بهر خفته

خیز ای نهفته در سکوت خاک چندی از شکست ساقه ات گذشت عشق اگر چه با دلم انیس بود با تو رفت از این دیار و برنگشت
سه‌شنبه، 8 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهر خفته

بهر خفته

شاعر: عبدالجبار کاکایی


خیز ای نهفته در سکوت خاک
چندی از شکست ساقه‌ات گذشت
عشق اگر چه با دلم انیس بود
با تو رفت از این دیار و برنگشت

خیز کز سکوت دیر پای تو
خیمه بسته‌ام به سینه آه را
کرده‌ام به رشته‌های انتظار
خوشه‌های چیده نگاه را

باز پولک خزان دمیده است
خیمه بسته‌ام به سینه آه را
کرده‌ام به رشته‌های انتظار
خوشه‌های چیده نگاه را

باز پولک خزان دمیده است
بر جدارۀ زمخت شاخه‌ها
دست می‌کشد دوباره باد سرد
روی بازوان لخت شاخه‌ها

ابر مثل سال‌های پیش از این
بازهم زگرد ره رسیده است
روی گونه‌های داغ آسمان
دستمال اطلسی کشیده است

خیز ای بهار خفته غزل
بی تو یأس می‌شود امیدها
دست می‌کشد دوباره باد سرد
روی کاکل بلند بیدها

بی تو در حصار سست هر غزل
بخت واژه‌های ناب خفته است
زهر خندی از چکامۀ فریب
پشت هر تغزلی نهفته است

خیز تا به اقتدای چشم تو
سوی قبلۀ نگاه رو کنیم
باغ را، بهار ار، نسیم را
روی گونه تو جسنجو کنیم



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما