بالغ و خوانین مغول ممالك دیگر مانند خان قپچاق كه در شهر سرای مقر داشت و غیره مستمراً و از طرف دیگر با مصر و بعضی ممالك اروپا كه از مقهور و قلع و قمع شدن دول اسلامی «ساراسن» یعنی درواقع دشمنان صلیبیون به دست مغول خوش وقت بودند اتفاقاً وجود داشت. در عهد امیر تیمور و اخلاف او نیز سمرقند محط رجال سفرای خارجه بود، ولی به همان ترتیب كه قراقوروم و خان بالغ در عهد خوانین بزرگ مغول.
استقصاء این روابط بینالمللی قدیم ایران تتبع عمیق و وسیع و ممتدی لازم دارد و به نظر اینجانب سه مجلد دلكش یكی راجع به روابط خارجهی قبل از اسلام ایران و دیگری از ظهور سامانیان تا استیلای مغول و سومی راجع به عهد مغول و تیموریان و خاندانهای كم اهمیت جلایریان و آق قویونلوها و غیرهم میتواند به وجود بیاید. (4)
با ظهور دولت صفوی كه پس از ساسانیان اولین دولت ملی ایران به معنی كامل این كلمه باید شمرده شود روابط بینالمللی ایران داخل یك دورهی وسیعتر یا متوسطی میگردد و دولت ایران بواسطهی قدرت نمائیها و كسب استقلال و عظمت قدیم و حدود ملی ممالك خود از یك طرف و در نتیجهی رقابت سیاسی با عثمانی و جنگهای بزرگ با آن دولت كه خطر دائمی برای ممالك فرنگ شده بود از طرف دیگر انظار دول مسیحی اروپا را به خود جلب كرده و روابط سیاسی و تجارتی زیادی با آن دول پیدا كرد انگلستان و ونیز و اسپانی و آلمان و روسیه و غیرهم پی در پی سفرای ایران را پذیرفته و سفرا به دربار ایران میفرستادند. داستان این روابط خود به تنهایی كتاب ضخیم و دلكشی تواند شد كه مایهی یك فصل از آن را برادران شرلی در سرگذشت خود به انگلیسی و فصل دیگر را دونخوان ایرانی به زبان اسپانیول (5) و شمارهی هفتم سال دوم دورهی جدید كاوه و فصل مهم و كامل دیگر آن را آقای ویسلوسكی در كتاب بسیار دلكش و نفیس خود به زبان روسی برای ما تهیه كردهاند و آقای جمالزاده در كتاب بیهمتای خود موسوم به «تاریخ روابط روس و ایران» (6) با استقصاء كامل آن قسمت را نیز تكمیل كردهاند.
از وقتی كه عهدنامهی اسلامبول 1723 مسیحی بین عثمانی و روس ایران را به واسطهی ضعف آن در دست افغان میان آن دو و دولت تقسیم نمود و چندی بعد عهدنامهی رشت میان روس و ایران در سنهی 1732 و 1735 نادرشاه را ثانیاً مالك حدود حقه ایران كرد و عهدنامههای آن پادشاه با عثمانی حدود غربی ایران را استحكامی داد در تمام مدت حكمرانی سلاطین افشار و زند و اوایل قاجاریه ایران روابط بینالمللی منظم و با وامی مطابق روح زمان نداشت و عهدنامههای ایران بیشتر از تجارت و سیاست و آبهای سرحدی و كشتیرانی به تأمین حجاج و «زیارت بیتاللهالحرام» و زوار عتبات عالیات و اوضاع مشاهد مشرفهی عراق عرب و بقیع میپرداخت و سیاست خارجی ایران بیش از هر چیز به كشمكش با عثمانی معطوف بود.
روابط بینالمللی به معنی جدید قرون اخیرهی آن از زمان فتحعلی شاه قاجار شروع میشود. رقابت فرانسه و انگلیس و سعی هریك برای اتحاد با ایران از یك طرف و هوس جهانگیری روسیهی امپراطوری و مخصوصاً اهتمام آن دولت به توسعهی سرحدات شرقی خود و تسخیر ممالك ایران و عثمانی از طرف دیگر ایران را میدان سیاست بینالمللی و جنگهای خونینی كرد كه پس از یك ربع قرن محاربه و متاركه و صلح گلستان و جنگ قفقاز با عهدنامهی تركمانچای در سنهی 1828 مسیحی كه درست صد سال قبل از نگارش این سطور در قریهای از آذربایجان از طرف روس املا و از طرف ایران امضا شد خاتمه یافته و از حالت حاد به حالت مزمن گذشت و نیز در زمان انقلاب ایران بود كه حكومت كمپانی هند شرقی كه مالك ممالك هندوستان شده بود به تدریج در خلیج فارس دستاندازی كرده و در سواحل و جزایر آن تسلط خود را استحكام میداد.
از ماه شباط 1828 مسیحی تا ماه شباط 1921 مسیحی را باید در تاریخ سیاسی ایران یك باب مخصوص دانست. اوضاع عمومی در این مدت نه شباهت به اوضاع قبل از آن و نه به وضع بعد از آن داشت و تقریباً همهی این مدت در تحت تأثیر یك عامل عمده بود و عهدنامهی تركمانچای اصول سیاست بینالمللی ایران به رغم خود او شده بود. برحسب ظاهر ایران روابط بینالمللی عصری پیدا كرده و مانند زمان اواخر صفویان ارتباط خارجی آن محدود به عثمانی و روس نبوده با ممالك اوروگوای و سوئد و اسپانی و مكزیك نیز عهدنامهها و با سویس و پروس و باویر و ایتالی و اغلب ممالك دنیا روابط مستمر داشت. ولی بدبختانه اساس این عهدنامهها روی بنیان حقوق دولت كاملةالوداد گذاشته شده و اصول عهدنامهی تركمانچای سرمشق عهود بینالمللی ایران گردیده بود. از قضاوت قونسولی (كاپیتولاسیون) و اصولی گمركی گرفته تا مراسم پذیرایی سفرا همه جا عهدنامهها قدم به قدم عهدنامهی الزامی (7) تركمانچای و پروتوكولهای آن را دنبال میكرد و از آنچه یك همسایه به شمشیر و قهر در نتیجهی جنگ و استیلا برای خود گرفته بود دول «متحابهی» دوردست عالم كاملاً بهرهمند میشدند. نمایندگان ایران كه مأمور عقد عهدنامهها با دُوَل دیگر دنیا بودند یا غافل از این بودند كه در مورد ملل ضعیفهی شرقی عبارت «دولت كاملةالوداد» همه جا معنی «متعدیترین دول متعاهد» را داشته و یا با التفات به معنی و مآل این «فورمول» محض فوایدی كه در خارج كردن ایران از محاصره و انحصار سیاسی و بینالمللی كردن آن تصور مینمودند دست به سوی ممالك دور و نزدیك دراز میكردند و برای تأمین روابط با آن دول به فداكاری هم حاضر بودند.
در این نود و سه سال (1921-1828) كه محرم و پائیز سه بار از همدیگر جدا شده و باز به هم رسیدند ایران به ماتم مقهوریت و خزان استقلال دوچار بود و در حال قبض روح تدریجی یا اشتداد روز افزون مرض سرطان سیاسی خود بود. مرض حاد جنگ و مغلوبیت و از دست دادن ولایت عمده و استیلای قشون خارجه به مرض مزمن «نفوذ صلحی» تدریجی كه در قرن اخیر در اروپا برای تسخیر بیسروصدای ممالك مشرقی پیدا كرده بودند منقلب شد. هزاران زنجیرهای كمرشكنی به دست و پای ایران زده شده بود كه عهدنامهی ورسای هم آلمان را چنان ملول نساخته است و عهدنامهی مودت ایران و روس 1921 مسیحی در هر فصلی چندین بند از آن قیود اسیری سیاسی را باز نمود. روابط ایران با دول خارجهی دیگر به طور كلی دوستانه و رسمی و صوری بود و جهات نمایانی نداشت جز مبادلهی سفرا و مقداری تجارت مگر با انگلیس و عثمانی و فرانسه كه از بعضی جهات روابط بیشتری در میانه بود. قسمت عمدهی سیاست انگلیس در ایران از وقتی كه برای اخراج پرتگالیها از بندرعباسی (8) به شاه عباس صفوی كمك دادند تا امروز سر خلیج فارس میگشته و پس از رفع شدن خطر ناپلئون و حملهی او به هند از راه ایران كه دولت انگلیس برای جلوگیری از آن همهگونه اقدامات در ایران نمود اساس سیاست آن دولت بر روی رقابت با روسیه، حفظ معابر هند در مقابل روس، قطع نفوذ ایران از افغانستان، تسلط در خلیج فارس و بر مشایخ سواحل آن، پیشرفت در بلوچستان و تحصیل فوائد اقتصادی و مالی و تجارتی و امتیازات نیمه سیاسی بوده است. مبنای روابط سیاسی بین دولتین عهدنامهی صلح 1857 مسیحی كه جنگ ناشی از قشونكشی ایران به هرات را خاتمه داد و مبنای روابط تجارتی عهدنامهی اكتبر 1841 مسیحی و عمدهی امتیازات آن دولت در ایران خطوط تلگراف و بانك و نفت و بعضی طرق شوسه و كشتیرانی در كارون و قروض به دولت ایران بوده و هست. معاهدات قدیمهی دولت انگلیس با ایران در جلد ششم «مجموعهی معاهدات» آیتچیسون (9) و معاهدات جدیده بین این دو مملكت از ابتدای قرن نوزدهم مسیحی مشتمل بر 16 قرارداد در كتاب مفید سیر ادوارد هرتسلت (10) و صورت مشروح امتیازات انگلیسی و سایر دول در ایران در كتاب لورینی ایتالیایی (11) و لیتن آلمانی (12) دیده میشود.
روابط با عثمانی بیشتر میراث رقابت قدیم و مخاصمات مذهبی و بالخصوص منازعات راجع به اماكن مقدسهی شیعه در عراق عرب و معامله با شیعیان و مخصوصاً با حجاج و زوار شیعه در خاك عثمانی و یا سنیها در ایران و اختلافات سرحدی كه مرض مزمن دائمی شده است بوده و كمتر مبنای تجارتی یا منافع ملی را داشته است.
در میان دول دوردست فرانسه با ایران روابط مدنی و علمی بیشتری داشته است. و امتیاز حفریات آثار عتیقه و نفوذ در تأسیسات معارفی و قضایی و صحی ایران را دارا بوده است و در قرن حالیهی مسیحی تجارت معتنابهی میان مملكتین پیدا شده است.
روابط ایران با آلمان اگرچه از اواسط قرن نوزدهم مسیحی با دول مختلفهی آلمانی معاهداتی موجود بوده ولی در واقع پس از تشكیل كنفدراسیون آلمانی و غلبهی پروس بر فرانسه شروع شد و ابتدا به خرید یك كشتی جنگی و بعد یك باطری توپ مسلسل و استخدام یكی دو صاحب منصب و بعدها یك مدرسهی آلمانی در طهران محدود بوده، ولی از اوایل قرن بیستم مسیحی روابط تجارتی و اقتصادی به طرز حیرتانگیزی رو به تزاید گذاشت و تجارت آن مملكت با ایران از درجهی هشتم به درجهی سوم ممالك خارجه بالا رفت و یك رشته كشتیرانی میان هامبورگ و خلیج فارس دائر شده و چند فقره تأسیسات اقتصادی آلمانی در ایران برپا گردید. مسلم است كه با وجود بیطرفی ایران در جنگ اروپایی گذشته باز به واسطهی استیلای عساكر محارب در ایران و قلع و قمع هر آنچه به آلمان تعلق داشته این روابط كاملاً جز اصل عهدنامهها از میان رفت. ولی از طرف دیگر یك روابط معنوی مهمی چه از حیث حسن شهرت علم و صنایع و لیاقت و هنر فوقالعادهی آلمانیها در ایران و چه از حیث ارتباط علمی و ادبی به واسطهی انتشار علم آلمانی در ایران و رفتن محصلین ایرانی به آن مملكت به وجود آمده و در كار تزاید است.
روابط با آمریكا كه رسماً از سنهی 1856 مسیحی به واسطهی عهدنامهی منعقده میان مملكتین برقرار شده است در مقام عمل تا اوائل قرن حالیهِ مسیحی محدود به روابط رسمی سیاسی بود. ولی كم كم روابط تجارتی قدری فزونی گرفته و از موقع استخدام یك میسیون آمریكایی برای اصلاح مالیهی ایران در سنهی 1911 مسیحی به این طرف روابط نزدیك جدی و دوستانه میان دو ملت پیدا شد و مخصوصاً پس از جنگ اروپایی مداخلات ویلسون رئیس جمهور آمریكا برای حفظ حقوق ایران و كمك آن دولت به ایران در مسائل بینالمللی كه پیش آمد و فرستادن یك هیئت دوم مالی برای تنظیم مالیهی ایران در سنهی 1922 مسیحی و اعانههای مالی ملت آمریكا برای تخفیف مصائب و آلام ملی ایران و كمكهای تربیتی آمریكا به ایرانیان این روابط قلبی دوستانه را بین ملتین خیلی تقویت نمود و رویهم رفته توان گفت كه آمریكا مملكت بزرگی است كه در تاریخ روابط ایران با آن هیچ وقت حادثه نامطبوعی پیش نیامده و از ابتدا تا انتها دوستانه و خالصانه و بیشائبه بوده است.
واضح است كه گذشته از آنچه ذكر شد دولت ایران با دول ایتالی از (سنهی 1862) و اتریش (سنهی 1857) و اسپانی (1842و 1870) و سوئد (1857)و دانمارك (1857) و سویس (1873) و یونان (1861) و هولاند (1857) و مكزیك (1902) و آرژانتین (1902) و اوراگوای (1903) و برزیل (1903) و شیلی (1903) و بلژیك (1857) نیز روابط سیاسی و معاهداتی از قرن نوزدهم داشته و دولت آخری بعضی منافع متفرقه و امتیازات و مستخدمینی نیز در ایران دارا بوده و تجارت بالنسبه مهمی نیز با این مملكت داشته و دارد. هم چنین در سالهای اخیر دولت ایران معاهداتی با چین و افغانستان منعقد ساخته است و اكنون طرح عهدنامههایی با لهستان و ژاپن و چكوسلواكی و یوگوسلوای به روی اصول تساوی حقوق در تحت نظر است. با دولت مصر هم روابط صمیمانه موجود است.
ماه شباط 1921 مسیحی مطابق با بهمن ماه 1299 در تاریخ سیاسی بینالمللی ایران یك سرفصلی تشكیل میدهد كه تأثیرات آن روز به روز در حیات سیاسی این مملكت نمایان است. انقلاب روسیه برای ایران درست همان حكم بازكردن طنابی را داشت از گردن یك مختنق كه در آخرین نفس و رمق یك معجزه آن را پاره كرده باشد، همان طنابی كه شوستر آمریكایی كتاب خود را در بیان كیفیت آن نوشته است. اختناقی كه در 1912 مسیحی و بعد از آن از طرف حكمرانان پترسبورگ و پتروگراد و حكومت تسارها در كار انجام بود در سنهی 1917 و بعد از آن به دست اولیای امور لنینگراد و مسكو و حكومت كارگران و دهاقین تعطیل شد و از آن تاریخ به این طرف ایران داخل دور تاریخی جدیدی از روابط بینالمللی خود میشود، یعنی دیگر «مسئله ایران» از افواه دیپلماتها میافتد و اسم ایران جای آن را میگیرد. قشون روس بلافاصله بعد از انقلاب نوامبر و قشون انگلیس در 1921 مسیحی خاك ایران را تخلیه نمودند. روابط ایران با روسیه براساس تساوی و حقوق عمومی گذاشته شد و این اولین قدم مبدأ تعمیم این اصول به همهی جهات گردید. امور مالی و نظامی ایران از تحت نظارت خارجیان بیرون آمد، پستخانهای خارجی از بنادر جنوبی ایران برچیده شد، قرارداد امتیاز حفریات آثار عتیقه با فرانسه ملغی گردید، با چین و افغانستان عهدنامهی مبنی بر تساوی حقوق بسته شد، اعلان الغای كاپیتولاسیون خارجیها به تمام دول داده شد، عهدنامهها و قراردادهای متعدد پستی و تلگرافی و تجارتی و غیره با روسیه مبنی بر اساس مساوات بسته شد، ایران در جامعهی ملل عضویت پیدا كرد، مملكت ما از منطقهی ممنوعهی تجارت اسلحه خارج شد، جامعهی ملل حقانیت ایران را در تقاضای استقلال گمركی تصدیق و تأیید كرد، ملوكالطوایف سرحدی ایران كه به حمایت خارجه دم از خودسری میزدند منكوب و مقهور شدند، قشون نظامی ایران در ولایات دوردست و اكناف مملكت مستقر گردید، خوزستان و صحرای تركمن و ماكو در تحت تسلط و اقتدار مستقیم و كامل حكومت مركزی درآمد، اوضاع مالی در نتیجهی آزادی از تضییقات و قیود بیشمار و استقراضهای روسی تا درجهای قوامی گرفت، آشوراده فعلاً و فیروزه به موجب عهدنامه (كه اجرای آن به تعویق افتاده) به مالك اصلی برگشت، برای تقسیم آبهای سرحدی تركمن و خراسان قراری بسته شد، تصفیهی سرحد مغان مطرح نظر دولتین ایران و روس است. پرت انزلی به تصرف ایران درآمد، عهدنامهی گمركی جدیدی با روسیه متضمن منافع طرفین و حق استقلال گمركی برای ایران منعقد گردید، نمایندگی سیاسی روسیه در ایران و ایران در روسیه به سفارت كبری تبدیل شد، حق ترانزیت آزاد مال التجارهی ایران از راه روسیه به ممالك مغربی تصدیق و تأیید شد، ایران در یك سلسله از قراردادهای بینالمللی برای منافع مشتركهی نوع بشر صاحب امضای مشترك گردید، آثار تحكم خارجی از قبیل بریگادقزاق و گارد انگلیسی در بوشهر، دخالت در تلگرافخانههای ایران و جلوگیری از اجرای قوانین مالیاتی و بلدی و صدها چیز دیگر برطرف گردید و تبعیت اتباع روس به قوانین و محاكم قضایی ایران مؤید برقراری قوانین و تشكیلات منظمتری شد، اساسنامهی جامعه ملل ایران را از نگرانی اختلافات با عدهای از دول كه عضو جامعه هستند مصون داشته و راه حل آن را پیشبینی كرده است، عهدنامهی تأمینیهی ایران و عثمانی سال 1304 نیز اگر به تصویب نمایندگان ملت ایران برسد و قوت قانونی پیدا نماید قدم مهمی خواهد بود كه بنیان دوستی با مملكت همسایهی غربی ما را از شائبهی هر تزلزل مصون خواهد داشت،بالاخره عهدنامهی تأمینیه و بیطرفی ایران و روس سال جاری ایرانی صفای روابط دوستانه ما را با دولت همسایهی شمالی از شوایب واكدار محفوظ میدارد و امید است كه معاهدات جدیده براساس تساوی حقوق با بسیاری از دول كه در اوائل سال 1307 باید عقد شود، تأمین استقلال گمركی ایران به واسطهی حسن مساعدت و ابراز حسن نیت همسایگان، حل دوستانهی مسائل معوقهی فرعیه میان ایران و انگلیس در آتیهی نزدیك، تصفیهی گفتگوهای سرحدی میان ایران و عثمانی، تأمین منافع و حقوق ایران در عراق عرب و تصفیهی اختلافات راجع به آن و بالاخره به كار افتادن كامل قرارداد تجاری و گمركی و غیره با روس، اوضاع سیاست خارجی و حالت روابط بینالمللی ایران را بیش از بیش روشنتر سازد.
واضح است كه این صفای فعلی و بالنسبهی افق سیاسی و روابط بینالمللی ایران به هیچوجه دلیل بر نیكبینی مفرط و كوتهنظرانه نباید بشود و بسیار بچهگانه خواهد بود اگر ما قصری از امید روی این ظواهر دلفریب بنا كنیم. چه تا در خود ملت ایران رشد سیاسی و اجتماعی كاملی حاصل نشود و مخصوصاً برای تقویت بنیهی معرفتی و اقتصادی و صحی آن در این فرصت خدادادی اقدامی جدی و عاجل به عمل نیاید و بالاخص تعلیم عمومی به حدی فوقالعاده بسط داده نشود این سكون و صفای موقتی كه مانند آفتاب زمستان گذرنده است زایل شده و با اندك تغییری در اوضاع بینالمللی و سیاست دول قوی همهی این بساط دلخوش كن برچیده تواند شد.
پینوشتها:
1.اشاره به قصهی معروف علامه حلی در طفولیت او است.
2.در زمان اشكانیان دو سفارت از چین به ایران آمد، (در حدود صد سال قبل از میلاد مسیح و 97 سال بعد از میلاد) و در حوزهی ساسانی ده بار سفارت چین به ایران آمده است. (تاریخ ایران تألیف سایكس).
3-در آن ازمنه هنوز این ممالك به اسم روسیه موسوم نبود، چنانكه وقتی كه بالله خلیفهی عباسی ابن فضلان را در سنهی309 به سفارت پیش ملك صقالبه فرستاد و در ممالك شمال بحر خزر سفر كرد اسمی از روسیه در میان نبود.
4.سرمایهی این مجلد اخیر در سفرنامههای دو سفیر اروپایی به قراقوروم یكی در سنهی 1245 و دیگری در سنهی 1253 مسیحی كه ترجمهی انگلیسی آنها را انجمن هكلویت در جلد چهار سلسلهی دوم انتشارات خود نشر كرده و مجموعهی بسیار نفیس آبل رموسات در دو مجلد راجع به یادداشتهای روابط سیاسی سلاطین مسیحی با امپراطورهای مغول و شرح سفارت مغولی به دربار ادوارد اول و ادوارد دوم پادشاه انگلیس در سنهی 1307 مسیحی و نامهی امیر تیمور به پادشاه فرانسه كه در شمارهی 5 از سال دوم كاوه در دست است.
5.ترجمهی انگلیسی این كتاب اخیراً در لندن طبع و نشر شد.
6.ضمیمهی مجلهی كاوه منتشره در برلین در سنهی 1920 و 1921 مسیحی.
7.dictat
8.اسم این بندر در آن وقت گامبرون بود.
9.Aitchison:Collection of Treaties,vol.VI
10.Sir Edward Herstet:Treaties ect. concluded between Great Britain and Persia and between Persia and other foreign powers wholly or partially in force on the 1st April 1891.London 1891.
11.Lornini: La Persia Economica contemporomea e la sua questione monetertia,Roma 1900
12.Wilhelm Litten: Persien von der Penetration pacifique zum Protektorat,Berlin and Leipzig 1920.
تقیزاده، سیدحسن، (1393)، مقالات تقیزاده (جلد دوازدهم) نوشتههای تاریخی و نوروز، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.