خنده کارناوالی

اصطلاح خنده‌ی کارناوالی برگرفته از نظریه‌های ادبی میخاییل باختین، زبان‌شناس و منتقد ادبیات روس است. باختین در سال 1965 میلادی کتاب آثار فرانسوا رابله و فرهنگ مردمی در سده‌های میانه و رنسانس را نوشت. این کتاب گسترش
سه‌شنبه، 12 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خنده کارناوالی
 خنده کارناوالی

 

نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)

 

Carnivalesque Laugh

معادل دیگر: خنده‌ی رابله‌ای
اصطلاح خنده‌ی کارناوالی برگرفته از نظریه‌های ادبی میخاییل باختین، زبان‌شناس و منتقد ادبیات روس است. باختین در سال 1965 میلادی کتاب آثار فرانسوا رابله و فرهنگ مردمی در سده‌های میانه و رنسانس را نوشت. این کتاب گسترش بحث‌هایی بود که او در بخش دوم کتاب پرسش‌های نظریه‌ای ادبی داستایفسکی مطرح کرده بود.
باختین کتاب مربوط به رابله را با این جمله‌ی الکساندر هرتسن آغاز می‌کندکه : «کاری جذاب‌تر از نگارش تاریخ خنده نیست.» سپس با تأکید بر خنده و شادی مروری می‌کند بر عناصر کمیک در دوران باستان، دوران میانه، عصر رنسانس و سده‌ی هجدهم. باختین در این بررسی نشان داد که در فرهنگ مردمی دوران گذاشته، خنده نشان حکم غیررسمی مردمان، ابزاری بود برای پیروزی بر اندیشه‌های متحجرانه و نمادهای فرهنگ خشک و رسمی. خنده همچنین تلاشی بود برای رضایت جنسی و جسمانی در جامعه‌ای که به جسم توجهی نمی‌شد. خنده‌ی ناشی از کارناوال، خنده‌ای انتقادی و ویران‌گر بود.
باختین در این کتاب گفته است:
«خنده، کیش‌های آیینی، تشریفات فئودالی و دولتی، اخلاق اجتماعی و هر شکل ایدئولوژیک و مسلط را نمی‌پذیرفت.»
«خنده، ترس از رازورمزها، جهان و اقتدار را از میان می‌برد.»
«خنده هرگز به دنیای حاکمان راه نیافت و همواره اسلحه‌ای در دست مردمان باقی ماند.»
«خنده نه شکل خارجی که شکل درونی حقیقت است. نه تنها ما را از سانسور خارجی، بلکه پیش از هر چیز از سانسور درونی نجات می‌دهد. انسان را از ترس، از تقدس، از نهی‌شده‌ها، از گذشته و از قدرتی که در طول هزاران سال در او شکل گرفته‌اند می‌رهاند. خنده اصل مادی و جسمانی را زنده و تثبیت می‌کند. چشم را بر هر چیز تازه و به آینده می‌گشاید.»
بازتاب جشن‌ها و کارناوال‌های سده‌های میانه در آثار رابطه موضوع مهمی است که باختین به بررسی آن می‌پردازد. باختین بیان می‌کند کارناوال در سده‌های میانه دو کاربرد داشت. یکی جشن‌های خیابان که گاه چند شبانه‌روز به درازا می‌کشید و دیگری نمایش‌های خیابانی که در ‌آن‌ها بین بازیگر و تماشاگر فاصله‌ای وجود نداشت. به اعتقاد او کارناوال شکل هنری خاصی در نمایش محسوب نمی‌شد و خود به راستی زندگی بود. در این پدیده تمام عناصر فرهنگ عامه جلوه می‌کرد و جلوه‌هایی از فرهنگ حاکم به ریشخند گرفته می‌شد. در این جشن‌ها است که سرشت نسبی و ناپایدار نهادهای حاکم آشکار می‌شود و نسبت به جامعه‌ی اشرافی و فئودالی زمانه اعتراض صورت می‌گیرد. او در این‌باره می‌گوید:
«کارناوال در تضاد با جشن‌های رسمی، همچون پیروزی (هر چند موقتی) حقیقت بر رژیم‌های موجود محسوب می‌شد، گونه‌ای از میان‌بردن موقتی مناسبات پایگانی، امتیازها، قوانین و تابوها.»
کارناوال در زمینه‌ای سرشار از دوگانگی و بی‌حرمتی، تابوهای والا و پست، مقدس و نامقدس، زندگی و مرگ، و شاه و دیوانه را به هم پیوند می‌دهد و به این سان مطلقیت و جاودانگی‌ ارزش‌های رسمی را رد می‌کند. یگانه ارزشی که کارناوال می‌پذیرد، جمع دو ارزش آشتی‌ناپذیر است. دوگانگی کارناوالی هیچ ارزش مطلقی را نمی‌پذیرد. فرهنگ رسمی برای توجیه تسلط طبقاتی خود پدیده‌ها را از هم جدا می‌کند، اما دوگانگی کارناوالی این پدیده‌ها را به هم پیوند می‌دهد و به این سان تمام ارزش‌ها را نسبی می‌سازد.
زبان این جشن‌های مردمی، گستاخ و بی‌پرده بود، زبانی رها از هرچیز و خلاص از هر قاعده‌ی تحمیلی. زبان مردمی زنده‌ای که در برابر سلطه‌ی زبان لاتین مقاومت می‌کرد و عناصری از آن را مسخره می‌کرد.
باختین با بحث درباره‌ی خنده‌ی کارناوالی (یا رابله‌ای) و چند آوایی رمان‌های داستایفسکی، تک‌گویی خودکامه‌ی فرهنگ رسمی حاکم بر شوروی را در روزگار خود انکار کرد. تفسیر باختین از رمان‌های داستایوفسکی و این عقیده که دوگونگی و چندآوایی این رمان‌ها سرچشمه‌های کارناوالی دارند، در جامعه‌شناسی ادبیات اهمیتی بسزا دارد.
منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط