سالم بن عبدالله از ابن عمر روایت کرده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: در دنیا مانند غریبان و رهگذران زندگی کن (و دنیا را منزلگاه موقّت بدان) و خودت را درشمار مردگان بشمار. صبح که میشود به زنده بودن تا غروب امید مبند و شب نیز به زنده بودن تا صبح و از زمان سلامتی برای وقت بیماریات، از دوران جوانی برای پیریات و از زندگانی برای مرگت بهرهبرداری کن، چرا که نمیدانی فردای قیامت جزء کدام گروه خواهی بود.
بحارالانوار، ج 77، ص 181
نور هدایت
این حدیث به موضوع بسیار مهمّ تربیتی یاد مرگ میپردازد. در روایات به گذرا بودن دنیا و عدم اعتماد به زندگی دنیا زیاد تکیه شده است. در عبارتی آمده است: «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ؛ سرچشمهی تمام گناهان، دوستی دنیاست». (1)
حبّ دنیا به سبب غفلت از ناپایداری دنیاست و اینکه شخص میپندارد دنیا جاودانه است. و طبیعی است که در این صورت، دل کندن از آن سخت میشود.
لذا یکی از بهترین راههای تربیت انسان و مبارزه با گناه، توجّه به مرگ است. (2) انسان باید به گونهای باشد که وقتی صبح کرد به خود وعده ندهد که تا شب زنده میماند و وقتی غروب میشود به خود وعده ندهد که تا صبح زنده میماند، بلکه همان حالی را داشته باشیم که در زمان بمباران نیروهای کفر در کشورمان داشتیم که واقعاً همه احتمال میدادند شاید تا لحظهای بعد زنده نباشند. همین مسأله یعنی حالت توجّه به خدا و بی اعتنایی به دنیا اثر عمیقی در دلها باقی میگذاشت.
لذا انسان باید بداند که هر لحظه در معرض خطر است. مثلاً شما به همین قلبی که خون را به اعضای دیگر میرساند دقّت کنید، قلب جایگاه پخش خون است، امّا غذایش را از خون درون قلب نمیگیرد و در حقیقت برای خودش مساوات قائل است و خود را در ردیف دیگر اعضای بدن میداند. وقتی خون را به رگها منتقل کرد یک رگ کوچکی است در کنار آن رگ بزرگ قلب که از آنجا به قلب برمیگردد و قلب را تغذیه میکند. بنابراین قلب هم مانند سایر اعضا از یک رگ فرعی تغذیه میشود. گاهی دیوارهی این رگ فرعی باریک میشود، یا لخته خونی - خون خیلی ساده لخته میشود همین که از رگ بیرون ریخت مادّهای در آن هست که خون را لخته میکند و گاه اوضاع ترکیب خون به هم میخورد و در همان درون رگ لخته میشود و آن هم لختهای به اندازهی یک میلی متر - مجرای این رگ را میگیرد و خون به قلب نمیرسد. وقتی چنین شد بعد از دو دقیقه قلب از کار میایستد که به آن ایست قلبی یا سکتهی قلبی میگویند.
وقتی اینها را پزشکان متخصّص علم الاعضا (فیزیولوژی) بیان میکنند انسان وحشت میکند که هر لحظه ممکن است بمیرد و گاهی به خودش مشکوک و دچار وسواس میشود. مثلاً این مویرگهایی که از مغز میگذرند بسیار نازکتر از برگ گل هستند که اگر بر یکی از این جدارهها فشار بیاید و تحمّل نکند و پاره شود خون روی مغز میریزد و ممکن است باعث مرگ انسان گردد.
یا انسان ممکن است بر اثر لقمهای بمیرد، چرا که دستگاه تنفّس وقتی تکّه کوچکی از غذا یا چیز دیگر وارد آن شود با سرفه بیرون میاندازد، امّا اگر مقداری بزرگتر باشد آنجا میماند و هیچ راهی جز مردن وجود ندارد. خلاصه مردن خیلی ساده است. حتّی همین سفرهایی که میکنیم بسیار خطرناک است، چون در حین رانندگی - حتّی اگر خودت هم رعایت کنی - ممکن است دیگری رعایت نکند و به تو آسیبی برساند. وقتی انسان بداند که زندگی این قدر بی اعتبار است چرا انواع گناهان را مرتکب شود. از این روست که به یاد مرگ بودن میتواند ترمزی بسیار قوی باشد تا انسان گناه نکند.
لذا در روایات داریم که «زیرکترین شما کسی است که به یاد مرگ باشد». باز در روایات داریم وقتی امام سجّاد (علیه السلام) در سورهی حمد به جملهی مَالِکِ یَومِ الدِّینِ میرسید مرتّب تکرار میکرد و به خود تذکّر میداد. امام با آن مقام عفّت و عصمت چنین میکرد، ما باید با این همه آلودگی و گناه چه کنیم؟ پس خوب است که انسان همه روزه به یاد این مسائل باشد.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج51، ص 258.
2. «مرگ» از نظر قرآن امری وجودی است، انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است. لذا در بسیاری از آیات قرآن از «مرگ» تعبیر به «توفّی» شده که به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن به وسیلهی فرشتگان است. و در روایات اسلامی تعبیرات مختلفی دربارهی حقیقت مرگ آمده است.
از امام سجّاد (علیه السلام) پرسیدند مرگ چیست؟ در پاسخ فرمود: «برای مؤمن مانند کندن لباس چرکین و پرحشره و گشودن غل و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مناسبترین منزلهاست. و برای کافر مانند کندن لباس فاخر و انتقال از منزلهای مورد علاقه و تبدیل آن به چرکترین و خشنترین لباسها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب است».
و نیز هنگامی که از امام محمّد بن علی (علیه السلام) همین سؤال شد فرمود: «مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ شما میآید، جز اینکه مدّتش طولانی است و انسان از آن تا روز قیامت بیدار نمیشود».
امام حسین (علیه السلام) در کربلا و روز عاشورا و هنگام شدّت گرفتن جنگ، تعبیرات لطیفی در مورد حقیقت مرگ به یارانش ارائه کرد فرمود: «شکیبایی کنید ای فرزندان مردان بزرگوار، مرگ تنها پلی است که شما را از ناراحتیها و رنجها به باغهای وسیع بهشت و نعمتهای جاودان منتقل میکند. کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید؟ و امّا نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصی را از قصری به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل آنها به باغهای بهشت و پل اینها به جهنّم است.» (رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیهی 19 سورهی ق).
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.