نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
4grounding is deviation and parallelism and 4grounding at u.
فورگراندینگ (برجستهسازی) هنجارگریزی و توازن است و برجستهسازی بهش ما لبخند میزند.
این «جمله» مؤلفههای چندبعدی و زبانشناختی را نشان میدهد که ورای نشانههای (زبانی) هستند، مؤلفههایی که معمولاً انتظار میرود در کتابی مرجع به کار رود: عدد «4» به جای پیشوند «fore» در ابتدای «foregrounding» نشسته است. کاربران پیامکها یا چت روم [یا تالار مجازی گفتگو] میدانندکه این یک علامت اختصاری است که همواره به عنوان ابزاری ارتباطی در رسانههای نو، پدیدار میشود. برای رمزگشایی عدد اصلی در این جمله، خواننده باید کلمه را ادا کند. [یعنی باید حتماً واژهی four را به زبان بیاورد تا پیشوند «fore» تداعی شود] آنچه در اینجا به کار میرود، همآوایی میان four و پیشوند «fore» است. به طور مشابه «u» علامتی اختصاری است که به جای ضمیر شخصی «you» قرار گرفته است و نشانهی (: به عنوان نمود تصویریِ مفهوم «لبخند زدن» به کار میرود.
بسیاری از اندیشمندان برای ترسیم برجستهسازی به عنوان مؤلفههای یک متن، از مشخصههای دیداری کمک میگیرند که به گونهای برجسته هستند یا نسبت به آنچه انتظار میرود یا آنچه متداول است، نابهنجارند. برای مثال، شورت (2007) در دورههای آموزشیِ مجازی خود فونتهای مشابه و هنجارگریز را مانند رنگها برای برجسته ساختن مفاهیم و اصطلاحات «توازن» و «هنجارگریزی» به کار میبرد. نمونهای ادبی که برجستهسازی را نشان میدهد در عنوان شعر دیلن توماس است «یک اندوه قبل» (1936). این نمونهای از هنجارگریزی زبانی در سطح واژگانی - نحوی است زیرا همآیی «اندوه» و «قبل» در انگلیسی معیار به ندرت اتفاق میافتد. قید «قبل» اغلب با عبارتهای زمان میآید مانند «یک هفته قبل» و با احساساتی مانند «اندوه» نمیآید (بنگرید به هوی، 2005). در سطح آوایی مؤلفههایی مانند وزن و هم حروفی نمونههایی از برجستهسازی هستند.
برجستهسازی با مفهوم فرمالیستیِ «آشناییزدایی» (ostranenie یعنی «غریبنمایی» یا «بیگانهسازی») که شکلوفسکی در نقد ادبی آن را معرفی کرد، رابطهی بسیار نزدیکی دارد. شکلوفسکی معتقد بود به این دلیل که چیزها برای ما آشنا میشوند، دیگر آنها را تشخیص نمیدهیم. این «خودکارشدگی» و «عادتگری» به معنای سکون و ماندن است. بنابراین از نظر او کارکرد هنر این است که مردم را وادارد تا از دیدگاهی نو به جهان بنگرند. آشناییزدایی از امری آشنا به منظور این است که آنان را به درک دوبارهای از آن چیزی برساند که به دلیل مأنوس شدن با آن دیگر تشخیصش ندادهاند و در نهایت برای اینکه آنان را بر آن دارد تا هنری بودنِ خودِ تعبیر را تشخیص دهند. برجستهسازی ابزار اصلی آشناییزدایی است.
اصطلاح برجستهسازی در هنرها نیز به کار میرود. سوژهای که در کانون توجه قرار میگیرد با آنچه که در پسزمینه به تصویر کشیده میشود، سنجیده میشود و اغلب فرض بر این است که این سوژه از نظر ادارکی چشمگیرتر و در نتیجه مهمتر است. سوژه میتواند از نظر دیداری برجستهسازی شود؛ مثلاً به وسیلهی مشخصههایی مانند اندازه یا رنگ آن که میتوانند آن را در برابر دیگر مؤلفههای بازنمایی، برجسته و چشمگیر کنند.
نظریهی برجستهسازی در سبکشناسی ضروری است زیرا پرسش اصلی سبکشناسی عبارت است از اینکه متن چگونه معنا میدهد. برجستهسازی با تمهیدات زبانی در تمام سطوح زبان مرتبط است، تمهیداتی که به گونهای در پسزمینه متنی که در آن حضور دارند یا در برابر معیارهای بافتاری مانند نوع ادبی، برجستهتر و بارزتر مینمایند. برجستهسازی مفهومی نسبی است زیرا تنها زمانی میتوان آن را اندازهگیری کرد که هنجارها و قراردادهایی وجود داشته و قابل شناسایی باشند و این موارد به مختصات بافتاری پیچیده مربوط باشند. هنجارگریزی و توازن نمونههایی از برجستهسازی هستند. هنجارگریزی به دور شدن از یک هنجار در تمام سطوح زبانی اشاره دارد (خواه زبان را یک نظام در نظر بگیریم خواه از زاویه دیدی کاربردی به آن بنگریم). توازن را (کاربرد بسیار) ساختارهای مکرر شکل میدهد. با این ابزارهای زبانی، مختصات کانون توجه قرار میگیرند. اندازهگیری و توصیف مرتبهی برجستهسازی به گوناگونی هنجارها، مرتب کردن از هنجارهای زبانی به هنجارهای تاریخی و بافتاری تا هنجارهای آماری که معرف رفتار برجستهسازی یک مورد یا ویژگی خاص مورد پژوهش است، بستگی دارد (بنگرید به سبک شناسی پیکرهای و سبکشناسی تاریخی). بلاغت نیز در اینجا نقش دارد زیرا زبان بلاغی را میتوان در زنجیرهی هنجارگریزی از زبان معیار دانست، همانگونه که در «بوطیقای» ارسطو به طور خلاصه بدان اشاره شده است.
برجستهسازی معنای بالقوهی متن را تقویت میکند. همزمان، میتوان این معنای بالقوه را به کار برد زیرا برجستهسازی برای بذل توجه صریح به خواننده پدیدار میشود و قصد دارد «تأثیر شاعرانه»ای به وجود بیاورد که موجب تجربهی زیباشناختی و رشد خواننده میشود (تولان، 2009). به این ترتیب، برجستهسازی میتواند به عنوان مقولهای تحلیلی برای ارزشگذاری متون ادبی ارائه شود یا وضعیت آنها را از نظر تاریخی تعیین کند. سبکشناسی در خمیرمایهی متن به سبکها، به مشخصههای انواع ادبی، تغییرات قراردادی و مانند این علاقه دارد. برجستهسازی در تحلیل انواع ادبی، گونههای متنی و شیوههای بیان رخ میدهد و به آنها مرتبط است.
اِموت (2002، 1996)، گیبز و همکاران (2002)، میال و کوئیکن (1994) و ون پیر (2007، 2002، 1986) این پرسش را که برجستهسازی تا چه اندازه در ذهن خواننده نقش ایفا میکند، مورد توجه قرار دادهاند. برای نمونه، ونپیر اذعان میکند در این آزمونهای تجربی، خواننده برجستهسازی را در مییابد و توجه خواننده ریشه در هنجارگریزی دارد. هنگامی که برجستهسازی مشخصهی متون میشود، متون با سرعت کمتری پردازش میشوند و واکنشهای مؤثر خواننده نیز، افزایش پیدا میکند. این امر لذت زیبایی شناختی را تقویت میکند و درک خواننده از متن افزایش میدهد. این پرسش که آیا خوانندگان (چه زمانی) بر روش نگارش بیش از محتوایش تمرکز میکنند، پیچیده است و نیاز به توجه بیشتری دارد.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول