تاريخ و تحريف تاريخ
دكتر سيدجلالالدين مدني استاد و پژوهشگر حوزه تاريخ معاصر ايران در مصاحبهاي كوتاه، ديدگاه خود را درباره روند تاريخنگاري مبتني بر اسناد طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي بيان كرد. با هم مصاحبه را ميخوانيم:
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در ميان مورخاني كه راجع به تاريخچه تحولات انقلاب آثاري از خود بر جاي گذاردهاند ميتوان عناصر چپ، ليبرال، فراماسون، سلطنتطلب و ... را مشاهده كرد. در مقابل، تاريخنويساني با گرايشهاي اسلامي نيز داشتهايم. به نظر حضرتعالي روند تاريخنگاري انقلاب اسلامي تاكنون چگونه بوده است؟
تاريخ بايد حقيقت حوادث و وقايع و كيفيتها و كميتهاي زندگي افراد و اقوام و ملل را به نسلهاي بعد منتقل كند. تاريخ بايد براي اين انتقال آينه تمام نمايي باشد كه هر چه دقيقتر و رساتر بدون مبالغه وبدون كاستي اين وظيفه را انجام بدهد اما چنين انتقالي شايد از عهده دوربين فيلمبرداري ساخته باشد كه آن هم در صورتي كه مونتاژي در كار نباشد. در اين بحث به كمك دوربين به مستندسازي رسيدهاند و همين امكان برداشتن قطعه قطعه صحنههاي مختلف و جور كردن مستند، ميتواند بزرگترين خطاهاي تاريخ را سبب شود. ناچار بايد به مكتوبات مورخين برگرديم كه اگر در اوصاف و بيان احساسات و تمايلات مختلف بيان حقيقت را وظيفه بداند باز هم ناخواسته نميتواند خالي از حب و بغض باشد.
ترسيم و بيان سوابق هر پديده، تاريخ آن پديده و جريان ناميده ميشود ما از طريق تاريخ، اطلاعات وسيعي نسبت به علوم و سير تحولات آنها بدست ميآوريم. سوابق هر كشور و ملت هم با مراجعه به تاريخ روشن ميگردد. در واقع تاريخ شناسنامه رسمي ملل جهان است. معرف تمدن و درجه شايستگي آنها از گذشته تاكنون ميباشد. تاريخ درسآموز است، سازنده است. تاريخ حيات بشري، سرنوشت انسانها است و عبرتانگيز است. آشنايي با تاريخ جوامع ملل به ما ميآموزد كه جلوههاي روح عمومي در هر ملتي چگونه است. در بعضي ملل استبدادطلبي در بعضي عدالتگستري در گروهي كسب قدرت و ثروت در بعضي دينخواهي و معنويت نمودار گذشتهها است. اما م علي عليهالسلام در نامهاي به فرزندش امام حسن (ع) ميفرمايد: «پسرم اگر چه من به اندازهي همه آنان كه پيش از من بودهاند نزيستهام اما چندان در كارهايشان نگريستهام كه هم چون آنان شدهام بلكه چندان بر امورشان آگاهي يافتهام كه گويي با اولين آنها تا آخرينشان زندگي كردهام پس در اين سير و تأمل كردار پاكيزه را از آلوده باز شناخته و سود را ا زيان دريافتهام» (نهجالبلاغه)
لذت مطالعه تاريخ مانند لذت سفر به سرزمينهاي ناشناخته است زيرا در تاريخ انسان ميتواند به آداب و رسوم و رفتار و ارتباطات صاحبان عقل و فكر گذشته آشنا شود. با مطالعه تاريخ يك كشور يا ملت راز بقاي هزاران سال آن و تلاش و از خودگذشتي پيشينيان آشكار ميگردد تاريخ يادآور صحنههاي زيبا و شورانگيز مبارزه ملتها براي محافظت از ارزشهاي والايي است كه پيشرفت و سعادت را موجب ميگردند. در انديشه قرآني هدف از مطالعه تاريخ نه فقط دانستن وقايع گذشته بلكه وقوف بر سنتهاي گذشتگان چگونگي دگرگوني ملتها و جوامع و علل انحطاط و عظمت تمدنهاي پيشين است. در همين خصوص آيه 110 سوره يوسف ميگويد: «لقد كان في قصصهم عبرةلاولي الالباب (به راستي در سرگذشت آنان براي خردمندان عبرتي است.)» شخصيت كساني كه تاريخ گذشتگان را بخوبي خوانده و شنيدهاند با اشخاصي كه آگاهي كافي از تاريخ ندارند تفاوت بسيار داشته و دارد. مطالعهكنندگان تاريخ ميفهمند و درك ميكنند كه ناموس طبيعت و اساس آفرينش بر عدالت استوار است. افرادي كه در مقامي خلاف آن عمل كنند طولي نخواهد كشيد كه دچار وضع ظالمانهاي ميشوند. غالباً در تاريخ سياسي و مربوط به سلاطين و امرا و حكام مصاديق اين روايت را مكرر ميبينيد «الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم». تاريخ در استحكام ايمان به خداوند نقش دارد، آينهاي است كه قلب افراد را به سوي خداوند قرار ميدهد و آيات كتاب الهي را با نمودهاي آن ميفهمد. البته براي تاريخ هم آفتهايي است. ا زتاريخ به همان سادگي كه از علم طب ميتوان نتيجه گرفت نميتوان بهره برد. فايده هر چيز از روي تأثيري است كه در زندگي دارد. تاريخ چون نشان ميدهد كه مردم پيش از ما چگونه زندگي كردهاند اين فايده را دارد كه ما را در زندگي كمك ميكند. مخصوصاً براي جوانان اين فايده را دارد كه آنها را زودتر از معمول به سطح عصر خويش ميرساند پنجره ها را بر روي آنها ميگشايد و به آنها اجازه ميدهد تا عواملي را كه در جهان آنها حاكم بوده است و هنوز هست بهتر بشناسند آنچه را در خود ترك و طرد است از آنچه شايسته حفظ و نگهداري است تميز دهند. يك فايده عمده تاريخ بدون ترديد همين است كه به ايشان كمك كند تا خود را بشناسد، خود را از ديگران تميز دهد و با مقايسه با اصول ديگران انگيزهها و اسرار نهفته رفتار خويش را چنانكه هست و چنانكه بايد باشد دريابد. انسان خواه وجود وي عبارت باشد از آنچه ميانديشد و خواه عبارت باشد از آنچه انجام ميدهد در ضمن مطالعه تاريخ و طي بررسي احوال كساني كه اهل نظر يا اهل عمل بودهاند بهتر ميتواند رسالت خويش را بشناسد در اينگونه مسائل تاريخ ناخودآگاه جزو زندگي انسانها است و ايشان در هر قدم و هر اقدام خويش از آن فايده ميگيرد زيرا انسان در زندگي روزانه خويش خاطرات گذشته را ميكاود و از آن ميان آنچه را كه لازم دارد بيرون ميكشد، آنها را بهم پيوند ميدهد و توجيه ميكند به عبارت ديگر هر كس در درون حافظه خود يك تاريخ دارد.
يك ضربالمثل ايتاليائي است كه ميگويد هر مترجمي خائن است زيرا هيچ مترجمي نميتواند عين بيان شخص را به زبان ديگري با همان خصوصيات منتقل كند. اين اصطلاح در مورد مورخ با ابعاد گستردهتري قابل تسري است هيچ مورخي نميتواند حوادث، رويدادها، ارتباطات، دگرگونيها، نهضتها، تأثيرگذاريها را آنطور كه شروع ميشود و ادامه مييابد بدون كم و كاست به آيندگان منتقل كند. در حاليكه از تاريخ چنين انتظاري است. ار مورخ انتظار صداقت و امانتداري است انتظار انعكاس واقعيتها است انتظار نگاشتن تمام واقعيت است اما هميشه در جريانات بسياري از عناصر تأثيرگذار پنهان هستند. حادثه در تاريخ ميآيد دخالت افرادي منعكس ميگردد در حاليكه دستهاي پنهان كه خوديا ديگران نخواستهاند بازيگري داشته باشند معرفي نميشوند يعني با تمام تيزبيني كه مورخ ممكن است بكار ببرد، صحنههايي يا شخصيتهائي در تأثيرگذاري ناديده گرفته ميشوند.
مورخ يك ناظر و شاهد و يك محقق صديق بايد باشد تا وقايع و رويدادها و دلايل پيدايش و ثمرات و نتايج پديدهها را ضبط كند تا آيندگان با واقعيتها آشنا گردند نه با تمايلات و خواستههاي غرض آلود افراد و تاريخ در اين خصوص حساسيت دارد. در گذشته بوده و اكنون هم هست كه افرادي حقايق را وارونه جلوه ميدهند، بزرگنمايي ميكنند، شخصيتتراشي مينمايند، جريانات واقع نشده را واقع شده معرفي ميكنند، تهمتهايي را وارد ميسازند، اشخاص را به گرايشهايي متهم مينمايند افرادي را داراي فضايل و اشخاص را داراي مفاسد جلوه ميدهند ظالمترين افراد را ممكن است عادل و يا با تقويترين شخص را به فسق و فجور معرف باشند بنابراين در تاريخ و نوشتن تاريخ و خواندن تاريخ بايد وسواس داشت و احتياط نمود و اسناد را بررسي كرد.
در جريان حوادث انقلاب اسلامي بخوبي شاهد بودم افراد و گروههائي براي مؤثر نشان دادن گروه و دسته خود مثلاً در تظاهرات چند ميليوني كه در حمايت از رهبر انقلاب و با شعارهاي خاص حركت ميكرد افرادي كه جمع گروهشان به 50 نفر نميرسيد سعي داشتد عكس بلند كنند و پرچمي و پلاكاردي مجزا حركت دهند و جمعيت را به حساب خود گذارند.
يا كساني سعي داشتند از اجتماع و دستههاي مخالف انقلاب نام برند و اهداف آنها را بيان كنند در حاليكه آن دستهها فرضي و خيالي بودند در مقابل حركت عظيم ملت.
بسياري سالها از كشور خارج شده و حضور وجودشان جز تخريب اثري نداشت اما در آستانه انقلاب به ايران بازگشتند و چندي روزنامه راه انداختند بدون اينكه به تعداد روزنامهها نفر داشته باشند و شروع كردند بزرگنمايي كردن و بعضاً هم به مراكز اسناد دستبرد زدند شايد سوابق سياه خود را محو كنند. هنوز مدت زيادي از انقلاب اسلامي نگذشته تا به عنوان تاريخنويسي راجع به گروههاي مختلف بپردازيم كه چه كردهاند و در كجا تحريف نمودهاند در واقع هنوز حوادث و جريانات، پيامها و اعلاميههاي امام، وصيتنامه تاريخي سياسي ايشان و هم فعاليت مؤثرين انقلاب در برابر ديدگان جهانيان است.
اصولاً طبيعت تاريخ به بسياري از سوء استفادهكنندگان امكان ميدهد كه دست به تحريف بزنند. اموري را بر خلاف واقع نشان بدهند، اشخاص مبارز و فداكار را بد جلوه بدهند. اما در غير سوءنيت هم ممكن است اشتباهاتي رخ دهد تمايلات و هواخواهي باعث گردد روند تاريخنويسي به لحني خاص تمايل پيدا نمايد گاهي هم ممكن است اشخاصي به همه اسناد و مدارك و سوابق دسترسي نداشته باشند و اظهار نظرهاي نابجايي كنند مواردي هم ممكن است نارسائيهاي حافظه، تأثيرگذاري در تاريخ داشته باشد. يعني هر چه از زمان وقوع حوادث دور ميشويم اگر از خاطرهها استفاده شود ممكن است اشتباهات زيادي در بر داشته باشد كسي كه كودتاي 1299 را در ده سالگي ناظر بوده اگر در هفتاد سالگي بخواهد به اتكاي ذهن مطالبي بگويد قطعاً نميتواند دقيق باشد.
در دوران انقلاب اسلامي بلحاظ علاقه و شيفتگي مردم به تاريخ، نوشتن خاطرات و يا انتشار خاطرات ديگران و يا جمعآوري مطالب از جرايد بنام خاطرات او و گزارشها و مصاحبهها با اشخاص و معرفي شخصيتهاي گذشته از زمامدار و مسئول و غيره فراوان شده است. كتابهايي به صور مختلف رواج يافته بعضي هم محصول كارگروهها و احزاب گذشته يا هواداران آنها است. بعضي هم اسناد را منتشر كردهاند. بنابراين مردم با انبوهي از مطالب مواجه هستند كه همه ميتواند مسائل تاريخي باشد و گاهي هم با تفاوتهاي زيادي در تركيب وقايع.
بعضي احزاب و گروهها هم در دوران مشروطيت و هم در دوران انقلاب اسلامي به كشور و ملت بسيار صدمه زدهاند و در زمان انقلاب اسلامي هم دست از نفاق و اختلاف و تهمت و افترا و فتنهانگيزي برنداشتهاند. معالوصف بنام گروه و حزب و دسته خود چنان مينويسند و سابقه ايجاد ميكنند كه گويا از مؤثرين در انقلاب اسلامي بودهاند مثلاً چيزي بنام خاطرات كيانوري منتشر شده كه گويا با او مصاحبه كردهاند و از او راجع به حوادث و جريانهاي گذشته سئوال كردهاند. در حاليكه او هنوز به حكومت استاليني و زمامداري او معتقد است و حتي دگرگوني زمان گورباچف را هم ناحق ميداند و همان حزب كمونيست روسيه شوروي را كه درصدد جهاني كردن آن بودند ميخواهد. كسي كه در جمهوري اسلامي به جرم جاسوسي دستگير شده و حزب او هم منحل گرديده و اقرار دارد كه 70 سال به كشور خيانت كرده.
به طور كلي تغيير و تبديل تاريخ و انحراف از اصول تاريخنويسي و چگونگي استفاده از اسناد و مدارك مربوط به دوره انقلاب نيست قبل از انقلاب هم به همين گونه بوده است. فراماسونها، چپها، و نظاير آنها سعي داشتند كه مطابق منافع و مصالح خويش تاريخنويسي نمايند و همين كار را نموده اند منتها در زمان ما خطر بيشتر است گاهي همين نوشتههاي انحرافي باعث ميشود كه بيگانگان مورداستفاده قرار دهند و مسائل را بر آن اساس تجزيه و تحليل نمايند. ممكن است به صورت فيلم و سريال و نمايش و مجموعههاي راديوئي و تلويزيوني درآورند.
من فرصت ندارم كه با دقت فيلمها و سريالها را ملاحظه كنم و تاريخهايي كه نوشته ميشود بررسي نمايم و نظر كاملي بدهم ولي بعضي از شاهدين و متخصصين و اشخاص بينظر كه به من مراجعه كرده مدعي هستند در بسياري از موارد تاريخ را تحريف كرده و تغيير دادهاند و حتي در مواردي از افراد مشهور و پرهياهويي ياد ميكنند كه در نوشتههاي خود به درستي عمل نكردهاند و مسائلي را كوچك و يا بزرگ نمودهاند. با بررسي سوابق اشخاص نويسندگان هم ميتوان از تمايلات آنها در نوشتن آگاه شد. وقتي كسي هفتاد سال عنوان عضويت حزب توده را داشته و در حال حاضر هم از مرام و عقيده خود برنگشته و يا حتي برگشته و ذهنيت او سمت و سوي ماديت تاريخي دارد نميتوان از او انتظار داشت براي دوره اسلامي و يا رژيم سلطنت تاريخ درست بنويسد.
يكي از شيوههاي تاريخنگاري درباره عصر پهلوي و تحولات پس از انقلاب اسلامي، استفاده از هزاران سند موجود در مراكز اسنادي كشور بوده است. روند كاربرد اسناد را در پيشبرد تاريخنگاري چگونه ارزيابي ميكنيد.
بعد از انقلاب در مورد اسناد تاريخي چند مسئله وجود دارد:
1ـ در همان روزهاي پيروزي انقلاب از اشخاص نامبرده شد و حتي در جرايد نوشتند كه بخشي از اسناد را به سرقت بردهاند بعضي نوشتند و گفتند با وانت بردهاند.
2 ـ بعضي زمامداران و رژيم سابق در هنگامي كه به خارج فرار كردند و پولها را به خارج بردند گمان ميرود پارهاي از اسناد را هم نابود كرده باشند.
3 ـكساني كه در روزهاي انقلاب به جاي جاي نقاط حساس وارد شدند مختلف و گوناگون بودند و چه بسا اسناد در ارتباط با گروه خود را برده باشند.
4 ـ با وجود اين اسناد باقيمانده در مراكز مختلف فوقالعاده زياد است كه به نظر ميرسد تمامي آنها تاكنون مورد بررسي قرار نگرفته است.
5 ـ بهتر اين بود كه از همان ابتدا گروهي شاخته شده و مورد اعتماد و درستكار در هر بخشي كه اسناد وجود داشت قرار ميگرفتند و براساس تاريخ مجموعهاي در هر قسمت منتشر ميساختند مثلاً مجموعههايي از اسناد وزارت خارجه يا وزارت كشور ....
6 ـ البته اسنادي هم ممكن است بلحاظ حاكميت و استقلال و تماميت ارضي كشور انتشار آنها مصلحت نباشد كه آنها را هم تنظيم ميكردند و باقي جداگانه محفوظ باقي ميگذاشتند.
7 ـ تاكنون اسناد ساواك در ارتباط با اشخاص سرشناس به صورت مجموعه، انتشار يافته كه ظاهراً هنوز هم ادامه دارد.
8 ـ به هنگام ورود دانشجويان به سفارت امريكا مقداري از اسناد را سالم و بخشي را ريزريز شده بدست آوردند كه به صورت بيست و چند جلد كتاب درآوردند.
در روند تاريخنويسي، اسناد بايد در اختيار مورخ باشد كه از هر كدام نتيجهگيري كند و اگر مجموعههائي از اسناد قابل انتشار و مهم شكل ميگرفت بهر حال تاريخ نويسي به صورت گزارش، خاطرات، اسناد مربوط به يك حقيقت و يك حادثه رواج بيشتري داشته و كيفيت مطلوبتري دارد. ميشد. هنگامي كه تاريخ سياسي معاصر در سال 1358 با تدريس در دانشكده افسري انتشار يافت به هيچ يك از اسنادي كه امروز هست دسترس نبود اما اطلاعاتي كه خود از حوادث دوران قاجار و مشاهداتي كه از دوران پهلوي يادداشت داشتم و يا از مطبوعات گرفته و از خاطرات و با استفاده از تاريخ شفاهي گرفته شد سبب گرديد روند تاريخ معاصر بنحو درست ارائه شود و بعداً هم غالب نويسندگان تاريخ برهمان اساس پيشرفتند. با اين همه، بسياري مطالب تاريخي لازم بود كه در تاريخ معاصر ميآمد كه نيامده و در تاريخ تحولات و روابط خارجي كه شايد تا زمان حاضر اگر به خواست خداوند پايان يابد حدود 20 جلد شود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در ميان مورخاني كه راجع به تاريخچه تحولات انقلاب آثاري از خود بر جاي گذاردهاند ميتوان عناصر چپ، ليبرال، فراماسون، سلطنتطلب و ... را مشاهده كرد. در مقابل، تاريخنويساني با گرايشهاي اسلامي نيز داشتهايم. به نظر حضرتعالي روند تاريخنگاري انقلاب اسلامي تاكنون چگونه بوده است؟
تاريخ بايد حقيقت حوادث و وقايع و كيفيتها و كميتهاي زندگي افراد و اقوام و ملل را به نسلهاي بعد منتقل كند. تاريخ بايد براي اين انتقال آينه تمام نمايي باشد كه هر چه دقيقتر و رساتر بدون مبالغه وبدون كاستي اين وظيفه را انجام بدهد اما چنين انتقالي شايد از عهده دوربين فيلمبرداري ساخته باشد كه آن هم در صورتي كه مونتاژي در كار نباشد. در اين بحث به كمك دوربين به مستندسازي رسيدهاند و همين امكان برداشتن قطعه قطعه صحنههاي مختلف و جور كردن مستند، ميتواند بزرگترين خطاهاي تاريخ را سبب شود. ناچار بايد به مكتوبات مورخين برگرديم كه اگر در اوصاف و بيان احساسات و تمايلات مختلف بيان حقيقت را وظيفه بداند باز هم ناخواسته نميتواند خالي از حب و بغض باشد.
ترسيم و بيان سوابق هر پديده، تاريخ آن پديده و جريان ناميده ميشود ما از طريق تاريخ، اطلاعات وسيعي نسبت به علوم و سير تحولات آنها بدست ميآوريم. سوابق هر كشور و ملت هم با مراجعه به تاريخ روشن ميگردد. در واقع تاريخ شناسنامه رسمي ملل جهان است. معرف تمدن و درجه شايستگي آنها از گذشته تاكنون ميباشد. تاريخ درسآموز است، سازنده است. تاريخ حيات بشري، سرنوشت انسانها است و عبرتانگيز است. آشنايي با تاريخ جوامع ملل به ما ميآموزد كه جلوههاي روح عمومي در هر ملتي چگونه است. در بعضي ملل استبدادطلبي در بعضي عدالتگستري در گروهي كسب قدرت و ثروت در بعضي دينخواهي و معنويت نمودار گذشتهها است. اما م علي عليهالسلام در نامهاي به فرزندش امام حسن (ع) ميفرمايد: «پسرم اگر چه من به اندازهي همه آنان كه پيش از من بودهاند نزيستهام اما چندان در كارهايشان نگريستهام كه هم چون آنان شدهام بلكه چندان بر امورشان آگاهي يافتهام كه گويي با اولين آنها تا آخرينشان زندگي كردهام پس در اين سير و تأمل كردار پاكيزه را از آلوده باز شناخته و سود را ا زيان دريافتهام» (نهجالبلاغه)
لذت مطالعه تاريخ مانند لذت سفر به سرزمينهاي ناشناخته است زيرا در تاريخ انسان ميتواند به آداب و رسوم و رفتار و ارتباطات صاحبان عقل و فكر گذشته آشنا شود. با مطالعه تاريخ يك كشور يا ملت راز بقاي هزاران سال آن و تلاش و از خودگذشتي پيشينيان آشكار ميگردد تاريخ يادآور صحنههاي زيبا و شورانگيز مبارزه ملتها براي محافظت از ارزشهاي والايي است كه پيشرفت و سعادت را موجب ميگردند. در انديشه قرآني هدف از مطالعه تاريخ نه فقط دانستن وقايع گذشته بلكه وقوف بر سنتهاي گذشتگان چگونگي دگرگوني ملتها و جوامع و علل انحطاط و عظمت تمدنهاي پيشين است. در همين خصوص آيه 110 سوره يوسف ميگويد: «لقد كان في قصصهم عبرةلاولي الالباب (به راستي در سرگذشت آنان براي خردمندان عبرتي است.)» شخصيت كساني كه تاريخ گذشتگان را بخوبي خوانده و شنيدهاند با اشخاصي كه آگاهي كافي از تاريخ ندارند تفاوت بسيار داشته و دارد. مطالعهكنندگان تاريخ ميفهمند و درك ميكنند كه ناموس طبيعت و اساس آفرينش بر عدالت استوار است. افرادي كه در مقامي خلاف آن عمل كنند طولي نخواهد كشيد كه دچار وضع ظالمانهاي ميشوند. غالباً در تاريخ سياسي و مربوط به سلاطين و امرا و حكام مصاديق اين روايت را مكرر ميبينيد «الملك يبقي مع الكفر و لايبقي مع الظلم». تاريخ در استحكام ايمان به خداوند نقش دارد، آينهاي است كه قلب افراد را به سوي خداوند قرار ميدهد و آيات كتاب الهي را با نمودهاي آن ميفهمد. البته براي تاريخ هم آفتهايي است. ا زتاريخ به همان سادگي كه از علم طب ميتوان نتيجه گرفت نميتوان بهره برد. فايده هر چيز از روي تأثيري است كه در زندگي دارد. تاريخ چون نشان ميدهد كه مردم پيش از ما چگونه زندگي كردهاند اين فايده را دارد كه ما را در زندگي كمك ميكند. مخصوصاً براي جوانان اين فايده را دارد كه آنها را زودتر از معمول به سطح عصر خويش ميرساند پنجره ها را بر روي آنها ميگشايد و به آنها اجازه ميدهد تا عواملي را كه در جهان آنها حاكم بوده است و هنوز هست بهتر بشناسند آنچه را در خود ترك و طرد است از آنچه شايسته حفظ و نگهداري است تميز دهند. يك فايده عمده تاريخ بدون ترديد همين است كه به ايشان كمك كند تا خود را بشناسد، خود را از ديگران تميز دهد و با مقايسه با اصول ديگران انگيزهها و اسرار نهفته رفتار خويش را چنانكه هست و چنانكه بايد باشد دريابد. انسان خواه وجود وي عبارت باشد از آنچه ميانديشد و خواه عبارت باشد از آنچه انجام ميدهد در ضمن مطالعه تاريخ و طي بررسي احوال كساني كه اهل نظر يا اهل عمل بودهاند بهتر ميتواند رسالت خويش را بشناسد در اينگونه مسائل تاريخ ناخودآگاه جزو زندگي انسانها است و ايشان در هر قدم و هر اقدام خويش از آن فايده ميگيرد زيرا انسان در زندگي روزانه خويش خاطرات گذشته را ميكاود و از آن ميان آنچه را كه لازم دارد بيرون ميكشد، آنها را بهم پيوند ميدهد و توجيه ميكند به عبارت ديگر هر كس در درون حافظه خود يك تاريخ دارد.
يك ضربالمثل ايتاليائي است كه ميگويد هر مترجمي خائن است زيرا هيچ مترجمي نميتواند عين بيان شخص را به زبان ديگري با همان خصوصيات منتقل كند. اين اصطلاح در مورد مورخ با ابعاد گستردهتري قابل تسري است هيچ مورخي نميتواند حوادث، رويدادها، ارتباطات، دگرگونيها، نهضتها، تأثيرگذاريها را آنطور كه شروع ميشود و ادامه مييابد بدون كم و كاست به آيندگان منتقل كند. در حاليكه از تاريخ چنين انتظاري است. ار مورخ انتظار صداقت و امانتداري است انتظار انعكاس واقعيتها است انتظار نگاشتن تمام واقعيت است اما هميشه در جريانات بسياري از عناصر تأثيرگذار پنهان هستند. حادثه در تاريخ ميآيد دخالت افرادي منعكس ميگردد در حاليكه دستهاي پنهان كه خوديا ديگران نخواستهاند بازيگري داشته باشند معرفي نميشوند يعني با تمام تيزبيني كه مورخ ممكن است بكار ببرد، صحنههايي يا شخصيتهائي در تأثيرگذاري ناديده گرفته ميشوند.
مورخ يك ناظر و شاهد و يك محقق صديق بايد باشد تا وقايع و رويدادها و دلايل پيدايش و ثمرات و نتايج پديدهها را ضبط كند تا آيندگان با واقعيتها آشنا گردند نه با تمايلات و خواستههاي غرض آلود افراد و تاريخ در اين خصوص حساسيت دارد. در گذشته بوده و اكنون هم هست كه افرادي حقايق را وارونه جلوه ميدهند، بزرگنمايي ميكنند، شخصيتتراشي مينمايند، جريانات واقع نشده را واقع شده معرفي ميكنند، تهمتهايي را وارد ميسازند، اشخاص را به گرايشهايي متهم مينمايند افرادي را داراي فضايل و اشخاص را داراي مفاسد جلوه ميدهند ظالمترين افراد را ممكن است عادل و يا با تقويترين شخص را به فسق و فجور معرف باشند بنابراين در تاريخ و نوشتن تاريخ و خواندن تاريخ بايد وسواس داشت و احتياط نمود و اسناد را بررسي كرد.
در جريان حوادث انقلاب اسلامي بخوبي شاهد بودم افراد و گروههائي براي مؤثر نشان دادن گروه و دسته خود مثلاً در تظاهرات چند ميليوني كه در حمايت از رهبر انقلاب و با شعارهاي خاص حركت ميكرد افرادي كه جمع گروهشان به 50 نفر نميرسيد سعي داشتد عكس بلند كنند و پرچمي و پلاكاردي مجزا حركت دهند و جمعيت را به حساب خود گذارند.
يا كساني سعي داشتند از اجتماع و دستههاي مخالف انقلاب نام برند و اهداف آنها را بيان كنند در حاليكه آن دستهها فرضي و خيالي بودند در مقابل حركت عظيم ملت.
بسياري سالها از كشور خارج شده و حضور وجودشان جز تخريب اثري نداشت اما در آستانه انقلاب به ايران بازگشتند و چندي روزنامه راه انداختند بدون اينكه به تعداد روزنامهها نفر داشته باشند و شروع كردند بزرگنمايي كردن و بعضاً هم به مراكز اسناد دستبرد زدند شايد سوابق سياه خود را محو كنند. هنوز مدت زيادي از انقلاب اسلامي نگذشته تا به عنوان تاريخنويسي راجع به گروههاي مختلف بپردازيم كه چه كردهاند و در كجا تحريف نمودهاند در واقع هنوز حوادث و جريانات، پيامها و اعلاميههاي امام، وصيتنامه تاريخي سياسي ايشان و هم فعاليت مؤثرين انقلاب در برابر ديدگان جهانيان است.
اصولاً طبيعت تاريخ به بسياري از سوء استفادهكنندگان امكان ميدهد كه دست به تحريف بزنند. اموري را بر خلاف واقع نشان بدهند، اشخاص مبارز و فداكار را بد جلوه بدهند. اما در غير سوءنيت هم ممكن است اشتباهاتي رخ دهد تمايلات و هواخواهي باعث گردد روند تاريخنويسي به لحني خاص تمايل پيدا نمايد گاهي هم ممكن است اشخاصي به همه اسناد و مدارك و سوابق دسترسي نداشته باشند و اظهار نظرهاي نابجايي كنند مواردي هم ممكن است نارسائيهاي حافظه، تأثيرگذاري در تاريخ داشته باشد. يعني هر چه از زمان وقوع حوادث دور ميشويم اگر از خاطرهها استفاده شود ممكن است اشتباهات زيادي در بر داشته باشد كسي كه كودتاي 1299 را در ده سالگي ناظر بوده اگر در هفتاد سالگي بخواهد به اتكاي ذهن مطالبي بگويد قطعاً نميتواند دقيق باشد.
در دوران انقلاب اسلامي بلحاظ علاقه و شيفتگي مردم به تاريخ، نوشتن خاطرات و يا انتشار خاطرات ديگران و يا جمعآوري مطالب از جرايد بنام خاطرات او و گزارشها و مصاحبهها با اشخاص و معرفي شخصيتهاي گذشته از زمامدار و مسئول و غيره فراوان شده است. كتابهايي به صور مختلف رواج يافته بعضي هم محصول كارگروهها و احزاب گذشته يا هواداران آنها است. بعضي هم اسناد را منتشر كردهاند. بنابراين مردم با انبوهي از مطالب مواجه هستند كه همه ميتواند مسائل تاريخي باشد و گاهي هم با تفاوتهاي زيادي در تركيب وقايع.
بعضي احزاب و گروهها هم در دوران مشروطيت و هم در دوران انقلاب اسلامي به كشور و ملت بسيار صدمه زدهاند و در زمان انقلاب اسلامي هم دست از نفاق و اختلاف و تهمت و افترا و فتنهانگيزي برنداشتهاند. معالوصف بنام گروه و حزب و دسته خود چنان مينويسند و سابقه ايجاد ميكنند كه گويا از مؤثرين در انقلاب اسلامي بودهاند مثلاً چيزي بنام خاطرات كيانوري منتشر شده كه گويا با او مصاحبه كردهاند و از او راجع به حوادث و جريانهاي گذشته سئوال كردهاند. در حاليكه او هنوز به حكومت استاليني و زمامداري او معتقد است و حتي دگرگوني زمان گورباچف را هم ناحق ميداند و همان حزب كمونيست روسيه شوروي را كه درصدد جهاني كردن آن بودند ميخواهد. كسي كه در جمهوري اسلامي به جرم جاسوسي دستگير شده و حزب او هم منحل گرديده و اقرار دارد كه 70 سال به كشور خيانت كرده.
به طور كلي تغيير و تبديل تاريخ و انحراف از اصول تاريخنويسي و چگونگي استفاده از اسناد و مدارك مربوط به دوره انقلاب نيست قبل از انقلاب هم به همين گونه بوده است. فراماسونها، چپها، و نظاير آنها سعي داشتند كه مطابق منافع و مصالح خويش تاريخنويسي نمايند و همين كار را نموده اند منتها در زمان ما خطر بيشتر است گاهي همين نوشتههاي انحرافي باعث ميشود كه بيگانگان مورداستفاده قرار دهند و مسائل را بر آن اساس تجزيه و تحليل نمايند. ممكن است به صورت فيلم و سريال و نمايش و مجموعههاي راديوئي و تلويزيوني درآورند.
من فرصت ندارم كه با دقت فيلمها و سريالها را ملاحظه كنم و تاريخهايي كه نوشته ميشود بررسي نمايم و نظر كاملي بدهم ولي بعضي از شاهدين و متخصصين و اشخاص بينظر كه به من مراجعه كرده مدعي هستند در بسياري از موارد تاريخ را تحريف كرده و تغيير دادهاند و حتي در مواردي از افراد مشهور و پرهياهويي ياد ميكنند كه در نوشتههاي خود به درستي عمل نكردهاند و مسائلي را كوچك و يا بزرگ نمودهاند. با بررسي سوابق اشخاص نويسندگان هم ميتوان از تمايلات آنها در نوشتن آگاه شد. وقتي كسي هفتاد سال عنوان عضويت حزب توده را داشته و در حال حاضر هم از مرام و عقيده خود برنگشته و يا حتي برگشته و ذهنيت او سمت و سوي ماديت تاريخي دارد نميتوان از او انتظار داشت براي دوره اسلامي و يا رژيم سلطنت تاريخ درست بنويسد.
يكي از شيوههاي تاريخنگاري درباره عصر پهلوي و تحولات پس از انقلاب اسلامي، استفاده از هزاران سند موجود در مراكز اسنادي كشور بوده است. روند كاربرد اسناد را در پيشبرد تاريخنگاري چگونه ارزيابي ميكنيد.
بعد از انقلاب در مورد اسناد تاريخي چند مسئله وجود دارد:
1ـ در همان روزهاي پيروزي انقلاب از اشخاص نامبرده شد و حتي در جرايد نوشتند كه بخشي از اسناد را به سرقت بردهاند بعضي نوشتند و گفتند با وانت بردهاند.
2 ـ بعضي زمامداران و رژيم سابق در هنگامي كه به خارج فرار كردند و پولها را به خارج بردند گمان ميرود پارهاي از اسناد را هم نابود كرده باشند.
3 ـكساني كه در روزهاي انقلاب به جاي جاي نقاط حساس وارد شدند مختلف و گوناگون بودند و چه بسا اسناد در ارتباط با گروه خود را برده باشند.
4 ـ با وجود اين اسناد باقيمانده در مراكز مختلف فوقالعاده زياد است كه به نظر ميرسد تمامي آنها تاكنون مورد بررسي قرار نگرفته است.
5 ـ بهتر اين بود كه از همان ابتدا گروهي شاخته شده و مورد اعتماد و درستكار در هر بخشي كه اسناد وجود داشت قرار ميگرفتند و براساس تاريخ مجموعهاي در هر قسمت منتشر ميساختند مثلاً مجموعههايي از اسناد وزارت خارجه يا وزارت كشور ....
6 ـ البته اسنادي هم ممكن است بلحاظ حاكميت و استقلال و تماميت ارضي كشور انتشار آنها مصلحت نباشد كه آنها را هم تنظيم ميكردند و باقي جداگانه محفوظ باقي ميگذاشتند.
7 ـ تاكنون اسناد ساواك در ارتباط با اشخاص سرشناس به صورت مجموعه، انتشار يافته كه ظاهراً هنوز هم ادامه دارد.
8 ـ به هنگام ورود دانشجويان به سفارت امريكا مقداري از اسناد را سالم و بخشي را ريزريز شده بدست آوردند كه به صورت بيست و چند جلد كتاب درآوردند.
در روند تاريخنويسي، اسناد بايد در اختيار مورخ باشد كه از هر كدام نتيجهگيري كند و اگر مجموعههائي از اسناد قابل انتشار و مهم شكل ميگرفت بهر حال تاريخ نويسي به صورت گزارش، خاطرات، اسناد مربوط به يك حقيقت و يك حادثه رواج بيشتري داشته و كيفيت مطلوبتري دارد. ميشد. هنگامي كه تاريخ سياسي معاصر در سال 1358 با تدريس در دانشكده افسري انتشار يافت به هيچ يك از اسنادي كه امروز هست دسترس نبود اما اطلاعاتي كه خود از حوادث دوران قاجار و مشاهداتي كه از دوران پهلوي يادداشت داشتم و يا از مطبوعات گرفته و از خاطرات و با استفاده از تاريخ شفاهي گرفته شد سبب گرديد روند تاريخ معاصر بنحو درست ارائه شود و بعداً هم غالب نويسندگان تاريخ برهمان اساس پيشرفتند. با اين همه، بسياري مطالب تاريخي لازم بود كه در تاريخ معاصر ميآمد كه نيامده و در تاريخ تحولات و روابط خارجي كه شايد تا زمان حاضر اگر به خواست خداوند پايان يابد حدود 20 جلد شود.