شبهه اول: فلسفه تکثر پیامبران
تاریخ ادیان شاهد ظهور پیامبران متعدد در جوامع مختلفی بوده است که اصل آن یقینی و غیرقابل تردید است، اما تعداد پیامبران مورد اختلاف است. دیدگاه معروف در اسلام شماره پیامبران را 124/000 تن نشان میدهد. (1)در ادیان دیگر مانند مسیحیت و یهودیت ارقام مختلفی گزارش شده است. (2) پرسشی که در اینباره مطرح میشود نه از تعیین عدد خاص پیامبران، بلکه از چرایی و فلسفه تجدد و تکرار پیامبران است. نکته قابل توجه در این سؤال، تحلیل آن به دو پرسش از فلسفه بعثت پیامبران تبلیغی و تشریعی (3) است که در تبیین فلسفه تجدد نبوت باید بدان توجه کرد.
تحلیل و بررسی
در تحلیل این شبهه نکات زیر قابل تأمل است.1. حفظ اصل نبوت
حضرت آدم (علیهالسلام) به عنوان نخستین پیامبر از سوی خداوند مأموریت داشت همسرش حوا و در مرحله بعد، فرزندان و نهایت یکی دو نسل دیگر را به سوی خداوند دعوت و تبلیغ کند، روشن است مخاطبان آدم (علیهالسلام) بسیار محدود و به خانوادهاش منحصر میشد. گوهر دعوت و نبوت آدم (علیهالسلام)، تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. شیطانی که به دلیل عدم سجده بر آدم (علیهالسلام) از قرب الاهی مطرود شد و از خداوند تا قیامت مهلت خواست تا انسانها را منحرف کند و بر این تصمیم خویش نیز قسم یاد کرد و خداوند نیز این امکان را برای وی فراهم کرد (4)از این عداوت شیطان بین آدم (علیهالسلام) و فرزندانش روشن میشود که ابلیس یک خطر بزرگ برای انحراف انسان به شمار میرود، علاوه اینکه انسان دارای غرایز حیوانی مانند حسادت، نفعطلبی و شهوت است که در حقیقت دشمن دوم و داخلی کمال انسان تلقی میشود. چنین انسانی حدوثاً و بقاءً به راهنمایی نیازمند است. از آنجا که حضرت آدم (علیهالسلام) اولین پیامبر بود و فرزندان و نسلهای بعدی سابقه ذهنی و تاریخی از نبوت نداشتند. برای ماندگار و جاوید نگه داشتن اصل نبوت و انتقال آن به نسلهای بعدی، استمرار و حضور یک پیامبر آسمانی در میان مردم ضروری و لازم بود، چرا که این احتمال وجود داشت که با فقدان پیامبر و قطع وحی آسمانی، مردم یافتههای آسمانی خود را به بوته فراموشی بسپارند. لذا برای حفظ و صیانت اصل دیانت در مرحله ابتدایی و تحویل و انتقال صحیح و سالم آن به نسلهای بعدی، وجود پیامبر یا پیامبران بعدی ضروری میباشد. برای وضوح بیشتر میتوان انسانها را به دانشآموزان پایه اول تشبیه کرد که معلم با یک سال سعی و تلاش طاقتفرسا موفق میشود خواندن و نوشتن را به آنان آموزش دهد، در صورت عدم استمرار درسهای این آموزگار از طریق خودش یا آموزگاران دیگر، به مرور زمان دانشآموزان یافتههای نخستین خود را از دست خواهند داد. شاگردان مدرسه نبوت نیز برای تحکیم و استوار مبانی و آموزههای وحیانی نیازمند تجدید نبوت و تکرار آموزگاران وحی هستند.
تاریخ نیز ادعای فوق را ثابت میکند. بعد از رحلت هر پیامبر و با گذشت زمان، آموزههای آسمانی وی مفقود و یا به آفت تحریف مبتلا شدند. پیامبر بعدی به منظور احیای دین پیشین، مبعوث و به تبلیغ تعالیم وحیانی میپرداخت.
2. اطلاعرسانی
در عصر حضرت آدم (علیهالسلام) و زمان بعد از او، فرزندان وی در منطقهای محدود زندگی میکردند. با مرور زمان و گسترش انسانها به صورت طبیعی، برخی افراد به مناطق دورتر کوچ کرده و در آن مکانها سکونت گزیدند. نیازی به بیان نیست که در آن اعصار، وسایل ارتباط جمعی به هیچ وجه موجود نبود. نتیجه آن، عدم اطلاع شهروندان یک منطقه از حوادث و اخبار سایر مناطق است.براین اساس اگر پیامبری در منطقهای ظهور میکرد، تنها میتوانست به دعوت و تبلیغ یک منطقه و نواحی اطراف آن بپردازد که این نیز با دشواریهایی مواجهه بود که شرحش گذشت. رهاورد آن اینکه، مردم سایر مناطق از ظهور پیامبر آسمانی، اطلاع پیدا نمیکردند و حجت خدا نیز بر آنان تمام نمیشد. لذا تکثر و تعدد پیامبران، امری لازم و ضروری بود تا اصل بیان و اطلاعرسانی از ناحیه خداوند در حق انسانها تمام شود. قرآن کریم در آیات متعدد براین اصل تأکید کرده است:
وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ. (5)
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً. (6)
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ. (7)
دو آیه زیر به صورت صریح هرگونه عذاب را به بعثت پیامبر منوط کرده است:
وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا. (8)
وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً. (9)
در روایات نیز بر این اصل تأکید شده است؛ مثلاً امام علی (علیهالسلام) در روایتی تصریح میکند که ارسال پیامبران بعد از رحلت آدم (علیهالسلام) در هر قرنی استمرار داشته است. (10)
برخی از معاصران نیز به این نکته در ضرورت تکثر پیامبران اشاره کردهاند. (11)
البته این نکته، تنها تکثر پیامبران تبلغی را توجیه و تبیین میکند، اما اینکه چرا پیامبران صاحب شریعت در یک زمان جمع نشدهاند؟ پاسخ آن از مطالب پیشین روشن میشود، برای اینکه اولاً در یک عصر (قبل از نوح (علیهالسلام)) اصلاً شریعتی نبود تا از تعدد شرایع سخن گفته شود، اما بعد از نزول شریعت توسط نوح (علیهالسلام) و دیگر پیامبر اولوالعزم، پیامبران معاصر صاحب شریعت یا بعد آن، شریعت پیشین را تبلیغ میکردند. با وجود شریعت پیشین و عدم نسخ آن، نیازی به شریعتهای متعدد در یک زمان یا زمانهای نزدیک نبود، بلکه تکثر شرایع متعدد در یک عصر، امری ناممکن و مشکلزا است.
3. ناپدید شدن کتابهای آسمانی
313 کتاب آسمانی بر پیامبران نازل شده است. این کتابها بر آموزههای ناب وحیانی اعم از عقیدتی، اخلاقی، عبادی و اجتماعی مشتمل بود که در صورت در دسترس بودن این منابع آسمانی، اوصیا و جانشینان پیامبران میتوانستند با اتکا به این منابع نورانی در هدایت مردم بکوشند و تا حدودی نیاز به نزول متعدد کتاب و پیامبر آسمانی رفع میشد، اما متأسفانه مخاطبان پیامبران نتوانستند این منابع گهربار را حفظ و صیانت کنند و بعد از مدت کوتاهی به عللی از روی عهد یا سهو، مفقود و ناپدید شدند. بخشی از کتابهای آسمانی نیز که قابل دسترس بودند، مانند تورات و انجیل، آفت تحریف اصالت آنها را مخدوش کرد که مورد بعدی است. براین اساس ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده است.4. تحریف شرایع
دلیل او بیشتر به بُعد اثباتی نبوت ناظر بود و میکوشید ثابت کند که برای حفظ، پایداری و استمرار آموزههای نبوت و انتقال آن به نسلهای بعدی، به تکرار پیامبران نیاز است، اما این نوعی دلیل سلبی است، به این معنا که با مرور زمان، آموزههای آسمانی به دلایلی به آفت تحریف و بدعت مبتلا شدهاند. برای آفتزدایی از چهره دین، ظهور پیامبران اعم از تبلیغی و تشریعی لازم و امری حیاتی است.تحریف و بدعت در دین در دو حوزه اعتقادی و عملی (عبادت و احکام فردی و اجتماعی) میتواند تحقق یابد. اعتقاد به شرک، نسبت فرشتگان به دختران خداوند، نسبت عُزیر و عیسی (علیهالسلام) به فرزند خداوند و نسبت خداوندی عیسی (علیهالسلام) در مسیحیت «تثلیث» (12) نمونههایی از تحریف در آموزههای اعتقادی است. تحریف در عبادات و احکام میتواند گاهی با انکار اصل آن باشد، چنان که برخی از عرفا اصل عبادت و تکلیف را بعد از رسیدن به مقام فنا - به زعم خود - منکر شدند؛ گاهی نیز با جابهجا کردن حکم حرام و حلال، تحریف صورت میگیرد، چنان که اهل کتاب و مشرکان بدان عمل میکردند:
وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ. (13)
آیه فوق به توبیخ و مذمت اهل کتاب میپردازد که حرام واقعی را بر خود حرام نکردهاند و در واقع به حلیت حرام روی آوردند.
وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ. (14)
این آیه نیز از تحریف مشرکان گزارش میدهد. آنان برخلاف اهل کتاب، حلال الاهی را بر خود حرام انگاشته بودند.
علاوه بر تحریف در ادیان آسمانی بدعتهای صورت گرفته بود که پیامبران برای پاکسازی چهره دین از این آفت مبعوث شدند. (15)
5. اختلاف مقتضیات و نیازها
در تعریف دین و شریعت اشاره شد که دین، امر ثابت و نامتغیر است که عبارت از آموزههای اعتقادی مانند شناخت خداوند و معاد و سرتسلیم فرود آوردن در برابر آنها که پیام مشترک همه پیامبران بوده است و با فطرت و خواستههای انسانی مطابقت کامل دارد که هیچگونه تغییری در آن راه ندارد، اما بعض آموزههای دین برحسب نیازها، مقتضیات زمانه و مصالح، وضع و تشریع شده است که خطوط جزئی و احکام عبادی، اجتماعی از این قبیل هستند. روشن است که با تغییر مقتضیات و مصالح، احکام فوق نیز متغیر خواهند بود. البته محتمل است به صورت کلی حذف (نسخ) و یا کم و کیف آن تغییر پیدا کند. مثلاً اصل نماز و روزه ظاهراً از زمان حضرت نوح (علیهالسلام) تشریع شده و مورد تأکید حضرت موسی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داشته است. (16) اما کم و کیف آن دو در این شرایع متفاوت بوده است. صید ماهی در روز شنبه در آیین حضرت موسی (علیهالسلام) بنا به مصلحتی حرام بود، اما در شریعت اسلام، حکم مزبور نسخ و حکم حلیت جانشین آن شد. (17) برخی آیات، علت وضع بعض احکام تحریمی را بر بنیاسرائیل، ظلم آنان توصیف میکند. (18)با گذشت زمان و تغییر مقتضیات و نوع نیازهای انسان، لازم است که خطوط و احکام جزئی دین نیز متغیر شود و این در گروه تجدید نبوت و شریعت است. براین اساس حضرت عیسی (علیهالسلام) بعض تحریمهای یهود را ملغی و حلال اعلام کرد.
وَلِأُحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْكُمْ. (19)
در صورت جمود بر شریعت پیشین و احکام فرعی آنکه بنا به مصالح و مقتضیات دوره خاص تشریع شده است، بین دین و نیازها و خواستههای انسان، کشمکش و تهافت ایجاد میشود که بر جاودانگی اصل دین آسیب وارد میکند، لذا، دین برای بقای خویش باید خود را با مقتضیات و نیازهای واقعی انسان وفق دهد و این مقتضی تکرار پیامبران و تجدید شرایع است.
به تعبیر عرفا، اختلاف ادیان و شرایع از اختلاف قوابل و استعدادها نشأت میگیرد، و گرنه دین و شریعت در مقام بسیط و پیش از نزول واحد است، اما بعد از نزول به دلیل اختلاف استعدادهای انسانی و جوامع، شرایع نیز متعدد و مختلف میشود.
محیالدین عربی در این باره در ابتدای مقدمه فصوص خود میگوید:
اختلفت النحل و الملل لاختلاف الامم. (20)
قیصری در شرح آن مینویسد:
اصل طرق الانبیاء واحد و ان اختلفت ادیانهم و شرائعهم لاجل اختلاف اممهم و ذلک لان اهل کل عصر یختص باستعداد کلی خاص یشمل استعدادات افراد ذلک العصر و قابلیة معینة کذلک و مزاج یناسب ذلک العصر و النبی المبعوث الیهم انما یبعث قابلیاتهم و استعداداتهم فاختلفت شرائعهم باختلاف القوابل. (21)
برخی از معاصرین نیز به تبیین دلیل فوق پرداختند؛ (22)
چنان که استاد مطهری میگوید:
تفاوت شرایع یکی در یک سلسله مسایل فرعی و شاخهای بوده که به حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگیهای مردمی که دعوت میشدهاند، متفاوت میشده است. (23)
6. رشد و تکامل بشریت
پیش از این، انسانها را به دانشآموزان و پیامبران را به آموزگار مدرسه نبوت تشبیه کردیم. از این تشبیه میتوان استفاده کرد که دانشآموزان با گذراندن موفقیتآمیز پایه اول مدرسه، در اندازه خودشان رشد و تکامل یافته و آمادگی ورود به پایه دوم و کسب علم و معارف سطح بالاتر را کسب کردهاند. متولیان مدرسه در صورت آمادگی آموزگار اول و احراز صلاحیت وی، او و یا آموزگار دیگری را برای تعلیم و هدایت شاگردان انتخاب میکنند.داستان تجدید نبوت و پیامبران نیز مانند مثال فوق است. انسانها با اتکا به دو نیروی داخلی (فطرت و عقل) و بیرونی (پیامبران) در شناخت خداوند و بالندگی ایمان خودشان گامهای اولیه را برمیدارند و برای طی کردن مدارج بالاتر، به آموزههای جدید نیازمندند. این غرض با تجدید نبوت و تکرار پیامبران به دست میآید.
مرحله اول رشد و تکامل در زمان حضرت نوح (علیهالسلام) کامل شد. مردمان آن عصر از حیث اعتقادی و اخلاقی به حد کفایت و ضرورت از آموزههای وحیانی متنعم گشته و به مرحله پذیرش و آمادگی دریافت شریعت نایل آمده بودند. (24) رهآورد آن نزول نخستین شریعت بر حضرت نوح (علیهالسلام) بود. به تعبیر دیگر، با نزول شریعت و التزام به آن، باورهای دینی و ایمان مؤمنان حالت جهش پیدا کرده و به معبود خود نزدیکتر شدند.
با این وجود، شریعت نخستین با باورهای دینی مردم زمان خود متناسب و قابل تکامل بود. همراه با تکامل اعتقادات و ایمان مخاطبان و با افزایش تعداد پیامبران و مرور زمان، مردمان آمادگی و استعداد بیشتری برای دریافت شریعت کاملتر پیدا میکنند. این آمادگی سبب نزول شریعت ابراهیم (علیهالسلام)، موسی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) شد که پسین از پیشین کاملتر بود.
این سیر صعودی تکامل تا عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه داشت. مردمان آن عصر استعداد و آمادگی دریافت دین و شریعت کامل کسب کردند و پذیرای کاملترین پیامبر آسمانی بودند. دلیل این مدعا، حفظ و نوشتن کتاب آسمانی - قرآن کریم - توسط مؤمنان متعدد و صیانت آن از آفت تحریف است، که این امر در امتهای پیشین اتفاق نیفتاده بود.
حاصل آنکه رشد و تکامل انسانها از یک سر مقتضی تکثر پیامبران و نزول آموزههای کامل و ژرفای دین و شرایع متعدد است؛ و از سوی دیگر، چون کاملترین شریعت آسمانی نازل شده و مخاطبان توانایی صیانت آن را دارند، هیچ داعی و انگیزهای برای فرستادن پیامبر و شریعت دیگر احساس نمیشود. به تعبیری با جمع دو اصل یعنی نزول شریعت کامل و بلوغ انسانها در حفظ آن، خود به خود اصل خاتمیت نبوت تبلیغی و تشریعی متجلی میشود.
قرآن کریم به رشد و تکامل شرایع و انتهای آنها به آیین و شریعت کامل و برتر تأکید دارد:
الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا. (25)
آیه فوق که به نصب امام علی (علیهالسلام) به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره میکند، صریحاً از اکمال دین و اتمام نعمت سخن میگوید.
وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ. (26)
آیه فوق، قرآن کریم را ناظر، مراقب و برتر از کتابهای پیشین آسمانی وصف میکند. (27)
قرآن علاوه بر اینکه اسلام و قرآن را برتر وصف میکند، امت اسلامی را نیز از امتهای پیشین برتر معرفی میکند:
كُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ. (28)
دلالت آیه فوق شفاف است. آیه زیر نیز میفرماید:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیدًا. (29)
امت وسط بودن مسلمانان و اینکه آنان شاهد بر سایر مردم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد بر مسلمانان است، نشانگر مقام و برتری امت اسلامی بر سایر امتها است.
صدرالمتألهین با اشاره به دو آیه فوق درباره رویه تکامل انسانها از زمان آدم (علیهالسلام) میگوید:
فان الاستعدادات کانت من زمن آدم (علیهالسلام) الی آخر الزمان فی الترقی فیجب ان یکون امة نبینا (صلی الله علیه و آله و سلم) خیرا من الأمم الماضیة. (30)
پینوشتها:
1. مستند این دیدگاه روایت ابوذر از پیامبر اسلام (رحمةالله) و دیگر روایات است. ر. ک: الخصال، ص 524؛ محمد محمدی ریشهری، میزانالحکمة، شماره 3772.
2. ر. ک: سفر خروج، 12: 38؛ قاموس کتاب مقدس، ذیل ماده نبی و نبیین، ص 8734.
3. پیامبران از یک نگاه به دو قسم تبلیغی و تشریعی تقسیم میشوند. پیامبران تبلیغی پیامبرانی هستند که از طرف خداوند تنها مأموریت تبلیغ و ترویج آیین و شریعت پیامبر پیشین را دارند و خودشان شریعتی (مجموعه احکام عبادی و اجتماعی و سیاسی) دریافت نکردهاند، نهایت آنان از طرف خدا یک سری معارف اعتقادی دینی را دریافت و به تبلیغ آن میپردازند. اما پیامبران تشریعی علاوه بر آن، خودشان شریعتی خاص را از خداوند دریافت میکنند.
4. ر. ک: بقره، آیه 34؛ اعراف، آیات 18 - 11؛ کهف، آیه 50؛ طه، آیه 116؛ ص، آیات 85 - 71.
5. فاطر، آیه 24.
6. نحل، آیه 36.
7. یونس، آیه 47.
8. قصص، آیه 59.
9. اسراء، آیه 15.
10. نهجالبلاغه، خطبه 91 و 94، 1.
11. ر. ک: مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص 260.
12. «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ»، توبه، آیه 30.
13. توبه، آیه 29.
14. انعام، آیه 140.
15. ر. ک: مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، صص 164 و 166.
16. مریم، آیه 31؛ ابراهیم، آیه 40.
17. مریم، آیه 31؛ ابراهیم، آیه 40.
18. «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ»، نساء، آیه 160.
19. آلعمران، آیه 50.
20. محیالدین عربی، فصوص الحکم، ص 136.
21. شرح فصوص الحکم، ج 1، ص 136.
22. «مقتضیات زمان موجب تغییر فروع دین است، ولی اصول و کلیات دین را دگرگون نمیکند»، (جوادی آملی، دینشناسی، صص 74 و 190)؛ «نیاز انسانها در تمام دوران تاریخ یکسان نیست، زمانی زندگی اجتماعی انسانها دارای روابط بسیار پیچیده است»، (مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص 260).
23. مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ص 164.
24. نکته قابل ذکر اینکه مقصود از رشد و تکامل مردمان معاصر نوح (علیهالسلام)، تکامل ایمان مؤمنان بود که تکامل در کیف بود، اما اکثر مردم از حضرت نوح (علیهالسلام) رو برتافته و جزء کافران و هلاک شدگان شدند.
25. مائده، آیه 3.
26. مائده، آیه 48.
27. ر. ک: شیعه در اسلام، ص 138.
28. آلعمران، آیه 110.
29. بقره، آیه 143.
30. شرح اصول کافی، کتاب الحجة، ص 424.
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم