سیدحسن تقیزاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقیزاده بر جدایی دین از سیاست تأکید میکرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیتالله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقیزاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم میرسد. شاید برای شناخت تقیزاده هیچچیز بهتر از سرمقالهی خود او در شروع دورهی جدید مجلهی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او مینویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیدهی نگارندهی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفهی اطلاعرسانی خود، تعداد محدودی از نوشتههای وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و میتواند مورد استفادهی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقالهی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.
شاهنامهی فردوسی یک دریای عظیمی است که برای تتبّع دقیق و مشروح آن سالهای دراز صرف وقت لازم است. این کتاب جسیم شامل قریب پنجاه هزار بیت است. اگر چه معروف آن است که شاهنامه 60000 بیت دارد و خود فردوسی نیز گوید «بود بیت شش بار بیور هزار» و در هجونامه نیز گوید «ز ابیات غرّا دو ره رسی هزار...» با وجود این قریب به یقین است که این فقره از بابت مسامحه در عدد و مبالغه است و چنان که نولدکه نشان میدهد از چهل نسخهی خطّی شاهنامه که تا حال عدّهی ابیات آنها معلوم است اغلب آنها میان 48000 و 52000 بیت دارد و چند نسخه قریب 55000 و دو نسخه نزدیک به شصت هزار و یک نسخه 61266 بیت دارد ولی این نسخهها که عدّهی ابیات آنها زیادتر است ملحقات زیادی دارند و غالباً برزونامه داخل آنها شده. اشتهار این که شاهنامه مشتمل بر 60000 بیت است قدیم است و حتّی ابنالأثیر در کتاب المثل السائر که در نیمهی اوّل قرن هفتم تألیف شده نیز چنان که بیاید عدّهی ابیات شاهنامه را به همین عدد قید میکند ولی عجب آن است که قزوینی در آثار البلاد عدّهی ابیات را هفتاد هزار مینویسد و این فقره (اگر غلط طبع یا نسخه نباشد) بالاترین مبالغات در عدهی ابیات است که به نظر رسیده است. (1)شاهنامه از قدیم الایّام یعنی اقلّاً از اواخر قرن پنجم محلّ توجّه و تعلّق خاطر مردم بوده و نه تنها در ایران بلکه تقریباً در تمام ممالک مشرق زمین که زبان فارسی در آنجاها تحصیل میشد مردم شوق و رغبت عظیمی به استماع آن داشتند و از زمان قدیم آن را به زبانهای شرقی ترجمه کردهاند. البنداری (قوامالدّین فتح بن علی بن [محمّد بن] فتح الاصفهانی) در بین سنهی 620 و 624 آن را نثراً به عربی ترجمه کرده. (2) به زبانهای ترکی و اردو هم ترجمه شده (3) و استقصاء ترجمهها و منتخبات و تلخیصهای آن فایدهی زیادی ندارد و شرح آنها موجب تطویل زیاد میشود و همچنین ترجمههای فرنگی به نظم و نثر که خیلی زیاد است و به خیلی از زبانهای فرنگی کلّاً یا جزءً ترجمه کردهاند و موهل در ذیل ترجمهی فرانسوی خود اسامی آنها را به تفصیل میشمارد و علّامه نولدکه نیز در ذیل رسالهی معروف خودش در باب شاهنامه آنچه را که بعد از زمان موهل نشر شده ثبت میکند. همین قدر کافی است گفته شود که یکی از ترجمههای کامل منثور شاهنامه ترجمهی خود موهل است به فرانسوی و ترجمهی کامل منظوم آن ترجمهی پیزی (4) است به زبان ایتالیائی.
نسخههای خطّی شاهنامه که در دست است خیلی زیاد است و نسخههای بالنّسبه خوب و قدیمی در کتابخانههای اروپا و هندوستان محفوظ است. قریب چهل نسخهی مختلف خوب و بالنّسبه صحیح را میتوان اسم برد که طبع کنندگان فرنگی شاهنامه (5) به آنها رجوع کرده و به دقّت کامل آنها را مقابله کردهاند. غیر از اینها هم باز بعضی نسخههای خوب قدیمی در اروپا موجود است ولی بدبختانه هیچ کدام از این نسخهها به قدر کافی قدیمی و صحیح نیست. قدیمترین نسخهها که برای ما دسترس و معلوم است نسخهی قدیم لندن است (در موزهی بریطانی) که ظاهراً به تاریخ 675 نوشته شده (ولی قطعی نیست زیرا که محتمل است تاریخ نسخهای که از روی آن استنساخ شده به این نسخه نقل شده باشد) و از آن گذشته نسخههای پترسبورگ و لیدن است که اوّلی به تاریخ 734 استنساخ شده ولی چندان صحیح نیست. از نسخهی قدیم مسکو که اسناد داده شده که از روی نسخهی اصلی خود فردوسی استنساخ شده (6) و نسخهی طهران در کتابخانهی دولتی که معروف است عین نسخهی بایسنقر میرزا است که در سنهی 829 نوشته شده اطّلاع ما افواهی و غیر قطعی است. یک نسخهی قدیم که ظاهراً قدیمترین کلّ نسخ معلومه است در پاریس در دست یک کهنه فروش موسوم به دموت (7) موجود است که بدبختانه کسی بدان دسترس ندارد. (8)
نسخههای شاهنامه اختلاف زیادی با هم دارند به طوری که مطابقه و مقابلهی آنها و پیدا کردن اصل اشعار بدین واسطه بسیار مشکل است و چنانکه نولدکه اشاره میکند نسّاخ از زمان خیلی قدیم با شاهنامه به دلخواه خود بازی کردهاند و اختلافات نسخ در قدیمترین نسخههای موجوده نیز در کار است. تحقیق و تدقیق کامل شاهنامه و مقابلهی نسخ موجوده و استقصاء کامل نسخهها و نسخه بدلها و تصحیح کامل ابیات کار فوقالعاده و بزرگی است که حوصله و صبر و مداومت عظیم میخواهد. این کار را ماکان و موهل و ولرس و لومسدن تا اندازهای به فعل آوردهاند و از همه بیشتر علّامه نولدکه با حوصلهی حیرتانگیزی و تا اندازهی بزرگی آن را انجام داده لکن تکمیل اینکار به قرون آینده میماند و حوصلهی ضعیف ایرانیان امروز کافی انجام هزار یک این کار نیست. (9)
انجام این کار بزرگ علاوه بر تدارک تمام اسباب و جمع نسخ یا عکس نسخههای موجوده از همه جای دنیا یک «رنج سی سالهی» دیگری ولی رنج عالمانه و تتبّع به طریقهی علمی اروپائی میخواهد که تمام نسخ معلومه را که دسترس بدآنها هست و تا اندازهای قدیمی یا صحیحاند با هم مقابله کرده و یکی از قدیمترین و صحیحترین آنها را اساس گرفته و ابیات زاید نسخ دیگر را جداگانه قید کنند و نسخه بلدها را ضبط نموده و به چاپهای فرنگی شاهنامه و ترجمههای شرقی و غربی آن و تمام فرهنگها و کتب لغت و تذکرهها و جنگها و منتخبات و تلخیصات و غیره که بیتی از شاهنامه در آنها آمده رجوع کرده و همهی آنها را از نظر دقّت گذرانده و تقریباً تمام یا اغلب نوشتجات مهمّ فرنگی را در باب شاهنامه خوانده و از یوسف و زلیخا و اشعار متفرّقهی فردوسی نیز استفاده کرده تقلیدهای شاهنامه را نیز از گرشاسپنامه و سامنامه و جهانگیرنامه و بانوگشسپنامه و بهمننامه و فرامرزنامه و برزونامه و غیره که ذکر آنها در شمارهی 11 سال گذشتهی کاوه گذشت (10) تتبّع کرده و یک نسخهی کامل صحیح و نزدیک به اصل ترتیب بدهند. معلوم است که برای یک همچو طبع و نشر نقّادانه به ترتیب فرنگی تتبّع وافی و استقصاء کافی و جامع از تمام ادبیّات و تواریخ و نوشتههای فارسی و عربی قرن سوم و چهارم و پنجم هجری یا نوشتههای راجع به آن قرون و تمام اطّلاعات راجعه به خراسان در عهد سامانیان و غزنویان لازم است و نیز برای کشف و حلّ لغات و اصطلاحات مشکله و اسامی اشخاص و اقوام و اماکن اطلاع کامل از جغرافی قدیم و تاریخ اقوام قدیمه و زبانهای قدیم ایرانی و کافّهی اشعار و تحریرات منثور فارسی قرون اولای اسلام ضروری است و همچنین برای تحقیق منشأ داستانها احاطهی کافی به داستانهای ملل قدیمه و جدیدهی دیگر لازم است. (11)
بهترین طبعهای نقّادانه که تا امروز به عمل آمده طبع ماکان است (12) و طبع موهل (13) و طبع ولرس (14) که ما مجال سخن در باب آنها نداریم.
در شاهنامه از قدیم الایّام تصاویر نقش میکردهاند و به اغلب احتمال این رسم خیلی قدیمی است. در دیباچهی قدیم شاهنامه از تصاویر کتاب کلیله و دمنه که به امر نصربن احمد سامانی در نیمهی اوّل قرن چهارم آن را رودکی نظم کرد حرف میزند. المقدسی (15) هم از تصاویری که ایرانیان به شاهنامهی منظوم مسعودی مروزی نقش میکردهاند سخن میراند (16) و بسیار ممکن است که این فقره یک رسم قدیمی ایرانی بوده که از عهد ساسانی مانده بوده است چنان که حمزهی اصفهانی و مسعودی نیز از یک کتاب تصاویر و شمایل سلاطین ساسانی نقل میکنند. (17)
شعرای دیگر فارسی زبان که بعد از فردوسی به تقلید او بر اسلوب شاهنامه سخن سروده و داستانها پرداختهاند زیاد هستند و ما مجال شرح آنها را نداریم (18) ولی همینقدر باید بگوئیم که این داستانها مانند گرشاسپنامه و سامنامه و برزونامه و فرامرزنامه و جهانگیرنامه و بهمننامه و بانو گشسپنامه و غیره و غیره به عقیدهی بعضی مثل خود شاهنامه از روی داستانهای قدیم بومی ایران (روایات شفاهی یا کتبی) و آنچه که در میان عامّه معروف بوده اخذ و به قالب نظم ریخته شده، ولی استاد نولدکه را عقیده بر آن است که این داستانهای منظوم به کلّی جعلی و خیالی بوده و از طرف همان شعرا که آنها را نظم کردهاند ایجاد شدهاند. شکّی نیست که قول علّامهی مشارالیه در این باب حجّت است و اگر تماماً حقّ نباشد، قطعاً قریب به تمام حقّ است. (19)
در باب استقصاء نسخههای خطّی موجودهی شاهنامه، طبعهای مختلف آن که تا حال به عمل آمده، ترجمههای شرقی و غربی بعضاً یا کلّاً، تقلیدهای شعرای دیگر از آن که تا امروز به وقوع آمده ما نمیخواهیم به تفصیل سخن رانیم چه این کار اگر چه ممکن است باعث تطویل خیلی زیاد میشود و هم مؤلّفین فرنگی این کار را انجام دادهاند.
برای حلّ و کشف لغات مشکلهی شاهنامه کتاب کاملی در مشرق زمین تألیف نشده (2) و شرحی هم نوشته نشده (چنان که به کلّیات سعدی و حافظ و خیلی از شعرای دیگر به ترکی یا فارسی یا زبان اردو نوشته شده) فقط به کتاب، لغات شاهنامه که فاضل علّامه عبدالقادر بغدادی (1030 تا 1093) نوشته و سالمان (21) آن را در پترسبورگ به طبع رسانیده اشاره لازم است. در این کتاب علاوه بر شرح لغات مشکلهی شاهنامه با شواهد از اشعار خود فردوسی و سایر متقدّسین شعرا 1761 بیت از شاهنامه استشهاد شده که برای مقابلهی نسخهها خیلی مفید است و سالمان مبلغی از این ابیات را با نسخ شاهنامه چاپ فرنگی مقابله کرده ولی بعضی را در شاهنامههای موجوده پیدا نکرده است.
بهترین کتابی که در اروپا در خصوص شاهنامه نوشته شده بلاشکّ رسالهی علّامه نولدکهی آلمانی است. (22)
پینوشتها:
1.لباب الألباب عوفی عدّهی ابیات شاهنامه را 80000 حساب میکند. چه 20000 بیت به دقیقی و «شصت هزار» دیگر نیز به فردوسی نسبت میدهد. اگر در لفظ «بیست هزار» دقیقی سهو از کاتب نباشد این قول اعظم مبالغات میشود.
2. قدیمترین ترجمهی شاهنامه در حدود یک قرن پیش از بنداری در ناحیهی بیهق صورت پذیرفته است. علیبن زید بیهقی در وشاح دمیة القصر (تألیف در 528 – 535 ق) گفته است که شاهنامه را محمد بن اسمعیل بن حسین الدهان اثیرالملک نیشابوری، از شاعران و ادیبان نیمهی دوم قرن پنجم ق، به زبان عربی ترجمه کرده بوده است. نک: محمدرضا شفیعی کدکنی، «قدیمترین ترجمهی شاهنامه» یشت فرزانگی، جشننامهی دکتر محسن ابوالقاسمی، به اهتمام سیروس نصراللهزاده و عسکر بهرامی. تهران: هرمس، 1384: 335 – 341. (پژمان فیروزبخش)
3.به قول موهل تاتار علیافندی معروف به کانسو امیر غوری در سنهی 916 شاهنامه را کاملاً به نظم به ترکی ترجمه کرده. یک ترجمهی دیگر ترکی به نثر نیز در سنهی 1030 به عمل آمده و مترجم مهدی نام از درباریان سلطان عثمان ثانی بوده.
4. Itala Pizzi.
5. ژول موهل و ماکان و ولرس و لومسدن.
6. پرچ (Wilhelm Pertsch) در فهرست کتب فارسی خطی موجوده در کتابخانهی دولتی برلین از اردمان نقل میکند که وی ادّعا کرده که نسخهی قدیم مسکو از روی نسخهی اصلی نوشته شده .
7. نسخهی مصوّری از شاهنامه که به نام عتیقهفروش فرانسوی Georges Demotte به «دموت» موسوم شده و اکنون بیشتر با عنوان «شاهنامهی بزرگ مغولی» شناخته میشود، در اصل متعلّق به کتابخانهی سلطنتی ایران بود که در زمان محمّدعلی شاهقاجار از آنجا خارج و فروخته شد. دموت برای اینکه سود بیشتری از فروش نسخه حاصل کند آن را ورق ورق نمود و بدین ترتیب مجالس آن در مجموعههای عمومی و خصوصی دنیا پراکنده شد. از سرنوشت بیشتر اوراق بدون نگارهی نسخه اطلاعی نیست. این نسخهی نفیس شاهنامه احتمالاً به سفارش غیاثالدین محمّد پسر رشیدالدین فضلالله در حدود سال 735 ق در تبریز ساخته شده است. برای آگاهی بیشتر دربارهی آن، نک: Priscilla P. Soucek, “Demotte Šāhnāma” Encyclopaedia Iranica. Costa Mesa, California: Mazda Publishers, Vol. 7: 277-278; Sheila S. Blair, “Rewriting the History of the Great Mongol Shahnama”, Shahnama the Visual Language of the Persian Book of Kings, ed. By R. Hillenbrand, Ashgate, 2004: 35 – 50. (پژمان فیروزبخش)
8. دربارهی نسخههای خطی شاهنامه، نک: ایرج افشار، کتابشناسی فردوسی و شاهنامه، از آغاز نوشتههای پژوهشی تا سال 1385. تهران: میراث مکتوب، 1390 (چاپ چهارم): 253 – 276؛ جلال خالقی مطلق، شاهنامه، از دستنویس تا متن (جستارهایی در معرفی و ارزیابی دستنویسهای شاهنامه و روش تصحیح انتقادی متن). تهران: میراث مکتوب، 1390. (پژمان فیروزبخش)
9.مثالی از حوصلهی علمای فرنگ در این باب آن است که یکی از علمای آلمان [= فریتش وولف (ویرایشگر)] یک «کشف الکلمات» برای شاهنامه ترتیب داده که در آن تمام کلمات شاهنامه که مثلاً قریب به دو کرور کلمه میشود با اشاره به محلّ آن در شاهنامه از صفحه و سطر درج شده و سالهای دراز برای این کار صرف کرده و البته هیچ ایرانی معاصر حوصلهی انجام صد یک این کار را نخواهد داشت. این کشف الکلمات هنوز تمام نشده و ظاهراً شبیه به کشف الکلماتی است که استاد فلوگل به قرآنی که چاپ کرده، ترتیب داده است.
10.اسم این سه داستان اخیر و همچنین دو قصّهی مذکور بعد از آن در مجملالتّواریخ آمده که گوید این حکایات را از کتاب شاهنامهی منثورابوالمؤیّد بلخی [نثر ابوالمؤیّد...] اقتباس کرده و از این قرار معلوم میشود که در آن شاهنامه که ما در شمارهی 2 و 8 کاوه از آن سخن راندیم و ظاهراً در اوایل قرن چهارم هجری تألیف شده این قصص موجود بوده و لهذا حکم آنها مثل داستانهائی نیست که بعد از فردوسی به تقلید او ساخته شده مثل فرامرزنامه و سامنامه و جهانگیرنامه و برزونامه و بهمننامه و بانوگشنَسپ نامه و دارابنامه و قهرماننامه و هوشنگنامه و فغفورنامه و طهمورثنامه و قران حبشی و حکایت جمشید و قصّهی کوشپیل دندان که ژول موهل در مقدّمهی خودش به شاهنامهی فردوسی که طبع کرده فهرست و شرح کاملی از آنها داده و اصلی بودن آنها خیلی مشکوک است بلکه به احتمال قوی از این قصّههای مذکور در متن چیزی در داستانهای قدیم بودهاند. و یکی از دلایل این فقره آن است که ابواسحق ابراهیمبن محمّد الغضنفر التّبریزی متوفّی سنهی 629 در رسالهای که در باب فهرست کتب ابوریحان بیرونی نوشته گوید که کتاب سفرالجبابرهی مانی بابلی پر است از قصّههای پهلوانان که سام و نریمان از آن جمله است و گویا مانی این دو اسم را از کتاب افدستاک [آوستا] زردشت آذربایجانی برداشته.
11.مثلاً برای نمونه کافی است بگوئیم که موهل در باب سهرابنامه ذکر میکند که آن داستان شباهت تامّی دارد به یک قطعهی نظم آلمانی که از قرن هشتم میلادی مانده و دو فقره تصنیف آوازهخوانی خیلی قدیمی ایرلاندی و یک قصّهی روسی قدیم.
12. Turner Macan, The Shahnameh, vol. 1-4, Calcutta 1829.
13. Jules Mohle, Le livre des rois, vol. 1-7, Paris 1838-1878.
14.Vullers, Firdusii liber regum, tom 1-3, Lugduni Batavorum 1877-1884.
15. مطهّربن طاهر که در سنهی 355 تألیف کرده.
16.رجوع کنید به کاوه شمارهی 1 امسال صفحهی 14 ستون 2. این فقره در صورتی است که قرائت «و یصوّرونها» را قبول کنیم نه «و یصونوها» را.
17. کتابی که مسعودی از آن نقل میکند ظاهراً در اوایل قرن دوم هجری تألیف شده بوده و افسانهای بوده ولی با وجود این دلیل پیروی یک رسم قدیمتر تواند شد.
18. برای تفصیل آنها رجوع شود به دیباچهی موهل به شاهنامهی فردوسی که شرح مشبعی از آنها داده.
19.از همهی این داستانها فقط گرشاسپنامه شاید مأخذی از روایات و داستانهای قدیم داشته باشد. نگارنده را ظنّ قوی بر آن است که گرشاسپنامه نیز مانند شاهنامهی فردوسی از یک مأخذ منثور فارسی اخذ و در واقع همان کتاب به نظم آورده شده و بعید نیست که آن مأخذ قدیمتر گرشاسپنامهی ابوالمؤیّد بلخی بوده باشد.
20.مگر یک کتاب نادرالوجودی که فقط یک نسخهی خطی از آن در کتابخانهی دیوان هند در لندن موجود است موسوم به گنجنامه در حل لغات شاهنامه که در سنهی 1079 تألیف شده و مؤلّف آن علیالمکّی بن طیفور البسطامی است. (تقیزاده) نسخهی دیگری از کتاب گنجنامه در حل لغات شاهنامه در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران به شمارهی 161 وجود دارد که متعلّق به علیاصغر حکمت بوده است. علی بن طیفور بسطامی گنجنامه را در سال 1069 ق برای رضاقلی بیک نیکنام خان سپهسالارِ عبدالله قطب شاه تألیف کرده است. وی لغات مربوط به ابیات شاهنامه را به همراه شواهدش از فرهنگ جهانگیری استخراج کرده و به ترتیب الفباییِ دو حرف نخست تنظیم نموده است، در واقع کتاب او تلخیصی است از فرهنگ جهانگیری. (پژمان فیروزبخش)
21. Carolus Salemann. Abdul-qaidr Bagdadensir Lexion Šahnamianum 1895.
22. Theodor Nöldeke. Das Iranische Nationalepos, Berlin und Leipzig 1920.
منبع مقاله:
دورهی جدید کاوه، شمارهی 12، سال دوم. مورّخ 23 تیرماه قدیم 1290 یزدگردی = غرّهی ربیعالثانی سنهی 1350 = غرّهی دسامبر ماه فرنگی 1921 میلادی. [صفحات 673 – 689 چاپ جدید کاوه].