تشکلهای دانشجویی(2)
آفات و خطرات
مقام معظم رهبری با تمامی تشویقها و تأکیدهایی که همواره در مورد حضور و فعالیت تشکلهای اسلامی دانشجویی داشته و دارند، مکررا به آفات و خطرات راه اشاره کردهاند و گوشهیی از صعوبت فعالیت تشکیلاتی دانشجویی را نمایانیدهاند.از جمله، به نکات زیر میتوان اشارت داشت:
1) پرهیز از هرج و مرج و اغتشاشگرایی: پیشتر، از ویژگی اغتشاشپذیری محیط دانشگاه و ویژگیهای سنی، خصلتی دانشجویی سخن گفتهایم.این نگرش میبایست همواره فرادید تصمیمگیرندگان تشکلهای دانشجویی باشد و با ایجاد جرقههای ناپیدا در خرمن عواطف و احساسات، آتش و دودی را برنسازند که شعله و آفت آن همگان را در برگیرد.
روآوری به محیط هرج و مرجگون دانشگاه، گاه با موضعهای تند انتقادی علیه سیستم و نظام رخ مینماید و خود را در چهرهی مدافع سرسخت و پایدار معترضان نشان میدهد.در این وادی، گاه و بیگاه برخی از انجمنهای اسلامی و تشکلهای دانشجویی فرو غلتیدهاند و درقالب مواضع انتقادی تهاجمی، بذرهایی را در گرایش به نظمگریزی پاشیدهاند.این آفت، گر چه پر شتاب نبود، اما در اوضاع و احوال جاری جدیدتر مینماید.
در مواردی دیگر، هرج و مرجگرایی در محیط دانشگاهی، با اصولگرایی کاذب خود را نشان میدهد .برخی از تشکلها و مجامع مسلمان دانشجویی، با جوسازی و فضاپروری در مورد ایدهها و شعارها و شعایر مقدس، ره را به نقطهیی میبرند که با راه نخست چندان فاصلهیی ندارد و همان زمینهسازی اغتشاش و هرج و مرج را به همراه دارد.
رهبری معظم، در عین تأکید بر احساس مسؤولیت دینی، سیاسی تشکلهای مسلمان دانشجو، فرمودهاند :
البته من نمیخواهم بگویم که هر دانشجویی در گوشهیی بنشیند و دست استادی را که بر خلاف نظرش بود، بگیرد و از کلاس بیرون کند.من هیچ معتقد به این هرج و مرجها نیستم. (24)
و یا در سخنی دیگر، این موضع هشدار دهنده را در مورد فعالیتهای انجمنها چنین بیان داشتهاند :
نگذارید انجمن اسلامی را به عنوان یک واحد آنارشیستی دربیاورند.من خیال میکنم یکی از حربههایی که میتوانند علیه نیروهای مؤمن به کار ببرند، همین است؛ حرکتی انجام بدهند که بگویند اینها آنارشیست و هرج و مرج طلبند.نباید بگذارید که فکر هرج و مرجطلبی نسبت به انجمنهای اسلامی رشد کند و رواج پیدا کند؛ اما به صورت یک گروه آگاه، متین، شجاع و صاحبخانه در دانشگاه، با مسایلی که اندک مساسی با انقلاب و اسلام دارد، برخورد کنید . (25) ) فعالیت سیاسی، و نه سیاستبازی: مرز «فعالیت سیاسی سالم» با «دوزهبازیهای سیاسی» ، مرزی ظریف و لغزنده است؛ به همین جهت، شورداران تحرک سیاسی، اجتماعی در خطر آنند که در این وادی مشتبه بلغزند و بر موج نامعلوم سوار گردند و از ناکجا آباد سیاست سر درآورند .تلقی دیرین و عامی که از «سیاسی بودن» در جامعهی ما وجود دارد، برخاسته از همین مرزهای لغزنده و مشتبه است.مردم ما دیدهاند که چه بسیار شیفتگان خدمت که به واسطهی شبههها و لغزندگیها، در وادی قدرت غلتیدهاند و از آن به سلامت بیرون نیامدهاند.این تجربههای مکرر، بر خادمان صحنهی جامعه و سیاست تکلیف میکند که به ویژگیهای فعالیت سیاسی مثبت دست یابند و علایم هشداردهندهی شور و نشاط و تحرک مناسب سیاسی را از جنب و جوشهای ناسالم بشناسند و به مقتضای آن، عمل سیاسی خود را تنظیم کنند.
مقام معظم رهبری، بارها و بارها این هشدار مقدس را به مجامع دانشجویی دادهاند و ضمن تأکید بر فعالیت و نشاط سیاسی، از آفات سیاستبازی در محیط دانشگاه سخن گفتهاند؛ از جمله:
ورود در سیاست که شماها میگویید و درست هم است و توصیهی همیشگی ما هم همین است، غیر از سیاستبازی است. (26)
در سر فصل «دانشگاه و سیاست» به تفصیل از این نقطه نظرات آگاه خواهیم شد؛ اما به اجمال و اشارت میتوان به یک عنصر اساسی در مرزشناسی این دو توجه داشت.فعالیت سیاسی سالم، بر عنصر فهم و ارتقای شعور سیاسی استوار است.در این نگرش، تلاش سیاسی معطوف به تکامل فهم درست سیاسی است.دانشجو در فعالیت سیاسیخود، به دنبال پاسخیابی و گرهگشایی سؤالات و ابهامات سیاسی خود است، تا بتواند متناسب با آن، موضع تکلیفی خود را بیابد و عمل کند .اما در نگرش سیاستبازانه و سیاسیتکارانه، فهم سیاسی در حاشیهی عمل سیاسی است و عنصر «قدرت» و جا به جایی مهرههای سیاسی، محور عمل سیاسی است.کوشندگان میدان سیاست، در این شکل و قالب، تلاش میکنند که فرد و یا مجموعهیی را به عرشهی قدرت بنشانند و یا از تخت منزلت فرود آورند.تمامی گفت و شنودها و پچپچها و شایعهها و بگومگوها، برای جابهجایی مهرهها و اقتدار افزونتر فرد، گروه و یا جبههیی است در مقابل فرد، گروه و یا جبههی دیگر.
با این نگاه، هر فرد و یا مجموعهی سیاسی که در محیط دانشگاه به تلاش سیاسی رو میآورد، میتواند خود را محک شناسی کند و میزان سلامت و یا انحراف عملکرد سیاسی خود را بازیابد .
رهبری معظم انقلاب، در هشدار مشفقانهیی که به فرزندان دانشجوی خود دادهاند، فرمودهاند :
من با تجربهیی که دارم، برادرانه و پدرانه به شما میگویم که...دانشگاه باید مرکز سیاست باشد.من با این مطلب موافقم؛ یعنی دانشجو مسایل سیاسی کشور را بفهمد، دربارهی آنها فکر کند و به یک نظر برسد.مثلا شما دربارهی سیاست خارجی دولت تحقیق کنید و آن را مورد بررسی قرار دهید؛ اگر ابهامی دارید، از مسؤولان بپرسید؛ بعد به یک نظر برسید که این سیاست درست است، این سیاست غلط است، این سیاست ناقص است و این گونه کامل میشود.ورود در سیاست، معنایش این است...عنصر سیاسی، یعنی این.اما به اینبازیهای سیاسی که در خارج از دانشگاه هست و آن را به دانشگاهها میکشانند، مطلقا وارد نشوید.این، آن را رد میکند و آن، این را رد میکند....نگذارید انجمن اسلامی به این که طرفدار فلان باند و یا ضد فلان باند است، آلوده شود؛ این گونه وارد نشوید.اگر این کار را کردید، انجمن اسلامی به سرنوشت بدی دچار خواهد شد. (27)
ورود در کشاکشهای سیاستبازان، مجامع دانشجویی را گرچه هیاهودار میکند و زنده باد، مردهبادهایی را در پی دارد، اما به میان تهیکردن بافت و درون این مجامع خواهد انجامید و آنان را چونان خورهیی، از درون خواهد خشکاند.در این شیوه، تشکلهای مسلمان دانشجویی، به جای آیینهی تمام نمای تحرک سیاسی دانشجویی، به اقلیتی ماجراجو و اهل زدوبند سیاسی بدل خواهند شد و قدرت فراگیری و گسترش دهی خود را از کف خواهند داد:
من الان انجمنهای اسلامییی را میشناسم که...وارد این دستهبندیهای سیاسی شدهاند، از آن حقایق دور افتادهاند، از کار خودشان دور افتادهاند و در میان دانشجویان هم غریب شدهاند.شما سعی کنید که در میان دانشجویان غریب نباشید.من مخصوصا روی کمیت بچههای انجمن اسلامی تکیه دارم.مواظب باشید که انجمن اسلامی به عنوان یک اقلیت کوچک محدود که منزوی است و یک گوشه اتاقی برای خودش دارد و نقی هم میزند، نباشید.انجمن اسلامی باید به صورت یک چهرهی عمومی، یک پرچم و یک نماد برای دانشگاه به حساب بیاید. (28)
3) برخوردهای افراطی: مسؤولیت باوری تشکلهای اسلامی دانشجویی، مایهی امید و نقطهی اتکاء بوده و هست.با این روحیه، انجمنها و مجامع دانشجویی شکل گرفتهاند و فلسفهی بقا یافتهاند و امیدهایی را بارور ساختهاند؛ اما دقیقا همین نقطهی قوت، در مواردی میتواند به نقطه ضعف بدل گردد و نتیجهی معکوس به دست آورد.در سالیان پیروزی نهضت، این موارد اندک نبود.در مواردی، روحیهی احساس تکلیف و دینباوری و انقلاب مداری، چنان شور و شعله بر جان و دل میافکند که وادیان آن را از تأمل در چند و چون راههای وصول به دور میساخت و عشق به نتیجه و مطلوب، ایشان را از کاوش در مسلک و مسیر باز میداشت.
پیشتر، از ویژگیها و حساسیتهای محیط دانشگاه و نسل دانشجو سخن گفتیم.این نکات موجب این تأمل بوده و هست که هر تصمیم و حرکت دانشگاهی، میبایست به تأملات دقیق و کاوشهای اساسی و مشورتهای همه جانبه و خردورزانه و مجربانه متکی باشد.صرف آرمانهای درست، عملکردها و رفتارها را موجه نمیسازد؛ شیوههای درست، به اندازهی اغراض نیک اهمیت دارند.این نکته، بویژه در جمع حساس، نکته سنج و نقاد دانشگاهی و دانشجویی، اساسیتر و مهمتر خود را مینمایاند.شاید در میان تودههای عام مردم، برخوردهای ناسنجیده در زرورق اهداف مقدس، کمتر آزردگی ایجاد کند؛ اما در محیط خردورزانه و سخت پسندانهی دانشجویی، هر اقدام سبک و نابخردانه، میتواند مشروعیت آرمانها و یا اصول را هم زیر سؤال برد و در حقانیت آن هم خدشه وارد کند.
مقام معظم رهبری، ضمن تأکید مداوم بر تلاشهای مؤمنانهیدانشجویی، هماره از کمپختگی و بیگدار به آب زدن برخی از اقدامات در سطح دانشگاه، رنجیده خاطر بودهاند و به تناسب زمان و مکان، به تصریح و تندی و یا به اشارت و ملایمت، نسبت به عواقب آن هشدار دادهاند :
چرا باید این گونه خطاها در دانشگاهها وجود داشته باشد؟ خطاهایی از نوع کارهایی که افراد متوسط را از دین زده میکند.به اینها باید توجه کنید.همین چندی پیش خبر آوردند ـ این را افراد مورد اطمینانی گفتند که اگر اسم بیاورم، یقینا شماها شک نمیکنید که از روی اطلاع و صدق گفتند ـ به مناسبت ماه محرم و یا صفر، کلاس درس را تعطیل کردهاند و گفتهاند که همه بیایند در مراسم سینهزنی شرکت کنند! این در دانشگاه از طرف چه کسی میتواند باشد؟ اصلا به چه مناسبت؟ حالا کلاس تعطیل بشود، بروند سینهزنی بکنند که چه بشود؟ ! تعطیل هم نباشد، بروند سینه بزنند که چه بشود؟ ! البته این یک نمونه است؛ اما از این قبیل...مسایل فراوانی وجود دارد که بایستی برگردید و ببینید ریشههای ایراد کار چیست، آنها را برطرف کنید. (29)
4) تأثیرپذیری از احزاب و گروههای خارج از دانشگاه: فعالیت سیاسی دانشجویی بایستی درونزا باشد؛ تابع اغراض و امیال سیاستمداران بیرون دانشگاه نباشد؛ آنان در مکانت سکانداری هدایت فکر و عمل سیاسی مجامع دانشجویی قرار نگیرند و به حکم تجربه و قدمت و زرنگیهای سیاسی، مجامع دانشجویی را چونان موم، در قالب و قامت خواستههای خود در نیاورند.
متأسفانه جنبش دانشجویی در کشور ما از دههی بیست و سی به بعد، هماره از این تأثیرپذیری مفرط رنج برده و هنوز در آلام آن بسر میبرد.برای احزاب و تشکلهای بیرونی، استفاده از این منابع پرنشاط و کانونهای متراکم انرژی و حیات، رؤیایی بوده است که همواره به تفسیر و تعبیر آن تلاش ورزیدهاند و اقدامات خود را در این راه متمرکز ساختهاند.از همان دهههای طلایی حرکتهای پرشور و نشاط دانشجویی تاکنون، احزاب و جبههها و سازمانهایی چون حزب توده، جبههی ملی، سازمانهای چریکی مسلح و غیره و غیره، به طعمهیابی در نسل دانشجویی برخاسته و در این راه، به تأسیس و یا در خدمت گرفتن تشکلهای دانشجویی همت گمارده بودند .
در این مسیر پرپیچ و خم، برندهی اصلی، احزاب و گروههای بیرونی، و بازندهی اصلی، محیطهای دانشجویی بودهاند.سیاستمداران و سیاستبازان بیرون دانشگاه، این جمعیت را پشتوانهی مکنت و شوکت خود قرار میدادند و به زد و بندهای قدرت میپرداختند و در نتیجه، مجموعهی جنبشهای دانشجویی کشور، تابع متغیر اهداف و اغراض متمول در میآمدند و در قوت و نزاری، به شرایط و احوال آنان بستگی مییافتند.
اینک، برای یک حیات مستمر و پایدار فعالیتهای دانشجویی، و فاصلهیابی آن از چرخشهای محتمل و یا متیقن احزاب ناپایدار بیرونی، ضروری مینماید که مجامع مسلمان دانشجویی، خود به هویت خویش ایمان آورند و از مأمن یافتن در دکانهای سیاسی بیرون دانشگاه فاصله گیرند.
البته بایستی یادآور شد که مجامع دانشجویی، همانند هر تشکل سالمسیاسی، اجتماعی حق دارد که همکاران و همراهانی از داخل و خارج دانشگاه بجوید و همدلیها و همراهیهای منقطع و یا مستمری برقرار سازد؛ اما نکتهی مهم و اساسی آن است که در این همراهی و همپایی، نباید مجامع دانشجویی از خود سلب هویت کنند و به احزاب و تشکلها و شخصیتهای بیرون اتکاء کنند و جنگ و گریزهای آن احزاب و تشکلها را اساس گرایش و عمل خود قرار دهند و بازیچهی اهداف و خواستههای آنان درآیند و چونان پیادگان بازی شطرنج سیاستبازان حرفهیی، از این سو به آن سو روند، و آن کنند که نمیدانند و نمیخواهند و....
رهبری معظم انقلاب، به این نکتهی اساسی توجه عمیق مبذول داشتهاند و از جمله فرمودهاند :
نگذارید مشکلات بیرون دانشگاه ـ سیاسیکاریها و باندبازیها و امثال آن ـ خود را بر تجمعها و تشکلهای دانشجویی تحمیل کند و وارد بشود.البته هر گروهی در بیرون دانشگاه علاقه دارد که یک مجموعهی دانشجویی به عنوان ابزار کار داشته باشد که در هنگام لازم از آن استفاده کند و آن گروه برایش فریادی بکشد؛ نباید بگذارید چنین بشود.البته بدیهی است وقتی انسان در مسایل گوناگون کشور ـ دینی یا سیاسی ـ فعالیت میکند، ممکن است با افرادی خارج از محیط دانشگاه همکاری کند؛ این همکاری ایرادی ندارد؛ اما اینطور نباشد که دو نفر در بیرون با هم دعوا کنند، ما در دانشگاه به هوای آن دو نفر دعوا کنیم و مشکلات آنها به ما که دانشجو و در دانشگاهیم، منتقل بشود. (30)
5) تفرقه و اختلافات درونی: تفرقه و اصطکاک در تشکلهای دانشجویی ـ و بویژه تشکلهای مسلمان دانشجویی ـ از رخدادهای رایج و مرئی دانشگاههاست.در این مقوله، اختلاف نامها و سلیقهها و گونهیی از اصطکاکها، طبیعی و تخلفناپذیر است؛ اما مشکل آن خواهد بود که این مبادی طبیعی، به برخوردهای حذفی و غیر اصولی بینجامد.
مقام معظم رهبری، از این برخوردهای افراطی و حذفی در روابط نیروهای مسلمان، مکررا گلایهمندی خود را علنی ساختهاند و همراهی و همدلی نیروهای مدافع اسلام و انقلاب را وظیفهی شرعی، دانشجویی مجامع یاد شده دانستهاند:
متأسفانه من الان میبینم که بین نیروهای مسلمان در دانشگاه، یک سری درگیری وجود دارد و نیروهای مسلمان یکدیگر را به اندک بهانهیی حذف میکنند. (31)
ریشهی برخوردهای حذفی، در تهمتها و برچسبهای غیر اخلاقی است، که متأسفانه کم و بیش رواج دارد.گروههای گوناگون، به جای تحمل سلیقهها و دیدگاهها، با معیار و محور قراردادن تلقی خویش از اسلام و انقلاب و امام و رهبری، کوشش میدارند که خود را در نقطهی مرکزین اسلام و امامت و ولایت قرار دهند و هر آن کس را که در سلیقه و تفکر ایشان نمیگنجد، چنان از منظومهی دینخواهی، اسلامباوری و انقلابیگری کنار افکنند که رؤیای مجالست و همجواری را نه خود داشته باشد و نه دیگران به آرزو و تمنای آن بپردازند.
رهبری معظم انقلاب، از همان سالهای اولیهی پس از پیروزی نهضت، به این آفت اخلاقی در مجامع دانشجویی مسلمان توجه داشتهاند و اظهار کردهاند: نیروهای مسلمان همدیگر را به اندک بهانهیی حذف میکنند؛ در حالی که هیچ شک نیست که این فرد مسلمان است و به انقلاب و به اسلامی شدن دانشگاه معتقد است.چرا این کار باید بشود؟ ما چه قدر بایستی سختگیر باشیم، تا نوبت حذف به عناصر مؤمن برسد.به اعتقاد من، از هیچ طرف، برادران مسلمان و مؤمن و معتقد به انقلاب، نسبت به یکدیگر با سختگیری معامله نکنند.نه کسی را به عنوان این که تندروست و با تندروی خودش مثلا دانشگاه را خراب میکند، مورد فشار قرار بدهند، نه با این تهمت و برچسب که این شخص مثلا انقلاب را درک نکرده، مسلمان است، اما به درد کار نمیخورد، لیبرال است، سهلگیر است، علم گراست، کنار زده شود. (32)
متأسفانه در مواردی، کشاکشها و اصطکاکهای درون مجامع دانشجویی مسلمان به گونهیی است که از همراهی با اغیار و بیگانگان دلخوشترند، تا مجالست و مؤانست با خودیها! چنان شعلهی اختلاف سلایق ـ که با پارهیی از هیمههای منیت و خودمداری مشتعلتر شده است ـ برافروخته میشود که با فلان عنصر بیگانه از اسلام و انقلاب و امام، با تجلیل و تکریم مواجه میشوند، ولی از هرگونه همکلامی با نیروهای خودی دریغ میورزند!
رهبری معظم انقلاب، مکررا این نقطهی دریغ را یادآور شدهاند و شکوهی خویش را از آن باز گفتهاند:
این عده مسلمانان فعال دو، سه دستهاند: این دسته با آن دسته بد است، آن دسته با این دسته بد است، آن یکی با هر دوی اینها بد است! این، شکست است.انگاری که برای دشمنی، دیگر امریکا وجودندارد، استکبار وجود ندارد، گروهکهای توطئهگر نیستند و از بین رفتهاند، همهی موانع را برطرف کردهایم و همهی آن گیاهان مضر سمی کشنده را قلع و قمع نمودهایم، حالا آمدهایم بین دو گل نگاه میکنیم و میخواهیم گلترین و زیباترینش را انتخاب کنیم و آن یکی که یک ذره گوشهاش ساییده است، دور بیندازیم.مگر مسأله این طوری است؟ چرا مسلمانان با همدیگر نمیسازند؟ چرا بچه مسلمانان به بهانهیی همدیگر را طرد میکنند؟ یکی، آن دیگری را چپ میداند؛ یکی، آن دیگری را راست میداند...من همیشه میگفتم که جناح الف و ب، ولی حالا باید بگویم جناح الف و ب و پ و ت و ث! گاهی دیده میشود که یکی از این جناحها ـ که همهی اینها مسلمانند و جزو ابجد اسلامیند ـ حاضر است با کسی یا کسانی خارج از این ابجد دست دوستی بدهد، اما با کسانی از اینها حاضر نیست چنین کاری بکند! گاهی تعصبشان نسبت به همدیگر این قدر زیاد و تند است.چرا؟ به چه دلیل؟
«و اللذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»
.چرا این آیات صریح قرآن یادمان میرود؟ هر چه میتوانید، با کفار شدید باشید؛ اما بین خودتان رحیم و با گذشت باشید. (33)
و یا در سخن دیگر فرمودهاند:
من الان میبینم که گاهی اوقات گروههای مسلمان و مؤمن در دانشگاهها، نسبت به همدیگر بیشتر حساسیت دارند، تا نسبت به آن دانشجویی که اصلا برای هیچیک از این معارف و این ارزشها اعتباری قایل نیست؛ او را کأنه فراموش کردهاند.حتی آن کسی که خباثت میکند، ضدیت میکند، اهانت میکند، او را یادشان رفته و به همپرداختهاند! (34)
در این تفرقهها و اختلافات درونی، عمدتا گروههای معاند و رقیب و یا حداقل خنثی و بیهویتند که برد اصلی را خواهند داشت.آنانند که در این جنگ و گریزها سالم میمانند و در امنیت کامل، بذرپاشی و نیرویابی میکنند؛ از آب گلآلود ماهی میگیرند و فوج فوج جوان سرخورده از زندهباد، مردهبادهای دانشجویی را در دام خویش میافکنند.
مواظب باشید، در حالی که گروههای گرایشمند به اسلام و انقلاب، هر کدام به دلیلی نکتهیی در آن گروه دیگر مییابند که آنها را از هم جدا میکند، نتیجه به سود غیر اسلامیها تمام نشود. (35)
حل اساسی تفرقهها و دستهبندیها، در بازگشت مجدد به خویشتن است.هر فرد و گروه، میبایست از مطلق بینی و مطلق انگاری خود و گروه خود فاصله گیرد؛ خطا را در ایدهها و سلیقهها و دیدگاههای خود محتمل بدارد؛ و از دیگر سو، احتمال صواب در گروه دیگر را روا دارد و مهر بطلان بر تمامی افراد و گروههای رقیب برنزند و خود را در عرش خطاناپذیری، و دیگران را غوطهور در خطا و انحراف نداند:
کسانی که به نظر شما تندرو هستند، ممکن است آنها در واقع هم تندرو نباشند؛ این را هم در ذهن خودتان بگنجانید.ما مطلق که نیستیم، ممکن است اشتباه بکنیم؛ همهمان این گونهایم .کوشش کنید، آن کسی را که تندرو میبینید، با صحبت، با تکامل فکر، با تجاوب، کانالی به ذهن او بزنید؛ ای بسا مقداری سوء تفاهم برطرف بشود. (36)
6) انحراف از مواضع اصولی: مجامع و تشکلهای اسلامی پس از انقلاب، در حفاظت و پاسداری نهضت از آفات و خطرات برونی و درونی شکلگرفتند و به صورت خود جوش و طبیعی، از کمون انقلاب سر برآوردند و جانمایهی دفاع مردمی از کیان جنبش شدند:
در اول انقلاب، انجمنهای اسلامی در همه جای کشور ـ در کارخانه و بازار و دانشگاه و حتی نیروهای مسلح ـ به وجود آمد، که پایهی تشکلهای دیگری با نامهای دیگر شد.امروز تشکلهای گوناگون اسلامی هست.این، یکی از آن زیباترین کارهایی بود که انقلاب در کشور به وجود آورد.حدود اواخر سال 58، یکی از انقلابیون معروف آن روز دنیا گفته بود که انقلاب اسلامی ایران چند کار اساسی پرثمر کرده که آن را ماندگار خواهد کرد ـ که من حالا نمیخواهم تحلیل او را بگویم ـ یکی از آنها همین انجمنهای اسلامی است.گفته بود این تفکرات و ارزشهای اسلامی را، به وسیلهی نگاهبانانی از میان خود مردم تضمین و ابدی کرده است و کسی نمیتواند با اینها برخورد کند.
انجمنهای اسلامی خودرو بود.کسی انجمنهای اسلامی را به صورت دستوری به وجود نیاورده بود؛ احساس نیاز بود.این احساس نیاز تحقق پیدا کرد؛ هم در دانشگاه، هم در کارخانه، هم در بازار و هم در سایر جاها این گونه بود.اما در بیرون که نگاه میکردند، از بس این شمایل، شمایل زیبایی بود؛ از بس بجا قرار گرفته بود، آن طور تحلیل میکردند.میگفتند مسؤولان انقلاب این طور تدبیری اندیشیدهاند؛ در حالی که نه، یک حرکت خودرو و طبیعی...بود. (37)
تشکلهای اسلامی دانشجویی، این گونه پا به عرصهی حیات نهادند؛ خود را در جبین حفاظت از آرمانهای امام و انقلاب دیدند و پاسداری از مواضع نهضت و کیان انقلاب را در خمیر مایهی وجودی خود قرار دادند.با همین روحیه، در مقاطع مختلف پس از انقلاب، در خط مقدم قرار داشتند؛ از تلاش و فداکاری دریغ نداشتند؛ بی منت در خدمت انقلاب بودند؛ در مقابله با گروهکهای ضد انقلاب، در جنگ تحمیلی، تسخیر لانهی جاسوسی و دهها حادثهی بزرگ و کوچک که انقلاب به خود دید، انجمنهای اسلامی دانشجویی بدون تکلف و تنها با احساس تکلیف به اسلام و انقلاب، در میادین حضور یافتند و فلسفهی وجودی خود را باز نمودند.
با گذشت زمان، این مخاطره وجود دارد که برخی از مجامع اسلامی دانشجویی، از فلسفهی حیات خود غفلت ورزند و در دام وقایع روزمره فرو غلتند و برخی از مسایل درجهی دوم و سوم را، مسألهی اصلی خود قرار دهند و اصلیترین مسألهی خود را ـ که کیفیت بخشیدن به فهم دینی و تعهد انقلابی است ـ به فراموشی بسپارند:
اگر دیدیم یک تشکل دانشجویی وجود دارد، ولو اسم دینی بر روی خودش گذاشته، اما حرکت او در جهت کیفیت بخشیدن به ارزشهای دین و انقلاب نیست، این مطلقا جزو مخاطبان ما نیست و در این مجموعه هم جا نمیگیرد؛ و لو اسمش انجمن اسلامی باشد؛ دروغ است، انجمن اسلامی نیست. (38)
یکی از انحرافات جدی که مجامع دانشجویی در خطر آنند، جو مرعوبیت در برابر تمدن غالب زمانهی ماست.در عصر انقلاب، تاب و تبها و التهابهای مؤمنانه، روحیهی اتکاء به نفس را گسترش داد و از مرعوبیت و مجذوبیت در برابر تمدن غربی کاست.به مرور، با فروکش شدن لهیب نهضت، در سطوح مختلف جامعه و بویژه جامعهی دانشگاهی، اینمخاطرهی جدی وجود دارد که علایم غلبه و سلطهی تمدن غربی، دلایل برتری مطلق آن شناخته شود و با نگاه حسرت آلود، به مدنیت غربی نگریسته شود و با خضوع و کرنش، تمامی مظاهر و بنیادهای آن پرستش شود و بت تمدن و فرهنگ غربی، خدای جدید زمانهی ما گردد.
این روحیه که از فقدان شناخت همه جانبهی تمدن غربی برمیخیزد، حتی تشکلهای اسلامی دانشجویی ما را نیز تهدید میکند.رهبری معظم انقلاب، در سخنی هشداردهنده برای تشکلهای اسلامی دانشجویی، از فریب و دغلکاریها در این زمینه سخن گفتهاند و مخاطبان خود را از غلتیدن در این دام گستردهی زمان، برحذر داشتهاند:
اگر دیدیم یک تشکل دانشجویی وجود دارد، ولو اسم دینی بر روی خودش گذاشته، اما حرکت او در جهت کیفیت بخشیدن به ارزشهای دین و انقلاب نیست، این مطلقا جزو مخاطبان ما نیست و در این مجموعه هم جا نمیگیرد؛ ولو اسمش انجمن اسلامی باشد؛ دروغ است، انجمن اسلامی نیست.
....فلان آقا به عنوان قلمزنی روشنفکری برمیدارد فرضا راجع به دمکراسی مطلب مینویسد و آه و حسرت دمکراسی امریکایی و غربی را در این کشور میکشد! این، یک فریب سیاسی و یک غلط فکری است.حالا اگر فرض کنیم که یک نفر با نام اسلامی، زیر نام فلان مجموعهی اسلامی دانشجویی یا غیر دانشجویی، چنین جهتگیرییی پیدا کند، این که دیگر نمیشود به آن «انجمن اسلامی» گفت.این حرکت، حرکت غلطی است. (39)
7) آفات معنوی، اخلاقی: مجامع مسلمان دانشجویی، منادی دین درمحیط دانشگاهند و این نکته را بایستی دریابند که عنایت الهی، به ارتباط معنوی، عبادی وابسته است.بدون این «حبل وثیق» ، نمیتوان به «اعتصام الهی» امیدوار بود و در خطرات و مخاطرات، احساس مصونیت داشت.این دریافت، ضرورت مراقبت از نفس و گسترش روحیهی عبودیت را در تشکلهای دانشجویی مسلمان مؤکد میسازد.به دیگر سخن، جانمایهی تفاوت تشکلهای اسلامی با دیگر تشکلها، در حضور روح عبادی و اخلاق و رفتار دینی در تشکلهای مسلمان است.به میزان قوت آن، تفاوتها آشکار میشود و در صورت ضعف، مرزها در هم میریزد و یا حداقل کمرنگ میشود:
این تضرعها و این توجهها و این توسلات به پروردگار و این عبودیتها و سر به فرمان نهادهاست که رحمت الهی را متوجه میکند...به هر حال، ...اول خودتان را مراقبت کنید.حقیقتا مراقب باشید که گناه نکنید.مراقب باشید که اعمال درست انجام بدهید.مراقب باشید که هوای نفس، شما را به گفتن، به شنیدن، به موضعگیری، به دعوا کردن و به هیچ گفتار و کرداری وادار نکند.تا آن جا که ممکن است، نسبت به خودتان اجتناب کنید....پس، اول این حرکت را بکنید، بعد هم این مسؤولیت را نسبت به محیط دانشجویی و به کمیت عظیم دانشجویان احساس نمایید . (40)
پینوشتها:
1ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 4/9/ 1361
2ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 15/3/ 1364
3ـ بیانات در دیدار با اعضای سمینار اسلامی کردن دانشگاهها 14/12/ 1364
4ـ سخنرانی در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران 13/7/ 1367
5ـ بیانات در دیدار با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی 31/2/ 1363
6 و 7ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 4/9/ 1361
8 و 9ـ بیانات در دیدار با جمعی از تشکلهای دانشجویی کشور 18/9/ 1374
10ـ سخنرانی در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران 13/7/ 1367
11ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 25/4/ 1366
12 و 13ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 4/9/ 1361
14ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 15/3/ 1364
15ـ بیانات در دیدار با جامعهی اسلامی هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی 7/2/ 1361
16 و 17ـ بیانات در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه الزهرا (س) 14/5/ 1364
18 و 19ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 4/9/ 1361
20 و 21ـ سخنرانی در سمینار وحدت حوزه و دانشگاه 27/9/ 1363
22ـ سخنرانی در دیدار با دانشجویان حزب جمهوری اسلامی 1/2/ 1363
23ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 15/3/ 1364
24ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 4/9/ 1361
25ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 15/3/ 1364
26 و 27 و 28ـ بیانات در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه الزهرا (س) 14/5/ 1364
29ـ بیانات در دیدار با گروهی از اساتید دانشگاهها 23/10/ 1362
30ـ سخنرانی در جمع تشکلهای دانشجویی قم 18/9/ 1374
31 و 32ـ بیانات در دیدار با گروهی از اساتید دانشگاهها 23/10/ 1362
33ـ سخنرانی در دانشگاه تهران، به مناسبت آغاز سال تحصیلی 66ـ 7 65/7/ 1365
34ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان 15/3/ 1364
35 و 36ـ سخنرانی در دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375
37 و 38 و 39 و 40ـ بیانات در دیدار با جمعی از تشکلهای دانشجویی کشور 15/9/ 1375