نویسندگان: علی رفیعی
صالحی کرمانی
صالحی کرمانی
تزکیه، در کتب مختلف فقهی در معانی گوناگونی اصطلاح شده است، در کتاب قضا، تزکیه عبارت است از «تزکیهی شاهد». و آن این است که میدانیم یکی از مبانی حکم قاضی، شهادت شهود است و مدعی برای اثبات حق خود باید اقامهی شاهد کند، یعنی شهودی را به محضر قاضی بیاورد تا دربارهی حق او گواهی دهند. اگر قاضی شهود را میشناسد و به عدالت آنها علم دارد، باید براساس این شهادت حکم صادر کند ولی اگر آنها را نمیشناسد و نمیداند که آیا عادلند یا فاسق باید استزکاء کند و اقدام به تحقیق نماید و به وسیلهی کارگزاران خود از این و آن دربارهی شهود پرسش کند. این عمل را در اصطلاح فقه «استزکاء» نامند؛ علامه حلّی میگوید: «بر حاکم به هنگامی که شک در عدالت شهود دارد، استزکاء لازم است» (قواعد، 205/2) محقق در شرائع مینویسد: «اگر حاکم (قاضی) علم به عدالت شاهدین داشته باشد حکم و قضاوت میکند، و اگر به فسق آنها علم داشته باشد، شهادت آنها را نمیپذیرد و اگر به این دو مسأله علم نداشته باشد، در اطراف آن بحث و فحص میکند» (76/4). این بحث و جستوجو را اصطلاحاً استزکاء نامند، در معنای لغوی نیز استزکاء به معنای طلب آشکار شدن امری مجهول است. قاضی با این بحث و جستوجو میخواهد تا عدالت شهود را که برای او مجهول است، آشکار کند. نتیجهی بحث و جستوجو اگر پاکی و عدالت شهود باشد و کارگزاران قاضی به عدالت و پاکی شهود گواهی دهند، اصطلاحاً این گواهی را «تزکیه» نامند.
این کلمه در اصل از مادهی زَکو مصدر زَکا میباشد. زَکو و زکاء در لغت به مفهوم تطهیر نفس و مال، صلاح، تقوی، و ازدیاد زراعت (العین، خلیل، 394/5) و زمین پاک، برکت، مدح و ستایش و تنزیه خویش (لسان العرب، 358/14) نیز آمده است.
تزکیه در قرآن، مشتقات این کلمه در قرآن به 14 شکل: در 29 سوره و در 56 آیه، 59 بار تکرار شده است. و اصل واحد در این ماده در تمامی آیات قرآنی عبارت است از: راندن و کنار زدن آنچه غیر حق و ناصحیح است مانند بیرون کردن صفات ناپسند از قلب و خارج ساختن کردار ناشایست از برنامههای زندگی، و ادا نمودن حقوق واجب از مال خویش و جدا ساختن باطل و فاسد از صحیح و درست. و بنابراین تزکیه شامل نفس و مال اعم است از پاکسازی مادی و معنوی. و شامل همهی حقوق اعم از حقالناس و حق الله و در معاملات و عقود و ایقاعات و عبادات سریان و جریان مییابد و آیات 13، 31، 55 سورهی مریم و 81 سورهی کهف ناظر به همین معنا است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، 336/4-338). دامغانی دامنهی مفاهیم این کلمه را وسیعتر گرفته است و زکات در قرآن را به هفت وجه دانسته است (قاموس قرآن، 274/1-276). و خلاصه میتوان گفت که هر جا در قرآن کلمهی زکات و صلات با هم ذکر شدهاند تنها شامل زکات واجب که به 9 چیز تعلق میگیرد نیست بلکه مفهومی اعم از آن معنا در نظر است (قاموس قرآن قرشی، 168/3-170).
تزکیه از نظر مفسران، شیخ طوسی ذیل آیهی «آتو الزَّکاة» (بقره، 43) گوید: زکات و نماء و زیادت نظائر هستند و اصل در باب زکاة همان نمُوّ است و زکاة مال نموّ پیدا کردن مال است. یعنی برکت یافتن آن و به معنی تطهیر مال و صلاح نیز آمده است. زکات بمعنای شَفع (زوج و جفت) نیز آمده است (التبیان، 194/1) طبرسی نیز همین معانی را برای زکات بیان کرده است (مجمع البیان، 97/1، 219). علامه طباطبائی گوید: زکات نموّ صالح و پاک است و اسلام دین زکات و طهارت و دانش است «یُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ» (آل عمران، 164) و تزکیه تطهیر است و آن ازالهی زشتیها و قاذورات است و شامل ازالهی اعتقادات فاسد مانند شرک، کفر نیز میگردد و هم چنین شامل زایل نمودن ملکات رذیله مانند کبر، بخل و اعمال و افعال ناپسند و شنیع مانند زنا، قتل، و شرب خمر هم میگردد و به معنی تعلیم کتاب و حکمة نیز آمده است. (المیزان، 330/1 و 239/2) و ذیل آیهی «وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ» (مؤمنون، 4) گوید مراد از زکات معنای مصدری است که همان تطهیر مال به انفاق است نه به مقدار معین از مال (المیزان، 9/15-10)
تزکیه در حدیث: حضرت علی (علیهالسلام) فرموده است: برای هر چیزی زکاتی است و زکات و تزکیهی بدن روزه است (حکمت، 131 نهجالبلاغه، فیض، 1152/6؛ خطبهی 190 نهجالبلاغه فیض 644/4). کُلَینی در کتاب ایمان و کفر زکات را یکی از ارکان پنجگانهی اسلام دانسته که باعث از بین رفتن گناهان میگردد. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) تزکیه را درست بودن زبان و گفتار دانسته است (اصول کافی، کتاب ایمان و کفر و صدقه، 18/2، 19، 24، 104، 105). و در روایاتی تزکیه را سبب عروج و بالا رفتن درجهی انسان نزد خداوند به شمار آوردهاند (غررالحکم، 440، 240). و در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) عنوان شده که هر جزئی از اجزاء بدن انسان و بالاتر از آن به تعداد هر لحظهای از لحظات زندگی زکاتی واجب است (المحجة البیضاء، 120/2). از امام حسن عسگری (علیهالسلام) نقل شده است که زکات علم انتشار آن و زکات جاه و مقام، بذل و بخشش و زکات حلم، بردباری و زکات مال، انفاق آن و زکات پیروزی، احسان و زکات بدن، جهاد و روزه و زکات دست نیکی دربارهی همسایگان و انجام صلهی ارحام است. شبیه این روایت از امام کاظم (علیهالسلام) و از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نقل شده است (بحارالانوار، 25/2 و 247/78، 326 و 246/93، 254، 255).
تزکیه در اخلاق، تزکیه تطهیر و پاکسازی نفس از اخلاق ناپسند است که از شرّ شکم و غضب و حسد و بخل و دوستی مقام و دنیا و کبر و عجیب ناشی میشوند (مجمع البحرین، 203/1). تزکیهی نفس دارای اقسام و مراحلی است به این شرح: گاهی این تزکیه به خداوند نسبت داده میشود زیرا خداوند فاعل آن است مانند «بَلِ اللّهُ یُزَكِّیْ مَن یَشَاءُ» (نساء، 49) «وَلكِنَّ اللَّهَ یُزَكِّی مَن یَشَاءُ» (نور، 21). زمانی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده میشود. زیرا وی واسطهی وصول به تزکیه است، «تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم» (توبه، 103) «ویَتْلُوا عَلَیْكُمْ آیَاتِنَا وَیُزَكِّیكُمْ» (بقره، 151). و بعضی اوقات به عبادات نسبت داده میشود مانند «حَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَكَاةً» (مریم، 13) «وَ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِیّاً» (مریم، 19) زیرا تزکیه در این آیات گزینش و از طریق اجتناب است که خداوند برخی بندگان را پاک و پاکیزه برمیگزیند و تزکیهی آنان نه از راه تعلیم و ممارست است بلکه به توفیق الهی است چنانکه همهی انبیاء و امامان چنین هستند. و در برخی از مواضع تزکیه به خود بندگان نسبت داده شده است مانند «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا» (شمس، 9). این تزکیه بر دو قسم است: یکی بالفعل که بسیار پسندیده و ممدوح است: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى» (اعلی، 14) و «مَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا یَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ» (فاطر، 18) و آیات دیگر. و دیگری بالقول مانند تزکیهی کسی که خود را پاک میشمارد و بسیار ناپسند و مذموم است مانند: «لاَ تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ» (نجم، 32) که مورد نهی خداوندی است از جهت ادب برای زشتی مدح و ستایش از خویشتن (المفردات، 212-214).
تزکیه در عرفان، در اصطلاح عرفان و تصوف تزکیه عبارت است از تهذیب نفس و پاک کردن خویش و اتصاف نفس به صفت فنا که ترک دنیا و میراندن هوای نفس است و نخستین مرتبهی آن زهد و دومین مرتبه عبادت است (نفایس الفنون، 12/2). و گفتهاند تزکیه عبارت است از اینکه اعضاء خود را مستغرق در خدمت و مشغول به عبادت سازی و به هیچ لهو و لعبی گرایش پیدا نکنی (کشف المحجوب، 405). نفس آدمی را دو صفت ذاتی است که بقیهی صفات زشت و ناپسند از این دو زاییده میشوند. این دو صفت هوای نفس و غضب است. هوی، میل و قصد به سوی پستی دارد و غضب تمایل به برتری و تکبر و غلبه است و خمیرمایهی فرود به دوزخ این دو صفت است. این دو صفت را باید که در حدّ اعتدال نگاه داشت. زیرا نقصان این دو سبب نقصان نفس و بدن است و زیادتی آنها سبب نقصان عقل و ایمان و تزکیهی نفس به اعتدال کشاندن دو صفت هوی و غضب است، و میزان آن قانون شریعت. برخی از عرفا گفتهاند که اگر مدت عمر همه در تزکیهی نفس به سر برند، نفس کامل و تزکیه نمیشود، مگر اینکه نخست به تحلیهی روح بپردازد و چون در ابتدا نفس را به قید شرع محکم سازد و رو به تصفیهی دل و روح آورند الطاف خداوندی کرم پدید آورد و تصرفات جذبات عنایت و فیض الوهیت متواتر گردد. چنانکه به یک لحظه چندان تزکیهی نفس حاصل شود که به مجاهدهی همهی عمر حاصل نیاید و این بدان جهت است که از بدایت، حال، روح مانند طفلی است که او را تربیتی اگر حاصل شود، مستحق تحلیه و سپس تزکیه گردد (مرصاد العباد، 173-212؛ شرح اصطلاحات تصوف، 69/1-70). سید حیدر آملی گوید: زکات حقیقی صرف کلیهی اعضاء است در آنچه برای آن خلق شدهاند که نامش زکات حسنه است. پس زکاة قلب و زکاة جمیع اعضاء به عبادت ظاهری و باطنی و خُلُوّ آن از مشاهدهی غیر حق و تصفیه از ظلمت تعلقات مادی است. و به عبارت دیگر زکاة یعنی گذاردن هر چیز به جای خویش و صرف هر چیز در امر مخصوص به خود آن که به آن عدل هم میگویند (جامع الاسرار، 278، 577) شاه نعمتالله ولی تزکیه را زدودن نفس و تخلیهی آن از عقاید باطله و او صاف ذمیمه دانسته است (رسائل، 304/1).
منابع :
در متن مقاله یاد شده است.
منبع مقاله :
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول.