ملانصرالدین چی‌ها

به آن دسته از نویسندگانی که خود را پرورش یافته و پیرو خط فکری جلیل محمد قلی‌زاده (1866 – 1932 م)، طنزنویس، روزنامه‌نگار و نمایش‌نویس تأثیرگذار مشروطه‌خواه آذربایجانی می‌دانستند، ملانصرالدین چی‌ها گفته می‌شد.
دوشنبه، 18 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ملانصرالدین چی‌ها
 ملانصرالدین چی‌ها

 

نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)

 

Mollânasredinčihâ
به آن دسته از نویسندگانی که خود را پرورش یافته و پیرو خط فکری جلیل محمد قلی‌زاده (1866 – 1932 م)، طنزنویس، روزنامه‌نگار و نمایش‌نویس تأثیرگذار مشروطه‌خواه آذربایجانی می‌دانستند، ملانصرالدین چی‌ها گفته می‌شد.
جلیل محمد قلی‌زاده در ولایت نخجوان متولد شد ولی همواره ایران را وطن واقعی خود می‌دانست، به طوری که در شرح حال خود این گونه نوشت:
«من در شهر نخجوان که در شش فرسخی رود ارس و چهل فرسخی جلفا واقع است به دنیا آمده‌ام. در اینجا کلمات ارس و جلفا را عمداً ذکر می‌کنم، زیرا چنانکه معلوم است، رود ارس در مرز ایران قرار گرفته و جلفا هم پاسگاه گمرک در میان ما و ایران است، من با انتساب خود به این رود و این آبادی به دو سبب افتخار می‌کنم، نخست آن که کشور ایران زادگاه جد من بوده و دوم آن که سرزمین ایران که به دینداری در جهان نامبردار است، همیشه برای من مایه سرافرازی بوده و از این که در همسایگی چنین مکان مقدّسی از مادر زاده‌ام پیوسته شکرگزار بوده‌ام.»
میرزا جلیل در هفتم آوریل سال 1906 میلادی، در شهر تفلیس، اولین شماره نشریه فکاهی و تأثیرگذار خود را با نام ملانصرالدین به چاپ رساند و از ژوئن سال 1920، در شهر تبریز به ادامه چاپ آن پرداخت.
روزنامه ملانصرالدین همه ملّت‌های شرق اسلامی را در نظر داشت و معایب و مفاسد ایران، ترکیه عثمانی، افغانستان، عربستان و الجزایر را با زبان ساده آمیخته به هزل، با شعرها، حکایت‌ها، پاورقی‌ها، داستان‌های کوتاه، نامه‌ها، تلگراف‌های فکاهی، اندرزهای مطایبه‌آمیز و کاریکاتورهای نفیس فاش می‌ساخت.
او در سال 1326 هـ.ق، در پی بسته شدن درهای مجلس و سرکوب مشروطه خواهان نوشت:
«... ای برادران تبریزی، که به جای نان شن به خوردتان می‌دهند، ای کلا نمدی‌های خوی و مشکین و سراب، ای برادران مراغه‌ای و اردبیلی و خلخالی، بیایید و راهی پیش پای من بگذارید. به خدا عقلم قد نمی‌دهد. آخه دنیا و روزگار عوض شد، هر چیز به اصل خویش برگشت و به هر مطلبی دست زده شد، بیایید دور هم بنشینیم و کلاه‌های نمدی خودمان را در میان بگذاریم و فکر کنیم ببینیم آخر وطن ما کجاست؟
بیایید، بیایید، ای برادران یخه چرکین وطن فراموش شده، بیایید ببینیم متولیان ملّت، که در گهواره با شیر بیگانگان پرورش یافته و از وطن ما دور از روح ما ملّت بی‌خبرند، چه خوابی برای شما دیده‌اند؟! ای برادران لخت و عور من، آخر چرا دم نمی‌زنید؟»
او همچنین در سال 1917 میلادی نوشت:
«آه ای وطن از یاد رفته، آه ای وطن بیچاره... دنیا به لرزه می‌آید، عالم دگرگون می‌شود، افلاک با هم در می‌آمیزند، خلق‌ها از خواب غفلت چشم بر می‌گشایند و برادران دور افتاده‌شان را پیدا می‌کنند و خانه‌های ویران شده‌شان را از نو بنا می‌کنند. پس تو چه کار می‌کنی ای وطن بیچاره؟ آه ای وطن عزیزم آذربایجان چه کار می‌کنی؟»
مهاجات Mohâjât
وقتی اختلاف بین دو شاعر بالا بگیرد و کار به مشاجره‌های قلمی بکشد، هجوهای مستقیمی به هم می‌گویند که به آن‌ها مهاجات گفته می‌شود. از نمونه‌ی مهاجات شاعران ایرانی به شعرهای سوزنی علیه سنایی و ایرج میرزاعلیه عارف قزوینی می‌توان اشاره کرد.
منبع مقاله:
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونه‌های متعدد برای مدخل‌ها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط