علاوه بر ملاحظات صوری، لایههای مفهومی خطاب در قرآن نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این بدان معناست که قرآن در عین حال که مجموعهای از حالات پیچیده را در شکل و صورت خطاب به کار میبرد، این صورتها را برای نیل به مفاهیمی به خدمت میگیرد. نساجی زواره فرمان، نهی، شرط، اعجاب، استفهام و وعده را از آن جمله میداند. زرکشی با ارائه شرحی جامع این الگوها را در شش مقوله اصلی تقسیمبندی میکند: (1)
1. خبر
هدف این مقوله آگاهی دادن به مخاطب است، اما در ضمن معانی دیگری نیز در آن راه یافته است. سوره یوسف همچون بسیاری از قصص قرآنی حاوی اخبار زیادی است که در قالب روایت سوم شخص به مخاطب منتقل میکند؛ و در عین حال مخاطب را قبل (1-3 یوسف) و بعد از داستان (11-102 یوسف) و در حین آن (7-56 و 22، 7 یوسف) مستقیم مورد خطاب قرار میدهد. خبر خود بر شش قسم است:تعجب
«كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً»: (2) بزرگ سخنی است که از دهانشان برمیآید. [آنان] جز دروغ نمیگویند.در تکذیب این سخن که خداوند صاحب فرزند است، آیه میکوشد با دادن خبری که ناآگاهی مخاطب را تحریم میکند، وی را به شگفتی وادارد.
فرمان
«وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ»: (3) و زنهایی که طلاق داده شدند از شوهر نمودن خودداری کنند تا سه پاکی بر آنان بگذرد.نهی
«لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»: (4) جز پاکان نمیتوانند بدان دست بزنند.در این دو آیه خبر نوک پیکانی است که فرمان یا نهی آشکاری را نشانه گرفته است. در عین حال باید گفت فرمان یا نهی در قرآن بسیار گسترده است و غالباً با خطاب مستقیم یا آنچه زرکشی اعلان مینامد، بیان میشود که در ادامه به نوع دیگری از خبر اطلاق شده است.
وعده
«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ»: (5) به زودی آیات قدرت خود را در آفاق و در نفوس خودشان بر آنها روشن و آشکار میگردانیم.وعید (تهدید)
«وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»: (6) و کسانی که ستم کردهاند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت.آیه مخاطب را با اتفاق ناخوشایندی که فراروی او قرار میدهد تهدید میکند.
طرد و توبیخ
«ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْكَرِیمُ»: (7) (به استهزاء وی را گویید عذاب دوزخ را) بچش که تو بسیار (نزد خود) توانمند و گرامی هستی.اگرچه این الگو تحت مقوله فرمان در بالا بحث شد، به دلیل هدف خبری جدیدی که در اینجا مطرح است، زرکشی آن را در دستهای مجزا قرار میدهد.
دعا
«إِیِّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»: (8) (پروردگارا) تنها تو را میپرستیم، و از تو یاری میجوییم و بس.خواهش و آرزو
«قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَنَا مِن شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ»: (9) حقاً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند. پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم، تا غیر از آنچه انجام میدادیم انجام دهیم؟این الگوهای خبری، دعا و خواهش، به عنوان نمونههایی از کنشهای کلامی بشری تنها در شکل غیر مستقیم خود واجد مفهوم خطاب هستند.
ندا
زرکشی ندا را «درخواست با استفاده از یک واژه خاص» تعریف میکند که معمولاً توأم با صدور یک فرمان یا نهی از امریست و بازخوردی را از طرف مخاطب به دنبال دارد. این واژه خاص چیزی نیست جز یک شکل خطابی، یا به تعریف زرکشی ندا، نظیر «یا أَیهَا النَّاس»: ای مردم در این آیه:«یَاأَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»: (10) ای مردم، بپرستید خدایی را که آفریننده شما و پیشینیان شماست، باشد که پارسا و منزه شوید.
اما برخلاف فرامین، ندا لزوماً به معنی یک ساختار امری نیست (11) بلکه میتواند یک جملهی استفهامی یا یک جمله خبری باشد که مثالهای آنرا به ترتیب در آیات ذیل میبینیم:
استفهام:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»: (12) الا ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن میکنید؟خبر:
«یَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ»: (13) ای بندگان من، امروز بر شما بیمی نیست و غمگین نخواهید شد.2. استفهام
گاهی در قرآن مردم با طرح سؤالاتی مورد خطاب قرار میگیرند. زرکشی میپرسد: «چه فرقی میان استخبار [طلب خبر] و استفهام [طلب فهم] وجود دارد؟» ممکن است به نظر برسد که قرآن میخواهد یکی از این دو را از مخاطب تحصیل کند، اما به سختی میتوان چنین برداشتی را تصوّر کرد. زرکشی مطلب را چنین توضیح میدهد: «پروردگار این سؤالات را به این دلیل برای شنونده مطرح میکند تا ایمانشان را به آنها ثابت کند و به یادشان بیاورد که حقیقت امر را دریافتهاند». (14) زرکشی استفهام را دارای دو کاربرد میداند که عبارتند از خبر و انشاء، (15) و تقسیمبندیهای متعددی را برای استفهام ارائه و کارکردهای خاصی برای آنها ذکر میکند. استفهام در معنای خبری گاه نفیکننده است و به آن «استفهام انکاری» میگویند، به عبارت دیگر پاسخ آن منفی است، نظیر:نفی
«فَهَلْ یُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ»: (16) آیا جز مردم فاسق هلاک خواهند شد؟آنچه زرکشی «استفهام تقریری» میخواند معمولاً در جایی به کار میرود که گوینده انتظار دریافت پاسخی مثبت را داشته تا کلامش تصدیق شود و هدف وی اقرار مخاطب به آن است. باید توجه داشت پاسخ اینگونه پرسشها در زبان فارسی معادل «چرا» است.
تقریر
«أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ»: (17) آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است بر آفرینش همانندشان قادر نیست؟استفهام در معنای انشائی آن دارای انواعی است که برخی از آنها عبارتند از:
خواستن
«وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ...»: (18) و چرا شما در راه خدا جهاد نمیکنید...؟نهی
«أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِینَ»: (19) آیا از آنها ترس و اندیشه دارید؟ و حال آنکه سزاوارتر آن است که از خدا بترسید اگر اهل ایمانید.برحذر داشتن
«أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِینَ»: (20) آیا ما پیشینیان را هلاک نکردیم؟تذکر
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»: (21) (ای رسول گرامی!) آیا تو را شرح صدر عطا نکردیم؟ترغیب
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»: (22) ای کسانی که ایمان آوردهاید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک میرهاند؟سرزنش
پرسش خداوند از مسیح در آیه 116 سورهی مائده در واقع مسیحیان را به خاطر اینکه ادّعا میکردند مسیح (علیهالسلام) پسر خداست، سرزنش میکند.«یَاعِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ»: (23) ای عیسی پسر مریم، آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را همچون دو خدا به جایِ خداوند بپرستید؟
توبیخ
«أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً»: (24) آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید.3. شرط
ساختارهای شرطی در قرآن حائز اهمیت بسیار است. این ساختارها در تعاملی که مخاطب یکی از دو طرف شرط است، ارزش خاصّ خود را دارد. بر مبنای همین تعامل است که ساختار متن باید به گونهای بنا شود که مخاطب را درگیر سازد. زرکشی برای عبارات شرطی قواعد متعددی را در نظر میگیرد (25) که در اینجا، به سه مورد آن نیاز داریم:یک «گزاره کاملاً شرطی» از دو جمله تشکیل میشود که اولی فعلی و دومی ممکن است اسمی یا فعلی باشد:
«إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْكُمْ»: (26) اگر خدا را یاری کنید یاریتان میکند.
ماهیت شرط و تحقق آن است که باعث میشود گزارهی دوم (پاسخ شرط) وابسته به گزارهی اول (شرط) باشد:
«إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ»: (27) اگر آنان را عذاب کنی، همه بندگان تواند و اگر از گناه آنها درگذری، تو دانا و حکیمی.
عناصر دستوری مانند «اگر» (إن» و اسمهایی که متضمن همین معنی هستند نظیر «هر آنکه» (مَن)، «هرچه» (مَا) یا قیدهایی نظیر «هرجا» (أین و أینَما)، «هر وقت» (مَتی) و... عبارات شرطی میسازند. به آیه زیر توجه کنید:
«وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ»: (28) و چنانچه از خیانتکاری گروهی (از همپیمانان خود) سخت میترسی در این صورت تو نیز با حفظ عدل و درستی، عهد آنان را نقض کن، که خدا خیانتکاران را دوست نمیدارد.
4. سوگند
سوگند از این جهت مهم است که بر دریافت شنونده یا مخاطب تأثیری مستقیم میگذارد. هر جا که مفهوم اقتضا کند خداوند متعال سوگند یاد میکند تا مخاطب کلام را بیش از پیش تحت تأثیر قرار دهد چنانکه زرکشی در مباحث بلاغت قرآن این عنصر را تحت مقوله «تأکید» بررسی میکند. (29) برخی صاحبنظران اینطور استدلال میکنند که:سوگند بخش لاینفک میثاق میان خدا و انسان است. و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم. (30)...
این دو عنصر – سوگند خداوند و گواهی تاریخ به سرنوشت گذشتگان – همان چیزی است که به انسان اطمینان میدهد خداوند به وعدههایش وفا و تهدیدهایش را عملی میکند، زیرا قدرتی مافوق قدرت او نیست تا بر او چیره شود. کسانی که بر عهد و پیمان خود پایدار میمانند پاداش میگیرند چرا که خداوند خود را مکلف به تحقق این امر میداند. (31)
عبدالحلیم معتقد است: «[خداوند] به پدیدههایی همچون روز و شب و ماه و خورشید سوگند یاد میکند تا آگاهی خواننده را نسبت به اهمیت این عناصر به عنوان آیات الهی که به واسطه قدرت و لطف پروردگار در نظمی کامل به سر میبرند، بیدار نماید». (32)
5. فرمان
فرامین در قرآن چنان گسترده است که از بدو نزول وحی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با فرمان آشکار «اِقْرأ» در آیهی اول سورهی قلم، مورد خطاب قرار میگیرد؛ حتی کار خداوند در خلق کاینات یک فرمان بود که با عبارت «کنْ»: باش، آیهی 40 سورهی نحل؛ قس: آیات 82 سورهی یس و 117 سورهی انبیاء؛ در خطاب به یک شئ معدوم تحقق یافت. از سویی دیگر، همین فرامین مستقیم و گسترده در قرآن است که ساختار شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را بنیان مینهد. ساختارهایی که به نوعی مفهوم فرمان را القاء میکند دارای کارکردهای متعددی است، از آن جمله:الزام
«وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً»: (33) و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید.اگر صدقهها را آشکار دهید نیک است و اگر آن را پنهان دارید و به بینوایان دهید برای شما بهتر است. (34)
6. نفی
زرکشی معتقد است نفی و تصدیق دو نیمه کلام هستند. وی حالت نهی را در اینجا ذکر نمیکند، شاید به این دلیل که... [آن را] به عنوان جزئی از خبر درست بعد از امر آورده است. آنچه زرکشی به طور تلویحی دربارهی آن توضیح میدهد با خطاب در ارتباط است. چنین مینماید که تصدیق و نفی به ترتیب نیمهی پر و خالی لیوان را تشکیل میدهد. (35) او مثالهایی از نفی ارائه میکند که از آن میان میتوان آیات زیر را برشمرد:«ذلِكَ أَن لَمْ یَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ»: (36) این (فرستادن رُسل) برای این است که خدا اهل دیاری را تا (اتمام حجت نکرده و) آنها غافل و جاهل باشند به ستم هلاک نگرداند.
«ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ»: (37) این (عذاب) از آن جهت است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرد تغییر دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند.
«وَمَا كُنَّا مُهْلِكِی الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ»: (38) و ما هیچ دیاری را هلاک نکنیم مگر آنکه اهلش ظالم و بیدادگر باشند.
پینوشتها
1. بدرالدین زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بیروت: دارالمعرفة؛ 1414 ه.ق؛ ج 2، ص 425.
2. کهف: 15 (ترجمهی فولادوند).
3. بقره: 228 (ترجمهی الهی قمشهای).
4. واقعه: 79 (ترجمهی الهی قمشهای).
5. فصلت: 53 (ترجمهی الهی قمشهای).
6. شعراء: 227 (ترجمهی فولادوند).
7. دخان: 49 (ترجمهی الهی قمشهای).
8. فاتحه: 5 (ترجمهی الهی قمشهای).
9. اعراف: 53 (ترجمهی فولادوند).
10. بقره: 21 (ترجمهی الهی قمشهای).
11. فرامین در قرآن چنان گسترده و دارای چنان کاربرد فراوانی است که زرکشی آن را به عنوان یکی از 6 مقوله اصلی که پیشتر گفتیم مطرح میکند. باید توجه داشت که فرامین معمولاً معنایی امری دارند در حالی که اعلان لزوماً به معنی صدور فرمان نیست.
12. صف: 2 (ترجمهی الهی قمشهای).
13. زخرف: 68 (ترجمهی فولادوند).
14. همان، ص 433.
15. همان، ص 434.
16. احقاف: 35 (ترجمهی الهی قمشهای).
17. یس: 81 (ترجمهی الهی قمشهای).
18. نساء: 75 (ترجمهی الهی قمشهای).
19. توبه: 13 (ترجمهی الهی قمشهای).
20. مرسلات: 16 (ترجمهی الهی قمشهای).
21. انشراح: 1 (ترجمهی الهی قمشهای).
22. صف: 10 (ترجمهی فولادوند).
23. مائده: 116 (ترجمهی فولادوند).
24. نساء: 97 (ترجمهی الهی قمشهای).
25. بدرالدین زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بیروت: دارالمعرفة؛ 1414 ه ق؛ ج 2، ص 453-457.
26. محمد: 7 (ترجمهی فولادوند).
27. مائده: 118 (ترجمهی الهی قمشهای).
28. انفال: 58 (ترجمهی الهی قمشهای).
29. همان، ص 485.
30. اعراف: 172 (ترجمهی فولادوند).
31. Gwynne, R.W; Patterns of Address; 2006; p.84.
32. Abdel Haleem, M; Understanding the Qur"ān: Themes and Style; 1999; p.209.
33. اسراء: 23 (ترجمهی الهی قمشهای).
34. همان، ترجمهی مجتبوی.
35. بدرالدین زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن؛ ص 475-479.
36. انعام: 131 (ترجمهی الهی قمشهای).
37. انفال: 53 (ترجمهی الهی قمشهای).
38. قصص: 59 (ترجمهی الهی قمشهای).
شاهسوندی، شهره و خانهزاد امید، تغییر مخاطب در قرآن (راهکارهای ترجمه)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول