شاعر: سالم سبزی
شعلهور ای دل بسوزی در لهیب آتشی
داغ بر داغت بیفزاید غم غربت نشینی
کو سر انگشت غریب نی نوازی تا ببارد
چشمهای عاشقم را در وداع واپسینی
طور حیرانی شدم بی جلوه های چشمهایش
موسی عمران من کو تا برآرد آستینی
بال بال بغض سرخی میزند پر در گلویم
باغ بغضم کاش خواند نغمههای آتشینی
کو، کجا، کی؟ تا بیا شو بد شبانه بی محابا
هستی آرامشم را شوخ چشمی نازنینی