شاعر: ژوليده نيشابورى
هر كه خود را بيشتر پابند درهم مىكند
بيشتر خود را اسير محنت و غم مىكند
وه چه بدبخت است آنكه با وجود ذات حق
سر بر دون همّتان از بهر نان خم مىكند
روزى هر روزه ما را دهد روزى رسان
در عوض روزى زعمر ما و تو كم مىكند
گريه ابر بهاران بين كه از همبستگى
چشمه، نهر و نهر، رود و رود را يم مىكند
در ضمير خويش هرگز ره مده فكر گناه
فكر هر كارى تو را بر آن مصمّم مىكند
از «فَمَنْ يَعْمَل» كه حق فرموده در قرآن بدان
خير و شر را ذات حق تفكيک از هم مىكند
تفرقه هرجا فتد كارش زهم پاشيدگى است
اى بنازم آن كه با حق رشته محكم مىكند