انتظار، عدالت و صلح جهانی

دراین گفتارابتدا به تعریف سه واژه انتظار،عدالت،صلح پرداخته شده است.بعدازتعریف واژه ها مراد ازصلح ازدیدگاه اسلام بیان شده است .سپس انتظار عدالت وصلح جهانی موردتحقیق قرارگفته که درلابلای آن به منشأ بیدادوظلم وکاراساسی مهدی موعود اشاره گردیده است.درخاتمه به ضرورت انتظارعدالت وصلح جهانی واستدلالهای برآن ارائه گردید.
شنبه، 26 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتظار، عدالت و صلح جهانی
انتظار، عدالت و صلح جهانی
انتظار، عدالت و صلح جهانی

نويسنده:سید عبدالحمید امینی
دراین گفتارابتدا به تعریف سه واژه انتظار، عدالت، صلح پرداخته شده است

چکیده

کلید واژه : انتظار،عدا لت، صلح، سلم، مهدی، شیعه.
دراین گفتارابتدا به تعریف سه واژه انتظار،عدالت،صلح پرداخته شده است.بعدازتعریف واژه ها مراد ازصلح ازدیدگاه اسلام بیان شده است .سپس انتظار عدالت وصلح جهانی موردتحقیق قرارگفته که درلابلای آن به منشأ بیدادوظلم وکاراساسی مهدی موعود اشاره گردیده است.درخاتمه به ضرورت انتظارعدالت وصلح جهانی واستدلالهای برآن ارائه گردید.
قال الأمام المنتظر المهدی (عجل الله تعالی فرجه): ا نی أمان لأهل الأرض کماان النجوم أمان لأهل السماء(۱)
درابتدا تصورمی شود موضوع مقاله:انتظار، عدالت وصلح جهانی از واژه های نا مرتبط تشکیل شده است،اما اندک تأمل نشان می دهدکه اینگونه نیست بلکه حکایت از یک ایده وآرمان دارد؛ فراتر ازآن گویای امید و آرزوی نهفته در نهاد بشریت می کند.حدیث شریف که در ابتدا نوشتار بدان اشاره نمودیم بیانگرهمین امید وآرزو است که روح اجتماع نا آرام بشری روزی به قرار و آرامش خواهد رسید و جهان به دور ازجنگ و خونریزی به طور مسالمت آمیز از مواهب روی زمین بهره مند خواهند شد.
اکنون پرسشی که مطرح می گردد این است که با توجه به مفردات موضوع چه ارتباط منطقی یا فلسفی و دینی بین واژه گان یادشده برقراراست؟ عدالت چه رابطه ای باصلح جهانی دارد؟ انتظار چه نسبتی با عدالت و صلح آنهم در این گستره جهانی دارد؟

تعاریف

انتظار: به معنای چشم به راه بودن وچشم داشت امری را کشیدن،که هنوز تحقق نیافته است ولی تحقق می یابد. لذا به همین جهت در انتظار درنگ و توقع وقوع آن، نهفته است(۲).
انتظارنوعی امیدداشتن به آینده است لذا با امید وآرزو پیوند دارد زیرا از آن برمی خیزد و امید و آرزو،از ویژگیهای بشر است و در زمرة فطریات انسان به شمار می آید . زیرا ماهیت زندگی با امید و آرزو عجین است به گونه ای که زندگی بدون امید و انتظار معنا و مفهوم ندارد،شور و نشاط لازم را نخواهد داشت.

عدالت

عدالت به معنای میانه روی، برابری ، تساوی و دادگری و انصاف است(۳). عدل در مقابل جور [ظلم] است و اگر بخواهیم بر اساس معنای متضاد آن یعنی ظلم آن را معنا کنیم،عدل آن است که هیچ نقص وکاستی درچیزی نباشد(۴) ، تعدی از حدود و مرزهای الهی نکنیم وآنچه راکه خدا از آن نهی فرموده است(۵) یا عقل نمی پسندد، انجام ندهیم و بر اساس حق سخن بگوییم و حکم کنیم(۶)؛ مزد و پاداش هرعملی را به اندازه و مساوی آن عمل پرداخت کنیم(۷) و بالأخره عدل درجهان این است که اجزای عالم هستی را درجای خودوموازی و برابر هم قرار گیرد(۸).

صلح

صلح اسم مصدرازباب مصالحه است، با توجه به ریشه آن معنایش درست،راست،بِه، بسامان وشایسته کردن ، التیام دادن،آشتی نمودن،رفع عیب و فساد چیزی، به صلاح آوردن و نیک و بهتر واستوار کردن، ترک مخالفت ونزاع و درگیری است ؛گاه در مقابل طلاح گاه در مقابل فساد واقع می شود(۹).این واژه از زوجهای متضاد قرآن است که مورد استعمال آن با مشتقاتش گاه در رابطه میان دو نفراست (اصلاح ذات البین) وگاهی درمحیط خانواده و گاهی درمحیط بزرگ اجتماعی است وگاهی هم درزمینه باخود انسان مطرح است که به آن(تهذیب نفس)اطلاق می شود.

مراد از صلح در موضوع

صلحی که دراین مقاله ازآن گفتگومی شودبنابر نظریه اعتقادی اسلام تنهابه معنای ترک مخاصمه و جنگ نیست یعنی کشورها کاری کنند که به طور مسالمت آمیز وآرامش وبدون جنگ درأمن وامنیت زندگی کنند. اگرمراداین باشدچندان تلازم وتناسبی میان اجزاء موضوع پدیدار نمی شود،نهایت چیزی که می شود گفت این است که مطابق باعدالت آن است اگراز طرف دشمن پیشنهادبرای صلح وسازش شد، انسان بایدپاسخ مثبت به آن بدهدکه مسلمان طبق نص صریح قرآن وسنت پیامبراعظم این کارراانجام می دهند.
اى اهل ایمان، چون در راه خدا (براى جهاد با کفّار) بیرون روید (در کار دشمن) تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار صلح وآشتی کند و به شما سلام گوید، نسبت کفر مَدهید. (۱۰)
بلکه بامخالف ودشمن درصورت تمایل به صلح،آشتی نمایید:
و اگر تمایل به صلح نشان دهند،تو نیز از در صلح درآ، و برخدا تکیه کن که او شنوا و داناست. (۱۱)
علامه طباطبائی می فرماید: کلمه” سلم”- به فتحه سین و کسره آن- به معناى صلح است.اگر دشمن به صلح و روش مسالمت‏آمیز رغبت کرد تو نیز به آن متمایل شو و به خدا توکل کن و مترس از اینکه مبادا امورى پشت پرده باشد و تو را غافل‏گیر کند و تو به خاطر نداشتن آمادگى نتوانى مقاومت کنى، چون خداى تعالى شنوا و دانا است؛و هیچ امرى او را غافلگیر نکرده و هیچ نقشه‏اى او را عاجز نمى‏سازد، بلکه او تو را یارى نموده و کفایت مى‏کند(۱۲).
فراترازآن دوحکم اول،دراینجا مؤمنین رابه صلح می خواند.
ا ى کسانى که ایمان آورده‏اید، همگان به اطاعت درآیید و پاى به جاى پاى شیطان مگذارید که او دشمن آشکار شماست. (۱۳)
کلمات سلم و اسلام و تسلیم هر سه به یک معنا است: وکلمه (کافه- همگى) مانند کلمه جمیعاَتاکید را افاده مى‏کند و چون خطاب به مؤمنین است و مؤمنین مأمور شده‏اند همگى داخل در سلم شوند پس در نتیجه أمر درآیه،مربوط به همگى وبه یکِ یکِ ا فرادجامعه است، هم بر یک یک افراد واجب است و هم بر همه، که در دین خدا چون و چرا نکنند، و تسلیم امر خدا و رسول او گردند.ونیزا ز آنجایى که امربه خصوص مؤمنین شده آن سلمى هم که به سویش دعوت کرده به معناى تسلیم در برابر خدا و رسولش است، پس باتوجه به أمر،تسلیم دربرابرخدادر همه جوانب واجب است ، ونبایستی براى خود صلاح دید و استبداد برأى قائل باشندو به غیر آن طریقى که خدا و رسول بیان کرده‏اند،طریقى دیگر اتخاذ نمایند،که هیچ قومى هلاک نشد مگر به خاطر همین که راه خدا را رها کرده، راه هواى نفس را پیمودند، راهى که هیچ دلیلى از ناحیه خدا برآن نداشتند، و نیز حق حیات و سعادت جدى و حقیقى ا ز هیچ قومى سلب نشد مگر به خاطر اینکه در اثر پیروى ازهواى نفس، ایجاد اختلاف کردند(۱۴).
ازکلام این مفسر عالیقدرچنین استنباط می شودبنابرموازین قرآن وعترت صلح وسلمی که به معنای آسایش، سعادت ، خوشبختی، تندرستی، برقراری عدل،کوتاهی دست ستمگران است، همه درسلم وتسلیم دربرابرخداوند متعال است ؛منتهی بر اثر خود خواهی و خود پسندی بشر و خطای انسان،صلح و زندگی مسالمت آمیز را درچیزهای دیگر جستجو میکنندوگاه به خاطراشتباه خودشان وعوامل دیگردچارناهنجاری وگرفتار جنگ وستیز شده اند وبدین گونه صلح وزندگی مسالمت آمیز رابه خطر انداختند.
دربینش قرآنی زندگی مسالمت آمیز(توأم با صلح) بدون تسلیم در برابرخداوحکم او،بی معناو محال است؛ اسلام که همان سلم وتسلیم در برابرخداست علاوه براحکام بسیاری که برای فرونشاندن اختلافات میان مردمان دارد،احکامی نیز برای بر قراری عدالت وآرامش درجامعه دارد،که علت العلل آن تسلیم دربرابرالله( تبارک وتعالی) است زیرا دراعتقادو بینش قرآن تنها الله ( تبارک وتعالی)ویاد اوست که نظام بخش ناآرامیهاو اضطراب وتشویش روح انسان است ودرسایه صلح وآرامش روحی ومعنوی صلح وسلم بیرونی حاصل وپدیدار می شود.
«قَالَ علیه السلام مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ وَ مَنْ عَمِلَ لِدِینِهِ کَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ» (۱۵) امام علیه السلام فرمود:هرکس که اندرون خویش را اصلاح نماید،خداوند( تبارک وتعالی) بیرون اورا(رابطه اورا با دیگرمردم) اصلاح می گرداند…وکسی که میان خود وخدا یش رانیکو گرداند خداوند( تبارک و تعالی ) میانه اورا بامردم اصلاح می کند.
«وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ»(۱۶) این امرالله( تبارک وتعالی) است که هرگونه حالت ورابطة بد و فاسدی را که بر اثر جدال وکشمکش ودشمنی که دربینتان رخ داده است،اصلاح کنید،یعنی آن تیرگی رابطه را اصلاح کنید.بعدازاین دستوربدون فاصله می فرماید:«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فرمانبردارخداوفرستاده او باشید«إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» اگرمؤمن هستید(۱۷).
این آیه های شریفه وحدیث شریف نوع صلحی راکه انسان به دنبالش هست مشخص می کند . مقصودازصلح دراینجاهمان سلم است که مادة (سلم) در بسیار از موارد در قرآن به معنای تنزه از آفتهاو عیبهای ظاهری وباطنی نیزآمده، مثلاًدرسوره حشر اوست خداى یکتایى که غیر او خدایى نیست، سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست،(۱۸)
الله( تبارک وتعالی)برترازتصورما سلام است راه او«سبیل السلام» و بندگان صالح او «سلام از سلام»، وازخانه او« دار السلام» نام برده شده است(۱۹).این آیات ودیگر آیات گونه صلح و سلمِ گم شده بشریت را نشان می دهدکه حصول آن بدون شناخت خداوند(تبارک وتعالی) و ایمان به او وپیامبرش میسرنخواهد بود.
آن عدالت گسترکه همه به نامهای متعددمنتظر اوست، چنین سلم و صلح و آرامش را در هنگام ظهورش به کره زمین واهل آن هدیه می کند،سلم و صلحِ برمحورحق وغلبه حق بر باطل.و با آوردن این صلح که همان ایمان وسلم به خدا است بزرگترین مشکله بشری را حل می کند؛ مشکله ای که قبل ازبعثت پیغمبراعظم ، به غیراز برهه ای اززمان مثل حکومت حضرت داوود و حضرت سلیمان ، وجودداشته وتاحال استمرار دارد.
علت آن این است که درسقیفه بنی ساعده باکنار زدن خلیفه الهی حکومت جولانگاه آدمیانی شدکه بعضی با فیل فکرت وبرخی باشترشرارت وبعضی با اسب فراست و برخی همچون سواری غارتگر به جولان پرداختندودین را گاه اسیر کرده وگاه لباس وارونه به تن آن نمودند و ازمحتوا و وظیفه عمومیش ازجوانب زندگی بخصوص درعرصه اجتماع ،سیاست وتربیت کنار زدند وانسان را دچار تنگنایی،خطر و ناامنی نمودند.
رهایی ازچنین خطر و رسیدن به آن نوع صلح دراین حدیث شریف ، چنین بیان شده است :
ثم قال: «. یا فضل، إنما سمی المؤمن مؤمنا لأنه یؤمن على الله، فیجیز الله أمانه» (۲۰) مؤمن را که مؤمن گفته اند به خاطر ایمان که به خدا دارد پس خداهم پاداش اورا امنیت قرارمی دهد.
چنانکه دعبل خزاعی هم که درقصیدة تائیة خودکه در حضورامام رضا خوانده است می گوید: آری او«بااسم خدا» خروج خواهدکرد امامی از آل محمد بیقین ظهور خواهد کرد ، او به تأیید اسم اعظم الاهی و برکات نصرآسمانی به پامی خیزد. اوحق وباطل را ازهم جدا می کند، وهمه را ، برنعمتها وکینه توزیها پاداش وکیفرمی دهد(۲۱).
معنای قصیده دعبل این است که راهکاری که از جانب آن حضرت درهنگام ظهور بکار برده می شود اسم وامرخداوند تبارک وتعالی است .
درمنابع اهل سنت آمده است : وأخرج الترمذی ونعیم بن حماد عن أبی هریرة رضی الله عنه قال قال رسول الله ینزل بأمتی فی آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم حتى تضیق علیهم الأرض فیبعث الله رجلا من عترتی فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما وجورا یرضى عنه ساکن السماء وساکن الأرض لا تدخر الأرض من بذرها شیئا إلا أخرجته ولا السماء شیئا من قطرها إلا صبته(۲۲) سیوطی از ترمذی نقل می کند که ابوهریره گفت:که پیامبر اعظم فرمود: بلاء شدیدی از جانب فرمانروایانشان برامت من وارد می شود، به اندازه ای که زمین برای آنها تنگ خواهدشد،درآن هنگام خداوند مردی ازعترت من برمی انگیزاندکه زمین راپرازعدل ودادمی کند آنچنان که ازظلم و جور پرشده بود ، به نحوی که ساکنان آسمان وزمین ازاو خوشنود خواهند شد ، درآن روز زمین هیچ دانه وهسته ای را دردرون خود ذخیره نکرده است مگرآن را برویاند و هیچ قطره آبی درآسمان نیست مگر انکه برزمین فرود آید.
نکته ای که دراین خبر هست-شاهد مطلب است- این است که «بلاء شدید » و دردناکی ازجانب سلطان آنان فرود می آید، تنگنایی که دامنگیر انسانها شده ازجانب سلطان جائر است.
خلاصه کلام به نظرنگارنده علت و مبنای همه ظلمها ، ظلم به خلیفه الهی است.کنارزدن خلیفه الهی ازجایگاهش، یک ظلمی است که نقش محوری دارد و منشأ همه جوروستم ونقص و کاستیها است.انسان با این ظلم هم دین را از بشر گرفت و هم اینکه آن(دین) راوسیله ای برای به بندکشیدن بشر و سوء استفاده ازعلم وقدرت و استمرار بزرگی و سیادت خود قرارداد. این ظلم وستم ، ظلم وستمی است که ازخصیصة آن عالمگیری آن است ،کسی درروی زمین نیست، چه مرفه وخواه بیچاره ، همه به آن مبتلا است واز گزند آن درأمان نیستند.
خصیصة دوم آن،این است که همه را به تکاپو وا داشته است و شب وروز درراه پیداکردن چاره اند که ازاین بلیه عظمی رهایی یابند اما یا راه به جایی نمی برند یا اینکه به اشتباه می روند.
خصیصة سوم آن این است که بشر به اینجا رسیده است که این ظلم وستم وبیچاره گی ازخواست خود آنها و از مرز و قانونِ دست ساخته خودشان است لذا ازاین وضعیت مأیوس و ناامید شده اند ومی دانند اگر او بیاید همه چیز درجای خود استقرارمی یابد و همه ظلمها محو و همه مشکلها حل می گردد. لذاپس ازآن همه تجربه ها و شکستها دست تضرع به آسمان بلندکرده اند که او بیاید و آن خوشبختی وآسایش همگانی را به خلق جهان ارائه وتأمین کند.

انتظارِعدالت وصلح جهانی

معلوم شدکه عدالت وصلحی که در عنوان بحث می باشد بیش ازعدالت وصلحِ درکتاب فقه است؛ به خصوص که این عدالت وصلح در سطح جهان مطرح است. این عدالت وصلح در سایه محو ظلم درهمه جوانب آن وتسلیم وسلم به خداودین او حاصل می گردد چون آن ظلم ناشی ازعوامل غیرقانونی و انحراف ازدین الهی ودستورپیامبر پدیدآمده است.
دراینجا مردم براساس اعتقادخودشان به چند گروه می شوند:گروهی مانند کمونیستها براین عقیده اندکه جهان روبه تکامل است، اجتماع بعدازطی مراحل خویش روزی به آن نقطه آخر و تکاملی یعنی به بهشت موعود وصلح همگانی خواهدرسید،این طرز فکر با پیوستن مکتب کمونیستی به موزة تاریخ ، درآن موزه بایگانی شد. لیبرالیستهای لائیک هم عقیده ای شبیه کمونیستها را دارند لیکن درنام آن بهشت موعود با کمونیستها اختلاف دارند.
گروهی دیگرمثل دینداران که به یک دین وامر ماوراء طبیعت معتقدند ، اعتقادبه مصلح دارند که زمانی خواهدآمد و با تشکیل حکومت الهی به این آشفتگی و آشوبها خاتمه می دهد و درکل جهان آسایش ورفاه وخوشبختی همگانی راتأمین می کند.لیکن این گروه به سه دسته تقسیم شده اند: دسته ای براین عقیده اندکه آن منجی درآسمان عروج کرده است درآخرزمان یاروز موعود به زمین فرودمی آید وجهان را ازظلم وجورنجات می دهد؛ منجی اینها شخص معینی است که در آسمانها قرار داردیعنی فرد نامشخصی نیست که هنوزبه دنیا نیامده باشد و عالم وجودازوجوداوخالی باشد.اعتقادبه مصلح مجهول وفرد ناموجود معتقد گروه دوم دینداران است که گروه عظیمی ازمسلمانان راتشکیل می دهد.اهل سنت اعتقاددارندکه درآخر زمان فرزندی ازنسل پیغمبر اسلام ظهور می کند؛ او ازنسل فاطمه هست اما اینکه ازنسل امام حسن هست یاامام حسین اختلاف کرده اند،اکثری آنها براین اعتقادندکه ازنسل امام حسین است(۲۳) برخی که اورافرزند حسن می داند،دراین حسن هم اختلاف دارند که آیا حسن سبط النبی ،امام دوم شیعیان است یا امام حسن العسکری است،بعدازمشاجره های که دارند،به نمایندگی ازشیعه آرائی رانسبت به شیعه داده اند سپس آن را به استهزاءگرفته است که به نظرنگارنده سفاهت خودشان را نشان داده است(۲۴)
« …یا فاطمة والذی بعثنی بالحق إن منهما مهدی هذه الأمة»(۲۵) ای فاطمه قسم به آن کسی که مرا به حق مبعوث نمود ازآن دوتا (حسن وحسین) مهدی این امت است.
همین حدیث برای خاتمه به نزاع و پاسخ به استهزاء باورهایشان نسبت به عقیده شیعه،کافی است.
گروه سوم شیعه امامیه است که اعتقاد دارد که آن مرد صالح مهدی فاطمه از نسل امام حسن وحسین است آن امام همام فرزند امام حسن العسکری فرزند امام علی النقی فرزند امام محمد تقی فرزند امام علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفرالصادق فرزند امام محمدباقرکه از طرف پدر به امام علی زین العابدین فرزند امام حسین و از طرف مادر به فاطمه دخترامام حسن می رسد.
این از برجستگی افکار و عقاید شیعه است که معتقد است آن موعود جهان به دنیا آمده است ومانند ما، درانتظار به سرمی برد؛ مَثل او درپس پرده غیب مَثل خورشید در پشت ابراست، همچنانکه خورشید وقتی طلوع کرد روز می شود، هوا روشن می شود، جنب وجوش وزندگی به راه می افتد(۲۶) وجودامام وحجت خدا هم منشأ زندگی وتلاش برای تحقق امیدها و سعادت است .درتجرید الاعتقاد خواجه طوسی دربارة علت غیبت اوگفته است:که وجود حجت حق لطف است وتصرف اولطف دیگر است(۲۷).
لذا انتظاردربینش اسلامی انتظارِ مخصوصی است انتظارظهورکسی است که انتظار ظهورش عبادت و پاداش دارد،اجر و پاداش آن معادل با بودن با امام درخیمه آن حضرت ، بلکه مثل کسی است که با آن حضرت شمشیر زده ، و فراتر ازآن مانند کسی است که دررکاب پیامبر اعظم شهید شده (۲۸)
این انتظار،درحدیث دیگرشرط قبولی عبادت بیان شده است(۲۹) . این انتظار،تنها انتظارتحقق آن مفاهیم نیست بلکه این انتظار،انتظارکسی است که طعم ولذت آن مفاهیم را به بشر هدیه می کند و خود حقیقت عدل و صلح می باشد. اوکسی است که با ظهورش اولین وآخرین افراد در گرداوجمع می شود(۳۰)؛سختیهای زمین رابرساکنان آن خاتمه می دهد،ساکنانی که به لرزش طبیعت و اجتماع ، کنارگیری وپرت کردن یکدیگرو مسخ یعنی خودبیگانگی از همدیگر وصاعقه های وحشتناک مبتلا هستند(۳۱).
وازطرفی عدالت،التیام بخش داغ ترین زخم بشریت(یعنی ظلم) ،امرِ مألوف، دلپذیر و پسندیده بشریت است ،ونیزملاک سیاست ،نظم و نسق أمور اجتماعی، بنیاد نظام عالم و انتظام احوال و أمور است(۳۲)که آسمانها و زمین همه در پرتو آن ایستا و استوار است(۳۳) یعنی تنه وبدنه آفرینش عدالت است،بر پادارندة مردم و پاکیزه کننده آنان از ظلم و ستمها می باشد(۳۴) ؛ بر اساس عدل نیروها متعادل و هر چیز دیگر در جایگاه مناسب خود قرار می گیرد(۳۵).
شهید مطهری در شرح کلام امیرالمؤمنین «العدل یضع الامورمواضعها» می گوید:
عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل،که همة اجتماع را در بر می گیرد؛چیزی است که پایه ومبنای زندگی عمومی واساس مقررات است [یعنی]براساس آن مقررات وقانون وضع وآن رااجرا[می کند.در جایی دیگر می گوید]عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد زیرا مفهوم عدالت این است که استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شودوهرحقی بذی حق واقعی رساند؛ و به هر کس مطابق آنچه که بر حسب کار و استعداد لیاقت دارد،داده شود [بنابراین در] عدالت گنجایش خاصی است که می تواند همه را در بر گیرد و درخود جای دهد.[ نتیجه،عدالت است] که تعادل اجتماع را حفظ می کند ، همه چیز را راضی نگه می دارد و به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش می دهد(۳۶).
ازهدفهای اولی و اساسی قیام حضرت مهدی گسترش عدالت در سراسر گیتى و ریشه سوزى بیداد ازهمه آبادیهاى زمین است. این موضوع در احادیثی که درباره آن امام بزرگ رسیده است همواره بصراحت یاد شده است ؛ درقیام مهدی هیچ امری به اندازه ایجادعدالت واجرای آن مورد تأکید قرارنگرفته است.
بشربا اینهمه پیشرفت وتکامل مادی ومعنوی هنوز نتوانسته زندگی عادلانه وعاری ازآتش ظلم ،تبعیض ، حق کشی، استثماروروابط ناانسانی،داشته باشد؛ و همینها عواملی است که آسایش وآرامش راازانسان ربوده است . زندگی با این أمور (تبعیض،حق کشی، و…)که درحقیقت شکنجه ومرگ تدریجی است، معلول درپس پرده بودن آن امام همام است.ازاین رو نیاز عمده جامعه بشری که برقراری عدالت وگسترش دادگری وحاکمیت روابط انسانی برجامعه است،جز با ریشه سوزی هرظلم وستم و پاکسازی اجتماعات بشری ازآن وعینیت یافتن عدالت امکان پذیرنیست، به طوری که درهیچ جای جهان علت فساد وعامل بیداد باقی نماندتابتوان به کارجامعه جهانی سامان بخشید.
انتظار دراعتقادشیعه انتظارظهورچنان موجود پربرکتی است که باظهورش موجب برقراری عدالت وبرکات درتمام جهان می شود ودرضمن باعث تلاش و مجاهده می گردد. نمونه اخیرآن انقلاب پرشکوه اسلامی امام خمینی است که به پشتوانه ایمان به آن موعود جهان و زنده بودن اوبه ثمر نشست؛زیرا انتظارقیام وظهوراو« منشاءامید ومقاومت می شود،علت آن این است که ایمان به مهدى موعودچون سوسوی امیدی است که آرزوهادردل زنده می ماندوباناامیدیها مقابله می گردد،هرچند ناگواریها گسترده باشدو ستمکاریها چهره کریه خود را نشان دهد. این تفکر که ظلم در اوج خود باید شکست بخوردوشکست آن نیزحتمى است، به ستمدیدگان و امتهاى رنجیده، امید مى بخشد که محاسبات را تغییر دهند و نبایستی زیربار ظلم وستم بروندبلکه منتظر روزی باشندکه کاخ ظلم فرو ریخته وعدل کل شالوده عدالت رابر خرابه هاى آن پى ریزى می کند.»(۳۷).
چنین انتظاری است که هم امید وار کننده وهم توجیه کننده صلح جهانی است. زیرا انتظار تحقق چنین هدفهایی به دست آن وجود قدسی است که انسان راوامی دارد که راهی را برگزیند تا به خواسته ها و هدفهایش نزدیک شود وبرای رسیدن به مطلوب موانع راکنار بزند و از جهت های نا متناسب و ناسازگار و متضاد با انتظار بازدارد.
اضافه برآن پیوند انتظاربا آینده نگری انسان پیوند نا گسستنی است چون بشرآینده نگرودارای عقل واختیاروظیفه داردکه زندگیش را براساس قانون ومقررات الهی بسازد،وامید وآرزوداردآنچه را که انجام می دهد اورابه سعادت و خوشبختی برساند.این چنین انتظاریک احساس است مثل احساس تشنگی ،چون انسان تشنه به دنبال آب می باشدووقتی کسی که احساس تشنگی ندارد چگونه به دنبال آب حرکت کند؟احساس انتظار است که انسان فهم تکلیف می کندو از تردید بیرون می آید ودردل یقین می رود، چشم را باز می کند،آماده می شود تا به خواستة خود یعنی حجت بالغه الهی برسد.آن حجت بالغه ای که در آیة (۱۴۳) سورة مبارکة بقره به امت وسط(به دادگران میانه رو) نامیده شده است؛ امت وسط،کسانی هستند که شاهد بر امت می باشند و پیامبراعظم شاهد بر آنها هست.
امیرالمؤمنین آنان را تشبیه به « نمرقةالوسطی» نموده است و فرموده است:
ما اهل بیت، تکیه گاهِ وسط هستیم که امت به ماتکیه می زند و آرامش و آسودگی خود را به دست می آورد.
عبده وصبحی صالح درشرح کلام امام می گوید:
اهل بیت در وسطِ صراط عدل هستند وآنانی که در وظیفه شان کوتاهی کرده اند به آنها ملحق خواهند شد و آنهاکه از حد تجاوز کرده اند به سوی آنها(اهل بیت) باز خواهند گشت(۳۸).
مهدی ازهمان عترت پیامبر اعظم ووعده او به مسلمانان است که آنان انتظار اورا می کشند که به این گرفتاریها خاتمه دهد و زمین را ازعدل وداد پرکند به نحوی که ساکنان زمین وآسمان از اوراضی وخوشنود می شوند(۳۹).

ضرورت انتظارِ عدالت وصلح جهانی

چون موجودات این عالم زمانی است وامور زمانی هرکدام زمان خاص دارندبعضی ازآنهادر آینده تحقق پیدامی کندپس بایستی صبر و شکیبایی نمود زیرا آینده زمانی است که بعدتحقق پیدا می کند و کسی که منتظر تحقق هدف آرمانی است باید تا فرارسیدن زمان پیدایی هدف وشکل گرفتن آرمان،پایداری وشکیبایی کند.
وازطرف دیگر هدفهابه آسانی میسر نیست بلکه با مشکلات وموانع همراه است لذا صبروشکیبایی جوهر انتظار است.اگرمقاومت وصبر درمقابل ناملایمات وموانع نباشد،آن انتظار مانندقالبی بدون محتوا وجوهروپوسته ای بدون مغز می ماند،لذاروز موعودروزی درآینده است، که ستم به هر اندازه فزونى یابد و در جهان ریشه بدواند و بر مقدرات حکومت کند، بایستى نابود شودوجاودانه نماند.
درضرورت ظهورآن حضرت وفراهم آمدن چنان صلحی ، شیعه استدلالهای متعدد دارد:
یکی ازآنها، وعده الهی است که درآیات متعددی به آن اشاره است(۴۰).
دیگرآنکه هنگام آفرینش انسان ، ملائکه به اعتراض گفتند چرا این موجود فسادانگیز و خونریز را به عنوان خلیفه قرارمی دهی؟
وهنگامى که پروردگارت به فرشتگان.گفت : من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم . فرشتگان گفتند: آیا کسى را در زمین قرار مى دهى که درآن فسادکندوخونهابریزد؟درحالى که ماباحمد وستایش تو،تراتنزیه وتقدیس مى کنیم خداوند فرمود:همانامن چیزى مى دانم که شما نمى دانید. (۴۱)
آن علمی که ملائکه ازآن بی خبر است و خداوند فقط از آن مطلع است آشکار و عینیت باید بیابداین علم که به نحوی علت غایی خلیفه قرارگرفتن انسان نیزهست درآن روزموعود یعنی زمان حکومت جهانی حضرت مهدی محقق میشود.
دلیل سوم دلیلی است که می توان مقدمات آن را از تحقیق علماء جامعه شناسی ارائه نمود(۴۲) این است که بر اساس بینش مکتب اسلام جامعه به نوبه خود سوای ازافراد جامعه،دارای شخصیت وطبیعت است وبه اقتضای طبیعت وشخصیت خود عمل می کند.شخصیت جامعه ترکیبی ازفعل وانفعال فرهنگی افراد جامعه است، به عبارت دیگر ازنظر فلسفی از جنبه رابطه اش باافرادش مرکب واقعی ولی از نظرخصلتها،ترکیبی ازخصلتهای عالی ودانی افراد ودیگرخصلتها که دروجودِ باقی ومستمر جامعه مؤثراست،می باشد.
مقدمه دوم این است که برجامعه یک سلسله سنتهایی حاکم است که درحقیقت یک سلسله عکس العملها وواکنشهادر برابر عملها وکنشها است. بنابر نظر این متفکران جامعه عملهای معینی داردکه به دنبال خود عکس العملهای معین دارد.
مقدمه سوم اینکه نقش انسان وآزادی واختیار انسان به هیچ وجه دربرابرسنت وقواعدحاکم بر جامعه محو نمی گردد.
مقدمه چهارم این است که جامعه سیرصعودی و تکاملی دارد وموتور حرکت درجامعه نبردهایی پیش برنده وتکاملی است؛که ازجمله آن نبردهای انسانهای متعالی ووارسته ازخود خواهی ومنفعت پرستی و وابسته به عقیده وایمان باانسانهای بی مسلک، خود خواه،منحط،حیوان صفت وفاقد حیات عقلانی وآرمانی می باشد.
نتیجه اینکه جامعه خصلتهای عالیش تا هنوز تحقق و وجودخارجی نیافته است؛ تا انسان بتواند درآن، مقصد و راه وثمره ای که بالقوه دراونهفته است به فعلیت برساند، بنابراین روزی خواهدآمد- بنا بر مقدمه چهارم– انسان به کمال خودخواهدرسید وزندگی توأم باعقیده وایمان ووارسته ازاسارت طبیعت ومحیط وغرایز حیوانی تشکیل بدهد.
استدلال چهارم (۴۳)که ازتحقیق متفکران شیعه می شوداستفاده کردآن است که انسانها یک سلسله خواستهای طبیعی وهمگانی دارد ازقبیل آزادی درسفر ودرحضر، یعنی هر جا بخواهد زندگی کند،بتواند.
ازخواسته های دیگربشرمساوات نژادی وقومی است.اختلاف قومی ونژادی یک چیزی طبیعی است،اما این اختلاف نباید موجب اختلاف در حقوق فردی واجتماعی شود؛این همان چیزی است که بشر ازآن رنج می برد.
سومین خواسته ومهمترین آنها عدالت وقسط است،انسان مساوات درمقابل حقوق واحکام مقررازجانب مهندس وآفریننده موجودات را خواستاراست ؛ این معنایش آن است عدالت درحین تفاوت راقبول دارد.
نتیجه اینکه این خواسته ها ی بشرتحقق نپذیرفته است بایدروزی بیاید که این خواسته ها جامه عمل بپوشد چون قسردائم درفلسفه محکوم به بطلان است وآن روز، روز حکومت عالمگیر مهدی است که این خواسته ها تحقق می پذیرد؛ زیرا این خواسته ها همگانی است و امکان پذیر است.
درخاتمه می گوید که بشرسرخورده الآن به خوبی دریافته است که بسیارازنابسامانیهاازطرف رهبری جوامع است به همین خاطردرجستجوی رهبری دینی ودین که توان اداره جامعه،آن هم براساس عدل رادارد،افتاده اند.این حقیقت بعد از انقلاب اسلامی به خصوص بعدازپایان جنگ عراق واستکباربرعلیه ایران ودوره سازندگی شدت یافته است ولی بعداز جنگ نابرابرمقاومت حزب الله لبنان بااسرائیل به اوج خود رسیده است وتوجه مردم به سوی مذهب شیعه بیشتر شده است .ازخداوند(تبارک وتعالی) خواستاراست که ما را از زمرة سربازان اهل البیت قراردهد.

پی‏نوشت‏ها:

۱- صدوق،کمال الدین ج۲/ص۴۸۵وطبرسی،احمدبن علی،الاحتجاج ج۲/۴۷۱
۲- المنجد ودیگرفرهنگ لغت عرب
۳- فرهنگ ابجدى عربى- فارسى‏،مهیار، رضا
۴-«کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا »کهف/۳۳
۵- «تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» بقره/۲۲۹-۲۳۰
۶- مؤمنون/۶۲ ومریم/۶۰ وآل عمران/۱۰۸
۷- نحل /۱۱۱ وانعام/۱۶۰
۸- - «الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ» ،انفطار/۷
۹- لغت نامه دهخدا،اکثرلغت نامه عربی ازآن جمله حیدری ، السید محمد،معجم الافعال المتداولة ومواطن استعمالها ماده صلح
۱۰- نساء/۹۴
۱۱- انفال/۶۱
۱۲- طباطبائی،محمدحسین،تفسیرالمیزان ۹/۱۱۷
۱۳- بقره/۲۰۸
۱۴- طباطبائی،محمدحسین،تفسیرالمیزان ۲/ ۱۰۱
۱۵- دشتی،محمد، معجم المفهرس نهج البلاغه کلمه قصار۴۲۳
۱۶- انفال/۱
۱۷- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۴، ص: ۷۹۷ و المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۹، ص: ۷
۱۸- الحشر/ ۲۳
۱۹- سبزواری،سیّدعبدالاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص: ۲۳۶
۲۰- سید هاشم بحرانى، البرهان فی تفسیرالقرآن، ۴/۱۷۸
۲۱- خروج الامام لامحاله خارج یقوم علی اسم الله والبرکات یمیّزکل حق وباطل وتجری علی النّقمات
امینی، الغدیرج۲، ص ۳۵۴ وحکیمی،محمدرضا،خورشیدمغرب ص۲۹۶
۲۲- السیوطی، الدرالمنثور۷ /۲۸۵
۲۳- اللآلئ المصنوعه بقیة المناقب ۱/۴۱۳
۲۴ - خ۳۴۴ وروى أیضا من حدیث أبی أمامة قال خطبنا رسول الله وذکر الدجال وقال فتنفی المدینة الخبث کما ینفی الکیر خبث الحدید ویدعى ذلک الیوم یوم الخلاص فقالت أم شریک فأین العرب یا رسول الله یومئذ فقال هم یومئذ قلیل وجلهم ببیت المقدس وإمامهم المهدی رجل صالح
خ۳۴۵ وروى أیضا من حدیث عبد الله بن عباس رضی الله عنهما قال قال رسول الله لن تهلک أمة أنا فی أولها وعیسى ابن مریم فی آخرها والمهدی فی وسطها وهذه الأحادیث وإن کان فی إسنادها بعض الضعف والغرابة فهی مما یقوی بعضها بعضا ویشد بعضها ببعض فهذه أقوال أهل السنة وأما الرافضة الإمامیة فلهم قول رابع وهو أن المهدی هو محمد بن الحسن العسکری المنتظر من ولد الحسین بن علی لا من ولد الحسن الحاضر فی الأمصار الغائب عن الأبصار . (المنارالمنیف ۱/۱۴۸)
۲۵- خ ۱۵۳ومنا سبطا هذا الأمة وهما ابناک الحسن والحسین وهما سیدا
شباب أهل الجنة وأبوهما والذی بعثنی بالحق خیر منهما … (مجمع الزوائد۹/۱۶۵-۱۶۶)
۲۶- قال سلیمان:فقلت لجعفرالصادق :کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال:کماینتفعون بالشمس اذاسترها سحاب(.صافی ،لطف ،منتخب الاثر فی امام الثانی العشر الفصل الثانی/الباب التاسع والعشرون ص۳۳۷ )
۲۷- العلامة الحلی،کشف المراد،بتحقیق حسن زاده آملی المقصدالخامس ص۳۶۲
۲۸- صافی الگلپایگانی،لطف الله،منتخب الأثر،الفصل العاشر/الباب الثانی ح۹ و محمد بن ا براهیم نعمانی،الغیبه،ص۲۰۰
۲۹- همان،ح۱۳واحمدبن خالدبرقی،المحاسن کتاب الصفوه والنور ح۱۵۱ ۱/۱۷۴
۳۰- وبها یجتمع إلیه الأولون والآخرون (الدرالمنثور۵/۲۴۳)
۳۱- السیوطی ،الدرالمنثور۷/۴۸۳
۳۲- آمدی ، غررالحکم و دررالکلم،شرح محمد خوانساری ،ج۶،ح۹۷۱۴ - ج۱،ح۱۱و۵۷
۳۳- بالعدل قامت السموات و الارض مفردات غریب القرآن،ص۳۲۵
۳۴- شرح خوانساری برغررالحکم و دررالکلم،آمدی،ج۳،ح۴۷۸۹
۳۵- دشتی،محمدف معجم المفهرس نهج البلاغه کلمه قصار۴۳۷
۳۶- مطهری،مرتضی سیری درنهج البلاغه ص۱۱۱-۱۱۲بیست گفتارص۵-۶
۳۷- باتصرف وتلخیص شهیدصدر،محمدباقر،بحث حول مهدی ص۸-۹
۳۸- عبده،صبحی صالح ،نهج البلاغه کلمه قصار۱۰۹
۳۹- وأخرج ابن أبی الدنیا فی ذم الملاهی عن جبیر بن نفیر قال قال رسول الله لتستصعبن الأرض بأهلها حتى لا یکون على ظهرها أهل بیت مدر ولا وبر ولیبتلین آخر هذه الأمة بالرجف فإن تابوا تاب علیهم وإن عادوا عاد الله علیهم بالرجف والقذف والمسخ والصواعق وأخرج أحمد عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه قال قال رسول الله أبشرکم بالمهدی یبعثه الله فی أمتی على اختلاف من الزمان وزلازل فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما ویرضى عنه ساکنو السماء وساکنو الأرض یقسم الأرض ضحاحا فقال له رجل ما ضحاحا قال بالسویة بین الناس ویملأ قلوب أمة محمد غنى ویسعهم عدله( الدر المنثور۷/۴۸۳) وأخرج أحمد- ۱۱۳۴۴ وحدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا عبد الرزاق ثنا جعفر عن المعلى بن زیاد ثنا العلاء بن بشیر عن أبی الصدیق الناجی عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله أبشرکم بالمهدی ۳/۳۷ ۱۱۵۰۲\۳/۵۲-و الترمذی وحسنه وابن ماجة عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه عن النبی (اللآلئ المصنوعه بقیة المناقب ۱/۴۱۳ سنن ابی داوود۴/۱۰۶-۱۰۷)
۴۰- « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » توبه /۳۳
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ » انباء/۱۰۵ « وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » قصص/۵
« قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ » اعراف/۱۲۸
۴۱- بقره/۳۰
۴۲- گرفته شده ازقیام وانقلاب مهدی ص۳۴-۶۱ وجامعه وتاریخ وفلسفه تاریخ ج۴استادشهیدمرتضی مطهری.

منبع:گرفته شده ازراه مهدی




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط