شبهه پنجم: عدم ابتنای اخلاق دینی بر پایه اختیار و مسؤولیتپذیری
یکی از شبهات مخالفان این بود که نظام اخلاقی بر اصل مسؤولیتپذیری و اصل اختیار پایهریزی شده که در آیین اسلام نادیده انگاشته شده است. (1)نقد و نظر
این شبهه نیز از شبهات سست مخالفان است. آنان اگر به ظاهر آیات قرآن کریم نیمنگاهی داشتند، متوجه میشدند که اصولاً خداوند، اصل تکلیف را بر پایه آزادی و اختیار انسان وضع کرده است، چنان که میفرماید:وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَكْفُرْ. (2)
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا (3)
با تأمل در آیات قرآن به این نکته میرسیم که قرآن با تبیینهای مختلف (1. نسبت فعل به انسان؛ 2. ستایش مؤمن و مذمت کافر؛ 3. عدم اختلاف افعال خدا و اختلاف فعل بنده؛ 4. تخییر انسان؛ 5. دعوت به فعل خیر و شتاب در آن؛ 6. استعانت از خدا؛ 7. استغفار؛ 8. اقرار گناهکاران؛ و 9. حسرت) درصدد اثبات اصل اختیار آدمی است. اگر با شبهه فوق، خوشبینانه برخورد کنیم، باید آن بر جهات طراحان آن حمل شود. به این صورت که در اسلام سه مکتب مهم کلامی به نامهای شیعه، معتزله و اشاعره وجود دارد که تنها مکتب اشعری تا حدودی با جبر موافق است، آنان هم به نوعی از جبرگرایی مطلق طفره رفته و دیدگاه خود را «کسب» نام نهادند. طرفداران معاصر این مکتب به اصل اختیار روی آوردند. (4)
شبهه ششم: اخلاق دین، آیین دشمنی و عدم دوستی با غیر همکیشان
یکی دیگر از شبهات ناظر بر نظام اخلاقی ادیان، به خصوص آیین مقدس، این است که هر دینی تنها دوستی و محبت را به پیروان خویش توصیه و اختصاص داده و پیروان ادیان دیگر و بلکه دیگر انسانها را کافر و دشمن فرض نموده و یا حداقل با نگاه تنفرآمیز نگاه میکند؛ و این با مبادی و اصول اخلاقی سازگار نیست و موجب میشود اخلاق در سیستم دین در قلمرو وسیعی رو به افول گذارد و بذر خشونت و جنگ رشد کند.برخی از طراحان شبهه به آیه زیر تمسک جستهاند. (5)
لاَّ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ؛ (6)
افراد با ایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند، و هر کس چنین کند، هیچ رابطهای با خداوند ندارد.
نقد و نظر
در تحلیل و ارزیابی این شبهه، نکته زیر قابل تأمل است.نهی از رابطه خاص
اولین نکتهای که باید آن را مدنظر قرار داشت، مسأله هدایت و ضلالت و به تعییر دیگر حق و باطل است. اسلام معتقد است که این آیین، یگانه صراط مستقیم و حق و دیگر ادیان و مکاتب، از حق و هدایت ناب به دور افتادهاند. این مطلب قابل انکار نیست و ادله آن در جای خود ثابت شده است (7) که در اصطلاح از آن به «انحصارگرایی دینی». مقابل پلورالیزم دینی تعبیر میشود. با این اصل، طبیعی است که نگاه اسلام و مسلمانان به پیروان ادیان، نگاهی متفاوت باشد.از آنجا که پیرون هر دین و مسلکی، آیین خود را حق میپندارند، طبیعی است که به تبلیغ آیین خود در میان پیروان ادیان دیگر بپردازند و در بعضی مواقع نیز از راهکارهای غیرعلمی مانند راهکار تهدید، حمله و خیانت، به تضعیف دین رقیب بپردازند. این اصل مخالفان اسلام، اعم از اهل کتاب و غیره را نیز در بر میگیرد. از این رو هشدارهای قرآن دربارهی مخالفان، نه تنها طبیعی، بلکه ضروری است تا مسلمانان به خاطر منافع دنیوی، از اصل دین و اهداف بزرگ غافل نشوند و اسلام را فدای منافع شخصی خودشان قرار ندهند.
آیهای که مخالفان بر آن تمسک کردند، دقیقاً بر اصل فوق ناظر است و به مسلمانان هشدار میدهد که کافران را اولیاء، یعنی سرپرست و محرم اسرار خود قرار ندهند. آیه درصد نهی از صرف رابطه همکاری مسالمتآمیز، نوعدوستی و ابراز علاقه به کفار نیست، بلکه از مرتبه بالاتر، یعنی اتخاذ کفار در حد محبوب و دوست قلبی و به تعبیر علامه طباطبایی امتزاج روحی بر حذر میدارد (8) که لازمه آن، محرم راز همدیگر شدن و اجازه تصرف در امور یکدیگر است.
اگر مرتبه این علاقه و دوستی به حدی برسد که مسلمان در مرحله انتخاب دوست نزدیک و محرم راز خود به معنایی که ذکر شد، کافر را بر هم کیش خود مقدم دارد؛ این گونه رابطه در آیه شریفه نهی و منع شده است. اما رابطه دوستی عادی، حتی دوست داشتن قلبی کفار به عنوان انسان و آفریده الاهی، نه تنها منع نشده، بلکه در قرآن و روایات به آن سفارش نیز شده است. تفصیل این مسأله در نقد شبهه نسبت خشونت به دین خواهد آمد.
شبهه هفتم: وعده و عید آخرت، عامل انحطاط اخلاق
در همه ادیان آسمانی، به مؤمنان و اطاعت کنندگان از تکالیف دینی، وعده بهشت و انواع لذایذ وعده داده شده است. اشخاص دیندار اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان نیز برای کسب این نوع منافع و لذایذ، به انجام تکالیف دینی و عمل به صفات نیکو روی میآورند. از سوی دیگر، دین برای متخلفان دینی، عذابهای درناک به نام جهنم وعده داده است که موجب میشود شخص دیندار برای رهایی از عذاب آخرت هم که شده، خود را با اخلاق و صفات نیکو وفق دهد.این دو عامل (وعده بهشت و وعید برای جهنم) موجب سقوط اخلاق واقعی میشود. چرا که انسان باید صفات نیکو را برای ذات نیکو بودن انجام دهد نه صرفاً برای به دست آوردن یک منفعت و لذت؛ یا کار قبیح و بزه را نه برای ترس از جزا و عقاب، بلکه برای پاکدامنی خود ترک کند. در واقع انسان با این دو عامل، به معامله و تجارت روی آورده و از اخلاق حقیقی به دور میافتد. (9)
به تعبیر فنی، ترویج نقش وعده و وعید در نظام اخلاقی ادیان به پیدایش مکتب اصالت سود (یوتی لیتارلیزم) (10) منجر میشود که به جای آنکه اصل تکلیف و اخلاق مدنظر قرار گیرد، عواقب و آثار آن مورد توجه دیندار قرار میگیرد.
نقد و نظر
در نقد این شبهه به دو نکته اشاره میشود:1. نفعطلبی انسان در فعل خود
ابتدا باید به اقسام و درجات انسانها در مقابل انجام اعمال اخلاقی و یا ترک آن اشاره شود.الف. انسان بی مبالات:
انسانی است که به هیچوجه خود را متعهد و ملتزم به اعمال اخلاقی نمیکند؛ چه وی را با وعده بشارت یا با وعید مورد تهدید قرار دهند، مانند انسانهایی که در دنیا مدام مرتکب گناه و ظلم به دیگران هستند. در رأس آنها امثال فرعون، هیتلر و صدام قرار دارد.ب. انسان اخلاقی با انگیزه بهشت یا رهایی از عذاب:
ممکن است برخی انسانها، ارزشهای اخلاقی را برای به دست آوردن بهشت در آخرت یا نجات از عذاب انجام دهند. این انسانها در همین اندازه که خود را به اخلاق حسنه و دوری از گناهان، عامل و متعهد میدانند، و راحتی و منافع دنیوی را فدای منافع آخرت قرار میدهند، قابل ستایش و مدح هستند و نمیتوان گفت چنین انسانهایی اعمال غیراخلاقی و ضدارزشی انجام دادهاند، چرا که تحصیل سعادت خویش و اهتمام به آن، یک ارزش به حساب میآید.اگر با تحلیل دقیق به انگیزه اعمال اخلاقی انسانهای نیکوکار در دنیا بنگریم، متوجه میشویم که تحصیل سعادت «خود» و لذت و دوری از درد و رنج در صدور عمل اخلاقی دخالت دارد. مثلاً انسانی که به فقیری کمک میکند یا دست نابینایی را میگیرد یا به مداوای فرد زخمی میپردازد. هر چند در نظر ابتدایی، همه آنها برای کمک به شخص ثالث است، اما اگر از انگیزه چنین اعمالی پرسش شود، خواهد گفت که با کمک به دیگران، وجدانم، آرام و راحت میشود؛ شعف و شادی در قلبم احساس میکنم. اگر چنین نکنم، وجدانم در عذاب خواهد بود. به فقیر و مدیون کمک میکنم تا او نیز از آلام زندگی نجات یابد و من از این کمک و رسیدن وی به زندگی راحت، خوشحال میشوم. علامه طباطبایی این نکته ظریف را متذکر شده است. (11)
چنانچه مشاهده میشود، به جرأت میتوان مدعی شد همه افعال اخلاقی انسان به نوعی به خود آنان برمیگردد.
نگارنده بعد از رسیدن به این رأی با مراجعه به کتب فلسفه اخلاق متوجه شد که این رأی طرفدارانی دارد و مکتبی به نام «خودگرایی اخلاقی» (12) به تبلیغ آن میپردازد. (13) این رأی در واقع از حب ذات انسان و حب جاودانی آن - که سرشت فطری دارد - ناشی میشود و علاوه بر فلسفه اخلاق، در روانشناسی فلسفی نیز قابل اثبات است.
مخالفان و ملحدان نیز از این توجیه چارهای ندارند و اگر حیثیت نفس نسان را از اخلاق قطع کنند، انگیزه انسان قابل توجیه نخواهد بود؛ البته توجیه دیگری وجود دارد که محصول تأمل نگارنده است که به آن اشاره خواهد شد.
با این وجود، تفاوتی بین افعال اخلاقی انسان متدین و غیرمتدین وجود دارد. انسان متأله از اعمال اخلاقی خویش نه نفع جزیی دنیوی، بلکه نفع و سعادت ابدی خویش را مورد لحاظ قرار میدهد و به اصطلاح آتیهگر و دوربین است؛ اما انسان ملحد، نزدیک بین و منافع جزیی دنیوی را ترجیح میدهد.
ج. انسان اخلاقی با انگیزه خدایی:
مرتبه سوم در انجام اعمال اخلاقی این است که انسانها ممکن است منافع شخصی خود، اعم از بهشت و جهنم را مدنظر نداشته باشند، بلکه از جهت اعتقاد و ایمان به مرتبهای نایل آیند که خداوند را با قطع و یقین موجود کامل مطلق و محبوب واقعی خویش بیایند که به دلیل وجود کاملش و جامع همه صفات کمالی، او را مستحق ستایش، عبادت و کرنش قرار دهند. این وجد حقیقی کامل خود انگیزه عبادت و پرستش انسان به خداوند را توجیه و تبیین میکند و در آن هیچگونه نفع شخصی نیست.غوغای عارفان و تمنای عاشقان *** حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
2. خداگرایی انسان در فعل خود
با توجه به مطالب مذکور، میتوان افعال اخلاقی انسان در دنیا از قبیل کمک به دیگران را نیز توجیه کرد و گفت انسان متأله با این نگره به خداوند، انسانها و حتی حیوانات را آفریده خدا و منتسب به کمال مطلق و محبوب خویش میداند و هرگونه عمل خیر برای انسان را نه برای نفع شخصی خود، بلکه برای اینکه آفریده خداوند است، انجام میدهد. در این صورت، فعل اخلاقی از مرتبه اعلی از خلوص و کمال برخوردار میشود که نظامهای اخلاقی الحادی از تصور و تصدیق آن ناتواناند.در متون اسلامی، مرتبه دوم و سوم انسانها مورد اشاره قرار گرفته است؛ اما تأکید شده که مرتبه سوم کمال واقعی است. امام علی (علیهالسلام) در حدیث معروف خود میفرماید:
ما عبدتک خوفاً من نارک و لاطمعاً فی جنتک و لکن جدتُک اهلاً للعبادة فعبدتک (14)
خدایا عبادت من نه برای ترس از آتشت و نه برای طمع به بهشتت بوده است، بلکه تو را برای عبادت و ستایش اهل یافتم، پس تو را عبادت کردم.
مشابه همین روایت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام صادق (علیهالسلام) نیز گزارش شده است. (15)
شبهه هشتم: وعده عفو مشوّق رفتار غیراخلاقی
ادیان الاهی برای جامع عمل پوشیدن اخلاق توسط دینداران، آنان را به انواع عذاب آخرت تهدید کردهاند که این مسأله تا حدودی به عنوان ضمانت اجرایی اخلاق دین مطرح شده است. لکن از سوی دیگر، به متخلفان، وعده عفو و بخشش داده است و این وعده موجب جری شدن شخص متخلف و تشویق او به سوی رفتار غیراخلاقی میگردد. بدینسان با وعده عفو بساط ظلم، گناه و اعمال ضد ارزشی گستردهتر میشود. (16)نقد و نظر
در نقد این شبهه به دو پاسخ نقضی و حلی اشاره میشود:1. پاسخ نقضی
ظاهر شبهه فوق نشان میدهد که مخالفان ادیان میکوشند به هر بهانهای که شده به تضعیف آموزههای دینی و نقد آنها بپردازند. در شبهه پیشین، وعده و وعید و تهدید به عذاب از باب اینکه عامل انحطاط اخلاق میگردد، مورد هجمه و زیر سؤال قرار گرفته بود که طراحان آن میکوشند عدم وعده و وعید را اخلاقی نشان دهند؛ لکن در این شبهه برخلاف موضع پیشین، خودشان اصل وعید و تهدید به عذاب را مشوق فعل اخلاقی و عفو و گذشت از عذاب را مشوق رفتار غیراخلاقی توصیف میکنند.بالاخره آنان باید موضع خود را شفاف بیان کنند که آیا اصل وعید و تهدید به عذاب در آخرت موجّه و مشوق رفتار اخلاقی است یا نه؟ اگر پاسخ مثبت باشد، از آن برمیآید که شبهه پیشین ملحدان ناموجه بود؛ اما اگر پاسخ منفی باشد، روشن میشود که این شبهه وارد نیست، چرا که اگر اصل تهدید مشوق رفتار اخلاقی نگردد، خلاف آن یعنی وعده عفو، مشوق اخلاقی میشود.
2. پاسخ حلی
پاسخ حلی این است که اصل وعده و وعید حداقل برای برخی مشوق اخلاقی است و مبنای فلسفی آن این گونه بیان شد که ملاک فعل اخلاقی، نفع شخصی یا رضایت خداوند است. انجام فعل اخلاقی برای مصونیت از ضرر و عذاب اخروی، خود میتواند ملاک فعل اخلاقی تلقی شود.اما این شبهه که وعده عفو و آمرزش گناهان و جرایم عملاً موجب آزادی عمل متخلفان میشود، پذیرفتنی نیست که به چند نکته اشاره میشود:
الف. دین به صورت مطلق به کسی وعده آمرزش قطعی گناهان و جرایم را نداده است تا انسان متخلف و گناهکار با قطع به عدم مجازات، با خیال آسوده و راحت به فعل و رفتار غیراخلاقی دست زند. بلکه وعدههای ادیان در حد احتمال و غیرمشروط است.
ب. اینجا باید پذیرفت که متأسفانه آیین مسیحیت به تحریف مبتلا شده و کشیشان با وعده آمرزش گناهان و «فروش آمرزشنامه» - که یک آموزه کلیسایی است - (17) در مقابل دریافت مبلغی مناسب، ضمن جلب منافع دنیوی، بستر رشد افعال غیراخلاقی را در مسیحیت فراهم آورده است. و این خود عامل انتقاد روشنفکران مسیحی مانند لوتر از مسیحیت شده است. چنان که ویلدورانت آن را جرقهی آتش انقلاب اصلاح دینی تعبیر میکند. (18)
براین اساس، اسلام از این شبهه پاک و به مسیحیت، آن هم نه مسیحیت اصیل، بلکه به الاهیات کلیسایی اختصاص دارد.
ج. نکته دیگر اینکه وعده آمرزش در حد احتمال، نه به حقوق مردم و بلکه به حقوق مربوط به دین و خدا اختصاص دارد. در اسلام، گناهان به دو بخش «حقالله» و «حقالناس» تقسیم شده ودر تفاوت آن دو توضیح داده شده که خداوند ممکن است در آخرت از حقوق خویش مانند ترک روزه یا نماز بگذرد، اما از حقوق مردم مانند سرقت و غیبت نمیگذرد، مگر اینکه خود صاحب حق (ذیحق) از حق خویش صرفنظر کند.
د. نکته آخر اینکه وعده آمرزش در حد احتمال با شرایط خاص، نه تنها مشوق رفتار غیراخلاقی نمیگردد، بلکه بنده عاصی و متخلف وقتی متوجه امکان برگشت به راه نجات و اخلاق شود، با توبه از گناهان و جرایم خویش در سلک انسانهای اخلاقی قرار میگیرد. تاریخ خود گواه است که چه انسانهایی با توبه خود نام خود را در شمار عارفان نامی ثبت کردند. مانند فضیلبن عیاض عارف نامی. او نخست دزد سرراهی، بلکه رئیس گروه راهزنان بود تا اینکه از میان کاروانی - که قصد غارت آن را داشت - آیهی أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ (19) را شنید. و این آیه بر وی چون تیری اثر گذاشت و شد آنجه شد. (20) بشر حافی (21) (م 227 ق) و شیخ احمد جامی (22) (م 536 ق) در آغاز شرابخوار و بدکار بودند.
شبهه نهم: افول اخلاق در جوامع دینی
یکی دیگر از شبهات مخالفان درباره تحقق علمی اخلاق دینی ادیان در جوامع خودشان است. آنان عدم تحقق عدالت را نیز به عنوان موید نظریه خود ذکر میکنند. این شبه توسط فویرباخ فیلسوف ملحد آلمانی و به دنبال آن در بعضی سایتها مطرح شده است. (23)نقد و نظر
1. اولین نکته اینکه ادعای کارکرد مثبت دین در عرصههای اخلاق، مطلق نیست، بله به التزام و عمل متدینان به اصول اخلاقی دینی منوط شده است. مدعا اینکه دین حاوی و دارای اصول اخلاقی پیشرفته و نابی است که در صورت التزام به آنها، انسانها و به تبع آن جامعه به تکامل معنوی روی خواهند آورد.اما اینکه از جهت کمی و کیفی، ایرادی چند درصد عملیاتی شده است باید دقیقاً با پارامترهای متناسب بررسی شود. در این بررسی روشن خواهد شد که در صورت وجود ضعف و عملیاتی نشدن اخلاق دینی، عامل آن نه به آموزههای دینی، بلکه به مشکلات و موانع بیرونی مانند دوری انسان از حقیقت ایمان و خداباوری واقعی و به تأثیر اقلیم، سن، زمان، نژاد و وضعیت اقتصادی برمیگردد. پس اصل مشکل نه در آموزههای اخلاقی ادیان، بلکه در عدم التزام به آنها است. این نکته یعنی اشتمال دین و در رأس آن اسلام (قرآن، سنت پیامبر و مجموعه احادیث و آرای فقها) بر آموزش اصول اخلاقی، مورد اعتراف طراحان شبهه نیز قرار گرفته است، اما مدعیاند که مجموعه مسلمانان از پذیرش آن خودداری میکنند. (24)
2. نکته دیگری که میتواند بهترین شاهد و گواه بر اخلاقی بودن جوامع دینی تلقی گردد، مطالعه ارزشهای اخلاقی یک جامعه در عصر بعثت پیامبران است، به این صورت که اخلاق آن جامعه در دو ظرف زمانی پیش و پس از بعثت مورد مطالعه قرار گیرد.
مطالعه اجمالی تاریخ پیامبران نشان میدهدکه اکثر مردم یا حکومتها با اخلاق تند و خشن با پیامبران برخورد میکردند و نوعاً خودشان نیز بر این مبنا سلوک و رفتار داشتند. به عنوان نمونه مردم پیش از ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در جاهلیت مطلق به سر میبردند. اکثر مردم جاهلی پیش از اسلام سواد خواندن و نوشتن نداشتند. مردم آن عصر از قبیلههای مختلفی تشکیل شده و اکثراً در حال کشمکش و نزاع بودند. معروفترین آنها قبیلههای اوس و خزرج بودند که دائم در جنگ و ستیز با یکدیگر به سر میبردند. جرجی زیدان مورخ غیرمسلمان گزارش میکند:
مردم حجاز که در وسط عربستان میزیستند به حال بدوی باقی ماندند، زیرا سرزمین آنان خشک و بدآب و هوا بود و به واسطه سختی و بدی راه با مردمان متمدن آن زمان مربوط نبودند. عربهای حجاز که با مردم دیگر مربوط نبودند به جان یکدیگر افتادند و کاری جز قتل و تجارت داخلی نداشتند. (25)
علی دشتی از شبههافکنان و منتقدان معروف آموزههای دینی در کتاب خویش به گزارش اخلاق خشن و ضد ارزش عرب جاهل پرداخته است . (26)
جا دارد وضعیت اخلاق و معیشت مردم جاهلی را از زبان یک شخصیت معروف و قابل احترام، نه تنها برای مسلمانان و شیعیان، بلکه مورد احترام غیرمسلمانان یعنی امام علی (علیهالسلام)، بازگو کنیم که گفتارش حداقل در حد یک مورخ برای همه انسانها حجت و قابل وثوق است. حضرت، وضعیت اجتماعی مردم عربستان در هنگام نزول وحی بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین توصیف میکند.
شما ملت عرب، بدترین دین را داشتید و در بدترین خانهها زندگی میکردید. میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی، به سر میبردید، آبهای آلوده مینوشیدید و غذاهای ناگوار میخوردید، خون یکدیگر را به ناحق میریختید و پیوند خویشاوند را میبریدید، بتها میان شما پرستش میشد، و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود. (27)
حضرت در خطبههای دیگر، به گزارش وضعیت جاهلیت میپردازد. ایشان در یکی از خطبهها، اخلاق مردم آن دیار نسبت به برخورد با دانشمندان را چنین گزارش میکند:
سرزمینی که دانشمندان آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود. (28)
اما با ظهور پیامبر اسلام، آهنگ زندگی جاهلی به کلی تغییر مییابد. علم، معرفت، اخلاق و فداکاری و ایثار، وحدت و محبت جای جهل، خودپسندی، نزاع و جنگ را میگیرد. به گونهای که چنین جامعهای بستر آفرینش تمدن بزرگ اسلامی را آماده میکند و مورد اعتراف و اذعان همه مورخان غربی و شرقی قرار گرفته است. با این مقایسه سرانگشتی میتوان مدعی شد که شبهه ناسازگاری اخلاق با دین یا غیراخلاقی بودن جوامع دینی شبهه سستی میباشد.
3. با وجود پذیرفتن نسبی ترک بعض اصول اخلاقی توسط دینداران، باید این نکته مهم را نیز در نظر گرفت که دین و ایمان نقش مهمی در انجام رفتار اخلاقی و پرهیز از اعمال ضدارزشی مانند جرم و بزه دارد.
آمار نشان میدهد که هر چه ایمان قلبی انسانها از درجه بالاتری برخوردار باشد، رابطه آنان با جرم و بزه رابطه معکوس میشود. شاید اینجا ارائه آمارهای معتبر لازم نباشد. خواننده محترم اگر با انصاف به اطراف محیط خود نگاهی بیندازد، متوجه میشود که مؤمنان حقیقی مثلاً اهل نماز و روزه، واقعی نسبت به دیگران کمتر مرتکب قتل، سرقت، اعمال منافی عفت، شرابخواری و اعتیاد میشوند؛ به تعبیر دیگر اکثر مرتکبان اعمال فوق را انسانهایی تشکیل میدهند که از دین و اعمال حقیقی دینی به دور افتادهاند.
گواه اینکه بر این نظر، کاهش و سیرنزولی آمار جرم و جنایات در ماه مبارک رمضان است. (29) این ادعا نیست، بلکه یک واقعیت غیرقابل انکار است که تاکنون در جوامع مختلف حاکم بوده و مورد تأیید روانشناسان نیز قرار گرفته است.
نگاهی به آمار و پژوهشها
برای تأیید بیشتر به برخی از آمار و پژوهشهای صورت گرفته اشاره میشود.پژوهشهایی وجود دارند که نشانگر ارتباط بین پیروی از مذهب با عدم مصرف مواد مخدر است که به اختصار به برخی از این مطالعات اشاره میشود. لوین و آندرپول به بیش از 300 مقاله در زمینهی پیوستگی بین مذهب و سلامتی اشاره کرده و نشان دادند که توسعه مذهبی، همبستگی بالایی با سلامت روان، معاشرت، رفاقت، تعهد و الزام و عبادت داشته است. نتیجه بررسی فرانسیس و همکاران او همبستگی منفی بین داشتن آسیبهای اجتماعی و مذهبی بودن را نشان میدهد.
کانز و جزبرشت در بررسیهای خود نشان دادند که بین پایبندی به مذهب با مصرف الکل و داروهای اعتیادآور ارتباط منفی وجود دارد.
صادقی به نقل از بورکیت (1980) مینویسد: عقاید مخالفان با نوشیدن مشروبات الکلی که در برخی از گروههای مذهبی آموزش داده میشود، باعث منع مصرف در بین نوجوانان شده است. در تحقیقی که روی 3000 نوجوان توسط گوچران (1991) انجام گرفت، مشخص شد که بین مذهبی بودن و تکرار مصرف مواد، ارتباط منفی وجود دارد. (لورچ و هنگر) (1985) نیز حدود 14000 جوان را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند افرادی که نسبت به اصول مذهبی، پایبندی و تعصب دارند، کمتر به اعتیاد مبتلا میشوند. یک بررسی نیز توسط پالن و همکاران (1999) به منظور بررسی ارتباط سوء مصرف الکل و دارو با وابستگیهای مذهبی در جنوب غربی آمریکا انجام شد. نمونههای این پژوهش را 217 نوجوان 19 - 12 ساله تشکیل داده بودند. نتایج این بررسی نشان میدهد افرادی که از وابستگی مذهبی بالایی برخوردار بودند، سوء مصرف الکل دارو در میان آنها در مقایسه با گروه غیر مذهبی کمتر است. (30)
پینوشتها:
1. مسعود انصاری، اسلام و مسلمانی، ص 267.
2. کهف، آیه 29.
3. نساء 173؛ مائده، آیه 9؛ اعراف، آیه 42؛ رعد، آیه 29؛ ابراهیم، آیه 23.
4. ر. ک: محسن قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ص 240 به بعد.
5. دکتر روشنگر، الله اکبر، ص 17.
6. آلعمران، آیه 28.
7. ر. ک: محسن قدردان قراملکی، کندوکاری در سویههای پلورالیزم، ص 88، به بعد.
8. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 3، ص 174.
9. ر. ک: علی میرفطروس، تولدی دیگر، سیری در تاریخ مذاهب، ص 13.
10. Z. ariaism
11. «انالغایة و ان کانت بحسب النظر البدوی تارة راجعة الی الفاعل و تاره الی المادة و تاره الی غیرهما، لکنها بحسب النظر الدقیق راجعة الی الفاعل دائماً. فان من یحسن الی مسکین لیسرّ المسکین بذلک یتألم من مشاهدة ما یراه من رثاثة الحال فهو یرید باحسانه ازالة الألم عن نفسه.» (نهایة الحکمة، مرحله هشت، فصل 11).
12. ehical egoism.
13. ر. ک: ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ص 50؛ ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاق، ص 45.
14. نهجالبلاغه، کلمات قصار، 237.
15. شیح حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 1، ص 134.
16. ر. ک: میرچا الیاده، «اخلاق و دین»، فرهنگ و دین، ص 3.
17. کلیسا فروش بخشایش را به عنوان بخشی از الاهیات مسیحی توصیف کرده و در توجیه شرعی آن به سخن خود مسیح که به پطرس خطاب فرمود: «کلیدهای ملکوت آسمان را به تو میسپارم و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی، در آسمان گشاده شود،» (متی، ب 16: 19)، تمسک میکند.
18. ر. ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 6، صص 422 و 403؛ مولنداینار، جهان مسیحیت، ص 38؛ تاریخ دیانت مسیح، ص 49.
19. «آیا وقت آن نرسیده کسانی که ایمان آوردند، دلهایشان از ذکر خدا خاشع کردند» (حدید، آیه 16).
20. شیخ عطار نیشابوری، تذکرة الأولیاء، ص 77.
21. همان، ص 110.
22. ر. ک: دکتر علی اصغر حلبی، مبانی عرفانی و احوال عارفان، ص 437.
23. علی میرفطروس، تولدی دیگر، سیری در تاریخ مذاهب، ص 30. سایت کافر، گفتوگو با شجاعالدین شفا، بخش چهارم.
24. ر. ک: دکتر مسعود انصاری، اسلام و مسلمانان، ص 30؛ علی دشتی نیز مینویسد: «بدیهی است دیانت فی حد ذاته پدیدهای است سودمند و اجتماع را به سوی سلامت کردار و درستی رفتار رهنمود میشود... مسلماً دینداری به هر لباس... و به هر طرزی سودمند و باعث سلامت نظام اجتماعی است. » تصویری از ناصر خسرو، صص 204 و 274.
25. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 12.
26. ر. ک: علی دشتی، بیستوسه سال، مبحث محیط اسلام، ص 72.
27. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 26.
28. «بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم» (همان، خطبه 2).
29. ر. ک: روزنامه ایران، «نقش مذهب در کاهش جرم»، 8 آذر 1381.
30. همان.
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم