بررسى نشانه هاى ظهور(2)

واژه خسف ، به معناى فرو رفتن و پنهان شدن است 1 و بيداء، نام سرزمينى است بين مكه و مدينه . ظاهرا منظور از خسف در بيداء آن است كه سفيانى ، با لشكرى عظيم ، به قصد جنگ با مهدى ع عازم مكه مى شود، در بين مكه و مدينه و در محلى كه به سرزمين بيداء معروف است ، به گونه معجزه ، به امر خداوند، در دل زمين فرو مى روند.2
شنبه، 26 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسى نشانه هاى ظهور(2)
بررسى نشانه هاى ظهور(2)
بررسى نشانه هاى ظهور(2)

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
2. خسف در بيداء

واژه خسف ، به معناى فرو رفتن و پنهان شدن است 1 و بيداء، نام سرزمينى است بين مكه و مدينه . ظاهرا منظور از خسف در بيداء آن است كه سفيانى ، با لشكرى عظيم ، به قصد جنگ با مهدى ع عازم مكه مى شود، در بين مكه و مدينه و در محلى كه به سرزمين بيداء معروف است ، به گونه معجزه ، به امر خداوند، در دل زمين فرو مى روند.2
اين حادثه ، در روايات بسيارى از عامه و خاصه ، به عنوان نشانه ظهور بيان شده در شمارى از آنها بر حتمى بودن آن نيز تاءكيد شده 3 است . صاحب منتخب الاثر، پس از ذكر اين نشانه تصريح مى كند كه روايات آن ، به حد تواتر مى رسد.4 اينك ، دو نمونه از آن روايات :
على ع در تفسير آيه شريفه و لوترى اذفزعوا فلافوت و اخذمن كان قريب .5
قبيل قائمنا المهدى يخرج السفيانى .... و ياتى المدينه جيشه حتى اذا انتهى الى البيداء خسف الله . به 6
در آستانه ظهور قائم ما، مهدى ع خروج مى كند... سپاه وى ، به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند، خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد.
يا مى فرمايد:
و يخرج رجل من اهل بيتى فى الحرم فيبلغ السفيانى ، فيبعث اليه جندا من جنده فيهزمهم فيسير اليه السفيانى بمن معه ، حتى اذا جاوزوا بيداء من الارض ، خسف بهم ، فلاينجوا منهم الا المخبر عنهم .7
مردى از خاندان من ، در سرزمين حرم قيام مى كند، چون خبر ظهور وى به سفيانى مى رسد، وى ، سپاهى از لشكريان خود را براى جنگ ، به سوى او مى فرستد، ولى سپاه مهدى آنان را شكست مى دهد، آنگاه خود سفيانى با لشكريان همراه ، به جنگ وى مى روند و چون از سرزمين بيداء مى گذرند، در زمين فرو مى روند و جز يك نفر، كه خبر آنان را مى آورد همگى هلاك مى شوند.
گر چه حادثه خسف در منطقه بيداء و در مورد لشكر سفيانى واقع مى شود، ولى در برخى روايات ، غير از خسف در بيداء، از خسف در مشرق و خسف در مغرب نيز ياد شده است .8 و اين نشانگر آن است كه در ساير نقاط زمين نيز، چنين حوادثى رخ مى دهد و به امر خداوند دشمنان مهدى عج ، بدين وسيله نابود مى گردند.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
3. خروج يمانى

سردارى از يمن قيام مى كند و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند. اين نشانه ، در منابع عامه نيست . ولى در مصادر شيعه ، روايات فراوان در اين باره وجود دارد، به گونه اى كه برخى آنها را مستفيض دانسته اند.9 و همان گونه كه قبلا اشاره كرديم ، خروج يمانى از نشانه هاى حتمى و متصل به ظهور است .
امام صادق ع مى فرمايد:
خروج الثلاثه ، الخراسانى و السفيانى و اليمانى فى سنه واحده فى شهر واحد، فى يوم واحد و ليس فيها رايه باءهدى من رايه اليمانى يهدى الى الحق .10
قيام خراسانى و سفيانى و يمانى ، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان ، هيچ پرچمى به اندازه يمانى ، دعوت به حق و هدايت نمى كند.
و در روايت ديگرى مى خوانيم :
واليمانى من المحتوم 11
در برخى روايات ، افزون بر قيام يمانى و خراسانى ، از قيام مصرى همزمان با قيام آنان ، خبر داده شده است .12 گرچه تصريح نشده كه پرچمدار مصرى نيز، همچون يمانى و خراسانى دعوت به حق مى كند، ولى به نظر مى رسد كه وى نيز، همزمان با آنان ، در آن سوى دنياى اسلام ، به حمايت از امام بر مى خيزد.
بنابراين ، خروج يمانى ، اجمالا از نشانه هاى حتمى ظهور است ، هر چند جزئيات و چگونگى قيام وى روشن نيست ، خروج خراسانى و مصرى نيز، گرچه در برخى روايات در كنار يمانى آمده اند، ولى حتمى بودن آنان مسلم نيست .

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى
4- قتل نفس زكيه

نفس زكيه ، يعنى فرد بى گناه ، پاك ، كسى كه قتلى انجام نداده است و جرمى ندارد.
حضرت موسى در اعتراض به كار خضر مى فرمايد : اقتلت نفسا زكيه بغير نفس 13
آيا جان پاكى را بى آن كه قتلى انجام داده باشد، مى كشى ؟
گويا در آستانه ظهور مهدى عج ، درگير ودار مبارزات زمينه ساز انقلاب مهدى ع ، فردى پاكباخته و مخلص ، مخلصانه در راه امام ع مى كوشد و مظلومانه به قتل مى رسد. فرد ياد شده ، از اولاد امام حسن مجتبى است كه در روايات ، گاهى از او به عنوان : نفس زكيه ، سيد حسنى ياد شده است .
قتل نفس زكيه ، چنانكه قبلا ياد كرديم از نشانه هاى حتمى و متصل به ظهور است . هر چند در منابع عامه ، نامى از آن برده نشده ، ولى در منابع شيعه ، روايات آن فراوان و بلكه متواتر است 14 از اين روى ، در اصل تحقق چنين حادثه اى به عنوان علامت ظهور، شكى نيست ، هر چند جزئيات آن و نيز زمان و مكان تحقق آن و ويژگيهاى مقتول ، مشكل است .
برخى 15احتمال داده اند كه مراد از نفس زكيه ، محمد بن عبدالله بن حسن ، معروف به نفس زكيه است كه در زمان امام صادق ع در منطقه احجاز زيت در نزديكى مدينه كشته شد.
اين احتمال درست نيست ، به چند دليل :
1-لازمه اش اين است كه پيش از تولد مهدى ع ، بلكه پيش از آن كه امامان ع از آن خبر دهند، اين نشانه رخ داده باشد.
2-در روايات تصريح شده كه نفس زكيه ، بين ركن و مقام كشته مى شود و حال آن كه محمد بن عبدالله بن حسن ، در منطقه احجار زيت در نزديكى مدينه كشته شده است .
3- همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم ، برابر روايات قتل نفس زكيه ، از نشانه هاى حتمى و متصل به ظهور است ، حال آن كه محمدبن عبدالله ، سالها پيش از تولد مهدى ع به قتل رسيده است .
امام باقرعلیه السلام مى فرمايد:
ليس بين قيام القائم ع و قتل النفس الزكيه اكثر من خمس عشر ليله .15
بين ظهور مهدى ع و كشته شدن نفس زكيه ، بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست .
محمد بن عبدالله بن حسن ، معروف به نفس زكيه ، در زمان امام صادق ع و در سال 145 ه - .ق . به قتل رسيده و از آن هنگام تا به حال ، بيش از ده قرن مى گذرد و نمى تواند علامت متصل به ظهور باشد.
به نظر مى رسد، امورى چون همنامى وى و پدرش با پيامبر اكرم ص و پدر گرامى ايشان ، شباهت ظاهرى ، بودن وى از خاندانى شريف و بزرگوار امام حسن مجتبى ع ، وجود برخى نشانه ها، چون داشتن خالى سياه بر روى كتف راست ، قيام وى در شرايط سخت و در اوج خشونت بنى اميه و از همه مهمتر، شيطنتها و تحريفهاى بنى عباس ، سبب گشته بود كه مردم به اشتباه بيفتند و گروهى او را مهدى تصور كنند.
علاوه بر اين ، از برخى قرائن استفاده مى شود كه خود نفس زكيه و پدرش عبدالله محض ، كه شيخ بنى هاشم در آن عصر به شمار مى رفت و نيز برادرش ابراهيم ، به ايجاد و تقويت اين شبهه در بين مردم دامن مى زدند و چنين وا مى نمودند كه گويا مهدى ايشان ، همان مهدى موعود است . آنان مى خواستند از اين راه ، در رسيدن به قدرت و پيروزى انقلاب خويش و در هم شكستن بنى اميه كمك بگيرند. امام صادق ع در همان هنگام ، آنان را از اين كار بازداشت .16

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
5. صيحه آسمانى

منظور از صيحه آسمانى ، ظاهرا صدايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى ع از آسمان شنيده مى شود17 و همه مردم ، آن را مى شنوند.
در روايات ، تعبيرهاى نداء و صوت نيز به كار رفته كه ظاهر آنها نشان مى دهد كه هر يك از آنها، نشانه جداگانه اى است كه پيش ‍ از ظهور واقع مى شود،18 لكن به نظر مى رسد كه اينها تعبيرهاى گوناگون از يك حادثه و يا دست كم ، اشكال گوناگون يك حادثه باشند. مراد از همه آنها، همان بلند شدن صدايى در آسمان است ، ولى به اعتبار اين كه صداى عظيم بيدارباشى است كه همه را متوجه خود مى كند و نيز موجب وحشت عمومى و ايجاد دلهره و اضطراب مى گردد، به آن صيحه ، فزعه ، صوت و ندا، كه هر يك بيانگر ويژگى از آن حادثه اند، اطلاق شده است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه آنها سه رخداد جداى از هم باشند كه در يك زمان رخ مى دهند، به اين گونه كه ابتدا صدايى عظيم و هولناك به گوش جهانيان مى رسد كه همه را متوجه مى كند صيحه و به دنبال آن ، صداى مهيب و هولناكى شنيده مى شود كه دلهاى مردم را به وحشت مى اندازد فزعه و آن گاه از آسمان صدايى شنيده مى شود كه مردم را به سوى مهدى ع فرا مى خواند نداء.
رواياتى كه در مورد اين نشانه ها از طريق شيعه و سنى رسيده فراوان هستند، بلكه متواتر.19
امام باقرع مى فرمايد:
... ينادى مناد من السماء باسم القائم ع فيسمع من بالمشرق و من المغرب لايبقى راقد الا استيقظ و لاقائم الا قعدو و لاقاعد الاقام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت فاجاب ، فان الصوت الاول هو صوت جبرئيل الروح الامين . ثم قال : يكون الصوت فى شهر رمضان فى ليله جمعه ، ليله ثلاث و عشرين ، فلاتشكوا فى ذلك ، واسمعوا و اطيعوا.
و فى آخر النهار صوت ابليس ينادى الا ان فلانا مظلوما ليشك الناس و يفتنهم . 20
ندا كننده اى از آسمان ، نام قائم را ندا مى كند. پس هر كه شرق و غرب است ، آن را مى شنود، از وحشت اين صدا، خوابيده ها بيدار، ايستادگان نشسته و نشتگان بر دو پاى خويش مى ايستند. رحمت خدا بر كسى كه از اين صدا عبرت گيرد و نداى وى را اجابت كند، زيرا صداى نخست ، صداى جبرئيل روح الاءمين است .
آن گاه ، مى فرمايد: اين صدا، در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان خواهد بود. در اين هيچ شك نكنيد و فرمان بريد. در آخر روز، شيطان فرياد مى زند كه فلانى مظلومانه كشته شد تا مردم را بفريبد و به شك اندازد.
يا امام صادق ع مى فرمايد:
ينادى مناد من السماء اول النهار، يسمعه كل قوم بالسنتهم ، الا ان الحق فى على و شيعته ، ثم ينادى ابليس لعنه الله فى آخر النهار من الارض ، الا ان الحق فى عثمان و شيعته ، فعند ذلك يرتاب المبطلون .21
در ابتداى روز، گوينده اى در آسمان ندا مى دهد كه آگاه باشيد كه حق با على و شيعيان اوست . پس از آن ، در پايان روز، شيطان كه لعنت خدا بر او باد، از روى زمين فرياد مى كند كه حق با عثمان و پيروان اوست ، پس در اين هنگام ، باطل گرايان به شك مى افتند.
اذا نادى مناد من السماء ان الحق فى آل محمدص فعند ذلك يظهر المهدى على افواه الناس و يشربون حبه ، و لايكون لهم ذكر غيره .22
هرگاه گوينده اى از آسمان صدا بزند كه حق با اولاد محمدص است ، در آن هنگام ، ظهور مهدى ع به سر زبانها مى افتد، به گونه اى كه غير از او، ياد نمى كنند.
افزون بر اينها، روايات ديگرى نيز به همين مضمون 23 وجود دارد كه از مجموع آنها چند نكته را مى توان استفاده كرد:
1-صيحه ، از نشانه هاى حتمى ظهور شمرده شده است و شيخ طوسى ، شيخ مفيد، صدوق ، نعمانى و.... حتمى بودن آن اشاره كرده اند.24
2-اين صدا از آسمان شنيده مى شود، به گونه اى كه همه مردم روى كره زمين ، در شرق و غرب ، آن را مى شنوند و به خود مى آيند.
3-محتواى اين پيام آسمانى ، دعوت به حق و حمايت و بيعت با مهدى ع است ، با تعبيرهاى : ان الحق لعلى و شيعته ، ان الحق فى آل محمد .
4-همزمان با شنيده شدن اين صدا از آسمان و يا كمى پس از آن ، در روى زمين نيز صدايى شنيده مى شود. ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند و تلاش مى كند با ايجاد ترديد در مردم ، آنان را از حمايت مهدى ع و اجابت دعوت آسمانى ، باز دارند.
5-جبرئيل ، مردم را به حق فرا مى خواند و شيطان و نيروهاى شيطانى و پيروان سفيانى به باطل . ظاهر شدن اين نشانه ، همزمان با خروج سفيانى و صيحه آسمانى است .
6- در برخى روايات ، زمان آن ، شب جمعه 23 ماه رمضان معين شده است .
با توجه به اين كه در روايات ديگرى ، خبر از ظهور حضرت در روز عاشورا، داده شده ، مى توان نتيجه گرفت كه واقع شدن نداى آسمانى ، در همان رمضان ، پيش از محرم است كه فاصله آن تا ظهور، 3 ماه و 17 روز بيشتر نخواهد بود. ناگفته نماند كه تعيين وقت مشخص براى ظهور، با ظاهر رواياتى كه به روشنى از تعيين هر گونه وقتى براى ظهور منع مى كند ناسازگار است .
افزون بر اين ، اسناد بيشتر آنها ضعيف است ، از اين روى بيشترين چيزى كه مى توان گفت آن است كه : صيحه و يا نداى آسمانى از نشانه هاى ظهور است .
اكنون بايد ديد كه صيحه آسمانى ، طبيعى خواهد بود، يا غير طبيعى .
از ظاهر روايات ، با توجه به ويژگيهايى كه براى آن بيان شده ، فهميده مى شود كه تحقق آن ، طبيعى نخواهد بود. خداوند، براى آن كه شروع اين انقلاب جهانى را اعلان بكند و به همگان برساند كه انقلابى بزرگ در حال شكل گيرى است و حق بودن مهدى عج را بنماياند و به ياران و دوستان و علاقه مندان به چنين رستاخيزى خبر بدهد، تا به يارى وى بشتابند، صيحه آسمانى را معجزه آسا به گوش همگان مى رساند. اشكال هم ندارد و با قانون معجزه هم هماهنگ است .
شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى : يادآورى چند نكته
1-گر چه پديدار شدن نداى آسمانى ، به گونه معجزه ، مانعى ندارد، ولى تحقق آن به طور طبيعى هم ، امكان دارد و لزومى ندارد كه آن را پيچيده و حمل بر معجزه كنيم در عصر صدور اين روايات ، پيش بينى چنين حوادثى ، فوق العاده ، عجيب و تحقق عادى آن غير ممكن مى نموده ، ولى در جهان امروز، واقع شدن چنين پديده اى امرى بسيار طبيعى و عادى است . با استفاده از ماهواره ها و ابزارهاى پيشرفته صوتى و تصويرى فرستنده هاى قوى و مدرن تلويزيونى ، راديويى و وسايل و ابزار پيشرفته ترى كه امكان دارد در آينده به كار گرفته شود. به آسانى و همزمان ، مى توان فرياد حق را به گوش همه جهانيان رساند.
بر اين اساس ، منظور از جبرئيل كه در برخى از روايات آمده سخن گوى حق به مراد از شيطان سخن گوى باطل است ، امروز، استكبار جهانى ، با استفاده از همين ابزار، در گمراهى مردم و ادامه سلطه خويش بهره مى برد و سرسختانه مردم را به حمايت از باطل دعوت مى كند.
اين كه در روايات از دعوت به حق ، تعبير به صداى آسمانى و از دعوت به باطل تعبير به صداى زمينى شده است ، ظاهرا كنايه از بزرگى و عظمت و سيادت جبهه حق است ، در مقابل جبه باطل كه حقير و پست و زمينى است . در هر صورت ، وقوع چنين پديده اى ، در زمان ما، چه رسد به زمانهاى آينده ، امرى بسيار عادى و طبيعى است و نيازى به توجيه آن و حمل كردن آن بر معجزه نيست .
2- بر فرض كه پديدار شدن اين نشانه را به گونه معجزه بدانيم ، مسلم ، محدود به همان نداى حق و دعوت به حمايت از امام ع است ، نه صداى شيطان ، كه مردم را به باطل فرا مى خواند، زيرا اگر صداى شيطان ، معجزه آسا، به گوش جهانيان برسد، با هدف اصلى معجزه ، كه اقامه حجت براى تاءييد و تقويت حق است ، سازگارى ندارد و امكان ندارد معجزه براى تقويت باطل صورت گيرد، اين كه در برخى روايات آمده نداى به باطل براى ما ثابت نيست و دليلى بر آن نداريم .
3-در برخى روايات ، سخن از نداء در كنار كعبه به ميان آمده است ، از جمله ، امام صادق مى فرمايد:
كانى بالقائم يوم عاشورا يوم السبت قائما بين الركن و المقام ، بين يديه جبرئيل ع ينادى البيعه لله .... 25
گويا مى بينم كه حضرت قائم عج ، در روز شنبه ، عاشورا، هنگام ظهر، بين ركن و مقام ، در كنار كعبه ايستاده است و در پيش او، جبرئيل صدا مى زند: بيعت براى خداست ....
گويا اين نداء غير از نداى آسمانى و صيحه است كه به عنوان نشانه ظهور بيان شده ، زيرا اين نداء، در زمين و پس از ظهور است و نداء در آسمان و در آغاز روز صورت مى گيرد ولى احتمال هم دارد كه همان صداى آسمانى كه به گوش همه جهانيان مى رسد، توسط سخن گوى حق ، جبرئيل از كنار كعبه بلند شود و با وسايل پيشرفته ، در همه جهان شنيده شود. و هنگام ظهر نيز منافاتى با روايات قبل ندارد، زيرا امكان دارد، در وقت هاى مختلف اين دعوت تكرار شود.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
6. خروج دجال

اين نشانه ، در كتابهاى اهل سنت ، از نشانه بر پايى قيامت دانسته شده است ،26 ولى ، در منابع روايى شيعه ، از نشانه هاى ظهور.27 برابر آنچه پيش از اين يادآور شديم ، هيچ اشكالى ندارد كه رخدادهايى چون خروج دجال هم ، نشانه ظهور باشند و هم نشانه قيامت ، بدين معنى كه اين رخداد پيش از ظهور و در دوره غيبت واقع گردد. به هر حال بر اساس ‍ آنچه از ظاهر اخبار استفاده مى شود، دجال فردى است كه در آخر الزمان و پيش از قيام مهدى ع خروج مى كند و غير عادى است و با انجام كارهاى شگفت انگيزجمع زيادى از مردم را مى فريبد و سر انجام به دست عيسى مسيح ع دركنار دروازه لد در منطقه شام ، به هلاكت مى رسد.
آيا دجال داراى ويژگيها و صفات غير عادى است ؟ آيا دجال شخص ‍ است ، يا جريان الحادى ؟
بر فرض كه دجال ، داراى چنان ويژگيهايى باشد، تحقق آن را چگونه مى توان تصور كرد: معجزه يا غير معجزه ؟ اينها، پرسشهايى است كه در اين بخش به بررسى آن مى پردازيم .
در مورد اصل دجال ، صرف نظر از ويژگيهاى او، چند احتمال وجود دارد:
الف . دجال ، نام شخص معينى نيست . هر كسى كه با ادعاهاى پوچ و بى اساس و با توسل به حيله گرى و نيرنگ ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است ، بر اين اساس دجال ها خواهند بود. اين كه در روايات از دجال هاى فراوان سخن به ميان آمده اين احتمال را تقويت مى كند.
پيامبر اكرم ص مى فرمايد:
لاتقوم الساعه حتى يخرج المهدى من ولدى ، و لايخرج المهدى حتى يخرج ستون كذابا كلهم يقول :انا نبى . 28 قيامت ، بر پا نمى شود، تا وقتى كه مهدى ع از فرزندانم قيام كند و مهدى ع قيام نمى كند، تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كنند و هر كدام بگويد: من پيامبرم .
دجال ، از ريشه دجل به معناى دروغگوى حيله گر است . در روايات ، از اين دجال ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است . در برخى ، دوازده و در برخى سى ، شصت و هفتاد دجال آمده است .29 از ميان اين دجال ها، فردى كه در دروغگويى و حيله گرى و مردم فريبى سر آمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است ، نشانه ظهور مهدى ع و يا بر پائى قيامت است . بر اين اساس ، بايد گفت : ما دو نوع داريم : يكى همان دجال حقيقى و واقعى است كه پس از همه دجال ها مى آيد و ديگرى گروهى شياد و دروغگويند كه دست به فريبكارى و تحميق و گمراهى مردم مى زنند.
پيامبر اكرم ص مى فرمايد : يكون قبل خروج الدجال نيف على سبعين دجالا30
پيش از خروج دجال ، بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد.
يا مى فرمايد : ان بين يدى الساعه الدجال و بين يد الدجال كذابون ثلاثون او اكثر31
پيشاپيش برپايى قيامت ، خروج دجال است و پيش از دجال ، سى دروغگو، يابيشتر، خواهند بود.
يا مى فرمايد : تكون امام الدجال ستون خداعه ...32
پيش از خروج دجال ، شصت نيرنگ خواهد بود.
با توجه به معناى لغوى دجال و نيز فراوانى آنان در روايات ، فرد خاصى منظور نيست ، بلكه هر آدم حقه باز دروغگويى كه با فريفتن مردم ، به فتنه انگيزى بپردازد، دجال است ، منتهى ممكن است يكى از آنان كه تبلور اين صفات در وى ، از همه بيشتر است ، نشانه ظهور باشد.
در حقيقت داستان دجال ، بيانگر اين واقعيت است كه در آستانه هر انقلابى ، افراد فريبكار و منافق ، كه معتقد به نظامهاى پوشالى گذشته و پاسدار سنتهاى و ضدارزشهايند، براى نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلى گذشته ، همه تلاش خود را به كار مى گيرند و با سوء استفاده از زمينه هاى فكرى و اجتماعى و احساسات مردم ، دست به تزوير و حيله گرى مى زنند، تا مردم را نسبت به اصالت و تحقق انقلاب و استوارى رهبران آن ، دلسرد و دو دل كنند و در نهايت با شيطنت ، آنان را به كژ راهه برند.
پس ، حركت مزورانه دجال ها، همواره بزرگترين خطرى است كه به ثمر رسيدن انقلاب را تهديد مى كند و تنها هوشيارى مردم و شناخت به موقع است كه مى تواند توطئه ها را خنثى كند.
در انقلاب جهانى حضرت مهدى ع ، نيز، چنين خطرى پيش بينى شده است . چون انقلاب مهدى ع ، از همه انقلابهاى تاريخ بزرگ تر و گسترده تر است ، خطر فريبكاران دجال صفت نيز، به مراتب بيشتر و گسترده تر است . در آستانه ظهور مهدى ع و انقلاب بزرگ ، آنان همه تلاش خويش را به كار خواهند گرفت كه مردم را بفريبند و آنان را نسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و بالاخره ، از پيروزى حتمى آن جلوگيرى كنند.
امامان ع ، از پيش ، اين خطر را گوشزد كرده اند و پيدايش حركتهاى انحرافى را پيش بينى كرده اند، تا مردم با هوشيارى كامل ، به استقبال چنين حوادثى بروند و در دام شيادان گرفتار نشوند. اين كه در روايت تاءكيد شده است : هر پيامبرى ، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته به خوبى نشان مى هد كه در برابر نهضت همه انبيا، دجال هايى خروج كرده اند و گاهى تا سر حد انحراف امتهاى آنان و تنها گذاشتن پيام آوران آسمانى ، پيش رفته اند، ولى در نهايت ، به خاك مذلت افتاده اند و با رسوايى تمام ، شكست خورده اند.
ب . احتمال دوم آن است كه فردى معين و مشخص ، به عنوان دجال در دوره غيبت ، با همان ويژگيهايى كه براى وى بيان شده ، خروج مى كند و مردم را به انحراف مى كشاند.
ظاهر بسيارى از روايات ، بيانگر اين احتمال است ، ولى تقريبا هيچ كدام از اين روايات ، سند معتبرى كه بشود بر آن اعتماد كرد، ندارند. مستند اين نشانه ، در منابع شيعه ، دو روايت است كه شيخ صدوق ، آنها را در كمال الدين آورده است و سند هر دوى آنها ضعيف است و در محتواى آنها نيز ناهماهنگى و ضعفهاى فراوانى ديده مى شود، چنانكه شيخ صدوق ، بدان اشاره كرده است .
با توجه به روايات زياد در منابع عامه ، اصل قضيه دجال ، بعيد نيست صحيح باشد، ولى تعريف و توضيحاتى كه درباره اش گفته اند، نمى تواند درست باشد؛ زيرا خروج دجال ، با او اوصافى كه بدانها اشاره كرديم ، به صورت طبيعى ، تقريبا، غير ممكن است و بيشتر، به افسانه شباهت دارد، تا واقعيت و به صورت معجزه نيز، با توجه به توضيحى كه پيش از اين ، در مورد قانون معجزه آورديم ، نمى تواند واقع شود، زيرا معجزه بودن چنين پديده هايى مستقيما، در جهت تقويت و تاءييد باطل است و موجب انحراف بيشتر مردم مى گردد، مگر اين كه بگوييم صدور معجزه از دجال ، به رسوايى وى منجر مى شود كه بعيد است .
نكته در خور يادآورى اين كه : اصل داستان دجال ، در كتابهاى مقدس مسيحيان آمده است . در انجيل ، واژه دجال بارها به كار رفته و از كسانى كه منكر حضرت مسيح باشند، و يا پدر و پسر را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است :
دروغگو كيست ؟ جز آن كه مسيح بودن عيسى را انكار كند. آن دجال است كه پسر و پدر را انكار كند33 .
كلمه دجال ، در كتابهاى مقدس و منابع دينى مسيحيان ، به زبان انگليسى انتى كريست chris Anti آمده است ، يعنى دروغگو و حيله گر.
بنابراين ، خروج دجال ، به اين گونه كه بيان كرديم ، مشكل است ، مگر اين كه بگوييم ، خروج دجال ، كنايه است .
ج . اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از دجال ، همان سفيانى باشد كه در كتابهاى عامه ، بيشتر به عنوان دجال و در كتابهاى خاصه به عنوان سفيانى آمده است 34 .
گرچه از بعضى جهات ، خروج دجال و سفيانى ، يكسانند و هر دو دعوت به باطل مى كنند و با توسل به حيله گرى و تزوير، مردم را مى فريبند، به مبارزه با جناح حق بر مى خيزند و سرانجام به هلاكت مى رسند و... ولى با دقت در روايات خروج سفيانى و روايات مربوط به خروج دجال ، در مى يابيم كه بين اين دو فرقهاى زيادى وجود دارد و اگر اصل خروج دجال را امرى مسلم بدانيم ، ناچار بايد فردى غير از سفيانى باشد. مثلا، دجال ، ادعاى ربوبيت مى كند و كافر است ، ولى دليلى بر كفر سفيانى نداريم . فقط در روايتى اشاره شده كه وى ، صليبى بر گردن دارد كه اگر درست باشد، مسيحى است ، ولى روايت از معصوم ع نيست 35 و ارزشى ندارد.
افزون بر اين ، در روايات آمده كه سفيانى رياكارانه تظاهر به ديندارى و تقدس مى كند و مدام ذكر يا رب يا رب بر زبان وى جارى است .
خروج سفيانى ، همزمان است با قيام سردارانى از خراسان و يمن و مصر كه به حق و عدالت فرا مى خوانند و زمينه را براى انقلاب بزرگ مهدى ، مهيا مى سازند.
خروج سفيانى ، منطقه نسبتا محدودى را فرا مى گيرد، در حالى كه دجال ، به جز مكه و مدينه ، به همه جاى زمين مى رود و فتنه وى ، همه جا را مى گيرد. در شكل و قيافه هم ، با يكديگر، فرق دارند. پس دجال نمى تواند، همان سفيانى باشد.
ه . دجال ، كنايه از كفر جهانى و سيطره فرهنگ مادى بر همه جهان است .
استكبار، با ظاهرى فريبنده ، مردم را، بويژه مسلمانان را مى فريبد و با قدرت مادى و صنعتى و فنى عظيمى كه در اختيار دارد، آنان را به شدت مرعوب خويش مى سازد، به گونه اى كه مسلمانان احساس خودباختگى مى كنند. قدرت مادى استكبار، بيش از آنچه كه هست در نظر آنان بزرگ جلوه مى كند، تا آن جا كه مى پندارند آب و نان آنها به دست اوست .
پيامبران امتهاى خويش را از فتنه دجال بيم داده اند، در حقيقت آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه حاكميت طاغوت و استكبار جهانى برحذر داشته اند:
ما بعث الله نبيا الا و قد اءنذر قومه الدجال ...36 .
پس بعيد نيست كه منظور از دجال ، با آن شرايط و اوصاف ، قدرتهاى بزرگ و اهريمنى باشند.
برخى از اهل نظر، اين احتمال را تقويت كرده اند و همه ويژگيهايى كه براى دجال بيان شده با ويژگيهاى استكبار برابر دانسته اند. مثلا در اوصاف دجال گفته شده : كوهى از طعام و شهرى از آب به همراه دارد كنايه از امكانات عظيم و گسترده اى است كه استكبار در اختيار دارد.
گفته شده : دجال ، به همه جاى زمين سفر مى كند و... مى تواند اشاره به ابزار و وسايل پيچيده تبليغاتى و مخابراتى و تجهيزات مدرن مبادله پيام ماهواره اى و نيز استفاده از ابزار پيشرفته حمل و نقل و هواپيماهاى مافوق صوت براى مسافرت از جايى ، به جاى ديگر باشد.
سيطره استكبار جهانى بر جهان سوم ، در واقع ، با استفاده از شگرد ويژه است : طرفدارى از حقوق بشر، صلح ، امنيت ، كمكهاى بشر دوستانه و....
استكبار، به معناى واقعى ، دجال است . استكبار خود را قيم ملتها مى داند و با تكيه به ثروت انبوه و قدرت عظيمى كه در اختيار دارد، در همه جاى زمين دخالت مى كند و همه را به زير سلطه خويش مى آورد37 .

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
7. در آمدن پرچمهاى سياه از خراسان

اين حادثه نيز، در منابع دينى به عنوان نشانه ظهور بيان شده و در مورد آن ، رواياتى از معصومان ع رسيده است . مضمون اين روايات آن است كه پيش از ظهور مهدى ع در منطقه خراسان خراسان قديم : قسمتهاى زيادى از ايران ، افغانستان ، تركمنستان ، تاجيكستان و ازبكستان انقلابى برپا مى شود و مردم در حالى كه پرچمهاى سياه را به اهتزاز در آورده اند، به حركت در مى آيند38 .
ظاهرا، پديدار شدن اين نشانه در آستانه ظهور و يا اندكى پيش از آن است ، به گونه اى كه در زمان ظهور، آنان هستند، و حضرت مهدى آنان را به سوى خويش فرا مى خواند.
امام باقر مى فرمايد:
تنزل الرايات السود التى تخرج من خراسان الى الكوفة ، فاذا ظهر المهدى ع بعث اليه بالبيعة 39 .
بيرقهاى سياهى از خراسان بيرون مى آيد و به جانب كوفه به حركت در مى آيند. پس چون مهدى ع ظاهر شود، اينان وى را دعوت به بيعت مى كنند.
غير از روايت فوق روايات ديگرى نيز وجود دارد كه نشان مى دهد، خروج پرچمهاى سياه از خراسان قيامى است كه در آينده و در آستان ظهور برپا مى شود. در حقيقت ، آن پرچمهاى سياه را ياران مهدى ع به همراه خواهند آورد40 .
برخى احتمال داده اند كه منظور از خروج پرچمهاى سياه از خراسان ، همان قيام ابومسلم خراسانى در سال 140 ه - . ق . عليه حاكميت هزار ماهه بنى اميه است 41 كه به از هم گسستن حكومت بنى اميه و روى كار آمدن بنى عباس انجاميد.
مستند اينان ، روايت زكار از امام صادق ع و برخى قرائن و مؤ يدات تاريخى است . در اين روايت ، با اشاره به نام و مشخصات ابومسلم خراسانى ، از وى به عنوان صاحب پرچمهاى سياه ، ياد شده است .42
ولى اين احتمال درست نيست ، زيرا روايت زكار، كه مهم ترين مستند و دليل آن به شمار مى رود، از نظر سند ضعيف و غيرقابل اعتماد است . افزون بر اين ، تطبيق اين نشانه بر شورش ابومسلم خراسانى در پيش از يك قرن قبل از تولد مهدى ع و نشانه ظهور دانستن آن ، بسيار بعيد است .
به نظر مى رسد تبيين حوادث و وقايع دوران بنى اميه و بنى عباس ، در برخى روايات ، به منظور هوشيار ساختن مسلمانان و آگاهى دادن به آنها نسبت به وظايف حساس خويش در آن دوران است نه تبيين علام ظهور.
پيش گويى اين حوادث ، به خاطر اهميت فوق العاده آن براى مسلمانان آن زمان و نسلهاى آينده بود.
اين نكته نيز در خور توجه است كه حاكمان بنى عباس تلاش مى كردند، قدرت را از دست بنى اميه بگيرند، از اين روى ، نفس زكيه را مهدى معرفى مى كردند و از جانب ديگر سعى مى كردند شورش ابومسلم خراسانى را در راستاى قيام مهدى ع و نشانه ظهور وى قلمداد كنند. بر اين اساس ، همان گونه كه پيش از اين هم يادآور شديم ، بعيد نيست حاكمان بنى عباس ، به دلخواه خويش ، در اين روايات دست برده باشند و آنها را با خود تطبيق كرده باشند.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
8. خسوف و كسوف

از نشانه هاى ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اول همان ماه است .
كسوف در روزهاى نخست و روزهاى آخر ماه و خسوف در روزهاى ميانى ماه ، طبيعى و عادى است و در طول تاريخ ، بارها و بارها، رخ داده و از نظر علمى خسوف و كسوف در روزهاى ياد شد، پديده عادى به حساب مى آيد و از ديرباز، منجمان ، بر اساس محاسبه هاى دقيق رياضى و نجومى ، زمان گرفتن خورشيد، يا ماه را در طول سال ، پيش بينى مى كرده اند، ولى خورشيد گرفتگى در وسط ماه يا ماه گرفتگى در اول و يا آخر آن ، ظاهرا امرى غير عادى و رؤ يت آن ، امكان ندارد. البته در خود روايات هم ، به غير عادى بودن تحقق اين نشانه تصريح شده است :
امام باقرع مى فرمايد:
آيتان تكون قبل القائم لم تكونا منذ هبط آدم ع الى الارض ، تنكسف الشمس فى النصف من شهر رمضان والقمر فى آخره ، فقال رجل يا بن رسول الله تنكسف الشمس فى آخر الشهر والقمر فى النصف ؟ فقال ابوجعفرع : انى لاعلم بما تقول ولكنها آيتان لم تكونا منذ هبط آدم ع 43 .
دو نشانه ، پيش از قيام مهدى ع پديد خواهد آمد كه از زمان هبوط آدم ع در زمين بى سابقه است : گرفتن خورشيد نيمه ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن .
مردى به امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! كسوف در وسط و خسوف در آخر ماه ؟
حضرت فرمود: آرى من به آنچه مى گويى داناترم ، ولى آن دو نشانه اند كه واقع شدن آنها از زمان هبوط آدم ع سابقه ندارد.
اين كه سؤ ال كننده ، از سخن امام ع ، در شگفت مى شود و نيز تاءكيد و تصريح امام ع به اين كه وقوع اين دو نشانه ، به گونه اى است كه از ابتداى خلقت ، سابقه ندارد، ولى با اين حال ، واقع خواهند شد. به روشنى گويا اين نكته است كه تحقق خسوف و كسوف ، به گونه اى كه ياد شد، خارج از چهارچوب ، امور عادى به صورت معجزه خواهد بود.
يا مى فرمود:
ان لمهدينا لم يكونا منذ خلق الله السموات و الارض ، ينكسف القمر الاول ليلة من رمضان و تنكسف الشمس فى النصف منه ، ولم يكونا منذ خلق الله السموات والارض .44
براى مهدى ما، دو نشانه است كه از هنگامى كه خداوند آسمانها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در اول ماه رمضان و كسوف در نيمه همان ماه .
در اين روايت ، زمان كسوف به جاى آخر ماه ، اول ماه و به جاى هبوط آدم ، خلقت زمين و آسمانها آمده است . در برخى روايات ، كسوف در سيزدهم و چهاردهم ماه نيز آمده است .45 كسوف ، افزون بر اول و آخر ماه رمضان كه در دو روايت گذشته بود، در 5 و 25 ماه نيز پيش گويى شده است .46 اين اختلاف اندك ، اثر چندانى در مساءله ندارد، زيرا گرفتن ماه ، در شبهايى كه ماه در محاق است ، ديده نمى شود، حالا چه اول ماه و چه آخر ماه و چه شبهاى نزديك به آخر، هر چند در شب پنجم و بيست و پنجم ، احتمال وقوع آن بعيد نيست .
به نظر مى رسد كه وقوع اين دو پديده ، به صورت غير عادى ، به خاطر آن است كه اهميت مساءله ظهور، نمايانده بشود و مردم از خواب غفلت بيدار شوند و خود را مهياى مشاركت در آن نهضت عظيم سازند.
به عبارت ديگر، خداوند در آستانه ظهور، براى اقامه حجت بر مردم و مطمئن ساختن ياران حضرت مهدى ع ، به ظهور آن حضرت ، چنين پديده هايى را بر خلاف معمول و به گونه معجزه محقق مى گرداند.
برخى بر اين باورند كه خسوف و كسوف ، به گونه اى كه ياد شده ، در چهارچوب حوادث طبيعى و عادى نيز قابل بررسى و تبيين است و براى آن ، احتمالها و توجيه هايى را ياد كرده اند، ولى نياز به اين توجيه ها نيست ، زيرا هيچ اشكالى ندارد كه پديدار شدن آنها به صورت معجزه باشد، زيرا در جهت اقامه حجت و تقويت حق و هدايت مردم است و با قانون معجزه ناسازگارى ندارد. البته يادآورى اين نكته لازم است كه اگر چه در روايات فراوانى ، در منابع شيعه و سنى ، به پديد آمدن اين نشانه در آستانه ظهور تصريح شده است ،47 ولى اين نشانه از نشانه هاى حتمى ظهور نيست و در روايات ، به ناگزير بودن آن اشاره نشده است ، از اين روى خسوف و كسوف را از نشانه هاى قطعى و مسلم ظهور نمى توان به حساب آورد.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
9. فراگير شدن جهان از ظلم و جور

فراگير شدن ظلم و جور، از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى به شمار است . اين نشانه ، در روايات بسيار، به چشم مى خورد. در بعضى به همين عنوان كلى ، مورد اشاره قرار گرفته ، چنانكه در روايت معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده :
يملاء الله به الارض قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا48 .
خداوند، به وسيله ظهور مهدى عليه السلام زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد.
يا از حضرت مهدى عج نقل شده : علامة ظهورى كثره الهرج و المرج و الفتن ... . 49
نشانه آشكار شدن من ، زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبهاست .
گاهى نيز، زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقى و اجتماعى در ميان مسلمانان ، به عنوان نشانه هايى نزديك شدن ظهور پيش گويى است .
علامه مجلسى در باب نشانه هاى ظهور، روايتى را از امام صادق آورده كه در آن ، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقى ، اجتماعى ، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران عيبت ، دامن گير جوامع اسلامى مى شود، پيش گويى شده است ،50 از جمله : رشوه خوارى ، قماربازى ، شراب خوارى ، زياد شدن زنا، لواط، قطع صلح رحم ، سنگ دل شدن مردمان ، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم ، از ميان رفتن شرم ، نپرداختن زكات و خمس ، كم فروشى ، بى اعتنايى به اوقات نماز، آراستن مساجد به زيورآلات ، گزاردن حج به انگيزه هاى مادى و براى غير خدا، رعايت نكردن احترام بزرگترها، پيروى از ثروتمندان ، صرف كردن سرمايه هاى عظيم در فساد و ابتذال و بى دينى ، چاپلوسى و تملق گويى و... .
زياد شدن اين فسادها و آلودگيها در ميان مردم ، در واقع ، نوعى از فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است . البته فساد و گناه ، كم و بيش ، در ميان مردم بوده ، مهم ، فراگير شدن آن است ، به گونه اى كه بديها بر خوبيها، ضدارزشها، بر ارزشها، غلبه مى يابد و لهيب آتش فساد و تباهى ، دامن همه را مى گيرد و جامعه انسانى در باتلاق فساد و انحطاط فرو مى رود.
افزون بر اين ، گسترش حاكميت استكبار در روى زمين در استضعاف و محروميت قرار گرفتن پيروان حق ، كه بر اساس پيش گويى امامان ع در آستانه ظهور پيش خواهد آمد، نمود ديگرى از بى عدالتى و زياد شدن ظلم و جور است .
در زمان حاضر، سلطه ستمگرانه و غارتگرانه استكبار جهانى و استثمار به غارت ثروتهاى ملتهاى محروم ، طليعه اى از تحقق اين نشانه و فراگير شدن ظلم و جور است .
يادآورى : سخن از زياد شدن ظلم و جور و گناه و كم شدن افراد صالح است ، نه اين كه همه مردم كافر شوند، يا افراد صالح هيچ نباشند. در همان زمان ، كه همه جا را تباهى فرا گرفته و ابرهاى تيره گناه سايه افكنده ، افراد پاكباخته ، متعهد و صالحى كه زمينه قيام آن حضرت را آماده مى سازند و در حمايت از آن منجى بزرگ ، به جهاد برمى خيزند.
در روايات ، در حالى كه از زياد شدن ستم ، به عنوان نشانه ظهور ياد شده ، به اين نكته اشاره شده كه جامعه منتظر مهدى ، بايد در به پا داشتن ارزشها و مبارزه با ضد ارزشها، تلاش جدى بكند و منتظران ، به تهذيب نفس ‍ بپردازند و... .
شهيد مرتضى مطهرى ، روايتى از شيخ صدوق مى آورد مبنى بر اين كه : منظور از فراگير شدن ستم ، آن است كه هر يك از شقى و سعيد، گروه حق و باطل ، به نهايت كار خود مى رسند. ستمكاران و بدكاران ، به نهايت درجه بدى و نابكارى مى رسند و لهيب آتش آنان همه را فرا مى گيرد. در اين هنگام ، كه صالحان در مظلوميت و استضعاف به سر مى برند و همه راههاى چاره بر آنان بسته مى شود، مهدى ع ظهور مى كند و دنيا را پر از عدل و داد مى كند.51

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
10- زمينه سازان

انقلاب حضرت مهدى عليه السلام همچون ديگر انقلابها، بدون مقايسه و زمينه سازى ، به وجود نمى آيد، بلكه در آستانه ظهور، حركتهايى پا مى گيرد و زمينه را براى ظهور آن حضرت فراهم مى آورد. اين سلسله قيامها و انقلابها كه از سوى حق پويان صورت مى گيرد، بر اساس آنچه در برخى روايات آمده ، زمينه را براى حركت جهانى مهدى عج آماده مى كند.
پيشگويى تحقيق اين نشانه ها، به تعبيرهاى گوناگونى در روايات آمده كه به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم :
پيامبر اكرم ص مى فرمايد : يخرج ناس المشرق فيوطئون سلطانه . 52
گروهى از ناحيه مشرق ، قد برمى افرازند و زمينه حكومت مهدى ع را فراهم مى سازند.
يا مى فرمايد:
تجى ء الرايات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبر الحديد فمن سمع بهم فلياءتهم فبايعهم و لو حبوا على الثلج . 53
افرادى با بيرقهاى سياه ، از ناحيه مشرق مى آيند كه دلهاى آنان مانند قطعه هاى فولاد، محكم است . پس هر كس قيام آنان را شنيد، براى بيعت به سوى آنان بشتابد، هر چند لازم باشد، با سينه بر روى برف برود.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
كانى بقوم قد خرجوا بالمشرق ، يطلبون الحق فلا يعطونه ، ثم يطلبونه فلا يعطونه ، فاذا راوا ذلك ، وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ماسالوا فلا يقبلونه حتى يقوموا، و لايدفعوا الا الى صاحبكم قتلاهم شهداء، اما انى لو ادركت ذلك لابقيت نفسى لصاحب الامر. 54
گويى قومى را مى بينيم كه از مشرق در طلب حق قيام كرده اند، ولى بدانان نمى دهند و باز مطالبه مى كنند، ولى بدانها نمى دهند، پس چون چنين مى بينند، شمشيرهاى خويش را بر دوش مى گيرند آماده نبرد مى شوند پس در آن هنگام ، آنچه را مى خواهند به آنان مى دهند، ولى نمى پذيرند تا اين كه پيروز مى شوند و آن را جز به حضرت صاحب الاءمرع تسليم نمى كنند. كشتگان آنان شهيدند. اگر من آنان را درك كنم ، جانم را براى صاحب الاءمر مى گذارم .
در اين روايات ، به روشنى از برپايى قيامها و انقلابهايى در آستانه ظهور حضرت مهدى ع خبر داده شده است . افزون بر اينها، روايات فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه صرف نظر از موارد اختلاف اندكى كه در جزئيات آن هست ، در مجموع ، همه آنها بر اين نكته اتفاق دارند كه پيش از ظهور مهدى ع ، حكومتى به رهبرى يكى از صالحان ، كه گمان مى رود از فرزندان ، پيامبر هم باشد، در ناحيه مشرق تشكيل مى گردد و زمينه ظهور را مهيا مى سازد. و اين حكومت ، تا ظاهر شدن مهدى ع و تسليم آن به حضرت ايشان ، ادامه مى يابد.
بر همين اساس ، برخى ، تشكيل دولت شيعى مذهب صفويه را، كه پس از قرنها استيلاى حاكمان مستبد و متعصب عامى مذهب ، روى كار آمد، همان دولتى دانسته اند كه در روايات ، از جمله زمينه سازان حكومت مهدى ع به شمار آمده است .55
در اين زمان ما نيز، برخى با استناد به ويژگيهايى كه در روايت آمده ، انقلاب اسلامى ايران را كه در سال 1357 ه - . ش به رهبرى امام خمينى به پيروزى رسيد، همان دولتى دانسته اند كه زمينه را براى ظهور و قيام مهدى ع آماده مى كند و ان شاء الله تا ظهور آن حضرت ادامه مى يابد56 .
به باور اينان ، بسيارى از نشانه ها كه در روايات آمده ، بر انقلاب اسلامى ايران تطبيق مى كند، به ويژه در برخى روايات ، به رهبرى مقام ، كه سيدى از اولاد پيغمبر است و از قم قيام مى كند و ياران او، بدون ترس و واهمه در برابر طاغوت پايدارند، اشاره شده است كه همگى آنها به انقلاب اسلامى ، صدق مى كند57 .
در هر صورت ، گرچه قرائن فراوانى اين احتمال را قوت مى بخشد، ولى دليل قطعى و صحيحى كه ثابت كند منظور از حكومت زمينه ساز كه ائمه ع از آن خبر داده اند، انقلاب اسلامى ، به رهبرى امام خمينى است ، در دست نيست .
البته اين ، نخستين بارى نيست كه علماى شيعه ، چنين احتمالى را مطرح ساخته اند. پيش از اين نيز، هرگاه حركت و انقلابى از ناحيه شرق ، بويژه منطقه خراسان صورت مى گرفت ، اين احتمال قوت مى گرفت .
ولى ، ناگفته نماند، هيچ يك از آن حركتها به اندازه انقلاب اسلامى ، زمينه ساز انقلاب مهدى ع نبوده اند. بكله اصلا مقايسه آنها با انقلاب اسلامى باطل است ، از اين روى احتمال اين كه مراد از دولت زمينه ساز از جمله انقلاب اسلامى ايران باشد و تا ظهور حضرت مهدى ع تداوم يابد، بسيار است .
بالآخره ، چه اين احتمالها درست باشد و چه نباشد، با توجه به روايات بسيارى كه در اين بخش رسيده ، در دوره غيبت و در آستانه ظهور مهدى ، دولتهايى به حمايت از حق روى كار مى آيند و انقلابهايى به حمايت از آن پا مى گيرند و زمينه را براى ظهور مهدى ع آماده مى سازند و اين ، از نشانه هاى ظهور است .

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
11- بارانهاى پياپى

در سال ظهور، بارانهاى پياپى ، زمين را آباد و سرسبز مى كند و وضع مردم ، بهتر مى شود. امامان ع در تبيين نشانه هاى ظهور و خبر دادن از رخدادهاى آن روزگار، از اين واقعه نيز، ياد كرده اند كه به چند نمونه از احاديثى كه در اين باره رسيده اشاره مى كنيم :
شيخ مفيد، با بهره گيرى از روايات ، مى نويسد:
ثم يختم ذلك باريع و عشرين مطرة متصل فتحيى بها الارض ‍ بعد موتها و تعرف بركاتها58 .
پس پايان مى گيرد اين پديد آمدن نشانه ها با بيست و چهار باران پياپى كه زمين را پس از آن كه مرده بود، زنده مى كند و بركات آن را مى شناساند.
شيخ طوسى از امام صادق ع روايت مى كند : ان قدام القائم لسنة غيداقة ، يفسد التمر فى النخل فلاتشكوا فى ذلك 59 .
در آستانه قيام مهدى ع ، سالى پرباران خواهد بود كه در اثر آن ، خرما بر روى نخل مى پوسد. پس در اين ، ترديدى به خود راه ندهيد.
يا امام صادق مى فرمايد:
و اذا آن قيامه ، مطر الناس فى جمادى الآخرة و عشرة ايام من رجب ، مطرا لم ير الناس مثله ، فينبت اللّه به لحوم المؤ منين فى ابدانهم فى قبورهم ...60 .
و چون هنگام ظهور مهدى ع نزديك شود، در تمام ماه جمادى الآخر و ده روز نخست ماه رجب ، بارانى بر مردم ببارد كه تا آن هنگام ، مانند آن را نديده باشند. پس خداوند، به وسيله آن ، گوشت بر بدن مؤ منان ، كه در قبرهايشان خفته اند، بروياند.
بارش اين مقدار باران ، آن هم پياپى ، كم سابقه و يا بى سابقه است . با اين حال ، حمل آن بر معجزه ، وجهى ندارد، زيرا وقوع آن به گونه عادى ممكن است . البته احتمال ديگرى نيز وجود دارد كه اين بارانها، همزمان و در همه جاى زمين ببارد كه در اين صورت ، مى تواند جنبه اعجاز داشته باشد61 .
اين نشانه را گرچه بزرگانى مانند: شيخ مفيد، شيخ طوسى و طبرسى در رديف نشانه هاى ظهور آورده اند، ولى بايد توجه داشت :
اولا، روايت طبرسى و مفيد مرسله است .
ثانيا، جمله فينبت اللّه به لحوم المؤ منين در ذيل روايت طبرسى ، نشان مى دهد كه مربوط به برپايى قيامت و زنده شدن مردگان است .
و ثالثا، روايت شيخ طوسى نيز ضعيف است ، زيرا در سند آن على بن ابى حمزه 62 قرار دارد كه از واقفيه است .
بنابراين ، اثبات چنين نشانه اى براى ظهور، به استناد اين گونه روايات ، مشكل است . البته از مجموع اين روايات و سخنانى كه در اين باب گفته اند، با توجه به اين كه دوران ظهور، آغاز سامان يافتن امور و از بين رفتن مشكلات است ، احتمال مى رود كه از نظر طبيعى ، شرايط مساعدى پيش مى آيد، تا سال ظهور سالى پرباران و آبادان باشد.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
12- جنگهاى خونين

در منابع دينى ، از جنگ هاى خونين و كشتارهاى بزرگ نيز، به عنوان نشانه هاى ظهور ياد شده است 63 . گويا اين جنگها بين اهل باطل ، بر سر رقابتهاى مادى و سياسى روى مى دهد كه در نهايت ، بدون پيروزى هيچ يك از دو گروه و پس از بر جاى گذاشتن . انبوهى از كشته ها، پايان مى يابد. بروز چنين فاجعه اى بزرگ ، نتيجه طبيعى فساد زمين و فراگير شدن ظلم و جور است . از برخى روايات ، استفاده مى شود كه در منطقه قرقيسا جنگ عظيمى بين بنى عباس و مردانى رخ مى دهد كه نوجوانان زورمند، فرسوده و پير مى گردد و لاشه هاى كشته هاى بر روى هم انباشته مى گردد. از قرائن و شواهد برمى آيد كه اين خون ريزيهاى بزرگ ، در همان واقعه خروج سفيانى و آشوبهاى آن زمان است و حادثه جداگانه اى نيست .
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از اين روايات ، در هم كوبيدن مستكبران و دشمنان حق و عدالت باشد كه در زمان ظهور و به دست مهدى ع انجام مى شود، بنابراين از وقايع دوران ظهور است ، نه نشانه ظهور.

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
13- خروج ياءجوج و ماءجوج

در برخى روايات ، خروج ياءجوج و ماءجوج از نشانه هاى ظهور، دانسته شده 64 كه با دقت در اين روايات ، روشن مى شود كه ارتباطى به مساءله ظهور ندارند، بلكه بيشتر آنها، ناظر به برپايى قيامت هستند. دو موردى كه در قرآن از خروج ياءجوج و ماءجوج ياد شده هم 65 ، هيچ دلالتى بر اين قضيه ندارد.
اين ، افزون بر ضعف سند روايات اين باب و ضعف دلالت و نارسايى و گاه تناقض آنهاست .

شمارى از نشانه هاى حتمى و غير حتمى :
14- طلوع خورشيد از مغرب

از جمله نشانه هاى ظهور كه در روايات به آن اشاره شده ، طلوع خورشيد از مغرب است ، وقوع چنين پديده اى ، اگر معناى ظاهرى آن مراد باشد، مستلزم در هم ريختن و از هم پاشيدن نظم جهان و تغيير در حركت منظومه شمسى خواهد بود و اين ، با اصول حاكم بر نظام طبيعت ، ناسازگارى دارد. به طور قطع حضرت مهدى ع ، بر روى همين زمين ، حكومت جهانى خويش را تشكيل مى دهد66 .
بر اين اساس تحقق اين نشانه به گونه معجزه ، چنانكه برخى پنداشته اند، ميسر نيست ، زيرا معجزه در محدوده نظام حاكم بر طبيعت و جهان صورت مى گيرد67 .
به نظر مى رسد، منظور از طلوع خورشيد از مغرب ، حضرت مهدى است .
فيض كاشانى در توضيح رواياتى در اين زمينه مى نويسد:
و كاءنه كنى بطلوع الشمس من مغربها فى الحديث عن ظهوره ع كما يظهر من بعض الاخبار68 .
گويا، طلوع خورشيد از مغرب ، كنايه از ظهور حضرت مهدى ع است ، همان گونه كه از برخى اخبار هم استفاده مى شود.
همان گونه كه مرحوم فيض اشاره كرده ، از برخى روايات نيز اين مطلب استفاده مى شود. در ذيل رويات صعصعه ، كه اين حادثه را به عنوان نشانه ظهور معرفى مى كند، جمله اى است كه روشنگر اين معناست . صعصعة در پاسخ فردى كه از منظور اميرالمؤ منين ع از جمله لا تساءلونى عما يكون بعد ذلك ... پرسيده بود، گفت :
ان الذى يصلى خلفه عيسى بن مريم هو الثانى عشر من العترة التاسع من ولد الحسين بن على ع و هو الشمس الطالعة من مغربها69 .
كسى كه حضرت عيسى ع ، پشت سروى نماز مى گزارد، دوازدهمين نفر از خاندان پيامبرص و نهمين نفر از فرزندان حسين بن على است و هم اوست خورشيدى كه از غروبگاهش طلوع مى كند.
بر اين اساس ، طلوع خورشيد از مغرب ، معناى كنايى دارد و در حقيقت تشبيه شده است ظهور حضرت مهدى ع به طلوع خورشيد از غروبگاهش . همان گونه كه خورشيد، پس از آن كه چهره در نقاب شب فرو مى كشد، دوباره پرده هاى سياهى را مى درد و طليعه روشن آن از كرانه هاى افق پرتوافشانى مى كند، حضرت مهدى ع نيز، پس از طى دوران محنت و محروميت و سپرى شدن روزگار غيبت و انتظار، ظهور مى كند بسان خورشيدى ، جهان فتنه عدالت و بستوه آمده از ظلم و ستم و بى عدالتى را با پرتو حياتبخش عدالت ، زنده و روشن مى كند.
اشكالاتى كه در باب نشانه ظهور، مطرح شده است
اكنون كه برخى از نشانه هاى ظهور را مورد بررسى قرار داديم و به ميزان صحت هر يك و نيز اقسام آن اشاره كرديم ، يادآورى اين نكته را نيز لازم مى دانيم كه در باب نشانه ظهور، گاهى اشكالاتى مطرح شده است كه بد نيست در اين جا به آنها اشاره كنيم .

1-دلسردى و يأس

با توجه به اين كه نشانه ها بر اساس پيش بينى معصومان ع ، در طول دوره غيبت واقع مى شوند، مسلمانان چاره اى ندارند جز آن منتظر تحقق آنها بمانند و در برابر رخدادها تسليم باشند. روشن است كه اين ، سبب دلسردى و ياءس آنان مى شود و در نتيجه از تعقيب اهداف بلند اسلامى و انجام وظايف و مسؤ وليتهاى خويش ، دلسرد مى شوند70 .
اين اشكال درست نيست ، زيرا همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم ، نشانه هاى ظهور، چه حتمى و چه غير حتمى ، امورى نيستند كه تغييرناپذير باشند و بدون هيچ تغييرى و به گونه خودكار، در موقع مقرر واقع گردند، بلكه آنها بر اساس پيش بينى معصومان ع در صورتى كه اوضاع و احوال ، به همان روال كه پيش بينى شد، جلو رود واقع مى شوند و تنها بيانگر نزديك تر شدن ظهورند، نه چيز ديگر.
در ميان اين همه نشانه اى كه براى ظهور بيان شد، تنها شمار اندكى از نشانه ها، ناگزيرند و بر اساس تفسيرى كه از ناگزير بدون آنها ارائه شد، آنها نيز، امورى جبرى و تغييرناپذير نيستند و ممكن است به اراده خداوند، تغيير كنند و يا پيش و پس داشته شوند.
افزون بر اين ، نشانه هاى حتمى ظهور، نشانه هاى در آستانه ظهور واقع مى شوند. بنابراين ، پيش بينى و تبيين نشانه هاى ظهور، نه تنها مايه دلسردى و سستى مؤ منان نمى گردد كه چراغ اميد را در دل آنان روشن نگه مى دارد و آنان را در به عهده گرفتن نقشهاى اساسى دلگرم مى كند.

2- آگاه شدن مخالفان

تشريح نشانه هاى ظهور، به همان نسبت كه براى مؤ منان و دوستان آن حضرت ره گشاست و موجب مى گردد كه آنان با درك و بينش صحيح از زمان ، خويش را براى پيوستن به جبهه حق و كمك و يارى امام ع آماده سازند، براى غير مسلمانان و دشمنان حضرت مهدى ع نيز مى تواند، هشدارى باشد تا به هنگام ، خود را براى مخالفت و موضع گيرى در برابر آن حضرت مهيا سازند و به تهيه ساز و برگ جنگى و اقدامات پيشگيرانه بپردازند؟ بويژه آن كه وقتى دسته اى از اين نشانه ها در زمان واحدى و در نزديكى ظهور واقع شود، چه بسا اسباب آن شود كه دشمنان از واقع امر مطلع شوند و به سرعت اقدامات لازم را براى رو در رويى با وى به عمل آورند و مشكلات جدى بر سر راه انقلاب امام ع به وجود آورند؟ بنابراين ، بيان نشانه هاى ظهور، چه بسا به زيان قيام امام ع و ياران وى تمام شود! در پاسخ به اين اشكال چند نكته را يادآور مى شويم :
الف . مخالفان از دو حال خارج نيستند:
1-گروهى اصلا منكر وجود مهدى عج و مساءله ظهورند و به هيچ يك از اين نشانه ها، اعتقادى ندارند، مانند كافران ، مشركان و... .
2-گروهى ، ظهور مصلح كلى را در آخرالزمان ، قبول دارند، ولى اين كه آن منجى ، حضرت مهدى ع باشد، با ويژگيهاى و نشانه هايى كه ما معتقديم ، قبول ندارند. مانند مسيحيان و يهوديان و...
روشن است كه هر دو گروه ، اصل ظهور حضرت مهدى ع و نشانه هايى را كه ما براى نشان دادن نزديكى ظهور معتقديم ، قبول ندارند و همه را از اساس منكرند، بنابراين معنى ندارد كه آنها مترصد باشند كه به محض ‍ تحقق نشانه ها، آماده مخالفت و كارشكنى شوند.
ب . بر فرض كه دشمنان ، حضرت مهدى ع نشانه هاى ظهور را هم بشناسند و بدانند، باز هم نمى توانند جلوى حركت او را بگيرند، زيرا مساءله ظهور امرى اتوماتيكى نيست كه تا آن نشانه ها آشكار شد، بدون فاصله محقق شود و در نتيجه آنها بتوانند ابراز مخالفت و كارشكنى بكنند. بلكه ظهور به اراده خداوند است هر گاه زمينه را مهيا ديد، به آن حضرت اذن ظهور مى دهد.
ج . نكته مهم تر اين كه ، به موجب روايات ، ظهور حضرت مهدى عج در شرايطى صورت مى گيرد كه به اراده خداوند، حيله گرى و توطئه دشمنان ، آشكار و خنثى مى گردد و دشمنان آن حضرت از رويارويى با وى ناتوان مى شوند و هر كارى بكنند نمى توانند به هدفهاى شوم خويش دست يابند. از اين روى ، اگر همه را به درستى بشناسند، باز هم نمى توانند از نشانه ها سوء استفاده بكنند و...
د. خداوندى كه ظهور حضرت مهدى ع را در آخرالزمان و در شرايطى كه دنيا در آتش ظلم و تباهى مى سوزد، مقرر داشته ، خود ضامن فراهم شدن شرايط و خنثى كردن توطئه دشمنان و محافظت از آن حضرت است . انقلاب حضرت مهدى ، انقلاب عادى نيست ، بلكه انقلابى است كه به اراده تحقق مى يابد و خداوند، بهترين پشتيبان و نگهدارنده آن است .
ه‍. از اين نكته نيز نبايد غافل بود كه عقايد انحرافى و باطل و ديد مادى مخالفان و دشمنان حضرت مهدى عج ، سبب مى شود كه براى همه اين مسائل توجيهات مادى داشته باشند و از واقعيتها و حقايق ، هيچگاه آگاه نشوند:
و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاءغشيناهم فهم لايبصرون 71.

پی‏نوشت‏ها:

1- لسان العرب ، ابن منظور، 9/67، نشر ادب الحوزه ، قم .
2- مراصد الاطلاع ، ج 1/239؛ وافى ، ج 2/442؛ مسايل العشره چاپ شده در مجموع مصناف شيخ مفيد، ج 3/122؛ غيبت نعمانى /252.
3- منتخب الاثر / 459؛ كتاب الغيبه ، نعمانى / 252؛ تاريخ الغيبه الكبرى / 449- 502.
4- منتخب الاثر / 459؛ كتاب الغيبه ، نعمانى / 252؛ تاريخ الغيبه الكبرى / 449- 502.
5- سوره سبا، آيه / 51.
6- ينابيع الموده ، سليمان بن ابراهيم قندوزى / 427، بصيرتى ، قم .
7- تاريخ غيبت كبرى / 521.
8- منتخب الاثر / 442، 445؛ وافى ج 2/443.
9- تاريخ غيبت كبرى /252.
10- كتاب الغيبه ، نعمانى /252.
11- همان مدرك .
12- تاريخ الغيبه الكبرى /525.
13- سوره كهف آيه /74.
14- منتخب الاثر /459.
15- تاريخ الغيبه الكبرى /511.
16- الارشاد، ج 2/374؛ اعلام الورى / 427.
17- بحار الانوار، ج 47/131، 132.
بعد از كشته شدن وليد بن عبدالملك و رو به زوال و ضعف نهادن حكومت بنى اميه ، عده اى از بنى هاشم و بنى عباس از جمله منصور و سفاح از بنى عباس و عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهيم از بنى عباس ، در منطقه ابواء در نزديكى مدينه جمع شدند و محمد بن عبدالله نفس زكيه را به خلافت برگزيدند و با او بيعت كردند. امام صادق ع پس از آن كه در جريان كارشان قرار گرفت به آنان فرمود:
اين كار را نكنيد؛ چه آن كه اگر بيعت شما با محمد نفس زكيه به تصور آن است كه او همان مهدى موعود عج است ، اين گمان خطاست و او مهدى موعود نيست و اين زمان نيز، زمان خروج وى نيست و اگر بيعت شما بدان جهت است كه خروج كنيد و امر به معروف و نهى از منكر كنيد، باز هم بيعت با محمد درست نيست ؛ زيرا در حالى كه عبدالله ، شيخ بنى هاشم هست ، چرا وى را بگذاريم و با پسرش بيعت كنيم .....
ر.ك . مقاتل الطالبين /205- 208. بحار الانوار، ج 46/53 - 187؛ ج 47/18، 276، ارشاد، 2/192؛ منتهى الآمال ، 1/327.
18- وافى ، ج 2/443.
19- كتاب الغيبه ، نعمانى ، 257، 258، 262؛ تاريخ مابعد الظهور 168، 178.
20- منتخب الاثر /459.
21- كتاب الغيبه ، نعمانى /354.
22- كتاب الغيبه ، شيخ طوسى /453، 454؛ بحارالانوار، ج 52/288، 290.
23- تاريخ ما بعد الظهور /176.
24- كشف الغمه ، ج 3/160؛ وافى ، ج 2/445، 446.
25- كتاب الغيبه ، شيخ طوسى /435؛ ارشاد، ج 2/371؛ كمال الدين /651؛ بحار الانوار، ج 52204.
26- كتاب الغيبه ، شيخ طوسى / 453؛ منتخب الاثر/ 464.
27- سنن ترمذى ، ج 4/507، 519؛ سنن ابى داود، ج 4/115؛ صحيح مسلم ، ج 18/8146.
28- بحار الانور، ج 52/193، كمال الدين / 525،526؛ كشف الغمه ، ج 3/281؛ مسائل العشر، چاپ شده در مجموعه مصنفات شيخ مفيد، 3/122.
29- ارشاد، ج 2/371؛ 9 سنن ابى داود، ج 4/121.
30- بحار الانوار، ج 52/209؛ كنز العمال ، ج 14/198 - 200.
31- كنزالعمال ، ج 14/200.
32- كنزالعمال ، ج 14/200.
33- همان مدرك / 231.
34- رساله يوحنا، باب 2، آيه 18 و 22.
35- كتاب الغيبة ، شيخ طوسى / 463.
36- بحارالانوار، ج 52 / 205.
37- همان مدرك / 197.
38- تاريخ غيبت كبرى / 532 - 536.
39- ينابع المودة / 431؛ بحارالانوار، ج 52 / 217؛ كتاب الغيبة ، شيخ طوسى / 452.
40- همان مدرك / 452.
41- ينابع الموده / 432، 433؛ كشف الغمة ، ج 3 / 262.
42- تاريخ غيبت كبرى / 458.
43- كتاب الغيبة ، نعمانى / 251.
44- همان مدرك / 271.
45- منتخب الاثر / 444؛ تاريخ ما بعد الظهور / 160.
46- منتخب الاثر / 441.
47- همان مدرك ؛ كتاب الغيبة ، نعمانى / 272.
48- منتخب الاثر / 441.
49- سنن ابى داود، ج 4 / 107؛ ج 14 / 264.
50- بحارالانوار، ج 51/320.
51- همان مدرك ، ج 52/256 - 260.
52- قيام و انقلاب مهدى / 66، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين ، قم .
53- كنزالمعال ، ج 14/263.
54- بحارالانوار، ج 51/84.
55- همان مدرك ، 52/243.
56- همان مدرك 52/243.
57- مجموعه مقالات و گفتارها در پيرامون حضرت مهدى / 207 ؛ دولة الموطئين للمهدى مهدى الفتلاوى / 82 - 86. انشارات الرسول المصطفى ، قم ؛ دراسات فى ولاية الفقيه ج 1/239.
58- در روايتى از امام كاظم ع مى خوانيم :
رجل من اهل قم ، يدعو الناس الى الحق ، يجتمع معه قوم كزبر الحديد، لا تزلهم الرياح العواصف ، و لا يملون من الحرب ، و يا يجبنون ، و على الله يتوكلون و العاقبة للمتقين . بحارالانوار ج 57/216.
مردى از اهالى قم قيام مى كند و مردمان را به سوى حق دعوت مى كند. گروهى كه همچون پاره اى فولاد، مقام هستند، گرد او جمع مى شوند. آنان را بادهاى سهمگين ، از پاى در نمى آورد و هيچ از جنگ خسته نمى شوند و نمى ترسند. بر خدا توكل مى كنند و عاقبت از آن متقين است .
59- ارشاد، ج 1/370.
60- كتاب الغيبة شيخ طوسى / 449.
61- اعلام الورى / 432.
62- تاريخ ما بعد الظهور / 191.
63- جامع الرواة ج 1/547.
64- بحارالانوار، ج 52/246، 251، 388.
65- منتخب الاءثر؛ سنن ابن ماجه ، ج 2/1353، صحيح مسلم ، ج 8/199؛ كنزالعمال ، ج 14/338 - 343؛ تاريخ غيبت كبرى / 526.
66- سوره كهف / 94، سوره انبياء / 96.
67- بحارالانوار، ج 52/194، كتاب الغيبة ، نعمانى / 252؛ ارشاد، ج 2/371.
68- دادگستر جهان / 220.
69- وافى ، ج 2/446.
70- بحارالانوار، ج 52/195.
71- علامات الظهور و الجزيرة الخضراء 50 - 57.

منبع:چشم براه مهدی علیه السلام




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.