برتر از خستگی(1)

سيد جمال الدين حسينى اسدآبادى از شخصيتهاى ممتاز و روشنگرى است كه در پايان قرن سيزدهم و آغاز قرن چهاردهم هجرى در دنياى اسلام و از حوزه تشيع ظهور كرد . او مسلمانان و ملل شرق را به بيدارى و قيام دعوت مى‏نمود . در راه استراتژى كلى كه خود بر محور سه اصل: 1. بيدارى شرق، 2. بازگشت به اسلام، 3. وحدت مسلمانان ترسيم كرده بود تلاش خستگى ناپذيرى را آغاز نمود و براى رسيدن به اين اهداف سفرهاى متعددى به كشورهاى سه قاره مهم جهان: آسيا آفريقا و اروپا نمود و
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برتر از خستگی(1)
برتر از خستگی(1)
برتر از خستگی(1)

شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين‏ اسدآبادی

سيد جمال الدين حسينى اسدآبادى از شخصيتهاى ممتاز و روشنگرى است كه در پايان قرن سيزدهم و آغاز قرن چهاردهم هجرى در دنياى اسلام و از حوزه تشيع ظهور كرد . او مسلمانان و ملل شرق را به بيدارى و قيام دعوت مى‏نمود . در راه استراتژى كلى كه خود بر محور سه اصل: 1. بيدارى شرق، 2. بازگشت به اسلام، 3. وحدت مسلمانان ترسيم كرده بود تلاش خستگى ناپذيرى را آغاز نمود و براى رسيدن به اين اهداف سفرهاى متعددى به كشورهاى سه قاره مهم جهان: آسيا آفريقا و اروپا نمود و با تدريس، سخنرانى، نگارش مقاله و نشر روزنامه و مجله و تربيت شاگردان آگاه و شجاع به موفقيتهاى دست يافت .
هر كس كه در زندگانى و فعاليتهاى وسيع و گسترده سيد جمال الدین اندك تأملى كند به نقش وى در بيدارى مشرق زمين اذعان خواهد كرد و از خود خواهد پرسيد: اگر تلاشهاى آگاهى بخش سيد جمال نبود امروز ملل شرق و دنياى اسلام در چه وضعيتى به سر مى بردند؟ آيا همين گونه بود كه الان هست؟ يا تا مدتهاى بيشترى مردم مصر ايران هند و ... تحت سلطه بيگانگان بودند؟ آنچه مسلم است تمام نهضت هاى اصلاحى صد ساله اخير در شرق و دنياى اسلام از مكتب سيد جمال الهام گرفته و به گونه‏اى مرهون تلاشهاى وى مى باشد .
سيد جمال الدين براى آزادى مردم تلاش مى كرد و آنان را به مصالحشان مى آگاهاند . به قيام و رهايى از قيد و بند استعمار فرا مى خواندشان . در صدد اصلاح وضع جوامع اسلامى و رساندن آنان به كمال و تمدن و پيشرفت بود . او باحكام و پادشاهان نيز در ارتباط بود و در هدايت وراهنمايى آنان مى كوشيد . سيد جمال معتقد به تشكيل توده‏ها بود و در راستاى اين مهم انجمن وطنى را در مصر و جمعيت « عروْ » را در هند بنيان نهاد .
او مرد مبارزه و جهاد بود . راههاى گوناگون مبارزه را آزمود و تلخيها و سختيهاى آن را تحمل كرد تا ملتها را از بدبختى و ذلت نجات دهد . جواهر لعل نهر و نخست وزير مصلح هند سيد جمال الدين را بزرگترنى اصلاح طلب قرن نوزدهم در مصرى مى دانست كه نه تنها اين پيشواى مذهبى در مصر كه در تمام كشورهاى غربى و اسلامى اثر مى گذاشت .(1)
و اقبال لاهورى او را مردى داراى بصيرت عميق در تاريخ انديشه و حيات اسلامى مى داند كه مى خواست بدون اين كه ارتباط خود را با گذشته مسلمانان قطع‏كند از نو در احياى تفكر دينى بينديشد و آن را مطرح نمايد .(2)
و جرجى زيدان از آگاهى وى نسبت به اخلاق امتها و دگرگونى حكومتها و تدبير در مسائل سياسى در زمانها و مكانهاى مختلف مى گويد . همچنين او ار كسى مى داند كه از بلاغت و توان استدلال زيادى برخوردار بوده است .(3)
و استاد عبد الرحيم غنيمه وى را استاد بزرگوار و مصلح عالى مقدار جهان اسلام مى داند . بر اين باور است كه وى زمينه و بهبود كيفى دانشگاه الازهر را فراهم ساخت .
و ميان محمد شريف سيد جمال الدين را رهبر پيشگام بيدارى اسلام و بزرگترين متفكر شرق و سده سيزدهم تا نوزدهم مى داند:
« او مردى متفكر و در عين حال مرد عمل بود . هوشى تند و دلى قوى داشت . مواهب عقلانى نادر وصفات اخلاقى والاى او به شخصيت او جاذبه‏اى داده بود كه خاص همه رهبران بزرگ است و همين موجب گرديد كه پيروان زيادى دور او گرد آيند . وى براى جهان اسلام شخصيتى جامع الاطراف بود؛ يعنى در يك زمان هم متفكرى بزرگ هم مصلحى دينى و هم رهبرى سياسى بود . او در ميان معاصرانش نويسنده‏اى استثنايى، سخنورى جذاب و فصيح و مناظرى برخوردار از قدرت اقناعى عظيم بود . »(4)
و با يارد داج سيد جمال را مؤثر در تحول دانشگاه الازهر دانسته و در معرفى وى مى نويسد:
« جمال الدين يك انقلابى سياسى و فكرى بود . او مى خواست شاهد آزادى اسلام از قيد امپرياليسم اروپايى باشد و بيدارى امت اسلام را از خواب گران قرون وسطايى و اتحاد مسلمانان را تحت لواى يك خليفه ببيند . »(5)
ارنست رنان او را همچون ابن رشد و بو على سينا مى دانست .(6)
نويسندگان تاريخ مشروطيت ايران وى را اساس اين انديشه و مانند ادوار براون (7) در آغاز تاريخ مشروطيت به شرح زندگانى وى مى پردازند .
اينك قبل از ورود به بحث نكاتى را يادآورى مى كنيم:
1. اختلاف درباره مليت و مذهب سيد جمال الدين سابقه ديرينه دارد و مشخص شدن هر يك به تعيين ديگرى كمك مى كند . گر چه امروز با اسنادى كه از وى به جاى مانده قضاوت در اين باره مشكل نيست ولى قبل از ورود به مطلب لازم است به اختصار به مذهب و زادگاه وى اشاره شود با اين كه مى دانيم: سيد جمال سعى مى كرد از اين قبيل مباحث بپرهيزد و خود را متعلق به جهان اسلام بداند .

الف: مليت سيد جمال الدين‏

با توجه به اسنادى كه از سيد جمال به جاى مانده و مكاتباتى كه با اقوام خود در اسد آباد داشته است و كتابهايى كه ميرزا لطف الله و فرزند وى صفات الله جمالى درباره سيد جمال نوشته‏اند مشخص مى كند كه مليت سيّد ايرانى و زادگاه وى اسد آباد همدان است . بنا به اسنادى كه صفات الله جمالى ارائه داده اجداد سيّد از سال 862 در اسد آباد همدان بوده‏اند .(8) بنابراين عبارتى را كه در صفحه اول كتاب: « الحاوى للمسائل النفائس » درباره مليت سيد جمال آمده بايد توجيه كرد .
عبارت اين است:
« من سكنْ كابل من اهالى الافغان - السيد جمال الدين من سادات كنر »(9)
اين نوشته امكان دارد از آن سيد نباشد و ديگران نوشته باشند . زيرا سيد جمال الدين در سفر دوم خود به افغانستان كه به وزارت مى رسد لقب « استنبولى » را بر مى گزيند كه نشان مى دهد اصالتاً افغانى نيست . زمانى كه به مصر و عثمانى مى رود او را افغانى خطاب مى كنند؛ چرا كه از افغانستان آمده و مدتى در آن جا بوده است .
وقتى كه به مصر مى رود و به مدت هشت سال در آن جا ماندگار مى شود شاگردان و علاقه‏مندان به وى سعى مى كنند به هويت او پى ببرند امّا سيد جمال الدين صلاح نمى‏دانسته است كه هویت ايرانى و شيعى اش در محيطى كه مركز حوزه و آموزش اهل تسنن بوده آشكار شود . از اين روى علاقه مندان به وى از آن جا كه سيد جمال گه گاهى به جاى اسد آبادى سعد آبادى (10) امضأ مى كرد زادگاه وى را اسعد آباد كنر افغانستان دانسته‏اند . چون مى گفت: اجداد من قاضى و از بزرگان بودند وى را منتسب به سيد على ترمذى (11) نمودند .
سيد جمال نيز در مقابل كشف آنان سكوت مى كرده و آنان سكوت وى را دليل بر صحت مدعاى خود مى دانستند . وقتى كه زادگاهش افغانى شد مذهبش نيز حنفى مى شود!
از جمله شواهدى كه نشان مى دهد سيد جمال الدين در مصر سعى داشته مليت خود را آشكار ننمايد اين است كه: ميرزا شريف در نامه خود به سيد جمال از نامه‏اى كه وى از مراكش به اسد آباد نوشته ياد مى كند كه عكس خود و ابو تراب را با آن نامه فرستاده (12) است . ارسال نامه از مراكش شايد بدين خاطر باشد كه سيد نخواسته از مصر به ايران نامه بنويسد زيرا ممكن بوده دچار مشكل شود . تكلم وى به زبان تركى به لهجه غير استنبولى و اشعار وى به فارسى سليس همه حكايت از اين دارد كه در ايران زاده شده و رشد كرده است . پذيرش وى از جانب دولت ايران بدون ترديد در مذهبش و در خواستهاى مكرر اين دولت براى استراد وى بعد از قتل ناصر الدين شاه نشانگر مليت ايرانى اوست . (13)

ب: مذهب سيد جمال الدين‏

روشن است كه بعد از تعيين مليت سيد، مذهب او نيز مشخص مى گردد . ولى آن جا كه وى وحدت اسلامى را اصلى اهم مى دانسته در باب مذهب و مليت خود تقيه مى كرده است . او مى خواسته به هيچ مذهب و مليتى وابسته نباشد تا بتواند افكار بلند و انديشه‏هاى ناب خويش را مطرح نمايد . اما اين كه وى را در مصر حنفى دانسته‏اند به اين خاطر بوده كه اكثر مردم افغانستان حنفى هستند . سيد جمال الدين در كتاب « تتمْ البيان فى تارخ الافغان » نوشته است:
« افغانيها اغلب سنى و مذهب ابو حنيفه را دارند . زن و مرد آنها در نماز و روزه سهل انگارى نمى ورزند . . . افغانيها با وجود تعصب در دين مانع از اجراى مراسم دينى ديگران نمى شوند و از اين كه مقامات بلند را شيعيان قزل باش در اختيار بگيرند باكى ندارند و همه آنها فقط اعراب و افغانيها را مسمانان خالص مى دانند . » (14)
از اين روى زمانى كه سيد جمال افغانى شد سنى نيز مى شود . ولى خود را نه سنى و نه شيعه بلكه مسلمان مى دانست صفات الله جمالى نقل مى كند:
« از سيد جمال سؤال شد: چه مذهبى دارى؟
پاسخ داد مسلمانم .
مجدداً سؤال شد از كدام طريقت؟
سيد فرمود: كسى را بزرگتر از خود نمى دانم كه طريقت او را قبول كنم . » (15)
بهترين سخن درباره مذهب و مليت سيد جمال سخنى است كه مرحوم سيد هب الدين شهرستانى از قول شيخ على كاشف الغطاء پدر شيخ محمد حسين كه در اسلامبول از محضر سيد جمال استفاده كرده نقل كرده است:
« نظر به تقيه و مراعات شؤون مذهبى ايشان كه شيعه فطرى بودند خود را در اسلامبول مشهور به افغانى نمودند و اضافه مى نمود كه: ايشان هم از جهت مذهب تقيه مى نمود و هم از جهت تابعيت و جنسيت ايرانيت؛ چون مخالفين اين بزرگوار و و حساد مقام و منزلت ايشان در نزد سلطان عبد الحميد و بزرگان دولت بسيار و بى شمار بودند؛ لذا اگر معلوم مى شد كه ايشان ايرانى و شيعه مذهب مى باشند، ابداً منويات اصلاحى ايشان پيشرفت نمى كرد . (16)»
سيد جمال الدين براى حفظ جامعه اسلامى و احياى تفكر دينى در سطح جهان تقيه در اين دو را براى خود لازم مى شمرده است . كسى نشنيده و نديده كه سيد جمال در ايران به روش اهل سنت عمل كرده باشد . بلكه اين را نوشته‏اند كه در بحرين به روش شيعه وضؤ مى گرفته و جمع بين دو نماز مى نموده است . اين در حالى است كه ميزبان وى ادعا مى كند: در انجام اعمال خود تقيه مى كرده است . (17)
بايد توجه داشت كه اين سيره در ميان شيعه سابقه دارد . على بن يقطين طبق دستور امام موسى بن جعفر(علیه السلام) در دربار هارون به روش اهل سنت وضو مى گيرد و نماز مى خواند (18) . شيخصيت ها و عالمان فرزانه‏اى مانند: شهيد اول (19) و شهيد ثانى (20) در محيط اهل سنت ( شامات ) و شهيد ميرزا نور الله شوشترى (21) در هند تا مدتها مذهب خويش را پنهان مى داشته‏اند و در كارهاى اجتماعى آنان شركت مى كرده‏اند تا اين كه بعد از آشكار شدن مذهبشان به شهادت رسيده‏اند .
2. از آن جا كه يكى از اهداف سيد جمال الدين آزادى ملل شرق بوده است با تمام نيروهايى كه مى توانستند با وى در اين مهم همراه باشندد و شايستگى آن را داشتند كه ملت خود را دراين امر يارى نمايند ارتباط برقرار مى كرد و آنان را به آگاهى و مبارزه و تلاش دعوت مى نمود .
در هند تنها با مسلمانان مرتبط نبود بلكه هندوها نيز از رهنمودهاى وى بهره مى بردند . شاگردان و پيروان وى در مصر منحصر به مسلمانان نبود بلكه در ميان مسيحيان و يهوديان نيز شاگردان و پيروانى داشت:
مسلمانان: شيخ محمّد عبده سعد زغلول و ...
مسيحيان: اديب اسحاق، سليم نقاش، سعيد بوستانى؛ هلباوى (22) لوئى صابونجى و شبلى شميّل و ...
يهوديان: يعقوب صنوع و ...
همكارى سيد با اينان در راستاى استراتژى كلى بود كه مى خواست ملل شرق و مسلمان را از زير بار استبداد و استعمار رهائى بخشد .
سيد جمال شخصيتى بود كه افراد را به خوبى مى شناخت و آنان را كه لياقت داشتند وارد صحنه مبارزه و تلاش مى كرد و هيچ گاه از اهداف اساسى خود دست بر نمى داشت . با يك بر خورد ميرزا باقر بواناتى را كه تازه مسيحى شده بود به اسلام بازگرداند و در صف مدافعان اسلام قرار داد .
عبدالله مستوفى درباره شناخت سيد جمال از افراد و تأثير وى در آنان مى نويسد:
«سيد جمال الدين از اشخاصى بوده كه خيلى زود به احوال روحيه سايرين پى مى برد و قوت نفس و قدرت بيانى داشته كه از اشخاص مستعد به خوبى مى توانسته هر چه مى خواهد بسازد (23)»
سيد جمال به افراد حيات مى داد و معناى زندگى و مبارزه را براى آنان ترسيم مى كرد و با منطق قوى آنان را به اسلام مى خواند . شيخ محمد عبده درباره تأثير سيد جمال در شخصيت وى مى نويسد:
« ان والدى اعطانى حياْ يشار كنى فيها اخواى « على » و « محروس » و السيد جمال الدين الافغانى اعطانى حياْ اشارك محمداً و ابراهيم و موسى و الاوليأ و القديسين (24)»
پدرم به من حيات و زندگى داد كه در آن دو برادرم: على و محروس شريكند ولى سيد جمال الدين به من حياتى داد كه در آن شريك محمد، ابراهيم،موسى و عيسى و اوليأ و قدسين هستم .
بنابراين سيد جمال از آن جا كه استقلال رأى داشت و مطمئن بود به تأثير گذارى بر افراد طبق مشرب وسيع خود با افراد مختلف همكارى مى كرد . اين همكارى به معناى همگونى با آنان در تمام زمينه‏ها نبود بلكه در راستاى اهداف كلى بود كه وى به آن اعتقاد داشت .
3. سيد جمال الدين شخصيتى بود كه عليه استعمار مبارزه مى كرد . در همه جا مردم را عليه استبداد و استعمار بر مى انگيخت . در بيدارى مردم تلاش مى كرد . در مصر، ايران، افغانستان، هندوستان و حتى در قلب اروپا از سياست بريتانيا در مصر ،سودان و هند صريحاً انتقاد مى كرد .
با اين حال زمانى كه مذاكره را به نفع مسلمانان مى ديد آن را رد نمى كرد و براى جلوگيرى از ادامه اشغال مصر توسط انگلستان و دخالت آن كشور در سودان و براى حفظ امت اسلامى از پاريس به لندن مى رود تا با دولت بريتانيا گفتگو نمايد و از آنان بخواهد مصر را تخليه نمايند و عليه روس با مسلمانان متحد گردند . بنابراين حركتها و تلاشهاى سيد را در هر زمان بايد با توجه به حوادث سياسى همان برهه و استراتژى كلى وى ارزيابى كرد . برخورد سيد جمال با افراد و شخصيت ها و همكارى باآنان نيز در چهار چوب فعاليتهاى فعلى آنان ارزيابى مى شد . ملاك همكارى را حال فعلى افراد مى دانست . اگر در وضعيت جديد مى توانست از توان آنان براى اهداف كلى بهره برده با آنان همكارى مى كرد .
4. شرح زندگانى سيد جمال در اين مقاله در حدّ امكان به صورت سال شمار با تعيين روز و ماه خواهد بود . بدين ترتيب كه اوّل ماه و سال هجرى قمرى و سپس میلادى ذكر مى شود .
ياد آورى: آنچه خود سيّد در ايران مصر و مناطق ديگر در دفترها و كتابهاى خود يادداشت كرده معمولاً به تاريخ هجرى قمرى است و بر همين روش شرح حال نگاران وى در ايران و افغانستان عمل كرده‏اند.امّا هر آنچه كه در مصر عثمانى پاريس لندن هند و . . . نوشته شده معمولاً به تاريخ ميلادى است . از اين روى آن جا كه اصل تاريخ هجرى قمرى بوده با تاريخ ميلادى نيز تطبيق شده است و جائى كه اصل آن تاريخ ميلادى بوده با تاريخ هجرى . براى اين مهم از كتاب « التوفيقات الالهامي (25) » و « تقويم تطبيقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و ميلادى (26) » كه دو سال بعد از آن در ايران چاپ شده، استفاده كرده‏ايم . و از آن جا كه در اين تطبيق ماههاى قمرى يكى سى روز و ديگرى بيست و نه روز فرض شده ممكن است اين تطبيقها در مواردى با واقعيت تفاوت پيدا كند .
5. از جمله منابع ما در شرح حال و تلاشهاى سيد جمال «مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سيد جمال الدين مشهور به افغانى » است كه در سال 1342 توسط دانشگاه تهران منتشر شده است .
اين اسناد از سالهاى 1304 و 1307 قمرى در منزل حاج امين الضرب باقى مانده است . بدين گونه: بعد از اخراج سيد از ايران با آن وضعيت بد و ناگوار اين اسناد به دست دولت ايران مى افتد و آنچه دولت خواسته برداشته و باقيمانده آن را به حاج امين الضرب ميزبان سيد تحويل داده است .
طبق گفته مرحوم محيط طباطبائى اين اسناد در سال 1325 بعد از نيم قرن در دسترس وى قرار گرفته است (27) .
اكنون سخن ما در چرائى زمان انتشار آن نيست گر چه اين خود در خور تأمل و دقت است كه چرا تنظيم كنندگان آن در 20 شهريور 1342 دست به انتشار اين اسناد زده‏اند (28) و چرا مانند كتاب « اوراق تازه ياب مشروطيت وتقى زاده » (29) اسناد را صفحه بندى وبراى آن فهرست اعلام تنظيم نكرده‏اند و براى روشن شدن مطالب آن توضيحاتى نيفزوده‏اند . شايد علت آن كمى فرصت و عجله در انتشار اين اسناد بوده تا بعد از قيام 15 خرداد 1342 مردم را سرگرم و درگير شخصيتى نمايند كه خود پايه گذار نهضت هاى اخير دنياى اسلام بوده است . البته اين كتاب يكى از منابع ماست كه با توجه به ديگر منابع مى شود به آن استناد كرد .
6. آنچه در اين مقاله آمده بيشتر جنبه گزارشى دارد و معمولاً در مواردى كه ابهاماتى وجود داشته و يا نكات جديدى به نظر رسيده اندكى دامنه بحث گسترش يافته است . بااين كه مقالات و كتابهاى فراوانى در شرح حال و فعاليتهاى سيد جمال نوشته شده ولى ما با تعيين تاريخ هر حادثه‏اى توانسته‏ايم ابهاماتى را بر طف نماييم (30) . و در كنار اين كندو كاو سعى كرده‏ايم چهره علمى وى را نيز بنمايانيم؛ از اين روى مباحث نو و براى اهل تحقيق مفيد خواهد بود .
دوران تحصيل سيد جمال در ايران و نجف و فعاليتهاى وى در افغانستان عثمانى و مصر
تولد: شعبان 1254.
تحصيلات در قزوين: 1264.
تحصيلات در نجف: 1266.
سيد در هند: 1270.
مسافرت به اسد آباد و تهران: 1277.
سيّد جمال در افغانستان: 1278.
سيّد جمال در مشهد و تهران: جماد الاولى: 1182.
سيّد جمال در افغانستان: جمادى الاولى 1283.
سيّد در هندوستان: ذى حجه 1285.
مسافرت به مصر: ربيع الثانى 1286.
فعاليتهاى سيّد در عثمانى: رجب 1286.
ورود مجدد سيّد به مصر: آخر ذى الحجه 1287.
تلاشهاى علمى و سياسى سيّد در مصر: 1290.
تشكيلات حزب وطنى: 1296.
شعبان / 1254 اكتبر 1838 م .
در اين تاريخ سيد جمال الدين در قريه اسد آباد همدان در خانواده‏اى روحانى چشم به جهان گشود . نسبت وى به سرور شهيدان امام حسين (علیه السلام) منتهى مى گردد . پدرش سيد صفدر و مادرش سكينه بيگم دختر مرحوم مير شرف الدين حسينى قاضى است . او يك برادر داشته به نام مسيح الله ( م 1299 ه ) و دو خواهر به نامهاى طيبه بيگم ( م 1303 ه ) و مريم بيگم ( م 1330 ) . همشيره زادگانش ميرزا شريف خان مستوفى و ميرزا لطف الله بودند . و عمه زاده‏اش حاج سيد هادى معروف به روح القدس كه در تهران تحصيل كرده است ( اين سه با سيد جمال مكاتباتى داشته‏اند كه با آن اشاره خواهد شد . ) نياكان وى از قرن نهم هجرى به بعد در اسد آباد بودند . (31)
از پنج سالگى فراگيرى دانش را نزد پدر آغاز كرد و با قرآن و كتابهاى فارسى و قواعد عربى آشنا گرديد . به خاطر استعداد و نبوغى كه داشت با تفسير قرآن نيز آشنا شد . (32)
با زبان تركى چون اهل زادگاهش به آن زبان تكلم مى كردند از همان كودكى آشنا شد . (33)
1246 - 1848
در اين تاريخ سيّد به همراه پدر براى كسب دانش به قزوين مى رود .
پدر كه از استعداد و علاقه فرزند و فراگيرى دانش دينى آگاهى يافت او را كه ده سال بيش نداشت براى ادامه تحصيل به قزوين برد (34) . در آن روزگار حوزه قزوين سرآمد حوزها بود و اساتيد متبحرى در آن حوزه كرسى تدريس داشتند و علوم گوناگونى را آموزش مى دادند .
اساتيد به نامى به تدريس فلسفه مشغول بودند از جمله:
ملا آقا حكمى قزوينى ( م 1285 ) . وى در جلسه بحث و مناظره شهيد برغانى، شيخ احمد احسانى را محكوم كرد (35) .
ملا آقا قزوينى كه در علوم عقليه بحرى مواج (36) بود . وى حدود پنجاه سال در مدرسه صالحيه قزوين به تدريس فلسفه اشتغال داشت .
سيد جمال الدين در مدرسه صالحيه قزوين تحصيل مى كرد . (37) در آن زمان مدرسه « پنجعلى » قزوين نيز محل تحصيل طلاب بوده است . (38) در كتاب المآثر و الآثار تصريح شده كه سيد در قزوين تحصيل كرده است . (39) از اين روى وى را شاگرد فلسفه مدرسه قزوين دانسته‏اند . (40)
سيد جمال از دوران نوجوانى به تحقيق و تفكر علاقه‏مند بوده است: زمان سكونت در قزوين در شبهاى ايام البيض: (13 14 15 هر ماه ) بالاى بام مى رود و به دقت به ستارگان مى نگرد . او اوقات خود را به بطالت نمى گذرانده از هر فرصتى استفاده مى كرده و در حجره مدرسه به مطالعه مى پرداخته است . (41)
1266 ه. - 1850
در اين تاريخ بيمارى وبا در قزوين بسيارى از مردم را از پاى در آورد . سيد جمال در اين وا نفسا به خاطر ذهن جستجو گرى كه دارد به مطالعه در مورد علت مرگ مردم مى پردازد و به بررسى مردگان مشغول مى شود . پدر درنگ در قزوين را روا نمى داند از اين روى همراه فرزند آهنگ تهران مى كند . در تهران در محله سنگلج به منزل سليمان خان افشار صاحب اختيار كه از خوانين محترم اسد آباد بود ، می روند . پس از چندى سيد جمال الدين با تحقيق و جستجو در مى يابد كه مجتهد بزرگ تهران شخصى است به نام: سيد صادق طباطبائى . در حلقه درس او شركت مى كند و در گفتگوئى كه بين سيد و وى انجام می شود، طباطبائى به هوش و ذكاوت سيد جمال الدين پى مى برد و به اين همه هوش و ذكاوت آفرين مى گويد در همان مجلس وى را به لباس روحانيت مفتخر مى كند و پذيرايى از وى و پدر گرامش را به عهده مى گيرد . (42)
1850 / ه1266
در اين تاريخ پدر و پسر تهران را به قصد عتبات از راه بروجرد ترك مى كنند . اين نكته روشن نيست كه چرا از راه اسد آباد روانه عتبات نشده‏اند با اين كه مناسب مى نمود كه ديدار ديگرى با اقوام خود داشته باشند . شايد به خاطر همان مشكلاتى بوده كه برخى مى گويند: پدر و پسر را وادار به ترك اسد آباد همدان و اقامت در قزوين كرده است (43) و شايد ارتباط سيد صادق طباطبائى با ميرزا محمود بروجردى طباطبائى و شهرت ميرزا محمود در مبارزه با استبداد و جديت در امر به معروف و نهى از منكر باعث انتخاب اين مسير شده تا از وى ديدارى داشته باشند و شايد كاروانى كه به سمت عراق مى رفته اين مسير را برگزيده و پدر و پسر نيز با آن همراه گرديده‏اند .
در بروجرد حاج ميرزا محمود طباطبائى بروجردى ( م 1300 ) مقدم آنان را گرامى مى دارد . مدت اقامت آنان در بروجرد سه ماه به درازا مى كشد و در اين مدت سيّد از محضر ميرزا محمود بروجردى بهره مى برد .(44)
حاج ميرزا محمود بروجردى از علماى بنام بوده و در بروجرد و منطقه غرب بسيار نفوذ داشته است . وى و پدرش حاج سيد على نقى حدود صد سال در اين منطقه صاحب نفوذ بوده‏اند . (45)
بنا به نوشته اعتماد السلطنه وى اهتمام زيادى به امر به معروف و نهى از منكر مى ورزيده است از اين روى در عهد ناصرى سه بار به تهران احضار مى گردد . (46)
در يك مورد كه به تهران تبعيد مى شود ميرزا حسن آشتيانى و ملا محمد على كنى به گرمى از وى استقبال مى كنند و بازار تهران تعطيل مى گردد و تمام پيش نمازها نماز جماعت خود را تعطيل مى كنند و بازار تهران تعطيل مى گردد و تمام پيش نمازها نماز جماعت خود را تعطيل مى كنند و در مسجد چهل ستون به امامت وى نماز مى گزارند . (47) بديهى است چنين شخصيت مبارزى در تكون شخصيت سيد جمال نقش داشته است .
از 1850 / 1266 تا 1854 / 1270
سيد جمال همراه پدر وارد حوزه نجف شد و پدر بعد از سه ماه توقف در نجف وى را به شيخ انصارى (رحمت الله علیه) سپرد و به اسد آباد بازگشت . شيخ انصارى غير مستقيم مخارج سيد جمال را تأمين مى كرد . (48)
آنچه مسلم است سيد جمال در نجف از محضر دو استاد بزرگوار و فرزانه بهره برده است: شيخ مرتضى انصارى در فقه و اصول و ملا حسينقلى در جزينى همدانى ( م 1311 ه . ق . ) در اخلاق و عرفان .
از دوستان و همشاگردي هاى او در نجف سيد احمد تهرانى كربلائى ( م 1332 ه . ق . ) عارف و حكيم بزرگ عصر خويش و سيد سعيد حبّوبى ( م 1333 ه . ق . ) شاعر اديب عارف و مجاهد بزرگ عراق بودند . (49)
ديگر شاگردان ممتاز مرحوم ملا حسينقلى همدانى عبارتند از: آقا رضا تبريزى ( م 1331 ه . ق . ) شيخ محمد بهارى ( م 1328 ه . ق . ) مقدس زاهد، شيخ على بن محمد ابراهيم قمى نجفى، شيخ باقر قاموسى بغدادى نجفى ( م 1325 ه . ق . ) سيد عبد الغفار مازندرانى و شيخ موسى بن محمد امين شراره عاملى ( م 1306 ه . ق . ) .(50)
بهره مندى سيد جمال از محضر ملا حسينقلى همدانى و معاشرتش با سيد احمد تهرانى كربلايى و مرحوم سيد سعيد حبّوبى اهمى ت ويژه‏اى دارد و پايگاه علمى و معنوى سيّد را در حوزه‏هاى علميه روشن مى كند .
استاد شهيد مطهرى مى نويسد:
« كسانى كه شرح حال سيد را نوشته‏اند به علت آن كه با مكتب اخلاقى و تربيتى و سلوكى و فلسفى مرحوم آخوند همدانى آشنايى نداشته‏اند و همچنين شخصيت مرحوم آقا سيد احمد تهرانى كربلائى و مرحوم سيد سعيد حبّوبى را نمى شناخته‏اند به گزارش ساده‏اى قناعت كرده درنگ نكرده و از آن به سرعت گذشته‏اند . توجه نداشته‏اند كه شاگردى سيد در محضر مرحوم آخوند همدانى و معاشرتش با آن دو بزرگ ديگر چه آثار عميقى در روحيه سيد تا آخر عمر داشته است . اين بنده از وقتى كه به اين نكته در زندگى سيد پى بردم شخصيت سيّد در نظرم بعد ديگر و اهميت ديگرى پيدا كرد . » (51)
از جمله شواهدى كه مى توان بر حضور سيد جمال در درس ملا حسينقلى همدانى ارائه داد، نامه هايى است كه در سفر دوم سيد به ايران ( 1307 ه . ق . ) حسن قمى نادى (52) يكى از علماى قم به حاج امين الضرب نوشته است .
ظاهراً نامه‏ها را در ارتباط با تبعيد سيد به قم قبل از رفتن به زیارت حضرت عبد العظيم نوشته است وى در يكى از نامه‏ها مى نويسد:
« . . . مخصوصاً استدعا دارم خدمت جناب مستطاب جلالت نصاب شريعت و نجابت انتساب آقاى حاجى سيد جمال الدين سعد آبادى سلمه الله تعالى عرض سلام داعى را اگر ملاقات مى فرماييد برسانيد . به كمال معرفت احقر را مى شناسند . داعى اخلاص قديمى دارد و در نجف اشرف خدمت ايشان رسيده كه اگر ياد نمى آوردند بفرماييد: همان آخوندى كه هم خانه و هم منزل با جناب شريعت مآب آقايى آقاى ملا حسينقلى در جزينى بود و جناب عالى با جناب آقا سيد احمد ( كربلائى ) آن جا درس مى خوانديد و تشريف مى آورديد و مى برديد . . . » (53)
در نامه ديگر مى نويسد:
« جناب آقا ( سيد جمال ) گويا نظر مباركشان نباشد . سالها در نجف اشرف با جناب ايشان بوده و با معلم ايشان جناب مستطاب قطب الاقطاب آخوند ملا حسين همدانى در جزينى در همه موارد و مواقف جليس و انيس و رفيق بوده و هست . (54) »
بنابراين سيد جمال همراه حاج احمد كربلائى و ديگر كسانى كه نام آنان ذكر شد در درس عالم فرزانه و عارف وارسته ملا حسينقلى در جزينى شركت مى كردند .
با مطالعه برهه‏هاى گوناگون زندگى عملى سيّد اين مسأله واضح مى شود كه وى به فلسفه اسلامى عميقاً آشنايى داشته است . ارنست رنان مى نويسد:
« هر وقت با سيد جمال الدين گفتگو مى كردم، مى پنداشتم كه با بو على سينا اين ابن رشد رو به رو هستم . » (55)
اهل فن مى دانند آشنايى عميق به فلسفه در آن مقطع زمانى آن هم در اين سطح كه رنان مى گويد: به جز درك محضر اساتيد قوى و انس و معاشرت با زبدگان و نخبگان ميسور نبوده است . در عرفان نيز داراى مراحلى والا بود و رساله‏هاى عرفانى را استنساخ مى كرد و به خدمت عرفا مى‏رسيد . حاج امين الضرب كه مدتى با وى بوده از او با عنوان: « زبد العارفين » ياد مى كند . (56) و طبق نوشته فرزندش براى او مقاماتى قائل بود و درباره او عقايد دينى فوق العاده داشت . (57)
از ديگر هم دوره‏هاى سيد در نجف ميرزا حسين خليلى تهرانى يكى از اعلام ثلاثه مشروطه است .
« و كان من زملأ جمال الدين فى الدراسْ » سيد جمال هنگامى كه در آستانه بوده با وى مكاتباتى داشته است . (58)
سيد جمال در نجف در منزل يكى از همدانيها اقامت داشت . اين منزل در انتهاى محله عماره در كنار مسجد متصل به مقبره آل خليلى بود . از كسانى كه به ديدار وى در اين منزل رفته‏اند، شيخ محمد حرز الدين است . (59)
ملا حيدر سدهى از ديگر هم دوره‏هاى سيد جمال در نجف است . سيد جمال در سفر به ايران هنگامى كه به اصفهان رسيد سراغ وى را گرفت وبا او ملاقات كرد از شرح ملاقاتى كه حاج سياح نگاشته (60) بر مى آيد كه به خاطر ذوق و نبوغ سيد جمال عده‏اى درباره وى انديشه خاصى داشتند .
شاهد ديگرى كه مى توان بر حضور سيّد در نجف ارائه داد يادداشتى است كه در يكى از دفاتر به جا مانده از سيّد در بندر بمبئى توسط شخصى به نام محمد (61) نگاشته شده است:
« به تاريخ 7 شهر ذى الحجه سنه 1285 در بندر معموره بمبئى به خدمت سيد جمال الدين صاحب رسيديم . الحمد لله رب العالمين بعد از هفده سال به خدمت كسى كه صاحب ذوق بود مشرف شدم . صحيح محمد المشهور . » (62)
هفده سال قبل از اين تاريخ سال 1268 است كه مصادف با زمانى است كه سيّد در نجف بوده و به ذوق و ذكاوت شهرت داشته و ظاهراً آقاى محمد وى را مى شناخته است . از نوشته سيّد بر پشت جلد كتاب « فرائد الاصول » شيخ انصارى ( م 1281 ه . ق . ) استفاده مى شود كه وى شاگرد شيخ بوده است .
« حجيت مظنه مرحوم مغفور مكان خلد آشيان قدوْ المحققين و خلاصْ المدققين شيخ مرتضى اعلى الله مقامه و رفع در جته 1282 »(63)
سيد اين كتاب را در سفرى كه از افغانستان به تهران داشته خريده است . با توجه به آنچه ذكر شد سيد جمال به مدت چهار سال در نجف مشغول تحصيل بوده و از محضر اساتيد گوناگون بهره برده است .
به نوشته ميرزا لطف الله بين شيخ انصارى و پدر سيد مكاتباتى ردو بدل مى شده كه درباره استعداد و پيشرفت علمى سيد بوده است .
« مرحوم شيخ در جات علمى او را تصديق و به فتاوى امور شرعى اجازه‏اش مى فرمايد » .(64)
1854 / 1270
سيد جمال الدين تقريباً در آغاز هفدهمين سال عمر خود بعد از چهار سال تحصيل در نجف و بهره بردن از اساتيد آن ديار به خاطر آنچه كه ميرزا لطف الله آن را بدخواهى و حسد عده‏اى دانسته نجف را ترك مى كند . گفته‏اند: تصميم در هجرت از نجف به هندوستان براى كسب علم توسط شيخ انصارى (رحمت الله علیه) گرفته شده است وى بر اين نظر بوده كه سيد هم از حسد بدخواهان در امان بماند و هم در آن ديار به آموزش علوم جديد از جمله: رياضى و هندسه بپردازد .
« توصيه او را به پيروان خود نوشته با پيرى روشن ضمير (65) كه سيدى جليل بوده به جانب بمبئى و هندوستان روانه مى فرمايند . (66) »
سيد جمال از طريق بندر بوشهر به طرف هندوستان مى‏رود ولى مدتى در بوشهر مى ماند و در منزل حاج عبد النبى از آل صفر اقامت مى گزيند و بين وى و مجتهد شهر ديدارهايى صورت مى گيرد . سپس بوشهر (67) را به قصد هندوستان ترك مى كند .
پس از مدتى وارد هندوستان مى شود . يك سال و چند ماهى در اين ديار اقامت مى كند و در اين مدت به فراگيرى علوم جديد مى پردازد . چند ماهى هم در كلكته منزل حاجى عبد الكريم بوده است . (68) گويا در همين سفر بوده كه بر جلد شرح جامى چاپ كلكته نگاشته است:
« جمال الدين الحسينى الطوسى مالك هذا الكتاب اقل الطلاب جمال الدين الحسينى در يوم شنبه در بندر كلكته بودم و اين مكتوب را نوشتم . . . در كوى نيك نامى ما را گذر ندادند . (69)»
اين تنها موردى است كه خود را به طوس نسبت داده و شايد به جهت اين كه طوس مشهد امام هشتم(علیه السلام) مى باشد . « اقل الطلاب » عبارتى است كه طلاب و دانشجويان دينى در حوزه‏هاى علميه در ايران و عراق به آن امضاء مى كردند .
1856 / 1273
سيد جمال بعد از يك سال و نيم درنگ در هندوستان با كشتى عازم مكه معظمه مى شود . طبق نقل مرحوم طباطبائى سيد كه با همداني ها از راه بوشهر عازم سفر مكه بود در بندر بوشهر با ميرزا محمد باقر بواناتى كه در آن روز « جان معطر به تعميد » نام يافته بود مباحثه و مشاجره مذهبى مى كند و در نتيجه كار ايشان به منازعه مى رسد . (70)
البته بواناتى بعداً از عقائد باطل خود دست بر مى دارد و جز ياران سيد جمال مى شود و در نهضت تنباكو زير شكنجه به شهادت مى رسد . (71)
ميرزا لطف الله اين مباحثه را قبل از ورود سيّد به هندوستان ذكر كرده (72) و تقى زاده اين ديدار را به گونه‏اى مفصل با يك واسطه از بواناتى نقل كرده است ولى وى مى نويسد: ديدار اين دو در مسير راه سيّد كه از شيراز به اصفهان مى رفته است اتفاق افتاده و سيّد او را از مرگ حتمى نجات مى دهد . (73) طبق اين نقل ديدار بعد از سفر مكه بوده است در اوائل سال . 1276 سيد جمال در اواخر سال 1273 به مكه مى رسد . (74)
1858 / 1274
بعد از زيارت حرمين شريفين به كربلا و نجف بر مى گردد . بنا به نوشته ميرزا لطف الله به قصد زيارت خراسان و سپس مسافرت به افغانستان عازم ايران مى شود . (75)
غلام جيلانى اعظمى در باره سفرهاى سيد مى نويسد:
« نيمه سال بيستم سن شريف خود به اواخر سنه 1273 مصادف بود به قصد تشرف كعبه معظمه رهسپار گرديد . بعد از اداى فريضه حج و زيارت مدينه طيبه روانه شامات و بيت المقدس و از آن جا به عراق و از عراق به بعضى شهرهاى فارس مسافرت و سياحت كرده و دوباره از راه كرمان ، خاك فارس وارد بلوچستان و هندوستان شده » (76)
اگر اين سخن را بپذيريم بايد مسير مسافرت سيد را بدين گونه ترسيم كرد كه وى از طريق بندر بصره به بوشهر رفته و از راه كرمان به هندوستان و هدف وى آشنايى با منطقه جنوبى و كويرى ايران و بلوچستان بوده است .
صدر واثقى مى نويسد:
« قرينه و شاهدى در دست نيست كه سيد دراين سفر به هندوستان رفته باشد . »
وى مى نويسد:
« حج سيّد سه سال طول كشيده و در سال 1276 مجدداً وارد ايران شده است . » (77)
ولى طبق ياداشتهايى كه در دفتر سيد جمال وجود دارد وى بعد از سفر حج به بمبئى رفته و بعداً به ايران آمده است .
عيد غدير ( 18 ذى حجه ) 20 / 1275 ژوئيه 1859
از يادداشت عبد الجواد خراسانى در دفتر چه سيد جمال بر مى آيد كه وى در روز عيد غدير در بندر بمبئى بوده و اين نوشته و در صفحه دوم، اول سيد كه صحافى آن ايرانى مى باشد نوشته شده است:
« در روز عيد غدير در سنه هزار و دويست و هفتاد و پنج در بندر معموره بمبئى در مسجد حاجى حسين تحرير شد . اقل خلق الله عبد الجواد الخراسانى » (78)
حضور سيد جمال در مسجد حاجى حسين ايرانى و شركت در مراسم عيد غدير نشانگر ارتباط وى با ايرانيان است . احتمالاً سيّد محرم همان سال در بمبئى بوده و در مراسم عزادارى ايرانيان در اين مسجد حضور مى يافته است . آقاى عبد الجواد خراسانى يادداشت ديگرى در صفحه 33 دفتر سيد جمال دارد كه ده سال بعد يعنى در 14 ذى حجه 1285 نوشته است . (79)
1859 / 1276 و 1860

پي نوشت :

1.(نگاهى به تاريخ جهان) نوشته جواهر لعل نهرو ترجمه محمود تفضلى ج2/1132 اميركبير 1361.
2.(احياى فكر دينى در اسلام) اقبال لاهورى ترجمه احمد آرام/113 كانون نشر پژوهشهاى اسلامى.
3.(تراجم مشاهير الشرق فى القرن التاسع عشر) جرجى زيدان الجزء الثانى تحت عنوان:(اركان النهضته العلمية/61.مطبعة الهمل مصر چاپ 1903م.
(وكان جمال الدين قد درس اخلاق الامم و عرف تواريخ الدول و تدبر احوال السياسة على اختلاف الامكنة و الازمنة مع بلاغته و قوة برهانه).
4.(تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى)استاد عبدالرحيم غنيمة ترجمه دكتر نوراللّه كسائى/80 يزدان تهران 1364.
5.(تاريخ فلسفه در اسلام) ميان محمد شريف ج91/4 ترجمه و نشر مركز نشر دانشگاهى تهران 1370.
6.(دانشگاه الازهر تاريخ هزار ساله تعليمات عالى اسلامى) بايارد داج ترجمه آذرميدخت مشايخ فريدنى/122 مركز نشر دانشگاهى تهران 1367.
7.(تاريخ فلسفه در اسلام) ميان محمد شريف ج91/4.
8.(انقلاب ايران) ادوار براون ترجمه و حواشى به قلم احمد پژوه كانون معرفت.بخش اول كتاب در سى و يك صفحه تحت عنوان:(سيد جمال الدين قهرمان اتحاد اسلامى) به سيد جمال الدين اختصاص يافته است.
9.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى) صفات الله جمالى اسدآبادى با اهتمام و ياداشتى از سيد هادى خسروشاهى/23 چاپ سوم 1349.
10.(مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سيد جمال الدين مشهور به افغانى) جمع آورى و تدوين اصغر مهدوى و ايرج افشار/19 سند 29 تصوير203 چاپ دانشگاه تهران 1342. تمام اسناداين كتاب شماره گذارى شده و برخى از اسناد در آخر كتاب آمده است كه خود شماره خاصى دارد. ما براى اختصار از اين به بعد از اين كتاب با عنوان:(مجموعه اسناد) ياد مى كنيم.
11.بعداً به اين موارد اشاره خواهد شد.
12.(جمال الدين الافغانى) دكتر محمد عماره/44 بيروت المستقبل العربى.اين مطلب را در اصل عبده در شرح حال سيد جمال نوشته است و ديگران از وى گرفته اند.مانند:جرجى زيدان در مشاهير شرق و ادوار براون در انقلاب ايران و…
13.(مجموعه اسناد) تصوير53.
14.(سياستگران دوره قاجار) خان ملك ساسانى ج208/1ـ223 بابك تهران.
15.(نهضتهاى اسلامى افغانستان) سيد هادى خسروشاهى/78 دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت خارجه به نقل(تتمة البيان)/198.
اين نكته در خور توجه است كه سيد جمال از طائفه اى از شيعيان انتقاد مى كند و مى گويد:
(گروهى از شيعه(طايفه نورى) فقط به مراسم عزادارى امام حسين در دهه محرم مى پردازند و با زنجير بر پشتهاى برهنه خود مى كوبند و در عوض به نماز و روزه اهميت نمى دهند.)
برخى از افاغنه گزارش سيد جمال را به نوعى مخالفت با شيعه مى دانند كه به نظر م حكايت از عدم شناخت آنان از اين عالم اسلامى است.متأسفانه بايد اذعان كرد:زمانى كه رهبر كبير انقلاب اسلامى در آغاز رمضان 1388هـ.ق. آذر ماه 1347هـ.ش. در خطابه خود از سيد جمال ياد كرد و فرمود:
([نيروهاى ضد اسلامى] از آدم مى ترسند وقتى كه يك آدم در حوزه اى در مملكتى پيدا شد، مزاحمش مى شوند.يك(سيد جمال) كه پيدا شد مصر را مى خواست منقلب كند از بينش بردند.) (نهضت امام خمينى) سيد حميد روحانى ج424/2 واحد فرهنگى بنياد شهيد.
برخى از روحانيان نجف بر امام اشكال گرفتندكه چرا نام سيد جمال را برده است!
16.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى) صفات اللّه جمالى اسدآبادى/112 113.
17.(همان مدرك)/147.
18.(همان مدرك)/149.
19.(سفينة البحار) شيخ عباس قمى ج252/2.
20.شهيد اول شمس الدين محمد بن مكى بن محمد بن حامد عاملى نبطى جزينى در سال 786هـ ـ 1384 به شهادت رسيده است.(الاعلام) زركلى ج109/7 دارالعلم للملايين بيروت;(شهداء الفضيله) علامه امينى/80ـ 83 دارالشهاب قم.
21.شهيد ثانى زين الدين بن على بن احمد عاملى جبعى در سال 966هـ ـ 1559م به شهادت رسيده است .(الاعلام) زركلى ج64/3; (شهداء الفضيله) علامه امينى/132ـ 135.
22.نور الله شوشترى در هند قاضى بود و در سال 1019 هـ.ق/1610 به شهادت رسيد. (الاعلام) ج52/8; (شهدا الفضيله)/171ـ 176.
23.(مجموعه اسناد)/65 سند 219 نامه عبده به سيد جمال.
24.(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت/83.
25.(زندگانى من) عبدالله مستوفى ج6/2 زوار.
26.(الاعمال الكامله للامام عبده) محمد عمارة الجزء الاول الكتابات السياسية/15 المؤسسة العربية للدراسات والنشر بروت چاپ اول 1972م.
27.(التوفيقات الالهامية فى مقارنة التواريخ الهجرية بالسنين الاخر نكية والقبطيه) محمد مختار باش تحقيق و تكمله:دكتر محمد عمارة در دو جلد از اول سال هجرى تا سال 1500 در 1594 صفحه المؤسسة العربية للدراستات والنشر بيروت چاپ اول 1400هـ.ق. 1980م.
28.(تقويم تطبيقى هزار و پانصد ساله هجرى قمرى و ميلادى) فردينالد و وستنفلد و ادوارد ماهلر مقده و تجديد نظر:(دكتر حكيم الدين قريشى فرهنگسراى نياوران 1402هـ./1982م.
29.(نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين) محيط طباطبايى/بيست و شش مقدمه دارالتبليغ اسلامى قم.
30.(مجموعه اسناد) تاريخ مقدمه آقاى ايرج افشار.
31.(اوراق تاره ياف مشروطيت و تقى زاده) تنظيم ايرج افشار.
32.(از جمله:ما در اين تحقيق به اين نتيجه رسيده ايم كه سال 1304 كه صفات اللّه جمالى(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى 261) ادعا كرده سيد جمال در اين سال تفسير صافى را از تهران براى پدرش سيد صفدر ارسال داشته صحيح نيست.زيرا در اين تاريخ پدر سيد در قيد حيات نبوده است و اين واقعه مربوط مى شود به سال 1282.
33.درباره اقوام و خويشاوندان سيد ر.ك:(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف الله/23 با اهتمام سيد هادى خسروشاهى چاپ سوم1349 دارالفكر قم;(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى) صفات اللّه جمالى/19ـ 22;(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/2ـ 8 سهامى انتشار 1348;(روزنامه اطلاعات) 30 خرداد5/1347 شماره 12615.
34.(همان مدارك) ; (نقباء البشر) آقا بزرگ تهرانى با تعليقات عبدالعزيز طباطبايى ج310/1; ج696/2 دارالمرتضى للنشر مشهد; (اعيان الشيعه) محسن امين ج206/4ـ 216 دارالتعارف للمطبوعات بيروت.وى بحث مفصلى نموده و قول كسانى كه سيد را افغانى دانسته اند رد كرده است.
35.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى) صفات الله جمالى/200.وى درباره لهجه تركى سيد جمال مى نويسد:
(بايد متذكر شد كه قسمتى از اهالى صفحه اسدآباد.مخصوصاً بلوك افشار و اهالى محله سيدان كه خانه مسونى آبا اجدادى سيد هم در همين محله است هنوز هم به همان لهجه تركى كه مورد تعجب واقع شده صحبت مى كنند).
ناظم الاسلام كرمانى در كتاب خود:(تاريخ بيدارى ايرانيان) ج80/1 مى نويسد:
(هفت زبان را به خوبى تكلم مى كرد:فارسى تركى همدانى تركى اسلامبولى فرانسه روسى انگليسى عربى افغانى و عبري…)
36.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف الله/24; (مقالات جماليه) سيد جمال الدين اسدآبادى جمع آورى توسط ميرزا لطف الله خان اسدآبادى و آقاى ميرزا صفات الله خان جمالى اسدآبادى به كوشش ابوالحسن جمالى/9 مقدمه چاپ دوم 1358 انتشارات اسلامى تهران.
37.(الشواهد الربوبيه) سيد جلال الدين آشتيانى صد و ده مقدمه مركز نشر دانشگاهى.
38.(تاريخ حكما و عرف متأخر بر صدرالمتألهين) تأليف منوچهر صدوقى سُها/155; انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران.انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران تهران1359;(طرائق الحقائق) محمد معصوم شيرازى با تصميم محمد جعفر محجوب كتابخانه سنائى;(لمعات الهية) ملاعبداللّه زنوزى با مقدمه و تصحيح سيد جلال الدين آشتيانى /9 مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگىچاپ دوم 1363; چاپ دوم 1362; (دائرة المعارف تشيع) ج15/1.
39.(موسوعة البرغانى فى الفقه الشيعه) عبدالحسين شهيدى ج27/1 مقدمه نمايشگاه دائمى كتاب.
40.(دائرة المعارف الاسلامية الشيعية) سيد حسن امين ج547/4.
41.(مجموعه اسناد)/17.در پشت يكى از كتابهاى به جاى مانده از سيد شخصى نوشته است:
(در 15 ماه ربيع الثانى سال 1241ق به مدرسه پنج على وارد شدم).
براى آشنايى بيشتر با مدرسه پنجعلى ر.ك:(مينودر) محمد على گلريز ج599/1 و 602 طه.
42.(المأثر و الآثار) محمد حسن خان اعتماد السلطنه به كوشش ايرج افشار ج302/1.
43.(دائرة المعارف تشيع)ج16/1.
44.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف الله/25ـ 27; (مقالات جماليه)/9.
45.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين)/29.
46.(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/22پاورقى و به نظر مى رسد كه بعداً برادر سيد جمال:(مسيح الله) بر اثر اختلافات از دنيا رفته است.
47.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين)/31;(مقالات جماليه)/9.
48.مجله(حوزه) و شاره 44ـ 358/843 ويژه نامه آية اللّه بروجردى.
49.(المأثر والآثار)ج193/1.
50.مجله(حوزه) شماره 44ـ 43/358 براى شرح حال وى ر.ك:(مكارم الاثار) ميرزا محمد على معلم حبيب آبادى ج733/3 وزارت فرهنگ و هنر.
51.(شرح حال و آثار سید جمال الدين)/32;(مقالات جماليه)/9.
52.(نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين) محمد محيط طباطبائى/139 چاپ اول.
53.(معارف الرجال) حرز الدين ج270/1; كتابخانه آية اللّه مرعشى; (دائرة المعارف تشيع) ج/16.
54.(نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير) مرتضى مطهرى/38 نشر عصر قم.
55.(نقباء البشر) ج376/1; (تاريخ قم) محمد حسين ناصر الشريعة با نقد و تعليقات على دوانى /256 دارالفكر قم.
در اين كتاب نام سه عالم با عنوان محمد حسن آمده است:شيخ محمد حسن قمى وزوائى(م1310) ميرزا محمد حسن ميرزا آقاسى(م1304) شيخ محمد حسن نادى(1317) از قراين و شواهد بر مى آيد از بين اين سه نفر شخصى كه با سيد جمال ارتباط داشته و به وى نامه نوشته همين شيخ محمد حسن نادى اس.زيرا با امين السلطان ارتباط داشته و از شاگردان شيخ انصارى بوده است.(زندگانى شيخ انصارى) انصارى/240.
56.(مجموعه اسناد)/100.
57.(همان مدرك)/101.
58.(روزنامه اطلاعات) 30خرداد 5/47.
59.(مجموعه اسناد)/117.
60.(همان مدرك143/4; مجله(يغما) سال پانزدهم شماره5 مرداد41 مسلسل 169.
61.(دائرة المعارف الاسلامية الشيعته) سيد حسن امين ج2 جزء27/6 دارالتعارف للمطبوعات بيروت.
62.(موسوعة العتبات المقدسه) جعفر خليلى /146 مؤسسه الاعلمى بيروت; (دائرة المعارف تشيع) ج160/1).
63.(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/30.
64.اين شخص براى ما ناشناخته است منتهى محيط طباطبائى(نقش سيد جمال/6) فردى را ذكر مى كند به نام محمد صادق شوشترى كه از اصحاب سيد جمال الدين در دوران توقف وى در هند بوده است. ميرزا على محمد كاشانى كه در كودكى با پدر و عم خود براى تجارت از كاشان به بمبئى و كلكته مهاجرت كرده بود با شوشترى مراتب سببى پيدا مى كند و در نتيجه اوصافى كه راجع به سيد جمال از زبان شوشترى شنيده به سيد ارادت خاص پيدا مى كند.از اين روى چاپ و انتشار كتاب(شرح حال و آثار سيد جمال الدين) را كه براى اولين بار توسط انتشارات ايرانشهر چاپ و منتشر شد، تقبل مى كند.حتى مى خواهد كه نام محمد صادق شوشترى پشت صفحه كتاب ذكر شود.
65.(مجموعه اسناد)/16.
66.(همان مدرك)/20.
67.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين) ميرزا لطف اللّه اسدآبادى/32;(سيد جمال الدين حسينى پايه گذار نهضتهاى اسلامى) صدر واثقى/28.
67.(اين پير روشن ضمير مشخص نيست كيست.يحيى دولت آبادى(حيات يحيى ج84/1و 91) از شخصى به نام حاجى على تبريزى ياد مى كند كه سالها در مصر دوا فروشى مى نموده و در جده به كسب مختصرى مشغول بوده است.وى مدعى بوده كه همراه سيد جمال مسافرت كرده است.سيّد دنبال فلسفه وسياست بوده و وى به دنبال شيمى.
مرحوم آقا بزرگ تهرانى(نقباء البشر ج2/3ـ 123) از شخصى به نام حاج على اوف تبريزى ياد مى كند كه هنگام اخراج سيد از ايران در بغداد به ديدار سيد شتافته است.وى در آغاز تاجرى معروفى بوده و بعد تنگدست مى شود. احتمال دارد وى همراه سيد به هندوستان رفته باشد.تبريزى فرزندى به نام محسن كاظمى داشته كه به مناطق مختلف سفر نموده و همچون سيد جمال در آيين و مذهب خويش تقيه مى كرده است.
69.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين ميرزا لطف اللّه)/32; (سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/30.
70.از آن جا كه سيد جمال الدين مسافرتهاى متعددى بين خليج فارس و بمبئى و كانال سوئز و مناطق مختلف جهان داشته و ظاهراً در آن زمان مردم ايران براى انجام مراسم حج از طريق دريا و بندر بمبئى به مكه مى رفتند(دائرة المعارف تشيع)ج418/1.)
در اين جا لازم مى دانيم توضيحى درباره خطوط كشتى رانى در آن زمان داشته باشيم تا خط سير و حركت سيد جمال كه زياد مسافرت داشته به گونه اى مشخص شود.
جرج كرزن كه بين سالهاى 1889 تا 1892(1306ـ 1309) به ايران آمده گزارش مفصلى از اوضاع ايران منتشر كرده است. كتاب وى به نام:(ايران و قضيه ايران).اين كتاب در دو جلد از طرف مركز انتشارات علمى و فرهنگى در سال 1349 و 62 منتشر شده است. وىگزارش جالبى درباره خطوط كشتيرانى بين خليج فارس و هند و كانال سوئز و لندن ارائه داده است:
(كشتى رانى تجارتى خليج فارس چنانكه فعلاً هست در سى سال اخير دائر شده است… افتتاح كانال سوئز ارتباط بحرى خليج فارس را ترقى داده و به واسطه پيش آمد جنگ بين روس وعثمانى در سال 1877م.[/1294هـ.ق.] اين ارتباط زيادتر شد. و از آن پس وضع رضايت بخش ترى پيدا كرده است)ج556/2.
درباره كشتى رانى بين بمبئى و خليج فارس مى نويسد:
(در سال 1870[/1287هـ.ق.] فقط ماهى يك بار كشتى از بمبئى به خليج فارس مى رفته و حداكثر سه يا چهار كشتى هم از انگلستان وارد مى شده است.فعلاً سرويس هفتگى يا دو هفتگى بسيار منظم است…علت آن بالاتر از همه جهات ترقى و اصلاح نيروى بخار و ارزان شدن كرايه حمل بار است.سابق اجناس منچستر از طريق عثمانى به ايران مى رسيد.حال از انگلستان مستقيماً به بمبئى و از آن جا به ايران حمل مى شود.)ج663/2
درباره مسير كشتيهاى بين بمبئى و بصره چنين مى نگارد:
(اينك كشتيهاى كمپانى كشتى رانى انگلستان و هند دائر و شش كشتى آنها مشغول كار و حمل پست است و هر هفته از بمبئى وبصره حركت و بين راه در كراچى، اكوادر، مسقط، جاسك، بندرعباس، بندرلنگه بحرين، بوشهر، فاو و محمره(خرمشهر) عبور مى كند و با توقفهاى بين راه درست در دو هفته مسافتى را معادل 1970 ميل طى مى كند.)ج566/2
(كشتيهاى كمپانى هند و انگليس از بمبئى به بندر بصره مى آيند ويك تحارتخانه محلى در بصره به نام(اسفر) كه كشتيهاى متعدد در اجاره دارد سرويس تجارتى مستقيم از لندن تا بصره دارند. در اين بندر(بصره) اجناس را در قايق هاى بومى بين بصره و بغداد حمل مى كنند)ج685/2
با توجه به توضيحاتى كه ارائه شد حركت سيد جمال از طريق بندر بوشهر ممكن است به دو گونه صورت گرفته باشد:
1.شايد در بصره وارد كشتى شده و چون كشتى در بوشهر توقف داشته با عده اى از رجال آن ديار ديدار كرده است.
2.شايد از عراق به بصره از آن جا به بوشهر آمده و از آنجا سوار كشتى شده باشد.
71.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/32;(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف اللّه اسدآبادى/33.
72.(مجموعه اسناد)/19 سند 31.
73.(نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين)محيط طباطبائى/117.
74.بواناتى بر اثر اين مذاكرات از عقايد خود برمى گردد و زمانى كه سيد جمال در پاريس بوده به كمك وى مى شتابد.پس از تعطيل عروة الوثقى براى معالجه دختر مسلول خود طبق سفارش اطباى لندن به بيروت مى رود و در آن جا جمعيتى ايجاد مى كند به نام:(جمعية التقريب بين الاسلام و اهل الكتاب) ميرزا محمد باقر پس از مرگ دخترش در بيروت ازدواج مى كند.ثمره اين ازدواج فرزند پسرى است به نام:محمد باقر مدير مجله كهنسال(البلاغ) بيروت.پروفسور براون فارسى خود را بر او آموخته بود. در حادثه تنباكو به زندان افتاد و در زير بند جان سپرد.
احتمال شخصى كه سيد جمال در نامه خود به ملكه ويكتوري از او ياد مى كند به بدترين نحو كشته شده بواناتى باشد:(نقش سيد جمال در بيدارى مشرق زمين)/117ـ 118.
(الحال كه من مشغول نوشتن اين مطالب هستم به من خبر رسيده كه سر يك نفر از عزيزترين و قديمى ترين دوستان مرا از تن جدا كرده اند و اين كار در صورتى شده است كه او به هيچ وجه متهم نشده و هيچ گونه تحقيقى قبل از قتل درباره او به عمل نيامده است.)همان مدرك/226
جعفر خليلى در(موسوعة العتبات) /146 از نامه اى ياد مى كند كه ميرزا باقر شيرازى(بواناتى) پدر محمد باقر مدير مجله البلاغ به سيد جمال نوشته .
75.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف اللّه اسدآبادى/33;(سيد جمال الدين حسينى) صدر و اثقى/32.
76.(سيد جمال الدين حسينى)صدر واثقى/35.
77.(همان مدرك).
78.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف اللّه اسدآبادى/34; (مقالات جماليه) /11.
79.(سيد جمال الدين افغانى در مطبوعات افغانستان) صديق رهپو/67 به مناسبت هشتادمين سال وفات سيد جمال الدين مؤسسه انتشارات بيهقى حوت 1355 در 266 صفحه.مقاله غلام جيلانى اعظمى در مجله ادبى كابل شماره 2 و 3 سال اول(1317) با عنوان:(نابغه عصر نوزدهم يا يكى از مشاهير تاريخى وطن سيد جمال الدين افغان) چاپ شده است.

منبع: فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.