برتر از خستگی(9)

در سال 1306هـ.ق. ناصرالدين شاه همراه امين السلطان امين الدوله مخبرالدوله اعتماد السلطنه معير الممالك معين الملك ناظم الدوله 662و…براى شركت در جشن جمهوريت راهى پاريس مى شوند.در مسير اقامتى در پترزبورك دارند.اين مصادف است با زمانى كه سيّد در پترزبورگ به سر مى برده.در اين سفر بين شاه و سيد ملاقاتى رخ نمى دهد.663سيد نامه اى به امين السلطان مى نگارد و در آن مى خواهد كه وقتى را براى ملاقات با شاه تعيين كند.
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برتر از خستگی(9)
برتر از خستگی(9)
برتر از خستگی(9)

شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين‏ اسدآبادی

در سال 1306هـ.ق. ناصرالدين شاه همراه امين السلطان امين الدوله مخبرالدوله اعتماد السلطنه معير الممالك معين الملك ناظم الدوله 662و…براى شركت در جشن جمهوريت راهى پاريس مى شوند.در مسير اقامتى در پترزبورك دارند.اين مصادف است با زمانى كه سيّد در پترزبورگ به سر مى برده.در اين سفر بين شاه و سيد ملاقاتى رخ نمى دهد.663سيد نامه اى به امين السلطان مى نگارد و در آن مى خواهد كه وقتى را براى ملاقات با شاه تعيين كند.
درباره انگيزه اش از اين ديدار مى نويسد:
(مى خواهم در اين فرصت كذب كذابين را به برهان واضح بيان كنم.)
در نامه مورخ 5 ذى قعده1306/3ژوئيه1889 مطلب فوق را براى امين الضرب مى نويسد و از برخورد امين السلطانبا حامل نامه چنين گزارش مى دهد:
(ايشان[امين السلطان] رافع ورقه را سه ساعت معطل كردند و در هر نيم ساعت كه از حجره خود بيرون آمدند براى كارى به رافع ورقه گفتند كه اكنون جواب خواهم نوشت.آخر رافع مأيوس شده بازگشت.و سبب يا كثرت اشتغال و يا وساوس شيطانيه هر چه باشد و هيچ بايد شمرد.دست خدا بالاى دستهاست.)
سيد جمال براى ملاقات با ديگر آشنايان كه همراه شاه آمده بودند به رسم فرنگستان جهت هر يك كارت مى فرستد و در نتيجه امين الدوله مخبر الدوله و اعتماد السلطنه با وى ملاقات مى كنند.664
اعتماد السلطنه تاريخ ديدار خود را با سيد 25 رمضان ذكر كرده است.665
اعتماد السلطنه در اين ملاقات دست سيد را مى بوسد و از اين كه در روزنامه اطلاع مقاله اى بر ضد سيد نوشته عذر مى خواهد.سيّد در اين ديدار از اوضاع سياسى ايران سخن مى گويد.و اعلام مى دارد كه:از ناصرالدين شاه مأيوس است.666
سيد در پايان نامه خود به امين الضرب تصريح مى كند كه درصدد بوده روسيه را ترك كند امّا برخى از رجال روسيه استدعا كرده اند كه بماند تا نتيجه سفر همايونى به لندن معلوم گردد.667
23ذى القعده 1306/20ژوئيه1889
سيد بعد از حدود سه سال توقف در روسيه با تذكره ايرانى كه بيگلربيگى روس در تاريخ بيستم ژوئيه1889 تحت شماره88/8108ـ 745 ويزا كرده استبه قصد آلمان حركت مى كند.668
با توجه به اين كه محمد جواد در 25 و 30 ذى قعده از مسكو به سيد جمال نامه نوشته669 چنين استفاده مى شود كه خروج سيد از روسيه در اوائل ذى حجه بوده است.
4شنبه23ذيحجه1306/22 اوت1889
سيد جمال الدين در روسيه فعاليتهاى گوناگونى عليه سياست انگلستان داشته است.اين فعاليته به لندن گزارش مى شود.670
از اين روى زمانى كه ناصرالدين شاهبه لندن مى رود دولت انگليس از وى مى خواهد كه سيد جمال الدين را به ايران دعوت كند.هدف آن بوده كه فعاليتهاى ضدانگليسى سيد در روسيه خاتمه يابد.
بنابرآنچه در كتاب خاطرات و خطرات آمده ملكه انگلستان اين را از شاه طلب مى كند.671 سيد جمال الدين در مونيخ نامه اى به امين السلطان مى نويسد و درخواست ملاقات مى كند.672 شاه پس از برگشت از نمايشگاه پاريس ملاقات با سيد را مى پذيرد.673
در سومين سفرنامه فرنگ ناصرالدين شاه در 23 ذى حجه 1306هـ.ق. ملاقات با سيد چنين ترسيم شده است:
(امين السلطان قبل از حركت(به سالزبورگ اطريش) سيد جمال الدين كه آمده بود تهران و خانه حاجى محمد حسن منزل داشت و او را ديديم و بعد آمد به روسيه و در خارجه بود آورد حضور او را ديديم.عمامه سبز سرش نبود عمامه سفيد كوچكى سرش گذارده بود.خيلى صحبت كرديم.بسيار مرد زرنگ عاقل قابل داناى خوبى است.مى خواهد برود پاريس آن جا گردش كرده بيايد تهران.گفتم بسيار خوب برو پاريس گردش كن و بيا تهران.674)
شاه در اين سفر پر هزينه675 مسحور ترقيات اروپاييان مى گردد.رهاورد اين سفر دادن امتياز بانك شاهنشاهى معادن و كشتيرانى در رودكارون و از همه ننگين تر امتياز تنباكو به انگليس بود.امتياز لاتايى هم در اين سفر واگذار شد ولى بعد لغو گرديد.676
در مقابل براى ايمن ماندن از واكنش روس به آن دولت هم امتياز راه واگون محله هاى تهران و راه آهن تا حضرت عبدالعظيم ر واگذار مى كند.
امين السلطان از خشم روس به خاطر امتيازهاى فراوان و سودآور به انگليس در بيم بود.در پى راه حل مى گشت. از اين روى در شب همان روزى كه بين سيد و شاه ملاقات صورت گرفته بود به حضور سيّد رسيد. مذاكره پنج ساعت به درازا مى كشد. خواست امين السلطان اين است كه:
(سيّد به دولت روس برساند كه سپردن امتيازات بانك و معادن و رود كارون به انگليس قبل از ارتقاء صدراعظم[امين السلطان] به مقام صدارت بوده و از بخت بدش اجراى آن در زمان وزارت وى انجام شد و او در اين زمينه گناهى ندارد.)
سيد جمال اين مطالب را در نامه اى كه در تهران به ناصرالدين شاه مى نويسد يادآورى مى كند.اين نامه در دست امين السلطان بوده و دقيقاً معلوم نيست آيا وى نامه را به شاه داده يا خير.در بخشى از نامه كه رونوشت آن را صفات الله جمالى ذكر كرده چنين آمده است:
(ونيز خواهش كرده بود كه به مسيو(گيرس) رئيس الوزراء و وزير دول خارجه و مستشارهاى ايشان (ويلنگالى) و(زينوويوف) شفاهاً بگويد كه صدراعظم براى اثبات حسن مقاصد حاضر است كه از طرف دولت روس يك راه حل ساده ارائه شود و در ظرف چند روز مسأله بانك و كارون و معادن را حل كرده و به همان حالت سابق خود درآيد.677)
سيد جمال حل اين مسأله ر كه به نفع دولت ايران بود به عهده مى گيرد و اين مأموريت را مى پذيرد.اعتماد السلطنه در وقايع روز 21 ذى حجه مى نويسد:(سيّد به ديدار من آمده بود او را نديدم.) در وقايع روز 22 ذى حجه مى نويسد:(سيّد با شاه ملاقات كرد و قرار است امشب با امين السلطان ملاقت داشته باشد.)
در وقايع روز 24 ذى حجه مى نويسد:
(از وقايعات تازه اين كه سيد جمال الدين را امين السلطان محض تملق روسها به تهران خواهد آورد. شاه را هم راضى كرده است.باشد تا وجود اين شخص اسباب فتنه بزرگى در ايران بشود كه هيچ فايده به حال دولت نداشته باشد.678)
سيد جمال الدين پترزبورگ را ترك مى كند679 و براى ديدن نمايشگاه جهانى(اكسپوزيسيون) به فرانسه مى رود.680 از فرانسه به وين مى رود. در وين مدت تذكره اش را كه از پترزبورگ گرفته بود به پايان مى رسد و 681 تذكره جديدى به شماره3255 مورخ 1889م از كنسولگرى ايران در وين براى سفر به روسيه مى گيرد.682
سفر سيد جمال به پاريس با شتاب انجام مى گيرد.زيرا ملاقات وى با ناصرالدين شاه در 23 ذى حجه بوده و طبق نوشته خان ملك سانى سه روز بعد از حركت شاه از وين(28 ذى حجه)683 سيد جمال تذكره ورود به روسيه را از كنسولگرى ايران در وين دريافت مى دارد.
در نتيجه وى در اول محرم در اتريش بوده و اين بدان معنى است كه رفت و بازگشت سيّد به پاريس حدود هشت روز بيشتر طول نكشيده است.
8محرم1307/8سپتامبر1889
در اين تاريخ سيد جمال الدين به روسيه وارد مى شود.در آغاز به مكاريه(نمايشگاه بين المللى) مى رود.
آقاى ميرزا نعمت الله در نامه اى كه در اين تاريخ مى نويسد به اين مطلب اشاره مى كند:
(اخبار جديد آن كه جناب مستطاب فريد الدهر و وحيد العصر مولانا و آقانا شيخ جمال الدين سلمه الله تعالى وارد مكاريه شده عزيمت ايران دارند.684)
آقاى محمد جواد نيز در نامه خود به تاريخ 21 محرم 1307 هـ.ق. مى نويسد:
(ديروز از مكاريه با آقاى حاجى سيد جمال الدين به مسكو آمدم.ايشان به جهت تماشا آمده بودند و فردا هم عازم پطرز بورق مى باشند…685)
سيد به پترزبورك مى رود و حدود دو ماه در آن جا با مسؤولين بلند پايه روسى.در باب ايران مذاكره مى كند. طبق نامه اى كه به شاه نوشته با چند نفر كه در سياست مشرق زمين با نظرش موافق بودند مذاكره مى كند:ژنرال(ابرو چف) در وزارت جنگ و ژنرال(ريختر) در دربار و ژنرال(اغناتيف) سفير سابق روس در استانبول ومادام(نويكف) از افراد ذى نفوذ.طبق آنچه نوشته در ظرف دو ماه بيست بار با مسيو(گيرس) و مستشارهايش ملاقات مى كند.آنان مى گويند:(در اين باره بايد با وزير جنگ و ماليه مشورت كنيم و خلاصه نظريات را به عرض امپراتور برسانيم.)
پس از مشورت مى گويند:
اگر راه حل سياسى يافت شد كه بدان حل مشكل نمود به شما مى گوييم كه به جانب وزير اعظم بگوييد و اگر مسأله به نحوى حل شود كه موجب مخاصمه در ميان دولت ما و ايران نگردد بهتر است.
اگر جناب وزير اعظم مى خواهند ابواب خطرهاى آينده را ببندند در جواب رسالت اين دو مسلك را بديشان از طرف ما تبليغ كن و چون هر يك از ما خط حركت پلتيك خود را بر آن دو مسلك معين قرار دهيم مسأله بخودى خود بلاغرامت و بلاجدال حل شده سبب رضايت همه خواهد بود.اين عاجز شادان و خرسند شدم كه به قوت الهيه به تنهائى توانستم پس از اطلاع تام از مسالك سياسيه خفيه روسى در مشرق زمين خدمتى به دولت اسلام نمايم.686)
اما بعد از حل مشكل امين السلطان منكر اين سفارشات مى شود و حرفهاى سيد را تكذيب مى كند.شاه هم كه سياستش اقتضا مى كرد دولت انگليس را راضى كند زيربار نرفت.
1 ربيع الاول 1307/26اكتبر1889
سيد جمال الدين از پترزبورك وارد مسكو مى شود و هفت روز در آن جا مى ماند و روز هشتم ماه از راه قفقاز عازم ايران مى گردد687 و در مسير با نمايندگان امين الضرب در بادكوبه ملاقات مى كند.688
1 ربيع الثانى1307/25نوامبر1889
در اين تاريخ سيد جمال الدين به سمت ايران حركت مى كند در محمودآباد بر حاج امين الضرب وارد مى شود و چند روزى در آن جا مى ماند689 و از آن جا به تهران مى آيد.امين الضرب گماشته اى همراه وى مى فرستد و نامه اى به فرزند خود محمد حسين مى نويسد690.سيد در روز شنبه پنجم ماه به(ضرابخانه) كه خارج از شهر تهران بوده وارد مى شود و خبر ورود خود را به حاج امين الضرب ثانى مى دهد.در اين هنگام نامه اى به ناصرالدين شاه مى نويسد و مى خواهد كه فوراً به اطلاع وى برسد.691
حاج امين الضرب ثانى به استقبال سيد جمال مى رود و جريان ورود سيد را روزانه به پدرش گزارش مى دهد.692
سيد جمال الدين در نامه خود به شاه چنين مى نويسد:
(به عهد خود وفا نموده مطالب مرجوعه انجام يافته و اكنون به ضرابخانه وارد شده ام.اين است قبل از اين كه تشرف جويم و وارد شهر شوم اظهار مى دارم.مى دانم مغرضين دست از اغراض خود بر نمى دارند و همه روزه سعايت خواهند نمود و شهريار هم در دفع شبهات و سعايت خائنين اقدام نخواهند فرمود و متعذر به عذر و در عهد خدو استوار نخواهد ماند.چنانچه در عهد خود از روى حقيقت باقى و استواريد اجازه فرماييد وارد شده تشرف حاصل نمايم.هرگاه اين عهد و دعوت هم مثل دعوت سابق است از همين جا اذن معاودتم دهيد كه نه مغرضين اعاده سعايت نمايند و نه اعليحضرت به خلف عهد و ميثاق در عالم مشهور شوند.جمال الدين الحسينى.)
شاه پاسخ مى دهد:
(جناب آقاى سيد جمال الدين از آمدن شما مسرور زحمات شما را منظور و نهايت اعتقاد و اعتماد را به عهد و وطن خواهى شما دارم.ما نيز در عهد خود برقرار و باقى مى باشيم.از هر جهت آسوده خاطر وارد شويد.منزل در خانه جناب صدراعظم كرده همه روزه با ايشان به حضور ما نائل گرديد.ناصرالدين شاه)
سيد جمال نامه ديگرى نوشته و پاسخ مى دهد:
(به خانه صدراعظم منزل نخواهم كرد و ميل دارم به منزل حاجى امين الضرب بروم.)
ناصرالدين شاهدر پاسخ مى نويسد:(بسيار خوب.694)
يكشنبه 7ربيع الثانى1307/1 دسامبر1889
سيد جمال الدين وارد تهران مى شود695.فرداى آن روز هنگام مغرب ميرزا رضاى كرمانى حاج سياح را از ورود سيد به منزل حاج امين الضرب مطلع مى كند.حاج سياح به ديدار سيّد مى شتافد و پيشنهاد مى كند:فردا به ديدن امين السلطان برود.
سيد پاسخ مى دهد:او بايد بديدنم بيايد.
حاج سياح پاسخ مى دهد: نمى گذارند بيايد و به فتنه انگيزى مشغول خواهند شد و اين دفعه از سابق بدتر خواهد شد.696
حاج محمد حسين پسر امين الضرب كه گزارش كارها را روزانه براى پسر خود حاج امين الضرب به محمود آباد مى نويسد در گزارش روز سه شنبه9 ربيع الثانى مى نويسد:
(قرار است امين السلطان جهت تبريك و تهنيت ورود بيايند.697)
در نامه شنبه13ربيع الثانى مى نويسد:
(ديروز جمعه قرار بود بيايند نيامدند و امروز نيز تشريف نياوردند و گويا ملتزم سفر جاجرود شدند.ديگر نمى دانم چه وقت تشريف خواهند آورد.698)
در نامه دوشنبه 15 ربيع الثانى مى نويسد:
(گمان ندارم خيالات خوب در حق جناب معظم اليه [سيد جمال] داشته باشد.…نه از جانب دولت نه از جانب حضرت اشرف تا به امروز به هيچ وجه احوال پرسى نفرموده اند.699)
در نامه شنبه5 جمادى الاولى1307 وى آمده است:
(امين السلطان به ديدن جناب آقا نيامده است.چند روز قبل كه به ديدن ايشان رفتم فرمودند: نشد يك ديدنى هم از جناب آقا كرده باشم تا كى اين جا هستند.خيال رفتن ندارند؟و حضرت اجل(شاه) احوال پرسى از جناب آقا فرمودند.عرض كردم به واسطه اين كه خدمت جناب عالى نرسيده اند بسيار دل تنگ مى باشند.فرمودند: تو خودت مى دانى كه من مشغله بسيار دارم و البته معذرت خواسته اى!عرض كردم: بلى. فرمودند: تا كى خيال دارد بماند؟عرض كردم تا هر وقت جناب عالى بفرماييد.ديگر چيزى نفرمودند.700)
پس از گذشت يك ماه و نيم از اقامت سيّد در تهران امين السلطان به ديدار وى مى آيد پس از آن ديدارى بين سيد جمال و شاه رخ مى دهد.
شنبه 12 جمادى الاولى 1307 حاج محمد حسين به پدرش امين الضرب مى نويسد:
(روز دوشنبه قرار است امين السلطان به ديدن جناب آقا بيايد و سه شنبه به ديدن شاه بروند.701)
به نظر مى رسد كه حاج امين الضرب تا نيمه شعبان1307 در محمود آباد بوده و پسرش گزارش كارها را به او اطلاع مى داده است.702
سه شنبه15جمادى الاولى1307/7 ژانويه1890
در اين تاريخ سيد جمال به اتفاق فرزند امين الضرب به حضور شاه مى رسد.703 بعد از تعارفات شاه مى گويد:
(كى شروع به كار خواهيد كرد.)
شاه در باب اصلاحات از وى سؤال مى كند و…
سيد پاسخ مى دهد:
(هر وقت اين مار و عقربها را از اطراف خود پراكنده كردى آن وقت داعى هم شروع به كار خود خواهم كرد.)704
شاه به وى نويدهايى مى دهد. امّا سيّد تا سه ماه از منزل حاج امين الضرب خارج نمى شود705 و امين السلطان نيز به ديدن وى نمى آيد و فقط چند بار برخى از اطرافيان خود را جهت احوالپرسى نزد وى مى فرستد.706
امين السلطان درباره مأموريت سيّد در روسيه سخن نمى گويد و سؤال نمى كند. روسيه در وقتى كه اهمال وزير اعظم را مى بيند به سفارت خود در تهران تلگراف مى كند كه مذاكرات سيد جمال الدين شفاهى بوده و اگر وزير اعظم مى خواهد آن مسائل حل شود بايد به طور رسمى اقدام نمايد.در نتيجه تلاشها و كوششهاى سيد جمال در اين موضوع بى نتيجه مى ماند.707
در زمانى كه سيد در تهران بوده مردم از طبقات مختلف به ملاقات وى مى آمده اند و او نيز به روشنگرى مى پردازد و عليه ظلم و استبداد سخن مى گويد و هر روز و هر ساعت كه از حضورش در ايران مى گذرد بر مخالفان استبداد و استعمار افزوده مى شد.وى بذرآزادى را در ايران مى افشاند و مردم را به مشروطه خواهى دعوت مى كند.سفير كبير انگلستان سرهنرى در تلگرافى كه در دسامبر 1889/جمادى الاولى 1307 مى فرستد خبر مى دهد كه:
(شيخ جمال الدين اين جا است و شاه خيلى متغير شده است.708)
از گزارشاتى كه از تهران به لندن مخابره شده چنين به دست مى آيد كه انگلستان نيروهاى زبده خود را كه با سيد جمال آشنا بودند براى جلوگيرى از قيام به ايران مى فرستد.از جمله آنان فرانك لاسل است كه در هنگام حضور سيد در مصر در آن كشور بوده و با آغاز نهضت تنباكو به جاى ولف به ايران مى آيد.709 همين طور لرد چرچيل به تهران مى آيد و تا انقلاب مشروطه در ايران بوده است.
15 جمادى الثانيه1307/7فوريه 1890
در گزارشى كه سفارت انگلستان از روسيه به لندن مخابره مى كند و از قول سفير ايران علاء الملك (ميرزا محمود خان) نقل مى كند:
(سيد جمال همان كسى است كه در زمان اهداى انجيل از طرف سر هنرى به شاه تلگراف تهديد آميزى به ايران فرستاد كه سفير دولت امپراتورى انگلستان مجبور شد از تهران به تبريز فرار كند و الان او در ايران مفسده ها و شيطنتهاى خود را ادامه مى دهد.710)
پنجشنبه22 جمادى الثانيه1307/13 فوريه1890
اعتماد السلطنه در روزنامه خود مى نويسد:
(در اين روز به خانه حاجى محمد حسن كمپانى رفته و از سيد جمال الدين ديدن كردم.مى گفت:تا به حال امين السلطان به ديدن من نيامده و از اين فقره مكرر بود.)
عصر روز سه شنبه26 رجب1307 سيد جمال به ديدن اعتماد السلطنه مى رود و شنبه 28 شعبان 1307هـ.ق. وى به ملاقات سيد جمال مى رود.711
به نظر مى رسد كه ارتباط بين آن دو خوب بوده بويژه بعد از اين كه شاه در اول جمادى الاولى به وى مى گويد:
(سيد جمال را مدير روزنامه نخواهد كرد.712)
رمضان1307/آوريل1890
در اين ماه ملافيض الله دربندى كه با سيد و انديشه هاى وى آشنا و به وى علاقه مند بوده روزى در مسجد خود كه عده زيادى از طبقات مختلف گردآمده بودند به سخنرانى مى پردازد.در اين سخنرانى از سيد جمال الدين به بزرگى و عظمت ياد مى كند. حاج سياح كه در آن جا حضور داشته مى نويسد:
(ديدم كه گزارشگران [وابسته به دربار] گزارش تهيه مى كنند متوجه شدم كه خطر نزديك است.)
حاج سياح به ديدن سيد جمال و حاج امين الضرب مى رود و به خاطر خطرى كه احساس كرده مى گويد:
(من مى خواهم تهران را ترك كنم; زيرا جانبازى در اين راه گرچه شرف است اما چون بى ثمر است عقلاً و شرعاً روانيست.713)
در اين هنگام قاصد امين السلطان نامه اى براى امين الضرب مى آورد كه در آن از سيد جمال خواسته شده از ايران برود.سيد پاسخ مى دهد:نمى روم.
(حاج سيّاح مى گويد:آقا در ايران مى گويند چو فرمان يزدان چو فرمان شاه.لابد بايد برويد.سيد مى گويد:اگر نروم چه مى كنند؟
حاج سياح مى گويد: بيرون مى كنند اگر نرويد مى كشند و به هر حال شما مجرد هستيد و از چيزى باك نداريد حاجى را دچار خطر نكنيد.
امين الضرب مى گويد:دو روز قبل امين السلطان مى خواستند مواجبى براى آقا قرار دهند كه من قبول نكردم وگفتم خلاف شأن آقاست.من حاضرم با كالسكه خود به همراهى آقا به قم رفته منزل ايشان را مرتب كنم برگردم.سيد مى گويد: نمى روم تا مرا بكشند من نمى آمدم چرا خواهش كرده آوردند.حاج سياح پيشنهاد مى كند: براى آسوده كردن حاجى به حضرت عبدالعظيم مهاجرت كنيد.714
16ذى قعده1307/4 ژوئيه1890
حاج امين الضرب نامه اى به آقا شيخ محمد حسن در قم مى نويسد كه به نظر مى رسد مقدمه اى است براى پيشنهاد وى در ارتباط با اعزام سيد به قم ولى در اين نامه سخنى از اين موضوع به ميان نيامده است.وى مى نويسد:
(روزها در خانه هستم.گاه گاهى خو را به زيارت جناب آقاى حاجى سيد جمال الدين ادام الله افضاله العالى خوشنود و مسرور مى كنم و گاهى قلب تاريك خود را به نور جمال حضرت معظم اليه منور مى سازم.715)
23ذى قعده1307/11ژوئيه1890
پيرو مذاكراتى كه با امين الضرب صورت مى گيرد ظاهراً قرار بر اين مى شود كه سيد به قم برود. در اين تاريخ شاه نامه اى به امين السلطان مى نويسد و فرمان مى دهد:
(جناب امين السلطان! بنا بود سيد جمال الدين را حاجى محمد حسن روانه قم بكند.اگر هنوز در تهران است ونرفته است به حاجى محمد حسن بنويس كه البته او را روانه قم بكند.716)
سيد جمال الدين با شهامت و شجاعت كامل وبا صراحت در جواب اين دستور مى گويد:
(من محكوم امر كسى نيستم كه به من بگويند:بي بيايم و چون بگويند برو بروم.تا سلطان را به نقض عهد در دنيا مشهور نكنم از اين جا حركت نخواهم كرد.717)
مذاكراتى در اين ارتباط رخ مى دهد. ولى سيد جمال زيربار نمى رود وطبق آنچه صفات الله جمالى از قول پدرش ميرزا لطف الله كه تا آخرين روز تبعيد سيد باوى بوده نقل كرده است:سيد به وى دستور مى دهد كه كتابخانه او را در يكى از اتاقهاى حاجى محمد حسن امين الضرب بگذارد و دَرِ آن را به مهر خود ممهور نمايد.اثاى مسافرت خود را به او مى بخشد.(وى تا آخر عمر به اين اثاثها تبرك مى جسته است)آن گاه از منزل حاجى امين الضرب به حضرت عبدالعظيم مى رود.718 ظاهراً امين الضرب وى را با كالسكه به حضرت عبدالعظيم مى برد.719
با توجه به اين كه صفات اللّه نوشته:(سيد هفت ماه در زاويه حضرت عبدالعظيم به سر مى برده) حركت سيد جمال به زاويه عبدالعظيم بعد از فرمان شاه بوده و اخراج وى از ايران در 26 جمادى الاولى سال بعد. از كسانى كه در ابتداء استقرار سيد در زاويه حضرت عبدالعظيم به ديدار وى مى شتابد حاج سياح است وى كه مردى محافظه كار بوده: به نصيحت سيد مى پردازد و از او مى خواهد كه زبان خود را حفظ كند و به نرمى طرف رام نمايد. سيد به وى پاسخ مى دهد:
(زبان سيد جمال الدين به حرف دروغ و تملق و ناحق بر نمى گردد.)
حاج سياح از سيد جدا مى شود و به عتبات سفر مى كند و قبل از اخراج سيد از ايران باز مى گردد و در مسير در زاويه حضرت عبدالعظيم خدمت سيد مى رسد و به اطلاع وى مى رساند:
(ملافيض الله دربندى را كه در حضرت معصومه بست نشسته بوده مأمورين دولت او را مورد اذيت و آزار قرار داده و از بست بيرون آورده اند.721)
سيد جمال الدين در آغاز ورود به حضرت عبدالعظيم نامه اى به ناصرالدين شاه مى نويسدو در آن جريان تلاشهاى خود را براى ايجاد روابط خوب با روسيه كه به درخواست نخست وزير ايران انجام گرفته شرح مى دهد. وى در اين نامه از بى مهريهاى نخست وزيرميرزا على اصغر اتابك امين السلطان سخن گفته و به اين نكته اشاره مى كند كه درصدد كسب منصب و مقام نبوده است.در پايان نامه مى نويسد:
(اينك در حضرت عبدالعظيم نشسته تا امر از مصدر عزت چه صادر شود واسئل الله تعالى ان يمدكم بالعدل و الحق و ينصركم بالحكمة و يشد دولتكم بقدرته و يحرسه عن كيد الخائنين آمين العاجز جمال الدين الحسينى.722)
سيد جمال الدين در حضرت عبدالعظيم فعاليت شديد و گسترده خود را عليه فساد دربار آغاز مى كند و مردم را به عدل و انصاف و قانون فرا يم خواند و…طبقات گوناگون مردم به ديدن سيد مى آيند و به گفتار وى گوش فرا مى دهند.
در اين ديداره افزون بر توده مردم رجال و شخصيتهاى روحانى و سياسى نيز حضور مى يابند.از جمله:سيد اسداللّه خرقانى به دستور مرحوم جلوه ذكاء الملك فروغى و پسرش محمد على فروغى.
23ذى الحجة1307/10اوت 1890
قبلاً ذكر شد كه حاج امين الضرب در 16 ذى قعده نامه اى به آقا شيخ محمد حسن نوشته و در آن ذكر كرده است:
(گاهى قلب تاريك خود را به نور جمال مبارك حضرت معظم اليه[سيد جمال] منور مى سازم.)
آقا شيخ محمد حسن نادى قمى پاسخ مى دهد:
(مرقوم فرموده بوديد كه روزها گاهى قلب تاريك خود را به نور جمال جناب مستطاب وحيدالدوران آقاى حاجى سيد جمال الدين دام افضاله العالى منور مى فرماييد.همن فقره ميزان خوبى است و اسباب كمالى امتياز است…)
در ادامه از دوران نجف اشرف مى نويسد كه با معلم سيد آخوند ملاحسين همدانى همراه بوده است.726در تاريخ فوق حاج امين الضرب نامه ديگرى به آقا شيخ محمد حسن نادى قمى نوشته است كه در دو مورد نام سيد جمال ذكر شده ولى به علت كم رنگى نوشته قراءت آن ميسر نيست.727
چنين به نظر مى رسد كه در اين نامه حاج امين الضرب از تبعيد سيد به قم نوشته باشد و احتمالاً كم رنگى آن عمدى باشد!آقا شيخ محمد حسن قمى پاسخ اين نامه را نيز مى دهد. گرچه هر دو نامه وى بى تاريخ است ولى با قرائنى كه ذكر شد پاسخ هر يك از نامه ها مشخص مى گردد.در اين نامه آمده است:
(مخصوصاً استدعا دارم خدمت جماب مستطاب جلالت نصاب شريعت و نجابت انتساب آقاى حاجى سيد جمال الدين سعدآبادى سلمه الله تعالى عرض داعى را اگر ملاقات مى فرماييد برسانيد.به كمال معرفت احقر را مى شناسند.داعى اخلاص قديمى دارد و در نجف اشرف خدمت ايشان رسيده كه اگر ياد نمى آورند بفرماييد:همان آخوندى كه هم خانه وهم منزل با جناب شريعت مآب آقايى ملاحسينقلى در جزينى بود…)
ادامه اين دو نامه را قبلاً ذكر كرديم.تعبير(اگر ملاقات مى فرماييد)نشانگر آن است كه در آن زمان سيد در زاويه حضرت عبدالعظيم بوده است.
از اين تاريخ به بعد تا هنگام تبعيد سيد جمال ديگر نامه اى در دفاتر امين الضرب وجود ندارد.
محرم1308/اوت1809
سيد جمال الدين حركت گسترده خود را در حضرت عبدالعظيم ادامه مى دهد و به گفته امين الدوله:(به محاورات و بيانات زبانى قناعت نداشت به آشنايان تهران و ولايات هم كه احتمال سوزوساز در آنها مى رفت مكاتبه مى كرد.729)و از هر صنف و مسلك (سيد را از گرويدن و ارادت ورزيدن گرم مى كردند)
(او با اين مايه مردم مى خواست عزت وطن وحيثيت قوم و شرافت ناموس و معنى حقوق ترويج كند اما در همين شوره زار تخم هنگامه پراكند تاكى سبز شود و چه ثمر دهد.730)
تا اين كه در آغاز سال جديد مسائلى كه در پشت پرده بود آشكار گرديد.ناصرالدين شاه در زمانى كه در لندن بوده مذاكراتى با تالبوت در دادن امتياز انحصار تنباكو داشته است. اين مذاكرات در تهران ادامه يافت و امتياز تنباكو به مدت پنجاه سال برانگلستان واگذار شد.731 تاريخ امضاى قرارداد را پنجشنبه بيست و هشتم رجب1307/بيستم مارس1890 ذكر كرده اند.732 به دستور ناصرالدين شاه اعتماد السلطنه پيش نويس اعلانى را تهيه نمود كه بايد به تمام ولايات و شهرها ارسال گردد.در آن(اعلان مهم) آمده بود:
(از ابتداى هذه السنه1308 يك كمپانى معتبر شروع به كار خواهد كرد و مسائل مربوط به تنباكو و توتون را در اختيار خواهد گرفت.)
در اين اعلان مهم تأكيد شده بود:ضررى متوجه زارعين نخواهد شد بلكه به نفع آنان است.733
مردم را عليه اين امتياز بسيج مى كند.به تعبير مخبر السلطنه:(اوراق در شهر منتشر كرد در دعوت به انقلاب.)734 در همان ايّام اطلاعيه هاى متعددى عليه اين امتياز منتشر مى گردد.اعلاميه اى بر روى ديوارهاى مساجد كاروانسراه معابر عمومى قونسولخانه ها و… بدين مضمون نصب مى شود:
(اين كوچه هاى تنگ كه عموم مردم مسلمان حتى سگها و گوسفندها حق دارند چگونه به خارجه بخشيده اند كه فردا اطفال مسلمانان زير عراده كالسكه اجانب خورد خواهد شد.از آن بدترتنباكو مال ايرانى خريدار ايرانى استعمال كننده ايرانى به چه دليل فروش و خريد منحصر اجانب شده.)735
در اين اعلاميه از كارهاى ديگر دولت نيز انتقاد شده بود. در اعلاميه ديگرى كه ظاهراً منسوب به ميرزا رضاست چنين آمده:
(مؤمنين! مسلمانان! امتياز توتون رود كارون از دست رفت تهيه قند از دست رفت راه اهواز از دست رفت بانك آمد. ترامواى آمد.مملكت به دست بيگانگان افتاد.شاه در فكر ملت نيست كار را به دست خود بگيريم.)736
نوشته اند:
(يك شب متجاوز از سيصد چهارصد نسخه متحد المآل به مساجد و مدارس تهران انداختند و براى هر يك از علماى بلد توسط پاكت مى فرستادند و خواهان خلع شاه از سلطنت بودند و بعد از دست يافتن به اين نوشتجات فهميدند كه كار سيد جمال الدين است.)737
در همين ايّام نامه سرگشاده اى بدون امضاء به دست شاه مى رسد.در آن نامه سوء تدبير شاه ناتوانى وى از اداره كشور تسليم كشور به انگلستان و… نمايانده مى شود.
در گزارش محرمانه اى كه سفارت انگليس به لندن مخابره مى كند سيد جمال نويسنده نامه معرفى مى شود.738 در نتيجه شاه طبق درخواست انگلستان 739 دستور اخراج سيد را مى دهد.
پنجشنبه 26 جمادى الاولى1308/7ژانويه 1891
در اين تاريخ شاه دستور به اخراج سيد مى دهد.امين السلطان طى دست خطى كه براى حاكم حضرت عبدالعظيم مختارخان فرستاده مى نويسد:
(مختارخان سيد جمال الدين را از بست بيرون كرده به اين سواران بسپار.)740
اعتماد السلطنه در اين روز در روزنامه خود مى نويسد:
(از وقايع تازه كه براى دولت ننگ بزرگى است صدمه اى است كه به سيد جمال الدين وارد آوردند.چون بعضى كاغذها به علما و طلاب مدارس نوشته اند از معايب دادن امتيازات به فرنگيه كنت و نايب السلطنه.بعضى مى گويند نايب السلطنه از اين كاغذها به دست آورده به شاه داده به گردن سيد جمال الدين گذاشته اند.حكم شد پنج نفر غلام سيّد را از حضرت عبدالعظيم ببرند به طرف عراق عرب.مختارخان حاكم شاهزاده عبدالعظيم خواسته خدمتى بكند سيد را زده اسبابش را غارت نموده كه مردم شاهزاده عبدالعظيم خواسته بودند شورش نمايند.در هر صورت او را بردند.741)
موقر السلطنه پسر كشيكچى باشى دربار با جمعى از غلامان خاصّه شاهى سيد جمال را در وسط زمستان در روزى بسيار سرد كه حياط زاويه عبدالعظيم را برف پوشانده بود دستگير و از درون حرم كشان كشان روى زمين به دارالحكومه زاويه مى برند و او در برابر همه آزار و اذيته جز يا(عدل) و يا(حكيم) سخنى بر زبان نمى راند .742اين هجوم كه توسط بيست فراش صورت مى گيرد در جائى به وقوع مى پيوندد كه سيّد مريض و بسترى بوده است.
به او فرصت نمى دهند كه زيرجامه خود را بپوشد.زنجير به گردنش مى اندازند و بر اسبى سوارش مى كنند.و چون از شدت مرض نمى تواند روى مركب قرار بگيرد از اين روى پاهايش را با طناب زيرشكم اسب مى بنددند و به سوى كرمانشاه روانه اش مى كنند.744 و همزمان براى توجيه عمل ضدانسانى خود شايعاتى عليه وى منتشر مى كنند بدين قرار:ضد مذهب بابى جمهوري خواه و…745
اسناد سيّد از جمله كيف دستى وى را نزد شاه مى برند كه جز چند عينك و روزنامه و مسوده يكى دو كاغذ رسمى و شخصى مربوط به خانواده خود چيزى در آن نمى يابند.
سيد جمال در نامه اى كه از كرمانشاه در 23 جماد الثانى براى حاج امين الضرب مى فرستد مى نويسد:
(روز پنجشنبه در حضرت عبدالعظيم كه از بمارى قدرت بر حركت نداشتم بيست نفر جلاد(فراش) عمر سعد(مختارخان) ريختند به منزل(معين التجار هم بودند) مرا به غايت غضب و حدت كه نمونه اى از حصد و كينه عساكر ابن زياد بود كشيدند…تا مدت چهار ساعت هيچ نمى فهميدم كه در كجا هستم.چون به خود آمدم و عمرسعد و شمر را(حسن خان قزوينى سرتيپ سوار كشيك خانه) در حضور خود ديدم و مدت سه ساعت هم بى عمامه بى ردا نسشسته على الاتصال آب مى نوشيدم… كيف را هم كه در آن بعضى مبلغ و پاره اى اوراق و كتب بود ندادند…گفتند:ما براى شما به قم روانه خواهيم نمود….پس از آن مرا در حالت بيمارى و تنگ نفس و حرات كبد به پنج سوار كه رئيس ايشان سنان بن انس(كه حميد خان سرهنگ باشد) سپردند ديگر در بين راه بى بالاپوش بى شلوار با همه آن برفها و آن سرماهاى شديد و آن خشونت اخلاق… بردند….747)
ميرزا رضاى كرمانىمريد سيد جزء افرادى بوده كه هنگام دستگيرى سيّد حضور داشته از اين صحنه تكان دهنده به خشم مى آيد و زبان به اعتراض مى گشايد كه به دستور مختارخان تنبيه مى گردد.748
سيد عبدالرحيم معين التجار كرمانى نيز در هنگام دستگيرى سيّد حضور داشته است.749
2جمادى الثانى1308/13 ژانويه1891
در اول جمادى الثانى حاج امين الضرب نامه اى به محمد يزدى نماينده خود در قم مى نويسد:
(سيد جمال را اولياى دولت به قم آورده اند و نمى دانيم از آن جا به كجا خواهند برد.فرمايشى داشتند اطاعت كنيد و اگر خواستند تا 50 تومان فور به ايشان بدهيد.750)
وى در 4 جمادى الثانى پاسخ مى دهد:
(وى را دو روز قبل به كرمانشاه حركت داده اند در حالى كه بوران شديدى بود.751 بنابراين روز دوم ماه سيد در قم بوده است.)
14جمادى الثانى1308/25 ژانويه1891
در اين تاريخ سيد جمال به كرمانشاه مى رسد و خبر ورود وى را ملاعلى عرب ساكن كرمانشاهان به امين الضرب مى دهد752.سيّد را به اتفاق پنج غلام به كرمانشاه مى برند و در ديوان خانه مهمان حسام الملك مى شوند.753
15جمادى الثانيه1308/26 ژانويه
سيد جمال الدين از كرمانشاه نامه اى به حاج امين الضرب مى نويسد و در آن از مهمان نوازى حسام الملكوالى كرمانشاه و از آقاى ملاعلى عرب تشكر مى كند.754
23 جمادى الثانى1308/3 فوريه 1891
در اين تاريخ سيّد نامه اى از كرمانشاه به امين الضرب مى نويسد و جريان دستگيرى خود را شرح مى دهد كه قسمتهائى از آن را كه مربوط به تبعيد وى از تهران بود نقل گرديد و در اين جا بخشى از قسمت پايانى نامه را نقل مى كنيم:
(اين همه مصائب بر بدن من وارد آمد ولى در همه اين حالات روح من مسرور بود و هست و خواهد بود. و بلاشك بعضى ايرانيان خواهند دانست كه من براى اصلاح احوال صورى و معنوى ايشان تا هر درجه ايستادگى دارم.آنچه مى گفتم نه از براى امراى وقت و گرمى مجلس بود.و از خداوند تعالى خواهانم كه اين واقعه مهوله را يكى از اسباب فوز من قرار دهد و بدين مقصد عاليم برساند و دلهاى پاكِ منور با ايمان را شاد گرداند.آمين.755)
آقاى محمد على اصفهانى نماينده حاج محمد حسن در اصفهان اجناسى را براى سيد جمال فراهم مى كند و با پول نقد به وى مى دهد.كه تاريخ 21 جمادى الثانى1308هـ.ق. اين ليست به امضاى سيد مى رسد.756
پسرحاج امين الضرب در پايان ماه جمادى الثانى نامه اى به سيد جمال و ملاعلى عرب مى نويسد و به كرمانشاه مى فرستد.757)
دوشنبه 29جمادى الثانى1308/9 فوريه 1891
در اين روز سيد جمال با پول و اثاث لازم758 در حالى كه دوازده سوار با يوزباشى همراه وى هستند كرمانشاه را به قصد خانقين ترك مى كند و سى ام جمادى الثانى وارد خانقين مى شود و در تلگرافى كه به كرمانشاه مى فرستد ورود خود را به خانقين اعلام مى دارد.759 سيد جمال از آن جا به بغداد مى رود.
20رجب1308/30فوريه1891
سيد جمال الدين را از خانقين به بغداد مى برند.ظاهر در آغاز در نظر داشته اند وى را در بغداد تسليم كارگزار ايران دهند و نزد وى در حبس باشد.
سيد جمال بعد از رسيدن به بغداد در بيستم رجب نامه اى به كرمانشاه براى محمد على اصفهانى مى فرستد.760
كه در 28رجب به دست وى مى رسد.نامه اى نيز در همان تاريخ براى حاج امين الضرب مى فرستد.در هر دو نامه تصريح مى كند:
(وارد بغداد شده در باب الرعابه صغافير در خان حاجى عبدالصمد تاجر اصفهانى منزل دارم.761)
سيد جمال متجاوز از پانزده روز در بغداد و كاظمين و سامرا بوده و در آن جا نيز به فعاليتهاى خود ادامه مى دهد.
سيد جمال الدين در پايان(رسالة فى الصناعة) كه استنساخ كرده درباره توقف خود در بغداد نوشته است:
(كتبته بيدى فى دارالسلام البغداد[بالاى بغداد به خط قرمز نوشته:الشريف] و ان الغريب فى البلدان والطريد عن الاوطان جمال الدين الحسينى الاستنبولى.)762
بالاى(الاستنبولى) با خطر قرمز نوشته است:(الكابلى).
اين تعبيرات نشانگر آن است كه سيد جمال اين جملات را بعد از تبعيد از ايران نوشته و اين كه بالاى كلمه بغداد واژه الشريف را نوشته شايد اشاره به كاظمين و سامراء داشته باشد.
سيد جمال الدين در كاظمين به گونه مخفى تشكيلاتى براى آگاهاندن مردم ايجاد مى كند.به نظر مى رسد كه در همين سفر با ميرزاى شيرازى بزرگ مرجع تقليد شيعيان و رهبر جنبش تنباكو ديدارى دارد.
در اين باره آية الله حسينى همدانى داماد آية اللّه نائينى مى گويد:
(يك روز لا به لاى كتابه چشمم به يك پاكت نامه افتاد كه خط آن را خيلى شبيه خط مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادى يافتم.خدمت مرحوم آية الله نائينى عرض كردم:آقا اين خط آقا سيد جمال الدين نيست؟ايشان فرمودند:چرا.
عرض كردم:چطور!اين نامه از كجا؟ايشان فرمودند:
مرحوم سيد جمال الدين اسدآبادى آن زمان كه من در اصفهان بودم با من رابطه بسيار صميمى و گرم داشت و با من رفت و آمد مى فرمود.سامرا هم كه آمدم هر يكى ـ دو سال مى آمدند. از جمله در سنه1306[صحيح1308 است آن گونه كه قبلاً ذكر شد]كه مصادف بود با دوران تحريم تنباكو مرحوم سيد جمال الدين تشريف آوردند سامرّ حجره من هم آمدند.چند دقيقه به احوالپرسى گذشت و ايشان تشريف بردند.بعد از حدود ده دقيقه بازگشتند و فرمودند:
من تصميم داردم نيم ساعت با آية الله العظمى ميرزاى شيرازى به طور خصوصى ملاقات كنم.از هر كس پرسيدم شما را نشان دادند كه واسطه بشويد.حالا آمده ام از شما خواهش كنم:از ايشان درخواست كنيد كه:من نيم ساعت ايشان را تنها ببينم.
عرض كردم:اشكالى ندارد.رفتم خدمت مرحوم آيت الله العظيم ميرزاى شيرازى.در اتاق خصوصى خدمتشان رسيدم.عرض كردم:به اين جهت مزاحم شدم كه عرض كنم:آقا سيد جمال الدين اسدابادى تقاضا دارند خدمت شما برسند و به طور خصوصى نيم ساعت شما را ملاقات كنند.ايشان بعد از مقدارى تأمل فرمودند:به آقا سيد جمال الدين بفرماييد:مرقومه شما مى رسد و من هم به مقدار مقتضى با شمامساعدت مى كنم.بعد به من فرمود:من نمى توانم كبّاده آقا سيد جمال الدين را به دوش بكشم.ايشان اگر دستش به من برسد توقعات زيادى دارد كه من نمى توانم و نبايد همه آن را انجام دهم. من از خدمت آية الله العظمى ميرزاى شيرازى آمدم و به مرحوم سيد جمال الدين عرض كردم آقا عذر آوردند.آن مرحوم هم چيزى نگفت.)763
از آنچه ذكر شد به خوبى استفاده مى شود كه سيد جمال با نيروهاى مستعدى مانند نائينى ارتباط داشته امّا اين ارتباط مخفى مانده و نامه هاى متعددى به ميرزاى شيرازى نوشته كه در منابع و اسناد به جاى مانده اثرى از آنها نيست.
اين كه ميرزاى شيرازى ابراز مى دارد:(به خاطر توقعات زياد سيّد جمال كه برخى از آنها را نبايد انجام دهيم با وى ملاقات نمى كنم.) چنين استفاده مى شود در آن شرايط كه جوّ نامطلوب است و سيّد متهم به مصلحت نمى بيند كه با سيّد ملاقات كند امّا از طريق نامه مانعى نمى ديده كه ارتباط برقرار باشد و تا جايى كه امكان داشته باشد مساعدت هم بكند.ولى با روحيه اى كه ما از سيّد جمال سراغ داريم او هر گاه به مطلبى مى رسيده در اجراى آن سخت پاى مى فشرده است.
از اين روى آية اللّه سيد رضى شيرازى نواده ميرزاى شيرازى در مصاحبه با مجلّه حوزه از قول آية اللّه نجفى مرعشى نقل مى كند:
(ملاقات شبانه انجام مى گيرد.764)
بنابراين سيّد جمال ميرزا را در جريان مسائل جديد ايران قرار مى دهد. به نظر مى رسد كه در آن زمان هنوز سيّد در جريان جزئيات قرار داد تنباكو نبوده است.زيرا در نامه اى كه از بصره مى نويسد جزئيات قرارداد را تشريح مى كند.765
در ارتباط با فعاليتهاى سيد سيد جمال الدین اسدآبادی در كاظمين آنچه را كه مرحوم آقا بزرگ تهرانى در كتاب نقباء البشر در شرح حال شيخ عبدالمحسن كاظمى نوشته كه وى همچون سيد جمال الدین مذهب خود را پنهان داشته و سفرى به مصر نموده است و… نقل مى كنيم:
(سيد جمال الدين پس از بغداد به كاظمين مى رود.ميزبان وى در كاظمين احمد بن ميرزا محمد يزدى بوده.منزل وى متصل به منزل عبدالمحسن كاظمى بوده است.عده اى در ان منزل جمع مى شوند. از جمله آنان حاج على اوف تبريزى حاج على مطلب حاج على اكبر اهرابى عبدالمحسن كاظمى و گروه ديگر بوده اند.اين گروه مجمع سرى براى تبليغ اسلام تشكيل مى دهند:(و انشاؤا مجمعاً سريا للعمل نشر الوعى الاسلامى) نيروهاى حكومتى از گردهم آيى اين گروه آگاه مى شوند.پليس آنان را محاصره و سيد جمال و عده ديگر را دستگير و تبعيد مى كند. عبدالمحسن كاظمى با چند نفر ديگر مجبور مى شوند شهر را ترك كنند.در مسير عماره زمانى كه پليس وارد كشتى مى شوند از ترس اين كه مبادا به اوراق آنان پليس دست بيابد همه را كه در يك صندوق بوده به دريا مى افكنيد.766)
در گزارشى كه ميرزا عباسخان قوام الدوله وزير خارجه به خط خود نوشته از قول خليل خالد بيك سفير عثمانى فعاليتهاى سيد جمال را گزارش مى دهد منتهى فعاليتهاى وى در راستاى مسلك بابيت مى داند:
(اين بود كه از جانب والى بغداد هم فوراً جاسوسها بر او گماشته شد.سيصد تومان تنخواه با بعضى كاغذها كه از تهران با او فرستاده شده بود و كاغذهاى او را كه به اطراف مى فرستاد تمام را ضبط كردند….[سيّد جمال] لدى الورود بناى مراوده را با(بابيها)گذارد و با نصرت پاش كه مى دانست قدرى از دولت رنجيده است طرح الفت ريخت.و به محض اين كه اين راپورت به اسلامبول رسيد حكم شد فقط همان سيصد تومان مرسوله را به او داده و او را از بغداد نفى به بصره كردند و بعضى از بقيه بابيها را نفى به موصل كردند و نصرت پاشا را هم به واسطه اين گونه حالات به قلعه فاو فرستادند آن جا متوقف باشد….767)
در اين گزارش نام بابيها ذكر نشده است.احتمال همان نيروهايى كه براى نشر اسلام جلساتى تشكيل داده بودند به اتهام بابى به موصل تبعيد شده اند.
آقاى صادق نشأت در مقاله خود به نام:(سيد جمال الدين اسدآبادى در بغداد) مى نويسد:
(حسين سرى پاش والى بغداد بوده كه به طور مخفيانه سيد را در كاروانسراى عبدالصمد اصفهانى معروف به همدانى تحت نظر مى گيرد.و چون فردى عارف مسلك و اديب و شاعره بوده به سيد احترام مى گذارد تا اين كه دستور بر مراقبت شديد مى رسد. و اين جا با سيد بدرفتارى نموده به گونه اى كه سيد عبدالرحمن گيلانى نقيب الاشراف بغداد طى تلگرافى وساطت نموده واز باب عالى مى خواهد كه نسبت به سيّد بدرفتارى ننمايند و وسائل سفر وى را به بصره و هندوستان فراهم مى سازد.768)
6شعبان1308/17 مارس1891
سيد جمال الدين را در شب ششم ماه شعبان از بغداد حركت مى دهند و با محملهاى پاشاى بغداد به جانب بصره مى برند.اين گزارشى است كه حاجى على اكبر همدانى كه بنابه توصيه ملاعلى عرب با سيد جمال در بغداد همكارى مى كرده وبه او كمك مى نموده769 به ملاعلى عرب مى دهد.770
دولت ايران از حضور سيد جمال در بصره نگران بوده از اين روى در پشت گزارش قوام الدوله(قبلاً ذكر شد.)ناصرالدين شاه خطاب به امين السلطان مى نويسد:
(نفى سيد جمال الدين به بصره خوب نيست; چون بصره وصل به حدود ايران است….او را اگر نفى به يمن يا شامات و بيت المقدس يا به جزيره كريد بكنند خيلى بهتر است.)
در ضمن همين نامه آمده:از نوشته هاى سيّد آنچه كه مربوط به ايران است به دولت ايران تحويل گردد.771
امين السلطان طى تلگراف رمزى كه به اسلامبول مخابره مى كند از سفير كبير ايران ناظم الدوله مى خواهد كه طبق دستور ناصرالدين شاه عمل كند:
(از اعلیحضرت سلطان خواهش نماييد كه او را به جاى ديگر كه دور از سرحدات ايران است نفى كنند و نوشتجات او را قدغن ارسال فرمايند.772)
بر اساس همين سفارشات و فعاليتهاى ايران بود كه دولت عثمانى طى تلگرافى از هدايت پاش حاكم بصره مى خواهد سيّد را به خرج خودش به خارج اعزام كند.ولى سيّد به واسطه تهي دستى و بى پولى و فراهم نبودن وسائل سفر در بصره مى ماند.773 حدود شش ماه توقف وى در آن جا طول مى كشد و جوانان ناراضى عراقى و مأمورين روشنفكر عثمانى از افكار او بهره مى برند.
8شوال1308/17مه1891
در اول سال1308هـ.ق.به صورت مبهم دولت ايران خبر از قراردادى در باب تنباكو داده بود.ولى جزئيات آن مشخص نبوده تا اين كه روزنامه اختر شماره 13 سال هفدهم چاپ استانبول مورخ سه شنبه27 ربيع الاول سال 1308هـ.ق./11نوامبر1890م.خبر انحصار توتون در ايران را منتشر كرد774.دولت ايران در 9رجب 1308 در اين ارتباط اطلاعيه اى با عنوان:(دستورالعمل مجلس ترقيقات امتياز) منتشر نمود و محدوديت هاى ايجاد شده بر اثر اين امتياز را بر شمرد775.كم كم مردم ايران با ورود فرنگيان و اطلاعاتى كه به دست آوردند پى به جزئيات مسأله بردند و به مخالفت برخاستند. در ماه مبارك 1308هـ.ق. حاجى سيد على اكبر فال اسيرى در شيراز سخنان تندى عليه دولت ايران776 و از ورود نمايندگان كمپانى رژى به شيراز جلوگيرى مى كند.777طبق دستور حكومت مركزى778 در هشتم شوال779 وى را دستگير و تحت الحفظ به عراق مى برند. بعد پسر و داماد او را نيز به عراق مى فرستند.ولى همسرش از رفتن امتناع مى كند.
فال اسيرى مدتى در بوشهر به سر مى برد كه از آن جا با كشتى به بصره روانه شود.780 در اين بين فرصت مى يابد كه با سيّد جمال ديدار كند.فال اسيرى در اين ديدار سيّد را در جريان وقايع جديد ايران قرار مى دهد و از وى مى خواهد كه در ارتباط با انحصار تنباكو نامه اى به ميرزاى شيرازى بنويسد.سيد جمال نيز نامه مفصلى به ميرزا مى نويسد و در آن جزئيات قرارداد تنباكو را شرح مى دهد. تاريخ نگارش نامه احتمالاً ماه شوال يا نيمه هاى ذى قعده بوده است. فال اسيرى كه داماد ميرزاى شيرازى بوده خود را به سامرا مى رساند و نامه سيد جمال را همراه با وقايع ايران از جمله كشتار مردم را در شاه چراغ براى ميرزا بيان مى كند.ميرزاى شيرازى براى اولين بار در تاريخ نوزدهم ذى حجه 1308هـ.ق. توسط كامران ميرزا نايب السلطنه تلگرافى به ناصرالدين شاه مخابره مى كند. در اين تلگراف از او مى خواهد كه از اعمالى كه(منافى صريح قرآن مجيد) است دست بردارد و توهين را كه به سيد على اكبر فال اسيرى نموده جبران كند.781
بر اين اساس نقش سيد جمال در فتواى تحريم تنباكو مشخص مى شود.اين بدان معنى نيست كه ميرزا تنها به خاطر همين نامه تصميم گرفته عليه دولت ايران وارد كار شود.بلكه وى از مجموع اطلاعاتى كه به دست آورده به اين نتيجه رسيده است كه فتواى خويش را در ارتباط با تنباكو صادر كند.ميرزاى شيرازى ب توجه به حوادثى كه بعداً اتفاق افتاده خود در اين باره تصميم گرفته است.البته كسانى كه معتقدند صدور فتو قبلاً از رسيدن نامه سيد جمال بوده782 است دچار اشتباه شده اند.
23شوال 1308/1ژوئن 1891
در اين تاريخ سيد جمال نامه اى از بصره به حاج امين الضرب مى نويسد.در آن اشاره مى كند كه عده اى از مردمِ نجد از من خواسته اند كه به آن جا بروم.783
سيد جمال الدين در كرمانشاه به ملاعلى عرب مى گويد:تمام ارتباطات با او از طريق وى انجام گيرد.از اين روى حاج امين الضربنامه هاى خود را از طريق ملاعلى عرب براى سيّد مى فرستد.سيّد نامه فوق را از بصره به كرمانشاه مى فرستد و در 9 ذى قعده 1308هـ.ق. ملاعلى طى نامه اى آن را از كرمانشاه به تهران ارسال مى دارد.784
اول ذى قعده1308/8ژوئن 1891
ملاعلى عرب در نامه خودبه تاريخ فوق براى حاج امين الضرب مى نويسد:
(از سيّد جمال الدين پاكتى از براى آقا سيد عبدالرحيم رسيد.سابقاً آقا سيد عبدالرحيم نوشته بود كه كاغذ را بخوانيد و مطالب لازمه او را به من نوشته و كاغذ كه از او مى رسد پاره كرده به آب روان ريخته باشيد.حال يك پاكت بسيار بزرگى آمده است تكليف را چه كنم.785)
محتواى پاكت معلوم نيست امّا اين احتمال وجود دارد كه سيد جمال الدين چند نسخه از نامه اى كه براى ميرزاى شيرازى فرستاده براى سيد عبدالرحيم ارسال كرده است.اگر اين مطلب را بپذيريم بدين معنى خواهد بود كه نامه سيد به ميرزاى شيرازى در ماه شوال نوشته شده است.
آقاى سيد عبدالرحيم معين التجار كرمانى در نامه اى كه از(كاغذى كه از بصره به جناب ميرزا نوشته) ياد مى كند.
15ذى حجة 1308/22ژوئيه1891
در اين تاريخ سيد جمال نامه اى به ملاعلى عرب مى نويسد.گوي ملاعلى در نامه خود از كشته شدن ميرزا رضاى كرمانى سخن گفته است كه سيّد در اين نامه از چگونگى مرگ ميرزا سؤال مى كند همچنين مى نويسد:
(شنيده ام كه حاج سيّاح را هم كشته اند و حاجى امين الضرب را جريمه نموده و بسيار ديگر را در حبس نهاده اند.787)
و با توجه به همين نوشته است كه سيّد در نامه خود به ميرزاى شيرازى از مرگ ميرزا رضا ياد مى كند.788
اگر سيّد اين نامه را بلافاصله بعد از رسيدن نامه ملاعلى عرب نوشته باشد معلوم مى شود كه سيد خبر مرگ ميرزا رضا را در ماه ذى قعده دريافت كرده است.
ملاعلى عرب نامه اى كه سيد براى وى فرستاده براى حاج امين الضرب ارسال مى كند تا در اين باره توضيح دهد حاج امين الضرب در 6 محرم 1309هـ.ق. نامه اى به ملاعلى عرب مى نويسد و سؤال مى كند:
(اين كاغذى كه فرستاده بوديد ننوشته ايد از كجا رسيده و از چه جا فرستاده اند و كجا متوقفند.789)
سيد جمال در بصره تحت نظر بوده است.هدايت پاش حاكم بصره طى تلگراف رمزى كه از اسلامبول دريافت مى كند مأموريت مى يابد كه از اصل و نسب سيد تحقيق به عمل آورد:آيا او ايرانى است يا نه؟وى نيز عبدالحميد رافعى طرابلسى قاضى بصره را مسؤول تحقيق قرار مى دهد.وى گزارش مى دهد:
(سابقه سيّد جمال در (انجمن معارف)790 عثمانى دليل بر افغانى بوده وى مى باشد.و او سابقه نژادى با ايرانيان ندارد.)
از گزارش فوق و شرح كوتاهى كه سردار كابلى از ملاقات پدرش با سيّد داده روشن مى شود كه سيّد در بصره خود را افغانى معرفى كرده است:
(من[سردار نورمحمدخان] مايل بودم او را ملاقات كنم.وقتى شنيدم به اين شهر[بصره] وارد شده است به ديدنش رفتم.لباس علماى ايران را در برداشت و جماعتى در خدمتش بودند.هنگامى كه وارد شدم…شخصى مرا به عنوان:سردار نورمحمدخان معرفى كرد. و نمى دانم پيش از ورود من چه شخصى حضور داشته يا چه گفتگويى در ميان بوده است كه شخص مزبور بعد از اين كه نام مرا گفت بلافاصله اظهارداشت:ايشان هم افغانى هستند.
سيّد رو به من كرد و گفت:چه كسى از مسلمانها مى توان شعور داشته باشد و اهل افغان نباشد.فعلاً كه جز افغان از مسلمانه كارى ساخته نيست و همه افغانى اند.من از اين سخنان هيچ نتوانستم بفهمم كه او خود را اهل افغانستان معرفى كرد يا نه!با آن كه قيافه اش شباهت كامل به مردم افغانستان داشت لهجه اش افغانى نبود.791)
سيّد در هدايت پاشا مى خواهد زمينه را براى سفر وى به شبه جزيره عربستان مهيا كند.
هدايت پاش در پاسخ مى گويد:بايد با اجازه باب عالى باشد.
سيّد خطر را احساس مى كند.از اين روى درخواست سفر به اروپا مى كند.موافقت مى شود تصميم بر حركت مى گيرد.از آن جا كه بيش از ده ليره نداشته هدايت پاش پانصد ليره و نقيب بصره(پدر طالب نقيب) هزار و پانصد ليره تقديم سيّد مى كنند و سيّد با اولين كشتى از بصره خارج و رهسپار اروپا مى گردد.792
بعد از آن كه سيد از بصره حركت مى كند تلگرافى از اسلامبول مى رسد كه سيد را دستگير و به بغداد بفرستند.793 گويا دولت ايران در اين امر نقش داشته است.ميرزا لطف الله مى نويسد:
(در اين اثن تلگرافاً خبر به تهران دادند كه سيد جمال الدين از بصره خارج و از او خبرى نيست.تلگرافاتى از دولت ايران به نقاط معينه مخابره مى شود كه سيد را هرجا ديدند توقيف كنند.794)

پي نوشت :

662. روزنامهء خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگستان به كوشش دكتر محمد اسماعيل رضوانى و فاطمه.
قاضيه كتاب دوم 242 سازمان اسناد ملى ايران ..
663. سيد جمال الدين حسينى 153.
664. مجموعه اسناد 93 تصوير 186.
665. همان مدرك 15 به نقل از روزنامه اعتماد السلطنه ..
666. سيد جمال الدين حسينى 154.
667. مجموعه اسناد 93 تصوير 186لوحهء 85.
668. سياستگران دورهء قاجار ج 1 191.
669. مجموعه اسناد 139 ورق 87 11.
670. سيد جمال الدين حسينى 152.
671. خاطرات و خطرات 85.
672. رهبران مشروطه 17 18وى دست خط سيد را نيز آورده است ..
673. سيد جمال الدين حسين 158
674. روزنامهء خاطرات ناصر الدين شاه در سفر سوم فرنگستان كتاب دوم 35
675. سيد جمال الدين حسينى 151 نه نقل از:. دورهء خوف و وحشت . .
676. ( روزنامهء خاطرات ناصر الدين شاه در سفر سوم فرنگستان > كتاب دوم چهارم مقدمه ..
677. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 58. سيد جمال الدين حسينى 159
678. مجموعه اسناد 15
679. همان مدرك 97
680. سيد جمال الدين حسينى 159
681. سياستگران دورهء قاجار ج 1 191
682. مجموعه اسناد 76تصوير 15
683. روزنامهء خاطرات ناصر الدين شاه در سفر سوم فرنگستان > كتاب دوم نه مقدمه ..
684. مجموعه اسناد 1 شماره 2
685. همان مدرك 97 شماره 17
686. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 59 6 نامه سيد جمال به ناصر الدين شاه .
687. مجموعه اسناد 14
688. همان مدرك 99 شماره 19
689. همان مدرك 98 شماره 2
690. همان مدرك 127 ورق 9
691. همان مدرك 128 ورق 1
692. همان مدرك 127 ورق 82 83
693. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 54
694. همان مدرك .
695. مجموعه اسناد 127 ورق 87
696. سيد جمال الدين حسينى 162 163
697. مجموعه اسناد 128 ورق 93
698. همان مدرك ورق 1
699. همان مدرك 128 ورق 1
700. همان مدرك 129 ورق 177
701. همان مدرك 129 ورق 201
702. همان مدرك 130 پاورقى .
703. مجموعه اسناد 129 13
704. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 55. سيد جمال الدين حسينى 163
75. همان مدرك 6
706. همان مدرك ; مجموعه اسناد 13
707. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال اسد آبادى 6 61 نامهء سيد به ناصر الدين شاه .
708. سيد جمال الدين حسينى 164به نقل از مجلّه. خواندنيها .
709. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 69 كتابهاى جيبى تهران .
710. سيد جمال الدين حسينى 165
711. مجموعه اسناد 15 151
712. همان مدرك 15
713. سيد جمال الدين حسينى 167 به نقل از:. دورهء خوف و وحشت 165 166
714. همان مدرك .
715. مجموعه اسناد 131ورق 361
716. مجموعه اسناد تصوير 205
717. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 55
718. همان مدرك 56
719. سيد جمال الدين حسينى 169
720. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 56
721. سيد جمال الدين حسينى 169 170
722. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 62 مسعود اين نامه در. مجموعه اسناد تصويرهاى : 28
31وجود دارد. شادى اين جا تنها موردى باشد كه سيد با عنوان. عاجز امضاء كرده است .
723. نقش سيد جمال الدين دربيدارى مشرق زمين 4
724. بيدار گران اقاليم قبله 47 محمد رضا حكيمى دفتر نشر فرهنگ اسلامى تهران .
725. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 25;. از صبا تا نيم ج 1 373 يحيى آرين پور.
726. مجموعه اسناد 100 101 نامه دوم . اين نامه اول شيخ محمد حسن قمى است كه در اسناد به عنوان نامه دوم از
آن ياد شده است و تاريخ آن بايد اوائل ذى حجه 137باشد. بخشى از اين نامه را در دوران تحصيل سيد در نجف ذكر
كرديم مراجعه شود.
727. مجموعه اسناد 131 ورق 34
728. همان مدرك 100 نامه اول .
729. خاطرات سياسى امين الدوله 137
730. همان مدرك 138
731. تاريخ تحولات سياسى و روابط خارجى ايران سيد جلال الدين مدنى ج 2 22 دفتر انتشارات اسلامى وابسته.
به جامعهء مدرسين حوزه علميه قم .
732. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 32
733. همان مدرك 39
734. خاطرات و خطرات 85
735. سيد جمال الدين حسينى 172 به نقل از:. دروهء خوف و وحشت .
736. سيد جمال الدين حسينى 172
737. همان مدرك به نقل. تاريخ انقلاب مشروطيت ايران ملك زاده ج 1 122
738. همان مدرك 174
739. بيدار گران اقاليم قبله 46
740. سيد جمال الدين حسينى 174 به نقل از:. دروهء خوف و وحشت 169
741. مجموعه اسناد 151
742. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 26
743. مجمعه اسناد تصوير 189
744. تاريخ تحولات سياسى و روابط خارجى ايران ج 2 4
745. سيد جمال الدين حسينى 175
746. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 26
747. مجموعه اسناد 93 تصاوير 189 19
748. خاطرات و اسناد ظهير الدوله به كوشش ايرج افشار 9 زرين تهران .
749. مقالات جماليه 18
750. مجموعه اسناد 131ورق 146
751. همان مدرك 113 شماره 5
752. همان مدرك 131 ورق 209
753. همان مدرك 103
754. همان مدرك 93 تصوير 188
755. مجموعه اسناد 93تصوير 189ـ 191 لوحهء 87
756. همان مدرك 94 تصوير 202 203
757. همان مدرك 132
758. همان مدرك 104
759. همان مدرك 108 شماره 2
760. مجموعه اسناد 105شماره 5
761. همان مدرك 93 تصوير 193
762. مجموعه اسناد 15سند 9 تصوير 19
763 مجله. حوزه شماره 3 41
764 مجله. حوزه شماره 5 51 ويژه نامهء ميرزاى شيرازى 45
765. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 76 نامهء سيد به ميرزاى شيرازى .
766. نقباء البشرر آقا بزرگ تهرانى ج 3 1231
767. اسناد سياسى دوران قاجاريه 259
768. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسدآبادى 136 137.
769. مجموعه اسناد 18 شماره 5.
770. همان مدرك 19شماره 7و 114شماره 7.
771. اسناد سياسى دوران قاجاريه ابراهيم صفائى 26.
772. همان مدرك 261.
773. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 27.
774. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 33.
775. همان مدرك 65 66.
776. وقايع اتفاقيه به كوشش سعيد سيرجانى 376.
777. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 68.
778. سيد جمال الدين حسينى 173.
779. وقايع اتفاقيه 378 379.
780. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 72.
781. همان مدرك 87 89.
782. مانند مرحوم امين در. اعيان الشيعه جزء 16 283.
783. مجموعه اسناد 93 تصوير 194.
784. همان مدرك 19 شماره 12.
785. همان مدرك شماره 11.
786. همان مدرك 115 شماره 9
787. همان مدرك تصوير 21.
788. سيد جمال الدين حسينى 195.
789. مجموعه اسناد 133 ورق 21.
790. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 3 69 به نقل از مغربى ..
791. زندگانى سردار كابلى كيوان سميعى 92 93 زوار..
792. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 3سيد در اسلامبول بعداً به خانواده هدايت پاش به خاطر اين.
كمك يارى رساند..
793. همان مدرك ..
794. سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى 25.

منبع: فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.