زندگینامه ماکس وبر
نویسنده: محمدرضا پورمند
۲۱ آوریل سال ۱۸۶۴ تولد ماکس وبر در « ارفوت » ، در « تورنیگه » . پدرش حقوقدان بود ، از خانوادهی صاحبان صنایع و تجار نساجی « وستفالی » ، وی در سال ۱۸۶۹ با خانواده اش به برلن آمد و عضو « دیت » شهری ، نمایندهی « دیت » پروس و نمایندهی « رایشتاک » شد . وی جزو گروه لیبرال های دست راستی تحت رهبری « بنیگس » از اهالی « هانور » بود . مادرش « هلن فالنشاین – وبر» زنی با فرهنگ بسیار بود و بشدت نگران مسائل مذهبی و اجتماعی . وی ، تا لحظهی مرگش در ۱۹۱۹ با پسرش روابط فکری نزدیک داشت و آتش اشتیاق ایمان مذهبی را در نزد وی تیزتر می کرد . ماکس وبر ، در کودکی و نوجوانی اش ، اغلب روشنفکران و مردان سیاست مهم زمانه اش مانند « دیتلهی » « مومسن » ، « زیبل » ، « ترایچکه » ، « کاب » ، را در پذیرایی های پدر و مادرش ملاقات می کرد ۱۸۸۲ -ماکس وبر پس از گذراندن « آبی تور » ، تحصیلات عالی اش را در دانشگاه هیدلبرگ شروع کرد . وی که در دانشکدهی حقوق ثبت نام کرده بود . به تحصیل تاریخ ، اقتصاد ، فلسفه و الهیات هم پرداخت ، و ضمناً در تشریفات و دوئل های سازمان صنفی دانشجوئی خویش شرکت می کرد .
۱۸۸۳ -پس از سه نیم سال تحصیلی در هیدلبرگ ، ماکس وبر برای انجام خدمت نظام به مدت یک سال ، نخست به عنوان سرباز ساده و سپس به عنوان افسر به استراسبورگ رفت ، وی بعدهانسبت به دورهی افسری اش در ارتش امپراطوری احساس غرور بسیار می کرد .
۱۸۸۴ -ماکس وبر تحصیلات خود را در دانشگاههای « برلن » و « گوتینگن » از سر می گیرد
۱۸۸۳ - وبر نخستین امتحاتات حقوق را می گذارند .
۱۸۸۷ -۸۸ وبر در چندین مانور نظامی در « آلزاس » و پروش شرقی شرکت می کند . عضو « انجمن سیاست اجتماعی » که در برگیرنده دانشگاهیان با تمایلات اجتماعی گوناگون است می شود . این انجمن در سال ۱۸۷۲ توسط گ . شمولر تأسیس شده بود و زیر نفوذ « سوسیالیست های دانشگاهی » بود .
۱۸۸۹- ماکس وبر رسالهی دکترای حقوق اش را دربارهی تاریخ بنگاههای تجاری در قرون وسطی در برلن می گذارند . ایتالیائی و اسپانیایی را می آموزد . برای وکالت در دادگاه برلن ثبت نام می کند .
۱۸۹۰ –امتحانات جدید حقوق – وبر بنابه در خواست « انجمن سیاست اجتماعی » پژوهشی را دربارهی وضع دهقانان پروس شرقی شروع می کند .
۱۸۹۱- نگارش تاریخ کشاورزی روم و معنای آن از نظر حقوق عمومی و خصوصی . وبر این رساله را برای احراز صلاحیت حقوق نوشته بود و برای دفاع از آن گفت و گویی با « مومس » داشت که منجر به اعطای شغلی به وی در دانشکدهی حقوق برلن شد . از این تاریخ وبر حرفهی استادی دانشگاه را شروع می کند.
۱۸۹۲- وبر گزارشی دربارهی وضعیت کارگران روستائی در آلمان شرقی تسلیم می کند .
۱۸۹۳- ازدواج وبر با « ماریان شنیتگر » .
۱۸۹۴- وبر استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه « فریبورک » می شود نگارش : گرایشهای موجود در تحول وضعیت کارگران روستایی آلمان شرقی .
۱۸۹۵- مسافرت به اسکاتلند و ایرلند - شروع تدریس در « فریبورک » با کنفرانسی دربارهی « دولت ملی و سیاست اقتصادی» .
۱۸۹۶-پذیرش کرسی استادی در دانشگاه « هیدلبرگ » به دنبال باز نشسته شدن « نی » در انجا نگارش : علل اجتماعی انحطاط تمدن کهن
۱۸۹۷-یک بیماری عصبی شدید وبر را مجبور به ترک کار به مدت چهار سال می کند . وبر به ایتالیا ، « کرس » و « سوئیس » مسافرت می کند تا آرامشی باز یابد .
۱۸۹۹- وبر به میل خود از عضویت در « اتحادیهی پان ژرمنیست » ها کناره می گیرد .
۱۹۰۲- وبر تدریس در هیدلبرگ را از سر می گیرد اما دیگر آن امکان زندگی دانشگاهی فعالی مانند گذشته را ندارد .
۱۹۰۳- بنیاد گذاری « آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی » با همکاری « ورنر سومبارت » .
۱۹۰۴- مسافرت به ایالات متحده برای شرکت در کنگره علوم اجتماعی در « سنت لوئیس » . زندگی در قارهی جدید تأثیری شگرف بر وبر می نهد . در « سنت لوئیس » وبر کنفرانسی درباره سرمایه داری و جامعهی روستایی در آلمان می دهد . در همین سال وبر بخش نخست اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری و نیز مقالهی دربارهی « عینیت شناخت در علوم و سیاست اجتماعی » را منتشر می کند .
۱۹۰۵- انقلاب روسیه سبب جلب توجه وبر به مسائل امپراطوری تزایا می شود و وی برای مطالعهی اسناد دست اول به آموزش زبان روسی می پردازد. انتشار بخش دوم اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری .
۱۹۰۶- انتشار وضعیت موکراسی بورژوائی در روسیه ؛ تحول روسیه به سوی حکومت مشروطهی ظاهری ؛ مطالعاتی انتقادی در منطق علوم فرهنگ ، فرقههای پروتستانی و روح سرمایه داری .
۱۹۰۷- ثروتی به ارث وی می رسد و سبب می شود که وبر از کارهای دیگر دست کشیده تمام وقت خود را مصروف کار علمی اش کند .
۱۹۰۸- وبر به روانشناسی اجتماعی صنعت توجه پیدا می کند و دو مقاله در همین زمینه منتشر می کند . در سالن هیدلبرگ بیشتر دانشمندان آلمان معاصر خود را مانند” ویندلباند”،”یلی نک ” ، ” ترولچ” ، “نومان” ، “سومبارت” ، “زیمل”، “میشلز”،”تونیس”، پذیرا می شود و دانشگاهیان جوانی چون “گئورگ لوکاچ” . “لوئن اشتاین” را راهنمایی می کند . وی همچنین به سازمان دادن انجمن آلمانی جامعه شناسی می پردازد و دست به انتشار مجموعهای از آثار علوم اجتماعی می زند .
۱۹۰۹- انتشار روابط تولید در کشاورزی عهد باستان ، شروع نگارش : جامعه و اقتصاد.
۱۹۱۰- در کنگرهی انجمن آلمانی جامعه شناسی و بر بر ضد ایدئولوژی نژادگرائی صریحاً موضع می گیرد .
۱۹۱۲- وبر از هیئت مدیرهی انجمن آلمانی جامعه شناسی به دلیل اختلاف نظر بر سر مسألهی بیطرفی اخلاقی کنار می گیرد .
۱۹۱۳- انتشار : « مقالهای در باب برخی مقولات جامعه شناسی تفهمی ».
۱۹۱۴- با شروع جنگ ماکس وبر تقاضای اعزام شدن به خدمت می کند . ولی تا پایان ۱۹۱۵ گروهی از بیمارستانهای مستقر در منطقهی هیدلبرگ را اداره می کند .
۱۹۱۵- انتشار اخلاق اقتصادی مذاهب جهان ( « مقدمه » و « کنفوسیوس و تائو » .
۱۹۱۶-۱۷ انجام مأموریت های رسمی گوناگون در بروکسل ، وین و بودابست ؛ دست زدن به اقدامات متعدد به منظور متقاعد کردن رهبران آلمان به پرهیز از گسترش دامنهی جنگ ، ضمن آنکه وبر رسالت آلمان را برای ورود به صحنهی سیاست جهانی تصدیق کرده روسیه را مهمترین تهدید می داند .
انتشار فصولی از جامعه شناسی دین در ۱۹۱۶ شامل مباحث راجع به « هندوئیسم و بودیسم » و ۱۹۱۷ شامل
« یهودیت قدیم »
۱۹۱۸- مسافرت به وین در ماه آوریل برای تدریس در دانشگاه. وبر در این دوره از کار دانشگاهی جامعه شناسی سیاسی و دینی خود را به عنوان « انتقادی مثبت از دریافت مادی تاریخ » عرضه می دارد .
زمستان همین سال دو کنفرانس در دانشگاه مونیخ می دهد : « شغل و مشی دانشمند » ، « شغل و مشی مرد سیاسی » .
پس از تسلیم آلمان ، وبر به عنوان کارشناس در هیأت نمایندگی آلمان در کاخ و ورسای کار می کند . انتشار « مقالهای دربارهی بیطرفی اخلاقی در علوم جامعه شناسی و اقتصادی » .
۱۹۱۹ – قبول کرسی تدریس در دانشگاه مونیخ به جای « برنتانو ». درس وی در سال تحصیلی ۲۰-۱۹۱۹ به « تاریخ اقتصادی عمومی » اختصاص می یابد و به همین عنوان در ۱۹۲۴ منتشر می شود . وبر ، که بدون شور و شوق به جمهوری گرائیده ، و در مونیخ شاهد دیکتاتوری انقلابی کورت ایزنر است ، به عضویت کمیسیونی در می آید که می بایست قانون اساسی و یمار را بنویسد . وبر به نگارش اقتصادی و جامعه که نخستین نمونه هایش در ۱۹۱۹ چاپ می شوند همچنان ادامه می دهد . با اینهمه کتاب مذکور نا تمام می ماند .
۱۴ ژوئن ۱۹۲۰ . مرگ و بر در مونیخ
۱۹۲۲- انتشار اقتصاد و جامعه توسط « ماریان وبر » چاپهای کاملتری از این کتاب بعدها در ۱۹۲۵ و ۱۹۵۶ منتشر شد .
علم طبیعی، علم اجتماعی و ربط ارزشی
نمونة آرمانی « وبر »
علیت
انواع اقتدار
کارکرد افکار
طبقه ، منزلت و قدرت
دیوانسالاری
عقلایی شدن و افسون زدایی
فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:
ماکس وبر جامعه شناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی می دانست. او به خاطر تأکید تحلیلی بر کنشگران فردی، از بسیاری از پیشینیان متفاوت بود، زیرا که تحلیل جامعه شناختی آن ها بیشتر بر صورت های ساختاری- اجتماعی مبتنی بود. اسپنسر بیشتر به قضیه تکامل هیئت اجتماعی در مقایسه با ارگانیسم فردی پرداخته بود. علاقه اصلی دورکیم معطوف به تنظیم های اجتماعی ای بود که انسجام ساختارهای اجتماعی را حفظ می کنند. مارکس در تحلیل های اجتماعی اش، بیشتر به کشمکش های طبقات اجتماعی در چهارچوب ساختارهای اجتماعی و روابط تولیدی می پرداخت. اما وبر بر خلاف همه این ها، تاکید اصلی اش متوجه معانی ذهنی ای است که انسان ها کنشگر به کنش های شان نسبت می دهند و جهت گیری های متقابل این کنش ها را در چهارچوب زمینه های تاریخی-اجتماعی، مورد بررسی قرار میدهد. وبر می گفت که رفتاری که از یک چنین معنایی بویی نبرده باشد در خارج از پهنه جامعه شناسی جای می گیرد.
معقولیت غایتمندانه که هم هدف و هم وسایل آن معقولانه برگزیده می شوند، در کار آن مهندسی نمودار است که با کارآترین فن ارتباط وسایل به اهداف، پلی را می سازد.
معقولیت معطوف به ارزش، در تلاش برای تحقق یک هدف ذاتی نمایان می شود، هدفی که به خودی خود معقول نیست- مانند دستیابی به رستگاری- اما می تواند با وسایل معقول پیگیری شود- مانند رفتار کسانی که در خدمت مذهبی یک فرقه بنیادگرا کار می کنند.
سرانجام این که کنش سنتی به راهنمایی عادات مرسوم فکری و با اتکاء بر « گذشته ازلی» انجام می گیرد؛ نمونه این رفتار در هر یک از مجامع کلیمیان درست آیین دیده می شود.
این طبقه بندی از انوع کنش ها از دو جهت به کار وبر می خورد، زیرا که از یک سوی به وبر اجازه می دهد که به تمایزهای سنخ شناختی خویش دست یابد مانند تمایز انواع اقتدار، و از سوی دیگر مبنایی را برای او فراهم می سازد تا مسیر تحول تاریخی غرب را بر آن مبنا مورد بررسی قرار دهد.
ریمون آرون حق دارد که کار وبر را بسان « نمونه یک نوع جامعه شناسی هم تاریخی و هم دستگاهمند» می انگارد.
کنش اجتماعی در جامعه نوین غرب:
وبر بیشتر به جامعه نوین غرب پرداخته بود، یعنی همان جامعه ای که به نظر او، رفتار افراد آن هر چه بیشتر تحت سلطه معقولیت هدفدار در آمده است، حال آنکه در دوران پیش از این، رفتار انسان ها برانگیخته سنت، محبت یا معقولیت معطوف به ارزش بود. بررسی هایی که وبر از جوامع غیر غربی کرده بود، بیشتر برای روشن تر ساختن این تحول شاخص غرب طراحی شده بودند.
کارل مانهایم این قضیه را به خوبی مطرح می سازد، زمانی که می گوید « کل کار ماکس وبر بر محور این پرسش دور می زند که کدامیک از عوامل اجتماعی، معقولیت تمدن غرب را پدید آورده اند». وبر استدلال می کرد که در جامعه نوین، چه در پهنه سیاست یا اقتصاد و چه در قلمرو قانون و حتی در روابط متقابل شخصی، روش کارآی کاربرد وسایل متناسب با اهداف، مسلط شده و جانشین محرک های دیگر کنش اجتماعی گشته است.
فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:
نظریه پردازان پیش از وبر می کوشیدند که گرایش های تاریخی یا تکاملی عمده جامعه غربی را بر حسب ساختارهای اجتماعی در نظر گیرند؛ برای مثال، مفهوم مورد نظر تونیس، مستلزم تغییر جهت از اجتماع به تجمع غایتمند بود. مفهوم مین تغییر از جامعه مبتنی بر منزلت به جامعه مبتنی بر قرارداد را پیش کشیده بود و برداشت امیل دورکیم، مبتنی بر حرکت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک بود. اما وبر در همین مورد پیشنهاد کرده بود که نشانه های بازر و اساسی انسان نوین غربی را باید بر حسب دگرگونی های چشمگیر در موقعیت تاریخی و اجتماعی. وبر که نمی خواست خود را به هرگونه تفسیر « مادی اندیشانه» یا « ایدآلیستی» تاریخ پایبند سازد، واحد نهایی تحلیل خود را همان شخص کنشگر عینی می دانست.
جامعه شناسی تفسیری، فرد و کنش او را به عنوان واحد اساسی و اتم خود در نظر می گیرد… فرد بالاترین حد و تنها حامل رفتار معنی دار است…….. مفاهیمی چون دولت، « تجمع، فئودالیسم و نظایر آن، مقولات خاصی از کنش متقابل انسانی را مشخص می سازند. از همین روی، وظیفه جامعه شناسی، تقلیل این مفاهیم به کنش « قابل فهم» است که بدون استثناء در مورد کنش های یکایک افراد بشر صادق است.
تأکید وبر بر جهتگیری های متقابل کنشگران اجتماعی و انگیزه های « قابل فهم» کنش های آن ها، از ملاحظات روش شناختی ای مایه می گیرد که رهیافت او را از آن دیگران متمایز می سازند.
نمونه آرمانی چیست؟
مثال:
نمونه آرمانی از پروتستان و کاتولیک
مثال:
پروتستان های معمولی در یک ناحیه معین یا در یک زمان مشخص ،ممکن است با پروتستان های آرمانی نمونه یکسره متفاوت باشند . نمونه آرمانی مستلزم تشدید روش های نوعی رفتار است . بسیاری از نمونه های آرمانی وبر به جمعیت ها بیشتر راجع اند تا کنش های اجتماعی افراد ، اما روابط اجتماعی در درون این جمعیت ها بر این احتمال مبتنی اند که کنشگران ترکیب کننده این جمعیت ها به کنش های اجتماعی مورد انتظار مبادرت خواهند ورزید . یک نمونة آرمانی با واقعیت عینی هرگز مطابقت ندارد ، بلکه همیشه دست کم یک گام از آن دور است .این نمونه بر پایة برخی از عناصر واقعیت ساخته می شود و یک کل منطقاً دقیق ومنسجمی را می سازد که هرگز نمی توان آن را در واقعیت پیدا کرد . تجسم تجربی و تمام عیار اخلاق پروتستانی یا « رهبری فرهنمند » و یا « پیامبر نمونه » هرگز رخ نداده است .
این نمونه همچنین به ما اجازه می دهد که میان رفتار کسانی که از هیئت های مذهبی کاتولیک هواداری می کردند و رفتار آن هایی که از مجامع پروتستان پیروی می کردند تفاوت قایل شویم؛ و سرانجام می توانیم در مورد ربط های پروتستانتیسم با پیدایش سرمایه داری نوین ( البته بر جسب نمونة آرمانی آن ها ) ،همبستگی ها و نسبت های علی برقرار کنیم . به گفته ژولین فروند ، _ نمونةآرمانی با وجود غیر واقعی بودن این خاصیت را دارد که ما را به یک ابزار مفهومی مجهز می سازد . همان ابزاری که با آن می توانیم تحول واقعی را اندازه گیری کنیم و مهمترین عناصر واقعیت تجربی را روشن سازیم_ .
_نخستین نمونة آرمانی ریشه در ویژگی های تاریخی_ دارد ،مانند نمونه های « شهر غربی » ، « اخلاق پروتستانی » یا « سرمایه داری نوین » . این ویژگی ها به پدیده هایی راجع اند که تنها در دوران تاریخی خاص و حوزه های مشخص فرهنگی نمایان می شوند.
نمونة نوع دوم ، عناصر انتزاعی واقعیت اجتماعی را در بر می گیرد – مانند مفاهیمی چون دیوانسالاری » و فئودالیسم - که ممکن است در انواع زمینه های تاریخی و فرهنگی پیدا شوند.
سرانجام ، سومین نوع نمونة آرمانی همان است که ریمون آرون آن را « بازسازی عقلایی یک نوع رفتار خاص » خوانده است . به نظر وبر ، همه قضایای نظریة اقتصادی در این مقوله جای می گیرند ؛ زیرا این قضایا به شیوه هایی راجع اند که انسان ها به انگیزه های صرفاً اقتصادی و به عنوان انسان های اقتصادی محض ، در رفتارشان به آن شیوه ها عمل می کنند .
احتمال
جهت تاریخی و جهت جامعه شناختی علیت وبر
مثال
نتیجه مثال
به هر روی ، تأکید او بر تصادف یا احتمال ،هیچ ربطی به پشتیبانی از ارادة آزاد یا پیش بینی ناپذیری رفتار بشری ندارد . برای مثال وبر چنین برهان می آورد که کنش انسانی تنها در مورد دیوانگان به راستی پیش بینی ناپذیر است ،حال آن که ما برای آن کنش های معقولانه ای که آگاهانه انجام می دهیم ، بالاترین درجةاحساس آزادی تجربی را قایلیم این حس آزادی ذهنی بی آن که ریشه در پیش بینی ناپذیری و نابخردانگی داشته باشد،دقیقاً از موقعیت هایی سرچشمه می گیرد که می توان آن ها را معقولانه پیش بینی کرد و تحت تسلط در آورد.
از این روی ،مفهوم احتمال یا تصادف وبر بر پایة یک نوع فلسفه مابعدطبیعی مبتنی بر ارادة آزاد استوار نیست ، بلکه از شناخت او از دشواری های استقرار روابط علی تام و همه جانبه مایه می گیرد . به نظر وبر ،یقین تجربی عینی در تحقیق اجتماعی ، بس دست نیافتنی است . او چنین نتیجه می گیرد که بهترین کاری که یک محقق می تواند انجام دهد ، این است که انواع زنجیره های علی ای را که می توانند به تعیین ماهیت موضوع مورد بررسی کمک کنند ،دنبال نماید .
احتمال
زمانی که وبر مفهوم احتمال را در عبارات توضیحی اش به کار می برد – برای مثال در توضیح این که یک رابطه موجود تا زمانی خواهد بود که احتمال آن وجود داشته باشد که از یک هنجار رفتاری همچنان پیروی خواهد شد – یک چنین ملاحظاتی را در نظر دارد در اینجا احتمال به این معنی در نظر گرفته می شود که انسان ها در یک زمینة اجتماعی مشخص ،به احتمال زیاد رفتارشان را بر حسب چشمداشت های هنجارهای اجتماعی جهت خواهند داد . اما این امر همیشه محتمل است و هرگز قطعی نیست ،زیرا باید این نکته را نیز در نظر داشت که در مورد برخی از کنشگران ،زنجیرههای علیتی که به روابط منحصر به فرد آن ها اختصاص دارند ،ممکن است آن ها را از احتمال مورد انتظار دور سازند .
علیت جامعه شناختی در جستجوی علت های اقتصادی ،جمعیت شناسی و بویژه علل اجتماعی همة انقلاب ها است و می خواهد علل نمونه های آرمانی خاص انقلاب ها را پیدا کند .وبر یادآور شده بود که کار جستجوی علل تاریخی ،بر اثر آنچه که تجارب ذهنی اش می خوانند ،آسانتر شده است .
مثال
وقتی می شنویم که شلیک دو گلوله در برلین به سال ۱۸۴۸ ، انقلاب ۱۸۴۸ آلمان را آغاز کرد ، باید بپرسیم که اگر این گلوله ها شلیک نمی شدند ،آیا باز هم این انقلاب رخ می داد؟ اگر به این نتیجه برسیم که این انقلاب بدون شلیک این گلوله ها نیز به هر صورت رخ می داد ، پس باید این گلوله ها را به عنوان علل انقلابی که پس از شلیک این گلوله ها رخ داد ، حذف کنیم .
اگر در ذهن ما این پرسش مطرح شود که شاید نبردماراتون علت عمده تحول بعدی تمدن هلنی بوده باشد ، در همان زمان ،تجربة ذهنی تسلط ایرانیان بر یونانیان نیز باید برای ما مطرح شده باشد . یک چنین تجربه ای به ما چنین حکم خواهد کرد که اگر آتنی ها نبرد ماراتون را می باختند ، یونان تحت تسلط ایران می بایست جامعه ای اساساً متفاوت با یونان پیش از این نبرد بوده باشد . پس ما می توانیم بر پایة احتمال به این نتیجه رسیم که نبرد ماراتون با تضمین استقلال دولتشهرهای پونان ، در واقع عامل عمده ای در تحول بعدی تمدن یونانی بود.
نتیجه مثال
ارزیابی اهمیت یک واقعیت تاریخی با طرح این پرسش آغاز می شود که اگر این واقعیت از مجموعة عوامل تعیین کننده در موضوع مورد بررسی حذف می شد و یا در صورت تغییر مسیر این واقعیت ،آیا بر حسب قواعد کلی تجربی ، مسیر رویدادها می توانست از نظر خصوصیات تعیین کننده جهت متفاوتی به خود گیرد .
وبر استدلال می کند که علیت جامعه شناختی مستلزم عملکرد در یک چهار چوب احتمالی است . برای مثال ،این نوع تعمیم می کوشد تا اثبات کند که پیدایش سرمایه داری به یک نوع شخصیت خاصی نیاز دارد که با مواعظ روحانیون کالونیست شکل گرفته باشد .
دلیل این قضیه زمانی به دست می آید که از طریق تجربة ذهنی یا بررسی تطبیقی در فرهنگ های دیگر اثبات شده باشد که سرمایه داری نوین نمی توانست بدون وجود چنین شخصیت هایی تحول یافته باشد . پس کالونیسم را باید گر چه نه به عنوان تنها علت ، دست کم به عنوان یکی از علت های پیدایش سرمایه داری در نظر گرفت .
این مثال ما را متوجه این واقعیت می سازد که بازاندیشی های روش شناختی وبر همچون ابزاری در بررسی های اساسی اش به کار آمدند با این همه ،او روش شناسی را برای نفس روش شناختی نمی خواست ، بلکه مانند بسیاری از دانشمندان دیگر ، همیشه از اصول روش شناختی خودش پیروی نمی کرد . او با وجود تأکید نومینالیستی اش بر شخص کنشگر به عنوان واحد تحلیل ، نظریه ای درباره قشر بندی اجتماعی به پیش کشید که بیشتر بر پایة تبیین های ساختاری استوار است تا نظریة ذهنی تمایزهای طبقاتی .
۱۸۸۳ -پس از سه نیم سال تحصیلی در هیدلبرگ ، ماکس وبر برای انجام خدمت نظام به مدت یک سال ، نخست به عنوان سرباز ساده و سپس به عنوان افسر به استراسبورگ رفت ، وی بعدهانسبت به دورهی افسری اش در ارتش امپراطوری احساس غرور بسیار می کرد .
۱۸۸۴ -ماکس وبر تحصیلات خود را در دانشگاههای « برلن » و « گوتینگن » از سر می گیرد
۱۸۸۳ - وبر نخستین امتحاتات حقوق را می گذارند .
۱۸۸۷ -۸۸ وبر در چندین مانور نظامی در « آلزاس » و پروش شرقی شرکت می کند . عضو « انجمن سیاست اجتماعی » که در برگیرنده دانشگاهیان با تمایلات اجتماعی گوناگون است می شود . این انجمن در سال ۱۸۷۲ توسط گ . شمولر تأسیس شده بود و زیر نفوذ « سوسیالیست های دانشگاهی » بود .
۱۸۸۹- ماکس وبر رسالهی دکترای حقوق اش را دربارهی تاریخ بنگاههای تجاری در قرون وسطی در برلن می گذارند . ایتالیائی و اسپانیایی را می آموزد . برای وکالت در دادگاه برلن ثبت نام می کند .
۱۸۹۰ –امتحانات جدید حقوق – وبر بنابه در خواست « انجمن سیاست اجتماعی » پژوهشی را دربارهی وضع دهقانان پروس شرقی شروع می کند .
۱۸۹۱- نگارش تاریخ کشاورزی روم و معنای آن از نظر حقوق عمومی و خصوصی . وبر این رساله را برای احراز صلاحیت حقوق نوشته بود و برای دفاع از آن گفت و گویی با « مومس » داشت که منجر به اعطای شغلی به وی در دانشکدهی حقوق برلن شد . از این تاریخ وبر حرفهی استادی دانشگاه را شروع می کند.
۱۸۹۲- وبر گزارشی دربارهی وضعیت کارگران روستائی در آلمان شرقی تسلیم می کند .
۱۸۹۳- ازدواج وبر با « ماریان شنیتگر » .
۱۸۹۴- وبر استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه « فریبورک » می شود نگارش : گرایشهای موجود در تحول وضعیت کارگران روستایی آلمان شرقی .
۱۸۹۵- مسافرت به اسکاتلند و ایرلند - شروع تدریس در « فریبورک » با کنفرانسی دربارهی « دولت ملی و سیاست اقتصادی» .
۱۸۹۶-پذیرش کرسی استادی در دانشگاه « هیدلبرگ » به دنبال باز نشسته شدن « نی » در انجا نگارش : علل اجتماعی انحطاط تمدن کهن
۱۸۹۷-یک بیماری عصبی شدید وبر را مجبور به ترک کار به مدت چهار سال می کند . وبر به ایتالیا ، « کرس » و « سوئیس » مسافرت می کند تا آرامشی باز یابد .
۱۸۹۹- وبر به میل خود از عضویت در « اتحادیهی پان ژرمنیست » ها کناره می گیرد .
۱۹۰۲- وبر تدریس در هیدلبرگ را از سر می گیرد اما دیگر آن امکان زندگی دانشگاهی فعالی مانند گذشته را ندارد .
۱۹۰۳- بنیاد گذاری « آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی » با همکاری « ورنر سومبارت » .
۱۹۰۴- مسافرت به ایالات متحده برای شرکت در کنگره علوم اجتماعی در « سنت لوئیس » . زندگی در قارهی جدید تأثیری شگرف بر وبر می نهد . در « سنت لوئیس » وبر کنفرانسی درباره سرمایه داری و جامعهی روستایی در آلمان می دهد . در همین سال وبر بخش نخست اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری و نیز مقالهی دربارهی « عینیت شناخت در علوم و سیاست اجتماعی » را منتشر می کند .
۱۹۰۵- انقلاب روسیه سبب جلب توجه وبر به مسائل امپراطوری تزایا می شود و وی برای مطالعهی اسناد دست اول به آموزش زبان روسی می پردازد. انتشار بخش دوم اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری .
۱۹۰۶- انتشار وضعیت موکراسی بورژوائی در روسیه ؛ تحول روسیه به سوی حکومت مشروطهی ظاهری ؛ مطالعاتی انتقادی در منطق علوم فرهنگ ، فرقههای پروتستانی و روح سرمایه داری .
۱۹۰۷- ثروتی به ارث وی می رسد و سبب می شود که وبر از کارهای دیگر دست کشیده تمام وقت خود را مصروف کار علمی اش کند .
۱۹۰۸- وبر به روانشناسی اجتماعی صنعت توجه پیدا می کند و دو مقاله در همین زمینه منتشر می کند . در سالن هیدلبرگ بیشتر دانشمندان آلمان معاصر خود را مانند” ویندلباند”،”یلی نک ” ، ” ترولچ” ، “نومان” ، “سومبارت” ، “زیمل”، “میشلز”،”تونیس”، پذیرا می شود و دانشگاهیان جوانی چون “گئورگ لوکاچ” . “لوئن اشتاین” را راهنمایی می کند . وی همچنین به سازمان دادن انجمن آلمانی جامعه شناسی می پردازد و دست به انتشار مجموعهای از آثار علوم اجتماعی می زند .
۱۹۰۹- انتشار روابط تولید در کشاورزی عهد باستان ، شروع نگارش : جامعه و اقتصاد.
۱۹۱۰- در کنگرهی انجمن آلمانی جامعه شناسی و بر بر ضد ایدئولوژی نژادگرائی صریحاً موضع می گیرد .
۱۹۱۲- وبر از هیئت مدیرهی انجمن آلمانی جامعه شناسی به دلیل اختلاف نظر بر سر مسألهی بیطرفی اخلاقی کنار می گیرد .
۱۹۱۳- انتشار : « مقالهای در باب برخی مقولات جامعه شناسی تفهمی ».
۱۹۱۴- با شروع جنگ ماکس وبر تقاضای اعزام شدن به خدمت می کند . ولی تا پایان ۱۹۱۵ گروهی از بیمارستانهای مستقر در منطقهی هیدلبرگ را اداره می کند .
۱۹۱۵- انتشار اخلاق اقتصادی مذاهب جهان ( « مقدمه » و « کنفوسیوس و تائو » .
۱۹۱۶-۱۷ انجام مأموریت های رسمی گوناگون در بروکسل ، وین و بودابست ؛ دست زدن به اقدامات متعدد به منظور متقاعد کردن رهبران آلمان به پرهیز از گسترش دامنهی جنگ ، ضمن آنکه وبر رسالت آلمان را برای ورود به صحنهی سیاست جهانی تصدیق کرده روسیه را مهمترین تهدید می داند .
انتشار فصولی از جامعه شناسی دین در ۱۹۱۶ شامل مباحث راجع به « هندوئیسم و بودیسم » و ۱۹۱۷ شامل
« یهودیت قدیم »
۱۹۱۸- مسافرت به وین در ماه آوریل برای تدریس در دانشگاه. وبر در این دوره از کار دانشگاهی جامعه شناسی سیاسی و دینی خود را به عنوان « انتقادی مثبت از دریافت مادی تاریخ » عرضه می دارد .
زمستان همین سال دو کنفرانس در دانشگاه مونیخ می دهد : « شغل و مشی دانشمند » ، « شغل و مشی مرد سیاسی » .
پس از تسلیم آلمان ، وبر به عنوان کارشناس در هیأت نمایندگی آلمان در کاخ و ورسای کار می کند . انتشار « مقالهای دربارهی بیطرفی اخلاقی در علوم جامعه شناسی و اقتصادی » .
۱۹۱۹ – قبول کرسی تدریس در دانشگاه مونیخ به جای « برنتانو ». درس وی در سال تحصیلی ۲۰-۱۹۱۹ به « تاریخ اقتصادی عمومی » اختصاص می یابد و به همین عنوان در ۱۹۲۴ منتشر می شود . وبر ، که بدون شور و شوق به جمهوری گرائیده ، و در مونیخ شاهد دیکتاتوری انقلابی کورت ایزنر است ، به عضویت کمیسیونی در می آید که می بایست قانون اساسی و یمار را بنویسد . وبر به نگارش اقتصادی و جامعه که نخستین نمونه هایش در ۱۹۱۹ چاپ می شوند همچنان ادامه می دهد . با اینهمه کتاب مذکور نا تمام می ماند .
۱۴ ژوئن ۱۹۲۰ . مرگ و بر در مونیخ
۱۹۲۲- انتشار اقتصاد و جامعه توسط « ماریان وبر » چاپهای کاملتری از این کتاب بعدها در ۱۹۲۵ و ۱۹۵۶ منتشر شد .
نظریات و اندیشه های وبر :
علم طبیعی، علم اجتماعی و ربط ارزشی
نمونة آرمانی « وبر »
علیت
انواع اقتدار
کارکرد افکار
طبقه ، منزلت و قدرت
دیوانسالاری
عقلایی شدن و افسون زدایی
جامعه شناسی وبر :
فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:
ماکس وبر جامعه شناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی می دانست. او به خاطر تأکید تحلیلی بر کنشگران فردی، از بسیاری از پیشینیان متفاوت بود، زیرا که تحلیل جامعه شناختی آن ها بیشتر بر صورت های ساختاری- اجتماعی مبتنی بود. اسپنسر بیشتر به قضیه تکامل هیئت اجتماعی در مقایسه با ارگانیسم فردی پرداخته بود. علاقه اصلی دورکیم معطوف به تنظیم های اجتماعی ای بود که انسجام ساختارهای اجتماعی را حفظ می کنند. مارکس در تحلیل های اجتماعی اش، بیشتر به کشمکش های طبقات اجتماعی در چهارچوب ساختارهای اجتماعی و روابط تولیدی می پرداخت. اما وبر بر خلاف همه این ها، تاکید اصلی اش متوجه معانی ذهنی ای است که انسان ها کنشگر به کنش های شان نسبت می دهند و جهت گیری های متقابل این کنش ها را در چهارچوب زمینه های تاریخی-اجتماعی، مورد بررسی قرار میدهد. وبر می گفت که رفتاری که از یک چنین معنایی بویی نبرده باشد در خارج از پهنه جامعه شناسی جای می گیرد.
انواع کنش اجتماعی
معقولیت غایتمندانه که هم هدف و هم وسایل آن معقولانه برگزیده می شوند، در کار آن مهندسی نمودار است که با کارآترین فن ارتباط وسایل به اهداف، پلی را می سازد.
معقولیت معطوف به ارزش، در تلاش برای تحقق یک هدف ذاتی نمایان می شود، هدفی که به خودی خود معقول نیست- مانند دستیابی به رستگاری- اما می تواند با وسایل معقول پیگیری شود- مانند رفتار کسانی که در خدمت مذهبی یک فرقه بنیادگرا کار می کنند.
سرانجام این که کنش سنتی به راهنمایی عادات مرسوم فکری و با اتکاء بر « گذشته ازلی» انجام می گیرد؛ نمونه این رفتار در هر یک از مجامع کلیمیان درست آیین دیده می شود.
این طبقه بندی از انوع کنش ها از دو جهت به کار وبر می خورد، زیرا که از یک سوی به وبر اجازه می دهد که به تمایزهای سنخ شناختی خویش دست یابد مانند تمایز انواع اقتدار، و از سوی دیگر مبنایی را برای او فراهم می سازد تا مسیر تحول تاریخی غرب را بر آن مبنا مورد بررسی قرار دهد.
ریمون آرون حق دارد که کار وبر را بسان « نمونه یک نوع جامعه شناسی هم تاریخی و هم دستگاهمند» می انگارد.
کنش اجتماعی در جامعه نوین غرب:
وبر بیشتر به جامعه نوین غرب پرداخته بود، یعنی همان جامعه ای که به نظر او، رفتار افراد آن هر چه بیشتر تحت سلطه معقولیت هدفدار در آمده است، حال آنکه در دوران پیش از این، رفتار انسان ها برانگیخته سنت، محبت یا معقولیت معطوف به ارزش بود. بررسی هایی که وبر از جوامع غیر غربی کرده بود، بیشتر برای روشن تر ساختن این تحول شاخص غرب طراحی شده بودند.
کارل مانهایم این قضیه را به خوبی مطرح می سازد، زمانی که می گوید « کل کار ماکس وبر بر محور این پرسش دور می زند که کدامیک از عوامل اجتماعی، معقولیت تمدن غرب را پدید آورده اند». وبر استدلال می کرد که در جامعه نوین، چه در پهنه سیاست یا اقتصاد و چه در قلمرو قانون و حتی در روابط متقابل شخصی، روش کارآی کاربرد وسایل متناسب با اهداف، مسلط شده و جانشین محرک های دیگر کنش اجتماعی گشته است.
فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:
نظریه پردازان پیش از وبر می کوشیدند که گرایش های تاریخی یا تکاملی عمده جامعه غربی را بر حسب ساختارهای اجتماعی در نظر گیرند؛ برای مثال، مفهوم مورد نظر تونیس، مستلزم تغییر جهت از اجتماع به تجمع غایتمند بود. مفهوم مین تغییر از جامعه مبتنی بر منزلت به جامعه مبتنی بر قرارداد را پیش کشیده بود و برداشت امیل دورکیم، مبتنی بر حرکت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک بود. اما وبر در همین مورد پیشنهاد کرده بود که نشانه های بازر و اساسی انسان نوین غربی را باید بر حسب دگرگونی های چشمگیر در موقعیت تاریخی و اجتماعی. وبر که نمی خواست خود را به هرگونه تفسیر « مادی اندیشانه» یا « ایدآلیستی» تاریخ پایبند سازد، واحد نهایی تحلیل خود را همان شخص کنشگر عینی می دانست.
جامعه شناسی تفسیری، فرد و کنش او را به عنوان واحد اساسی و اتم خود در نظر می گیرد… فرد بالاترین حد و تنها حامل رفتار معنی دار است…….. مفاهیمی چون دولت، « تجمع، فئودالیسم و نظایر آن، مقولات خاصی از کنش متقابل انسانی را مشخص می سازند. از همین روی، وظیفه جامعه شناسی، تقلیل این مفاهیم به کنش « قابل فهم» است که بدون استثناء در مورد کنش های یکایک افراد بشر صادق است.
تأکید وبر بر جهتگیری های متقابل کنشگران اجتماعی و انگیزه های « قابل فهم» کنش های آن ها، از ملاحظات روش شناختی ای مایه می گیرد که رهیافت او را از آن دیگران متمایز می سازند.
نمونة آرمانی وبر :
نمونه آرمانی چیست؟
مثال:
نمونه آرمانی از پروتستان و کاتولیک
انواع نمونه آرمانی وبر
فایده نمونه آرمانی
نمونه آرمانی چیست؟
مثال:
پروتستان های معمولی در یک ناحیه معین یا در یک زمان مشخص ،ممکن است با پروتستان های آرمانی نمونه یکسره متفاوت باشند . نمونه آرمانی مستلزم تشدید روش های نوعی رفتار است . بسیاری از نمونه های آرمانی وبر به جمعیت ها بیشتر راجع اند تا کنش های اجتماعی افراد ، اما روابط اجتماعی در درون این جمعیت ها بر این احتمال مبتنی اند که کنشگران ترکیب کننده این جمعیت ها به کنش های اجتماعی مورد انتظار مبادرت خواهند ورزید . یک نمونة آرمانی با واقعیت عینی هرگز مطابقت ندارد ، بلکه همیشه دست کم یک گام از آن دور است .این نمونه بر پایة برخی از عناصر واقعیت ساخته می شود و یک کل منطقاً دقیق ومنسجمی را می سازد که هرگز نمی توان آن را در واقعیت پیدا کرد . تجسم تجربی و تمام عیار اخلاق پروتستانی یا « رهبری فرهنمند » و یا « پیامبر نمونه » هرگز رخ نداده است .
نمونه آرمانی از پروتستان و کاتولیک
این نمونه همچنین به ما اجازه می دهد که میان رفتار کسانی که از هیئت های مذهبی کاتولیک هواداری می کردند و رفتار آن هایی که از مجامع پروتستان پیروی می کردند تفاوت قایل شویم؛ و سرانجام می توانیم در مورد ربط های پروتستانتیسم با پیدایش سرمایه داری نوین ( البته بر جسب نمونة آرمانی آن ها ) ،همبستگی ها و نسبت های علی برقرار کنیم . به گفته ژولین فروند ، _ نمونةآرمانی با وجود غیر واقعی بودن این خاصیت را دارد که ما را به یک ابزار مفهومی مجهز می سازد . همان ابزاری که با آن می توانیم تحول واقعی را اندازه گیری کنیم و مهمترین عناصر واقعیت تجربی را روشن سازیم_ .
انواع نمونه آرمانی وبر
_نخستین نمونة آرمانی ریشه در ویژگی های تاریخی_ دارد ،مانند نمونه های « شهر غربی » ، « اخلاق پروتستانی » یا « سرمایه داری نوین » . این ویژگی ها به پدیده هایی راجع اند که تنها در دوران تاریخی خاص و حوزه های مشخص فرهنگی نمایان می شوند.
نمونة نوع دوم ، عناصر انتزاعی واقعیت اجتماعی را در بر می گیرد – مانند مفاهیمی چون دیوانسالاری » و فئودالیسم - که ممکن است در انواع زمینه های تاریخی و فرهنگی پیدا شوند.
سرانجام ، سومین نوع نمونة آرمانی همان است که ریمون آرون آن را « بازسازی عقلایی یک نوع رفتار خاص » خوانده است . به نظر وبر ، همه قضایای نظریة اقتصادی در این مقوله جای می گیرند ؛ زیرا این قضایا به شیوه هایی راجع اند که انسان ها به انگیزه های صرفاً اقتصادی و به عنوان انسان های اقتصادی محض ، در رفتارشان به آن شیوه ها عمل می کنند .
علیت :
احتمال
جهت تاریخی و جهت جامعه شناختی علیت وبر
مثال
نتیجه مثال
علیت بر حسب احتمال
به هر روی ، تأکید او بر تصادف یا احتمال ،هیچ ربطی به پشتیبانی از ارادة آزاد یا پیش بینی ناپذیری رفتار بشری ندارد . برای مثال وبر چنین برهان می آورد که کنش انسانی تنها در مورد دیوانگان به راستی پیش بینی ناپذیر است ،حال آن که ما برای آن کنش های معقولانه ای که آگاهانه انجام می دهیم ، بالاترین درجةاحساس آزادی تجربی را قایلیم این حس آزادی ذهنی بی آن که ریشه در پیش بینی ناپذیری و نابخردانگی داشته باشد،دقیقاً از موقعیت هایی سرچشمه می گیرد که می توان آن ها را معقولانه پیش بینی کرد و تحت تسلط در آورد.
از این روی ،مفهوم احتمال یا تصادف وبر بر پایة یک نوع فلسفه مابعدطبیعی مبتنی بر ارادة آزاد استوار نیست ، بلکه از شناخت او از دشواری های استقرار روابط علی تام و همه جانبه مایه می گیرد . به نظر وبر ،یقین تجربی عینی در تحقیق اجتماعی ، بس دست نیافتنی است . او چنین نتیجه می گیرد که بهترین کاری که یک محقق می تواند انجام دهد ، این است که انواع زنجیره های علی ای را که می توانند به تعیین ماهیت موضوع مورد بررسی کمک کنند ،دنبال نماید .
احتمال
زمانی که وبر مفهوم احتمال را در عبارات توضیحی اش به کار می برد – برای مثال در توضیح این که یک رابطه موجود تا زمانی خواهد بود که احتمال آن وجود داشته باشد که از یک هنجار رفتاری همچنان پیروی خواهد شد – یک چنین ملاحظاتی را در نظر دارد در اینجا احتمال به این معنی در نظر گرفته می شود که انسان ها در یک زمینة اجتماعی مشخص ،به احتمال زیاد رفتارشان را بر حسب چشمداشت های هنجارهای اجتماعی جهت خواهند داد . اما این امر همیشه محتمل است و هرگز قطعی نیست ،زیرا باید این نکته را نیز در نظر داشت که در مورد برخی از کنشگران ،زنجیرههای علیتی که به روابط منحصر به فرد آن ها اختصاص دارند ،ممکن است آن ها را از احتمال مورد انتظار دور سازند .
جهت تاریخی و جهت جامعه شناختی علیت وبر
علیت جامعه شناختی در جستجوی علت های اقتصادی ،جمعیت شناسی و بویژه علل اجتماعی همة انقلاب ها است و می خواهد علل نمونه های آرمانی خاص انقلاب ها را پیدا کند .وبر یادآور شده بود که کار جستجوی علل تاریخی ،بر اثر آنچه که تجارب ذهنی اش می خوانند ،آسانتر شده است .
مثال
وقتی می شنویم که شلیک دو گلوله در برلین به سال ۱۸۴۸ ، انقلاب ۱۸۴۸ آلمان را آغاز کرد ، باید بپرسیم که اگر این گلوله ها شلیک نمی شدند ،آیا باز هم این انقلاب رخ می داد؟ اگر به این نتیجه برسیم که این انقلاب بدون شلیک این گلوله ها نیز به هر صورت رخ می داد ، پس باید این گلوله ها را به عنوان علل انقلابی که پس از شلیک این گلوله ها رخ داد ، حذف کنیم .
اگر در ذهن ما این پرسش مطرح شود که شاید نبردماراتون علت عمده تحول بعدی تمدن هلنی بوده باشد ، در همان زمان ،تجربة ذهنی تسلط ایرانیان بر یونانیان نیز باید برای ما مطرح شده باشد . یک چنین تجربه ای به ما چنین حکم خواهد کرد که اگر آتنی ها نبرد ماراتون را می باختند ، یونان تحت تسلط ایران می بایست جامعه ای اساساً متفاوت با یونان پیش از این نبرد بوده باشد . پس ما می توانیم بر پایة احتمال به این نتیجه رسیم که نبرد ماراتون با تضمین استقلال دولتشهرهای پونان ، در واقع عامل عمده ای در تحول بعدی تمدن یونانی بود.
نتیجه مثال
ارزیابی اهمیت یک واقعیت تاریخی با طرح این پرسش آغاز می شود که اگر این واقعیت از مجموعة عوامل تعیین کننده در موضوع مورد بررسی حذف می شد و یا در صورت تغییر مسیر این واقعیت ،آیا بر حسب قواعد کلی تجربی ، مسیر رویدادها می توانست از نظر خصوصیات تعیین کننده جهت متفاوتی به خود گیرد .
وبر استدلال می کند که علیت جامعه شناختی مستلزم عملکرد در یک چهار چوب احتمالی است . برای مثال ،این نوع تعمیم می کوشد تا اثبات کند که پیدایش سرمایه داری به یک نوع شخصیت خاصی نیاز دارد که با مواعظ روحانیون کالونیست شکل گرفته باشد .
دلیل این قضیه زمانی به دست می آید که از طریق تجربة ذهنی یا بررسی تطبیقی در فرهنگ های دیگر اثبات شده باشد که سرمایه داری نوین نمی توانست بدون وجود چنین شخصیت هایی تحول یافته باشد . پس کالونیسم را باید گر چه نه به عنوان تنها علت ، دست کم به عنوان یکی از علت های پیدایش سرمایه داری در نظر گرفت .
این مثال ما را متوجه این واقعیت می سازد که بازاندیشی های روش شناختی وبر همچون ابزاری در بررسی های اساسی اش به کار آمدند با این همه ،او روش شناسی را برای نفس روش شناختی نمی خواست ، بلکه مانند بسیاری از دانشمندان دیگر ، همیشه از اصول روش شناختی خودش پیروی نمی کرد . او با وجود تأکید نومینالیستی اش بر شخص کنشگر به عنوان واحد تحلیل ، نظریه ای درباره قشر بندی اجتماعی به پیش کشید که بیشتر بر پایة تبیین های ساختاری استوار است تا نظریة ذهنی تمایزهای طبقاتی .