شبهه دوم: فلسفه عدم اکتفا به یک پیامبر؟
از سوی ملحدان شبهه شده که: اگر خدای همه جهانیان واحد است، چرا باید این خدا پیام خویش را نه از طریق یک پیغمبر، بلکه از طریق 124/000 پیغمبر بفرستد؟ (1)نقد و نظر
پاسخ این شبهه روشن میشود. گفته شد: به دلایل مختلف مانند تشتت جمعیت در سرزمینهای گوناگون و عدم امکان اطلاعرسانی واحد به همه مردمان در یک زمان مناسب، تحریف شریعتها، تنوع اقوام و زبانها تکثر پیامبران را امر طبیعی و لازم جلوه میدهد. اگر بعثت پیامبران، متکثر و متنوع نبود، باید بر آن شبهه و اشکال وارد میشد نه بر یک امر طبیعی و لازم.شبهه سوم: فلسفه عدم بعثت برای اقوام و مناطق مختلف
یکی از شبهات مطرح در باب نبوت و پیامبران، ادعای عدم بعثت پیامبران برای اقوام و ملل مختلف در طول تاریخ است. به این صورت که اکثر بلکه همه پیامبران از یک ناحیه خاص جهان یعنی منطقه آسیا به خصوص ناحیه فلسطین و حجاز برخاستند. زبان آنها هم در سه زبان عبری، آریایی و عربی خلاصه میشود؛ در حالی که ادله نبوت مقتضی است که خداوند نه از یک منطقه، بلکه از همه مناطق جهان پیامبرانی را برای همه مردم برانگیزد.به تقریر دیگر، با مطالعه تاریخ پیامبران روشن میشود که پیامبران از ناحیه خاصی ظهور کردهاند که علت آن روشن نیست. (2)
تحلیل و بررسی
در تحلیل و ارزیابی این شبهه نکات زیر درخور توجه است:الف. انکار اصل ادعا
اصل این ادعا که خداوند برای همه اقوام و مردم در نواحی مختلف پیامبرانی نفرستاده است، ادعای بدون دلیل است و نمیتوان با تاریخ آن را اثبات کرد. تاریخ، نه ظهور پیامبران در همه اقوام و نه عدم آن را ثابت کرده است. پس به اعتبار تاریخ نمیتوان موضوع خاصی را اتخاذ کرد. (3) اما آیات و روایات بر وجود پیامبران در میان اقوام مختلف در طول تاریخ بشری خبر میدهند:وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ. (4)
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً. (5)
دو آیه شریفه فوق بعثت پیامبر در میان هر امتی را تأکید و تأیید میکند. البته این سؤال مطرح است که آیات از بعثت پیامبران در میان امتها خبر میدهند؛ امت نیز شامل یک جامعه بزرگ و متحد است، اما اینکه خداوند پیامبرانی را برای هر گروه و جمعی نیز برانگیخته است از این آیات استفاده نمیشود.
در پاسخ این ادعا باید گفت: خوشبختانه بعض آیاتی به صورت شفاف از بعثت پیامبران برای هر قومی خبر میدهند که قوم بر اجتماع کوچک نیز اطلاق میشود. مانند:
وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ. (6)
امام علی (علیهالسلام) نیز فرستادن پیامبر برای هر مخلوقات را یک سنت الاهی وصف میکند که از نسلی به نسل دیگر در طول تاریخ تا ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده و تکرار شده است:
و لم یجعل الله سبحانه خلقه من نبی مرسل... علی ذلک نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الأباء و خلفت الأبناء الی ان بعث الله سبحانه محمداً لأنجاز عدته و تمام نبوته.
خداوند سبحان مخلوقات خویش را از پیامبر مرسل خالی نگذاشته است... بر این منوال قرنها جریان داشته و روزگار سپری شده است. پدران بر نسل بعدی منتقل نموده و فرزندان نیز آن را تحویل گرفتند تا اینکه خداوند سبحان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای عمل به وعده خود و اتمام نبوت مبعوث نمود (7)
علت عدم ذکر نامه همه پیامبران در قرآن؟
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا قرآن از همه پیامبران نام نبرده است؟در پاسخ باید گفت: اولاً قرآن کتاب تاریخی نیست که به تفصیل به تاریخ پیامبران بپردازد؛ بلکه به نکات برجسته و عبرتآمیز آنان اشاره میکند.
ثانیاً قرآن به صورت کلی به فرستادن پیامبران برای هر امت و قومی بسنده نموده است.
ثالثاً قرآن خود متذکر این امر میشود که تنها به اسامی بعضی از پیامبران 26 اشاره کرده (8) و به عده دیگر اصلاً متعرض نشده است؛ مانند:
وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْكَ. (9)
رابعاً مردم صدر اسلام هیچگونه اطلاع و آشنایی با مردمان پیامبران دور دست نداشتند، برخلاف پیامبرانی که از ناحیه شرق و نواحی خودشان ظهور کرده بودند. آنان اجمالاً میدانستند که اقوام و مردمان پیامبران نواحی خودشان به خاطر اطاعت از پیامبرشان به سعادت و خوشبختی و یا به دلیل استنکاف از پیامبرشان به بلا و مصیبت گرفتار آمدند.
قرآن کریم با ذکر این پیامبران و یادآوری سرگذشت آنان، مخاطبان خویش را به تفکر، تعقل و عبرتآموزی فرا میخواند. بدیهی است ذکر پیامبرانی که مردم عصر قرآن با آنان آشنایی دارند، مناسب و اثرگذار میتواند باشد، اما ذکر پیامبرانی که حتی نام آنان را نشنیدهاند، نمیتواند مایه عبرت باشد یا حداقل تأثیر چندانی نخواهد داشت. برهمین اساس قرآن کریم به نام پیامبران و سرنوشت امتهایی اشاره میکند که در منطقه مخاطبان اولیه خود واقع شده باشند. (10)
ب. فقدان بستر نبوت در بعض جوامع ابتدایی
پاسخ ارائه شده، فرض عدم ارسال پیامبر بر جوامع پیشین را برنمیتافت و آیات و روایات بر ارسال رسل در هر منطقه و قومی دلالت میکرد، لکن این احتمال وجود دارد که بعد از دوران حضرت آدم (علیهالسلام) و پراکندگی نسل وی در مناطق مختلف و دور دست، انسانها به دلیل دوری از پیامبر زمان خودشان، از جهت فرهنگ و رشد سیر نزولی پیدا کردهاند. حتی زندگی مادی دنیویشان بسیار ساده و شبیه حیوانات شد. آنگونه که تاریخ گزارش میکند، انسانهای اولیه با شکار حیوانات و خامخوری پیش از اختراع آتش و در غارها و کوهپایهها زندگی خود را سپری میکردند. چنین جوامعی که همه اعضای آن چنین بودند، نمیتواند در خود انسانهای شریف و دارای ملکات کمالی فکری، عقلی و روحی بپروراند تا خداوند از میان آنان مستعدترینشان را برای نبوت و پیغمبری انتخاب کند. (11) چرا که نبوت صرف انتخاب الاهی بدون توجه به قابلیت و استعداد لازم جامعه نیست. قرآن کریم به این نکته چنین تأکید میکند:اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ. (12)
اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ. (13)
آیه اول به صورت یک اصل و قاعده کلی جعل رسالت و نبوت را به بستر خاصی منوط میکند که علم بر آن در صلاحیت خداوند است. آیه دوم نیز از اصطفا یعنی انتخاب و گلچین پیامبران از میان انسانها خبر میدهد.
این احتمال یعنی عدم بعثت پیامبران برای همه اقوام و جوامع پیشین و ابتدایی را میتوان از ظاهر حدیث امام علی (علیهالسلام) استنتاج کرد که فرمود:
وَلَمْ یُخْلِ اللهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ، أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ، أَوْ حُجَّةٍ لاَزِمَة، أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ؛ (14)
خداوند سبحان خلق را از پیامبر مرسل یا کتاب نازل شده یا حجت لازم یا حجت و راه راست و قائم خالی نمیگذارد.
حضرت، عدم انفکاک یکی از امور مذکور (نبی، کتاب آسمانی، حجت لازم و قایم) را از مردم نفی میکند. یعنی ممکن است یکی باشد و دیگری نباشد. مانند دوره فترت بعد از حضرت عیسی (علیهالسلام) تا ظهور پیامبر اسلام که مردم پیامبری نداشتند.
اما اینکه مقصود از حجت لازم یا محجة قائمه چیست؟ دو معنا محتمل است؛ یکی عقل و فطرت و دومی وجود انسانهای حکیم و فرزانه غیرپیامبر مانند لقمان حکیم. بنا بر هر دو احتمال، بعضی جوامع بدون پیامبر اما دارای فطرت یا انسانهای حکیم بودند.
باری انسانها و جوامع اولیه و ابتدایی هر چند ممکن است بدون پیامبر باشند، اما آنان با حکم سرشت و فطرتشان به پرستش و عبادت معبود و خالق جهان میپرداختند. (15) اما این نوع شناخت و عبادت متناسب با فکر و عقلشان خواهد بود که احتمال گمراهی در آن نیز ممکن است. ادعای فوق یعنی پرستش آفریدگار جهان توسط انسانهای اولیه را تحقیقات و اکتشافات باستانشناسان تأیید میکند.
حاصل آنکه جوامع ابتدایی اولاً به دلیل زندگی ابتدایی و ساده خودشان به پیامبران نیازی نداشتند. چرا که یکی از فلسفههای ضرورت نبوت، تأمین عدالت اجتماعی است که اصل اجتماع در آنان منتفی بود، چنان که علامه طباطبایی جوامع پیش از نوح (علیهالسلام) را چنین توصیف میکند. ثانیاً آنان به دلیل تنزل فکر و عقل، آمادگی لازم برای مواجهه با پیامبران الاهی را نداشتند و اصلاً پیام آسمانی برای آنان قابل درک نبود تا خدا برای آنان پیامی بفرستد. (16) ثالثاً به همین دلیل از میان آنان نمیتوان فردی را برای نبوت و بعثت برگزید.
اگر ادعا شود که پیغمبری از سرزمین دیگر به سوی آنان برانگیخته شود؛ میتوان گفت: اولاً برحسب فرض، چنین جوامعی آمادگی لازم برای دریافت پیام آسمانی را ندارند و اگر این زمینه وجود داشت، خداوند از میان خودشان چنین پیامبری را برمیانگیخت که تأثیر آن نیز از پیامبر دیگر و به تعبیری بیگانه بهتر و مؤثرتر بود.
ثانیاً وجود جوامع پیشرفته و متکامل که دارای استعداد و بستر نبوت باشد، در نواحی دیگر اثبات نشده است.
ج. تأثیر محیط در ظهور و کثرت پیامبران
نکته پیشین با اذعان به اینکه نبوت و پیغمبری قابلیت و استعداد خاصی میطلبد، علت عدم ظهور پیامبران در جوامع ابتدایی را فراهم نبودن بستر لازم نبوت، در چنین جوامعی توصیف میکرد. تقریر دیگری وجود دارد که با اذعان به قابلیت خاص نبوت، علاوه بر تأثیر فرهنگ جامعه به تأثیر محیط و اقلیم در رشد و نمو پیغمبری تأکید میکند و بر این اعتقاد است که اصولاً مناطق و اقلیمهای مختلف جهان هر کدام قابلیت، استعداد، علاقه و تمایلات خاصی دارند. مردمان یک منطقه به نوع خاص فعالیت اقتصادی، کشاورزی، یا تفریح و ورزش علاقه و تمایل نشان میدهند که از عوامل مختلفی نشأت میگیرد که محیط نیز در آن نقش مهمی ایفا میکند. مثلاً در قسمتی از اروپا، در کشور انگلیس، تحقیق و پژوهش بیشتر با رویکرد تجربی و استقرایی (امپریسم) انجام میشود؛ اما در بیشتر کشورهای اروپایی ماند آلمان و فرانسه رویکرد عقلگرایی بر حاکم است.نمونه دیگر، تفاوت مسأله عرفان، اشراق و معنویت در جهان است. بیشتر کشورهای شرقی دارای عرفان و معنویت اصیل و عمیق هستند، در حالی که غرب بیشتر به محسوسات و علوم تجربی روی آورده است.
از این مقدمه میتوان به مسأله ظهور اکثر پیامبران از ناحیه فلسطین و حجاز پل زد و گفت: از آنجا که معنویت و عرفان در چنین سرزمینهایی بیشتر و از عمق اصیلی برخوردار بود، به تبع آن زمینه ظهور پیامبران بیشتری از این نواحی نیز انتظار میرود؛ بلکه یک امر طبیعی و لازم است. روشن است که این ارتباط و تأثیر از ارتباط و رابطه دو طرفه جسم و روح انسانی ناشی میشود. در فلسفه ارتباط متقابل آن دو و تأثیر جسم و ماده بر روح تبیین شده است. (17) مسأله ریاضت و نوعی فشار و اعمال محدودیت بر نفس که در تصوف و عرفان و بعض نصوص دینی تأکید شده است و بر رابطه متقابل نفس و بدن تأکید دارند.
استاد مطهری با اشاره به آیه اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ (18) میگوید:
مسلماً سرزمینها هم در پرورش استعدادها تأثیر دارد. امروز هم میگویند که شرق، سرزمین عرفان و اشراق است. این یک امر گزاف و گتره نیست که مثلاً غربی ها بیشتر به محسوسات میپردازند و شرقیها بیشتر به نامحسوسات؛ یعنی اینها بیشتر به این سو کشانده میشوند، آنها به آن سو.
محیط جغرافیایی و اوضاع و احوال و گرمی آفتاب و اینها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورشهای مخصوص روح تأثیر دارد.
این مانعی ندارد که بعضی از سرزمینها آمادگی بیشتری داشته باشد برای پروراندن افرادی که اجمالاً استعداد اشراق و الهام دارند. (19)
نکته قابل ذکر اینکه مقصود از تأثیر محیط، انکار فضل و عنایت الاهی در حق انسانها، به خصوص پیامبران نیست، چرا که با وجود قابلیت و استعداد نبوت در پیامبران که از علل مختلف ناشی میشود، مانند روح پاک پیامبر و پاکی اجدادش و همچنین تأثیر محیط، عامل نهایی در انتخاب نبوت و نبی، عنایت و فضل الاهی است که آن را در حق انسانهای خاص قرار میدهد.
د. ظهور انسانهای حکیم غیرپیامبر
نکته دیگر اینکه؛ انسانهای اولیه در ابتدا نه به پیامبر بلکه به انسانهای حکیم و فرزانهای نیاز داشتند تا آنان به آرامی زمینه لازم برای دریافت آموزههای معرفتی و اخلاقی را در آنها بیافرینند، آنگاه در مرحله بعد پیامبران ظهور کنند. قطعاً در جوامع ابتدایی چنین انسانهای پیدا شده است که نوعاً با الهام الاهی مدد میشدند. با مطالعه قرآن در مییابیم که این کتاب آسمانی گاهی از انسانهای فرهیخته و به تعبیر قرآن، حکیم و عباد خبر میدهد که به تبلیغ و هدایت مردم در عرصههای معرفتشناسی مانند دعوت به توحید و اجتناب از شرک و توصیه به اصول اخلاقی اشتغال داشتند که نمونه بارز و کامل آن لقمان حکیم است. (20)ناسازگاری دو نکته اخیر با قرآن و روایات
شاید این شبهه مطرح شود که دو پاسخ قبلی (نبود بستر مناسب برای نبوت و ظهور انسانهای حکیم) با ظاهر آیات و روایاتی که بر اصل تعمیم نبوت و بعثت برای همه مردم و اقوام تأکید میکند، منافات داشته باشد.در پاسخ این شبهه میتوان گفت: آیات از تعمیم بعثت و ارسال رسل برای هر امت و قومی خبر میدهد، قوم نیز در قرآن معادل امت و حداقل برای جامعههای منسجم و به شکل اجتماعی که نیازمند قانون و عدالت اجتماعی باشند، استعمال شده است. به دیگر سخن نمیتوان با تمسک به قوم، آن را برای زندگی انسانهای اولیه که در غارها و جنگلها به سر میبردند، به کار برد و مدعی نبوت برای چنین انسانهایی شد. (21) یا حداقل همه این جوامع به احتمالی دارای پیامبر نبودند.
شبهه چهارم: چرایی ظهور پیامبران بزرگ از مناطق خاص (آسیا)
شبهه دیگری که درباره پیامبران مطرح است، چرایی ظهور پیامبران بزرگ و نامی به خصوص پیامبران صاحب شریعت (اولوالعزم) از یک منطقه خاص یعنی شرق میانه (فلسطین و حجاز) است. نوح (علیهالسلام) از عراق، ابراهیم (علیهالسلام) از عراق و شام و نهایت سفر به مصر و حجاز، موسی (علیهالسلام) از مصر و سفر به فلسطین، عیسی (علیهالسلام) از شام و فلسطین ظهور کرده و در آن نواحی به تبلیغ نبوت خود پرداختند. آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از شبه جزیره عربستان ظهور کرد.پرسش این است که چرا پیامبران بزرگ از ناحیه خاصی ظهور کردهاند؟ به دیگر سخن، چرا پیامبران نامی و بزرگ از اقلیمها و مناطق مختلف جهان برانگیخته نشدهاند که مردمان آن مناطق را مورد تأثیر خود قرار دهند؟
تحلیل و بررسی
در تحلیل این شبهه نکات زیر قابل توجه است:1. تأثیر محیط
نبوت و نیل به درجه پیغمبری، صرف یک امر اعتباری نیست که خداوند آن را در هر انسانی بدون ملاحظه قابلیت وی قرار دهد، بلکه نبوت و دریافت وحی به شرایط تکوینی و روحی بسیاری وابسته است. پیامبر باید روحش متکامل شده تا آمادگی دریافت وحی و به تعبیر فلسفی، آمادگی اتصال و مواجه با عالم غیب و عقل فعال را داشته باشد. هر چه روح پیامبر متکاملتر شود، به همین میزان قدرت و لیاقت دریافت وحی در وی نیز بیشتر میشود. (22) لذا تنها پیامبران بزرگ میتوانند علاوه بر نبوت به معنای خبر دادن از آموزههای معرفتی دین مثل خدا و معاد، شریعت به معنای مجموعه آموزههای معرفتی، عبادی و اجتماعی را دریافت و به تبلیغ و عملیاتی نمودن آن بپردازند.از این نکته روشن میشود که پیامبران بزرگ از نواحی و مناطقی ظهور میکنند که در آن بستر و زمینه نبوت و پیامبری از سرزمینهای دیگر بیشتر باشد. اگر به مناطق فلسطین و حجاز نیمنگاهی داشته باشیم، متوجه میشویم که در آن سرزمینها، تمدنهای بزرگ جهان بنیان گذاشته شده است. منطقهای به نام هلال خصیب (23) زادگاه تمدنهای بزرگ جهان بود. تمدن مصر باستان، قدیمیترین تمدن شناخته شده جهان، تمدن بابل در عراق، تمدن یمن در جنوب حجاز، تمدن شامات و ایران، از تمدنهای جهان باستان است که در آنها ظهور پیامبران به خصوص پیامبران نامی بیشتر بوده است.
تمدنهای جهان باستان نوعاً با تکامل معنویت و آمادگی روحی مردم برای پذیرش نبوت و شرایع همراه بوده است و لذا ظهور پیامبران بزرگ از میان چنین جوامعی متناسبتر است.
2. نیاز جوامع متمدن و بزرگ به شریعت و پیامبران بزرگ
جوامع کوچک و ابتدایی به پیامبران معمولی نیاز دارند و با تبلیغ و ترویج آنان، نیازشان مرتفع میشود؛ اما جوامع متمدن بزرگ به دلیل شکل حکومت و جامعهشان به آموزههای مختلف دینی مانند، معرفتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی احتیاج دارند که همه پیامبران نمیتوانند از عهده مسؤولیت آن برآیند، بلکه برای آن، پیامبران خاص یعنی صلاحیتداری لازم است تا بتوانند مسایل مورد نیاز جوامع متمدن را در قالب «شریعت» به مردم ابلاغ نموده و توانایی عملیاتی نمودن آن را نیز داشته باشند. روشن است پیامبران دارای مراتب و درجات مختلف بودند، خداوند به تناسب نیاز و مقتضی جامعه، پیامبر خاصی را مبعوث میکرد.براین اساس، چون در مناطق خاص یعنی شرق میانه (فلسطین و حجاز) جوامع متمدنی وجود داشت و آن جوامع نه به صرف نبی و مجموعه آموزههای معرفتی و اخلاقی، بلکه به شریعت و پیامبر بزرگی نیاز داشتند، خداوند نیز برحسب این شرایط، پیامبران بزرگ و صاحب شریعتی را بر آنان مبعوث کرد. پس وجود و ظهور پیامبران بزرگ در چنین جوامعی مطابق اصول عقل و منطق است که دقیقاً در مسأله بعثت و نبوت، توسط خداوند مراعات شده است. (24)
3. نشر سریع نبوت از مرکز تمدنها و جوامع بزرگ
نکته دیگر در تبیین چرایی ظهور پیامبران بزرگ و صاحب شریعت از مراکز مهم جهان و متمدن، این است که چنین مراکزی چنان که امروز نیز بر مناطق مختلف دیگر از نظر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، عقیدتی و دینی تأثیر دارند، در جوامع پیشین و عصر پیامبران نیز بر همین منوال بود. پیامبران بزرگ با ظهور در چنین جوامعی، میکوشیدند با تبلیغ و کوششهای طاقتفرسای خود، هم حکومت و هم حاکمان و هم مردم مراکز مهم را به دین الاهی دعوت کنند. چون در صورت پذیرش دعوت آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام خواهد گرفت. اما در انتخاب مراکز مهم و تمدنساز برای تبلیغ پیامبران بزرگ، این نکته به نظر میرسد که پیامبران پیام و ندای خود را به راحتی میتوانستند از مراکز مهم به دیگر نواحی برسانند، چرا که در آن زمانها ابزار ارتباطی بسیار ساده بود، اما نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت و آمد مرتبط بودند و اخبار مهم منتشر شده در مرکز، دهان به دهان در دورترین مناطق پخش و منتشر میشد. خداوند برای اینکه پیام پیامبران بزرگ در سطح عالم منتشر شود، محل ظهور و مأموریت آنان را چنین مراکزی انتخاب کرد. مثلاً اگر پیامبر بزرگی مانند حضرت موسی (علیهالسلام) نه در مرکز قدرت جهان، آن هم در درون کاخ فرعون، بلکه در یک روستا یا شهر دوردستی ظهور پیدا میکرد، سالها بلکه صدها سال طول میکشید تا پیام او در جهان منتشر شود. اما با ادعای نبوت توسط حضرت موسی (علیهالسلام) آن هم از درون قدرت، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد.با این نظر، متوجه میشویم که بعثت پیامبران از مراکز قدرت و متمدنساز نیز درست و عقلانی است که از حکمت و تدبیر الاهی سرچشمه میگیرد. (25)
شبهه پنجم: فلسفه ظهور پیامبر اسلام از جامعه جاهلیت (مکه)
ثابت و روشن شد که پیامبران بزرگ باید از مراکز مهم و هم چنین از جوامع متمدن جهان ظهور کنند، چرا که جامعه بزرگ و متمدن، پیامبر بزرگی را میطلبد اما این مسأله در جامعه پیامبر اسلام، یعنی عرب جاهلی شبه جزیره عربستان صدق نمیکند. چون مردمان آن عصر قبیلهای و ساده و دور از تمدن داشتند؛ جوامع متمدن آن عصر دو دولت بزرگ یعنی ایران و روم بود و برحسب نکات پیشین، مناسب بود آخرین پیامبر از جامعه متمدن عصر خود یعنی ایران یا روم ظهور کند ولی چنین نشد.تحلیل و بررسی
اینکه گفته شد جامعه متمدن با ظهور پیامبر بزرگ و صاحب شریعت متناسب است، نکته درست و صحیحی میباشد؛ لکن اثبات شیء، نفی ما عدا نمیکند. به این معنی که این دلیل نافی ظهور پیامبر بزرگ از جامعه غیرمتمدن بالفعل نیست. ممکن است جامعهای بالفعل دارای تمدن نباشد، اما خصوصیت بارز دیگری داشته باشد که ظهور پیامبر بزرگ در آن متناسب باشد. در اینجا به بعضی خصوصیات و ویژگیهای منطقه حجاز اشاره میشود که مبین و توجیهگر ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن منطقه است.1. مکه، مرکز دینی
کعبه در شهر مکه واقع شده بود که توسط حضرت ابراهیم (علیهالسلام) تجدید بنا شد. مشرکان حجاز و پیروان ادیان توحیدی به آن با دید احترام مینگریستند و هر سال در موسم حج، مکه شاهد حضور انبوهی از جمعیت ناحیه بزرگ حجاز بود. ظهور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این شهر و اعلام نبوت خویش در مراسم حج، موجب پخش سریع خبر نبوت آن حضرت در اطراف مختلف حجاز و به تبع آن در جهان شد.2. مکه، مرکز بازرگانی و اقتصادی
علاوه بر اهمیت دینی شهر مکه، این شهر مرکز فعالیتهای تجاری و اقتصادی منطقه محسوب میشد که از این حیث، مهم و اخبار آن سریع پخش میشد. اکثر شهروندان آن به شغل تجارت و بازرگانی میپرداختند. لذا بر حسب شغلشان با مراکز اقتصادی دیگر رابطه و تماس داشتند. همپلتن گیب مستشرق اسکاتلندی در این باره مینویسد:مکه در زمان [محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)] دهکورهای خوابآلود، دور از هیاهوی جهان نبود. شهر تجارتی پر از ازدحام و ثروتمندی بود. تقریباً مرکز بازرگانی میان اقیانوس هند و مدیترانه را به خود اختصاص داده بود. این وضع پالمیرا (26) را به یاد میآورد، بدون ظاهر پر زرق و برق آن.
شهروندان مکه در حالی که نوعی سادگی بومی عربی را در آداب و رسوم و نهادهای خود حفظ کرده بودند، اطلاعاتی وسیع از مردم و شهرهای مختلف در ضمن روابط بازرگانی و سیاسی خود با قبایل عرب و مقامات رومی به دست آورده بودند. (27)
وی رمز توفیق یافتن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مکی بودن آن حضرت وصف میکند. (28)
3. مکه، نقطه مرکزی تمدنهای جهان
دومین خصوصیت حجاز و مکه، نقطه مرکزی و وسط قرار گرفتن آن نسبت به جهن به خصوص نسبت به پنج تمدن معروف جهان است. در شمال حجاز، تمدن روم شرق و شامات، در شمال شرقی تمدن ایران و کلده و آشور، در جنوب تمدن یمن و در غرب تمدن مصر باستان، قرار داشتند که مکه تقریباً مانند مرکز دایره آنها به شمار میرفت. این موقعیت ویژه اقلیمی، به شهر مکه اهمیت مضاعفی بخشیده بود.4. نیاز کاملترین دین به کاملترین انسانها
سومین نکته به ویژگی خود پیامبر مربوط میشود. نبوت و وحی قابلیت خاص لازم دارد؛ به خصوص آخرین وحی و شریعت آسمانی، علاوه بر شرایط محیطی و اجتماعی، به انسان کامل و خاصی و به تعبیری اشرف و کاملترین انسانها نیازمند است که زمینه وجود و ظهور آن بر شرایط و امور بسیاری نیازمند بود. مثلاً چنین انسانی باید از نسل و سلاله پاکان و پیامبران به وجود آید، به گونهای که علاوه بر خود، آبا و اجدادش نیز موحد و خداپرست واقعی باشند. به دلایلی که پیشتر نقل شد، ناحیه حجاز محل ظهور پیامبران متعدد مانند حضرت نوح (علیهالسلام) و ابراهیم (علیهالسلام) بود که سلاله پاک آنان از نسلی به نسلی منتقل میشدند که آخرین و کاملترین آنان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. بنابراین چون انسان کامل و اشرف در حجاز تولد مییافت خود این مسأله یک خصوصیت دیگر برای حجاز محسوب میشد. به دیگر سخن، غیر از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگر توانایی تحمل بار سنگین امانت وحی و نشر و تبلیغ آن را نداشت.خواننده با مطالعه تاریخ، پیشرفت سریع اسلام در اکناف دور و نزدیک جهان و بنیان تمدن اسلامی در جهان و به تعبیری موفقیت تعجببرانگیز اسلام در نشر و بسط را بهترین دلیل مییابد که انتخاب حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و همچنین ظهور وی از شهر مکه، انتخاب عقلانی و موفقیتآمیزی بود که توسط خداوند حکیم صورت گرفت.
شبهه ششم: فلسفه اختصاص پیغمبری به مردان
ممکن است این سؤال یا شبهه مطرح شود که چرا تمامی پیامبران، مرد بودند و یک زن نیز از طرف خداوند به این مقام انتخاب نشده است؟تحلیل و بررسی
در تحلیل این شبهه به دو نکته بسنده میکنیم:1. تفکیک مقام ولایت و پیغمبری
اولین نکته اینکه نباید بین مقام ولایت یعنی نزدیکی و قرب به خداوند و بین مقام نبوت خلط کرد. مقام ولایت یعنی اینکه انسان به مرتبهای از کمال روحی نایل آید که از کاملترین، بهترین و نزدیکترین بندگان خدا شود. این مقام برای همه بشر، اعم از مرد و زن، مشترک و یکسان است. برخی از زنان مانند حضرت مریم (علیهالسلام) و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از بیشتر پیامبران در مقام ولایت بالاتر بودند. حضرت فاطمه «مقام محدّثه» یعنی هم صحبتی با ملائکه را داشت. بر مادر حضرت موسی (علیهالسلام) الهام شد که فرزند خود را به دریا بیندازد. (29) بر حضرت مریم فرشتگان نازل شده و با وی سخن گفتند. (30) پس مقام ولایت که مقام ملکوتی، معنوی و باطن نبوت و رسالت است، در حق زن و مرد، مشترک و یکسان است.به دیگر سخن، نبوت به معنای خبردادن از عالم غیب و ارتباط با فرشتگان از طریق الهام، خواب یا ارتباط با فرشتگان برای زن و مرد ممکن و عملاً نیز تحقق یافته است که مثال آن بیان شد. اما نبوت به معنای فراتر، یعنی مقام رسالت و تبلیغ به مردان اختصاص داردکه توضیح آن در شماره بعد میآید.
2. پیغمبری مقام اجرایی
گوهر و باطن نبوت همان مقام ولایت و ملکوتی است، لکن نبوت و پیامبران، علاوه بر این مقام، مقام دیگری یعنی مقام اجرایی و عملیاتی نمودن وحی در میان جامعه را نیز برعهده داشتند. پیامبران باید انواع آزار و اذیت مانند شکنجه روحی، بدنی، تهمت، حبس و شهادت را متحمل میشدند؛ باید با ظالمان و مستکبران در میافتادند؛ باید حکومت تشکیل داده و به رهبری حکومت در عرصههای مختلف مانند جنگ میپرداختند. از شؤون اجرای نبوت روشن میشود که این کار با مردان تناسب دارد و طبیعت آفرینش زن با این امور سنخیت ندارد، لذا نبوت به مردان اختصاص یافت. (31)تذکر
آیات مشعر بر نبوت بعضی زنان مثل مادر حضرت موسی (علیهالسلام) (الهام بر وی) و حضرت مریم (نزول فرشتگان و سخن گفتن با وی) که طرفداران نظریه نبوت زنان به آن تمسک جستند با آیات و روایات نافی نبوت زنان، قابل جمع است؛ طریق جمع آن، تفسیر و حمل آیات مشعر بر نبوت بر معنای خاص نبوت (تعریفی و خبر دادن) و حمل آیات و روایات مخالف بر نوبت تبلیغی و تشریعی «رسالت» است، به این معنی که پیغمبری به معنای شناخت و خبردادن از اسما و صفات خداوند و عالم غیب ممکن و واقع شده، اما به معنای مأموریت اجرایی و تشریعی نفی شده است.پینوشتها:
1. ر. ک: تولدی دیگر، مذهب فردا، ص 2.
2. همان.
3. ر. ک: سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 2، ص 142؛ مطهری، مجموعه آثار، ج 4 ص 362؛ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج 6، ص 45؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید. ج 10، ص 99؛ مکارم شیرازی، تفسیر پیام قرآن، ج 7، ص 367.
4. فاطر، آیه 24.
5. نحل؛ 36.
6. رعد، آیه 7.
7. در ادامه خواهیم گفت که حدیث فوق بر عدم انفکاک پیامبر یا حجت و دلیل از خلقالاهی دلالت میکند و معنای آن امکان اکتفا به یکی است.
8. اسامی پیامبران ذیل در قرآن آمده است: 1. آدم 2. نوح 3. ادریس. 4. صالح 5. هود 6. ابراهیم 7. اسماعیل 8. اسحاق 9. یوسف 10. لوط 11. یعقوب 12. موسی 13. هارون 14. شعیب 15. زکریا 16. یحیی 17. عیسی 18. داود 19. سلیمان 20. الیاس 21. الیسع 22. ذوالکفل 23. ایوب 24. یونس 25. عزیر 26. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) (انعام، آیات 86 - 83؛ انبیاء، آیه 85؛ هود، آیه 89؛ عنکبوت، آیه 36؛ آلعمران، آیه 33؛ توبه، آیه 30).
9. نساء، آیه 164؛ مؤمن، آیه 78.
10. ر. ک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج 6، ص 49.
11. ر. ک: جعفر سبحانی، منشورجاوید، ج 10، ص 108؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 369.
12. انعام، 124. استاد مطهری در کتاب نبوت (مجموعه آثار، ج 4، ص 361) بعد از اشاره به آیه فوق به آیه إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْكُمْ (بقره، آیه 247) نیز استناد میکند که ظاهر این آیه درباره حکومت و فرماندهی طالوت در زمان یکی از پیامبران بنیاسرائیل (اشموئیل) بوده است؛ اما به دلالت مفهومی میتوان گفت وقتی انتخاب فرمانده جنگ با توجه به اصل شایستهسالاری روی دهد، مسأله نبوت نیز به طریق اولی چنین خواهد بود.
13. بقره، آیه 247.
14. نهجالبلاغه، خطبه 1.
15. «کان الناس بعد آدم (علیهالسلام) یعیشون امة واحدة علی بساطة و سذاجة و هم علی الفطرة الانسانیة حتی فشا فیهم روح الأستکبار،... فبعث الله نوحا». (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 10، ص 8 - 237).
16. ر. ک: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 10، ص 107.
17. ر. ک: بوعلیسینا، النفس من کتاب الشفا، ص 270، با تصحیح حسنزاده آملی، اسفار، ج 2، صص 42 و 81، ج 3، صص 13، 55، 98، 300، 380، ج 4، ص 157، ج 5، صص 286 و 292، ج 6، صص 109 و 172، ج 7، ص 118، ج 8، ص 250 و ج 9، صص 2 و 85.
18. انعام، آیه 124.
19. مرتضی مطهری، مجموعهی آثار، ج 4 ص 362.
20. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 10، صص 108 - 107.
21. استاد سبحانی با اشاره به نظریه عدم بعثت برای انسانهای اولیه میگوید: «هرگاه این نظر را تصدیق کنیم، قهراً باید بگوییم که آن آیات و روایات ناظر به اجتماعات، چشمگیر انسانها است که شایستگی دریافت و بهرهگیری از این فیض را داشته و عوامل ایجاب کننده بعثت در آنان موجود بوده است. » (منشور جاوید، ج 10، ص 109).
22. «فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». (اسراء، آیه 55 و بقره، آیه 253.
23. هلال خصیب به معنای هلال پربرکت است و اشاره به منطقهای است که از دره نیل شروع و تا مسیر دجله و فرات و اروند رود ادامه پیدا میکند و به صورت یک هلال بزرگ روی نقشه جغرافیا منعکس است. (نقل از: مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 368).
24. ر. ک: مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 368.
25. ر. ک: همان، ص 369.
26. نام شهری در یونان و از پایگاههای عمده جاده کاروانی بین شرق و غرب: (دایرةالمعارف فارسی، ذیل کلمه پالمیرا).
27. همیلتن گیب، اسلام بررسی تاریخی، ص 43.
28. همان.
29. قصص، آیه 7؛ طه، آیه 38.
30. آلعمران، آیه 42، 33؛ انبیاء، آیه 91.
31. ر. ک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج 6، صص 46 و 50.
1. زن و فرهنگ دینی، مهدی مهریزی، فصل پیامبری زنان.
2. زن و پیامآوری، مرتضی فهیم کرمانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
3. تحریر المرأة فی عصر الرسالة، عبدالحلیم ابوشقه، ج 1، ص 312.
4. الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ابنخرم، ج 3، ص 186.
منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم