ديدگاه شهيد بهشتي

نظام سياسي اسلام

ماهيتِ دولت يکي از مسائل مهم فلسفه سياسي است. در ماهيت دولت، از مسائل ديگري همچون غايت حکومت، عالي‌ترين شکل نظام سياسي، ضرورت اطاعت و مشروعيت دولت نيز بحث مي‌شود. پاسخ‌هاي يک انديشمند سياسي و ديني
پنجشنبه، 19 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نظام سياسي اسلام
 نظام سياسي اسلام

 

نويسنده: ابراهيم طالبي دارابي

 

ديدگاه شهيد بهشتي

ماهيت دولت

ماهيتِ دولت يکي از مسائل مهم فلسفه سياسي است. در ماهيت دولت، از مسائل ديگري همچون غايت حکومت، عالي‌ترين شکل نظام سياسي، ضرورت اطاعت و مشروعيت دولت نيز بحث مي‌شود. پاسخ‌هاي يک انديشمند سياسي و ديني به مسئله ماهيت دولت، مانند پاسخ به مسائل مربوط به انسان، مهم و ضروري است. از مباني يک فيلسوف در اين باره به راحتي مي‌توان نتيجه‌گيري دقيق‌تري ارائه کرد. مثلاً اگر بدانيم که ارسطو معتقد است، ساخت اقتصادي دولت، ماهيت و طبيعت آن را تعيين مي‌کند و يا اگر بدانيم از نظر مارکس، طبقات، شکل و ماهيت دولت را مي‌سازد، بهتر مي‌توانيم انديشه‌هاي سياسي آنان را درک و شرح کنيم. از اين رو در ماهيت دولت، مبناي فکري فيلسوف و صاحب‌نظر مورد توجه قرار مي‌گيرد.
شهيد بهشتي به واسطه اينکه يک فيلسوف و انديشمند مکتبي است و مکتب را بر روابط اجتماعي و فردي انسان‌ها حاکم مي‌داند، در نگاه وي آن چيزي که ماهيت و طبيعت دولت را شکل مي‌دهد، مناسبت‌هاي ارزشي و عدالت الهي است. شکل عالي اين نظام که قابل تطبيق با بسياري از حکومت‌هاي موجود نيست، نظام «امت و امامت» است. نظر صريح ايشان چنين است:
مسئله اصلي، حاکميت مکتب و حاکميت نظام ارزشي بر رفتار ما است. (1)
از نظر وي، ضرورت وجود دولت در تأمين تکامل انسان و به زيستي معنوي و رسيدن به کمال الهي است. از اين نظر وي بر آن است که دولت بر کرامت انسان در درجه اول توجه کند. اگر جامعه‌اي به کرامت و فضيلت‌هاي آدمي بي‌اعتنا، و در آن بي‌عدالتي و تبعيض حاکم باشد، آن جامعه نه تنها جامعه انساني نيست، بلکه جامعه اسلامي نيز نيست. (2)
يک نظام سياسي که شهيد بهشتي از آن دفاع مي‌کند، نظامي است:
مکتبي و متعهد در برابر مکتب. (3)
مکتب نيز از نظر وي عبارت است از:
اصول عقيدتي و علمي اسلام براساس کتاب و سنت. (4)
چون در نگاه ايشان «اسلام مکتب انسان‌ساز است» و براي آن آمده است که شرايطي را فراهم کند تا انسان‌ها رشد و تعالي پيدا کنند و بتوانند آگاهانه و آزادانه انتخاب کنند و زندگي را براساس اين آگاهي بسازند؛ بنابراين حکومتي که بر مبناي اسلام تشکيل مي‌يابد به اين معهود پاي‌بند و وفادار است. به عبارت ديگر، چون نظام هستي بر گرد کرامت و سعادت انسان است و انسان طبعاً کمال‌جو و به سوي حق در حرکت است، از اين رو حکومت که مقدمه و ابزار سعادت آدمي است، بايد به ايجاد و پاسباني اين شرايط و فضا متعهد بماند.
دولت در دستگاه فلسفي شهيد بهشتي از آنجا ضرورت تشکيل مي‌يابد که انسان‌ها آن را براي پاسداري از حق و عدل تأسيس مي‌کنند. اين نظام، محيط مستعدي فراهم مي‌سازد تا انسان به تکامل برسد. پس دولت شهيد بهشتي دولت اخلاقي و ارزشي و منبعث از مکتب است و براساس مدل امت و امامت پيش مي‌رود. اگر به زيستي معنوي و تعالي انساني، ضرورت ايجاد دولت را اثبات مي‌کند، آزادي و اختيار آدمي، حکومت بر مبناي سعادت و کرامت را جست‌وجو مي‌نمايد. اين هدف تأمين نمي شود مگر آنکه «مکتب اسلام» بر روابط اجتماعي انسان‌ها و نهادهاي مدني حاکم باشد. اين مکتب متضمن رشد، کمال و کرامت انسان‌ها است. براي اينکه اين تضمين استمرار يابد، امت و امامت بايد تقويت شود، زيرا:
براساس کتاب و سنت، تمام نظر مکتب به عامه مردم است و در ميان عامه مردم آنها که بر محور اين مکتب جمع مي‌شوند و شکل مي‌گيرند از تقدم و اولويت خاص برخوردارند، آنها مي‌شوند امت... امت از نظر ايدئولوژي اسلامي و مباني عقيدتي و عمل اسلام، حتماً نياز دارد به امامت. (5)
به همين دليل؛
نظام سياسي - اجتماعي جمهوري اسلامي نظام امت و امامت است. (6)
در اين مدل، مردم نقش اساسي ايفا مي‌کنند، زيرا اولاً؛ در حکومت اسلامي، آراي مردم نافذ است، ثانياً؛ در ميان انواع حکومت‌ها، نوع جمهوري که مبتني و متکي بر آرا و نظرات مردم است «با مباني اسلام سازگارتر است». (7) يعني «سمت و قدرت» حاکم از آراي مردم ناشي مي‌شود. در چنين حکومتي، نه تحميل وجود دارد، نه ضلالت، نه تبعيض و نه تفوق‌طلبي و نه فساد و تباهي. هرچه مخالف حق‌مداري و حق‌گرايي است در اين حکومت، ممنوع است. لذا از نظر فلسفي، مطابق آراي شهيد بهشتي، اطاعت مردم از چنين حکومتي، لازم و ضروري است.
از نظر او يکي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي نظام سياسي اسلام، خصلت ديني و مردمي آن است. اين خصلت در عالي‌ترين نمودش به مدل امت و امامت باز مي‌گردد:
ما براي نظام آينده بهترين نامي که مي‌توانيم انتخاب بکنيم همان نام اصيل اسلامي است؛ نظام امت است و امامت امت و امامتي که همين طور از نظر واژه و ريشه با هم يک ريشه دارند و از يک مصدر هستند در مقام عينيت هم يکي هستند و اين است آرزوي بزرگ ما. (8)
بنابراين نظام سياسي مورد نظر مرحوم بهشتي، نظامي است که به دين ابتنا دارد و به مردم اتکا. بر اين اساس وي نه تنها از رهبري و امانتِ يک «فقيه عادل و آگاه و مؤمن و لايق» سخن مي‌گويد، بلکه از موضوع جديدي نيز دفاع مي‌کند و آن «امامت عمومي» است:
من اصلاً رابطه يک طرفه را نمي پسندم و مي‌گويم در هر جامعه‌اي که رهبري رابطه يک طرفه دارد، جامعه به رشد واقعي خودش نرسيد و بسيار عالي است که ما امامت عمومي را هم داشته باشيم؛ يعني کل ملت هم در امامت سهيم است. (9)
يکي از دلايل اصلي شهيد بهشتي در دفاع از نظام امت و امامت اين است که اولاً؛ در رأس اين نظام بايد اصول عقيدتي و عملي اسلام براساس کتاب و سنت حاکم باشد و همه چيز از اين قله سرازير مي‌شود، ثانياً؛ اين نظام همواره مطابق نظر و خواسته‌ها و آراي مردم پيش مي‌رود. وي در دفاع از مسئله نخست مي‌گويد:
در زمان غيبت معصومِ منصوص، مردم بايد به فردي که صفات و خصوصيات کلي‌اش در روايت آمده است روي آورند و خود آزادانه و آگاهانه وي را به رهبري بپذيرند. مهم‌ترين شرايطي که شهيد بهشتي فکر را متوجه آن مي‌کند چهار مورد است: يکي ايمان به خدا، دوم عدالت، سوم آگاهي کافي از اسلام و چهارم لياقت کافي و پاکي از هر نقصي. (10)
اما در مورد مردم معتقد است که بر طبق اصول عقيدتي و عملي اسلام، حاملان مسئوليت و صاحبان اصلي حق در اين ايدئولوژي و نظام عقيده و عمل، «ناس و مرمند». براساس کتاب و سنت، تمام نظر مکتب به عامه مردم است. به طوري که در نظام سياسي اسلام، همه چيز از ملت الهام مي‌گيرد. به سخن صريح شهيد بهشتي در اين مورد توجه کنيد:
قانون اساسي در حقيقت تعيين خطوط اصلي تحقق بخشيدن به آرمان انقلاب و جمهوري اسلامي است، بقيه کار با خود ملت است، همان طوري که مکرر در طول انقلاب گفته شده است اين انقلاب، انقلاب ملت است وقتي رهبري از ملت الهام مي‌گيرد کار از شما ملت عزيز است،‌ ارائه طريق از شما ملت عزيز است، مسئوليت‌ها بر شما است، آنچه از ديگران ساخته است همگامي با شما و کوشش براي هماهنگ کردن تلاش‌هاي شما است. (11)
في الواقع شهيد بهشتي بر اين نظر است که از نظام سياسي امت و امامت، «مديريت جامعه» بر مي‌خيزد و اين مديريت هم بر پايه مکتب است. در اسلام شکل خاصي براي مديريت و حکومت جامعه پيش‌بيني نشده است، در هر زمان و در هر مکان و متناسب با شرايط مختلف، شکل حکومت تعيين مي‌شود، اما هيچ‌گاه از اين اصل تخطي نمي کند که آن حکومت، «تحميلي و اجبارانه» نباشد. (12) با وجود اين، شهيد بهشتي نظر صريح خود را اين‌گونه بيان مي‌دارد:
در ميان انواع حکومت، نوع جمهوري با مباني اسلام سازگار است. (13)
و نيز مي‌گويد:
بر طبق مباني اسلامي در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم صرفاً بايد سمت و قدرت خودش را از آراي مردم بگيرد. کسي حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزيده مردم يا لااقل پذيرفته مردم يا مورد حمايت مردم باشد. هيچ کس حق ندارد در مباني اسلام که ولايت و زمامداري خودش را بر مردم تحميل کند و برخلاف رضايت آنها و خلاف پذيرش و تمايل آنها و برخلاف انتخاب آنها. (14)
بهشتي معتقد است هيچ مرجعي در شيعه رهبري‌اش را بر مردم تحميل نکرده است، زيرا از نظر ايشان، هرگاه اساس حکومت بر مبناي تحميل و زور باشد، نوعي تفوق‌طلبي و قدرت‌خواهي و نهايتاً امتيازطلبي به وجود مي‌آيد که در اسلام شديداً محکوم شده است. بدين ترتيب وي از جمهوري اسلامي دفاع مي‌کند و مي‌گويد:
جمهوري اسلامي نوعي حکومتي است که با پذيرش و انتخاب آزادانه اکثريت ملت به قدرت مي‌رسد. (15)
حکومت خوب، حکومتي است که نه از طريق تحميل، بلکه از طريق انتخاب آگاهانه و آزادانه مردم به سر کار بيايد.
در نگاه بهشتي، امامت و امت نسبت به يکديگر رابطه متقابل دارند و لذا مسئول و متعهدند. وي مي‌گويد بر همين اساس خطبه‌اي در نهج‌البلاغه شکل گرفت که امام معصوم (عليه‌السلام) در آن به اين حقوق اشاره کرده است. امت بايد از امام خود شناخت داشته باشد و از صميم قلب او را بپذيرد، چون تعيين و تحميل در کار نيست. بايد مراقب او باشند تا تخلف نکند. هم نگاهش متوجه امامت باشد و هم نظارتش نسبت به آن دقيق باشد. (16) پس دو نکته اساسي در فلسفه سياسي شهيد بهشتي وجود دارد: يکي آنکه امامت در عصر غيبت، تعييني، تحميلي نيست بلکه «شناختي و پذيرفتني يا انتخابي است» و دوم ميان امام پذيرفته شده و امت انتخاب کننده رابطه متقابل حاکم است.
به طور کلي از ديدگاه شهيد بهشتي زيربناي نظام سياسي اسلام که در جمهوري اسلامي ايران تبلور يافته است، چند چيز است:
1. چون جامعه ايران مکتب اسلام را پذيرفته، از اين لحاظ حکومت آن مبتني بر اسلام است. (17)
2. سيستم سياسي حاکم بر ايران، اسلامي - مردمي است. هم امام حضور دارد و هم امت در صحنه است. (18)
3. قدرت و اقتدار اين نظام ناشي از مردم و اسلام است.
بايد نيروها از مردم برخيزد. (19)
4. مسئوليت و اداره امور اين نظام بر عهده افراد متعهد و انقلابي و دين‌دار و مردم‌گرا است. (20)
5. مديريت سياسي اين نظام در عين همبستگي و اقتدار و نظم بايد از سانتراليسم و تمرکز بپرهيزد و به حداقل برسد. (21)
6. محيط اجتماعي اين نظام بايد براي کرامت انسان و سعادت و کمال آدمي، مستعد و مهيا باشد. (22)
7. اهتمام اين نظام بايد به تضمين استقلال و آزادي‌هاي فردي و اجتماعي تا آخرين سرحد ممکن باشد. (23)
8. نفي استبداد، استثمار، استعمار و حاکميت سرمايه‌داري و تبعيض طبقاتي و ظلم و پوچ‌گرايي. (24)
9. عدالت اجتماعي و حق‌مداري و خداگرايي.
10. خدمت به جاي حکومت و رياست. (25) جمله معروف ايشان:
ما تشنگان خدمتيم به شيفتگان قدرت.
11. تواضع و خشوع به ملت و صداقت با آنان. (26)
12. ميزان بودن «اکثريت» در عرصه سياست و حکومت. (27)

3. سلوک حکومت در نظام اسلامي ايران

يکي از دغدغه‌هاي اصلي شهيد بهشتي اين بود که سلوک حکومت اسلامي را در همه زمينه‌ها شناسايي و مورد توجه قرار دهد. وي بر آن بود تا در قالب حکومت اسلامي، بهترين نحوه سياست و عالي‌ترين شکل حکومت‌داري مطابق با موازين اسلامي و ضوابط قانوني اتخاذ شود. در اينجا به گوشه‌هايي از نظرات و گفته‌هاي ايشان در اين باره اشاره مي‌کنيم.
سروانتس سخن زيبايي درباره سياست دارد؛ او مي‌گويد: «بهترين سياست، صداقت است». شهيد بهشتي از صداقت و صراحت به عنوان پايه اصلي انقلاب اسلامي و حکومت ياد مي‌کند و اعتقاد دارد در روابط اجتماعي بايد اين الگو رعايت شود. حکومتي که از دين مايه مي‌گيرد و از مردم بر مي‌خيزد، بايد با آنها صادق و صريح باشد:
اولين موضوع در رابطه با انقلاب اسلامي ايران که به عنوان پايه اصلي، آن را عنوان مي‌کنم صداقت و صراحت است که اساسي‌ترين موضع اجتماعي و روابط اجتماعي ما بايد باشد... انقلاب اسلامي ايران بايد پيش از هر چيز سد نفاق و دورويي و موضع‌گيري‌هاي رودربايستي ما باشد و مواضع انقلاب بايد روشن و صريح بين ما مورد گفت‌وگو قرار گيرد. (28)
بنابراين يکي از سلوک حکومت و سياست در نظام اسلامي ايران، صداقت و صراحت در روابط اجتماعي و در عرصه سياست است. خود بهشتي بيش از هر کس در اين عرصه، صداقت و صراحت داشت و با شفافيت، نظريه‌ها و رفتار خود را آشکار مي‌ساخت. به طوري که بيشترين حمله‌ها و هجوم مخالفان نظام اسلامي به سمت ايشان نشانه مي‌رفت. خود ايشان يک بار گفته بود:
خود در زندگي هميشه مصيبت صداقت را کشيده است. (29)
ولي اين يک اصل است که:
بايد با مردم روابط باز و روشن برقرار کنيم. (30)
دومين پايه‌اي که شهيد بهشتي به عنوان سلوک سياسي حکومت اسلامي مطرح مي‌کند، دين‌مداري و حاکميت ارزش‌هاي مسلم و متقن ديني است. از نظر ايشان عامل اصلي ديني کردن و ارزشي ماندن اين است که از قيام 15
خرداد به بعد، انقلاب مردمي ايران ديني و مکتبي شد. يعني مهم ترين اثر قيام 15خرداد اين بود که «اسلام را به عنوان يک مکتب انقلاب به صورت گسترده در ميان توده‌ها مطرح کرد». (31) تأسيس جمهوري اسلامي که محصول بنيادين انقلاب اسلامي است، با اين هدف صورت گرفته است که جامعه مسلمان ايران به ارزش‌هاي ديني مانند کرامت انسان، حق‌مداري، عدل‌دوستي، حاکميت اصول و آرمان‌هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم‌السلام) و در مجموع ضوابط و مقررات اسلامي پايبند باشد و حکومت آنها که مظهر و نماينده اقتدار آنان و اسلام است، بتواند از آنها پاسباني کند. مطابق اين چارچوب شهيد بهشتي معتقد است:
ما در پي ايجاد يک نظام و جامعه اسلامي هستيم که در آن مسلمانان آگاه و متعهد و نيرومند و فعال مسئوليت‌ها را به عهده بگيرند... و حکومت کنندگان از زبده‌ترين چهره‌هاي آگاه و متعهد اسلامي باشند. (32)
چون در نگاه ايشان «تعالي معنوي» بر مبناي اسلام، موضع اصلي جمهوري اسلامي ايران است، انسان‌هاي اين نظام بايد بيش از پيش به مسائل معنوي، ارزشي و انساني توجه کنند و بدان متعهد و پايبند باشند. از اين رو دومين اصل براي سلوک حکومت در نظام اسلامي ايران، پايبندي به اصول و ارزش‌هاي متقن و مشخص ديني است:
آرمان جمهوري اسلامي، آرمان انسان شدن و متعالي شدن و حرکت الي الله است. (33)
سلوک ديگري که بهشتي از آن به شدت دفاع مي‌کند و بر آن پاي مي‌فشارد، خصلت مردم‌گرايي حکومت اسلامي است. از نظر ايشان هيچ حکومتي با تحميل و سلطه بر مردم، بقا و دوام ندارد. هم به لحاظ مباني ديني و هم به دليل عقلانيت سياسي بايد مردم بر سرنوشت خويش حاکم باشند.
در حکومت اسلامي، اصل و اساس بر «ناس و عامه مردم» است. بهشتي يکي از معتقدان اصلي حاکميت ملي و اصالت آراي عمومي در مناسبت‌هاي سياسي و ساختاري حکومت ايران بود. به گفته مرحوم بازرگان.
دکتر بهشتي هم در زمان تدوين و تصويب پيش‌نويس قانون اساسي بسيار علاقه‌مند به آزادي‌هاي سياسي در زمينه افکار و انتقادهاي مردم و نيز طرفدار حاکميت ملي و آراي عمومي بودند. (34)
بهشتي در توصيف هويت نظام سياسي ايران به صراحت مي‌گويد:
شما مردم انقلابي در راهپيمايي‌هايتان فرياد برآوريد که «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي»، اين فرياد شما ملت بود و اين نظام پاسخ به اين فرياد است. در اين نامِ جمهوري اسلامي همه اين مفاهيمي که عرض شد نهفته است، جمهوري است، يعني خلقي است، يعني توده اي است، يعني ناسي، مردمي است؛ و اسلامي است؛ يعني داراي ايدئولوژي است و در برابر يک ايدئولوژي انتخاب شده، نه تحميل شده، متعهد است. مردم‌دوست است و از مردم و نيروي مردم مايه و قدرت مي‌گيرد و اين قدرت در جهت خدمت به مردم، به همه مردم نه به يک فرد و نه به گروه، نه به يک قشر و نه به يک طبقه، استفاده مي‌شود. اين يکي از زيربناهاي فکري قانون اسلامي جديد ايران است. (35)
و نيز مي‌گويد:
مسير روحانيت اين است که مي‌خواهد دولت در بطن ملت باشد. (36)
چهارمين اصل در سلوک حکومت اسلامي، حاکميت اخلاق و فضيلت‌هاي متعالي است. حکومت اسلامي، رها از مقيدات واجب اخلاقي نيست. در اين حکومت، هرگونه فعلي بايد از پشتوانه معنوي و ديني برخوردار باشد. برخلاف ساير حکومت‌ها، قدرت‌طلبي، تفوق‌خواهي، امتيازخواهي و خودخواهي‌ها و باندبازي‌ها در اين نظام راه ندارد. اگر اين گونه اخلاق و رفتار وارد سيستم سياسي شده باشد، يقيناً آن سيستم را معيوب مي‌کند. بهشتي اصولاً فردي اخلاقي، ارزشي و معنوي بود و سعي مي‌کرد اين الگو را وارد سيستم اجتماعي کند. وي مي‌گويد:
اساس در زندگي عبارت است از اخلاق... عامل اصلي اين است که انسان متعادل بسازيم، انسان عدل و عدالت بسازيم و نظام عدل و عدالت بسازيم... در جامعه انساني اخلاق و اقتصاد و معنويت و ماديت روي يکديگر عمل و عکس‌العمل دارند. يعني يک انسان يک مجموعه است ولي در اين هر قدر ما انساني‌تر شديم، عامل اخلاق نقشش بيشتر مي‌شود. (37)
بناي شهيد بهشتي بر اين بود که ساختار سياسي ايران از ابتدا به کژروي‌هاي اخلاقي کشانده نشود. وي سعي مي‌کرد از آغاز کار، زيربناي اين سيستم را با مصالح مستحکم بچيند. نقشش در تأسيس نهادها و مقررات اساسي جمهوري اسلامي بسيار کارساز بود. او واقعاً اعتقاد داشت که «اخلاق زيربناي زندگي انسان» (38) است و خود به اين اصل اقتدا مي‌کرد. به ويژگي‌هايي که ايشان براي خط امام و خط اسلام ترسيم مي‌کند، بنگريد:
خط امام و خط اسلام، خط صدق و راستي است، خط دروغ و نيرنگ و مکر و فريب و حقه‌بازي نيست. عده اي زياد از مجاهدان راستين مي‌گويند گروه‌هايي هستند که براي رسيدن به آرمانشان که همان قدرت است، از همان روش‌هاي استاليني استفاده مي‌کنند. اسلام خط اخلاق متعادلي انسان است... و ما اصولاً اخلاق را زيربناي زندگي انسان مي‌دانيم. (39)

پي‌نوشت‌ها:

1. روزنامه جمهوري اسلامي، 25 تير 1360 (سخنراني شهيد بهشتي در اهواز).
2. در اين باره ر.ک: سيد محمد حسيني بهشتي و ديگران، شناخت اسلام، ص 512؛ نيز آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، ص 43.
3. آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، ص 19.
4. همان، ص 219.
5. همان، صص 15 و 16.
6. همان.
7. ر.ک: روزنامه اطلاعات، 28 اسفند 57 (متن سخنراني تلويزيوني دکتر بهشتي قبل از همه‌پرسي جمهوري اسلامي).
8. صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي ج.ا.ا، ج 3، ص 1836.
9. روزنامه اطلاعات، 12 آذر 1358 (مصاحبه با دکتر بهشتي).
10. ر.ک: سيد محمد حسيني بهشتي و ديگران، شناخت اسلام، ص 396.
11. صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي ج.ا.ا، ج 3، ص 1836.
12. ر.ک: آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، ص 6.
13. روزنامه اطلاعات، 28 اسفند 57 (متن سخنراني شهيد بهشتي)، ص 8.
14. همان.
15. همان، ص 5.
16. ر.ک: آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، صص 18-20.
17. ر.ک: روزنامه اطلاعات، 7 آبان 1360 (شورا از نظر بهشتي)، ص 15.
18. ر.ک: آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، ص 42.
19. ر.ک: همان، ص 49.
20. ر.ک: همان، ص 43.
21. ر.ک: همان.
22. ر.ک: همان، ص 44.
23. ر.ک: همان.
24. ر.ک: همان.
25. ر.ک: سيد فريد قاسمي، يادنامه شهيد مظلوم، ص 200.
26. ر.ک: روزنامه جمهوري اسلامي، 24 تير 1360 (گفت‌وگوي بهشتي با خبرگزاري پارس در قم)، ص 12.
27. روزنامه اطلاعات، 14 خرداد 1359 (سخنراني شهيد بهشتي در خبرگزاري پارس)، ص 4.
28. همان.
29. همان.
30. روزنامه اطلاعات، 2 اسفند 1358، ص 2.
31. سيد فريد قاسمي، يادنامه شهيد مظلوم، ص 155.
32. روزنامه اطلاعات، 5 دي 1358، ص 3.
33. آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، ص 54.
34. روزنامه اطلاعات، 27 شهريور 1358، ص 10.
35. آيت الله شهيد دکتر بهشتي، مباني نظري قانون اساسي، صص 42 و 43.
36. روزنامه اطلاعات، اول آذر 59، ص 9.
37. رونامه اطلاعات، 11 شهريور 1360 (مسئله مالکيت از ديدگاه شهيد مظلوم)، ص 7.
38. روزنامه جمهوري اسلامي، 19 مرداد 1360، ص 4.
39. همان.

منبع مقاله :
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي جلد اول: فلسفه سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط