حضرت مهدى (عليه السلام) در دنياى امروز
گفت وگو با حجة الاسلام و المسلمين سعيد معمار منتظرين
به عنوان نخستين پرسش بفرمائيد توجه به امام عصر(عليه السلام) در جامعه امروز ما چه نقشى دارد و چه نيازى را مى تواند پاسخ دهد؟
مهمترين نيازى كه انسان دارد نياز به آرامش و مقام امن است. و از همين روست كه مى بينيم اين انسان براى تحصيل مقام امن دائماً در حال تلاش و كوشش است. به تعبير قرآن مقام امن زمانى حاصل خواهد شد كه وجود انسان از شرك پاك بشود: الذين آمنوا و لم يلبسوا إیمانهم بظلم أولئك لهم الأمن ؛ براى كسانى كه ايمان بياورند و ايمانشان لباس ظلم نپوشد امنيت وجود دارد. در آيه ديگرى خداى متعال شرك را به ظلم تفسير فرموده: انّ الشرك لظلم عظيم؛ شرك، ظلم بزرگى است. بنابراين لم يلبسوا ايمانهم بظلم يعنى لم يلبسوا ايمانهم بشرك. براى تطهير از شرك يك راه وجود دارد. آن هم دريافت توحيد از راه ولايت است. هيچكس غير از ولى خدا، مطهّر و پاك كننده نيست. آيه تطهير تنها در شأن اهلبيت نازل شده و آنها چون مطهَّرند و خداى متعال آنها را پاك كرده، مطهّر هم مى توانند باشند. انس با اين بزرگواران، فهم معارف اين بزرگواران، قرار گرفتن در دايره اين بزرگواران، آرام آرام انسان را تطهير مى كند و هر چه درجه تطهير انسان بيشتر شود، به مقام امنيت نزديك تر خواهد شد. زمانى تطهير انسان كامل خواهد بود كه ولايت اول و خاتم اوصيا براى او كاملاً قبول شود و مورد پذيرش قرار بگيرد. اينجا است كه ايمان كه در حقيقت همين ولايت است - بنابر تفسيرى كه در بعضى از روايات شده است - به اوج خودش خواهد رسيد و لباس ظلم را از خودش خواهد كند و شخص قلبى پيدا خواهد كرد، مملو از توجه به خدا، بلكه مملو از حب خدا و هيچگونه توجهى به غير خدا در او وجود نخواهد داشت.
اگر كسى همه ائمه هدى (عليه السلام) را بپذيرد به جز حضرت بقية الله، ارواحنا له الفداء، به دليل نقصانى كه در پذيرش ولايت مواليان عظام (عليه السلام) براى او ايجاد خواهد شد، به همين مقدار مشرك شده و لباس ظلم بر ايمان او افكنده خواهد شد و اينجاست كه از نعمت امن و امنيت و آرامش و طمأنينه محروم خواهد گرديد و به ناچار براى پر كردن اين نياز و اين خلا، به دنياى امروز، مكاتب، ايسم ها و تفكرات گوناگون - كه بزرگترين دليل براى بطلان آنها، وجود تشكل ها، تعارض ها و تناقضات فكرى است- روى خواهد آورد.
توجه به حضرت ولى عصر ،ارواحنا له الفداء، بزرگترين مايه تحصيل امن و آرامش است. البته وجود خود حضرت بقيةالله موجب همه اين عوالم وجود خواهد بود؛ چون ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براى چرخيدن و گردش و حركت بايد يك غايتى داشته باشند، غايت آنها آن است كه براى انسان كامل، انسان معصوم، حركت كنند؛ نه انسان
اين تعبيرى كه در دعاى عديله آمده است: و بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السماء مبتنى بر همين اصل است. بيمنه رزق الورى؛ يعنى چون حضرت حضور دارند، بقيه هم مرزوق مى شوند. اينكه در حديث قدسى آمده است: خلقتف الأشياء لاجلك نيز بيان كننده همين واقعيت است. پس بايد حركتمان، راه رفتنمان، همه چيزمان به عشق و محبت حضرت بقية الله (عليه السلام) باشد. چه بدانيم، چه ندانيم، چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه انسان مؤمن، چه انسان مشرك، چه انسان موحد و چه انسان منافق، حضرت مظهر رحمت رحمانيه حضرت حقند و رحمت رحمانيه حضرت حق براى همه مخلوقات عام است.
ما مى گوييم كه حضرت ولى عصر (عليه السلام) ولى الله است. قرآن كريم، بر خلاف ما كه وقتى مى خواهيم از يك كسى تعريف بكنيم، القاب متعددى را به كار مى بريم، يك كلمه بيان مى كند. مى گويد: بقية اللّه خيرٌ لكم، ان كنتم مؤمنين. بقية اللّه يعنى كسى كه تمام صفات حضرت حق، جلّ جلاله، در او خلاصه شده است. اگر مى گوييم هو مَعَكم اَيْنَما كنْتم؛ هر جا باشيد خداوند هم با شما هست، كسى كه هم بقيّة اللّه است، چون مظهر صفات خداوندى است. بايد، هو مَعَكم اَيْنَما كنْتم باشد؛ يعنى همه جا با ما باشد. پس بر اين مبنا حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) در همه آنات و در تمام حالات با ما همراه هستند. و به تعبير رواياتى كه در بصائرالدرجات آمده است، هيچ چيزى از وجود ما در محضر حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) نهان نيست.
اين اصل كلى از آيه شريفه سوره مباركه يس هم كه مى فرمايد و كلّ شىء اَحصيناه فى امام مبين قابل استخراج است.
معرفت اين است كه ما بدانيم حضرت بقيّة اللّه، ارواحنا فداه، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده اين بزرگوار هستيم. اميرالمؤمنين مى فرمايند: مَنْ اَحَبَّ شَيىءً لهج بذكره وقتى كسى، كسى را دوست بدارد، دائماً مى خواهد از او تعريف بكند. مرتب از او ياد كند. تا اينكه به جايى مى رسد كه دائماً خودش را در محضر حضرت دوست مى بيند. ديگر بين خودش و او جدايى نمى بيند. پس عمده تحصيل معرفت است. معرفت هم از چند راه قابل تحصيل است:
يك راهش مطالعه پيرامون احوال حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، است خواندن كتاب هايى مثل مكيال المكارم مرحوم آية الله سيد محمد تقى اصفهانى. مثل بحارالانوار جلد 51، 52، 53 مرحوم علامه عالى مقام، مجلسى، كه تحت عنوان مهدى موعود (عليه السلام) هم ترجمه شده است. بعضى از كتبى كه اخيراً نوشته اند مثل خورشيد مغرب از آقاى محمد رضا حكيمى يا دادگستر جهان از آقاى ابراهيم امينى. مطالعه اين مجموعه از يك طرف كمك مى كند، از طرف ديگر تبعيت از خواسته هاى حضرت مهدى (عليه السلام) آرام آرام محبت را زياد مى كند. خواندن دعاهايى كه مربوط به حضرت است، زيارات حضرت مثل زيارت آل ياسين، مثل دعاى عصر غيبت كه عصرهاى جمعه خوانده مى شود و در انتهاى مفاتيح هم آمده است و... يعنى انسان بايد اول شستشوى قلبى دهد خود را كه مورد توجه حضرت ولى عصر (عليه السلام) قرار بگيرد و ايشان هم عنايت بكنند، در اين صورت اين محبت چندين برابر خواهد شد.
نكته دوم كه مهمتر است، اين است كه آيا حضرت بقيه الله (عليه السلام) در وضع موجود مى خواهند انقلاب كنند؟ مثل انقلاب ايران يا بنا دارند كل شيوه هاى چگونه زندگى كردن بشر را به صورت جهانى تغيير دهند. اگر بناست حضرت ولى عصر (عليه السلام) تشريف بياورند در وضع موجود اصلاح بكنند، حرف آقايان درست است. امّا اگر بناست و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض باشد لازمه اش اين است كه سفره اين عالم، سفره زندگى با اين نحوه اى كه امروز بر اين عالم حاكم است به كلى تغيير كند.ما روايات مسلمى داريم كه فرموده قام قائمنا بالسيف حضرت بقيه الله (عليه السلام) با شمشير قيام خواهند كرد و در سندش هم هيچ خدشه اى نمى شود وارد كرد. با اين بيان كه حضرت از آواكس استفاده مى كنند و از بمب افكن استفاده مى كنند و ائمه ما (عليه السلام) كه با تكامل علمى مخالف نبوده اند به هيچ عنوان سازگارى ندارد.
نكته سوم اينكه: خود نظام زندگى امروز بشرى، آرام آرام به سمتى دارد حركت مى كند كه شيوه هاى زندگى انسان را در معرض تغيير جدّى دارد قرار مى دهد. چه بسا در بيست سال آينده به كلى شيوه زندگى انسان روى كره زمين تغيير بكند. مثلاً جايگزين كردن انرژى هاى خورشيدى به جاى انرژى هاى غير خورشيدى كه امروز دارند از آن استفاده مى كنند. پيش بينى اتمام منابع زير زمينى، پيش بينى اتمام نفت، زمينه را براى تغيير روش هاى زندگى، براى كاهش مصرف بى رويه انرژى هاى موجود به كلى دارد فراهم مى كند،
نكته چهارم اينكه در روايات آمده است كه تا زمان ظهور تنها دو حرف از 27 حرف علم روشن شده است، اين همه اكتشافاتى كه هنوز معلوم نيست تا كجا طول بكشد و ما هنوز اطلاع نداريم، نمى توانيم در موردش قضاوت بكنيم. با توجه به اين نكته كه هر روزى يك كشف جديد در عالم علم دارد اتفاق مى افتد تازه دو حرف از علم مى شود. هنوز 25 حرف ديگر در زمان ظهور كشف خواهد شد. اصلاً آن 25 حرف قابل مقايسه با اين دو حرف نيست.
ژان گيتون در مصاحبه خودش بيان كرد كه پيشرفتى كه بشر در قرن بيستم انجام داده به هيچ عنوان قابل مقايسه با پيشرفت علمى بشر در سه هزار سال گذشته تاريخ علم نيست.
نكته پنجم اينكه خداى متعال اراده كرده است در زمان ظهور تمام جنود خودش را حامى حضرت مهدى (عليه السلام) قرار بدهد. زمين ها، آسمان ها، حتى روايت دارد ابرها به فرمان امامند. در روايت است كه حضرت يك يهودى را تعقيب مى كند، او پشت سنگى پنهان مى شود، سنگ به زبان در مى آيد نطق مى كند كه يك يهودى پشت سر من مخفى شده است. در روايتى در كتاب سفينة البحار آمده است: روزى متوكل مى خواست از امام هادى (عليه السلام) زهر چشم بگيرد دستور داد به اصطلاح سواره نظام و پياده نظام و تيراندازها همه بيايند رژه بروند، تا قدرت خودش را به امام هادى (عليه السلام) نشان بدهد. يك زهر چشمى از امام بگيرد. خوف در امام ايجاد كند. پس از اتمام سان و رژه، حضرت هادى (عليه السلام) فرمودند: حالا ما هم مى خواهيم قدرتمان را نشان بدهيم. يك لحظه امام فرمودند نگاه كن، به محض اينكه نگاه كرد ديد ملائكه در دو صف، صف در صف ايستاده اند، از روى زمين تا زير طاق آسمان و همه آماده، دارند به امام (عليه السلام) مى فرمايند: ما آماده ايم. در روايت آمده متوكل از هوش رفت. خوب حالا يك كسى كه اين قدرت را دارد چه احتياجى به آواكس دارد؟ چه احتياجى به اينترنت و كامپيوتر دارد؟ اين توهين به امام (عليه السلام) است. من نمى خواهم عظمت تحقيقات علمى را پايين بياورم. آن در جايگاه خودش محفوظ. عظمت امام (عليه السلام) مافوق اين حرف هاست. مى فرمايد: و لله جنود السماوات و الارض اين است كه اين حرف يكى از حرف هاى غلطى است كه امروز در زمان ما مطرح مى شود براى اينكه بگويند امام (عليه السلام) با پيشرفتهاى علمى مخالف نيستند. بله ائمه ما (عليه السلام) با پيشرفتهاى علمى مخالف نيستند. صد در صد. امّا زمان ظهور چون بناست حركت فى الارض باشد. كل اين شرايط تغيير خواهد كرد و جالب توجه اينجاست كه بايد عزيزان توجه داشته باشند كه زمينه هاى تغيير شرايط به دست خود بشريت دارد انجام مى گيرد. نمونه هايش اگر، عزيزان بتوانند راجع به تكنولوژى سبز تحقيق بكنند كه اخيراً در دنيا مطرح شده، ممكن است در بيست سال آينده همه كره زمين را فرا بگيرد و ما مجدداً يك بازگشت به طبيعت را و يك زندگى طبيعى را در جوامع انسانى مشاهده كنيم. اين است كه رسانه هاى گروهى مشروط به اينكه يك تقرير صحيحى از قضيه ظهور و قضيه مهدويت ارايه كنند مى توانند بسيار مؤثر واقع بشوند.
مهمترين تأثيرش هم ايجاد يك بينشى است كه اجازه احساس به بن بست رسيدن در زندگى انسانى را به انسان نخواهد داد و افق فكرى را آنچنان باز مى كند كه دائماً احساس نشاط و اميد و آرامش در انسان به وجود خواهد آمد و اين تنها نقطه اى است كه بشر مى تواند آرامش خودش را به دست بياورد.
آنچه در احاديث و زيارات مى بينيم اين است كه از حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) با نام حجت ياد مى شود. لطفاً در اين باره توضيح بفرمائيد:
اصل كلمه حجت از حج است و حج به معناى قصد است. وقتى قصد مى شود، الى الله آن را مى گويند. حج، القصد الى الله و كسى كه اين قصد را كرده به او مى گويند حاج. حجت آن دليلى است كه شما را به سوى مقصد برساند. مقصد اگر الله است، آن دليلى كه شما را به مقصد رساند. حجت است. به اين دليل همه ائمه (عليه السلام) حجج الله البالغه هستند كه همه عالم وجود را اينها به مقصد اعلى مى رسانند و لذا آن دليلى كه شما را به مقصد مى رساند، حج است و آن راهى كه شما را به آن مقصد برساند محجّة و و محجّة العظمى يا محجة البيضاء كه اينها در زيارات اهل بيت به گونه هاى مختلفى ذكر شده است .
چگونه حضرت (عليه السلام) در عصر غيبت حجيت دارند و چطور مى شود در حالى كه در ميان مردم حضور ندارند، آنها را به مقصد برسانند؟
در روايات داريم كه حضرت (عليه السلام) فرمودند: كيفيت استفاده ما از حضرت ولى عصر (عليه السلام) در زمان غيبت مثل كيفيت استفاده از خورشيد است، پشت ابر، يعنى اگر نور نباشد، تبخيرى نيست. وقتى تبخيرى نباشد، طبيعتاً تراكم ابرها به وجود نمى آيد، يعنى بارش باران رحمت هم به بركت آن خورشيد است.
پس هر فكر الهى كه به ذهن انسانى رسيده خير است و بركت است و راهگشا است به سوى خداى متعال. ديگر اينكه بزرگترين نقشى كه وجود مقدس حضرت ولى عصر در عالم وجود دارند، اين است كه مستفيض مطلق اند .
دائماً فيض را از ذات ربوبى مى گيرد و بعد مفيض مطلق مى شوند و دائماً اين فيض را نيز استفاضه مى كنند به همه ما سوى الله. هر كس متناسب با ظرفيت وجودى خودش بهره مى برد. پس هر خيرى به هر كه برسد به بركت حضرت است. خورشيد هم به همه مى تابد. اگر در اطاق شما نور وارد نشود، شما خودتان طاق زده ايد و ديوار زده ايد و پنجره ها را بسته ايد. زمين هاى باير كه هيچ حجابى ندارند بيشتر از همه خورشيد را دريافت مى كنند و از نور خورشيد بهره مى برند.
ژان ژاك روسو در يكى از كتاب هايش كه مال سال هاى قبل است، چندين دهه قبل، مى گويد، آنچنان معضل زندگى انسان روى كره خاكى پيچيده شده است كه ديگر به دست بشر عادى مشكلات حل نخواهد شد بلكه به دست خدايگان اصلاح خواهد شد.
اين نكته اى كه مى خواهم اينجا مطرح كنم اين است كه تكنولوژى جديد بزرگترين تأثير را در طرح قضيه مهدويت گذاشته است. ما هيچ اشكالى نمى توانيم به تكنولوژى بگيريم، بنده بر خلاف كسانى كه معتقدند تكنولوژى صد در صد يك پيام است و تمام مديريت انسانى را به تسخير خودش در آورده، يعنى مسخَّر خودش قرار داده معتقدم كه اينجا اول بايد مشخص بكنيم كدام انسان، كدام بشر؟ لازمه اين حرف اين است كه انسان يك موجودى است بى هويت، وقتى انسان يك موجودى است بى هويت، به راحتى عوامل خارجى با او بازى مى كنند. به هر سمتى بخواهند او را جهت بدهند جهت مى دهند، در صورتى كه ما در معارف اسلامى بر اساس بحث فطرت معتقديم انسان داراى اصالت و داراى هويت است و اين اصالت و هويت به او اجازه نمى دهد كه هر شى ء خارجى به راحتى بتواند زمام شخصيت او را، به دست بگيرد. اگر اين انسان چنانكه بايد رشد كرده و در فضاى فرهنگ اسلامى و انسانى، قرار گرفته باشد به جاى اينكه تكنولوژى پيشرو باشد، تكنولوژى پيرو خواهد بود، يعنى جنبه ابزارى پيدا خواهد كرد. امّا اگر اين انسان چنانكه بايد رشد نكرده، نظرش شكوفا نشده و هنوز در فضاى فرهنگ اسلامى قرار نگرفته باشد، تكنولوژى براى او جنبه پيشرو خواهد داشت. نه جنبه پيرو و ابزارى.
اين است كه در داخل كشور ما هم عده اى آمدند و گفتند كه تكنولوژى به دليل اينكه خود پيام است پس بهتر است كه او را به طور كلى كنار بگذاريم. اين حرف هم حرف درستى است .هم حرف غلطى است. انسان استفاده كننده از تكنولوژى، اگر انسانى باشد كه در فضاى فرهنگ فطرى و فرهنگ اسلامى رشد كرده باشد، بله مسخّر تكنولوژى قرار خواهد گرفت. امّا اگر يك انسانى باشد، رشد يافته، آن وقت با نگاه ابزارى به تكنولوژى خواهد نگريست .و آنچه كه از فقه ما انتظار مى رود اين است كه فقه جنبه پيرو بودن تكنولوژى را معين بكند و اصول كلى كه بايد اين تكنولوژى پيرو آن اصول باشد، به عنوان اصول پيشرو، آنها هم تبيين بشوند.
قضيه مهدويت يكى از آن عناصر عمده اى است كه فطرت به او آنچنان قوام مى بخشد، آنچنان شكوفا مى كند كه به راحتى مى تواند از هر ابزارى در اين مسير استفاده كند. كما اينكه ناخودآگاه الان بخشى از كسانى كه در كشور ما دارند از تكنولوژى جديد استفاده مى كنند، در همين مسير دارند قرار مى گيرند. يعنى جنبه ابزارى براى آنها پيدا كرده است .اين است كه اين ديدگاه مثل ديدگاه تافلر يا ديدگاه مك لوهان يا ديدگاه نيل پست من در فضايى كه آنها فكر مى كنند، براى آنها درست است. كاملاً منطقى است و درست بيان مى كنند. منتهى ما در فضاى الاسلامف يعلوا و لا يعلى عليه فكر مى كنيم و اسلام آنچنان علو دارد كه هيچ چيز نمى تواند برتر از آن انديشه واقع بشود. آيه اى هم در قرآن داريم كه مى گويد: عليكم أنفسكم لا يضرّكم من ضلّ اذا اهتديتم شما به خويشتن توجه كنيد، بيرون از شما ديگر نمى تواند به شما ضرر بزند. اگر تكنولوژى با شخصيت عده اى بازى كند آنها شخصيت هايى هستند در قالب انسانهاى با شخصيت، يعنى به ظاهر با شخصيت.
مثال ساده اش اين است كه يك دختر دو ساله را نگاه كنيد، با يك عروسك كوچكى بازى مى كند، خيلى هم لذت مى برد، همين دختر وقتى پانزده سالش شد به او بگوييد اين كار بكن خجالت مى كشد؛ چرا؟ چون شخصيت او از علو برخوردار شده، هر چه شخصيت بالا برود تأثيرش بر محيط خارج بيشتر و تأثّرش از محيط خارج از خودش كمتر خواهد شد. تمسك به مهدويت، شخصيت را اين چنين رشد مى دهد كه تأثير گذار باشد و تأثّر او كم بشود تا جايى كه بعضى مى توانند به مرحله اى برسند كه تأثيرشان صد در صد و تأثر آنها صفر بشود كه اين مرز نهايى استقلال شخصيت انسانى در تفكّر دينى ما خواهد بود .
در برخى از روايات در باب حضرت، سلام الله عليه، مى بينيم كه مى گويند ايشان زمانى ظهور مى كنند كه همه مردم به يأس مبتلا شده باشند و از سوى ديگر به عنوان وظايف غيبت ايجاد آمادگى عنوان مى شود. در باره اينگونه تناقضات در ميان روايات چه مى توان گفت:
در روايات ما تعبير تناقض تعبير صحيحى نيست. گاهى مدلول بعضى از روايات تعارض دارد. و بزرگان ما براى رفع تعارض در رواياتى كه تعارض وجود دارد و به اصطلاح جمع دلالى مى كنند اين روشى است كه در كتب اصولى هم مطرح است. مرحوم شيخ، اعلى الله مقامه الشريف، در وسايل در مبحث تعادل و تراجيح نكاتى را مطرح كرده اند. بزرگان ما رساله هايى در باره تعادل و تراجيح نوشته اند و حتى بعضى معتقدند اصلاً مجتهد واقعى كسى است كه بتواند بين اين روايات معارض جمع بكند. در ميان بزرگان اگر ملاحظه بكنيد مرحوم محقق صاحب شرايع، رحم الله، يكى از هنرهايى كه در شرايع به خرج داده اند، اين است كه به جاى اينكه روايات معارض را طرد بكنند، كنار بگذارند آنها را جمع كردند و جمع بسيار زيبايى است و هنر صاحب شرايع همين است و شايد اگر بعضى كتاب شرايع را قرآن الفقه مى دانند از اين باب باشد. بنده در درس آية الله بهجت، دام ظله، اين را از خود ايشان شنيدم كه ايشان مى فرمودند كه قوى ترين جمع هاى اينچنين احاديث معارض را محقق صاحب شرايع انجام داده است و براى همين صاحب شرايع از نظر جمعى و فقهى، فوق العاده عميق و دقيق است. و حالا من از همين فرصت استفاده مى كنم و به عزيزان طلبه بزرگوار تاكيد مى كنم كه در كنار مطالعات و مباحثاتشان، حتماً شرايع مرحوم محقق را مورد بحث و بررسى قرار بدهند. رواياتى كه در باب ظهور ولى عصر، ارواحنا فداه، وجود دارد ،بسيارى اش قابل جمع است.
1. جمع اين روايات احتياج به دقت نظر عميق دارد.
2. با مطالعه عميق روايات، همه را بايد كنار هم بررسى كرد.
3. دقت نظر در خود واژه هاى روايات لازم است و اين يعنى بررسى لغوى روايات . از طرف ديگر بررسى سندى روايات هم لازم است كه بايد به خوبى بررسى شود. همچنين، تفكيك بين مقدمات ظهور با علائم ظهور كه خود اين مطلب خيلى ظرافت دارد، اينها يك مجموعه كارهايى هست كه ايجاب مى كند يك گروه تحقيقى بنشينند، روى اينها كار تحقيقى عميقى بكنند و اينها را به مرور زمان به جامعه اسلامى عرضه بدارند. مخصوصاً اين كار مى تواند بحرانهاى مهم فكرى را در جامعه ما مخصوصاً در انديشه نسل جوان ما اصلاح بكند.
به عنوان نخستين پرسش بفرمائيد توجه به امام عصر(عليه السلام) در جامعه امروز ما چه نقشى دارد و چه نيازى را مى تواند پاسخ دهد؟
مهمترين نيازى كه انسان دارد نياز به آرامش و مقام امن است. و از همين روست كه مى بينيم اين انسان براى تحصيل مقام امن دائماً در حال تلاش و كوشش است. به تعبير قرآن مقام امن زمانى حاصل خواهد شد كه وجود انسان از شرك پاك بشود: الذين آمنوا و لم يلبسوا إیمانهم بظلم أولئك لهم الأمن ؛ براى كسانى كه ايمان بياورند و ايمانشان لباس ظلم نپوشد امنيت وجود دارد. در آيه ديگرى خداى متعال شرك را به ظلم تفسير فرموده: انّ الشرك لظلم عظيم؛ شرك، ظلم بزرگى است. بنابراين لم يلبسوا ايمانهم بظلم يعنى لم يلبسوا ايمانهم بشرك. براى تطهير از شرك يك راه وجود دارد. آن هم دريافت توحيد از راه ولايت است. هيچكس غير از ولى خدا، مطهّر و پاك كننده نيست. آيه تطهير تنها در شأن اهلبيت نازل شده و آنها چون مطهَّرند و خداى متعال آنها را پاك كرده، مطهّر هم مى توانند باشند. انس با اين بزرگواران، فهم معارف اين بزرگواران، قرار گرفتن در دايره اين بزرگواران، آرام آرام انسان را تطهير مى كند و هر چه درجه تطهير انسان بيشتر شود، به مقام امنيت نزديك تر خواهد شد. زمانى تطهير انسان كامل خواهد بود كه ولايت اول و خاتم اوصيا براى او كاملاً قبول شود و مورد پذيرش قرار بگيرد. اينجا است كه ايمان كه در حقيقت همين ولايت است - بنابر تفسيرى كه در بعضى از روايات شده است - به اوج خودش خواهد رسيد و لباس ظلم را از خودش خواهد كند و شخص قلبى پيدا خواهد كرد، مملو از توجه به خدا، بلكه مملو از حب خدا و هيچگونه توجهى به غير خدا در او وجود نخواهد داشت.
اگر كسى همه ائمه هدى (عليه السلام) را بپذيرد به جز حضرت بقية الله، ارواحنا له الفداء، به دليل نقصانى كه در پذيرش ولايت مواليان عظام (عليه السلام) براى او ايجاد خواهد شد، به همين مقدار مشرك شده و لباس ظلم بر ايمان او افكنده خواهد شد و اينجاست كه از نعمت امن و امنيت و آرامش و طمأنينه محروم خواهد گرديد و به ناچار براى پر كردن اين نياز و اين خلا، به دنياى امروز، مكاتب، ايسم ها و تفكرات گوناگون - كه بزرگترين دليل براى بطلان آنها، وجود تشكل ها، تعارض ها و تناقضات فكرى است- روى خواهد آورد.
توجه به حضرت ولى عصر ،ارواحنا له الفداء، بزرگترين مايه تحصيل امن و آرامش است. البته وجود خود حضرت بقيةالله موجب همه اين عوالم وجود خواهد بود؛ چون ابر و باد و مه و خورشيد و فلك براى چرخيدن و گردش و حركت بايد يك غايتى داشته باشند، غايت آنها آن است كه براى انسان كامل، انسان معصوم، حركت كنند؛ نه انسان
ناقص، نه انسان خطا كار و عاصى.
اين تعبيرى كه در دعاى عديله آمده است: و بيمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السماء مبتنى بر همين اصل است. بيمنه رزق الورى؛ يعنى چون حضرت حضور دارند، بقيه هم مرزوق مى شوند. اينكه در حديث قدسى آمده است: خلقتف الأشياء لاجلك نيز بيان كننده همين واقعيت است. پس بايد حركتمان، راه رفتنمان، همه چيزمان به عشق و محبت حضرت بقية الله (عليه السلام) باشد. چه بدانيم، چه ندانيم، چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه انسان مؤمن، چه انسان مشرك، چه انسان موحد و چه انسان منافق، حضرت مظهر رحمت رحمانيه حضرت حقند و رحمت رحمانيه حضرت حق براى همه مخلوقات عام است.
ما مى گوييم كه حضرت ولى عصر (عليه السلام) ولى الله است. قرآن كريم، بر خلاف ما كه وقتى مى خواهيم از يك كسى تعريف بكنيم، القاب متعددى را به كار مى بريم، يك كلمه بيان مى كند. مى گويد: بقية اللّه خيرٌ لكم، ان كنتم مؤمنين. بقية اللّه يعنى كسى كه تمام صفات حضرت حق، جلّ جلاله، در او خلاصه شده است. اگر مى گوييم هو مَعَكم اَيْنَما كنْتم؛ هر جا باشيد خداوند هم با شما هست، كسى كه هم بقيّة اللّه است، چون مظهر صفات خداوندى است. بايد، هو مَعَكم اَيْنَما كنْتم باشد؛ يعنى همه جا با ما باشد. پس بر اين مبنا حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) در همه آنات و در تمام حالات با ما همراه هستند. و به تعبير رواياتى كه در بصائرالدرجات آمده است، هيچ چيزى از وجود ما در محضر حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) نهان نيست.
اين اصل كلى از آيه شريفه سوره مباركه يس هم كه مى فرمايد و كلّ شىء اَحصيناه فى امام مبين قابل استخراج است.
معرفت اين است كه ما بدانيم حضرت بقيّة اللّه، ارواحنا فداه، لحظه به لحظه به ما توجه دارند و همه ما تحت مشاهده اين بزرگوار هستيم. اميرالمؤمنين مى فرمايند: مَنْ اَحَبَّ شَيىءً لهج بذكره وقتى كسى، كسى را دوست بدارد، دائماً مى خواهد از او تعريف بكند. مرتب از او ياد كند. تا اينكه به جايى مى رسد كه دائماً خودش را در محضر حضرت دوست مى بيند. ديگر بين خودش و او جدايى نمى بيند. پس عمده تحصيل معرفت است. معرفت هم از چند راه قابل تحصيل است:
يك راهش مطالعه پيرامون احوال حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، است خواندن كتاب هايى مثل مكيال المكارم مرحوم آية الله سيد محمد تقى اصفهانى. مثل بحارالانوار جلد 51، 52، 53 مرحوم علامه عالى مقام، مجلسى، كه تحت عنوان مهدى موعود (عليه السلام) هم ترجمه شده است. بعضى از كتبى كه اخيراً نوشته اند مثل خورشيد مغرب از آقاى محمد رضا حكيمى يا دادگستر جهان از آقاى ابراهيم امينى. مطالعه اين مجموعه از يك طرف كمك مى كند، از طرف ديگر تبعيت از خواسته هاى حضرت مهدى (عليه السلام) آرام آرام محبت را زياد مى كند. خواندن دعاهايى كه مربوط به حضرت است، زيارات حضرت مثل زيارت آل ياسين، مثل دعاى عصر غيبت كه عصرهاى جمعه خوانده مى شود و در انتهاى مفاتيح هم آمده است و... يعنى انسان بايد اول شستشوى قلبى دهد خود را كه مورد توجه حضرت ولى عصر (عليه السلام) قرار بگيرد و ايشان هم عنايت بكنند، در اين صورت اين محبت چندين برابر خواهد شد.
نقش مطبوعات و رسانه ها در ترويج فرهنگ مهدويت چيست؟
نكته دوم كه مهمتر است، اين است كه آيا حضرت بقيه الله (عليه السلام) در وضع موجود مى خواهند انقلاب كنند؟ مثل انقلاب ايران يا بنا دارند كل شيوه هاى چگونه زندگى كردن بشر را به صورت جهانى تغيير دهند. اگر بناست حضرت ولى عصر (عليه السلام) تشريف بياورند در وضع موجود اصلاح بكنند، حرف آقايان درست است. امّا اگر بناست و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض باشد لازمه اش اين است كه سفره اين عالم، سفره زندگى با اين نحوه اى كه امروز بر اين عالم حاكم است به كلى تغيير كند.ما روايات مسلمى داريم كه فرموده قام قائمنا بالسيف حضرت بقيه الله (عليه السلام) با شمشير قيام خواهند كرد و در سندش هم هيچ خدشه اى نمى شود وارد كرد. با اين بيان كه حضرت از آواكس استفاده مى كنند و از بمب افكن استفاده مى كنند و ائمه ما (عليه السلام) كه با تكامل علمى مخالف نبوده اند به هيچ عنوان سازگارى ندارد.
نكته سوم اينكه: خود نظام زندگى امروز بشرى، آرام آرام به سمتى دارد حركت مى كند كه شيوه هاى زندگى انسان را در معرض تغيير جدّى دارد قرار مى دهد. چه بسا در بيست سال آينده به كلى شيوه زندگى انسان روى كره زمين تغيير بكند. مثلاً جايگزين كردن انرژى هاى خورشيدى به جاى انرژى هاى غير خورشيدى كه امروز دارند از آن استفاده مى كنند. پيش بينى اتمام منابع زير زمينى، پيش بينى اتمام نفت، زمينه را براى تغيير روش هاى زندگى، براى كاهش مصرف بى رويه انرژى هاى موجود به كلى دارد فراهم مى كند،
نكته چهارم اينكه در روايات آمده است كه تا زمان ظهور تنها دو حرف از 27 حرف علم روشن شده است، اين همه اكتشافاتى كه هنوز معلوم نيست تا كجا طول بكشد و ما هنوز اطلاع نداريم، نمى توانيم در موردش قضاوت بكنيم. با توجه به اين نكته كه هر روزى يك كشف جديد در عالم علم دارد اتفاق مى افتد تازه دو حرف از علم مى شود. هنوز 25 حرف ديگر در زمان ظهور كشف خواهد شد. اصلاً آن 25 حرف قابل مقايسه با اين دو حرف نيست.
ژان گيتون در مصاحبه خودش بيان كرد كه پيشرفتى كه بشر در قرن بيستم انجام داده به هيچ عنوان قابل مقايسه با پيشرفت علمى بشر در سه هزار سال گذشته تاريخ علم نيست.
نكته پنجم اينكه خداى متعال اراده كرده است در زمان ظهور تمام جنود خودش را حامى حضرت مهدى (عليه السلام) قرار بدهد. زمين ها، آسمان ها، حتى روايت دارد ابرها به فرمان امامند. در روايت است كه حضرت يك يهودى را تعقيب مى كند، او پشت سنگى پنهان مى شود، سنگ به زبان در مى آيد نطق مى كند كه يك يهودى پشت سر من مخفى شده است. در روايتى در كتاب سفينة البحار آمده است: روزى متوكل مى خواست از امام هادى (عليه السلام) زهر چشم بگيرد دستور داد به اصطلاح سواره نظام و پياده نظام و تيراندازها همه بيايند رژه بروند، تا قدرت خودش را به امام هادى (عليه السلام) نشان بدهد. يك زهر چشمى از امام بگيرد. خوف در امام ايجاد كند. پس از اتمام سان و رژه، حضرت هادى (عليه السلام) فرمودند: حالا ما هم مى خواهيم قدرتمان را نشان بدهيم. يك لحظه امام فرمودند نگاه كن، به محض اينكه نگاه كرد ديد ملائكه در دو صف، صف در صف ايستاده اند، از روى زمين تا زير طاق آسمان و همه آماده، دارند به امام (عليه السلام) مى فرمايند: ما آماده ايم. در روايت آمده متوكل از هوش رفت. خوب حالا يك كسى كه اين قدرت را دارد چه احتياجى به آواكس دارد؟ چه احتياجى به اينترنت و كامپيوتر دارد؟ اين توهين به امام (عليه السلام) است. من نمى خواهم عظمت تحقيقات علمى را پايين بياورم. آن در جايگاه خودش محفوظ. عظمت امام (عليه السلام) مافوق اين حرف هاست. مى فرمايد: و لله جنود السماوات و الارض اين است كه اين حرف يكى از حرف هاى غلطى است كه امروز در زمان ما مطرح مى شود براى اينكه بگويند امام (عليه السلام) با پيشرفتهاى علمى مخالف نيستند. بله ائمه ما (عليه السلام) با پيشرفتهاى علمى مخالف نيستند. صد در صد. امّا زمان ظهور چون بناست حركت فى الارض باشد. كل اين شرايط تغيير خواهد كرد و جالب توجه اينجاست كه بايد عزيزان توجه داشته باشند كه زمينه هاى تغيير شرايط به دست خود بشريت دارد انجام مى گيرد. نمونه هايش اگر، عزيزان بتوانند راجع به تكنولوژى سبز تحقيق بكنند كه اخيراً در دنيا مطرح شده، ممكن است در بيست سال آينده همه كره زمين را فرا بگيرد و ما مجدداً يك بازگشت به طبيعت را و يك زندگى طبيعى را در جوامع انسانى مشاهده كنيم. اين است كه رسانه هاى گروهى مشروط به اينكه يك تقرير صحيحى از قضيه ظهور و قضيه مهدويت ارايه كنند مى توانند بسيار مؤثر واقع بشوند.
مهمترين تأثيرش هم ايجاد يك بينشى است كه اجازه احساس به بن بست رسيدن در زندگى انسانى را به انسان نخواهد داد و افق فكرى را آنچنان باز مى كند كه دائماً احساس نشاط و اميد و آرامش در انسان به وجود خواهد آمد و اين تنها نقطه اى است كه بشر مى تواند آرامش خودش را به دست بياورد.
آنچه در احاديث و زيارات مى بينيم اين است كه از حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) با نام حجت ياد مى شود. لطفاً در اين باره توضيح بفرمائيد:
اصل كلمه حجت از حج است و حج به معناى قصد است. وقتى قصد مى شود، الى الله آن را مى گويند. حج، القصد الى الله و كسى كه اين قصد را كرده به او مى گويند حاج. حجت آن دليلى است كه شما را به سوى مقصد برساند. مقصد اگر الله است، آن دليلى كه شما را به مقصد رساند. حجت است. به اين دليل همه ائمه (عليه السلام) حجج الله البالغه هستند كه همه عالم وجود را اينها به مقصد اعلى مى رسانند و لذا آن دليلى كه شما را به مقصد مى رساند، حج است و آن راهى كه شما را به آن مقصد برساند محجّة و و محجّة العظمى يا محجة البيضاء كه اينها در زيارات اهل بيت به گونه هاى مختلفى ذكر شده است .
چگونه حضرت (عليه السلام) در عصر غيبت حجيت دارند و چطور مى شود در حالى كه در ميان مردم حضور ندارند، آنها را به مقصد برسانند؟
در روايات داريم كه حضرت (عليه السلام) فرمودند: كيفيت استفاده ما از حضرت ولى عصر (عليه السلام) در زمان غيبت مثل كيفيت استفاده از خورشيد است، پشت ابر، يعنى اگر نور نباشد، تبخيرى نيست. وقتى تبخيرى نباشد، طبيعتاً تراكم ابرها به وجود نمى آيد، يعنى بارش باران رحمت هم به بركت آن خورشيد است.
پس هر فكر الهى كه به ذهن انسانى رسيده خير است و بركت است و راهگشا است به سوى خداى متعال. ديگر اينكه بزرگترين نقشى كه وجود مقدس حضرت ولى عصر در عالم وجود دارند، اين است كه مستفيض مطلق اند .
دائماً فيض را از ذات ربوبى مى گيرد و بعد مفيض مطلق مى شوند و دائماً اين فيض را نيز استفاضه مى كنند به همه ما سوى الله. هر كس متناسب با ظرفيت وجودى خودش بهره مى برد. پس هر خيرى به هر كه برسد به بركت حضرت است. خورشيد هم به همه مى تابد. اگر در اطاق شما نور وارد نشود، شما خودتان طاق زده ايد و ديوار زده ايد و پنجره ها را بسته ايد. زمين هاى باير كه هيچ حجابى ندارند بيشتر از همه خورشيد را دريافت مى كنند و از نور خورشيد بهره مى برند.
بحث مهدويت را چگونه مى توان با توجه به نيازهاى دنياى امروز به روز كرد؟
ژان ژاك روسو در يكى از كتاب هايش كه مال سال هاى قبل است، چندين دهه قبل، مى گويد، آنچنان معضل زندگى انسان روى كره خاكى پيچيده شده است كه ديگر به دست بشر عادى مشكلات حل نخواهد شد بلكه به دست خدايگان اصلاح خواهد شد.
اين نكته اى كه مى خواهم اينجا مطرح كنم اين است كه تكنولوژى جديد بزرگترين تأثير را در طرح قضيه مهدويت گذاشته است. ما هيچ اشكالى نمى توانيم به تكنولوژى بگيريم، بنده بر خلاف كسانى كه معتقدند تكنولوژى صد در صد يك پيام است و تمام مديريت انسانى را به تسخير خودش در آورده، يعنى مسخَّر خودش قرار داده معتقدم كه اينجا اول بايد مشخص بكنيم كدام انسان، كدام بشر؟ لازمه اين حرف اين است كه انسان يك موجودى است بى هويت، وقتى انسان يك موجودى است بى هويت، به راحتى عوامل خارجى با او بازى مى كنند. به هر سمتى بخواهند او را جهت بدهند جهت مى دهند، در صورتى كه ما در معارف اسلامى بر اساس بحث فطرت معتقديم انسان داراى اصالت و داراى هويت است و اين اصالت و هويت به او اجازه نمى دهد كه هر شى ء خارجى به راحتى بتواند زمام شخصيت او را، به دست بگيرد. اگر اين انسان چنانكه بايد رشد كرده و در فضاى فرهنگ اسلامى و انسانى، قرار گرفته باشد به جاى اينكه تكنولوژى پيشرو باشد، تكنولوژى پيرو خواهد بود، يعنى جنبه ابزارى پيدا خواهد كرد. امّا اگر اين انسان چنانكه بايد رشد نكرده، نظرش شكوفا نشده و هنوز در فضاى فرهنگ اسلامى قرار نگرفته باشد، تكنولوژى براى او جنبه پيشرو خواهد داشت. نه جنبه پيرو و ابزارى.
اين است كه در داخل كشور ما هم عده اى آمدند و گفتند كه تكنولوژى به دليل اينكه خود پيام است پس بهتر است كه او را به طور كلى كنار بگذاريم. اين حرف هم حرف درستى است .هم حرف غلطى است. انسان استفاده كننده از تكنولوژى، اگر انسانى باشد كه در فضاى فرهنگ فطرى و فرهنگ اسلامى رشد كرده باشد، بله مسخّر تكنولوژى قرار خواهد گرفت. امّا اگر يك انسانى باشد، رشد يافته، آن وقت با نگاه ابزارى به تكنولوژى خواهد نگريست .و آنچه كه از فقه ما انتظار مى رود اين است كه فقه جنبه پيرو بودن تكنولوژى را معين بكند و اصول كلى كه بايد اين تكنولوژى پيرو آن اصول باشد، به عنوان اصول پيشرو، آنها هم تبيين بشوند.
قضيه مهدويت يكى از آن عناصر عمده اى است كه فطرت به او آنچنان قوام مى بخشد، آنچنان شكوفا مى كند كه به راحتى مى تواند از هر ابزارى در اين مسير استفاده كند. كما اينكه ناخودآگاه الان بخشى از كسانى كه در كشور ما دارند از تكنولوژى جديد استفاده مى كنند، در همين مسير دارند قرار مى گيرند. يعنى جنبه ابزارى براى آنها پيدا كرده است .اين است كه اين ديدگاه مثل ديدگاه تافلر يا ديدگاه مك لوهان يا ديدگاه نيل پست من در فضايى كه آنها فكر مى كنند، براى آنها درست است. كاملاً منطقى است و درست بيان مى كنند. منتهى ما در فضاى الاسلامف يعلوا و لا يعلى عليه فكر مى كنيم و اسلام آنچنان علو دارد كه هيچ چيز نمى تواند برتر از آن انديشه واقع بشود. آيه اى هم در قرآن داريم كه مى گويد: عليكم أنفسكم لا يضرّكم من ضلّ اذا اهتديتم شما به خويشتن توجه كنيد، بيرون از شما ديگر نمى تواند به شما ضرر بزند. اگر تكنولوژى با شخصيت عده اى بازى كند آنها شخصيت هايى هستند در قالب انسانهاى با شخصيت، يعنى به ظاهر با شخصيت.
مثال ساده اش اين است كه يك دختر دو ساله را نگاه كنيد، با يك عروسك كوچكى بازى مى كند، خيلى هم لذت مى برد، همين دختر وقتى پانزده سالش شد به او بگوييد اين كار بكن خجالت مى كشد؛ چرا؟ چون شخصيت او از علو برخوردار شده، هر چه شخصيت بالا برود تأثيرش بر محيط خارج بيشتر و تأثّرش از محيط خارج از خودش كمتر خواهد شد. تمسك به مهدويت، شخصيت را اين چنين رشد مى دهد كه تأثير گذار باشد و تأثّر او كم بشود تا جايى كه بعضى مى توانند به مرحله اى برسند كه تأثيرشان صد در صد و تأثر آنها صفر بشود كه اين مرز نهايى استقلال شخصيت انسانى در تفكّر دينى ما خواهد بود .
در برخى از روايات در باب حضرت، سلام الله عليه، مى بينيم كه مى گويند ايشان زمانى ظهور مى كنند كه همه مردم به يأس مبتلا شده باشند و از سوى ديگر به عنوان وظايف غيبت ايجاد آمادگى عنوان مى شود. در باره اينگونه تناقضات در ميان روايات چه مى توان گفت:
در روايات ما تعبير تناقض تعبير صحيحى نيست. گاهى مدلول بعضى از روايات تعارض دارد. و بزرگان ما براى رفع تعارض در رواياتى كه تعارض وجود دارد و به اصطلاح جمع دلالى مى كنند اين روشى است كه در كتب اصولى هم مطرح است. مرحوم شيخ، اعلى الله مقامه الشريف، در وسايل در مبحث تعادل و تراجيح نكاتى را مطرح كرده اند. بزرگان ما رساله هايى در باره تعادل و تراجيح نوشته اند و حتى بعضى معتقدند اصلاً مجتهد واقعى كسى است كه بتواند بين اين روايات معارض جمع بكند. در ميان بزرگان اگر ملاحظه بكنيد مرحوم محقق صاحب شرايع، رحم الله، يكى از هنرهايى كه در شرايع به خرج داده اند، اين است كه به جاى اينكه روايات معارض را طرد بكنند، كنار بگذارند آنها را جمع كردند و جمع بسيار زيبايى است و هنر صاحب شرايع همين است و شايد اگر بعضى كتاب شرايع را قرآن الفقه مى دانند از اين باب باشد. بنده در درس آية الله بهجت، دام ظله، اين را از خود ايشان شنيدم كه ايشان مى فرمودند كه قوى ترين جمع هاى اينچنين احاديث معارض را محقق صاحب شرايع انجام داده است و براى همين صاحب شرايع از نظر جمعى و فقهى، فوق العاده عميق و دقيق است. و حالا من از همين فرصت استفاده مى كنم و به عزيزان طلبه بزرگوار تاكيد مى كنم كه در كنار مطالعات و مباحثاتشان، حتماً شرايع مرحوم محقق را مورد بحث و بررسى قرار بدهند. رواياتى كه در باب ظهور ولى عصر، ارواحنا فداه، وجود دارد ،بسيارى اش قابل جمع است.
1. جمع اين روايات احتياج به دقت نظر عميق دارد.
2. با مطالعه عميق روايات، همه را بايد كنار هم بررسى كرد.
3. دقت نظر در خود واژه هاى روايات لازم است و اين يعنى بررسى لغوى روايات . از طرف ديگر بررسى سندى روايات هم لازم است كه بايد به خوبى بررسى شود. همچنين، تفكيك بين مقدمات ظهور با علائم ظهور كه خود اين مطلب خيلى ظرافت دارد، اينها يك مجموعه كارهايى هست كه ايجاب مى كند يك گروه تحقيقى بنشينند، روى اينها كار تحقيقى عميقى بكنند و اينها را به مرور زمان به جامعه اسلامى عرضه بدارند. مخصوصاً اين كار مى تواند بحرانهاى مهم فكرى را در جامعه ما مخصوصاً در انديشه نسل جوان ما اصلاح بكند.
پی نوشتها:
1. سوره انعام (6)، آيه 82 .
2. سوره لقمان (31)، آيه 13.
3. مفاتيح الجنان، دعاى عديله .
4. سوره هود (11)، آيه 86.
5. سوره حديد (57)، آيه 4.
6. سوره يس (36)، آيه 12.
7. سوره قصص (28)، آيه 5.
8. سوره فتح (48)، آيه 4 و7.
9. سوره مائده (5)، آيه 105.