نفوذ تفكر امام خميني (ره) در اسپانيا و آمريكاي لاتين
نويسنده: يوسف فرناندز
تفكر امام خميني (ره) و الگوي انقلاب اسلامي در ايران، تاثير مهمي روي بخشهاي برجستهي اجتماعي اسپانيا و آمريكاي لاتين گذاشته است. اگرچه بيشتر اسپانياييها و آمريكاي لاتينيها مسيحي هستند، ولي بايد خاطر نشان كرد كه به گفتهي امام خميني، مسيح از سوي خداوند، براي حمايت از مظلومان و برقراري عدالت و رحمت و بخشش در روي زمين تعيين گرديد. علاوه بر اين، امام گفت كه سخنان مسيح، ملهم از پروردگار، ظالمان و ستمكاران را محكوم ميكرده و مظلومين و مستضعفين را مورد حمايت قرار ميداده است.
پس از انقلاب، جمهوري اسلامي ايران اظهار داشت كه سياست خارجياش مبتني بر عدم تعهد و استقلال در برابر ابرقدرتها خواهد بود. اندكي بعد، ايران سازمان پيمان مركزي (سنتو cento) را ترك كرد و به جنبش غيرمتعهدها پيوست و بسياري از درخواستهاي تسليحات غرب را ملغي كرد. رهبران ايران اعتقاد داشتند كه جنبش عدم تعهد، براي اهداف سياست خارجي ايران انقلابي به عنوان يك كشور اسلامي و در راه توسعه مناسب است، در حالي كه پيوندهاي انحصاري با هر ابرقدرتي، با تاريخ، فرهنگ و دين ايران ارتباط نمييافت. علاوه بر اين، آنان معتقد بودند كه يك اتحاد يا همپيماني، گزينههاي سياسي كشور را در رابطه با برقراري و حفظ پيوندهاي متقابلاً مفيد با كشورهاي متعلق به هر بلوك و برخي كشورهاي در حال توسعه، محدود ميكند.
به گفته يك كارشناس به نام صدري هومن (Sadri Human) درك و برداشت ايرانيها از عدم تعهد، ريشه در يكتاپرستي دارد، كه در درك اسلام، امري بنيادين است. بايد متذكر شد كه نخستين كشور اسلامي كه در عربستان ظهور كرد، به هيچ يك از ابرقدرتهاي آن عصر متعهد نشد و ايران انقلابي چندين قرن بعد نيز اين كار را نكرد. اين، نشانگر انزواطلبي نيست، بلكه اصلي است كه براي محافظت از استقلال و هويت كشور مفيد واقع ميشود، در حالي كه با ساير كشورها شريك ميشود و همكاري ميكند.
واژه اسلام، به مفهوم تسليم در برابر خداوند است، تنها كسي كه واقعاً حاكم است. مطابق علم الهيات شيعه، حاكميت الهي از پيامبر به امامان معصوم و با گسترش آن، به عالمترين فقيه انتقال يافت. اين مورد اخير، مبناي مفهوم ولايت فقيه (حكومت متخصصان اسلامي) است. در ايران انقلابي، حاكميت الهي توسط ولايت فقيه به نام خداوند و به نفع امت (جامعه مسلمانان) اعمال ميگردد.
راهبرد عدم تعهد ايران، مشروعيت ايدئولوژيها و الگوهاي شرق و غرب را رد كرد و آنها را به عنوان اختراعات بشري غير الهي)، موقت (غير دايمي و ماترياليستي) از نظر ماهيت و تمركز آن تلقي كرد. آيت الله خميني تاكيد كرد كه در هر دو عرصه و زمينه عقيدتي در درون يك نظام بينالمللي ناعادلانه مبتني بر زور و نه عدالت عمل ميكنند. وي افزود كه هيچ كشوري به درستي نميتواند استقلال داشته باشد، مگر اينكه با قدرتهاي مسلط مخالفت ورزد و اسلام را دنبال كند.
مفهوم انقلاب اسلامي همچنين بسيار فراتر از ايران، خاورميانه، جهان اسلام و حتي قرن بيستم، تنها به يك دليل گسترش يافت: آخرين انقلاب بزرگ عصر جديد است. دهها كشور ميتوانند تاكيد كنند كه انقلابهايي را از زماني كه انقلاب انگلستان در سال 1640 ميلادي، يك سابقهي مدرن ايجاد كرد، به انجام رساندهاند. با اين حال، عدهي بسيار اندكي به عنوان نقطهي عطفي در تاريخ، آن گونه كه در مورد انقلاب ايران روي داده بود، مطرح بودند.
همانند ساير انقلابهاي پيشين، انقلاب اسلامي ايران يك ايدئولوژي جديد در طيف سياسي جهان مدرن وارد كرد. در سال 1984 ميلادي، وزارت امور خارجهي آمريكا، كنفرانسي را در پشت درهاي بسته در مورد ايران برگزار كرد.
" ماروين زونيس " (Marvin Zonis) – مدير موسسه مطالعات خاورميانه دانشگاه شيكاگو، در آن تاكيد كرد: «پيام ايران به عقيدهي من، تكاندهندهترين ايدئولوژي سياسي قرن بيستم، از زمان انقلاب بلشويك است. و اگر بپذيريم كه بلشويسم، بازمانده قرن نوزدهم است، آن وقت گمان ميكنم كه تنها يك انقلاب خوب در قرن بيستم داشتهايم، و آن، همين انقلاب است؛ اين پيام قدرتمند، در طي مدتهاي مديد با ما خواهد بود، صرفنظر از هر اتفاقي كه بر سر آيت الله خميني بيايد.»
ايرانيها، با بيش از 2500 سال تمدن، داراي برداشتي از تاريخ و مفهوم ايفا كردن يك نقش در طراحي جهان هستند. ايران، در طي قرون، نويسندگان و فلاسفهي بزرگ بسياري را پرورش داده است. همچنين داراي يك فضاي روشنفكري بود كه زير سوال بردن آنچه تثبيت شده و ديرينه بوده، افكار جديد و احتمالا روح انقلابي را ترويج ميكرد. طي دو دههي اول جمهوري اسلامي، كانونهاي جديد مربوط با امور حيات روزمره، يك سري دستاوردهاي مهم دربر داشتند: از يك سينما كه در سطح بينالمللي مورد ستايش قرار گرفت تا مطبوعاتي جايگزين و عملگرايي زنان، ايران، نقش كليدي خود را در امور بينالملل ايفا كرد.
ايران تبديل به يك جمهوري مدرن مبتني بر آميزهاي منحصر به فرد از قانون اسلامي و اروپايي شد، كه ايدههايي را عمدتاً از فرانسه و بلژيك به عاريت گرفت. قانون، برگزاري انتخابات ملي استاني و محلي را در مدنظر دارد كه در آن تمام مردان و زنان ماز از 15 سالگي حق راي دارند. حدودي را براي دورههاي رياست جمهوري تعيين ميكند، كرسيهايي در مجلس براي مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان درنظر ميگيرد، آنچه مستلزم به رسميت شناختن آشكار حقوق اقليتها است.
با اين حال، آرمان امام خميني تنها شامل حمايت از ايراني يا اسلام نبود. آرمان وي، استقرار عدالت خداوند براي تمام مظلومين بود. به عنوان مثال، فلسطينيان همگي مسلمان نيستند. امام خميني، نه تنها خواستار عدالت به خاطر قتل عامهاي صبرا و شتيلا ، بلكه براي قتلعامها در ويتنام، فلسطين، لبنان و بسياري نقاط ديگر هم شد. طي بمباران صبرا و شتيلا توسط صهيونيستها در سال 1982 ميلادي، مسيحيان آمريكاي لاتين و اسپانياييها، به برادران و خواهران مسلمان خود كه در برابر سفارتخانههاي آمريكا تظاهرات ميكردند، پيوستند.
امام خميني در وصيت نامه خود نوشت: «توصيهي من به تمام مسلمانان و افراد مظلوم در جهان اين است: ننشينيد و منتظر نشويد كه مقامات يا حكام خودتان يا يك قدرت خارجي براي دادن موهبت آزادي و استقلال به شما عمل كند. طي 100 سال گذشته، شاهد نفوذ قدرتهاي عمدهي جهاني در تمام كشورهاي اسلامي بودهايم... هيچ يك از حكام اين كشورها، نگران آزادي، استقلال و رفاه ملت خود نبوده و امروز هم نيستند.
اكثر اين حكام، ظالمان بيرحمي بودهاند كه تلاش كردند مردم خود را وادار به سكوت كنند. هر كاري كه كردند براي منافع خودشان يا منفعت يك گروه خاص بوده است. چنين حكامي رفاه طبقات بالا را ترويج كردند، ولي كاري براي نفع رساندن به گروههاي محروم از حقوق اوليه انساني انجام ندادند: آنان كشورهاي خود را به بازارهايي براي مصرف محصولات ساخته شده توسط اربابان خارجي خود تبديل كردند و سرزمينهاي خود را در شرايط عقبماندگي حفظ كردند و حتي امروز نيز به اين كار ادامه مي دهند.»
به گفته امام خميني، مساله توسعه بايد در وهلهي نخست و فراتر از همهچيز، از يك چشمانداز عقيدتي و سياسي با راهبردهاي اقتصادي، فرهنگي و آموزشي كه به ارزشها و اعتقادات اساسي ملتها احترام بگذارند، مطرح شود. از اين چشمانداز، بر نقش عمدهي ايدئولوژي تاكيد ميشود، در كنار اين واقعيت كه سياست هماهنگ، به عنوان شرط لازم و ضروري براي توسعهي اين ملتها لازم است. تنها پس از اينكه مشروعيت سياسي برقرار شود. ملتها خواهند توانست اصلاحات ساختاري اقتصادي و اجتماعي و آزادسازي تودهها را به انجام برسانند و روند توانبخشي فرهنگي دوباره ميتواند آغاز شود.
در گذشته، برنامههاي توسعه براي كشورهاي جنوب، نتوانستند تا براي ملتهاي جنوب خودكفايي به ارمغان آورده و رفاه و آسايش را براي ايشان موجب شوند. عظمت مساله به قدري است كه سازمانهاي بينالمللي، مجبور شدند مجدداً مفهوم توسعه را بررسي نموده و تاثير منفي توزيع ناعادلانهي ثروت مبتني بر يك نظم جهاني سركوبگرانه و ضرورت گسترش منابع انساني در كشورهاي جنوب را لحاظ نمايند.
در اسپانيا، انقلاب اسلامي، با شوق و ذوق از سوي بسياري از اسپانياييها كه با سياستهاي امپرياليستي آمريكايي در جهان اسلام ،آمريكاي لاتين و اروپا مخالفت ميكردند مورد استقبال قرار گرفت. تفكر امام خميني، به بسياري از اسپانياييها در كشف اسلام كه تازه تبديل به يك دين قانوني پس از پنج قرن سلطه كامل كاتوليسم شده بود كمك كرد. در دههي 80 و 90 ميلادي، برخي از گروههاي مسلمان اسپانيايي آغاز به مطالعه تفكر امام خميني كردند و برخي نشريات دورهاي ايجاد شدند. مطالعات مربوط به ايران، در بسياري از نقاط كشور، مورد استقبال واقع شد.
بخش اعظم نشريات اينترنتي اسلامي در اسپانيا، سخنرانيها و آثاري از امام خميني و انقلاب اسلامي ايران را منتشر كردهاند.
انقلاب ايران، براي آشنا كردن مردم با مكتب فكري شيعه نقش مهمي ايفا كرده است. به شكل سنتي، اسپانياييها و مهاجران مراكشي – كه بيش از 80 درصد مسلمانان اسپانيا را در برميگيرند – فقط مكتب مالكي را مطالعه كرده بودند، كه در مراكش مكتب رسمي است.
مكتب شيعه، اكنون شناختهشدهترين مكتب در كشور است و كتابهاي فراواني در مورد اين موضوع، در سه دهه گذشته منتشر شدهاند. تعداد شيعيان در اسپانيا، هنوز پايين است، ولي آنها نقش مهم در حيات اسلام اسپانيايي ايفا ميكنند. چند سال پيش، نخستين مسجد شيعه در مادريد، درهاي خود را گشود و هم چنين مراكز شيعه ديگري در بارسلون، گرانادا و سويّا وجود دارد. بخش اعظم آنها كتابهايي در مورد تفكر امام خميني توزيع كردهاند، كه در ايران يا آرژانتين چاپ شدهاند.
سقوط شاه ايران، مورد استقبال مردم اسپانيا قرار گرفت. شاه، دوست صميمي "فرانسيسكو فرانكو"ي ديكتاتور، كه بيش از سه دهه در اسپانيا حكومت كرده بوده است. بسياري از اسپانياييها دريافتند كه شاه، در حال همكاري با نيروهاي امپرياليستي و صهيونيستي، به منظور كمك به آنها براي دست يافتن به اهدافشان در خاورميانه بود. قربانيان اين سياستها، عمدتاً فلسطيني بودند، كه آرمانشان در اسپانيا محبوب است.
انقلاب اسلامي همچنين مورد علاقهي برخي روزنامهنگاران اسپانيايي نيز بوده است كه براي تحليل آن تلاش كردهاند. يكي از آنان "رافائل گومس پارا" است كه كتابي در مورد جمهوري اسلامي ايران و امام خميني نوشت كه در آن خاطر نشان ميكرد كه انقلاب ايران، به مفهوم يك راه سوم، متفاوت با سرمايهداري غربي و كمونيسم شوروي بود. وي تاكيد كرد كه امام خميني زندگي سادهاي داشت و يكي از معدود رهبران جهاني بود كه هنگامي كه وفات يافت، در اوج فقر به سر ميبرد. پارّا، در ضمن بر وضعيت زنان در ايران پس از انقلاب و نقش كليدي آنان در حيات اجتماعي و سياسي تاكيد كرد.
تفكر امام خميني، تا حد زيادي بر مسلمانان آمريكاي لاتين تاثير گذارده است. همانند ساير بخشهاي جهان، انقلاب اسلامي به بسياري در آمريكاي لاتين اجازه داد اسلام را كشف كنند و آغاز به مطالعهي آن كنند. در حال حاضر، تعداد مسلمانان در اين منطقه در حال افزايش است و آنان هم چنين آغاز به ايفاي نقشي مهم در حيات كشورهاي مربوطه خود كردهاند.
در آرژانتين، انتشاراتي توحيد، متوني از امام خميني، مرتضي مطهري و ساير چهرههاي برجستهي انقلاب اسلامي براي بيش از يك ميليون مسلماني كه در آنجا به سر ميبرند منتشر كرده است. اين كتابها مورد استقبال فراوان آرژانتينيها قرار گرفته است، چه مسيحيان و چه مسلمانان. بسياري از آرژانتينيها، ايران را به عنوان الگويي براي كشور خودشان كه در سال 1982 ميلادي دچار تجاوز استعمارگران بريتانيايي شد، كه هنوز در حال اشغال جزاير مارينوس هستند، ميبينند. آرژانتينيها در ضمن در حال مبارزه براي حفظ رابطهاي محكم و منسجم ميان كشور خود با ايران، با وجود مبارزات رسانهاي خصمانهاي هستند كه از سوي محافل بانفوذ صهيونيستي در اين كشور صورت ميگيرند.
در شيلي، نفوذ تفكر امام خميني، منجر به ايجاد يك جامعهي قدرتمند شيعه شده است كه از آرمانهاي امام حمايت ميكند. مركز اسلامي "كوردوبا"، واقع در پايتخت، "بوگوتا"، نيز تلاشهايي براي اشاعه افكار امام خميني و تفكر شيعه در اين كشور و ساير كشورهاي آمريكاي لاتين انجام داده است.
انقلاب اسلامي همچنين، به مسلمانان اهميت كار اجتماعي را نشان داده است. بسياري از مسلمانان در اسپانيا و آمريكاي لاتين، تلاشهايي براي ايجاد ساير گزينههاي اسلامي براي موسسات نادين محور انجام دادهاند، از مدارس و كلينيكها گرفته تا سازمانهاي خيريه و موسسات بهزيستي اجتماعي، گروههاي اسلامي در اسپانيا و آمريكاي لاتين براي ايجاد يك جامعه مدني جديد – شبكهاي از انجمنها، فدراسيونها و باشگاهها براي كارگران، زنان، جوانان، و ساير بخشها – همواره تلاش كردهاند.
در طي جنگ سرد، آمريكاي لاتين – به استثناي كوبا – تحت حوزهي نفوذ آمريكا بود. پس از انقلاب اسلامي در ايران، ملتهاي آمريكاي لاتين، كه در طي بيش از دو قرن، از ظلم آمريكا رنج بردهاند، با مشاهدهي اينكه رژيم شاه از سوي آمريكاي لاتينيها، به عنوان عروسك خيمهشب بازي آمريكا تلقي ميشد و ثروت كشور را به شركتهاي آمريكايي و انگليسي بخشيده بود، عاجز از جلوگيري از ايرانيهايي بود كه پس از دعوت امام خميني، خيابانها را به اشغال خود درآوردند، اين گونه انديشيدند كه هركس بتواند آن رژيم را سرنگون كند و به سلطهي آمريكا در ايران پايان دهد، يقيناً كسي است كه به وي بايد توجه كرد.
طي 20 سال گذشته، هم پويايي جهاني و هم تحولات بزرگ سياسي داخلي، شكل جديدي به شكلبندي سياسي آمريكاي جنوبي بخشيدهاند. اين چارچوب جديد (ظهور دولتهاي جديد آمريكاي لاتين كه از واشنگتن فاصله گرفتهاند) به ايران اجازهي استقرار پيوندهاي مهم و شراكتهاي فرامنطقهاي را داده است. آمريكاي جنوبي اكنون يك بلوك قدرتمند اقتصادي منطقهاي ايجاد كرده است. بازار مشترك جنوب (شامل برزيل، آرژانتين، اروگوئه و پاراگوئه، به عنوان اعضاي دايمي و ونزوئلا در مرحله تصويب) به دنبال استقرار يك خودمختاري منحصر به فرد در سطح جغرافياي سياسي است.
كشورهاي آمريكاي لاتين، به همكاري با ايران علاقهمندند، آن هم نه تنها به اين دليل كه كشوري ثروتمند است كه داراي دومين ذخاير برگ نفت و گاز جهان است، بلكه به اين علت كه كشوري مستقل و قابل اعتماد است. آنان ميدانند كه اگر قراردادي با ايران امضا كنند، اين كشور به آنان به دليل فشارها يا تهديدهاي خارجي خيانت نخواهد كرد.
بدين ترتيب، در سالهاي اخير، بسياري از كشورهاي آمريكاي لاتين آغاز به برقراري روابط سياسي و اقتصادي با تهران كردهاند. ايران، اكنون داراي سفارتخانههاي در حال فعاليت كامل در كوبا، ونزوئلا، مكزيك، برزيل و آرژانتين است و در حال طرحريزي براي تقويت حضور ديپلماتيك خود در بوليوي، شيلي، كلمبيا، اكوادور، نيكاراگوئه و اروگوئه است.
يكي از شركاي عمدهي ايران در اين قاره، ونزوئلا است. از زمان به قدرت رسيدن، «هوگو چاوز»، رئيس جمهور ونزوئلا در سال 1998 ميلادي، وي دائماً همكاري كشورش با تهران را افزايش داده است. وي پنج ديدار از ايران به عمل آورده است و علناً اعلام داشته است كه اين كشور را به عنوان الگوي توسعه تلقي ميكند. ايران، اين روابط را با سرمايهگذاريهاي زيادي مستحكم كرده است و تجارت دوجانبه، به حدود دو ميليارد و پانصد ميليون دلار بالغ گرديده است. در ماه مارس 2007 ميلادي، خودروهاي ايران از طريق شركت مشترك "ونيرائوتو" (Veniraauto) وارد بازار ونزوئلا شدند.
همچنين شركت نفت ونزوئلا (پي دي وي اس اي) از طريق شركت تابعه خود "شركت نفت ونزوئلا (سه و پ CVP) توافقنامهاي با شركت ايراني صدراي آمريكاي لاتين (سي . اي) به منظور ايجاد يك شركت مشترك "لاونزيران اويل كمپاني" (la Veneziran oil Company) امضا كرد.
اين دو كشور به فعاليت مشترك در درون سازمان كشورهاي صادركننده نفت و خارج از آن، دست يافتهاند و تلاش ميكنند ساير كشورهاي توليدكنندهي نفت را براي كاهش توليد خود به منظور بالا بردن قيمتها و ترويج توسعه اقتصاديشان قانع نمايند. چاوز از ورود ايران، به عنوان ناظر، در گزينهي كوبايي – ونزوئلايي به حوزه تجارت آزاد قارهي آمريكا حمايت كرده است. هنوز مشخص نشده است كه نقش ايران به عنوان ناظر در چه حدي خواهد بود، ولي اين امر براي تقويت رابطهي روزافزون ميان كاراكاس و تهران مفيد واقع شده است.
جدا از ونزوئلا، طبيعيترين متحد ايران در منطقه، كوباست. كوبا و ايران از مجازاتهاي آمريكا به دليل سياستهاي مستقل اين كشورها رنج ميبرند. كوبا به دفعات از حق جداييناپذير اين براي دسترسي به انرژي هستهاي دفاع كرده است. در يك رايگيري كه در آژانس جهاني انرژي اتمي صورت گرفت، كوبا، همراه با ونزوئلا و سوريه، بر ضد قطعنامهاي ناعادلانه، به تحريك محافل جهاني امپرياليستي و صهيونيستي راي داد، كه مجازاتهايي بر ضد ايران تحميل ميكرد. هاوانا و تهران اكنون در حال بررسي يك همكاري در زمينههاي نساجي، كشاورزي و پتروشيمي هستند.
ايران در ضمن يك همكاري در بخش انرژي با بوليوي برقرار كرده است كه تهران با آن يك توافقنامهي مهم در سپتامبر 2007 ميلادي به امضا رساند. دو كشور همچنين قول دادهاند همكاري خود را در زمينهي صنعت و معدن گسترش دهند. در سال 2004 ميلادي، برزيل و ايران، با امضاي يك يادداشت تفاهم كه شامل افزايش مبادلات تجاري و همكاري در زمينهي ارتباطات راه دور بود، گام نخست خود را در جهت همكاري بيشتر سياسي و اقتصادي برداشتند. در فوريه 2005 ميلادي، ايران و مكزيك نيز يك يادداشت تفاهم براي ترويج همكاري در زمينهي نفت، گاز و بخش پتروشيمي امضا كردند. مقامات ايراني در اين رابطه با مسئولين شركت دولتي نفت مكزيكي "پمكس" قراردادي امضا كردند. همكاري ايران و اكوادور در زمينهي فرهنگي و تجاري نيز در سالهاي اخير افزايش يافته است و "رافاتل كرّهآ" – رئيس جمهور اكوادرو- موافقتنامهاي امضا كرده است كه خواستار برقراري روابط نزديكتري با تهران است.
يك كشور ديگر، نيكاراگوئه، وعدههاي ايران را براي احداث دههزار خانه، چهار هزار تراكتور، كارخانههاي فرآوري شير و يك كارخانه مونتاژ تجهيزات كشاورزي پذيرفته است. در سال 1979 ميلادي، انقلاب سانديستي، يك رژيم ديگر طرفدار آمريكا را نابود كرد و تبديل به نور اميدي براي آمريكاي لاتين شد. انقلابهاي نيكاراگوئه و ايران، به سرعت روابط دوستانه برقرار كردند و نيكاراگوئهاي ها از انقلاب ايران الهام گرفتند.
پيروزي "دانيل اورتگا" در انتخابات 2006 ميلادي، بار ديگر به افزايش وابط ميان ايران و نيكاراگوئه شده است. احمدينژاد، رئيسجمهور ايران، به عنوان ميهمان افتخاري در مراسم به قدرت رسيدن اورتگا در ژانويه سال 2007 ميلادي شركت كرد كه طي آن، رئيس جمهور ايران، دو مدال دولتي دريافت كرد. اين دو رهبر توافقنامههايي امضا كردند كه همكاري دو جانبه در 25 بخش، از جمله انرژي، بازرگاني اقتصاد، امور زيربنايي، تبادل دانشجو و ايجاد شركتهاي مشترك در بر ميگرفت.
در نهايت بايد گفت ايدهي امام خميني مبتني بر "نه شرق و نه غرب" صحت خود را نشان داده است. در سال 1989 ميلادي، وي يك نامهي معروف به "ميخائيل گورباچف"، رئيس جمهور وقت روسيه فرستاد كه در آن ميگفت كه كشور شوروي به دليل اشتباهات خود در حال سقوط است و به آن هشدار ميداد كه از الگوي غرب تقليد نكند، چون غرب نيز در بحران به سر ميبرد. در نهايت، امپراتوري شرق سقوط كرد و اكنون، ابرقدرت ديگر در حال عبور از يك بحران سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.
" امانوئل والرستين"، استاد ممتاز در دانشگاه ياله (Yale)، و مدير مركز "فرناند براودل نيويورك" (Fernand Braudel)، معتقد است كه جنگهاي پايانناپذير هيات حاكمه بوش، نه تنها براي به نمايش درآوردن قدرت آمريكا، بلكه براي به نمايش گذاشتن ناتواني آمريكا نزد جهانيان مفيد واقع شدهاند.
سيطرهي آمريكا در حال رسيدن به پاياني غيرقابل بازگشت است كه آن گونه كه والرستين ميگويد، وجود " قطبهاي متعدد قدرت در صحنه جغرافياي سياسي را آشكار ميسازد." ما در حال ورود به " يك وضعيت بحران ساختاري هستيم كه منجر به احداث يك نظام جديد جهاني"، بدون قدرتهاي حاكم خواهد شد. در اين نظام جديد، ايران و آمريكاي لاتين ميتوانند با توجه به اهميت جايگاهشان نقشي تعيينكننده در سياست جهاني ايفا كنند. هر دو داراي منابع مهم انرژي، فني – تخصصي و عزم و اراده براي حفظ استقلال خود هستند. در اين راستا، آمريكاي لاتين و ايران، داراي اهداف مشتركي هستند كه آنها را براي رسيدن به آن اهداف به همكاري با يكديگر فراميخواند.
منبع: سایت مركز اسناد انقلاب اسلامی
پس از انقلاب، جمهوري اسلامي ايران اظهار داشت كه سياست خارجياش مبتني بر عدم تعهد و استقلال در برابر ابرقدرتها خواهد بود. اندكي بعد، ايران سازمان پيمان مركزي (سنتو cento) را ترك كرد و به جنبش غيرمتعهدها پيوست و بسياري از درخواستهاي تسليحات غرب را ملغي كرد. رهبران ايران اعتقاد داشتند كه جنبش عدم تعهد، براي اهداف سياست خارجي ايران انقلابي به عنوان يك كشور اسلامي و در راه توسعه مناسب است، در حالي كه پيوندهاي انحصاري با هر ابرقدرتي، با تاريخ، فرهنگ و دين ايران ارتباط نمييافت. علاوه بر اين، آنان معتقد بودند كه يك اتحاد يا همپيماني، گزينههاي سياسي كشور را در رابطه با برقراري و حفظ پيوندهاي متقابلاً مفيد با كشورهاي متعلق به هر بلوك و برخي كشورهاي در حال توسعه، محدود ميكند.
به گفته يك كارشناس به نام صدري هومن (Sadri Human) درك و برداشت ايرانيها از عدم تعهد، ريشه در يكتاپرستي دارد، كه در درك اسلام، امري بنيادين است. بايد متذكر شد كه نخستين كشور اسلامي كه در عربستان ظهور كرد، به هيچ يك از ابرقدرتهاي آن عصر متعهد نشد و ايران انقلابي چندين قرن بعد نيز اين كار را نكرد. اين، نشانگر انزواطلبي نيست، بلكه اصلي است كه براي محافظت از استقلال و هويت كشور مفيد واقع ميشود، در حالي كه با ساير كشورها شريك ميشود و همكاري ميكند.
واژه اسلام، به مفهوم تسليم در برابر خداوند است، تنها كسي كه واقعاً حاكم است. مطابق علم الهيات شيعه، حاكميت الهي از پيامبر به امامان معصوم و با گسترش آن، به عالمترين فقيه انتقال يافت. اين مورد اخير، مبناي مفهوم ولايت فقيه (حكومت متخصصان اسلامي) است. در ايران انقلابي، حاكميت الهي توسط ولايت فقيه به نام خداوند و به نفع امت (جامعه مسلمانان) اعمال ميگردد.
راهبرد عدم تعهد ايران، مشروعيت ايدئولوژيها و الگوهاي شرق و غرب را رد كرد و آنها را به عنوان اختراعات بشري غير الهي)، موقت (غير دايمي و ماترياليستي) از نظر ماهيت و تمركز آن تلقي كرد. آيت الله خميني تاكيد كرد كه در هر دو عرصه و زمينه عقيدتي در درون يك نظام بينالمللي ناعادلانه مبتني بر زور و نه عدالت عمل ميكنند. وي افزود كه هيچ كشوري به درستي نميتواند استقلال داشته باشد، مگر اينكه با قدرتهاي مسلط مخالفت ورزد و اسلام را دنبال كند.
مفهوم انقلاب اسلامي همچنين بسيار فراتر از ايران، خاورميانه، جهان اسلام و حتي قرن بيستم، تنها به يك دليل گسترش يافت: آخرين انقلاب بزرگ عصر جديد است. دهها كشور ميتوانند تاكيد كنند كه انقلابهايي را از زماني كه انقلاب انگلستان در سال 1640 ميلادي، يك سابقهي مدرن ايجاد كرد، به انجام رساندهاند. با اين حال، عدهي بسيار اندكي به عنوان نقطهي عطفي در تاريخ، آن گونه كه در مورد انقلاب ايران روي داده بود، مطرح بودند.
همانند ساير انقلابهاي پيشين، انقلاب اسلامي ايران يك ايدئولوژي جديد در طيف سياسي جهان مدرن وارد كرد. در سال 1984 ميلادي، وزارت امور خارجهي آمريكا، كنفرانسي را در پشت درهاي بسته در مورد ايران برگزار كرد.
" ماروين زونيس " (Marvin Zonis) – مدير موسسه مطالعات خاورميانه دانشگاه شيكاگو، در آن تاكيد كرد: «پيام ايران به عقيدهي من، تكاندهندهترين ايدئولوژي سياسي قرن بيستم، از زمان انقلاب بلشويك است. و اگر بپذيريم كه بلشويسم، بازمانده قرن نوزدهم است، آن وقت گمان ميكنم كه تنها يك انقلاب خوب در قرن بيستم داشتهايم، و آن، همين انقلاب است؛ اين پيام قدرتمند، در طي مدتهاي مديد با ما خواهد بود، صرفنظر از هر اتفاقي كه بر سر آيت الله خميني بيايد.»
ايرانيها، با بيش از 2500 سال تمدن، داراي برداشتي از تاريخ و مفهوم ايفا كردن يك نقش در طراحي جهان هستند. ايران، در طي قرون، نويسندگان و فلاسفهي بزرگ بسياري را پرورش داده است. همچنين داراي يك فضاي روشنفكري بود كه زير سوال بردن آنچه تثبيت شده و ديرينه بوده، افكار جديد و احتمالا روح انقلابي را ترويج ميكرد. طي دو دههي اول جمهوري اسلامي، كانونهاي جديد مربوط با امور حيات روزمره، يك سري دستاوردهاي مهم دربر داشتند: از يك سينما كه در سطح بينالمللي مورد ستايش قرار گرفت تا مطبوعاتي جايگزين و عملگرايي زنان، ايران، نقش كليدي خود را در امور بينالملل ايفا كرد.
ايران تبديل به يك جمهوري مدرن مبتني بر آميزهاي منحصر به فرد از قانون اسلامي و اروپايي شد، كه ايدههايي را عمدتاً از فرانسه و بلژيك به عاريت گرفت. قانون، برگزاري انتخابات ملي استاني و محلي را در مدنظر دارد كه در آن تمام مردان و زنان ماز از 15 سالگي حق راي دارند. حدودي را براي دورههاي رياست جمهوري تعيين ميكند، كرسيهايي در مجلس براي مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان درنظر ميگيرد، آنچه مستلزم به رسميت شناختن آشكار حقوق اقليتها است.
با اين حال، آرمان امام خميني تنها شامل حمايت از ايراني يا اسلام نبود. آرمان وي، استقرار عدالت خداوند براي تمام مظلومين بود. به عنوان مثال، فلسطينيان همگي مسلمان نيستند. امام خميني، نه تنها خواستار عدالت به خاطر قتل عامهاي صبرا و شتيلا ، بلكه براي قتلعامها در ويتنام، فلسطين، لبنان و بسياري نقاط ديگر هم شد. طي بمباران صبرا و شتيلا توسط صهيونيستها در سال 1982 ميلادي، مسيحيان آمريكاي لاتين و اسپانياييها، به برادران و خواهران مسلمان خود كه در برابر سفارتخانههاي آمريكا تظاهرات ميكردند، پيوستند.
امام خميني در وصيت نامه خود نوشت: «توصيهي من به تمام مسلمانان و افراد مظلوم در جهان اين است: ننشينيد و منتظر نشويد كه مقامات يا حكام خودتان يا يك قدرت خارجي براي دادن موهبت آزادي و استقلال به شما عمل كند. طي 100 سال گذشته، شاهد نفوذ قدرتهاي عمدهي جهاني در تمام كشورهاي اسلامي بودهايم... هيچ يك از حكام اين كشورها، نگران آزادي، استقلال و رفاه ملت خود نبوده و امروز هم نيستند.
اكثر اين حكام، ظالمان بيرحمي بودهاند كه تلاش كردند مردم خود را وادار به سكوت كنند. هر كاري كه كردند براي منافع خودشان يا منفعت يك گروه خاص بوده است. چنين حكامي رفاه طبقات بالا را ترويج كردند، ولي كاري براي نفع رساندن به گروههاي محروم از حقوق اوليه انساني انجام ندادند: آنان كشورهاي خود را به بازارهايي براي مصرف محصولات ساخته شده توسط اربابان خارجي خود تبديل كردند و سرزمينهاي خود را در شرايط عقبماندگي حفظ كردند و حتي امروز نيز به اين كار ادامه مي دهند.»
به گفته امام خميني، مساله توسعه بايد در وهلهي نخست و فراتر از همهچيز، از يك چشمانداز عقيدتي و سياسي با راهبردهاي اقتصادي، فرهنگي و آموزشي كه به ارزشها و اعتقادات اساسي ملتها احترام بگذارند، مطرح شود. از اين چشمانداز، بر نقش عمدهي ايدئولوژي تاكيد ميشود، در كنار اين واقعيت كه سياست هماهنگ، به عنوان شرط لازم و ضروري براي توسعهي اين ملتها لازم است. تنها پس از اينكه مشروعيت سياسي برقرار شود. ملتها خواهند توانست اصلاحات ساختاري اقتصادي و اجتماعي و آزادسازي تودهها را به انجام برسانند و روند توانبخشي فرهنگي دوباره ميتواند آغاز شود.
در گذشته، برنامههاي توسعه براي كشورهاي جنوب، نتوانستند تا براي ملتهاي جنوب خودكفايي به ارمغان آورده و رفاه و آسايش را براي ايشان موجب شوند. عظمت مساله به قدري است كه سازمانهاي بينالمللي، مجبور شدند مجدداً مفهوم توسعه را بررسي نموده و تاثير منفي توزيع ناعادلانهي ثروت مبتني بر يك نظم جهاني سركوبگرانه و ضرورت گسترش منابع انساني در كشورهاي جنوب را لحاظ نمايند.
در اسپانيا، انقلاب اسلامي، با شوق و ذوق از سوي بسياري از اسپانياييها كه با سياستهاي امپرياليستي آمريكايي در جهان اسلام ،آمريكاي لاتين و اروپا مخالفت ميكردند مورد استقبال قرار گرفت. تفكر امام خميني، به بسياري از اسپانياييها در كشف اسلام كه تازه تبديل به يك دين قانوني پس از پنج قرن سلطه كامل كاتوليسم شده بود كمك كرد. در دههي 80 و 90 ميلادي، برخي از گروههاي مسلمان اسپانيايي آغاز به مطالعه تفكر امام خميني كردند و برخي نشريات دورهاي ايجاد شدند. مطالعات مربوط به ايران، در بسياري از نقاط كشور، مورد استقبال واقع شد.
بخش اعظم نشريات اينترنتي اسلامي در اسپانيا، سخنرانيها و آثاري از امام خميني و انقلاب اسلامي ايران را منتشر كردهاند.
انقلاب ايران، براي آشنا كردن مردم با مكتب فكري شيعه نقش مهمي ايفا كرده است. به شكل سنتي، اسپانياييها و مهاجران مراكشي – كه بيش از 80 درصد مسلمانان اسپانيا را در برميگيرند – فقط مكتب مالكي را مطالعه كرده بودند، كه در مراكش مكتب رسمي است.
مكتب شيعه، اكنون شناختهشدهترين مكتب در كشور است و كتابهاي فراواني در مورد اين موضوع، در سه دهه گذشته منتشر شدهاند. تعداد شيعيان در اسپانيا، هنوز پايين است، ولي آنها نقش مهم در حيات اسلام اسپانيايي ايفا ميكنند. چند سال پيش، نخستين مسجد شيعه در مادريد، درهاي خود را گشود و هم چنين مراكز شيعه ديگري در بارسلون، گرانادا و سويّا وجود دارد. بخش اعظم آنها كتابهايي در مورد تفكر امام خميني توزيع كردهاند، كه در ايران يا آرژانتين چاپ شدهاند.
سقوط شاه ايران، مورد استقبال مردم اسپانيا قرار گرفت. شاه، دوست صميمي "فرانسيسكو فرانكو"ي ديكتاتور، كه بيش از سه دهه در اسپانيا حكومت كرده بوده است. بسياري از اسپانياييها دريافتند كه شاه، در حال همكاري با نيروهاي امپرياليستي و صهيونيستي، به منظور كمك به آنها براي دست يافتن به اهدافشان در خاورميانه بود. قربانيان اين سياستها، عمدتاً فلسطيني بودند، كه آرمانشان در اسپانيا محبوب است.
انقلاب اسلامي همچنين مورد علاقهي برخي روزنامهنگاران اسپانيايي نيز بوده است كه براي تحليل آن تلاش كردهاند. يكي از آنان "رافائل گومس پارا" است كه كتابي در مورد جمهوري اسلامي ايران و امام خميني نوشت كه در آن خاطر نشان ميكرد كه انقلاب ايران، به مفهوم يك راه سوم، متفاوت با سرمايهداري غربي و كمونيسم شوروي بود. وي تاكيد كرد كه امام خميني زندگي سادهاي داشت و يكي از معدود رهبران جهاني بود كه هنگامي كه وفات يافت، در اوج فقر به سر ميبرد. پارّا، در ضمن بر وضعيت زنان در ايران پس از انقلاب و نقش كليدي آنان در حيات اجتماعي و سياسي تاكيد كرد.
تفكر امام خميني، تا حد زيادي بر مسلمانان آمريكاي لاتين تاثير گذارده است. همانند ساير بخشهاي جهان، انقلاب اسلامي به بسياري در آمريكاي لاتين اجازه داد اسلام را كشف كنند و آغاز به مطالعهي آن كنند. در حال حاضر، تعداد مسلمانان در اين منطقه در حال افزايش است و آنان هم چنين آغاز به ايفاي نقشي مهم در حيات كشورهاي مربوطه خود كردهاند.
در آرژانتين، انتشاراتي توحيد، متوني از امام خميني، مرتضي مطهري و ساير چهرههاي برجستهي انقلاب اسلامي براي بيش از يك ميليون مسلماني كه در آنجا به سر ميبرند منتشر كرده است. اين كتابها مورد استقبال فراوان آرژانتينيها قرار گرفته است، چه مسيحيان و چه مسلمانان. بسياري از آرژانتينيها، ايران را به عنوان الگويي براي كشور خودشان كه در سال 1982 ميلادي دچار تجاوز استعمارگران بريتانيايي شد، كه هنوز در حال اشغال جزاير مارينوس هستند، ميبينند. آرژانتينيها در ضمن در حال مبارزه براي حفظ رابطهاي محكم و منسجم ميان كشور خود با ايران، با وجود مبارزات رسانهاي خصمانهاي هستند كه از سوي محافل بانفوذ صهيونيستي در اين كشور صورت ميگيرند.
در شيلي، نفوذ تفكر امام خميني، منجر به ايجاد يك جامعهي قدرتمند شيعه شده است كه از آرمانهاي امام حمايت ميكند. مركز اسلامي "كوردوبا"، واقع در پايتخت، "بوگوتا"، نيز تلاشهايي براي اشاعه افكار امام خميني و تفكر شيعه در اين كشور و ساير كشورهاي آمريكاي لاتين انجام داده است.
انقلاب اسلامي همچنين، به مسلمانان اهميت كار اجتماعي را نشان داده است. بسياري از مسلمانان در اسپانيا و آمريكاي لاتين، تلاشهايي براي ايجاد ساير گزينههاي اسلامي براي موسسات نادين محور انجام دادهاند، از مدارس و كلينيكها گرفته تا سازمانهاي خيريه و موسسات بهزيستي اجتماعي، گروههاي اسلامي در اسپانيا و آمريكاي لاتين براي ايجاد يك جامعه مدني جديد – شبكهاي از انجمنها، فدراسيونها و باشگاهها براي كارگران، زنان، جوانان، و ساير بخشها – همواره تلاش كردهاند.
در طي جنگ سرد، آمريكاي لاتين – به استثناي كوبا – تحت حوزهي نفوذ آمريكا بود. پس از انقلاب اسلامي در ايران، ملتهاي آمريكاي لاتين، كه در طي بيش از دو قرن، از ظلم آمريكا رنج بردهاند، با مشاهدهي اينكه رژيم شاه از سوي آمريكاي لاتينيها، به عنوان عروسك خيمهشب بازي آمريكا تلقي ميشد و ثروت كشور را به شركتهاي آمريكايي و انگليسي بخشيده بود، عاجز از جلوگيري از ايرانيهايي بود كه پس از دعوت امام خميني، خيابانها را به اشغال خود درآوردند، اين گونه انديشيدند كه هركس بتواند آن رژيم را سرنگون كند و به سلطهي آمريكا در ايران پايان دهد، يقيناً كسي است كه به وي بايد توجه كرد.
طي 20 سال گذشته، هم پويايي جهاني و هم تحولات بزرگ سياسي داخلي، شكل جديدي به شكلبندي سياسي آمريكاي جنوبي بخشيدهاند. اين چارچوب جديد (ظهور دولتهاي جديد آمريكاي لاتين كه از واشنگتن فاصله گرفتهاند) به ايران اجازهي استقرار پيوندهاي مهم و شراكتهاي فرامنطقهاي را داده است. آمريكاي جنوبي اكنون يك بلوك قدرتمند اقتصادي منطقهاي ايجاد كرده است. بازار مشترك جنوب (شامل برزيل، آرژانتين، اروگوئه و پاراگوئه، به عنوان اعضاي دايمي و ونزوئلا در مرحله تصويب) به دنبال استقرار يك خودمختاري منحصر به فرد در سطح جغرافياي سياسي است.
كشورهاي آمريكاي لاتين، به همكاري با ايران علاقهمندند، آن هم نه تنها به اين دليل كه كشوري ثروتمند است كه داراي دومين ذخاير برگ نفت و گاز جهان است، بلكه به اين علت كه كشوري مستقل و قابل اعتماد است. آنان ميدانند كه اگر قراردادي با ايران امضا كنند، اين كشور به آنان به دليل فشارها يا تهديدهاي خارجي خيانت نخواهد كرد.
بدين ترتيب، در سالهاي اخير، بسياري از كشورهاي آمريكاي لاتين آغاز به برقراري روابط سياسي و اقتصادي با تهران كردهاند. ايران، اكنون داراي سفارتخانههاي در حال فعاليت كامل در كوبا، ونزوئلا، مكزيك، برزيل و آرژانتين است و در حال طرحريزي براي تقويت حضور ديپلماتيك خود در بوليوي، شيلي، كلمبيا، اكوادور، نيكاراگوئه و اروگوئه است.
يكي از شركاي عمدهي ايران در اين قاره، ونزوئلا است. از زمان به قدرت رسيدن، «هوگو چاوز»، رئيس جمهور ونزوئلا در سال 1998 ميلادي، وي دائماً همكاري كشورش با تهران را افزايش داده است. وي پنج ديدار از ايران به عمل آورده است و علناً اعلام داشته است كه اين كشور را به عنوان الگوي توسعه تلقي ميكند. ايران، اين روابط را با سرمايهگذاريهاي زيادي مستحكم كرده است و تجارت دوجانبه، به حدود دو ميليارد و پانصد ميليون دلار بالغ گرديده است. در ماه مارس 2007 ميلادي، خودروهاي ايران از طريق شركت مشترك "ونيرائوتو" (Veniraauto) وارد بازار ونزوئلا شدند.
همچنين شركت نفت ونزوئلا (پي دي وي اس اي) از طريق شركت تابعه خود "شركت نفت ونزوئلا (سه و پ CVP) توافقنامهاي با شركت ايراني صدراي آمريكاي لاتين (سي . اي) به منظور ايجاد يك شركت مشترك "لاونزيران اويل كمپاني" (la Veneziran oil Company) امضا كرد.
اين دو كشور به فعاليت مشترك در درون سازمان كشورهاي صادركننده نفت و خارج از آن، دست يافتهاند و تلاش ميكنند ساير كشورهاي توليدكنندهي نفت را براي كاهش توليد خود به منظور بالا بردن قيمتها و ترويج توسعه اقتصاديشان قانع نمايند. چاوز از ورود ايران، به عنوان ناظر، در گزينهي كوبايي – ونزوئلايي به حوزه تجارت آزاد قارهي آمريكا حمايت كرده است. هنوز مشخص نشده است كه نقش ايران به عنوان ناظر در چه حدي خواهد بود، ولي اين امر براي تقويت رابطهي روزافزون ميان كاراكاس و تهران مفيد واقع شده است.
جدا از ونزوئلا، طبيعيترين متحد ايران در منطقه، كوباست. كوبا و ايران از مجازاتهاي آمريكا به دليل سياستهاي مستقل اين كشورها رنج ميبرند. كوبا به دفعات از حق جداييناپذير اين براي دسترسي به انرژي هستهاي دفاع كرده است. در يك رايگيري كه در آژانس جهاني انرژي اتمي صورت گرفت، كوبا، همراه با ونزوئلا و سوريه، بر ضد قطعنامهاي ناعادلانه، به تحريك محافل جهاني امپرياليستي و صهيونيستي راي داد، كه مجازاتهايي بر ضد ايران تحميل ميكرد. هاوانا و تهران اكنون در حال بررسي يك همكاري در زمينههاي نساجي، كشاورزي و پتروشيمي هستند.
ايران در ضمن يك همكاري در بخش انرژي با بوليوي برقرار كرده است كه تهران با آن يك توافقنامهي مهم در سپتامبر 2007 ميلادي به امضا رساند. دو كشور همچنين قول دادهاند همكاري خود را در زمينهي صنعت و معدن گسترش دهند. در سال 2004 ميلادي، برزيل و ايران، با امضاي يك يادداشت تفاهم كه شامل افزايش مبادلات تجاري و همكاري در زمينهي ارتباطات راه دور بود، گام نخست خود را در جهت همكاري بيشتر سياسي و اقتصادي برداشتند. در فوريه 2005 ميلادي، ايران و مكزيك نيز يك يادداشت تفاهم براي ترويج همكاري در زمينهي نفت، گاز و بخش پتروشيمي امضا كردند. مقامات ايراني در اين رابطه با مسئولين شركت دولتي نفت مكزيكي "پمكس" قراردادي امضا كردند. همكاري ايران و اكوادور در زمينهي فرهنگي و تجاري نيز در سالهاي اخير افزايش يافته است و "رافاتل كرّهآ" – رئيس جمهور اكوادرو- موافقتنامهاي امضا كرده است كه خواستار برقراري روابط نزديكتري با تهران است.
يك كشور ديگر، نيكاراگوئه، وعدههاي ايران را براي احداث دههزار خانه، چهار هزار تراكتور، كارخانههاي فرآوري شير و يك كارخانه مونتاژ تجهيزات كشاورزي پذيرفته است. در سال 1979 ميلادي، انقلاب سانديستي، يك رژيم ديگر طرفدار آمريكا را نابود كرد و تبديل به نور اميدي براي آمريكاي لاتين شد. انقلابهاي نيكاراگوئه و ايران، به سرعت روابط دوستانه برقرار كردند و نيكاراگوئهاي ها از انقلاب ايران الهام گرفتند.
پيروزي "دانيل اورتگا" در انتخابات 2006 ميلادي، بار ديگر به افزايش وابط ميان ايران و نيكاراگوئه شده است. احمدينژاد، رئيسجمهور ايران، به عنوان ميهمان افتخاري در مراسم به قدرت رسيدن اورتگا در ژانويه سال 2007 ميلادي شركت كرد كه طي آن، رئيس جمهور ايران، دو مدال دولتي دريافت كرد. اين دو رهبر توافقنامههايي امضا كردند كه همكاري دو جانبه در 25 بخش، از جمله انرژي، بازرگاني اقتصاد، امور زيربنايي، تبادل دانشجو و ايجاد شركتهاي مشترك در بر ميگرفت.
در نهايت بايد گفت ايدهي امام خميني مبتني بر "نه شرق و نه غرب" صحت خود را نشان داده است. در سال 1989 ميلادي، وي يك نامهي معروف به "ميخائيل گورباچف"، رئيس جمهور وقت روسيه فرستاد كه در آن ميگفت كه كشور شوروي به دليل اشتباهات خود در حال سقوط است و به آن هشدار ميداد كه از الگوي غرب تقليد نكند، چون غرب نيز در بحران به سر ميبرد. در نهايت، امپراتوري شرق سقوط كرد و اكنون، ابرقدرت ديگر در حال عبور از يك بحران سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.
" امانوئل والرستين"، استاد ممتاز در دانشگاه ياله (Yale)، و مدير مركز "فرناند براودل نيويورك" (Fernand Braudel)، معتقد است كه جنگهاي پايانناپذير هيات حاكمه بوش، نه تنها براي به نمايش درآوردن قدرت آمريكا، بلكه براي به نمايش گذاشتن ناتواني آمريكا نزد جهانيان مفيد واقع شدهاند.
سيطرهي آمريكا در حال رسيدن به پاياني غيرقابل بازگشت است كه آن گونه كه والرستين ميگويد، وجود " قطبهاي متعدد قدرت در صحنه جغرافياي سياسي را آشكار ميسازد." ما در حال ورود به " يك وضعيت بحران ساختاري هستيم كه منجر به احداث يك نظام جديد جهاني"، بدون قدرتهاي حاكم خواهد شد. در اين نظام جديد، ايران و آمريكاي لاتين ميتوانند با توجه به اهميت جايگاهشان نقشي تعيينكننده در سياست جهاني ايفا كنند. هر دو داراي منابع مهم انرژي، فني – تخصصي و عزم و اراده براي حفظ استقلال خود هستند. در اين راستا، آمريكاي لاتين و ايران، داراي اهداف مشتركي هستند كه آنها را براي رسيدن به آن اهداف به همكاري با يكديگر فراميخواند.
منبع: سایت مركز اسناد انقلاب اسلامی