آينهداران غدير
زنان راوى غدير
حضور زنان در حجة الوداع بارزترين و ماندگارترين نوع شركت در صحنههاى اجتماعى است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده، گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مىشود:
الف. اخبار زنان صحابى
در سال دهم هجرى، با اعلام پيامبر(ص)، مؤمنان بسيارى از شهرهاى مختلف به سوى مدينه روان شده، در حومه شهر مسكن گزيدند و به انتظار موسم حج نشستند; حجى كه بعدها به حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالكمال، حجةالتمام شهرت يافت. پيامبر اكرم(ص) روز شنبه، پنجيا شش روز قبل از آغاز ذىحجة، از مدينه حركت كرد. در اين سفر همه زنان و اهل بيت پيامبر با وى همراه بودند. (4) گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كردهاند; كه نام و روايتشان چنيناست:
حضرت زهرا(سلام الله علیها)
گروهى از انصار، براى توجيه خطاى خويش، به ايشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعتبا ديگران مىشنيديم با غير على بيعت نمىكرديم. حضرت فرمود:
آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟ (5) و نيز در جواب محمود بنلبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر دليلى بر امامت على داريد؟
فرمود: شگفتا، آيا روز غدير را فراموش كرديد؟!
محمود بنلبيد گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگوييد.
حضرت فرمود: خدا را شاهد مىگيرم، شنيدم [پيامبر] فرمود: على بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مىدهم. على(ع) امام و جانشين بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين امامان نيكاند. اگر از آنان اطاعت كنيد، شما را هدايتخواهند كرد و اگر با آنان مخالفت ورزيد، تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود. (6)
روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مىدارد كه دختر بزرگوار پيامبر حديث غدير را چنين بيان فرمود:
قال رسول الله(ص): «من كنت وليه فعلى وليه و من كنت امامه فعلى امامه.» (7)
رسول خدا(ص) فرمود: هر كه من سرپرست اويم على سرپرست اوست و هر كه من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايتشده است:
قالت: انسيتم قول رسول الله(ص) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام. (8)
آيا سخن رسول خدا(ص) در روز غدير خم را فراموش كردهايد، كه فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست و آيا سخنش را فراموش كردهايد كه فرمود: تو نسبتبه من مانند هارون نسبتبه موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(س) عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرمؤمنان به انصار و مهاجرين صرف نمود و سرانجام نيز در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت نام گرفت.
امسلمه
امسلمه يكى از دو زن پيامبر(ص) است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مىگويد:
اخذ رسول الله(ص) بيد على بغدير خم فرفعها حتى راينا بياض ابطيه فقال «من كنت مولاه فعلى مولاه» ثم قال «ايها الناس انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض». (12)
در غدير خم رسول خدا(ص) دست على(ع) را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم، آنگاه فرمود: هر كه من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.
بعد فرمود: اى مردم، من دو چيز گرانبها در ميان شما بر جاى مىگذارم كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.
امسلمه از معدود كسانى است كه بعد از وفات نبى اكرم(ص) در خط ولايت اميرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنين وصيت كرد. «يا بنى الزمه فلا و الله ما رايتبعد نبيك صلى الله عليه و آله اماما غيره»; پسركم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پيامبرت امامى غير او نديدم. (13) امسلمه روايات ديگرى نيز، در باره اميرمؤمنان، از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده است. (14)
اسماء بنت عميس
امهانى بنت ابىطالب (سلامالله عليهما)
رسول خدا(ص) از حجبازگشت، تا در غدير خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين گفت: [اى مردم هر كه من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدايا، هر كه او را دوست دارد، دوستبدار و هر كه با او دشمنى كند، دشمن بدار; هر كه او را زبون سازد، زبون گردان و هر كه او را يارى كند، يارى كن]. (23)
فاطمه دختر حمزة بنعبدالمطلب
همسر زيد بنارقم
ب. روايات زنان تابعى و ...
در ميان روايات غدير روايتى با ده سند به چشم مىخورد كه همه راويانش زن هستند. نام اين بانوان چنين است:
1. الشيخة ام محمد زينب ابنة احمد بنعبدالرحيم المقدسيه.
2. فاطمه دختر امام موسى بنجعفر(ع)
3. زينب دختر امام موسى بنجعفر(ع)
4. امكلثوم دختر امام موسى بنجعفر(ع)
5. فاطمه دختر جعفر بنمحمد الصادق(ع)
6. فاطمه دختر محمد بنعلى(ع)
7. فاطمه دختر على بنالحسين(ع)
8. فاطمه دختر حسين بنعلى(ع)
9. سكينه دختر حسين بنعلى(ع)
امكلثوم دختر فاطمه زهرا(س)
«انسيتم قول رسول الله(ص) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام.» (26)
آيا سخن رسول خدا(ص) در روز غدير را فراموش كرديد، كه فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آيا] گفتارش را [فراموش كرديد كه فرمود]: [اى على،] جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى است.
عايشه بنتسعد
«كنا مع رسول الله(ص) بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح و هو: متوجه الى المدينه) فلما بلغ غدير خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس من وليكم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بيد على فاقامه ثم قال «من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه». (29)
با رسول خدا در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت. (در نسخههاى صحيح مىخوانيم كه به مدينه توجه داشت.) وقتى به غدير خم رسيد، ايستاد; آنان كه جلو بودند بازگشتند و آنان كه عقب مانده بودند، رسيدند. مردم پيرامونش گردآمدند و حضرت فرمود:
اى مردم، سرپرستشما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على را بلند كرد و فرمود: هر كه خدا و رسول او سرپرستش هستند، اين سرپرست اوست. خدايا، هر كه او را دوست دارد، دوستبدار و آن كه با او دشمنى مىورزد، دشمن بدار.
عايشه بنتسعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده، كه ولايت على(ع) را آشكار مىسازد:
«سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله(ص) يوم الجحفه فاخذ بيد على فخطب فحمد الله و اثنى عليه ثم قال: ايها الناس انى وليكم قالوا صدقتيا رسول الله ثم اخذ بيد على فرفعها فقال: هذا وليى و يؤدى عنى دينى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.» (30)
شنيدم پدرم گفت كه، رسول خدا(ص) در روز جحفه دست على(ع) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(ص). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دين مرا ادا مىكند. من دوستدار كسى هستم كه او را دوستبدارد و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى ورزد.
دارميه حجونيه كنانيه
سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه، كه سياه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونهاى؟
گفت: خوبم، حام نيستم، از قبيله بنىكنانم.
گفت: راست گفتى، آيا مىدانى چرا تو را فرا خواندم؟
- سبحان الله! من غيب نمىدانم.
- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مىورزى؟
- آيا از پاسخ معافم مىدارى؟
- نه.
- حال كه نمىپذيرى مىگويم; من على را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مىورزم چون با آن كه براى حكومت از تو سزاوارتر بود، جنگيدى و در پى چيزى برآمدى كه براى تو نيست. با على دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول خدا(ص)، در روز غدير خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آنكه به بيچارگان محبت مىورزيد و دينداران را بزرگ مىداشت و .... (32)
حسنيه
ابراهيم سر به زير افكند، حسنيه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، كه خود را در مقابل هارونالرشيد مىديدند، لب به تاييد گشودند. ابو يوسف گفت: بيشتر صحابه و مفسران تصريح كردهاند كه اين آيه در باره على بنابىطالب نازل شده است و حديث من كنت مولاه فعلى مولاه نيز مشهود است.
حسنيه پرسيد در باره «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكوة و هم راكعون» چه مىگوييد؟ ابو يوسف گفت: به اجماع امت در باره على بنابىطالب است.
آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ... احكام و نصوص الهى را وا مىنهيد و بيعت روز غدير را ناديده مىگيريد؟! (34)
عميرة بنتسعد بنمالك
امالمجتبى علويه
فاطمه بنت على بنابىطالب(ع)
«اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: على خير من اخلفه فيكم و هو الامام و الخليفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيمة».
پى نوشت ها:
1- در باره اسلام خديجه اين سخن اميرمؤمنان به تنهايى كافى است كه فرمود: «لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله و خديجه و انا ثالثهما» نهجالبلاغه خطبه 192 (قاصعه).
2- كانتسميه ام عمار بنياسر و ابوه ياسر ممن عذب فى الله تعالى فصبرا و ارادتهما قريش على ان رجعا عن الاسلام الى الكفر فابيا فضرب ابوجهل سمية بحربة فى قبلها فماتت... اعيانالشيعه، ج7 ، ص319.
3- رياحينالشريعة، ج 2، ص 305.
4- الغدير ج 1، ص9.
5- خصال صدوق، ج 1، ص173; عوالم، ج 11، ص467. «هل ترك ابى يوم غدير خم لاخذ عذرا» تاكيد مورخان بر اين كه اهل بيت پيامبر(ص) از جمله حاضرين در غدير بودند مبين اين مطلب است كه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز در بين آنان حضور داشته است. زيرا مورخان حضور زنان پيامبر را به طور مستقل بيان كرده و گفتهاند كه امهات مؤمنين همراه پيامبر بودند بنابراين از طرفى فاطمه زهرا(س) داراى چنان شخصيتبرترى است كه در صورت عدم حضور وى در غدير بايد بتوان رواياتى دال بر آن يافت كه ظاهرا وجود ندارد از اين روى مىتوان گفت كه ايشان نيز در بين جمع حاجيان در حجةالوداع حضور داشته است.
6- بحارالانوار، ج36، ص353 و 354; اسمى المناقب، ص 32; نهجالحياة، ص 38.
7- احقاق الحق، ج 2، ص 460. در فيض الغدير، ص 391 به نقل از ينابيع الموده حديث را چنين نقل كرده است «قالت: قال رسول الله(ص) من كنت وليه فعلى وليه و امامه».
8- الغدير، ج 1، ص197; «من كنت مولاه فعلى مولاه» احقاق الحق، ج6، ص 282; ارجح المطالب، ص 571 و 448. صاحب فيض الغدير توضيحى بر احتجاج حضرت فاطمه دارد (فيض الغدير، ص 390).
9- ام سلمه دختر ابىاميه بنالمغيرة مخزومى است مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پيامبر و همسر وى بود و در سال 65 هجرى وفات يافت. (اعلام خصال صدوق، ص 301)
10- معارج النبوة، ج 2، ص 318.
11- فيض الغدير، ص 388 -389.
12- الغدير، ، ج 1، ص17 و 18; ملحقات احقاق الحق، ص53; معجم رجال الحديث، ج23، ص177.
13- اعلام النساء، ص 651; بصائر الدرجات، ص183، ح 4.
14- مانند «من سب عليا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى» (المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 121) و «قال رسول الله(ص) كانى دعيت فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى فانظروا كيف تخلفونى فيهما». اعلامالنساء، ص 634 نقل از امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 92; كشفالغمه، ج2، ص 32، ارجح المطالب، ص 338، از طريق ابنعقده.
15- اعيان الشيعه، ج3، ص 408; جامع الرواة، ج 2، ص 455; خلاف طوسى، ج 1، ص 5.
16- الغدير، ج 1، ص17.
17- امالى مفيد، ص 55 و56; ارشاد مفيد، ص163 و 164. مجموعه فضايل و عنايات اسماء بنت عميس به اهل بيت(ع) در ضمن مقالهاى مستقل در شمارههاى آينده به خوانندگان گرامى ارائه خواهد شد.
18- اعيان الشيعه، ج3، ص 488.
19- رجال برقى، ص 60.
20- رجال شيخ طوسى، ص33.
21- تنقيح المقال، ج3، ص73; معجم رجال الحديث، ج23، ص 881.
22- اعلام النساء، ص 488; ارجح المطالب، ص337.
23- «رجع رسول الله(ص) من حجة حتى نزل بغدير خم ثم قام خطيبا بالهاجرة فقال: ايها الناس [من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ينابيع المودة، ص 40; اعلام النساء، ص489. روايت غديرى فاخته را در الغدير، ج 1، ص 18 و احقاق الحق، ج 2، ص463 ببينيد.
24- الغدير، ج 1، ص 58.
منصور بنحسين آبى معروف به ابوسعد صاحب كتاب نثرالدرر متوفى قرن پنجم كتابى به نام حديثالغدير نوشته و بنا به گفته مناقب ابن شهرآشوب اين كتاب راويان حديث غدير را بر حسب حروف الفبا برشمرده است. «غدير در آينه كتاب، ص79»
225- الميزان فى تفسير القرآن، ص59.
26- روايت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدينى در كتاب خود آورده است. او مىگويد: اين حديثسلسلهدار است. زيرا هر يك از فاطمهها از عمه خود روايت كردهاند و اين روايت پنجخواهر برادر است كه هر يك از ديگرى نقل كردهاند. رك: اسنى المطالب فى مناقب على بنابىطالب»، شمس الدين ابوالخير الجزرى، ص 32; احقاق الحق، ج 21، ص26 و27; بحارالانوار، ج36، ص353; عوالم، ج 11، ص 444; اثبات الهدى، ج 2، ص553 و ج3، ص127; اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله عليها)، سيد علىرضا سيد كبارى، ص56 (چاپ نشده).
27- ابواسحاق سعد بنابىوقاص در سال 54 - 58 و عايشه بنتسعد در سال117 وفات يافتند. نسايى روايت وى را نقل كرده است. به خصائص نسايى، ص3 مراجعه شود.
28- التقريب، ابنحجر، ص473.
29- الغدير، ج 1، ص 38- 41; خصائص نسائى، ص 18 و 25.
عايشه بنتسعد احاديث ديگرى راجع به فضايل اميرمؤمنان دارد; به اسنى المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص189 و 190 رجوع كنيد.
30- الغدير، ج 1، ص 38 - 41.
31- دارميه حجونيه از زنان فاضل، خردمند و فصيح بود. او استدلالى قوى داشت و در خط ولايت استوار بود. روايت او را ابنعبدربه در عقد الفريد از سهل بنابىسهل تميمى از پدرش نقل كرده است.(عقد الفريد، ج 1، ص 352; بلاغات النساء، ص 72)
32- متن كامل مباحثه دارميه حجونيه را در كتب ذيل بخوانيد:
بلاغات النساء، ص 72; العقد الفريد، ج 1، ص 162; صبح الاعشى، ج 1، ص259; الغدير، ج 1، ص209; اعلام النساء المؤمنات، ص333; اعيان الشيعه، ج6، ص 364.
33- رياض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.
34- اين متن در حلية المتقين، بخش مناظرات حسنيه، ذكر شده است. در باره موضوع مناظره حسنيه اختلاف است. سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ذيل كلمه «حسنيه» مىگويد: اين [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازى است. مرحوم خوانسارى در روضات الجنات اين مناظره را ذكر كرده است و شيخ آقابزرگ در ذريعه مىنويسد:
الحسنيه: رسالة فى الامامة تنسب الى مؤلفها و هو بعض الجوارى من بنات الشيعة فيها مناظراتها مع علماء المخالفين فى عصر هارونالرشيد. (الذريعه، ج7، ص 200، رقم89; نقل از اعلامالنساء، ص 300 تا 301). براى تحقيق بيشتر در باره شخصيتحسنيه به تنقيح المقال، ج3، ص247; رياض العلماء، ج 5، ص407; روضات الجنات، ج 1، ص153; الذريعة، ج7، ص 200 و ج 4، ص97 و ج 25، ص296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161; من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحديث، ج23، ص187 رجوع كنيد. خلاصهاى از مطالب كتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.
35- الغدير، ج 1، ص 70.
36- پيام غدير، عذرا انصارى، ايشان روايت را از تاريخ دمشق، باب تاريخى على بنابىطالب(ع) ص 51 نقل نمودهاند.
37- رجال برقى، ص 60; معجم رجال الحديث، ج23، ص197، رقم15659.
38- تهذيب التهذيب، ج12، ص 470.
39- اعيان الشيعة، ج 8، ص39 - ملحقات احقاق الحق ; ص262
40- همان، ص 54.