نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
پیش فرض و استلزام دو مقولهای هستند که معمولاً در کاربردشناسی برای تبیین زبان کاربردی بحث میشود. کاربردشناسی چگونگی تشخیص این دو مفهوم را بررسی میکند، زیرا آنها به ترتیب بر نمونههایی از «استنتاج کاربردشناختی» در برابر «استنتاج معناشناختی» تأکید میکنند. یول، هر دو اصطلاح را اینگونه تعریف میکند: «پیش فرض چیزی است که گوینده تصور میکند وجود آن مقدم بر شکلگیری گفته است. گویندگان و نه جملهها، پیش فرضهایی دارند. استلزام چیزی است که به طور منطقی از آنچه در گفته اظهار میشود، تبعیت میکند. جملهها و نه گویندگان، استلزامهایی دارند (یول، 1996: 25). برای نمونه جملههای زیر را در نظر بگیرید:
الف 1) ملکه سبا خدمتکار خود را کشت.
الف 2) خدمتکار او مرد.
به سبب مشخصههای معناشناختی، فعل «کشت» در جملهی الف 1 مستلزم جملهی الف 2 میشود. بنابراین فعل «کشتن» همیشه مستلزم معنای یکسان «کشتن» یا «قتل» است. در مقابل، نمونهی زیر را ببینید:
ب1) من از خرج کردن پول زیاد هنگام کریسمس متنفرم.
ب 2) من پول زیادی را هنگام کریسمس خرج میکنم.
جملهی ب 1 بافت محور است و برای محقق شدن به پیش فرض جملهی ب 2 متکی است؛ یعنی اگر من ب 1 را بگویم تنها به این دلیل است که فرض میکنم ب 2 حقیقت دارد. پیش فرض و استلزام را میتوان با کاربرد آزمون نفی مشخص کرد. طبق نظر سعید: «یک جمله (الف) متضمن جملهی دیگر (ب) است، در صورتی که صحت (الف)، صحت جملهی (ب) را ضمانت کند و کذب (ب) ، متضمن کذب (الف) باشد (سعید، 1997: 90). این سخن بدین معناست که نفی الف 1 باید کاملاً این استلزام را باطل کند:
الف 3) ملکه سبا خدمتکار خود را نکشت.
الف 4) خدمتکار او مرد.
کذب جملهی اول استلزام پیشین را منتفی میکند. اگر آزمون نفی برای پیشفرضها به کار رود مجموعهای متفاوت از تناظرهایی داریم که میان جملهی پیشفرض و جملهی ابتدایی ایجاد میشوند:
ب 3) من از خرج کردن پول زیاد هنگام کریسمس متنفر نیستم.
ب 4) من پول زیادی را هنگام کریسمس خرج میکنم.
ب 3 به رغم موقعیت منفیاش هنوز پیش فرض ب 4 است که ثابت میکند که ارتباط میان این دو جمله یک پیش فرض است و نه استلزام.
گر چه پیشفرض و استلزام مفاهیمی هستند که ابتداً در کاربردشناسی مورد بحث قرار گرفتند، میتوان از آنها در تحلیلهای سبکشناختی پیوندها و ارتباطات اجتماعی شخصیتها نیز استفاده کرد. کاربرد جملات پیشفرضی، به طور ضمنی بدین معنا است که متعاملان در کنش ارتباطی در مقدار معینی از معلومات مشترکاند. اگر این کنش ارتباطی گفتگویی بین شخصیتها باشد، پس چنین تبادلهایی میتواند چیزهای زیادی دربارهی نوع ارتباطات اجتماعی موجود میان آنان نشان دهد. از سوی دیگر اگر کنش ارتباطی دربردارندهی راویای باشد که جملات پیشفرضی بسیاری به کار میبرد، پس در اینجا این خواننده است که به نظر میرسد حجم قابل توجهی از دانش با آنها سهیم میشود تا قادر باشد معنای مقصود را دریابد. یکی از روشهای آشکاری که در آن پیشفرض را در ادبیات داستانی به کار میبرند، به وسیلهی کاربرد حرف تعریف «The» است: هر گاه موجودی تخیلی با حرف تعریف معینی معرفی میشود، بر عکس حرف تعریف نامعین «a/an» ؛ راوی تعمداً در حال خلق مفهوم نادرست وجه اشتراک با خوانندگانش است. این کاربرد همچنین کارکرد ارجاعی و قیاسیتری را از سوی خواننده در بردارد.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول