شناخت مهارت‌ها، کليد پيشرفت در مسير شغلي

چرا موفقيت بعضي از کارمندان از ديدگاه مديران بسيار چشمگير به نظر مي‌رسد، ولي موفقيت ديگران بسيار کم‌اهميت جلوه مي‌کند! بسياري از افراد، تصميم‌هاي شغلي خود را از طريق مشاهده دنياي اطراف و تلاش براي تطابق خودشان با اين دنيا اتخاذ مي‌کنند. اين امر مخالف کاري است که بايد واقعاً انجام شود.
شنبه، 10 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شناخت مهارت‌ها، کليد پيشرفت در مسير شغلي
شناخت مهارت‌ها، کليد پيشرفت در مسير شغلي
شناخت مهارت‌ها، کليد پيشرفت در مسير شغلي

نويسندگان:سعيد غياثي رحمان مهدي نژاد
• مقدمه
چرا بسياري از مردان و زنان پرکار و سخت‌کوش، فقط در کارشان درجا مي‌زنند و به ندرت پيشرفت مي‌کنند و هرگز آن گونه که در ابتدا اميد داشته‌اند، ترقي نمي‌کنند.
چرا موفقيت بعضي از کارمندان از ديدگاه مديران بسيار چشمگير به نظر مي‌رسد، ولي موفقيت ديگران بسيار کم‌اهميت جلوه مي‌کند!
بسياري از افراد، تصميم‌هاي شغلي خود را از طريق مشاهده دنياي اطراف و تلاش براي تطابق خودشان با اين دنيا اتخاذ مي‌کنند. اين امر مخالف کاري است که بايد واقعاً انجام شود.
بهترين مسير شغلي، فرآيندي است که از درون آغاز مي‌شود – يک نوع تکامل خودآگاهي – شما مي‌بايست از مهارتها، استعدادها، توانائيها، امکانات و ويژگي‌هاي منحصر به فرد خودتان آگاه شويد؛ چون اين خودآگاهي چرخه‌اي است که فرد را به سمت يک شغل رضايت‌بخش هدايت مي‌کند.
انتخاب يک حرفه متناسب با علايق و تواناييهاي فرد، يکي از مهمترين مراحل زندگي براي همه افراد است. در حقيقت همه ما نه تنها از حرفه انتخابي خود کسب درآمد مي کنيم، بلكه با اين انتخاب پايگاه اجتماعي خود را تعيين مي‌کنيم.
کاملاً بديهي است که ما صاحبان بسياري از مشاغل يک تصور قالبي در ذهن خود داريم. به عنوان مثال يقين داريم که يک متخصص فيزيک هسته‌اي آدم باهوشي است و يا اطمينان داريم که يک معلم مدرسه مخصوص کودکان عقب‌مانده، فرد صبور و مهرباني است.
بنابراين به خوبي مي‌توان انتظار داشت که ما با انتخاب حرفه خود علاوه بر سطح درآمد، جايگاه اجتماعي و نيز ميزان عزت‌نفسمان را تعيين مي‌کنيم.
هال (1999) در توصيف ميزان اهميتي که کارکنان به علاقه هايشان مي دهند بيان مي کند: کارکنان براي زمينه هاي مشخص علاقه هايشان حاضرند خود را فدا کنند و براي ارضاء نياز اجتماعي خود با همکاران و رئيسان خود ارتباط متقابل دارند.
روان‌شناسان در تعريف شغل، از آن به عنوان مجموعه‌اي ازتجارب ياد کرده‌اند که به فرد اجازه مي‌دهد تا از تواناييهاي خود براي کسب درآمد بهره گيرد.
«درآمد» در اينجا يک واژه کليدي محسوب مي‌شود. يک حرفه خاص براي شخص «الف» ممکن است براي فرد «ب» کاملاً يک تفنن محسوب گردد.انتخاب شغل تنها مسئله جوانان نيست.
بسياري از افراد در دهه‌هاي سوم و چهارم عمرشان حرفه خود را تغيير داده و يا آن را گسترش مي‌دهند. حتي در بسياري از موارد افراد پس از بازنشستگي شغل جديدي را انتخاب مي‌کنند(شفيع آبادي، 1381).
• علت اهميت مسير پيشرفت شغلي
با بروز دگرگونيهاي فراوان در مسائل مختلف نيروي کار از جمله افزايش نسبت کارکنان مسن، مادران شاغل و ...، الزام سازمانها به سلسله مراتب کوتاهتر در ساختار سازماني – پديد آمدن تکنولوژيهاي نوين که موجب الزام افزايش مهارت در کارکنان مي‌شود – دگرگونيهاي اجتماعي و قوانين و مقررات حقوق ودستمزد همگي نشانه‌اي بر اهميت نقش مسير پيشرفت شغلي بر سرنوشت سازمان دارند.
به همين دليل تشريک مساعي کارکنان و مديريت در مسير پيشرفت شغلي اهميت بسزايي دارد و کارکنان و سازمان بايد براي تأمين خواسته‌هاي فردي و سازماني فعال‌تر شوند، بخصوص اين که اين خواسته‌ها همواره در حال تغيير و دگرگوني است.
مديران صف بايد رهنمودهاي فراواني براي مسير شغلي کارکنان ارايه و آموزش لازم را براي هدايت ميسر شغلي کسب کنند(ايگن،بارس؛ترجمه نوروزي،1384).
• مهمترين عواملي كه باعث كندي مسير رشد شغلي مي شوند
بي توجهي به صلاحيت و شايستگي مديريتي: برخي از افراد بيش از ديگران احساس مسئوليت كرده و بهره برداري از فرصتهاي رهبري را ترجيح مي دهند.كار متنوع و چالشي را پسنديده، مزاياي كوتاه مدت بيش از سود بلندمدت را ارزشمند مي شمرند.
بي توجهي به صلاحيت و شايستگي فني: برخي از افراد تخصص گرا هستند و بيشتر تمايل به كار چالشي دارند و همواره در پي بهبود مهارت و دانش تخصصي خويشند.
فقدان استقلال كاري و وابستگي: برخي افراد علاقه اي به اينكه خود را محدود كنند، ندارند و به كارهاي مستقل پروژه اي بيشتر تمايل نشان مي دهند.
پرداخت حقوق و مزايا براساس شايستگي را مناسب دانسته، سيستم ارتقاي مبتني بر شايستگي را كه به استقلال كاري بيشتر منجر شود مي پسندند و دريافت پاداش، جايزه و هديه نيــز آنها را به انجام كاري بهتر و مطلوب تر تشويق مي كند.
ارائه نشدن آموزش مداوم: فعاليتهايي كه در زمينه توسعه برنامه هاي آموزشي و بهره وري نيروي انساني در سطح سازمان ارائه مي شود، بر دانش شغلي و بينش حرفه اي افراد افزوده، موانع، محدوديتها، تهديدات و فرصتهاي موجود در مسيرهاي رشد فعلي را هرچه بيشتر آشكار مي كند. آموزش يكي از راههاي بالندگي سازماني است و سرمايه گذاري بلندمدت از عوامل رشد و رضايت روحي و نيز موثر در كاهش نابهنگامي در سازمان است.
بي توجهي به نيازهاي مادي و معنوي: امروز حقوق پرداختي بيشتر براي كاركنان به منظور ايجاد رضايت و شادي خاطر در كار، كافي نيست. كاركنان به معني دار بودن كار به عنوان بخشي از هويت فرد بايد درنظر گرفته شود.(انجلس ،2004).
• ارتباط مراحل زندگي و مسير شغلي
چنانچه واقع‌بينانه موضوع را مورد نظر قرار دهيم، درمي‌يابيم که مراحل زندگي و الگوهايي که براي مراحل مسير شغلي مي‌توان در نظر گرفت نه تنها بي‌ارتباط نيستند بلکه هر دوي آنها به واسطه هنجارهاي فرهنگي و سنتي افراد مرتبط هستند.
به اين مفهوم که در بدو ورود به مرحله جديد هر دو الگو با مهارتهاي جديدتري ظاهر مي‌شوند که هم در تثبيت عملکرد گذشته و هم در تغيير نيازهاي مرحله کنوني به مرحله جديد نمود پيدا مي‌کند.
اثربخشي هر مسير شغلي طراحي شده مستلزم آن است که پيوندي ناگسستني بين نيازهاي کارکنان در مراحل مختلف زندگي و مسير شغلي به وجود آيد(براون و همکاران و1996).
الگوهاي مراحل مسير شغلي و زندگي که مشخص کننده نوع پيوند زندگي در منزل و زندگي در محل کار هستند، در واقع بيانگر دشواريهايي است که کارکنان در مسيرهاي شغلي غير سنتي با آن روبرو هستند.
مراحل زندگي و مسيرهاي غير شغلي چگونه بر رضايت شغلي و رضايت از زندگي اثر مي‌گذارند و در نهايت در رشد انسانها به هنگام بزرگسالي چه نکات بحراني وجود دارد همچنين آگاهي از مسائلي که افراد بايد در طي مراحل مختلف زندگي بزرگسالي خود حل کنند.
مي‌تواند نقش ارزشمندي در شناسايي نيازهايشان در مراحل مسير پيشرفت شغلي ايفا کند. بخصوص آن که اين نيازها هم جنبه کاري و هم جنبه عاطفي دارند(براون و همکاران و1996).
• مزاياي نظام مسير پيشرفت شغلي
مزاياي اين نظام در برگيرنده تمامي ابعاد سازمان است. به گونه‌اي که علاوه بر مديران و سرپرستان، کارکنان و در نهايت سازمان هم از آن بهره‌مند شوند. در ذيل اين مزايا شرح داده شده است :
• مديران و سرپرستان :
1. افزايش مهارت در اداره مسير شغلي،
2. برقراري ارتباطهاي بهتر با زيردستان،
3. درک بهتر سازمان،
4. حفظ کارکنان ارزشمند،
5. داشتن کارکنان و برنامه‌هاي پرورشي واقع بينانه‌تر،
6. گفتگوي سودمند ارزشيابي عملکرد.
• کارکنان :
1. ارتباط بهتر با فرا دست،
2. افزايش رضايت شغلي،
3. مسووليت شخصي بيشتر براي مسير شغلي،
4. بازخورد بهتر در عملکرد،
5. اطلاعات جاري درباره مؤسسه و درباره آينده،
6. هدفها و انتظارهاي واقع بينانه‌تر.
• سازمان :
1. بهره‌گيري بيشتر از مهارتهاي کارکنان،
2. انتشار اطلاعات در تمام سطوح سازمان،
3. ارتباط بهتر در سر تا سر سازمان،
4. حفظ کارکنان ارزشمند،
5. افزايش اثر‌بخشي نظامهاي منابع انساني(انرايت ،1997).
لذا با توجه به مطالبي که بيان شد افراد براي انتخاب شغل و به دنبال آن پيشرفت در مسير شغلي خود دو عامل عمده را مدنظر قرار دهند يکي ارزيابي خود و ديگري تجزيه و تحليل حرفه مورد نظر است :
• ارزيابي خود
ممکن است به نظر ناخوشايند برسد که اين تجزيه و تحليل را با مسايل مالي آغاز کنيد. ولي حقيقت اين است که انتخاب حرفه‌اي شما تا حد زيادي بستگي به محدوديت‌ها و امکانات مالي شما دارد.
اگر شما والدين ثروتمندي داريد و يا به گونه‌اي ديگر از امکانات مالي خوبي برخورداريد، انتخاب حرفه‌اي شما به علايق و تواناييهاي خودتان محدود خواهد شد.
اما اگر شما در مضيقه‌ مالي هستيد، ناچاريد در وهله اول به هزينه‌اي که آموزش يک حرفه براي شما در بر دارد و در درجه دوم به درآمدي که براي شما خواهد داشت به عنوان يکي از مسايل مهم توجه کنيد. البته فراموش نکنيد که تواناييها و علايق شما از اهميت ويژه‌اي برخوردار است(فلاح شهيدي و ترابي،1385).
• تواناييهايتان را ارزيابي کنيد
يکي از مهمترين راهها براي تعيين نقاط ضعف و قوت شما، يادآوري موفقيت ها و شکست‌هاي قبلي شماست. با نگاهي به سالهاي گذشته و از جمله سالهاي تحصلي خود مي‌توانيد به ياد آوريد که در چه زمينه‌هايي موفق‌تر بوده‌ايد همچنين مي‌توانيد ارزيابي‌هاي معلمان، دوستان و اطرافيان را در مورد خودتان به ياد آوريد و بازبيني نماييد.
اگر اغلب آنها در مورد نقاط ضعف و قوت شما نظرات مشابهي ابراز کرده بودند، اين نظرات را هنگام انتخاب شغل مد نظر قرار دهيد(فلاح شهيدي و ترابي،1385).
• علايق و ارزش‌هاي خود را تعيين کنيد
پيش از انتخاب قطعي يک حرفه، علاقلانه‌تر آن است که ارزش‌ها و علايق خود را در نظر بگيرند. اگر شما به عقايد خانواده و يا دوستان خود خيلي اهميت مي‌دهيد، به خاطر داشته باشيد که احتمالاً حرفه‌اي را انتخاب خوهيد کرد که مورد رضايت آنها باشد. ولي فراموش نکنيد که ارزش‌ها و سليقه‌هاي خودتان نيز براي شما اهميت بسيار دارد!
در همين حال از خود سؤال کنيد : آيا شما به کارهاي انفرادي علاقه‌مند هستيد و يا کار در گروه را ترجيح مي‌دهيد؟ آيا کار در محيطهاي کوچک نظر شما را جلب مي‌کند و يا مشتاق کار در مؤسسات بزرگ هستيد؟ آيا کارهاي ثابت را بيشتر دوست داريد يا يک کار پرتحرک را؟ (برخي از روان‌شناسان گزارش کرده‌اند که افراد داراي نياز به احساس امنيت، مشاغل ثابت و يکنواخت را ترجيح مي‌دهند، در حاليکه افراد داراي نياز زياد به پيشرفت، به مشاغلي علاقه دارند که مديرت آن را خودشان به عهده داشته باشند تا بتوانند ضمن کار روش‌هاي خود را بکار گيرند).
در عين حال به نکات ديگر نيز توجه کنيد : بعضي مشاغل نيازمند پوشيدن لباس رسمي يا متحدالشکل است (مانند ارتشي‌ها، پرستاران يا خدمه هواپيما) آيا دوست داريد؟ ساعات کار نيز عامل مهمي است که بايد مورد توجه قرار گيرد.
بعضي مشاغل نيازمند کارهاي چرخشي هستند، برخي ديگر ساعات بعد از ظهرشما را اشغال مي‌کنند در حاليکه بعضي ديگر از مشاغل مستلزم اين است که شما بيست‌وچهار ساعته در دسترس باشيد. علوه بر اين برخي حرفه ها مستلزم سفرهاي شغلي است.
آيا علاقه داريد؟ اين گونه مشاغل را بخصوص زنان بايد با دقت نظر و آينده‌نگري بيشتري انتخاب کنند. زنان بايد قادر باشند نقش خود را به عنوانيک فرد شاغل با ساير نقش‌هاي خود به عنوان همسر و يا مادر هماهنگ سازند.
به هر حال شما براي کسب اطلاعات دقيق و کافي مي‌تواند از صاحبان چنين مشاغلي نيز راهنمايي بگيريد. در اين صورت ممکن است حتي اطلاعاتي بش از آنچه که انتظار داريد، کسب کنيد اگر ممکن است سعي کنيد چند روزي محيط و شرايط کار را از نزديک مشاهده کنيد.
گاهي اوقات شغلي که در ابتدا جذاب به نظر مي‌رسد، به عنوان يک کار هر روزه ممکن است کسالت‌آور باشد(فلاح شهيدي و ترابي،1385).
• ارزيابي شغل خود
يک برآورد مهم در رابطه با انتخاب شغل، ارزيابي فرصت‌هاي شغلي است. اگر شما در حال حاضر به عنوان اولين گام‌ها، قصد انتخاب رشته تحصيلي منطبق با حرفه مورد نظر خود را داريد، در اين باره فکر کنيد که تا پايان تحصيلات شما تقاضاي بازار کار براي حرفه مورد علاقه شما چقدر خواهد بود؟به عنوان يک مثال روشن، وفور بش از حد لزوم فارغ‌التحصيلان رشته‌هاي پزشکي در سالهاي اخير، نمونه خوبي محسوب مي‌گردد.
از طرفي ديگر با پيشرفت سريع تکنولوژي بسياري از مشاغل در دهه‌هاي آينده حتي ممکن است ناپديد شوند. مشاغلي که مستلزم کار در کارخانجات هستند جزو اين گروه محسوب مي‌شوند، چرا که ماشين‌ها روز به روز بيشتر جاي کارگران را اشغال مي‌کنند.
التبه مطالبي که گفته شد صرفاً پيرامون خود فرد مصداق پيدا نمي‌کند بلکه صاحبان شرکت و سازمان نيز بايد نسبت به اين مسئله توجه کافي نمايند به عبارتي آنها نيز بايد به علائق و نيازهاي کارکنان خود توجه نمايند.
چرا که هر چه به علاقه‌ها، نيازها و موردي که کارکنان از آنها خوششان نمي‌آيد آگاه باشيد، بهتر مي‌توانيد توجه يکايک آنها را جلب کنيد و برتريها را به صورت فردي درآوريد؛ در مورد کارفرماي يک شرکت بزرگ اين کار اگر ناممکن نباشد ولي بسيار مشل است ولي در مورد يک تأمين کننده قطعه و يا يک شرکت کوچک انجام اين کار ساده است.
اغلب اين نکته را به خاطر داشتنه باشيد که براي بيشتر کارکنان پول يک محرک مؤثر نيست اگر چه لازم است پس فکر نکنيد که با دادن پول بيشتر به کارمندان مي‌توانيد آنها را از ترک سازمان و رفتن به جايي ديگر که برايشان پرجاذبه‌تر است باز داريد؛ اين تصور که بيشتر مردم با پول اثربخش مي‌شوند يک تصور بيهوده است.
يك فرهنگ سازماني حرفه‌اى كمك مِيكند مردم استعدادهايشان را دوباره تعريف كنند و عامل بالقوه شغلشان را درك نمايند سرپرستان در به وجود آوردن يك فرهنگ حرفه‌اى پيشرفته بايد نقش كليدى داشته باشند(فلاح شهيدي و ترابي،1385).
بنابراين سعي کنيد که به ساير نيازهاي کارکنان نظير احترام؛ فضاي کاري صميمانه؛ منطق‌ کارفرمايي؛ واگذاري شغل در خود شخصيت فرد، شنيدن مشکلات شخصي و تلاش در حل آنها نيز کوشا باشيد.آنچه که کارمندان به راستي خواستار آن هستند، به آنها بدهيد، آن چيز، تمايل روحي براي روياروي با چالش‌ها است، اين يک تمايل داتي است.
هر چه بيشتر کارکنان را بشناسيد بهتر مي‌توانيد متوجه شويد که چه چالش‌ها است؛ اين يک تمايل ذاتي است. هر چه بيشتر کارکنان را بشناسيد بهتر مي‌توانيد متوجه شويد که چه چالشي مي‌تواند در آنها انگيزه ايجاد کند(فلاح شهيدي و ترابي،1385).
به عبارتي تصميماتي که در مورد افراد وکارشان گرفته مي شود در ادراکاتشان نيز تاثيرات مثبت ومنفي ميگذارد. تحقيقات بوضوح نشان داده اند که تصميماتي که در مورد برنامه هاي توسعه مسير شغلي در سازمان گرفته مي شوند بر ادراک اعضاي سازمان از عدالت موثر است.
اعضاي سازمان احساس مثبت بيشتري مي کنند در مورد تصميمات وقتي آنها خودشان دريافت مي کنند نتايج فعاليتهاي مربوط به توسعه مسير شغلي را. علاوه بر اين تحقيقات نشان داده اند که بطور متوسط اين مسئله در مورد تمام مسائل اتفاق مي افتد(عادل و همکاران ،2006)
در اينجا اين سؤال به ذهن خطور مي‌کند که فرد براي پيشرفت در مسير شغلي خود چه مهارتهايي را بايد داشته باشد. و اين مهارتها به کمکهايي را براي تشخيص و افزايش ميزان مهارتها و استفاده از آنها در بدست آوردن يک موفقيت مناسب ارائه مي‌نمايد.
• انواع مهارتها
مهارتهاي فني :
تخصص گرايي درون يک رشته خاص را مطرح مي‌کند و فرد را قادر مي‌سازد که يک شغل خاص داشته باشد؛ مانند طراحي يک فرآيند شيميايي، عمليات ساخت تجهيزات و مانند آن.
مهارتهاي اکتسابي :
ريشه در ويژگيهاي شخصي يک فرد دارد؛ مانند انعطاف‌پذيري، کنجکاوي، قدرت تصميم‌گيري و بهينه‌سازي.
مهارتهاي قابل انتقال :
مهمترين نوع مهارتها در توسعه مسير شغلي است؛ اين مهارتها را مي‌توان از حرفه‌اي به حرفه ديگر و از يک حوزه صنعت به حوزه ديگر منتقل کرد.
شناخت مهارتهاي قابل انتقال، اولين قدم در خودآگاهي و برنامه‌ريزي شغلي است؛ اين مهارتها در هفت مقوله جاي مي‌گيردند :
1. ارتباطات، نگارش، گفتگو، گوش دادن، آموزش، مشورت، متقاعد سازي، مديريت، تبليغ و بيان احساسات.
2. تحقيقات، تجسمف ذهني‌سازي، ابداع، ايجاد، تعبير و تفسير استفاده از توانائي‌هاي هنري.
3. تحقيق، جمع‌آوري، ارزيابي و طبقه‌بندي اطلاعات.
4. تشريح، استفاده از تحليل‌هاي منطقي، تشخيص ضعف‌ها و شناخت شباهت‌ها.
5. حل مسايل، تعريف يک مسئله ارزيابي گزينه‌ها، تسلط بر راه‌حلها و بهبود يک موقعيت.
6. سازماندهي، از طريق دنبال کردن برنامه‌ها و دستورالعمل‌ها، توجه به جزئيات، بايگاني، جستجو و طبقه‌بندي.
7. ترکيبي، تلفيق اطلاعات در يک کل به هم پيوسته، بررسي اطلاعات و بيان آنها در يک شکل واضح، آگاهي از مهارت‌هاي قابل انتقال، کمک مي‌کند تا دريابيم چه توانايي‌هاي ويژه‌اي داريم و ضمناً امکاني براي واضح‌سازي آن توانائي‌ها، به ما خواهد داد(ترکلسون ،2005).
• تشخيص مهارتهاي قابل انتقال
منبع مهارتهاي قابل انتقال، اغلب در زندگي روزانه وجود دارد؛ در تجربيات زندگي، کارهايي را که هر دوره زندگي انجام داده‌ايم و از انجام ان لذت برده‌ايم، اعتقاد داشته‌ايم که به خوبي از عهده آن برآمده‌ايم و باعث غرور و خوشحالي ما شده است. اين مهارتها بايد خيلي زود در زندگي آشکار شود تا محملي باشد براي معرفي فرد.
مهارتهاي قابل انتقال عموماً در موفقيت‌ها و تجربيات مثبت زندگي پيدا مي‌شوند؛ خاطراتمان را مرور کنيم، درباره مواقعي که برايمان خيلي ارزشمند بوده بنويسيم؛ چون از نوشتن درک جامع‌تري از خودمان خواهيم داشت. تمرين دو مرحله‌اي زير کمک مي‌کند که مهارتهاي قابل انتقال را بشناسيم :
• موفقيتهاي خود را فراخواني کنيم.
يک سفر در خاطراتمان – از کودکي تا زمان حاضر – داشته باشيم؛ تا جائي که مي‌توانيم تجربياتي را که به ما احساس رضايت مي‌دهد به ياد بياوريم.سعي کنيم تجربيات را در زمان‌هاي مختلف زندگي مرور کنيم.
اين تجربيات رضايت‌بخش، مي‌تواند طيفي از مسايل، مانند کمک به برادر يا خواهرمان را دريادگيري خواندن، ساختن يک اسباب بازي تا توسعه يک سيستم تجهيزاتي و بالاتر از آن، سازماندهي يک رخداد اجتماعي را در بر گيرد.
اين طيف بايد شامل کارهايي باشد که انجام داده‌ايم؛ نه رويدادهايي که برايمان اتفاق افتاده است. اصل لذت، يا رضايت بسيار مهم است و بايد به عنوان يک رخداد حياتي و معنادار در زندگي‌مان قلمداد شود.
• خاطرات‌مان را تحليل کنيم؛
همان طور که رويدادهاي رضايت‌بخش زندگي را به خاطر مي‌آوريم، جزئيات آنرا مشخص نمائيم؛ به موقعيتها، افراد درگير و نقشي که بازي کرده‌اند، توجه داشته باشيم.
جمع‌آوري جزئيات را کامل کنيم و تا جايي که مي‌توانيم درباره فعاليتي که خودمان در فرآيند آن شرکت داشته و انجام داده‌ايم، نحوه انجام آن را بنويسيم که چگونه کار را سازماندهي کرده‌ايم، ديگران را متقاعد کره‌ايم، مسايل را حل کرده‌ايم و ...
دانستن اينکه در بسياري از فعاليت‌ها خوب هستيم شاهدي از مجموع مهارتها را به ما ارائه مي‌دهد و به اصولي که در زندگي اجرا مي‌کنيم مهارتها را به ما ارائه مي‌دهد و اصولي که در زندگي اجرا مي‌کنيم، تأکيد مي‌نمايد؛ به عنوان مثال مهارتهاي شما مربوط به کداميک از موارد ذيل است : مديريت، رهبري، تحقيق، طرح و برنامه‌ريزي، ارتباطات ميان فردي يا تحليل مسائل بعد از انجام اين تمرين. ما بايد درک بهتري از مهارتهاي قابل انتقال يا به عبارتي، مهارتهاي شخصي و ميزان مهارتها داشته باشيم.(طوسي، 1385).
همانطور که بيان شد موفقيتهاي شغلي شما به مهارتها و دانش شما بستگي دارد. افرادي به استخدام و يافتن شغل دلخواه خود مي‌شوند که داراي مهارتهاي مورد نياز بازار کار امروزه باشند.
مهارتهايي که بايد در کسب آنها بکوشيد بستگي به علائق و تواناييها و استعدادهاي شما و همچنين اهداف شغلي و منابع موجود دارد.
اما با وجود نامشخص بودن وضعيت اقتصادي پيش رو، دستيابي به مهارتهايي که براي پيشرفت و آينده شغلي ما مفيد خواهد بود بسيار حياتي است.
در ذيل ده مهارتي که اکنون در بازار کار بسيار مورد نياز است و طبق نظر وزارت کار آمريکا در فهرست کارفرمايان قرار دارد عبارتند از :
1. مهارتهاي حل مشکل
2. مهارتهاي فني و حرفه‌اي
3. مهارتهاي روابط عمومي
4. مهارتهاي برنامه‌نويسي کامپيوتري و دانش کامپيوتر
5. مهارتهاي آموزشي
6. مهارتهاي دانش رياضيات و علوم
7. مهارتهاي مديريت مالي
8. مهارتهاي مديريت اطلاعات
9. مهارت دانستن زبان خارجي
10. مهارتهاي مديريت تجارت و بازرگاني(پيتر و همکاران ،2005).
ميشل آلت پنج مهارتي که مردم نياز دارد از آن در موقعيتهاي مسير شغلي استفاده کنند به شرح زير بيان مي‌دارد :
1. کنجکاوي : کشف موقعيتهاي جديدبر يادگيري
2. پشتکار : کاربرد تلاش علي رغم مشکلات
3. انعطاف‌پذيري : تغيير نگرشها و شرايط
4. خوش‌بيني : نگرش به موقعيتهاي جديد به عنوان چيزهاي قابل دسترس و شدني
5. ريسک‌پذيري : انحام اقدام در مقابل نتايج نامعلوم( استورات گانگر ،2002).
• بحث ونتيجه گيري
اگر باز به سؤالات اول خود برگرديم شايد بتوانيم به پاسخ برخي پرسشهاي مطرح شده بپرازيم اينکه چرا بسياري از مردان و زنان پرکار و سخت‌کوش، فقط در کارشان درجا مي‌زنند و به ندرت پيشرفت مي‌کنند و هرگز آنگونه که در ابتدا اميد داشته‌اند، ترقي نمي‌کنند بسيار مشکلات را مانع پيشرفت خود مي‌دانند و اين مسئله اساسي نيست.
مشکلات در واقع فرصتهايي هستند براي اينکه شما بتوانيد استعدادهاي خود را نشان دهيد و در پشرفت شرکت، مشارکت فعالي داشته باشيد.
در واقع بسياري از پيشرفتها از سوي کارمندان زرنگ و با استعدادي صورت مي‌گيرد که بيش از حدود معين و حيطه شغلي خويش فعاليت مي‌کنند هيچ چيزي بيشتر از کارمنداني که با مشکلات دست و پنجه نرم مي‌کنند، رضايت خاطر مديران را فراهم نمي‌کند.
آنچه اهميت دارد شناخت مهارتها ست شناخت مهارتها باعث امنيت مي‌شود. چون آنها وسايل و امکاناتي نيست که در اختيار داريد، بلکه موجوديت شماست.
توانايي و قابليتي است که شما از يک موقعيت به موقعيت ديگر و از يک شغل به شغل ديگر منتقل مي‌کنيد. عناوين شغلي فقط برچسب هستند و اغلب باعث گمراهي مي‌شوند شرکتها هنوز اين عناوين را خيلي جدي مي‌گيرند.
آنها مشخصه‌اي هستند که شغل‌ها را توصيف مي‌کنند. اين مهارتهاي مورد نياز حرفه‌ها را توصيف نمي‌کنند. عناوين شغلي در رشته‌هاي مختلف معاني متفاوتي دارند بنابراين بسيار مهم است که دريابيم هر عنوان شغلي چه معنايي مي‌دهد و چگونه به استعدادها و مهارتهاي قابل انتقال مرتبط مي‌شود. به عنوان مثال يک مدير پروژه در صنايع شيميايي با يک مدير پروژه در شرکت بازرگاني متفاوت عمل مي‌کند.
در مواجه با عناوين شغلي بايد چند سؤال اساسي را مطرح نماييد. به عنوان نمونه به اين موارد توجه کنيد : وقتي اين عناوين شغلي بر عهده ما گذاشته مي‌شود، دقيقاً مي‌بايست چه اقدامي انجام دهيم؟ آيا پيدا کردن راهکارها بر عهده ماست يا سازماندهي و تحليل؟
گاهي اوقات درک اين نکته که چگونه مسئوليت را کامل کنيد از خود آن مسئوليت مهم‌تر است. روش شما دربه نتيجه رساندن فعاليت‌ها چيست؟ آيا فرايندمدار هستيد و کنجکاويد که بيينيد چگونه اجزاء و مراحل يک فعاليت به هم مرتبط مي‌شوند يا هدف‌مدار هستيد و روي خروجي بيشتر تأکيد داريد تا فرآيند؟ آيا شما در چارچوب فرجه‌هاي زماني کار مي‌کنيد يا جلوتر از زمان حرکت مي‌کنيد؟ آيا پروژها را مانند يک اکتشاف در نظر مي‌گيريد يا برنامه‌ زمان‌بندي شده داريد، آيا دوست داريد به تنهايي کار کنيد و يا ترجيح مي‌دهيد در تعامل با ديگران باشيد؟هنگامي که مهارتهايتان را با روش‌هاي مورد علاقه انجام کار ترکيب مي‌کنيد، امکاناتي داريد که شما را به سوي يک فعاليت کامل‌تر هدايت مي‌نمايد. در واقع اگر حرفه‌اي را که به آن علاقه داريد، پيشه خود سازيد و آن را با روش کاري مورد نظرتان همانگ سازيد، احساس متعالي بودن خواهيد کرد.
هدف شما مي‌بايست به روز نگه داشتن مهارتها و بالا بردن توانايي کاري در سطحي انعطاف‌پذير باشد. اگر مي‌خواهيد انتقال شغلي داشته باشيد و يا درحوزه‌اي که هستيد پيشرفت کنيد، مشخص کردن شکافها در مهارتها و معلومات يک قدم اساسي است.
بالا بردن توانايي کاري به معناي بارور ساختن قابليت‌ها و درک اين نکته است که کجا مي‌توان اين شکاف‌ها را از بين برد. در اين ميان توسعه مهارتهاي چندگانه نيز ضروري است.
اگر شما بتوانيد از مرزهاي قراردادي بگذريد و بين وظايف کاري روزمره و پروژه‌هاي خاص هماهنگي و توازن ايجاد نماييد، پس مي‌توانيد پيشرفت کنيد.
آموزش مستمر بدين معناست که خودتان را مطابق با تکنولوژي‌ها، صنايع و ساختارهاي کاري جديد روزآمد نگه داريد و از رويه‌هاي بازار و تغييرات نيازهاي کاري مطلق شويد.
بنابراين استفاده از استعدادها و توانائيها و ابراز وجود، يکي از راضي کننده‌ترين تلاش‌هاي انساني است. در اين ميان، کار يک چرخه طبيعي براي ابراز وجود است. شناخت مهارتها و استعدادها، انسان را به خود آگاهي بيشتر مي‌رساند، خودآگاهي و توانايي باعث ايجاد اطمينان و اعتماد به نفس مي‌شود و اعتماد به نفس باعث موفقيت مي‌گردد.


منبع:www.jobportal.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط