مقدمه
قفقاز در محل پیوستن آسیا و اروپا قرار دارد. رشته کوههای قفقاز این منطقه را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده است. امروزه قفقاز جنوبی از جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان تشکیل شده است. در قفقاز شمالی هم شمار زیادی از اقوام و گروههای قومی و زبانی در درون فدراسیون روسیه قرار گرفتهاند. بسیاری بر این باورند که در قفقاز چنان تنوع و گوناگونی چشمگیری از نظر قومی و زبانی وجود دارد که در جهان بی مانند و یا کم مانند است. کوههای سر به فلک کشیده این منطقه سبب شد بومیان قدیمی قفقاز با اقوام خارجی آمیزشاندکی داشته باشند. از اواخر قرن اول ه./ هفتم م. اسلام به این منطقه راه یافت. مسلمانان در اطراف دربند قلعههایی را ساختند که محل سکونت جنگجویان، معماران، بازرگانان و صنعت گران عرب بود. با تسلط بر بخشهای شرقی قفقاز، گسترش اسلام در منطقه سرعت یافت و تا زمان گسترش نفوذ و حضور روسیه تزاری، همواره این مناطق زیر نفوذ و کنترل ایرانیان قرار داشت(1)، با اینکه شماری از مهاجران بغدادی، سوری و یمنی از هم به آنان پیوستند، ولی تا قرن یازدهم ه./ هجدهم م. این شرایط در منطقه حفظ شد. (2)هنگامی که در پایان قرن پانزدهم م. دولت ترک صفوی در ایران مذهب شیعه را رسمی ساخت(3)، مسلمانان قفقاز جنوبی هم به مذهب شیعه درآمدند. با اینکه روسها از نیمه قرن شانزدهم م. حضور و نفوذ خود را در سرزمینهای اسلامی گسترش دادند، ولی تا پیروزی انقلاب اکتبر، اسلام در آسیای مرکزی قفقاز و بخشهای وسیعی از روسیه به پویایی خود ادامه داد. در طول قرون متمادی مسلمانان این مناطق، مانند دیگر بخشهای سرزمینهای اسلامی، از اریخ و فرهنگ همگونی برخوردار بودند و به زبانی مشابه سخن میگفتند. کشورگشاییهای روسها تا اواخر قرن نوزدهم این شرایط را تغییر نداد، حتی در آستانه انقلاب اکتبر، باکو بیش از آنکه به مسکو و ذپتروگراد نزدیک باشد، به تبریز و اصفهان نزدیک بود. این مناطق به روشنی بخشهایی از دارالاسلام به شمار میآمدند. (4)
ساختار اجتماعی قفقاز براساس نظام قبیلهای بود. خانوادههای گستردهای که بودند یک طایفه راتشکیل میدادند. جماعتهای روستایی در اوایل قرن نوزدهم به نهادهای اجتماعی- سیاسی تبدیل شدند که کارکدر اقتصادی و دفاعی داشتند. در اتحادیه این جماعتها قدرت از آن ریش سفیدان بود. شورای ریش سفیدان جماعتها، رهبری اتحادیه را معین میکرد. (5) موازنه قدرت در میان جماعتهای یک اتحادیه به سادگی بر هم میخورد و به جنگ طولانی قدرت منجر میشد. در اواخر قرن هشتم م. خزرها و داغستانیها اعراب را از همه مناطق شمال در بند بیرون کردند، حتی مدتی هم خزرها دربند را در اختیار خود گرفتند. دربند شهری اسلامی و دژ اصلی مسلمانان شناخته میشد. در شمال قفقاز پیروان ادیان دیگر هم زندگی میکردند. روابط بازرگانی سبب تسریع در گسترش اسلام در داغستان شد. مسلمان در بند هیئتهای تبلیغی زیادی را به کوهستانها میفرستادند و شهر آنان باب الجهاد خوانده شد. (6) به قدرت رسیدن ترکان سلجوقی موجب تحکیم اسلام در قفقاز شد و شمار زیادی از مردم در مناطق پست و کوهستانی به اسلام گرویدند. اما با تهاجم مغولان در قرن سیزدهم روند اسلامی شدن قفقاز دچار تاخیر شد. در قرون چهاردهم م. و پانزدهم م. گسترش اسلام در شمال و جنوب قفقاز ادامه یافت. قرن پانزدهم م. نقطه عطفی در این روند بود. این روند در قرن شانزدهم م. با مسلمان شدن شمار زیادی مردم داغستان تکمیل شد. (7) پس از ان داغستان به مرکز اصلی آموزش اسلام در قفقاز تبدیل شد. اعراب مهاجر مهمترین مجرای این آموزشها بودند.
به این ترتیب پیوندهای فرهنگی عمیقی میان مردم داغستان و جهان عرب ایجاد شد. در آغاز قرن نوزدهم هنوز زبان عربی زبان برتر فرهنگی و ادبی داغستان بود. فارسی هم دومین زبان رایج مکتوب در داغستان بود. بیشتر شیعیان در دربند و در جنوب داغستان بودند و اهالی این منطقه اهل سنت مانند. قابل چچن و اینگوش هم براسسا برخی اسناد به قبرن پانزدهم مربوط میشود. گروهی هم آن را قرن هشتم م. نسبت میدهند. در قرون یازدهم م. تا سیزدهم م. گرجستان به عنوانم قدرت برتر برای تبلیغ مسیحیت تلاش میکرد. در قرنهای بعدی، با وجود مسلمان شدن بسیاری از قبایل ساکن در مناطق بالای کوهستانی، مسیحیان و مشرکان نیز همچنان در مناطق مرتفع کوهستانی زندگی میکردند. اسلام در این مناطق با باورهای کفرآلود و شرک آمیز نیز رویارو بود. پرسش خدایان گوناگون همچنان در مناطق کوهستانی هوادارانی داشت. تا اوایل قرن نوزدهم، هنوز بسیاری از اینگوشها کافر یا مسیحی بودند. به هر حال در قرن نوزدهم اسلام به عنوان دین برتر در میان چچنها و اینگوشها شناخته میشد. اسلامی شدن قفقاز فرآیندی بود که در طول ده قرن شکل گرفت.
صوفیان در قفقاز
از قرن یازدهم، داغستان جنوبی به یکی از مراکز مهم عرفان تبدیل شد. ابوبکر البندری از اهالی داغستان جنوبی یکی از نخستین آثار صوفیان را نوشت. مراکز مهمی برای آموزشهای عرفاین در داغستان جنوبی تشکیل شدند. این فعالیتها با دوره سلجوقی در ایران هم بود. در ان زمان تصوف با زندگی عمومی و اجتماعی ایرانیان درآمیخته بود. عنوان "شیخ" نخستین بار در اسناد قرن دوازدهم م. دیده شد. ارتباط میان مسلمانان آسیای مرکزی و داغستان در مسیر سفر به مکه، در انتقال و گسترش آین آموزهها تاثیرگذار بود. براساس برخی شواهد طریقت نقشبندی به این ترتیب به قفقاز راه یافته بود. در افسانههای محلی رهبران مذهبی، قدیسانی با قدرتهای فرامادی تصویر و ارائه میشدند. این افسانهها ویژگی خاصی از اسلام در قفقاز را نشان میدهد که تاثیر نقش مردانی بزرگ و قدرتمند بر مسلمان شدن مردم است و نه علمای دانا و نهادهای اسلامی.گسترش نفوذ روسیه در قفقاز
با سقوط قازان، نیرومندترین خان نشین تاتار و رقیب صد ساله مسکو از میان رفت. هنگامی که ایوان مخوف در سال 1556 آستراخان را تصرف کرد، روسیه با ترکیه و ایران برای سیطره بر قفقاز وارد رقابت شد. البته در آن هنگام بیشتر اهداف تجاری و نظامی مورد توجه بود. هر یک از این دولتها سعی میکردند نظر حکمرانان محلی را جلب کنند، آنها هم برای تامین امنیت خود در پی به دست آوردن حمایت رقبای خارجی بودند. ایران و روسیه در برابر نفوذ ترکان عثمانی، تاتارهای قرم و ازبکهای شیبانی به یکدیگر نزدیک شدند. سیطره روسیه بر بخشهای پایینی رود ولگا سبب شد همراه با گسترش نفوذ دولت شیعی ایران سبب شد جهان مسلمانان اهل سنت در دو سوی دریای خزر به دو بخش تقسیم شود. پس از آن ترکان عثمانی دیگر نتوانستند از حمایت قبایل ترک در شرق دریای خزر بهره مند شوند (8) بااین دگرگونیها و جدا شدن مسلمانان شمال و جنوب ولگا و سیبری غربی از پیکره دارالاسلام در قن شانزدهم، ضربه دیگری بر جهان اسلام پس از سقوط آندلس وارد شد. پس از آن فعالیتهای تبشیری اسقفهای قازان شدت یافت و مسلمانان در مرتبه درجه دومی قرار گرفتند، تودههای مردم با استعمار فرهنگی روسها رو به رو شدند.قفقاز یکی از عرصههای رقابت روسیه با امپراتوری عثمانی بود. گروههایی از قزاقها هم با گریز از نظام بردگی روسیه به این منطقه میگریختند. در برابر تشدید فعالیت روسها در قفقاز شمالی، دولت عثمانی هم در پی تقویت اسلام در میان کوه نشینان به تلاش پرداخت. از ابتدای قرن هجدهم حکومت روسیه که پتر کبیر آن را اداره میکرد به قفقاز بیشتر توجه یافت. آنها توانستند برخی شمخالهای (رهبران سیاسی مذهبی) منطقه زیر حمایت خود قرار دهند. از همین زمان قزاقها هم در خدمت روسیه قرار گرفتند. تا زمان کاترین دو مسلمانان این مناطق هم با فشار و تنگناهای شدیدی رو به رو بودند. در اواخر قرن هجدهم روسها کنترل خود را بر مناطق گوناگون قفقاز تقویت کردند. در سراس این منطقه ایجاد پادگانهای نظامی گسترش یافت. آنها دیگر تنها در پی کنترل سیاسی قفقاز نبودند، بلکه پیوسته سازی آن را به امپراطوری دنبال میکردند. روس اه مداخله فزاینده در زندگی مردم مسلمان را آغاز کردند. سیاست یکسان سازی فرهنگی روسها عرصه خصوصی را نیز هدف قرار داده بود. در سال 1874 قلعه "ولادی قفقاز" با معنای "قفقاز را تصرف کن" ایجاد شد، که نمادی از سیاست مورد توجه روسها بود. در این شرایط اسلام تنها نیروی مبارزه با اقدامهای اسعماری روسیه در این منطقه بود. پس از جنگهای ایران و روس و جدا شدن بسیاری از شهرهای قفقاز از ایران، نفوذ ایران در این منطقه ادامه یافت. (9)
طریقتهای صوفی
شکل گیری طریقتهای صوفی در قفقاز از قرن نوزدهم، با نها بهاء الین نقشبند که در قرن چهاردهم دربخارا زندگی میکرد، همراه شد. با این حال امامان صوفیه قدمت تلاش خود را به دوره پیامبر اسلام (ص) منسوب میکردند، که او را تنها دریافت کننده وحی میدانستند. آنها هراس از روز قیامت و ایمان به یگانگی پروردگار را اساس زهد و پارسایی دوره اولیه پیدایی اسلام میدانستد. آنها هم در پی رستگاری در جهان باقی بودند. نقشبند یان تاریخ طریقت خود را به ابوبکر نسبت میدهند، برخلاف طریقتهای دیگر که سلسله شان را به امیر المومنین علی (ع) مربوط میسازند. جنبههای سیای این طریقت بیشتر در آسیای مرکزی و هندوستان گسترش یافته بود. در قرن هجدهم این طریقت در قلمرو عثمانی گسترش پیدا کرد. یک شیخ عثمانی به نام شیخ ضیاء الدین خالد الشهر از وروی نام خود را بر شاخه جدیدی این طریقت گذاشت. طریقت خالدیه برای گسترش باورهای دینی براساس الهامهای معنوی کوشید و به یکی از گستردهترین و نافذترین طریقتهای صوفی در عثمانی تبدیل شد.طریقتهای صوفی از راه سرزمینهای عثمانی و جنوب قفقاز به شمال آن هم راه یافت. در آغاز قرن نوزدهم شیخ اسماعیل الشیروانی یکی از قطبهای مهم طریقت نقشبندی شناخته شد. او پیش از ورود به این طریقت شیعه بود، بنابراین در جنوب قفقاز میدان زیادی پیدا کرد. نفوذ او در داغستان بسیار گسترش یافت. شیوخ صوفی در محلی نیز اعتبار او را پذیرفتند. محمد الیراقی و جمال الدین قاضی قوموغی هم از رهبران پرآوازه طریقتهای صوفی در قفقاز بودند. بیشتر کسانی که آموزههای محمد الیراقی را پذیرفتند، تحت تاثیر سخنان سیساسی او بودند. برای پیروان او اجرای دستورات رهبران طریقت میتوانست زندگی کامل اسلامی را برای آنان فراهم آنورد. روسها با احساس خطر در برابر افزایش نفوذ رهبرات طریقت قرار گرفتند. نقشبندیه هنگامی در قفقاز ریشه دوانید که منطقه با افزایش فعالیت و نفوذ روسها در مرز فروپاشی قرار داشت. نقشبندیه توانست قبایل شمال قفقاز را در کنار یکدیگر قرار دهد.
جنبشهای صوفیان
از اواخر قرن نوزدهم جنبشهای مسلحانه مسلمانان علیه روسها شکل گرفت. (10) طریقتهای صوفیان و رهبران آنها در این زمینه نقش اساسی داشتند. اعلام جهاد از سوی رهبران این طریقتها، مریدان را به اجرای حکم خداوند در برابر کفار فرا میخواند. این مبارزهها به صورت جنبشهای ضدفئودالی هم آشکار شده بود. از اواخر قرن نوزدهم این جنبشها از شمال شرقی قفقاز آغاز شد. رهبریا ین جنبشها با رهبران صوفی از طریقتهای نقشبندیه و گاه قادریه بود. آنها نه تنها با روسها، بلکه با کفار دیگر هم مبارزه میکردند.نخستین قیام صوفیان به رهبری شیخ منصور بر ضد روسها شکل گرفت. او اوشورما (به روسی اوچرمن) نام داشت و به عنوان اولین امام نقشبندی مبارزه با روسها را آغاز کرد. او نخستین رهبر نقشبندی بود که تکالیف دینی را با علایق ملی درآمیخت. او فردی بلندقامت، شجاع و سخنور بود و خود را دشالی سبز میپیچید. او که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده بود، با چوپانی روزگار میگذراند. در اوایل دهه 1780 او تحول یافت و خود را دریافت کننده الهام پروردگار اعلام کرد که باید مانند پیامبر اسلام (ص) برای هدایت مردم را به راه راست قیام کند. مردم قفقاز دو زلزله در چچن در فوریه و مارس 1785 را نشانههای قدرت او دانستند. بسیاری از روحانیان قفقازی رهبری او را پذیرا شدند. البته او در پایان زندگی اش اعلام کرد هیچگاه ادعای پیامبری نکرده است. او از ضرورت بازگشت به قوانین و ارزشهای اسلامی سخن میگفت. در شرایط فعالیت او، روسها نیز بر فعالیتهای تبشیری خود در قفقاز افزوده بودند. در سال 1774 آنها مدرسهای را در ولادی قفقاز تاسیس کردند که هدف اصلی آن "ترویج مسیحیت در میان اوستها و اینگوشها" بود. مقامهای روسی از مردم میخواستند روحانیون، افندیها، ملایان و مبلغان اسلام را از میان خود بیرون کنند. (11)
روسها نیروهای خود را برای مبارزه با امام منصور بسیج کردند. پیروزیهای امام منصور در رویارویی نظامی با روسها، شهرت و اعتبار او را افزایش داد. جنبشی که او برپا کرد در چچن، شمال داغستان و کوبان گسترش یافت، ولی در قبارطه (کاباردی) شکست خورد. کاباردها او را تنها گذاشتند و امام منصور در 1791 در آخرین پناهگاه خود در قلعه آناپا شکست خورد و دستگیر شد. او را با مراقبت ویژه به سن پترزبورگ بردند و به قلعه شلیسبورگ برده شد و در آوریل 1974 به دلیل بیماری درگذشت. دستاوردهای دینی او بیش از موفقیتهای نظامی اش بود. در شرق قفقاز و به ویژه در چچن او به عنوان یک اسطوره در خاطره مسلمانان باقی ماند. تا 30 سال بعد هم صوفیان تحرک جدی در قفقاز نشان ندادند.
شورش چچنها در نیمه دهه 1820 شکل گرفت. آموزههای نقشبندیه بسیار سریع در سراسر چچن انتشار یافت. نیروهای روسی بسیار سریع برای سرکوب آن اقدام کردند. ترکیب احساسات دینی و ضدروسی ابعاد قابل توجهی به این شورش داد. ابتدا شورش در چچن بزرگ، سس در میان اقوام چچن کوچک مانند اینگوشها، کاباردها و دیگر اقوام گسترش یافت. با این که رهبری این جنبش غیرنظامی بود، ولی محرک اصلی آن آموزههای سیاسی طریقت نقشبندیه بود. این مبارزه سبب شد اتحادی پایدار در میان کوه نشینان قفقاز به وجود آید. ژنرال ارمولوف فرمانده نیروهای روسی، در برابر گسترش امواج این جنبش "سیاست محاصره" را در پیش گرفت. (12) هدف او مهار کردن چچنها در کوهستان و بازداشتن آنها از نفوذ در میان مردم ناطق جلگهای قفقاز بود. او کوشید با سکنی دادن قزاقهای وفادار به روسیه در سرزمینهای تحت کنترل خود، در میا نیروهایش و مبارزان چچن فاصله ایجاد کند.
شورش چچن بزرگ با رهبری بیبولات تایمی در سالهای 26- 1825 شکل گرفت و ناکامی سیاستهای روسیه در قفقاز را آشکار ساخت. شبکه طریقت نقشبندیه در منطقه او را مورد حمایت قرار داد. ژنرال ارمولوف سرکوب شدید شورشیان را پی گرفت. اما پایان این شورش در 1826، بیش از آنکه به دلیل لشکرکشیهای مداوم روسها باشد، به دلیل اختلافها و کشمکشهای درونی رهبران آن بود. رهبران این شورش گریختند تا در شرایط مناسب تر مبارزه خود را دنبال کنند. دومین مرشد نقشبندیه شیخ محمد افندی یراقلری بود که در جنوب داغستان علیه روسها مسلمانان را به جهاد فرا خواند. او مرشد قاضی محمد و شامل اولین و سومین امام نقشبندی در قفقاز بود. این در متون تاریخی به نام جنبش "مریدیه جنبش" ثبت شده است، که مدت 35 سال (1824 تا 1859) ادامه یافت. در سالهایی که شورش چچن و جنگ ایران و روس در جریان بود، با منحرف شدن توجه روسیه، صوفیان نقشبندیه توانستند در جهت تقویت و تروجی آموزههای خود گامهای مهمی بردارند. قاضی محمد از رهبرانی بود که توانست میان احساسات دینی و سیاسی شرایط را در قفقاز دگرگون سازد.
قاضی محمد ابن اسماعیل الگیمراوی در مسیر تحول در زندگی خود، از دشمن نقشبندیه به یکی از خالصترین پیروان آن تبدیل شد. (13) او سپس به یکی از پرنفوذترین رهبران این طریقت تبدیل شد. او اجرای احکام اسلامی را موجب رستگاری مردم میدانست و تصویری اصول گرایانه از شریعت و اجرای آن ارائه کرد. او اجرای احکام اسلام را مورد تاکید قرار داد وکسانی که حاضر به اجرای آن نبودند را به مجازات هدید میکرد. شیوایی و نفوذ کلام او بسیار چشمگیر بود و مردم به تدریج با اجرای قوانین شریعت عادت کردند. زنان و جوانان نیز در این زمینه به سازگاری رفتارهای خود با شریعت روی آوردند. قاضی محمد در سال 1830 با حمایت رهبران نقشبندی به عنوان امام طریقت پذیرفته شد و جنمگ با روسیه با نام غزوات، با یاد جنگهای پیامبر اسلام (ص) آغاز شد. قاضی محمد کوشید حمایت روحانیان غیرنقشبندی را نیز به دست آورد. در همان زمان روسها با دقت تحولات "جنبش مریدگرایی" در قفقاز را دنبال میکردند.
فعالیت قاضی محمد و نمایندگانش در تبدیل چچن به یکی از مراکز نقشبندی تاثیر اساسی داشت. در سال 1832 در پی افزایش فشار روسها، حمایتهای چچنها از او کاهش یافت. روسها میوشیدند در برابر تبلیغات او برای اجرای قوانین شریعت، قوانین و آداب خود را ترویج کنند. در اکتبر 1832 با حمله نیروهای نظامی روس به گیمراه حمله کردند و با مرگ قاضی محمد این مرحله از قیام پایان یافت. حمزه بیک امام دوم نقشبندی، برخلاف انتظار روسها، تلاش خود را از 1823 برای مبارزه با آنها آغاز کرد. او برخلفا امام اول و سوم در قفقاز شمالی، جایگاه شیخ صوفی را نداشت و مرید صوفی هم نداشت ولی با آشکار ساختن دلاوری خود تواست به عنوان جانشین قاضیم حمد مطرح شود. این مبارزه در سال 1834 با مرگ او پایان یافت. تجربه او نشان داد در میان مردم قفقاز مشروعیت دینی برای به دست آوردن قدرت سیاسی بسیار اهمیت دارد.
مرگ حمزه بیک نفوذ طریقت نقشبندیه را به شدت رو به تحلیل برد. ولی شیخ شامل، که با قاضی محمد و حمزه بیک همکاری کرده بود، به زودی تلاشهای جدیدی را سازمان داد. او با به دست آوردن حمایت مردم، مبارزه با نیروهیا روسیه را دنبال کرد. در جریان این رویارویی، یخ شامل توانست با استفاده از تمایل روسها، گفت و گوهایی را انجام داد ولی در ناهیت بهنظ میرسید راهی جز اقدام نظامی وجود نداشته باشد. در نبرد آخولقه روسها ضربههای سنگینی بر نیروهای شامل وارد کردند، که تاثیر شدیدی بر مسلمانان داغستان بر جای نهاد. ولی شامل سعی کرد دوباره به قدرت برگردد. او چچن را برای این رویارویی برگزید. شامل در 1840 قدرت خود را در چچن محکم ساخت و داغستان را مورد توجه قرار داد. در سال 1845 او در قدرتمندترین شرایط یا امام نقشبندی قرار گرفته بود. پیروزیهای شامل در داغستان جنوبی عمر چندانی نداشت. با وجود برخی مخالفتها، سرانجام شامل توانست قدرت خود را اتسحکام بخشد.
اصلاحات حکومتی شامل در تقویت و پایداری قدرت او بسیار موثر بود. او قلمرو خود را به ولایتهایی تقسیم کرد که زیر نظر نمایندگا او اداره میشدند. کارآمدی این نظام سبب شد مردم با رضایت بیشتری امور خود را اداره کنند. او با ایجاد یک نظام اداری منظ و کارآمد، شرایط حاکم بر قفقاز را پس از قرون متمادی دگرگون ساخت. او ساختار قدرت سنتی را دگرگون کرد و قدرت نخبگان را محدود ساخت. او زمینه طرح مفهوم شهروندی را در این منطقه فراهم کرد وبرای نخستین بار حاکم و رعایا را در برابر قانون پاسخگو ساخت. (14) او با اصلا نظام مالی قلمرو امامت خود، تلاشهایی برای مالیات گرفتن را آغاز کرد. او در حوزه مسایل نظامی هم اصلاحاتی مهمی را انجام داد تا زمینه دفاع و مبارزه با روسیه را مهیا سازد. امام شامل ساختاری از فرماندهی و درجههای نظامی را به وجود آورد. به هر حال در نظر او مهمترین وظیفه مریدان او فقط مبارزه نظامی نبود، بلکه تقویت و تعمیق ایمان را مورد تاکیدجدی قرار میداد. در اواخر دهه 1840، روسها بر این باور بودند که موفقیت شامل نه گرایشهای مذهبی در قفقاز، بلکه قدرت دیکتاتوری او است.
او توانتسه بود از شبکه نقشبندیه برای جلب حمایت مردم و موفقیتهای نظامی در برابر روسها بهره گیرد. با تمرکز قدرت شامل او که ابتدا خود را الامیر الاعظم میخواند، لقب امیر المومنین که برای سلطان عثمانی به کار گرفته میشد، برای خود برگزید. ولی به شهادت متون روسی، او حتی در اوج قدرتش نیز مستبد و اقتدارگرا نبود. او قدرت خود را به نام قوانین اسلامی اجرا میکرد. در اوایل دهه ی 1850 با دگرگونی در راهبرد روسها، در شرایط سیاسی- نظامی قفقاز شمالی هم تغییرهای مهمی رخ داد. راهبرد محاصره از سوی فرماندهان نظامی روسیه مورد تاکید دوباره قرار گرفت. تقویت پادگانها و قلعههای موجود در منطقه از سوی روسیه با حساسیت دنبال شد. مقررات مالی و مشکلات غذایی زمینههای نارضایتی مردم را فراهم کرد. با آغاز شامل جنگ روسیه با عثمانی و متحدان اروپایی آن در کریمه در سال 1853، شامل جال آن را پیدا کرد تا حمله9های نظامی خود را به نیروهای روسی انجام دهد.
در پایان جنگهای کریمه و در سال 1857 روسها قلعههای شامل را مورد حمله قرار دادند. سقوط مرکز فرماندهی او در آوریل 1859 تکمیل شد. امام و خانواده اش محاصره و دستگیر شدند و به دربار امپراتور روس فرستاده شدند. او که ارزیو سفر به مکه را داشت، سرانجام توانست در سال 1870 همسرش را به عنوان گروگان در دربار تزار بگذارد و به مکه برود. امام شامل در آوریل 1871 در مدینه درگذشت. پس از اشغال داغستان به وسیله روسها، طریقت نقشبندی به یک سزامان مخفی زیرزمینی تبدیل شد. رهبران آن مورد پیگرد قرار گرفتند و در صورت دستگیری به سیبری فرستاده میشدند. گروهی از آنان مهاجرت کدرند و برخی هم به صورت چریکی در کوهستانها پناه بردند.
پس از شکست شیخ شامل، طریقت قادریه در شمال قفقاز پا گرفت. جهان بینی قادریه برخلاف طریقت نقشبندی، دست کم در ابتدا روحیه ستیزش و مبارزه نداشت ولی در همان انزواخواهی آن هم،اندیشه مبارزه با روسیه قرار گرفته بود. بنابراین قادریه هم پس از گذرانددن مراحل اولیه، به یکی از مراکز مقاومت مسلحانه در برابر روسیه تبدیل شد. در سال 1860 فعالیت این طریقت ممنوع اعلام شد، ولی توانست در کنار طریقت نقشبندی در شورشهای سالهای 78-1877 در داغستان و چچن نقش خود را ایفا کند. طریقت قادریه که در قفقاز به کونتا حاجی شهرت داشت، در نیمه دوم قرن نوزدهم به سه شاخه مهم تقسیم شد: طریقت یامات گرای در چچن که میان رو و ملایم بود. طریقت بطل حاجی که ضد روسترین طریقت بود. طریقیت چیم میرزا که در اینگوش فعال بود. با رخداد انقلاب اکتبر آنها فرصت یافتند تا برای مبارزه با روسهای بر شدت فعالیتهای خود بیفزایند. آنها در مقاومت مسلحانه اوایل دهه 1920 و نیز سال 1928 بسیار فعال بودند. (15)
جنبش جدیدی
در نیمه قرن نوزدهم سراسر جهان اسلام با تلاشهایی برای نوسازی دینی رو به رو شد. در جریان افزایش ارتباط با کشورهای اروپایی، روشنکفران جوامع اسلامی برا پاسخ به سوال علل و عوامل عقبماندگی کشورهای اسلامی، تکاپویی گسترده را آغاز کردند. در منطقه قفقاز که در مسیر اترابط نزدیک با جوامع اروپایی بود، این گرایش بسیار تقویت شد. برطرف کردن آثار و عوارض عقب ماندگی از یک سو و احیای افتخارهای جهان اسلام از سوی دیگر، مورد توجه نوگرایان دینی بود (16) در سراسر زمینهای عثمانی این بحثها گسترش یافت و موضوع اتحاد مسلمانان و ترکها بسیار مطرح بود. (17) اصلاح خواهی اسلامی در قفقاز، به جنبشی پرد قدرت در میان مسلمانان تبدیل شد. (18) برخی روحانیون روشناندیش تاتار، در نیمه قرن نوزدهم رهبری این جنبش را برعهده گرفتند و گروه هم به مقابله با آن پرداختند. ابونصر کرسوی که در مدارس بخارا تدریس میکرد و شهاب الدین مرجانی از چهرههای شاخص انان بودند. مرجانی از بزرگترین علمای تاتار بود که برای نشان دادن مغایرت نداشتن اسلام با علوم جدید و پیشرفتهای بشری بسیار کوشید. او با رد کردن تقلید کورکورانه، بر اهمیت اجتهاد تاکید داشت. (19) او اسلام را دارای ظرفیت کامل برای پاسخ دادن به نیازهای همه انسانها در همه اعصار میدانست. بنابراین مسلمانان قفقاز هم تجربههایی مانند دیگر جوامع اسلامی داشتند. (20) برخی از صاحب نظران هم جنبش جدیدی را پاسخی به برنامههای نوسازی روسیه در میان جوامع مسلمان نشین، از جمله اسلاوگرایی دانستهاند. (21)مرجانی بر این باور بود که رستگاری در این جهان، در پایبندی به خلوص اولیه اسلام نهفته است. ولی او برخلاف وهابیون فقط به گذشته نمیاندیشید و بر تعامل سازنده با جوامع غربی تاکید داشت. او بر ضرورت حفظ حدود و معیارهای اسلامی تاکید داشت.اندیشهای اسلامی بر جوامع اسلامی روسیه بسیار تاثیرگذار بود. گروه زیادی ازاندیشنمدان تاتاری و قفقازی هم در این زمینه به بیان دیدگاههای خود روی آوردند. (22) رضاء الین فخرالدین اوغلو، عبدالقیوم نصیری، اسماعیل بیک گاسپرینسکی (گاسپرالی)، موسی جارا... بیگی و عبدا...بویی، میرسعید گالی اف، حسن بیگ زرد آبی، احمد آقااوغلو و دیگران توانستنداندیشههای اسلامی را در مناطق مسلمان نشین امپراتوری روسیه دگرگون سازند. اسلام که در روسیه در سال 1905 از تشکیلات مهمی برخوردار بود. زیر تاثیراندیشههای جدیدیها قرار گرفت. جنبش اصلاح خواهی در قفقاز و مناطق تاتار نشین بسیار پرقدرت بود، ولی با مقاومتهای بسیار شدیدی از سوی سنت گرایان در قفقاز رو به رو بود.
مسلمان قفقاز و انقلاب اکتبر 1917
در پی انتشاراندیشههای لنین در مورد "حق تعیین سرنوش ملتها"، مسلمانان قفقاز هم به این باور گراییدند که در شرایط پس از رژیم تزاری خواهند توانست حکومت مطلوب خود را برپا کنند. آنها در کنگرههای خود در جریان انقلاب 1905 در سن پترزبورگ و نیژنی نووگرود، شرایط و لوازم برپایی حکومت اسلامی را نیز مورد بحث قرار داده بودند. در این کنگرهها بر اهمیت اتحااد مسلمانانم تاکید شده بود. در کنگرههای مسلمانان پس از انقلاب 1917 نیز انان با تاکید بر وحدت مسلمانان روسیه، موضوع ماهیت دولت اسلامی و ویژگیهای آن را مورد بحث قرار دادند. در اولین کنگره در مه 1917 در مسکو، نظام فدرال و توزیع قدرت هم مورد توجه قرار گرفت. در دومین کنگره در تابستان 1917 در قازان هم برو حدت مسلمانان تاکید شد و تشکیل نهادهای ویژه برای آنان مورد تاکید قرار گرفت. ولی با تصرف قدرت به وسیله بلشویکها تشکیل نهادهای مسلمانان نیز متوقف شد. (23) با اینکه مسلمانان روسیه خواستار وحدت بودند، ولی دولت بلشویکی تاسیس دولتهای قومی کوچک را در دستور کار خود قرار داد. جمهوریهای خودمتختار تاتار، باشقیر در این جهت شکل گرفت. این سیات در شمال قفقاز هم دنبال شد. در ژانویه 1919 یک جمهوری کوهستانی تشکیل شد، که همه اقوام را در خود گردآورده بود، ولی پس از سرکوب شورش چچن- داغستان در 1921 جمهوریهای کوچک قومی در قفقاز شمال شکل گرفت. در جنوب قفقاز هم جمهوری مستقل آذربایجان با تجزیه جمهوری ماوراء قفقاز (قفقاز جنوبی) تشکیل شد. (24) این سیاست در داغستان هم اجرا شد. با اینکه ابتدا نهادهایی برای اداره امور مسلمانان ایجاد شد، ولی به زودی همه ی انها در کنترل حزب کمونیست قرار گرفت. دولت اتحاد شوروی به زودی سیاست یک سان گردانی همه ملیتها را با استفاده از همه ابزارها و امکانات خود آغاز کرد. سیاستی که نابود ساختن دین اسلام و همه نمادها و نهادهای آن را هدف قرار داد. زبان عربی به عنوان زبان ارتجاعی دینی که مانع رشد و بالندگی مردم است، ابتدا جای خود را به زبان ترکی، سپگس زبان اهی محلی داد. سرانجام زبان روسی به عنوان زبان مشترک همه ملیتها و مسلمانان به کار گرفته شد.در آغاز جنگ داخلی و مداخله کشورهای اروپایی برای واژگون کردن دولت نوپای کمونیستی در روسیه، قفقاز هم از عرصههای رویارویی روسیه با بریتانیا بود. در این دوره پیروان طریقتهای صوف ی فرصت مناسبی برای ادامه مبارزه خود با روسها به دست آوردند. پیروان طریقت نقشبندی با رهبری امام نجم الدین گتزویی و شیخ اوزون حاجی بیش از 5 سال با ارتش سفید و سپس ارتش سرخ جنگیدند. در جریان شورشهای سالهای 1921-1920 ارتش سرخ در سراسر چچن و داغستان به جنگ با مبارزان طریقتهای صوفی پرداخت. در سال 1925 گتزویی دستگیر و اعدام شد. پس از شکست در این رویاروییها، همه نقشبندان مورد پیگرد و آزار قرار گرفتند. در سال 1928 در سراسر قفقاز شمالی، پیروان قادریه و نقشبندیان مبارزه دیگری را آغاز کردند و در سالهای 1943 و 43- 1942 نیز شورش دیگری را ایجاد کردند. همه این تلاشها به شدت از سوی نهادهای امنیتی و نظامی روسیه سرکوب شد. با این ال در سراسر دوران اتحاد شوروی مبارزه طریقتهای صوفی به گونههای مختلف ادامه یافت. (25)
استالین شمار چچنها و اینگوشها را در سال 1944 بازداشت و تبعید کرد. (26) اقوام دیگری نیز از مسلمانان قفقاز هدف سرکوبهای استالین قرار گرفتند و از قفقاز تبعید شدند. شمار این تبعیدشدگان را تا 800 هزار نفر برآورد کردهاند که احتمال دارد تا 30 درصد آنان در جریان جابه جایی از میان رفته باشند. (27) آنها در بدترین شرایط به نامساعدترین بخشهای آسیای مرکزی و سیبری فرستاده شدند. در سالهای پایانی دهه 1940 و آغز دهه 1950، طریقتهای صوفی جدید در میان چچنهای تبعید شده به قزاقستان شکل گرفت. حلقه ویس حاجی از سوی حاجی زکی اف در میان آنان ایجاد شد. براساس بسیاری از بررسیها مردم شمال قفقاز، به ویژه چچنها از دیگر مسلمانان شوروی در ایمان و باورهای اسلامی پایدارتر بودهاند. در منابع اتحاد شوروی احیای طریقت اهی صوفی در آسیای مرکزی به چچنهای تبعیدی نسبت داده میشد. آنان از دیگران ضدروس تر هم بودند. به این ترتیب دولت اتحاد شوروی هم مانند دولت روسیه تزاری به جای فراهم کردن سازوکارهای مناسب سیاسی و اداری برای تامین حقوق مسلمانان، در قفقاز هم سیاست نابودسازی و شوروی گردانی را اجرا کرد. در دوران تزارها سیاست "روسی گردانی" در مورد همه ملیتها از جمله مسلمانان دنبال میشد، در دوران اتحاد شوروی "شوروی سازی" تداوم یافتن آن را آشکار ساخت.
جنبشهای اسلامی قفقاز پس از فروپاشی
با اجرای اصلاحات سیاسی در دوره میخاییل گورباچف، آخرین دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی، شرایط برای گسترش گرایشهای اسلامی در قفقاز نیز فراهم شد. (28) برطرف شدن موانع ارتباط با جوامع اسلام و شرکت در فعالیتهای دینی مسلمانان و نیز افزایش فعالیت کشورهای اسلامی به روند نوزایی دینی در میان مسلمانان روسیه و نیز قفقاز کمک کرد. فعالیتهای سیاسی مسلمانان قفقاز هم گسترش یافت.قفقاز شمالی
در داغستان، تاتارستان و چچن این روند بسیار مشهود بود. حزب راه اسلامی (طریق) به وسیله بسلان قندامیراف در سال 1990 پایه گذاری شده بود. جدایی طلبی در جمهوری خودمختار چچن که از اینگوش جدا شد، یک از جدیترین مشکلات دولت روسیه بوده است. پیشینه ی تاریخی اسلام خواهخی در میان چچنها و رهبری ژنرال جوهر دودایف جریان جدایی خواهی را ارتقا بخشید. او گرایشهای اقتدارگرایانهای را در رهبری این جمهوری به کار گرفت.سیاستهای سرکوب و تحقیر مسلمانان قفقاز در گسترش دادن امواج جدایی خواهی بسیار تاثیر گذار بود. آنها با وجود سیاستهای پیگیر روسی گردانی دولت روسیه، برای حفظ ارزشها، هویت و فرهنگ خود به تلاش پرداختند. در پی گودتنای اوت 1991 در مسکو، ژنرال پیشین ارتش سرخ پرچم استقلال خواهی را برافراشت. در سال 1994 نیروهای نظامی روسیه جدایی خواهان چچن را مورد حمله نظامی سنگین خود قرار دادند. (29)
این جنگ خونین با کشته 4000 سرباز روسی و 18000 زخمی و 1906 کشته در سال 1996 پایان یافت. (30) ولی سبب تقویت امواج اسلام خواهخی در قفقاز شد. دودایف با بهره گیری از شعائر و آداب اسلامی احساسات چجچنها را با خود همراه ساخت. او در جریان جنگ افغانستان به عنوان خلبان بمب افکنهای ارتش سرخ انجام وظیفه کرده بود. زلیم خان یاندربایف رییس جمهوری چچن که پس از مرگ دودایف برگزیده شد، اجرای شریعت را مورد توجه قرار داد. اسلام گرایی در چچن با روی کارآمدن اسلان مسخدوف شدت یافت. با توجه به فعالیت وهابیون، این جمهوری به یکیاز اهداف آنان در قفقاز تبدیل شده بود. چچنها در پی رسیدن به دریای خزر و یکپارچه شدن با داغستان بودند. دولت روسیه هم در پی فروپاشی اتحاد شوروی، به شدت از تکرار سناریوی فروپاشی، به ویژه در قفقاز هراسناک بود. چچن در 1997 استقلال خود را اعلام کرد. درگیری گودرمس درداغستان در تابستان 1998 در میان اعضای سپاه ملی چچن و پاسداران شریعت داغستان که نشان داد اسلام گرایان دچار دسته بندی و رقابتهای شخصی هستند، مسخدوف فعالیت وهابیون را در چچن ممنوع و مبلغان آنان را اخراج کرد. او آنان را به تفرقه افکنی و دخالت در امور کشورش متهم کرد. در تابستان 1999 جنگ بزرگی در قفقاز شکل گرفت که در آن هزاران مبارز چچنی برای جدا کردن داغستان از روسیه و برپایی حکومت اسلامی به نبرد پرداختند. برخی گزارشهای محلی از حضور افرادی از دیگر کشورها نیز حکایت میکرد. (31) شورشیانی از آسیای مرکزی و کشورهای عرب آنها را همراهی میکردند. مسخدوف شورش را محکوم کرد، ولی شامیل باسایف و خطاب رهبری آنان را پذیرفتند. نیروهای فدرال روسی هم با مدیریت ولادیمیر پوتین مقاومت آنان را به شدت درهم شکستند. (32) رهبران روسیه خود را هدف اصلی مبارزه اسلم گرایان شورشی یافتند. پس از آن چچنها به مبارزه چریکی روی آوردند. بمب گذاری در مرکز خرید اختنی در مسکو، حمله به بلوکهای آپارتمانی در مسکو، انفجار در یک مجموعه نظامی مسکونی در شهر داغستانی بویناکسک، و منفجر کردن یک ساختمان نظامی در ولگودونسک از جمله این اقدامها بود. گوگان گیری در تئاتر دوبروکا در مسکو و در یک مدرهس در بسلان هم در همین جهت انجام شد، که دست ولادیمیر پوتین را برای سرکوب اسلام گرایان تندرو باز گذاشت. برخیر از مخالفان دولت روسیه مدعی شدند دستگاههای امنیتی روسیه در این اقدامهای تروریستی دست دارند تا زمینه را برای تهاجم به چچن فراهم آورند. (33) به هر حال در همه موارد یاد شده، مبارزان چچنی با شهادت جویی اقدام میکردند و در این عملیات آشکارا جانشان را فدا میکردند. این گرایشهای شهادت خواهانه وحشت زیادی را در میان مردم روسیه ایجاد کرد. تشدید گرایشهای ضدقفقازی در میان مردم روسیه یکپارچگی این کشور را با تهدید رو به رو کرد. برای پوتین سرکوب جدایی طلبی در چچن، ضرورتی اساسی برای حفظ تمامیت ارضی روسیه دیده میشد.
مسکو سیاستهای اسلامی سازی رمضان قدیراف رهبری مورد حمایت خود در این جمهوری خودمختار را مورد حمایت قرار داد. (34) موضوع انتقال منابع انرژی قفقاز از روسیه یا مسیرهای دیگر سبب شد اسلام گرایی و جدایی خواهی چچنها تحت تاثیر قرار گیرد. روسیه برای استفاده از سرزمین خود برای انتقال انرژی از قفقاز به سوی بازارهای جهانی به ایجاد ثبات و امنیت در قفقاز به شدت نیاز داشت. (35) چچن مسیر اصلی حمل و نقل روسیه در قفقاز بوده است. خطوط اصلی انتقال انرژی هم از این منطقه عبور میکنند. در برابر تلاش ترکیه که با حمایت امریکا برای تبدیل شدن به مسیر اصلی انتقال انرژی از قفقاز به سوی غرب تلاش میکرد، برای روسیه تثبیت شرایط در چچن بسیار اهمیت داشت. مسکو حتی آنکارا را متهم میکرد که به مبارزان چچن یاری میرساند.
چنگ چچن از یک سو گرایشهای اسلامی را در قفقاز تقویت کرد، ولی از سوی دیگر به هراس مردم از اسلام و تقویت تمرکزگرایی به سود مسکو نیز منجر شد. اقدامهای خشونت بار ولادیمیر پوتین برای سرکوب اسلام گرایان جدایی خواه چچن، تاثیر جدی در برگزیده شدنش به عنوان رییس جمهور روسیه در سال 2000 به همراه داشت. پوتین سپس اجرای سیاستی تمرکز زدایی در نظام فدرال روسیه را پایان داد. او قدرت نهادهای سیاسی- اداری مسکو را در برابر مناطق مختلف فدراسیون روسیه افزایش بخشید. این جنگ سبب نزدیکی روزافزون روسیه با امریکا پس از رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001 شد. مسکو در پرتو اعلام سیاست امریکا برای مبارزه جهانی با تروریسم، سرکوب چچنها را با آسانی بیشتری ادامه داد.
قفقاز جنوبی
پیش از استقلال جمهوری آذربایجان، از دوران گلاس نوست گورباچف گرایشهای اسلامی در این جمهوری گسترش یافته بود. این کشور دومین جمعیت بزرگ شیعه جهان را در خود جای داده است، بیش از 70 درصد مردم آن شیعه هستند. مانند بسیاری از مسلمانان در ر وسیه، مردم این کشور خود را مسلمان میدانند، اما با اجریا سیاستهای یکسان سازی دوران اتحاد شوروی ، به روند آموزش باورهای اسلامی آنان آسیبهای شدیدی وارد شد. بررسیهای بسیار نشان داده است مردم جمهوری آذربایجان نیز اسلام را به عنوان شاکله اصلی هویت خود پس از فروپاشی اتحاد شوروی پذیرفتهاند. (36) اما در مورد اسلام سیاسی در میان آنان دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. جنبش اسلامی در قفقاز شمالی آثار مهمی در این کشور ایجاد کرده است. هراس از فعالیتهای تندروان وهابی، جامعه و حکومت را به سوی گرایشهای غیردینی برده است.براساس برخی ارزیابیها سه گروه اصلی را در میان مردم جمهوری آذربایجان میتوان تشخیص داد: گروهی که در اثر سیاستهای دوران اتحاد شوروی، اسلام را در حاشیه زندگی خود قرار دادهاند. گروه دوم که اسلام را مهمترین شاخص هویت خود میدانند و پس از استقلال برای احیا و تکمیل آن تلاش کردهاند. گروه سوم کسانی هستند که هویت اسلامی خود را با سیاست درآمیختهاند. آمارهای گوناگونی در مورد نسبت این تقسیم بندی ارائه شده، ولی به نظر میرسد، بیشترین تعداد در گروه اول و کمترین تعداد در گروه سوم قرار گرفته باشند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، سه نهاد مذهبی اداره امور مذهبی را در این کشور برعهده گرفتند. اداره امور مسلمانان باکو از نهاداهی بر جا مانده از دوران کمونیستی است که در زمینه امور مسلمانان فعالیت دارد. این اداره با سیاستهای دولت هماهنگ بوده است. "کمیته دولتی امور تشکلهای دینی" نهاد دیگری است که در باکو فعال است. در سال 2001 دولت آذربایجان نهاد دیگری را با همین وظایف به جای ان تاسیس کرد تا فعالیت همه نهادها و تشکلهای دینی را در کنترل موثرتر قرار دهد. نهاد دیگر، وزارت امنیت ملی است که آن هم مسایل مربوط به فعالیتهای اسلام گرایان را دنبال میکند. پس از رخدادهای تروریستی سپتامبر 2001 فعالیت این نهادها از اعتبار بیشتری برخوردار شد.
حزباسلامی در این کشور در سال 1922 مجوز فعالیت گرفت، ولی در سال 1996 مجوز فعالیت آن لغو شد. با این حال این حزب به اشکال گوناگون فعالیت خود را ادامه داده است. گستره فعالیت آن بیشتر در نازران و در مناطق جنوبی باکو است. در برخی منابع شمار پیروان آن در حدود 70 هزار نفر برآورده شده که بیشتر از سطوح پایین جامعه هستند و نخبگان در میان آنها جایگاهی ندارند(37). "مرکز دفاع از آزادی باورها" از مهمترین مراکز فعالیتهای دینی درا ین کشور بوده که به دلیلاندیشههای حای ایلقار ابراهیم اوغلو به کانون شیعه گرایی در این کشور تبدیل شد. او پس از هشت سال تحصیل درایران به کشورش بازگشت و امام جماعت مسجد جمعه در بخش قدیمی باکور شد. او مدتی هم در لهستان در رشته حقوق بشر و دمکراسی درس خوانده بود. او توانست آموزههای دینی را بااندیشههای جدید درآمیخت و سبب جذب بسیاری از جوانان به اسلام شد. در برخی منابع غربی او را مقتدا صدر جمهوری آذربایجان خواندهاند. (38) او در سال 2004 از ادامه فعالیت در مسجد باکو بازداشته شد و برای ادامه فعالیتش با محدودیتهای جدی رو به رو شد.
در سال 2011 فشارها بر اسلام گرایان جمهوری آذربایجان شدت یافت. دولت بر گستره سرگوبها و ایجاد محدودیتهای گوناگون بر علیه اسلام گرایان افزود. برخورد با حجاب زنان، تصویب لوایج ضددینی از سوی رهبران مذهبی با اعتراض رو به رو شد. اسلام گرایان به مهمترین چالش دولت باکو تبدیل شدند. رییس حزب اسلام با بیانیههای متعدد رفتار دولت را مورد اعتراض قرار داد. حاج محسن صمداف که الگوی جمهوری اسلامی را در این کشور ترویج میکند خواستار برکناری دولت در باکو شد. بسیاری از اعضای این حزب دستگیر و زندانی شدند. اعضای این حزب خواستار خروج اسراییل از این کشور بودند. دستگیری رهبران و اعضای این حزب بر روابط جمهوری آذربایجان با ایران تاثیر منفی داشته است. با این حال آموزش هزاران روحانی شیعه این کشور در جمهوری اسلامی ایران، به خوبی نفوذ ایران را در فعالیت اسلام گرایان در جمهوری آذربایجان آشکار میسازد. نهادهای ایرانی مانند کمیته امداد امام خمینی (ره) و بنیاد شهید هم در این کشور فعالیت داشتهاند، که هر یک به سهم خود جریانهای اسلامی را در این کشور زیر تاثیر خود قرار دادهاند.
"جبهه خلق آذربایجان" به رهبری ابوالفضل ایلچی بیگ تلاش زیادی برای نزدیکی این کشور به ترکیه و آمریکا داشت. پس از سقوط آن و به قدرت رسیدن حیدرعلی اف هم این گرایش تداوم یافت. گرایشهای غرب گرایانه دولت آذربایجان با رویکردهای منفی از سوی روسیه و ایران رو به رو بوده است. ترکیه هم با حمایتهای موثر امریکا برای نفوذ بر جریانهای اسلام گرا در جمهوری آذربایجان فعالیت زیادی در سالهای پس از استقلال این کشورا نجام داده است. ترکیه هشت مسجد در باکو ساخته و با دانشگاههای این کشور همکاری گسترده داشته است. طریقتهای ترکیه نیز برای نفوذ خود شرایط مناسبی دراین کشور یافتهاند. طریقت نورجی که تحت تاثیر دیدگاهای فتح ا.. گولن است در این کشور هم از نفوذ برخوردار شده است. مشی میانه و گرایش به غرب دراین طریقت باسیاستهای دولت سازگاری دارد. همگرایی ایناندیشهها با نیازهای روز مسلمانان در شرایط همکاری با غرب، برای دولت غیردینی این کشور شرایط مناسبی را ارائه کرده است. دراندیشههای فتح ا... گولن، نوگرایی دینی جنبش جدیدی بازخوانی شده است.
با توجه به حضور اقلیتی از اهل سنت در جمهوری آذربایجان تندروی اسلامی سلفی گرایان نیز هواداران جدی پیدا کرده است. هزاران نفر از آنان در مناطق مرزی با چچن و داغستان زندگی میکنند. آنها در پیوند با جریانهای بینب المللی جهاد اسلامی برای جذب نیرو و انجام فعالیتهای تروریستی تلاش کردهاند. این افراد برای فرستادن داوطلبان به چچن، افغانستان و عراق هم فعالیتهایی داشتهاند. هم مرز بودن این کشور با داغستان و چچن سبب آسانی رفت و آمد سلفی گرایان شده است. ولی جنگ قره باغ گسترش این گرایشهارا با دشواری رو به رو کرد. جنگ در چچن و حملههای نظامی روسیه این ارتباط را با گسترش موج مهاجرت تقویت کرد. تاثیر کمکهای کشورهای عربی در حوزه خلیج فارس در رشد این فعالیتها بسیار چشمگیر بوده است. وهابیون برخی از داوطلبان آذری را در مرکز آموزشی خود پذیرفته بودند.
جنگ قره باغ و اشغال حدود یک پنجم از سرزمین جمهوری آذربایجان برسیاستهای این کشور تاثیر مستقیم داشته است. دولت این کشور با متهم کردن ایران و روسیه به حمایت از ارامنه، گسترش روابط با ترکیه، اسراییل و امریکا را دنبال کرده است. پیامد داخلی این سیاست تشدید فشار بر جریانهای اسلام گرا و تقویت گرایشهای یردینی در این کشور بوده است. اسراییل نیز با اجرای سیاستی فعال به این دغدغههای امنیتی پاسخ گفته و در شمال مرزهای ایران، نفوذ امنیتی خود را تقویت کرده است. سیاست خارجی اسراییل که همچنان در ادامه آیین بن گوریون اداره میشود، پیگیری اتحاد با همسایگان حلقه دوم خود را دنبال میکند. قفقاز جزیی ازسیاست خارجی خاورمیانهای اسراییل است. بنا بردیدگاه حاکم بر این کشور مانند آمریکا، اهمیت کمک به کاهش آثار توسعه نیافتگی از راه همکاریهای اقتصادی است، چرا که اسلام ازا ین خلاءها برای تشدید مبارزه با صهیونیسم بهره میگیرد. اسراییل گسترش همکاری اقتصادی با جمهوری آذربایجان را بر همین پایه مورد توجه قرار داده اهست.
از سوی دیگر مساله مسایل حل نشده ایران و امریکا، در تقویت گرایشهای ملی گرایانه در جمهوری آذربایجان تاثیرگذار بوده است. اسراییل و گروههای ضد جمهوری اسلامی در امریکا، تقویت ملی گرایی آذری را برای تشدید فشار بر جمهوری اسلایم ایران هدف قرار دادهاند. رهبریا ین کشور تلاش کرده با قرار گرفتن در مدار روابط استراتژیک تامین انرژی اروپا، اهرمهای لازم برای فشار بر ارمنستان را به دست آورد. بازتاب داخلی این رویکرد در سیاست خارجی جمهوری آذربایجان، محدودسازی زمینه فعالیت اسلام گرایان بوده است. مانند همه کشورهای آسیای مرکزی وقفقاز، دراین کشور هم نخبگان حاکم، اسلام و نهادهای آن را مهمترین رقیبان سیاسی جدی خود میدانند.
منابع :
آفاناسیان، سرژ، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان، از استقلال تا استقرار رژیم شوروی، تهران: معین، 1370
بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ، جایگاه مناطق اطراف دریای خزر در تاریخ جهان اسلام، ترجمه: لیلا ربن شه، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375
بنیگسن، السکاندر و آندرس ویمبوش، صوفیان و کمیسرها: تصوف در اتحاد شوروی، ترجمه افسانه منفرد، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1378
بنیگسن، السکاندر و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی زلکینا، آنا، جنبش اسلامی در قفقاز شمالی، ترجمه: الهه کولایی و محمد کاظم شجاعی، تهران: علم، 1390
روسول زاده، محمد امین، جمهوری آذربایجان؛ چگونگی شکل گیری و وضعیت کنونی آن، ترجمه تقی سلام زاده، تهران، شیرازه
کورنل، سوانته، سیاسی شدن اسلام در جمهوری آذربایجان، مترجم: قدیر نصری، تهران: پژوهشکده فارابی، 1388
کولایی، الهه، اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1380
کولایی، الهه، بررسی زمینههای همگرایی و واگرایی در فدراسیون روسیه، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1389
کولایی، اله، زمینههای بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 67، بهار 1384، صص 20-159
کولایی، الهه، سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1380
لاندو، جیکوب، پان ترکسیم، یک قرن در تکاپوی الحاق گری، ترجمه حمید احمدی، تهران : نشر نی، 1386
واحدی، الیاس، هویت قومی در جمهوری آذربایجان، تهران: ابرار معاصر، 1386
هانتر، شیرین، اسلام در روسیه، سیاستهای امنیتی و هویتی، تهران: نشر نی، 1991
Bedford. Sofi. Islamic Activism in Azerbaijan: Repression and Mobilization in a post Soviet Context Aweden: Stockholm university 2009.
Dannreuther Ronald and Like March, Russia and Islam State Society and Radicalism, London: Routledge 2010
D. Encausse, Helen Carrere Islam and the Russian Empire: Refprm and Revolution in Central Asia. Trans, Quintin Hoare, London 1998
Khalid Adeeb, Islam after Communism, Religion and politics in Centeal Asia
Brtkeley: University od California press,2007
Lieven Antol Chechnya Tombstone of Russian Power, New Haven Yalee university press 1998
Rywkin Michael Moscow s Muslim Challenge London: Hurst & company 1982
پینوشتها:
* استاد گروه مطالعات منطقه ای، دانشگاه تهران
ekolaee@ut.ac.ir
1- الکساندر بنیگسن و مری براکس آپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، ص 17.
2- آنا زلکینا، جنبش اسلامی در قفقاز شمالی، ترجمه: الهه کولایی و محمد کاظم شجاعی، تهران: علم، 1390، ص 35
3-واسیلی ولادیمیریوویچ بارتولد، جایگاه مناطق اراف دریای خزر در تاریخ جهان اسلام، ترجمه: لیلا ربن شه، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، ص 128
4- بنیگسن و براکس آپ، پیشین، ص 18
5- زلکینا، پیشین، ص 42
6- همان، ص 55
7- همان، ص 57
8-بنیگسن و براکس آپ، پیشین، ص 32
9- محمد امین رسول زاده، جمهوری اذربایجان؛ چگونگی شکل گیری و وضعیت کنونی آن، ترجمه: تقی سلام زاده، تهران: شیرازه، ص 11
10-بنیگسن و براکس آب، پیشین، ص 113
11- زلکینا، پیشین، ص 95
12- همان، ص 159
13-همان، ص 147
14- همان، ص 253
15-بنیگسن و براکس آب، پیشین، ص 116
16- در همین کتاب ن.ک. مقاله جنبشهای اسلامی در آسیای مرکزی
17-Helen carrere,D. Encausse, Islam and the Russian Empire: Reform and Revolution in Central Asia, Trans. Quintin Hoare, London 1998,p.94
18- Adeeb Khalid, Islam after Communism, Religion and Politics in Central Asia
Berkeley and Los Angeles University of California Press, 2007
19- بنیگسن و براکس آپ، پیشین، ص 123
20-Mickael Rywkin, Moscow s Muslim Challenge London :Hurst & Compan pp. 93-121
21- جیکوب لاندو، پان ترکسیم، یک قرن در تکاپوی الحاقگری، ترجمه: حمید احمدی، تهران: نشر نی، 1386، ص 31
22- الهه کولایی، "زمینههای بینادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی"، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 67، بهار 1384، ص
23- الهه کولایی، اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، فصل اول
24- سرژ آفاناسیان، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان، ازاستقلال تا استقرار رژیم شوروی، تهران: معین، 1370، صص 129-122.
25-بنگسن، السکاندر و ویمبوش، صوفیان و کمیسرها
26- الهه کولایی، سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه، چاپ سوم، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، 1380
27- بنیگسن و براکس آب، پیشین، ص 62
28- شیرینهانتر، اسلام در روسیه، سیاستهای امنیتی و هویتی، تهران: نشر نی، 1991، ص 93
29- Anatol Lieven, Chechnya, Tombstone of Russian Power, New Haven Yale university press. 1998,p.44
30-هانتر، پیشین، ص 267.
31- همان، ص 275.
32- الهه کولایی، زمینههای همگرایی و واگرایی درفدراسیون روسیه، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه، ص 190
33-هانتر، پیشین، ص 278
34-Galina Yermelinova, Divergent Trends of Islamic Radicalization in: Ronald Dannreuther and Luke March, London: Routledge,2010,pp.132-33.
35- Levien OP. cit p. 85
36- Malanshenko (1993) in: Sofi Bedford, Islamic Activism in Azerbaijan: Repression and Mobilization in a Post- Soviet Contex Sweden: Stockholm university 2009,9.81
37- الیاس واحدی، هویت قومی در جمهوری آذربایجان، تهران: ابرار معاصر، 1386، ص 88
38- سورانته کورنل، سیاسی شدن اسلام در جمهوری آذربایجان، مترجم: قدیر نصری، تهران: پژوهشکده فارابی، 1388، صص 34- 51
حاتمی، محمد رضا، بحرانی، مرتضی؛ (1392)، دایرة المعارف جنبشهای اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.