ترس از گذشته و آینده

از ابن عبّاس نقل است که شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه‌اش فرمود: مؤمن (همیشه) بین دو ترس است: نمی‌داند که خداوند در مورد روزی که بر او گذشته است چه قضاوتی می‌کند و نمی‌داند که خداوند با او در روزی که
دوشنبه، 25 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ترس از گذشته و آینده
 ترس از گذشته و آینده

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 

عَن ابنِ عَبَاسٍ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقولُ فِی خُطبَتِهِ: اِنَّ المُؤمِنَ بَینَ مَخافَتَینِ: یَومٌ قَد مَضی لَایَدری مَا اللهُ قاضٍ فِیهِ وَ یَومٌ قَد بَقِیَ لایَدری مَا اللهُ صانِعٌ بِهِ فَلیَأخُذِ العَبدُ لِنَفسِهِ مِن نَفسِهِ وَ مِن دُنیاهُ لِآخِرَتِهِ وَ مِن شَبَابِهِ لِهَرَمِهِ وَ مِن صِحَّتِهِ لِسُقمِهِ وَ مِن حَیاتِهِ لِوَفاتِهِ، فَوَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ ما بَعدَ المَوتِ مِن مُستَعتَبٍ وَ لا بَعدَ الدُّنیا مِن دارٍ، اِلّا الجَنَّةَ اَوِ النّارَ.
از ابن عبّاس نقل است که شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه‌اش فرمود: مؤمن (همیشه) بین دو ترس است: نمی‌داند که خداوند در مورد روزی که بر او گذشته است چه قضاوتی می‌کند و نمی‌داند که خداوند با او در روزی که باقی مانده است چه می‌کند. از این رو باید هر بنده‌ای از وجود خود (برای سعادت و کمال) و از دنیا برای آخرت و از جوانی برای پیری و از سلامتی برای بیماری و از زندگی برای مرگ خود بهره‌برداری کند، قسم به کسی که جانم در دست اوست بعد از مرگ هیچ عذر و بهانه‌ای پذیرفته نمی‌شود و بعد از دنیا خانه‌ای جز بهشت یا جهنّم نیست.
بحار الانوار، ج 77، ص 177

نور هدایت

در این حدیث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید مؤمن همیشه بین دو ترس قرار دارد: ترس از گذشته و ترس از آینده. از گذشته‌اش می‌ترسد برای اینکه نمی‌داند آیا به وظایفش در گذشته به درستی عمل کرده و خداوند گناهان او را بخشوده است؟ از آینده‌اش می‌ترسد زیرا نمی‌داند که چه سرنوشتی خواهد داشت، آیا عاقبت به خیر می‌شود و از دنیا باایمان و پاک می‌رود، یا بی‌ایمان و ناپاک؟
خلاصه توجّه به این پرسش‌ها انسان را دائماً بین این دو ترس قرار می‌دهد که در واقع سرچشمه‌ی آن احساس مسؤولیّت و ایمان است. اگر در وجود کسی ایمان به مبدأ و معاد باشد همواره چنین احساسی بر او حاکم است، امّا افرادی هستند که به اصطلاح «ککشان نمی‌گزد؛ دیگران را آب می‌برد و او را خواب» منطقشان «هر چه باداباد؛ آب که از سرگذشت چه یک نی چه صد نی» است و در یک کلمه، بی اعتنا و لا ابالی‌اند.
به دنبال این مقدّمه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پنج دستور می‌فرماید:

1. فَلیَأخُذِ العَبدُ لِنَفسِهِ مِن نَفسِهِ:

خداوند سرمایه‌هایی به انسان داده که باید ابتدا خودش از آن استفاده کند. این واقعیّتی است که بعضی روشنی‌بخش دیگرانند امّا خودشان از این نور بهره‌ای نمی‌گیرند مخصوصاً برخی اهل علم را می‌بینید که مردم در پرتو دانش آنان راه می‌یابند و هدایت می‌شوند، امّا خود او که سرمایه‌دار اصلی است بی نصیب می‌ماند.

2. وَ مِن دُنیاهُ لِآخِرَتِهِ:

تمام کسانی که به مقام‌هایی دست یافته‌اند از همین سرمایه‌ی دنیا و عمر استفاده کرده‌اند. من گاهی می‌اندیشم که اصحاب امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا در یک نیم روز، سعادت دنیا و آخرت ا برای خویش خریدند و آن همه افتخار کسب کردند. یا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در جنگ خندق، در لحظه‌ای از عمرش ضربتی زد که از عبادت جنّ و انس برتر بود: ضَربَة عَلِیٍّ یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثَّقَلینِ.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: وَاعلَم بِاَنَّ الدَّهرَ یَومانِ: یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ: «بدان که روزگار دو روز است: روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو».(1)

 

مشو غافل از روزگار دو رنگ *** که کس را به گیتی نباشد درنگ
به بازیچه بس اختر تابناک *** برآرد به گردون، برآرد به خاک
تو چون طفلی و آسمانت چو مهد *** قضا جنبش مهد را بسته عهد
جلاجل مه و آفتابت کند *** از آن جنبش آخر خوابت کند
اگر داری از سنگ و آهن روان *** بفرسایی از گردش آسمان
اگر سنگی آن آهن سنگ خاست *** و گر آهنی سنگ آهن‌رباست

 

3. وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ:

برخی چون پیر می‌شوند انگشت ندامت به دهان می‌گیرند، بر پشت دست خود می‌زنند که چرا از فرصت و نعمت جوانی استفاده نکردند و عمر را به بیهودگی گذراندند.
چه خوب سروده شاعر عرب، زبان حال کسانی را که چنان در پیری رنج بردند که گفتند:

 

فَیا لَیتَ الشَّبابُ لَنا یَعودُ یَوماً *** فَاُخبِرَهُ بِما فَعَلَ المَشیبُ

کاش جوانی ما بازمی‌گشت تا خبرش می‌دادیم که پیری بر سرمان چه آورده است.

دور جوانی بشد از دست من *** آه و دریغ آن زمن دلفروز
قوّت سر پنجه‌ی شیری برفت *** راضیم اکنون به پشیزی چو یوز
پیرزنی موی سیه کرده بود *** گفتمش‌ ای مامک دیرینه روز
موی به تلبیس سیه کرده گیر *** راست نخواهد شدن این پشت گوژ
مختصر اینکه انسان تا جوانی را دارد باید از آن بهره ببرد و نباید کاری کند که مایه‌ی عبرت دیگران شود و درباره‌ی او بگویند تا آن وقت که می‌توانست، نمی‌دانست و حال که می‌داند، نمی‌تواند.

4. وَ مِن صِحَّتِهِ لِسُقمِهِ:

انسان اگر به بیماری شدیدی دچار شود احساس می‌کند بین او و مردم دیواری کشیده‌اند و از زندگی افراد سالم به کلّی جدا شده است. بد نیست انسان گاه به بیمارستان برود و به بیماران نظری بیفکند آن‌گاه معنای سلامت را مخصوصاً وقتی به بیماران صعب العلاج می‌نگرد به خوبی می‌فهمد و قدر نعمت بزرگ سلامتی را می‌داند.

 

تندرستان را نباشد درد ریش *** جز به همدردی نگویم درد خویش
گفتن از زنبور بی حاصل بود *** با یکی در عمر خود ناخورده نیش
تا تو را حالی نباشد همچو ما *** حال ما باشد تو را افسانه پیش
سوز من با دیگری نسبت مکن *** او نمک بر دست و من بر عفو ریش

 

5. وَ مِن حَیاتِهِ لِوَفاتِهِ:

از این زندگی دنیا برای مرگت استفاده کن.
در آخر حدیث حضرت جمله‌ای می‌فرماید که واقعاً تکان‌دهنده است. فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ما بَعدَ المَوتِ مِن مُستَعتَبٍ وَ لَا بَعدَ الدُّنیا مِن دارٍ اِلا الجَنَّةَ اَوِ النّارَ: «سوگند به کسی کهجانم در دست اوست، پس از مرگ پرونده‌ها بسته می‌شود و جای این نیست که کسی از خدا استغفار جوید».
همان‌گونه که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌فرماید: لا عَن قَبیحٍ یَستَطیعونَ اِنتِقالاً وَ لا فی حَسَنٍ یَستَطیعونَ ازدیاداً: «هیچ گناهی را بعد از مردن نمی‌توان حذف کرد و نیز نمی‌توان حسنه‌ای بر حسنات افزود». (2)
الان ممکن است با قطره اشکی و پشیمانی، آتش گناهانی که بر افروخته‌ای خاموش کنی، امّا بعد از مرگ چنین کاری امکان‌پذیر نیست.

 

چون سجودی یا رکوعی مرد کِشت *** شد در آن عالم سجود او بهشت
چون که پرید از دهانت حمد حق *** مرغ جنّت ساختنش ربّ الفلق
چون ز دستت رُست ایثار و زکات *** کِشت این دست آن طرف نخل و نبات
این سبب‌ها چون به فرمان تو بود *** چاره‌جو هم مر تو را فرمان نمود
چون ز دستت زخم بر مظلوم رُست *** آن درختی گشت از آن زقّوم رُست
این سخن‌های چو مار و کژدمت *** مار و کژدم گردد و گیر دمت (3)

پی‌نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، نامه‌ی 72.
2. نهج البلاغه، خطبه‌ی 188.
3. مثنوی، دفتر سوم.

 

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط