سه صفت مهم

این حدیث به کسانی که با مردم سروکار دارند هشدار می‌دهد می‌گوید: اگر این سه صفت در کسی نباشد کارهایش به سامان نمی‌رسد و برنامه‌هایش با شکست مواجه می‌شود. در واقع در این سه صفت سه مسأله بررسی شده است:
چهارشنبه، 27 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سه صفت مهم
 سه صفت مهم

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 
یا عَلیُّ، ثَلاثٌ مَن لَم یَکُنَّ فِیهِ لَم یَتِمَّ عَمَلُهُ: وَرَعٌ یَحجِزُهُ عَن مَعاصِی الله عَزَّوَجَلَّ وَ خُلقٌ یُداری بِهِ النّاسُ وَ حِلمُ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ.
ای علی، اگر سه چیز در کسی نباشد عمل او کافی نیست: تقوایی که او از گناهان بازدارد، اخلاقی که با آن با مردم مدارا کند، بردباری‌ای که با آن نادانی نادان را رد کند.
بحارالانوار، ج 77، ص 45

نور هدایت

این حدیث به کسانی که با مردم سروکار دارند هشدار می‌دهد می‌گوید: اگر این سه صفت در کسی نباشد کارهایش به سامان نمی‌رسد و برنامه‌هایش با شکست مواجه می‌شود. در واقع در این سه صفت سه مسأله بررسی شده است:
الف) رابطه‌ی انسان با خدا.
ب) رابطه‌ی انسان با دوستان.
ج) رابطه‌ی انسان با دشمنان.

الف) رابطه‌ی انسان و خدا

«وَرَعٌ یَحجِزُهُ عَن مَعاصِیِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ» ورع حالتی است که باعث بازداشتن از ارتکاب گناهان می‌شود و همین حالت را ملکه‌ی عدالت می‌نامیم که برخی در تفسیر آن به زحمت می‌افتند. این ملکه باعث ایمنی انسان به طور صددرصد نمی‌شود، چون اگر صددرصد باشد عصمت است. می‌توان این مسأله را به ین صورت تشبیه کرد که جادّه‌ی معصیت برای بعضی صاف و هموار است و بی هیچ مانعی آن را طی می‌کنند امّا عدّه‌ای در این مسیر با موانعی مواجه می‌شوند. مثلاً سیم خاردار، درّه، سنگلاخ و ... می‌بینند که طی طریق را برای آنان دشوار می‌سازد و مانع سیر آنان می‌شود، ورع نیز نظیر همین موانع، آدمی را از گناه باز می‌دارد.
به عبارت دیگر، در جادّه‌ی معصیت، خود را مواجه با موانع دیدن و نیرویی که انسان را به عقب می‌کشد. به این حالت، ورع و عدالت گفته می‌شود.

سؤال:

انسان چگونه بداند که ملکه‌ی عدالت دارد؟
جواب این سؤال بسیار آسان است، چون قرآن می‌فرماید: «(بَلِ الإِنسانُ عَلی نَفسِهِ بَصِیرَةٌ* وَ لَو أَلقَی مَعَاذِیرَهُ)؛ بلکه انسان از وضع خویش آگاه است، هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد» (1) اگر انسان در مقابل دروغ، غیبت، مال حرام و ... نیروی بازدارنده‌ای در او بود که به عقب بکشانَدش، همین نیروی بازدارنده ورع و تقواست، ولی اگر بی پروا بود، چشم و گوش و زبان و سایر جوارحش قیدو بندی نداشت، معلوم می‌شود که ورع و تقوا ندارد و چنین کسی هیچ‌گاه کارش به سامان نمی‌رسد. اگرچه ممکن است موقّتاً پیشرفت‌هایی عاید انسان شود، ولی سرانجام سرش به زمین می‌خورد، لذا باید همراه علم، تقوا هم کسب کنیم و این نخستین وظیفه است.
مرحوم آیة الله حکیم (رحمه الله) در مستمسک می‌گوید: تقوایی که باید مرجع تقلید داشته باشد با تقوای فرد عادی تفاوت می‌کند. عدالت در او باید در مرتبه‌ی عالی باشد و گرنه زود آلوده می‌شود، چون هر قدر عَلَمیّت و موقعیّت اجتماعی انسان بالاتر رود به همان نسبت خطر آلودگی او بیشتر می‌شود. خلاصه به نسبت کشش‌های معصیت باید نیروهای بازدارنده قوی‌تر باشد.

ب) رابطه‌ی انسان و دوستان

«وَ خُلُقٌ یُداری بِهِ النّاسُ؛ و اخلاقی داشته باشد که با مردم مدارا کند». مردم دارای سلیقه‌های مختلفی‌اند و معمولاً مشمول این کلام که «صاحِبُ الحَاجَةِ لَایَری إلّا حَاجَتَهُ» یعنی زمانی که مشکل و حاجتی داشته باشد غیر از مشکل خودش هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند و انتظار هم دارد همه کس و همه چیز مطلقاً در اختیار او باشند. کسی که می‌خواهد جزء رهبران جامعه باشد رسالت الهی‌ای دارد که ادا نمی‌شود، مگر آنکه دارای اخلاق نیکویی باشد. به عبارت دیگر باید با مردم مدارا کند، در مقابل دوستان و توقّعات و مزاحمت‌های آنها تحمّل و صبر داشته باشد، چون چاره‌ای جز این نیست. هر کس در اجتماع موقعیّت بالاتری داشته باشد این گونه مسائل برای او بیشتر است. مانند کسی که دست یکی از علما و بزرگان را می‌کشید تا بر آن بوسه زند. وقتی به او گفتند دست آقا را نکش، گفت: می‌خواهم ببوسم. گفتند: دست آقا می‌شکنَد، گفت بشکند به جهنم! می‌خواست آقا نشود.
باید مدارا کردن با بندگان خدا را از معصومین (علیهم السلام) آموخت که در مقابل بدی‌ها نیکی و طرف مقابل را با حسن خلق منفعل و شرمنده می‌کردند.
باید برای برخورد با مردم از پیامبر گرامی اسلامی (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخت.

نمونه‌ای از اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

پیروزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر چند با تأیید و امداد الهی بود، عوامل زیادی از نظر ظاهری داشت که یکی از مهم‌ترین آنها جاذبه‌ی اخلاقی حضرت بود. آن چنان صفات عالی انسانی و مکارم اخلاق در او جمع بود که دشمنان سرسخت را تحت تأثیر قرار می‌داد و به تسلیم وامی‌داشت و دوستان را سخت مجذوب می‌ساخت. حتّی اگر این را معجزه‌ی اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنامیم اغراق نگفته‌ایم، چنانکه نمونه‌ای از این معجزه‌ی اخلاقی در فتح مکّه نمایان شد.
سالیان دراز مشرکان خونخوار و جنایت پیشه هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به کار گرفتند، امّا هنگامی که در چنگال مسلمین گرفتار شدند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - برخلاف انتظار دوست و دشمن - فرمان عفو عمومی صادر کرد و تمام جنایات آنها را به دست فراموشی سپرد و همین عمل موجب شد که گروه گروه مسلمان شوند (یَدخُلُونَ فِی دِینِ اللهِ أَفوَاجاً).
درباره‌ی حسن خلق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، گذشت، مهربانی، ایثار، فداکاری و تقوای آن حسین بن علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «از پدرم امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره‌ی ویژگی‌های زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اخلاق او پرسیدم، پدرم در پاسخ فرمود: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با همنشینانش دائم خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیب‌جو و مدیحه‌گر نبود. هیچ کس از او مأیوس نمی‌شد و هر کس به درِ خانه‌ی او می‌آمد نومید بازنمی‌گشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگویی و دخالت در کاری که به او مربوط نبود. و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسی را سرزنش نمی‌کرد، لغزش‌ها و عیب‌های پنهانی مردم را جست‌وجو نمی‌کرد. هرگز سخن نمی‌گفت مگر درباره‌ی اموری که ثواب الهی را امید داشت. هنگام سخن گفتن به قدری کلامش نافذ بود که همه سکوت اختیار می‌کردند و تکان نمی‌خوردند و هنگامی که ساکت می‌شد آنها به سخن در می‌آمدند، امّا نزد او هرگز نزاع و مجادله نمی‌کردند. هرگاه مرد غریب و ناآگاه، با خشونت سخن می‌گفت و درخواستی داشت تحمّل می‌کرد و به یارانش می‌فرمود: هرگاه کسی حاجتی دارد به او عطا کنید و هرگز کلام کسی را قطع نمی‌کرد تا سخنش پایان گیرد». (2)
آری، اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود، آن ملّت عقب مانده جاهلی و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمی‌گرفتند و به مصداق (لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ) همه پراکنده می‌شدند. و چه خوب است که این اخلاق اسلامی امروز زنده شود و در هر مسلمانی پرتوی از خُلق و خوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
روایات اسلامی در این زمینه چه درباره‌ی شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و چه درباره‌ی وظیفه‌ی مسلمین فراوان است، از جمله:
در حدیثی آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأَخلاقِ؛ من برای این مبعوث شده‌ام که فضایل اخلاقی را تکمیل کنم». (3)
به این ترتیب، یکی از اهداف اصلی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکمیل فضایل اخلاقی است.
در حدیث دیگری فرمود: «اِنَّ المُؤمِنُ لِیُدرِکُ بِحُسنِ خُلقِهِ دَرَجَةَ قائِمِ اللَّیلِ وَ صائِمِ النَّهارِ؛ مؤمن با حسن خلق خود به درجه‌ی کسی می‌رسد که شب‌ها به عبادت می‌ایستد و روزها روزه‌دار است». (4)
همچنین در روایت دیگری فرمود: «مَا مِن شَیءٍ أَثقَلُ فِی المِیزانِ مِن خُلُقٍ حَسَنٍ؛ چیزی در میزان عمل در روز قیامت سنگین‌تر از خوشخویی نیست». (5)
و در حدیث دیگری فرمود: «أَحَبَّکُم اِلی اللهِ أَحسَنُکُم أَخلاقاً المُوَطِّؤُونَ أکنافاً یألِفونَ وَ یؤلَفونَ وَ أبغَضُکُم إلی اللهِ المَشَّاؤُونَ بالنَّمیمَةِ المُفَرِّقونَ بَینَ الإخوانِ المُلتَمِسونَ لِلبُرآءِ العَثَراتِ؛ از همه‌ی شما محبوب‌تر نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد، همان کسانی که متواضع‌اند، با دیگران آمیزش دارند و مردم نیز با آنها آمیزش دارند. از همه‌ی شما مبغوض‌تر نزد خدا، افراد سخن چینی‌اند که در میان برادران جدایی می‌افکنند و در جست‌وجوی لغزش افراد بی گناه هستند». (6)
در حدیثی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما مِن شَیء فی المیزانِ أَثقَلَ مِن حُسنِ الخُلقِ؛ هیچ چیز در میزان (عمل) سنگین‌تر از خوشخویی نیست». (7)
و در حدیثی دیگر فرمود: «إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِکُم فَسَعُوهُم بِبَسطِ الوُجوهُ و حُسنِ الخُلقِ؛ شما هرگز نمی‌توانید با اموال خود پاسخگوی نیاز همه‌ی مردم باشید، پس با گشاده‌رویی و خوشخویی آنان را از خود خشنود سازید». (8)
از امام صادق (علیه السلام) از پدرانش نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «عَلَیکُم بِحُسنِ الخُلقِ فَإِنَّ حُسنَ الخُلقِ فِی الجَنَّةِ لَامَحالَةَ وَ إِیّاکُم وَ سُوءُ الخُلقِ فَاِنَّ سُوءَ الخُلقِ فِی النّارِ لامَحالَةَ؛ بر شما باد به خوشخویی، زیرا خوشخویی به ناچار در بهشت است و بپرهیزید از بدخویی که بدخویی به ناچار در دوزخ است».
جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که حضرت فرمود: «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِی وَجهِ أَخیهِ حَسَنَةٌ؛ لبخند مرد به صورت برادرش از حسنات است». (9)
در حدیثی علی (علیه السلام) فرمود: «التَّبَسُّم فی وجهِ المُؤمِنِ الغَریبِ مِن کَفّارَةِ الذُّنُوبِ؛ رفتار تبسّم‌آمیز با مؤمن غریب، گناهان را می‌پوشاند». (10)
از علی (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «بَشاشَةُ الوَجهِ عَطِیَّةٌ ثانِیَةٌ؛ گشاده‌رویی، بخشش دومی است». (11)

ج) رابطه‌ی انسان با دشمنان

«حُلُمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ» در مقابل جاهلان نباید انسان خشونت کند، چون در اسلام خشونت جنبه‌ی استثنایی دارد. باید از قرآن بیاموزیم که یک صد و چهارده سوره دارد که همه‌ی آنها با لفظ «رحمن» و «رحیم» آغاز شده است جز در یک مورد (سوره‌ی توبه). لذا باید در مقابل دشمنان تا جایی که از آن سوء استفاده نشود و آنان جسور و مسلّط نشوند، بردبار و بخشنده بود.

حلیم کیست؟

«حلیم» کسی است که در عین توانایی در هیچ کاری پیش از وقتش شتاب نمی‌کند و در کیفر مجرمان عجله به خرج نمی‌دهد، روحی بزرگ دارد و بر احساسات خویش مسلّط است.
راغب در مفردات می‌گوید: «حلم» به معنی خویشتن‌داری هنگام هیجان غضب است و چون این حالت از عقل و خرد ناشی می‌شود گاه به معنی عقل و خرد نیز به کار رفته است. (12)

بردباری در روایات اسلامی

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر جمعیّتی گذشت که بین آنها مرد پرقدرت و نیرومندی بود که سنگ بزرگی را از زمین برمی‌داشت و مردم آن را سنگ زورمندان، یعنی وزنه‌ی قهرمانان می‌نامیدند و همه از عمل آن ورزشکار قوی در شگفت بودند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: این اجتماع برای چیست؟ مردم کار وزنه‌برداری آن قهرمان را به عرض ایشان رساندند. فرمود: آیا به شما نگویم قوی‌تر از این مرد کیست؟ سپس فرمود: «رَجُلٌ سَبَّهُ فَحَلُمَ عَنهُ فَغَلَبَ نَفسَهُ وَ غَلَبَ شَیطَانَهُ وَ شَیطانَ صاحِبِه؛ قوی‌تر از او کسی است که به او دشمنان دهند و بردباری کند و بر نفس سرکش و انتقامجوی خود غلبه کند و بر شیطان دشنام گو پیروز شود».
در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لاتُمارِیَنَّ حَلیماً وَ لا سَفیهاً فإنَّ الحَلیمَ یُقلِیکَ وَ السَّفیهَ یُؤذِیکَ؛ نه با بردبار دانا مراء و جدال کن و نه با سفیه نادان، چه انسان بردبار کینه‌ی شما را در دل می‌گیرد و سفیه نادان دست به آزارت می‌زند». (13)

حلم و حلیم در کلام امام صادق (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: «الحِلمُ سِراجُ اللهِ یَستَضِییءُ بِهِ صاحِبُهُ إِلی جَوارِهِ وَ لایَکونُ حَلیماً إِلّا المُؤیَّدُ بِأَنوارِ المَعرِفَةِ وَ التَّوحِیدِ وَ الحِلمُ یَدورُ عَلی خَمسِ أوجَةٍ: أَن یَکونَ عَزیزاً فَیَذِلُّ أَو یَکونَ صادقاً فَیُتَّهَمُ أَو یَدعُو إِلَی الحَقِّ فَیَستَخَفَّ بِهِ أَو أن یُؤذی بِلاجُرمٍ أو أن یُطالِبُ بِالحَقِّ فَیُخالِفُوهُ فإِذَا آتَیتَ کلّا منها حَقَّهُ فَقَد أَصَبتَ. وَ قابِلِ السَّفِیهَ بالاِعراضِ عَنهُ وَ تَرکِ الجَوابِ یَکُن النّاسُ أنصَارَکَ لأنَّ مَن جَاوَبَ السَّفیهَ: فَکَاَنَّهُ قَد وَضَعَ الحَطَبَ عَلَی النّارِ؛ حلم چراغ خداست که انسان با نور آن به مجاورت و قرب پروردگار متعال نزدیک می‌شود. انسان حلیم نمی‌شود مگر آنکه با انوار توحید و معارف الهی تأیید شود. حلم در پنج حالت صورت می‌گیرد: در موردی که عزّت و بزرگی داشت و خوار و کوچک شده است و در حالتی که راست می‌گفته و متّهم به دروغ شده و در جایی که دعوت به حق می‌کرده است و مردم او را اهانت کرده و سبک شمرده‌اند و چون بی آنکه جرم و گناهی مرتکب شود اذیّت و آزارش کنند، یا مطالبه و درخواست حقّ کند و او را در آن حق مخالفت کنند. پس حلیم در این پنج حالت با وقار و حوصله، حلم ورزیده و کوچک‌ترین تزلزل و حالت ناراحتی پیدا نمی‌کند و حلیم بودن مرد از حلم ورزیدن در این موارد معلوم می‌شود. و سزاوار است که با شخص بی خرد و سفیه به سؤال و جواب نپردازد، بلکه از او روی گردانَد و اگر اعتراض او را پاسخ نگوید دیگران با او موافقت کرده و یاری خواهند کرد. ولی جواب دادن و بحث کردن با او مانند هیزم گذاردن در آتش است که شعله‌ی آتش را افروخته و بیشتر خواهد کرد».
توضیح اینکه: صفت حلم در مقابل غضب است و بر اثر صبر و تواضع و خضوع حاصل می‌شود. خضوع و فروتنی حاصل نمی‌شود، مگر پس از تحقّق حقیقت توحید و معرفت به عظمت و جلال و قدرت پروردگار متعال. و چون انسان خداوندِ توانا را مؤثّر و محیط و حامی مطلق و سلطان حقیقی بر همه‌ی موجودات می‌داند، قهراً از خودبینی و خودپسندی و خودخواهی دور گشته، پیوسته با حالت بندگی و خضوع و خشوع و اطاعت و ذلّت و تسلیم و تفویض و رضا و صبر زندگی خواهد کرد. این است که در روایات شریفه، علم همراه با حلم ذکر می‌شود. یعنی علمی که توأم با خضوع و خشوع بوده و از خودپسندی و خودخواهی و خودبینی دور باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی قیامت، آیات 14 و 15.
2. معانی الاخبار، ص 83.
3. مکارم الاخلاق، ص 8.
4. بحارالانوار، ج 68. ص 383.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 386.
8.بحارالانوار، ج 68، ص 394.
9. کافی، ج 2، ص 188.
10. جامع الاخبار، ص 101.
11. الاثناعشریه، ص 20.
12. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیه‌ی 101 سوره‌ی صافات.
13. کافی، ج 2، ص 301.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط