انقلاب اسلامی و تحولات فراوطنی آن در مصر
نويسنده: مجید مرادی
از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریانهای اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاستهای رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار دادهاند. برخی از این جریانهای اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند..
از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریانهای اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاستهای رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار دادهاند. برخی از این جریانهای اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند. دعوت رژیم انور سادات از شاه ایران برای اقامت در مصر و پس از آن موضعگیری رسمی این رژیم در مسئله گروگانهای امریکایی در تهران، بر فاصله میان دیدگاه دولت و دیدگاه حرکتهای اسلامی در مصر افزود.(۱)
گروههای اسلامگرای مصری، این دیدگاه دولت که کمک به شاه را نشانه حقشناسی نسبت به کمکهای نفتی و نظامی و اقتصادی وی به مصر در طی جنگ سال ۱۹۷۳م و پس از آن میدانست، به شدت مورد سرزنش قرار دادند.(۲) آنان در مقابل، اقدامات شاه در فروش نفت به اسرائیل، در دوره تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ م و همکاری مستحکم با این رژیم در زمینه نظامی و اطلاعاتی را یادآور شدند. جریانهای اسلامی مصر بر آن بودند که اقدامات رژیم سادات در حمایت از شاه، براساس تقاضای ایالات متحده امریکا و به هدف اقناع امریکا بر توانایی مصر برای پر کردن جای رژیم شاه ـ به عنوان قدرت بزرگ منطقهای ـ انجام گرفته است. این جریانها، رسانههای تبلیغاتی مصر را متهم میکردند که از طریق حمله به آیت الله خمینی و حکومت جدید ایران، در جهت گسترش شکاف میان شیعه و سنی میکوشند. (۳)
انقلاب اسلامی ایران در سالهای نخست، عواطف بخش وسیعی از نیروهای اسلامگرای مصر را به سوی خود جلب کرده، تصویرهای امام خمینی در قاهره و برخی شهرهای دیگر رواج یافت و تظاهرات گستردهای در مخالفت با ورود شاه سابق به مصر به راه افتاد.(۴)
به رغم اختلاف نظر میان جریانهای مختلف اسلامی مصر(۵) برسر انقلاب اسلامی ایران و تحولات آینده آن، پیروزی این انقلاب در نگاه غالب این جریانها، در حقیقت پیروزی ایدئولوژی سیاسی اسلام و تجسم آن در شکل یک دولت بود. برخی گروههای اسلامی مصر، از ابعاد و شعارهای فرامرزی و فراوطنی انقلاب ایران که همه مسلمانان بتوانند در سایه آن تاریخ و الگوی برتر و تحولات امت اسلامی را با این واقعیت جدید پیوند دهند، استقبال کردند. انقلاب ایران به آنان اثبات کرد که قدرت رویارویی با نیروهای امپریالیستی و پیروزی بر آنان را دارند.(۶)
جنبشهای اسلامی مصر از این که انقلاب ایران خواهان عقب نشینی اسرائیل از تمام فلسطین اشغالی، یعنی اراضی سال ۱۹۴۸ م و ۱۹۶۷م شده بود، استقبال کردند و این موضع را با موضع غالب کشورهای عرب آن زمان که به عقب نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ م و اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین اکتفا میورزیدند، مقایسه کردند. گروههای طرفدار ایران در میان جریانهای اسلامی در مصر، ایالات متحده امریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق، اسرائیل و شاه سابق را به توطئه چینی علیه انقلاب ایران متهم میکردند.(۷) باور به وجود چنین توطئه بینالمللی علیه انقلاب اسلامی، در ادبیات سیاسی حرکتهای اسلامی مصر به فراوانی به کار گرفته شده است و در تفسیر بسیاری از حوادث، رخدادها و روابط، از همین مفهوم توطئه پنداری استفاده شده است.
پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از جریانهای اسلامی مصر در موضع پیشین خود نسبت به آن، بازنگری کردند و نوعی عداوت مذهبی نسبت به شیعه نیز بر این مواضع تأثیر نهاد. برخی تحلیلگران بر این باورند که رژیم بعث عراق نیز در دوران جنگ با ایران، برخی شخصیتهای اسلامی مصری را به اتخاذ مواضع ضد شیعی و ضد انقلاب ایران تشویق میکرد.(۸)
در این مقاله، به بررسی مواضع جماعت اخوان السلمین، جماعتهای اسلامی، سازمانهای اسلامی زیر زمینی و خطیبان مستقل مساجد مصر خواهیم پرداخت.
اخوان المسلمین از تمام مسلمانان جهان خواست تا از مسلمانان ایران سرمشق بگیرند، اما در عین حال توضیح داد که این به معنای فراخواندن ملتهای مسلمان به انقلاب نیست، بلکه به معنای دعوت حاکمان و ملتها به وحدت در زیر پرچم اسلامی است.(۱۱) عمر تلمسانی رهبر اخوان السلمین، به دعوت رهبران و مقامات جدید ایران چندین بار از تهران دیدار کرد. (۱۲)
در تحلیل موضع اخوان المسلمین نسبت به انقلاب اسلامی ایران، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این جماعت، همواره موضعی معتدل در برابر مذهب شیعه داشته و برافروختن آتش اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را به شدت رد و محکوم کرده است. این جماعت اگر چه به وجود اختلافات آشکار میان دو مذهب اذهان دارد، اما همواره اعلام کرده است که این اختلافات ماهیتی ثانوی دارند.(۱۳)
جماعت اخوان در مقابل کسانی که آنان را به تقلید از امام خمینی متهم میکردند، این اتهام را رد کرده و اعلام نمود که همچنان به برنامههای امام حسن البنا وفادار است. این جماعت در توجیه حمایت خود از انقلاب ایران اعلام کرد که دلیل حمایت از انقلاب ایران این بوده است که رهبران جدید ایران اعلام کردهاند، انقلابشان اسلامی است و هدف آنها پیاده کردن شریعت است.(۱۴)
جماعت اخوان المسلمین در جداسازی موضعگیری خود از مواضع سازمانهای اسلامگرای زیرزمینی و رادیکال در مقابل انقلاب ایران، شفاف عمل کرده و در مقابل، در برابر دعوت حکومت انقلابی ایران از دیگر جنبشهای اسلامی در دیگر نقاط جهان، برای جهاد فراگیر با حکومت کشورهای خود، با احتیاط رفتار کرده است.(۱۵)
جماعت اخوان المسلمین، از نزاعهای خونینی که در صفوف پیشگامان انقلاب ایران پدید آمد، انتقاد کرد و آن را موجب بدنامی چهره اسلام دانست. این مسئله را میتوان در سایه تأکید اخوان المسلمین در آن دوره، بر ابراز وجود خود، به عنوان نیروی سیاسی معتدلی که برای دست یابی به موجودیتی قانونی در چارچوب نظام حاکم میکوشد، تفسیر و توجیه کرد؛ در چنین شرایطی، اخوان میکوشید تا از تعرض به حکومتها پرهیز کند.
موضع اخوان المسلمین، رفته رفته از انقلاب ایران فاصله گرفت، تا جایی که رهبر فقید آن عمر تلمسانی در مرحلهای اعلام کرد: «ایران موضعی عداوتآمیز نسبت به جماعت اخوانالمسلمین در پیش گرفته است». این موضع، در پاسخ اتهام ایران به اخوان المسلمین که آنان را مجموعهای از مزدوران امریکاییها برمیشمرد، اتخاذ شد. این اتهام به اخوان المسلمین، پس از آن ابراز شد که جیمی کارتر رئیس جمهور سابق ایالات متحده، از استاد عمر تلمسانی درخواست کرد تا برای آزادی گروگانهای امریکایی که در ایران نگهداری میشدند، وساطت کند. تلمسانی این درخواست را پذیرفت و در حال برداشتن گامهای نخست بود که مقامات ایرانی اعلام کردند، هر کس درصدد آزادسازی گروگانها باشد، مزدور امریکا است.
پاسخ تلمسانی به این اتهام آن بود که دستگیری دیپلماتها و به گروگان گرفتن آنان، از نظر دینی گناه است؛ به این ترتیب عناصر درون جماعت اخوان المسلمین، در مواضع سابق خود تجدید نظر کردند و تحت تأثیر مواضعی، در صف مخالفین شیعه و انقلاب ایران قرار گرفتند.(۱۶)
موضع جدید جماعت اخوان المسلمین را نیز میتوان در سایه ردّ ابتکارات صلح در جنگ عراق با ایران از سوی ایران در آن زمان و همچنین در مواضع دشمنانه عربستان سعودی نسبت به انقلاب ایران که برخی رهبران و عناصر اخوان المسلمین ارتباطات مستحکمی با آن کشور داشتند، تفسیر کرد.
جماعت اخوان المسلمین در شفاف سازی موضع خویش نسبت به جنگ عراق و ایران، در آغاز با استناد به آیاتی از قرآن، عراق را به عنوان طرف متجاوز محکوم کرد و همچنین مواضع برخی کشورهای اسلامی را که به جای تلاش برای توقف جنگ، به عراق یا ایران کمک میکردند، محکوم نمود.
استاد عمر تلمسانی از رهبران همه مسلمانان جهان خواست تا برای متوقف کردن این جنگ اقدام کنند؛ وی همچنین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی و اسرائیل را متهم کرد که برای تضعیف دو طرف جنگ و رفع تهدید احتمالی اسراییل از سوی ایران و عراق، این جنگ را به راه انداختهاند. در اینجا هم جماعة اخوان المسلمین، در تفسیر علت جنگ میان دو دولت مسلمان، از مفهوم توطئه بینالمللی علیه اسلام استفاده کرد. در مراحل بعدی نیز این جماعت از استمرار این جنگ که آن را مخالف اصول شریعت اسلام میشمرد، ابراز تأسف کرد.(۱۷) زمانی که شیخ صلاح ابواسماعیل از اعضای اخوان المسلمین طی سخنانی کوشید، این تصور را ایجاد کند که جماعت اخوان المسلمین در جنگ عراق با ایران، طرفدار عراق است، استاد تلمسانی اعلام کرد که شیخ ابواسماعیل نظر شخصی خود را بیان کرده است.(۱۸)
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غالب جماعتهای اسلامی و امامان مساجد و تکایای وابسته به این جماعتها از آن حمایت کردند و کوشیدند، از اهمیت اختلافات میان شیعه و اهل سنت بکاهند. در سالهای ۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۹ این جماعتها چندین تظاهرات گسترده در دانشگاههای قاهره، اسکندریه و اسیوط به راهانداختند و روزنامههای دیواری و نشریات گوناگونی در تأیید انقلاب ایران تنظیم و توزیع کردند، و در حمایت از انقلاب و اعتراض به ورود شاه به مصر نمایشگاههایی در خوابگاههای دانشجویان به راهانداختند.
جماعتهای اسلامی مصر، حرکت توده مردم ایران در مسیر انقلاب و دشمنی انقلاب با ایالات متحده را به فال نیک گرفته و تحسین کردند. این جماعتها چهار نتیجه از انقلاب ایران گرفتند؛
۱) تأثیر عقیده بر تودههای مسلمان.
۲) چگونه اسلام به مسلمانان درس کرامت میآموزد؟
۳) اسلام عبارت از دین و دولت است.
۴) سرنوشت شاه، سرنوشت همه خائنانی است که به منافع شرق یا غرب خدمت میکنند.
جماعتهای اسلامی به شاه سابق ایران، لقب «قصاب خونخوار» دادند. فعالیتهای این جماعتها برای ابراز موضع خود در برابر انقلاب ایران، در تظاهرات دانشجویی در دانشگاه قاهره و زد و خوردهای دانشجویان با پلیس در دانشگاههای اسکندریه و اسیوط در مارس و آوریل ۱۹۸۰ به اوج خود رسید.(۱۹)
در عین حال عدهای از این جماعتها، بر وجود اختلافات ایدئولوژیک میان خود و ماهیت شیعی انقلاب ایران تأکید ورزیدند و اعلام کردند که هیچگونه کمکی را از ایران نخواهند پذیرفت، زیرا ممکن است این کمکها با شرایطی عقیدتی مرتبط باشد. این موضع، بازتاب تداوم مخالفت با خاصگرایی شیعی انقلاب ایران، از سوی برخی جماعتهای اسلامی است.
تشکیلات الجهاد، انقلاب ایران را تجربهای اسلامی و سزاوار مطالعه بر شمرد و احیای اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را محکوم کرد.(۲۰) این تشکیلات، از ماهیت مردمی انقلاب ایران و پیوستن بخشهایی از نیروهای مسلح ایران (ارتش) به صفوف مردم انقلابی تقدیر کرد.
از نظر این تشکیلات، ریشههای انقلاب ایران به اندیشه حسن البنا و سید قطب بازمیگردد. برخی از رهبران تشکیلات الجهاد، انقلاب امام خمینی را الگویی برشمردند که سازمانها و گروههای اسلامی در دیگر کشورهای اسلامی، باید از آن پیروی کنند.(۲۱) رهبران این تشکیلات، نشریات، کاستها و بیانیههایی صادر کردند و در آن از مسلمانان سنی خواستند تا از اندیشههای امام خمینی پیروی کنند؛ حتی برخی از عناصر تشکیلات الجهاد ابراز امیدواری کردند که ایران، در جنگ سال ۱۹۸۰م عراق را شکست دهد و پس از آن زمینه برای استیلای ایران بر اردن و سپس آزادسازی فلسطین فراهم شود. این عناصر، اختلافات میان انقلاب ایران و جنبشهای اسلامگرا در مصر را دارای ماهیتی ثانوی و فرعی دانستند، به ویژه آنکه موضع هر دو در برابر دشمنان اسلام، مشابه است.
آنان انقلاب ایران را نخستین انقلاب شیعی مبتنی بر مبانی اسلامی صحیح توصیف کردند.(۲۲) برخی از تحلیلگران معتقدند که رهبران تشکیلات الجهاد در مصر از طریق برخی فلسطینیهای نوار غزه، کوشیدند تا ارتباطات نزدیکی با رهبران انقلاب ایران برقرار کنند.(۲۳)
اما باید توجه داشت که جناحی سنتی تشکیلات الجهاد معتقد بود که اعتقادات شیعه، انحراف از اسلام صحیح است. با این حال، وجود این جناح با چنین موضعی، مانع از ابراز تأیید انقلاب ایران در مناسبتهای مختلف و توافق با آن درباره برخی از مسائل نیست.(۲۴).
شیخ محلاوی استقبال انورسادات از شاه سابق ایران را محکوم کرد و از حکومت مصر خواست تا از مجرمان و خونخواران استقبال نکند. جماعت اخوان المسلمین در واکنش به این سخنان به وی نصیحت کرد تا چهره خود را به عنوان خمینیای دیگر تصویر نکند و مواضعی معتدل اختیار کند.(۲۵)
شیخ عبدالحمید کشک و شیخ محمود عید نیز در خطبههای نماز جمعه، دیدگاههایی مشابه دیدگاه شیخ محلاوی اختیار کردند و در مرحله بعد، یعنی در زمان جنگ عراق و ایران، شیخ عبدالحمید کشک، خواهان توقف جنگ عراق و ایران شد و پیشنهاد کرد تا محکمه عدل اسلامی تشکیل شود و در نخستین گام به حل و فصل جنگ عراق ـ ایران بپردازد.(۲۶)
به طور کلی میتوان گفت که مواضع جریانهای اسلامی در مصر در برابر انقلاب ایران، مشابه ـ اگر نگوییم همانند ـ مواضع نیروها و روشنفکران چپ و ناصریستهای مصری بوده است. آنان نیز در مرحله نخست، این انقلاب را احیای ارزشهای ناصریستی ضدصهیونیستی بر شمردند و آن را در مرتبه انقلابی ترقیخواه و ضدامپریالیستی طبقه بندی کردند. این نیروها در دوره نخست انقلاب، از دیگر نیروهای ناصری و چپ و ناسیونالیست عرب، به سبب موضع بیاعتنا و گاه منفی نسبت به انقلاب ایران انتقاد کردند.(۲۷)
منبع: هفته نامه پگاه حوزه شماره ۱۴۰
از سال ۱۹۷۸ م، غالب جریانهای اسلامی سیاسی مصر، به صورت صریح یا ضمنی، سیاستهای رسمی نظام سیاسی حاکم بر مصر در تأیید شاه ایران و انتقاد از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آیت الله امام خمینی را مورد انتقاد قرار دادهاند. برخی از این جریانهای اسلامی، هدف این موضع و سیاست رسمی را تلاش برای برانگیختن احساس نفرت توده مردم نسبت به الگوی «اسلام گرا» در ایران قلمداد و تفسیر کردند. دعوت رژیم انور سادات از شاه ایران برای اقامت در مصر و پس از آن موضعگیری رسمی این رژیم در مسئله گروگانهای امریکایی در تهران، بر فاصله میان دیدگاه دولت و دیدگاه حرکتهای اسلامی در مصر افزود.(۱)
گروههای اسلامگرای مصری، این دیدگاه دولت که کمک به شاه را نشانه حقشناسی نسبت به کمکهای نفتی و نظامی و اقتصادی وی به مصر در طی جنگ سال ۱۹۷۳م و پس از آن میدانست، به شدت مورد سرزنش قرار دادند.(۲) آنان در مقابل، اقدامات شاه در فروش نفت به اسرائیل، در دوره تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ م و همکاری مستحکم با این رژیم در زمینه نظامی و اطلاعاتی را یادآور شدند. جریانهای اسلامی مصر بر آن بودند که اقدامات رژیم سادات در حمایت از شاه، براساس تقاضای ایالات متحده امریکا و به هدف اقناع امریکا بر توانایی مصر برای پر کردن جای رژیم شاه ـ به عنوان قدرت بزرگ منطقهای ـ انجام گرفته است. این جریانها، رسانههای تبلیغاتی مصر را متهم میکردند که از طریق حمله به آیت الله خمینی و حکومت جدید ایران، در جهت گسترش شکاف میان شیعه و سنی میکوشند. (۳)
انقلاب اسلامی ایران در سالهای نخست، عواطف بخش وسیعی از نیروهای اسلامگرای مصر را به سوی خود جلب کرده، تصویرهای امام خمینی در قاهره و برخی شهرهای دیگر رواج یافت و تظاهرات گستردهای در مخالفت با ورود شاه سابق به مصر به راه افتاد.(۴)
به رغم اختلاف نظر میان جریانهای مختلف اسلامی مصر(۵) برسر انقلاب اسلامی ایران و تحولات آینده آن، پیروزی این انقلاب در نگاه غالب این جریانها، در حقیقت پیروزی ایدئولوژی سیاسی اسلام و تجسم آن در شکل یک دولت بود. برخی گروههای اسلامی مصر، از ابعاد و شعارهای فرامرزی و فراوطنی انقلاب ایران که همه مسلمانان بتوانند در سایه آن تاریخ و الگوی برتر و تحولات امت اسلامی را با این واقعیت جدید پیوند دهند، استقبال کردند. انقلاب ایران به آنان اثبات کرد که قدرت رویارویی با نیروهای امپریالیستی و پیروزی بر آنان را دارند.(۶)
جنبشهای اسلامی مصر از این که انقلاب ایران خواهان عقب نشینی اسرائیل از تمام فلسطین اشغالی، یعنی اراضی سال ۱۹۴۸ م و ۱۹۶۷م شده بود، استقبال کردند و این موضع را با موضع غالب کشورهای عرب آن زمان که به عقب نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ م و اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین اکتفا میورزیدند، مقایسه کردند. گروههای طرفدار ایران در میان جریانهای اسلامی در مصر، ایالات متحده امریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق، اسرائیل و شاه سابق را به توطئه چینی علیه انقلاب ایران متهم میکردند.(۷) باور به وجود چنین توطئه بینالمللی علیه انقلاب اسلامی، در ادبیات سیاسی حرکتهای اسلامی مصر به فراوانی به کار گرفته شده است و در تفسیر بسیاری از حوادث، رخدادها و روابط، از همین مفهوم توطئه پنداری استفاده شده است.
پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از جریانهای اسلامی مصر در موضع پیشین خود نسبت به آن، بازنگری کردند و نوعی عداوت مذهبی نسبت به شیعه نیز بر این مواضع تأثیر نهاد. برخی تحلیلگران بر این باورند که رژیم بعث عراق نیز در دوران جنگ با ایران، برخی شخصیتهای اسلامی مصری را به اتخاذ مواضع ضد شیعی و ضد انقلاب ایران تشویق میکرد.(۸)
در این مقاله، به بررسی مواضع جماعت اخوان السلمین، جماعتهای اسلامی، سازمانهای اسلامی زیر زمینی و خطیبان مستقل مساجد مصر خواهیم پرداخت.
جماعت اخوان المسلمین
اخوان المسلمین از تمام مسلمانان جهان خواست تا از مسلمانان ایران سرمشق بگیرند، اما در عین حال توضیح داد که این به معنای فراخواندن ملتهای مسلمان به انقلاب نیست، بلکه به معنای دعوت حاکمان و ملتها به وحدت در زیر پرچم اسلامی است.(۱۱) عمر تلمسانی رهبر اخوان السلمین، به دعوت رهبران و مقامات جدید ایران چندین بار از تهران دیدار کرد. (۱۲)
در تحلیل موضع اخوان المسلمین نسبت به انقلاب اسلامی ایران، باید به این نکته توجه داشته باشیم که این جماعت، همواره موضعی معتدل در برابر مذهب شیعه داشته و برافروختن آتش اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را به شدت رد و محکوم کرده است. این جماعت اگر چه به وجود اختلافات آشکار میان دو مذهب اذهان دارد، اما همواره اعلام کرده است که این اختلافات ماهیتی ثانوی دارند.(۱۳)
جماعت اخوان در مقابل کسانی که آنان را به تقلید از امام خمینی متهم میکردند، این اتهام را رد کرده و اعلام نمود که همچنان به برنامههای امام حسن البنا وفادار است. این جماعت در توجیه حمایت خود از انقلاب ایران اعلام کرد که دلیل حمایت از انقلاب ایران این بوده است که رهبران جدید ایران اعلام کردهاند، انقلابشان اسلامی است و هدف آنها پیاده کردن شریعت است.(۱۴)
جماعت اخوان المسلمین در جداسازی موضعگیری خود از مواضع سازمانهای اسلامگرای زیرزمینی و رادیکال در مقابل انقلاب ایران، شفاف عمل کرده و در مقابل، در برابر دعوت حکومت انقلابی ایران از دیگر جنبشهای اسلامی در دیگر نقاط جهان، برای جهاد فراگیر با حکومت کشورهای خود، با احتیاط رفتار کرده است.(۱۵)
جماعت اخوان المسلمین، از نزاعهای خونینی که در صفوف پیشگامان انقلاب ایران پدید آمد، انتقاد کرد و آن را موجب بدنامی چهره اسلام دانست. این مسئله را میتوان در سایه تأکید اخوان المسلمین در آن دوره، بر ابراز وجود خود، به عنوان نیروی سیاسی معتدلی که برای دست یابی به موجودیتی قانونی در چارچوب نظام حاکم میکوشد، تفسیر و توجیه کرد؛ در چنین شرایطی، اخوان میکوشید تا از تعرض به حکومتها پرهیز کند.
موضع اخوان المسلمین، رفته رفته از انقلاب ایران فاصله گرفت، تا جایی که رهبر فقید آن عمر تلمسانی در مرحلهای اعلام کرد: «ایران موضعی عداوتآمیز نسبت به جماعت اخوانالمسلمین در پیش گرفته است». این موضع، در پاسخ اتهام ایران به اخوان المسلمین که آنان را مجموعهای از مزدوران امریکاییها برمیشمرد، اتخاذ شد. این اتهام به اخوان المسلمین، پس از آن ابراز شد که جیمی کارتر رئیس جمهور سابق ایالات متحده، از استاد عمر تلمسانی درخواست کرد تا برای آزادی گروگانهای امریکایی که در ایران نگهداری میشدند، وساطت کند. تلمسانی این درخواست را پذیرفت و در حال برداشتن گامهای نخست بود که مقامات ایرانی اعلام کردند، هر کس درصدد آزادسازی گروگانها باشد، مزدور امریکا است.
پاسخ تلمسانی به این اتهام آن بود که دستگیری دیپلماتها و به گروگان گرفتن آنان، از نظر دینی گناه است؛ به این ترتیب عناصر درون جماعت اخوان المسلمین، در مواضع سابق خود تجدید نظر کردند و تحت تأثیر مواضعی، در صف مخالفین شیعه و انقلاب ایران قرار گرفتند.(۱۶)
موضع جدید جماعت اخوان المسلمین را نیز میتوان در سایه ردّ ابتکارات صلح در جنگ عراق با ایران از سوی ایران در آن زمان و همچنین در مواضع دشمنانه عربستان سعودی نسبت به انقلاب ایران که برخی رهبران و عناصر اخوان المسلمین ارتباطات مستحکمی با آن کشور داشتند، تفسیر کرد.
جماعت اخوان المسلمین در شفاف سازی موضع خویش نسبت به جنگ عراق و ایران، در آغاز با استناد به آیاتی از قرآن، عراق را به عنوان طرف متجاوز محکوم کرد و همچنین مواضع برخی کشورهای اسلامی را که به جای تلاش برای توقف جنگ، به عراق یا ایران کمک میکردند، محکوم نمود.
استاد عمر تلمسانی از رهبران همه مسلمانان جهان خواست تا برای متوقف کردن این جنگ اقدام کنند؛ وی همچنین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی و اسرائیل را متهم کرد که برای تضعیف دو طرف جنگ و رفع تهدید احتمالی اسراییل از سوی ایران و عراق، این جنگ را به راه انداختهاند. در اینجا هم جماعة اخوان المسلمین، در تفسیر علت جنگ میان دو دولت مسلمان، از مفهوم توطئه بینالمللی علیه اسلام استفاده کرد. در مراحل بعدی نیز این جماعت از استمرار این جنگ که آن را مخالف اصول شریعت اسلام میشمرد، ابراز تأسف کرد.(۱۷) زمانی که شیخ صلاح ابواسماعیل از اعضای اخوان المسلمین طی سخنانی کوشید، این تصور را ایجاد کند که جماعت اخوان المسلمین در جنگ عراق با ایران، طرفدار عراق است، استاد تلمسانی اعلام کرد که شیخ ابواسماعیل نظر شخصی خود را بیان کرده است.(۱۸)
جماعتهای اسلامی
در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غالب جماعتهای اسلامی و امامان مساجد و تکایای وابسته به این جماعتها از آن حمایت کردند و کوشیدند، از اهمیت اختلافات میان شیعه و اهل سنت بکاهند. در سالهای ۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۹ این جماعتها چندین تظاهرات گسترده در دانشگاههای قاهره، اسکندریه و اسیوط به راهانداختند و روزنامههای دیواری و نشریات گوناگونی در تأیید انقلاب ایران تنظیم و توزیع کردند، و در حمایت از انقلاب و اعتراض به ورود شاه به مصر نمایشگاههایی در خوابگاههای دانشجویان به راهانداختند.
جماعتهای اسلامی مصر، حرکت توده مردم ایران در مسیر انقلاب و دشمنی انقلاب با ایالات متحده را به فال نیک گرفته و تحسین کردند. این جماعتها چهار نتیجه از انقلاب ایران گرفتند؛
۱) تأثیر عقیده بر تودههای مسلمان.
۲) چگونه اسلام به مسلمانان درس کرامت میآموزد؟
۳) اسلام عبارت از دین و دولت است.
۴) سرنوشت شاه، سرنوشت همه خائنانی است که به منافع شرق یا غرب خدمت میکنند.
جماعتهای اسلامی به شاه سابق ایران، لقب «قصاب خونخوار» دادند. فعالیتهای این جماعتها برای ابراز موضع خود در برابر انقلاب ایران، در تظاهرات دانشجویی در دانشگاه قاهره و زد و خوردهای دانشجویان با پلیس در دانشگاههای اسکندریه و اسیوط در مارس و آوریل ۱۹۸۰ به اوج خود رسید.(۱۹)
در عین حال عدهای از این جماعتها، بر وجود اختلافات ایدئولوژیک میان خود و ماهیت شیعی انقلاب ایران تأکید ورزیدند و اعلام کردند که هیچگونه کمکی را از ایران نخواهند پذیرفت، زیرا ممکن است این کمکها با شرایطی عقیدتی مرتبط باشد. این موضع، بازتاب تداوم مخالفت با خاصگرایی شیعی انقلاب ایران، از سوی برخی جماعتهای اسلامی است.
تشکلهای اسلامگرای زیرزمینی
تشکیلات الجهاد، انقلاب ایران را تجربهای اسلامی و سزاوار مطالعه بر شمرد و احیای اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی را محکوم کرد.(۲۰) این تشکیلات، از ماهیت مردمی انقلاب ایران و پیوستن بخشهایی از نیروهای مسلح ایران (ارتش) به صفوف مردم انقلابی تقدیر کرد.
از نظر این تشکیلات، ریشههای انقلاب ایران به اندیشه حسن البنا و سید قطب بازمیگردد. برخی از رهبران تشکیلات الجهاد، انقلاب امام خمینی را الگویی برشمردند که سازمانها و گروههای اسلامی در دیگر کشورهای اسلامی، باید از آن پیروی کنند.(۲۱) رهبران این تشکیلات، نشریات، کاستها و بیانیههایی صادر کردند و در آن از مسلمانان سنی خواستند تا از اندیشههای امام خمینی پیروی کنند؛ حتی برخی از عناصر تشکیلات الجهاد ابراز امیدواری کردند که ایران، در جنگ سال ۱۹۸۰م عراق را شکست دهد و پس از آن زمینه برای استیلای ایران بر اردن و سپس آزادسازی فلسطین فراهم شود. این عناصر، اختلافات میان انقلاب ایران و جنبشهای اسلامگرا در مصر را دارای ماهیتی ثانوی و فرعی دانستند، به ویژه آنکه موضع هر دو در برابر دشمنان اسلام، مشابه است.
آنان انقلاب ایران را نخستین انقلاب شیعی مبتنی بر مبانی اسلامی صحیح توصیف کردند.(۲۲) برخی از تحلیلگران معتقدند که رهبران تشکیلات الجهاد در مصر از طریق برخی فلسطینیهای نوار غزه، کوشیدند تا ارتباطات نزدیکی با رهبران انقلاب ایران برقرار کنند.(۲۳)
اما باید توجه داشت که جناحی سنتی تشکیلات الجهاد معتقد بود که اعتقادات شیعه، انحراف از اسلام صحیح است. با این حال، وجود این جناح با چنین موضعی، مانع از ابراز تأیید انقلاب ایران در مناسبتهای مختلف و توافق با آن درباره برخی از مسائل نیست.(۲۴).
خطیبان مستقل مساجد
شیخ محلاوی استقبال انورسادات از شاه سابق ایران را محکوم کرد و از حکومت مصر خواست تا از مجرمان و خونخواران استقبال نکند. جماعت اخوان المسلمین در واکنش به این سخنان به وی نصیحت کرد تا چهره خود را به عنوان خمینیای دیگر تصویر نکند و مواضعی معتدل اختیار کند.(۲۵)
شیخ عبدالحمید کشک و شیخ محمود عید نیز در خطبههای نماز جمعه، دیدگاههایی مشابه دیدگاه شیخ محلاوی اختیار کردند و در مرحله بعد، یعنی در زمان جنگ عراق و ایران، شیخ عبدالحمید کشک، خواهان توقف جنگ عراق و ایران شد و پیشنهاد کرد تا محکمه عدل اسلامی تشکیل شود و در نخستین گام به حل و فصل جنگ عراق ـ ایران بپردازد.(۲۶)
به طور کلی میتوان گفت که مواضع جریانهای اسلامی در مصر در برابر انقلاب ایران، مشابه ـ اگر نگوییم همانند ـ مواضع نیروها و روشنفکران چپ و ناصریستهای مصری بوده است. آنان نیز در مرحله نخست، این انقلاب را احیای ارزشهای ناصریستی ضدصهیونیستی بر شمردند و آن را در مرتبه انقلابی ترقیخواه و ضدامپریالیستی طبقه بندی کردند. این نیروها در دوره نخست انقلاب، از دیگر نیروهای ناصری و چپ و ناسیونالیست عرب، به سبب موضع بیاعتنا و گاه منفی نسبت به انقلاب ایران انتقاد کردند.(۲۷)
منبع: هفته نامه پگاه حوزه شماره ۱۴۰