مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
نوشتة: یوهانس کپلر - قسمت چهارم از کتاب رؤیای کپلر
هنگامی که ماه ما به طور کامل بالا می آید و تا روی خانه های دوردست پیشروی می کند، از نظر ما ساکنان زمین مانند محیط یک خمرَة شراب است. هنگامی که به نصف النهار می رسد، پهنای چهرة یک انسان را به نمایش می گذارد. اما هنگامی که ولوا در وسط آسمان است (جایگاه آن از نظر کسانی که در مرکز این نیمکره زندگی می کنند) قطر آن از نظر ساکنان ساب ولوا اندکی کمتر از چهار برابر قطر ماه از نظر ما است، به طوری که اگر این دو قرص مقایسه می شدند ولوا پانزده بار بزرگتر از ماه می بود. اما از نظر کسانی که ولوا را همواره در افق معلق می یابند، ولوا منظرة یک کوه دوردست آتش گرفته را دارد.
بنابراین درست همان گونه که مناطق را بر طبق ارتفاعات بیشتر یا کمتر قطب متمایز می کنیم (با فرض اینکه خود قطب را با چشم نمی بینیم)، ارتفاع ولوای همواره مرئی نیز، که از مکانی به مکان دیگر تفاوت دارد، همان نقش را برای آنان دارد. زیرا همانطور که گفتم، برای عده ای ولوا بالای سر در سمت الرأس است و برای عده ای دیگر نزدیک افق است؛ برای بقیه ارتفاع آن از سمت الرأس تا افق تغییر می کند اما همواره، در هر مکان خاص، ارتفاع ثابت است.
اما آنان نیز دارای قطب های خاص خود هستند؛ این قطب ها نه در آن ثوابتی که قطب های ما را در آسمان مشخص می-کنند بلکه در منطقه ستارگان دیگری قرار دارند که قطب های دایرۀ البروج را به ما نشان می دهند. این قطب های ماه نشینان در فاصلة نوزده سال قمری در دایره های کوچکی حول قطب های دایرۀ البروج حرکت می کنند و این حرکت در صور فلکی اژدها، دلفین، ماهی پرنده و سحابی بزرگتر انجام می گیرد. از آنجا که این قطب های ماه نشینان تقریبأ به اندازة یک ربع دایره از ولوا فاصله دارند، مناطق آنها را می توان هم بر طبق قطب ها و هم بر طبق ولوا مشخص کرد. روشن است که چگونه آنان از ما پیشی می گیرند، زیرا آنان طول جغرافیایی مکان ها را به وسیلة ولوای بدون حرکتشان و عرض جغرافیایی را به وسیلة هم ولوا و هم قطب ها نشان می دهند، در حالی که ما برای طول ها چیزی جز عقربه های قطب نمایمان که بی اهمیت است و به سختی می-توان آن را تشخیص داد نداریم.
بنابراین، از نظر آنان ولوا چنان در آسمان می ایستد که گویی توسط یک میخ ثابت شده است و از بالای آن ستارگان دیگر و خورشید از شرق به غرب حرکت می کنند در هیچ شبی نیست که برخی از ثوابت در منطقۀ البروج خود را به پشت ولوا نرسانند و دوباره از طرف دیگر بیرون نیایند اما همان ثوابت این عمل را هر شب انجام نمی دهند. همة ستارگانی که در زاویة 60 یا 70 دایرۀ البروج قرار گرفته اند، به نوبت چنین رفتاری دارند. یک دوره در نوزده سال کامل می شود که در پایان ان، نخستین ستارگان به مکانی که در آغاز اشغال کرده بودند باز می گردند.
ولوا همچون ماه ما، رو به بدر و هلال می رود و علت این امر همان، یعنی حضور و دور شوندگی خورشید است. حتی اگر به عالم طبیعت نگاه کنید، زمان این تغییرات ظاهری یکسان است؛ اما آنان به یک طریق حساب می کنند و ما به طریقی دیگر. آنان مدت زمان وقوع همة هلال ها یا بدرهای ولوای خود را یک روز و یک شب در نظر می گیرند. ما این مدت زمان را یک ماه می نامیم. ولوا به علت اندازه و روشنی خود تقریبأ هیچ گاه، حتی در هلال نو، از نظر ساکنان ساب ولوا غایب نمی شود. به ویژه در مناطق قطبی قابل رؤیت است، در حالی که این زمان نمی توان خورشید را در این مناطق دید. در مناطق قطبی، هتگام نیمروز، ولوا دو نوک هلال خود را به سمت بالا برمی گرداند. به طور کلی از نظر کسانی که بر روی دایرة میان ولوایی بین ولوا و قطب ها زندگی می کنند، ولوای نو علامت نیم روز، تربیع اول علامت شب، بدر ولوا علامت نیمشب، و تربیع آخر علامت طلوع خورشید است. برای کسانی که از نظر آنان هم ولوا و هم قطب ها بر روی افق قرار دارند و خود بر محل تلاقی استوار مقسم زندگی می-کنند، صبح یا شام با ولوای نو یا بدر می آید و ظهر و نیم شب با تربیع ها. از این مثال ها می توان دربارة کسانی که در وسط زندگی می کنند نیز حکم کرد.
آنان حتی ساعت های روز را مطابق این یا آن هلال ولوا متمایز می کنند، به طوری که هر چه خورشید و ولوا به هم نزدیک تر باشند خورشید زودتر به نیم روز می رسد و شام یا غروب خورشید نیز به ولوا زودتر خواهد رسید. طی شب، که همواره چهارده برابر طول روزها و شب های ماه به درازا می کشد، آنان برای زمان سنجی امکانات بیش از امکانات ما دارند. زیرا به جز آن توالی هلال های ولوا که دربارة آن گفته ایم که بدر ولوا نشانه ای از شب برای منطقة ولوای میانی است، خود ولوا ساعت ها را نیز مشخص می کند، زیرا گرچه به نظر می رسد که بر خلاف ماه ما هرگز از جای خود حرکت نمی کند، با وجود این مانند یک چرخ در جای خودش دوران دارد و لکه های متنوعی را یکی پس از دیگری به نمایش می گذارد که همواره از شرق به غرب حرکت می کنند. چنین دورانی که طی آن لکه های واحدی دوباره ظاهر می شوند، توسط ساکنان ساب ولوا به عنوان یک ساعت تلقی می گردد، هر چند مقداری بیش از یک شبانه روز ما است. و این تنها مقیاس ثابت زمانی است. زیرا، همان طور که در بالا گفته شد، حرکت روزانة خورشید و ستارگان به دور ساکنان ماه نامنظم است، چنان که شاید بتوان این مطلب را به ویژه با این دوران ولوا، در صورتی که با فواصل زاویه ای ثابت از ماه مقایسه شود، نشان داد.
به طور کلی به نظر می رسد ولوا، تا جایی گه به منطقة بالایی و شمالی آن مربوط است، دو نیمه دارد :یک نیمه تاریک تر است و با لکه های تقریبأ پیوسته ای پوشیده شده است و نیمة دیگر اندکی روشن تر است و یک کمربند درخشنده دارد که از میان دو نیمه می گذرد و آن ها را تقسیم می کند. شرح دادن شکل دشوار است. در بخش شرقی چیزی است که به قسمت جلوی سر قطع شدة یک انسان شباهت دارد که در حال نزدیک شدن به دختری جوان با جامه ای بلند، برای بوسیدن او است. آن دختر با دستانی کشیده به عقب درحال تطمیع گربه ای است که دارد به طرف بالا می پرد. اما بخش بزرگتر و پهناورتر لکه بدون شکلی روشن به سوی غرب گسترش می یابد. در نیمة دیگر ولوا روشنی گسترده تر از لکه است. ممکن بود بگویید این به یک ناقوس آویزان از یک ریسمان که به طرف غرب کشیده شده است شباهت دارد. آنچه را که در بالا و پایین قرار گرفته نمی-توان به چیزی شبیه دانست.