نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
وجهیت موضوعی است که در وهلهی نخست در زبانشناسی بحث میشود اما تأثیر آن بر رویکردهای سبکشناسی به زبان، بسیار احساس شده است. به هر روی تصمیم دربارهی اینکه کدام مؤلفهها باید تحت مفهوم عمومی مدالیته مورد توجه قرار گیرند، بسته به نظام، متفاوت است. عموماً، میتوان وجهیت را به عنوان نیروی بالقوهی زبان برای انعکاس نگرش گوینده یا نویسنده دربارهی گزارهی بیان شده، تعریف کرد. تعبیر «نگرش» در اینجا مفصلاً و مسامحتاً تعریف میشود، بنابراین مواضع نگرشی ممکن است به طیفی از واکنشهای گوینده اشاره داشته باشد، اعم از آرزو و میل تا تکلیف و وظیفه، قطعیت یا عدم قطعیتی که به احتمال محتوای گزارهای پاره گفتار مربوط است. سبکشناسی به مفهوم مدالیته آن گاه که با مطالعاتی دربارهی مفهوم زاویه دید، کانونیسازی و سبک ذهنی پیوند خورده، تمایل ویژهای نشان داده است، زیرا این جنبه از زبان، برای کمک به ابهامزدایی برخی ابهامات ممکن در درک چگونگی نقش مفاهیم مذکور، به وسیله ابزارهای زبانی عینی پربار اثبات شده است. برای مثال فاولر مدالیته را اینگونه خلاصه میکند:
راوی یا شخصیت با به کارگیری طیفی از ساختارهای وجهی، میتواند مستقیماً قضاوتها یا باورهای خود را نشان دهد. وجهیت، دستور زبان تفسیرِ آشکار است، ابزاری که به وسیلهی آن، افراد میزان تعهدشان را به صدق گزارههایی که میگویند و دیدگاهایشان دربارهی اشتیاق و شرایط مطلوبشان یا دیگر مسائلی که به آن اشاره میشود، نشان میدهند (فاولر، 1996: 166-167).
بنابراین در جملهای مانند «جرج تا حالا باید هدیهی مرا دریافت کرده باشد»، گوینده درجهای از اعتماد را دربارهی واقعیتِ این پاره گفتار، نشان میدهد؛ به همین طریق گوینده میتواند تمایل یا خواستی را اینگونه مطرح کند: «امیدوارم که جرج تا به حال هدیه مرا دریافت کرده باشد».
در زبانشناسی، مفهوم وجهیت به طور گستردهای برای اشاره به طبقهی محدود و بسیار ویژهای از واژهها به نام «افعال وجهی» به کار میرود که شاخصههای اصلی آنها عبارتند از:
عموماً پس از افعال کمکی وجهی، مصدر تنها میآید. افعال کمکی وجهی تنها میتوانند به عنوان اولین مؤلفه (عامل) عبارت فعلی بیایند. آنها نمیتوانند در نقشهای ناخودایستا یعنی مصدرها یا وجههای وصفی ظاهر شوند و به عنوان مورد بعدی میتوانند تنها به عنوان فعل اول در عبارت فعلی قرار بگیرند. افعال کمکی وجهی به صورت سوم شخص مفرد زمان حال صرف نمیشوند یعنی آنها شکل سوم شخص (با حرف s انگلییسی در انتهای فعل) را ندارند (کوثرک و همکاران، 1985: 127-128).
تاکنون اندیشمندان زبانشناسی دربارهی موضوعات اصطلاحشناختی و گونههای وجهیّت به توافقی نرسیدهاند. برای مثال کوثرک و همکاران میان وجهیّت «درونی» و «بیرونی» تمایز قائل میشوند:
(1) معانیای مانند «رخصت»، «تعهد» و «خواست» که گونهای از تسلط درونی بشری بر حوادث را در بر میگیرد.
(2) مواردی مانند «احتمال»، «ضرورت» و «پیشگویی» که اساساً کنترل بشری دربارهی حوادث را در بر نمیگیرد اما نوعاً قضاوت بشر را دربارهی آنچه احتمال وقوع دارد یا ممکن است حادث نشود، شامل میشود.
این دو گونه، مابین سطحی شیبدار را، به ترتیب میتوان وجهیت «درونی» و «بیرونی» نامید.
با وجود این، سبکشناسی موضوع مذکور را از دو جنبه بررسی میکند. از طرفی، به نظر میرسد وجهیت به عنوان پدیدهای که تنها افعال وجهی را تحت تأثیر قرار میدهد، در نظر گرفته شود در حالی که برخی نویسندگان از این مسأله که میتوان وجهیت را توسط دیگر مقولههای دستوری (قیدهای وجهی، افعال واژگانی وجهی، عبارات اسمی وجهی) نیز تشخیص داد، دفاع میکنند؛ از سوی دیگر، دیگر منطقدانان و زبانشناسان اصطلاحات «ذاتی» و «عرضی» را با نامگذاری دیگری جایگزین میکنند که متداولترین آنها برای تعبیر اول «وجه تمنّایی» یا «ریشه» است و برای تعبیر دوم «معرفتشناختی» است. علاوه بر این، تنها ایجاد تقابل دوگانه میان وجهیت «درونی» و «بیرونی» میتواند تقلیلگرا باشد. برای مثال در دستهبندی «درونی» کوئرک و همکارانش، معنای «خواست» (دیگران آن «وجه امری» را مینامند) تحت همان دسته «رخصت» و «تعهد» قرار دارد، حتی اگر بتوان استدلال کرد که برای در نظر گرفتن این دو در یک سطح، یک فاصلهی معنایی بیش از اندازه بزرگ برای این دو وجود دارد. دیدگاه دیگر از اثر پرکینز (1983) ناشی میشود، که بحث دربارهی ردهبندیهای وجهیت را با مطرح کردن تمایز میان مقولههای «وجه امری» و «وجه تمنّایی» پیش برد:
با وجود این واضح است که، دست کم در زبان انگلیسی، تمایز معنایی آشکاری میان تعبیراتی مانند خواستن، تمایل داشتن، امید داشتن، آرزومند چیزی بودن، از یک سو، و امر کردن، مطالبه کردن، اصرار کردن، اجازه دادن از سوی دیگر وجود دارد و بنابراین وجهیت امری، که بر عکسِ تمنایی است، در این کتاب به هر دو پرداخته خواهد شد (پرکینز، 1983: 14-15).
در اغلب رویکردهای سبکشناختی دربارهی تحلیل ادبیات، چنین تمایزی اصالت داشته است، به ویژه همانگونه که سیمپسون (1993) در دستور زبان وجهی خود دربارهی زاویه دید استفاده میکند. او چهار مقولهی متمایز تمنایی، وجه امری، معرفتشناسی و ادراکی طراحی و تبیین کرده است. مقولاتی که از دو حوزه بزرگی که کوئرک و همکارانش مانند پرکینز آن را بنیان نهاده بودند، وام گرفته و دوباره بررسی شدهاند. با وجود این، سیمپسون تأکید میکند که چگونه معانی وجهی حقیقتاً بر نمودهای زبانی زاویه دید تأثیر میگذارند. وجهیت تمنایی یا تعهدی زنجیره تعهد را (1) از رخصت (2) به سوی التزام (3) تا تقاضا تحقق میبخشد:
(1) شما میتوانید بروید
(2) شما لازم است بروید
(3) شما باید بروید (سیمپسون، 1993: 47).
به وضوح، افعال وجهی نمودهای اصلی وجهیت تمنایی هستند و به همین ترتیب، نماینده آن نوع دیگر نیز هستند در عین حال آنها تنها نشانگرهای وجهی نیستند مانند تعبیراتی از این دست «tobe+ صفت/ وجه وصفی + که» (این معقول است که...) و «tobe+ صفت/ وجه وصفی + برای» (شما اجازه دارید برای ...) یا «تعبیرات اسمی وجهی» (پرکینز، 1983) مانند «التزام برای ...» یا «ممنوعیت برای ...» میتوانند به همین شکل وجهیت تمنایی را افاده کنند. همانگونه که سیمپسون اشاره میکند «نظام تعهدی به دلیل تأثیرات و دلالتهای آشکار برمخاطب با راهبردهای تعامل اجتماعی، به ویژه با شگردهای اقناع و ادب (1993: 48) ارتباط استواری دارد.
وجهیت امری مقولهی بسیار مرتبط با مقوله تمنایی است که به مفاهیم «میل» و «خواست» مربوط است گر چه برخی اندیشمندان (کوئرک و همکاران، 1985؛ پالمر، 1986) ترجیح میدهند تا وجهیت امری را تنها به عنوان زیر مجموعهی گونه تمنایی بدانند. هر چند تلفیق این دو مقوله، میتواند به از دست رفتن اختلافات مختصر متمایز کننده میان کنشهای طلبی (تمنایی) از یک سو و کنشهای میل و آرزوی داشتن (وجه امری) از سوی دیگر، منجر شود. در تقابل با نوع پیشین، فعلهای معینی وجود ندارند که محتوای مطلوب را ابراز کنند؛ در عوض چنین اطلاعاتی از طریق افعال واژگانی معین، ساختهای صفتی/ وجه وصفی، تعبیرات اسمی معین و قیدهای وجهی مناسب افاده میشوند: «آرزو میکنم...»، «امیدواریم...»، «معقول است که...»
مقولهی وجهیت معرفتشناختی، از جمله مقولاتی است که به نظر میرسد اکثر پژوهشها بر آن توافق دارند، به ویژه تا آنجا که نشانگان معرفتشناختی گونهای از معنا را افاده مینمایند که قطعیت گوینده یا فقدان آن با ارزش حقیقی گزارهای که در جمله بیان میشود، مرتبط است:
[معرفتشناختی] برگرفته از واژهای یونانی با مفهوم «درک کردن» یا «دانش» است (تا اینکه به معنی «اعتقاد») بنابراین باید به گونهای تفسیر شود که وضعیت قضاوتهای خواننده و نوع توجیهی را که وی برای گفتههایش دارد، نشان دهد (پالمر، 1986: 51).
گرچه افعال وجهی تنها حاملان وجهیت معرفتشناختی نیستند (ممکن است، ممکن بود، میتوانست) اما اصلیترین آنها هستند. ساختهای وصفی و صفتگونه از نوع "be...to" (he was likely to, she was supposed to) نیز ممکن است، همراه با افعال واژگانی وجهی (wonder)، قیدهای وجهی (possibly) و تعابیر اسمی وجهی (the possibility of) باشند.
پرکینز به چهارمین نوع وجهیت سیمپسون یعنی ادراک به عنوان زیرگروه نوع قبلی توجه میکند. همانگونه سیمپسون اذعان دارد:
به وسیلهی این حقیقت مشخص میشود که میزان پایبندی به صدق یک گزاره، در گرو ارجاع به دریافت بشری، طبعاً دریافت دیداری، قرار دارد (سیمپسون، 1993: 47).
وجه نماهای اصلی که این مفهوم را منتقل میکنند صفتها هستند در ساخت «be...that» (It became plain...) ، قیدهای وجهی وابسته (apparently) و افعال وجهی واژگانی (his hands looked...)
سرانجام سیمپسون نیز بر این حقیقت تأکید میکند که هر از چندی، فقدان آشکار گزارهی نگرشی در متون وجود دارد به گونهای که عاری از وجهیت یا کاملاً فاقد صلاحیت به نظر میرسند. به عنوان نمونه این دو جمله را مقایسه کنید (الف) «شما ممکن است اشتباه کنید». و (ب) «شما اشتباه کردید» . با سلب وجه نمای آن، جملهی ب نه تنها اعتماد یا عدم اعتمادی را که گوینده ممکن است دربارهی ارزش حقیقی گزاره داشته باشد، منتقل میکند، بلکه خود گزاره را نیز. این نمونهها به عنوان «بیانات قاطعی» شناخته میشوند و میتوان آنها را «از منظر معرفتی، بدون وجه» با توجه به غیاب شاخصهای وجهی، محسوب نمود. کاربرد آنها به جای بدلهای وجه نمایی، پاسخی است به تصمیم گوینده برای مشخص کردن استوارترین الزام ممکن برای واقعیت گزاره.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.