برتر از خستگی(10)

علاء الملك سفير كبير ايران در پترزبورك در گزارشى به امين السلطان چگونگى فرارسيدن جمال را از بصره به لندن از قول وى نقل مى كند: (مى گفته است:سوارها كه مواظب بيرون كردن من از تهران بودندهر چه داشتم گرفتند حتى چاقوى جيبى را هم در آورند.در كرمانشاهان حاكم آن جا چهل تومان و يك عبا به من داد.به بصره رفتم و آن جا به يكى از شيوخ عرب راه پيدا كرده در قايق او مرا از بصره گريزانده پول و عبائى به من داد.در سى و دو روزه آمدم به لندن در باطن
يکشنبه، 11 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برتر از خستگی(10)
برتر از خستگی(10)
برتر از خستگی(10)

علاء الملك سفير كبير ايران در پترزبورك در گزارشى به امين السلطان چگونگى فرارسيدن جمال را از بصره به لندن از قول وى نقل مى كند:
(مى گفته است:سوارها كه مواظب بيرون كردن من از تهران بودندهر چه داشتم گرفتند حتى چاقوى جيبى را هم در آورند.در كرمانشاهان حاكم آن جا چهل تومان و يك عبا به من داد.به بصره رفتم و آن جا به يكى از شيوخ عرب راه پيدا كرده در قايق او مرا از بصره گريزانده پول و عبائى به من داد.در سى و دو روزه آمدم به لندن در باطن با ملكم خوب نيست ولى در فساد هم دست هستند و روزنامه جديدى اختراع خواهند كرد.795)
سيد جمال الدين در مسير راه خود به لندن در پورت سعيد نامه اى به شيخ محمد عبده كه از تبعيدگاه لبنان به مصر برگشته و وضعى آبرومند پيدا كرده بوده نوشته796 و از او مى خواهد كه ابوتراب را از حركت وى به لندن آگاه كند.در بخش پايانى نامه آمده است:
(وانا الان فى(برط السديد) اذهب الى لندره ـ ترسل جواب هذا الكتاب الى ادارة جريده(الشرق و الغرب) او الى (مستر بلنت) ـ انّ اخبار العالم و حوادثه كانت انقلعت عنى منذ سبعة اشهر و لهذا لا ادرى مستقر(المعارف) الان اخبره بسفرى ـ و التفصيل فى مكتوب آخر يصلك من لندرة انشاء الله سلّم على كل من عرفنا و عرفناه و اعترف بنا و سلّمنا له والسلام:جمال الدين الحسينى الافغانى.797)
من الان در پورت سعيد هستم.به لندن مى روم.جواب نامه را به اداره روزنامه(شرق و غرب) يا به آدرس مستر بلنت بفرست.هفت ماه است كه اخبار عالم و حوادث آن از من منقطع است.از اين روى نمى دانم اكنون جايگاه عارف كجاست.او را از سفر من آگاه ساز و تفصيل جريان طى نامه اى از لندن به تو خواهد رسيد.درود و سلام بفرست بر هر كسى كه ما را مى شناسد و ما او را مى شناسيم و ما را قبول دارد و همگام با ماست.
در اين نامه دو نكته درخور تأمل است:
1.هفت ماه است كه سيّد از اخبار عالم منقطع مى باشد. اگر آغاز آن ر ابتداى تبعيد سيد از ايران بدانيم بدين معنى است كه سيّد اين نامه را حدود در اواخر محرم و يا اوائل صفر نگاشته است با توجه به اين كه سى و دو روز در راه بوده در ماه ربيع الاول به لندن رسيده است. 2.سيّد از عبده مى خواهد كه پاسخ نامه را يا به بلنت يا به ادراه روزنامه شرق و غرب بنويسد.تا آن جا كه ما تحقيق كرديم روزنامه اى به اين عنوان نيابيديم.احتمال دارد سيد جمال قبل از رسيدن به لندن تصميم به انتشار روزنامه اى با اين عنوان داشته كه بعداً تبديل به ضياء الخافقين(روشنگر شرق و غرب) شده است. سيّد در حاشيه نامه خود مى نويسد كه نامه اى به حاج على اكبر نوشته ام كه در روزنامه هاى مصرى درج شود.798

ربيع الاول1308/اكتبر1890

سيد جمال الدين در ماه ربيع الاول به لندن رسيده بوده زيرا در نامه مورخ سوم ربيع الثانى آقاى محمد جواد به امين الضرب تصريح شده كه سيد جمال در لندن است.799 بنابراين مدتى قبل وى در لندن بوده و امين الضرب در نامه اول جمادى الاولى كه براى محمد جواد به مسكو مى فرستد از وى مى خواهد درباره سفر سيّد و حالات وى بنويسد.800 با توجه به طول سفر سيّد (سى و دو روز) و آنچه در نامه به عبده نوشته:(هفت ماه است از اوضاع بى خبر هستم) اين احتمال وجود دارد كه سيد جمال در اواخرِ ماه صفر به لندن رسيده باشد.
سيد جمال با ورود به لندن به ملكم مى پيوندد و در محلّه هايد پارك منزل مى گزيند.801ملكم به مدت شانزده سال وزير مختار ايران در لندن بوده و در سال1306هـ.ق.كه ناصرالدين شاه به لندن سفر كرده بود امتياز قرارداد لاتارى را به مدت هفتاد وپنج سال از شاه گرفت و چهل هزار پوند انگليسى نصيب او گرديد.بعد از مراجعت شاه به ايران روحانيون آن امتياز را خلاف شرع اعلام نمودند و شاه هم آن را ملغى اعلام كرد.802
در 16 مارس1890م.اعلاميه عزل و الغاء تمام القاب و مناصب ملكم خان طرف دولت ايران در روزنامه هاى لندنمنتشر گرديد.ملكم در بيستم مارس به ادعاهاى دولت ايران پاسخ داد و از همان زمان فعاليت خود را عليه دولت ايران آغاز كرد.وى براى ادامه مبارزه خود در رجب1307/بيستم فوريه1890م. اولين شماره رونامه قانون را منتشر ساخت.803
ملكم خان به خاطر محروميت از امتيازاتى كه داشته و رشوه هايى كه از راه قرارداد لاتارى و غيره به دست آورده علم مخالفت با دولت ايران را برافراشت.ولى سيد جمال الدين بعد از اين كه شاه و دولت ايران را در ارتباط با حفظ حقوق ملت و استقلال كشور آزمود و متوجه شد كه مردمى بى لياقت و فاسد هستند پرچم مخالفت برافراشت.آن طالب مال و رياست بود و اين طالب استقلال و ديانت.بنابراين كسانى كه سيد جمال را هم رديف ملكم دانسته اند در قضاوت خود يا دچار اشتباه شده اند يا بعمد دست به تحريف چهره سيّد جمال يازيده اند.به هر حال سيد جمال با ورود به لندن همكارى خود را با ملكم در مبارزه عليه حكومت شاه آغاز كردند و روزنامه قانون در شماره هيجده خود ورود سيد را به لندن چنين گزارش مى دهد:
(جنبا سيد جمال الدين را وزراى تهران چرا به آن فضاحتى كه اراذل اشقيا هم نمى توانند تصور نمايند از ايران نفى كردند؟به علت اين كه آن فاضل متبحر به يك غيرتى كه مى بايستى سرمشق علماى ايران باشد در آن ملك محرك ترقى و مروج آدميت شده بود.حالا كجاست؟موافق اخبار صحيح اين روزها خود را سالماً به لندن رسانده در آن جا به واسطه تجديد روابط خود با بزرگان عصر در نهايت دلگرمى مشغول خدمات اسلام و محرك اشتعال آدميت ايران است.804)
سيد جمال افكار و انديشه هاى خويش را از طريق روزنامه قانون بيان مى كند.805مقاله شماره20 روزنامه قانون در تجليل از ميرزاى شيرازى كه بعد از فتواى تحريم تنباكو نگاشته شده 806 گواهى است بر اين مدعا.اين همكارى با انتشار مجله ضياء الخافقين به اوج خود مى رسد.سيد جمال دو نامه به عربى نوشته كه در عراق و ايران منتشر شده و بعداً در ضياء الخافقين چاپ گرديده است.او مردم و علماء را به بركنارى شاه ايران تشويق مى كرده و اين دو نامه به گونه مخفى به ايران ارسال گرديده و عكس العمل شديد دولت ايران را به دنبال داشته است.
آقاى ابراهيم صفائى مؤلف كتاب اسناد سياسى دوران قاجاريه كه با اسناد سروكار دارد و ظاهراً فقط برخى از سندهاى دلخواه را منتشر مى كند! در اين باره مى نويسد:
(چند نامه چاپى عربى جمال الدين افغانى كه هر يك مجموعه اى از فحش و ناسزا وتهمت وافترا نسبت به ناصرالدين شاه و امين السلطان مى باشد و از لندن براى شخصيتهاى ايران فرستاده نزد مؤلف كتاب موجوده است. نشانيها و عنوانهاى پشت پاكتها تمام با خط(ملكم) است و سند همكارى آن دو بر ضد سلطنت و استقلال ايران مى باشد.807)
اين سخن نشان مى دهد كه وى اسناد را گزينش مى كرده است.زيرا نامه اى كه سيّد جمال از امين السلطان تجليل كرده و يا سندى كه در آن سيد جمال(بابى) و همكار(بابيها) در بغداد خوانده شده نشر مى دهد امّا دو نامه اى كه عليه ناصرالدين شاه و امين السلطان است نشر نمى دهد و مخالفت با اين افراد فاسد ر مساوى ضديت با استقلال ايران مى داند! چرا؟ چون بر حكومت دوهزارو پانصد سال شاهنشاهى ايران زير سؤال مى رفت.صفائى قلم بمزد سندى را كه باعث افشاى حكومتگران فاسد نظام شاهنشاهى مى گردد خلاف استقلال تصور مى كند.
سيد جمال در لندن سخنرانيهاى متعددى عليه حكومت ايران ارائه مى دهد و مقالات متعددى از وى در جرايد نشر مى يابد.قيام مردم ايران عليه انحصار تنباكو مردم انگلستان را به شنيدن سخنان و مطالعه نوشته هاى اين مرد بزرگ و مبارز نستوه علاقه مند مى كند.
روز پنجشنبه اول جمادى الاولى 1309 12 آذر 1270/3دسامبر 1891 فتواى تحريم تنباكو به تهران مى رسد808 و مردم ايران احساس مى كنند كه مبارزاتشان به نتيجه مطلوب نزديك شده است.

3جمادى الاولى1309/6دسامبر1891

آقاى محمد بن حاج عبدالمجيد اصفهانى نماينده حاجى محمد حسن امين الضرب در مارسيل نامه اى به امين الضرب مى نويسد و گزارشى از فعاليتهاى سيد جمال و همكارى وى با ملكم ارائه مى ده. در آن نامه از انتقاد سيد از وزراى ايران و وزير اعظم كه در روزنامه هاى لندن به چاپ رسيده گزارش مى دهد. در اين نامه ابراز مى دارد:
(سيد بعد از عزيمت از ايران از طريق بغداد و بصره به برلن رفته و در مجلس بيزمارك به گفتگو پرداخته ولى دولت آلمان به وى بى اعتناء بوده است.809)

15جمادى الاولى1309/18 دسامبر 1891

فعاليتهاى سيد جمال در لندن باعث مى شود كه احزاب مختلف براى اطلاع از اوضاع ايران از وى دعوت به عمل آورند.
روزنامه منچستر گاردين در 18 دسامبر 1891 خبر پذيرايى و ايراد خطابه سيد را در كلوب حزب ليبرال انگلستان چنين منتشر مى كند:
(عصر فرد شيخ جمال الدين در ناشنال كلوب راجع به اوضاع ايران خطابه اى ايراد خواهد كرد.مشاراليه فرانسه را به خوبى حرف مى زند ولى انگليسى نمى داند.او در افغان متولد[شده] و موقعى در اسلامبول وزير فرهنگ و اوقاف بوده.نامبرده هرگز لباس اروپايى به تن نمى كند و عمامه اى مانند علماى مسلمان سر مى گذارد.شخصى روحانى و عالم بسيار متبحرى است.چندين بار در جامع معروف اياصوفيه ومساجد بزرگ اسلامى تهران و شهرهاى معروف هندوستان وعظ نموده است .بعداً با عرابى پاشا از نهضتهايى كه عليه مصر بر پا شده بود ارتباط پيدا مى كند و چندين سال پيش به اتفاق بلنت نظر به توصيه راندولف چرچيل از مجلس عوام ديدن نمود.از آن موقع تا اين اواخر در ايران بود. موقع مراجعت شاه از اروپ ملتزم ركاب بود.در ابتداء بسيار مورد توجه و عنايت شاه ايران قرار گرفت ولى طولى نكشيد كه در اثر تفسير آزادانه بعضى از تعاليم حضرت محمد(ص) مورد غضب شاهانه قرار گرفت.در نتيجه او را به بغداد تبعيد وتحت نظر پليس و مقامات نظامى واقع شد.چند ماه پيش آن جا را ترك[كرده] و به انگلستان آمده است.مشاراليه در اين جا وقت خود را براى اعتلاى عظمت اسلام و مخصوصاً ايران صرف مى نمايد.با پرنس ملكم خان كه به طور عميق افكار عمومى ايرانيان را به وسيله روزنامه خود [قانون] منقلب نموده همكارى دارد. اين روزنامه به طور مخفيانه از اروپا به ايران ارسال و در آن جا توزيع مى گردد.810)
اين گزارش جامعى است از تلاشها و فعاليتهاى سيد جمال گرچه در مواردى دور از لغزش نيست ولى نشانه استقبال مردم انگلستان از سخنان سيد جمال است.
سيد جمال به تلاشهاى خود عليه دولت مى افزايد ونامه اى را كه براى ميرزاى شيرازى از بصره فرستاده بود براى عده اى از معاريف از طريق پست ارسال مى كند. از جمله آقاى اعتماد السلطنة در روزنامه خود به تاريخ21 جماد الثانيه 1309هـ.ق. به دريافت اين نامه اشاره مى كند كه پشت پاكت با خط سيد جمال الدين نوشته شده و براى وى ارسال گرديده است.811
دولت ايران نيز بعد از دريافت اين نامهبه حكوم انگلستان اعتراض مى كند و خواهان محدود شدن فعاليتهاى وى مى گردد.
در همين ارتباط آقاى فرانك لاسلسفير انگلستان در ايران در 19 ژانويه1892/18 جمادى الثانيه 1309 گزارشى به وزارت خارجه بريتانيا مى فرستد كه در آغاز آن آمده است:
(نامه بسيار عجيب كه خطاب به حاجى ميرزا حسن شيرازى رئيس و نماينده مذهب شيعه در سامره است…براى ملاحظه آن جناب تقديم مى دارد.)
در اين گزارش از اعتراض دولت ايران به فعاليتهاى سيد در لندن سخن مى گويد و به سخنرانى سيد در كلوب حزب ليبرال با عنوان(بحران كنونى در ايران)اشاره مى نمايد و اضافه مى كند كه سيّد در آن سخنرانى از ذكر مطالب مربوط به انگلستان خوددارى كرده ولى در نامه خود به ميرزاى شيرازى شديداً به سياست انگلستان حمله نموده است.812

16جمادى الاولى1309/19 دسامبر1891

اول ماه جمادى الاولى حكم تحريم تنباكو به تهران رسيده بود.دولت ايران بعد از مدتى گفتگو و مذاكره و حتى ايجاد ترديد در فتو بناچار در 16 جمادى الاولى 1309هـ.ق. امتياز داخله را رسماً لغو كرد. مردم به اين قانع نشدند و دست از مبارزه برنداشتند و علماى مبارز تهران خواستار لغو تمام امتيازات شدند.در نتيجه در 19 جمادى الثانيه1309هـ.ق. كليه انحصارات دخانيات لغو گرديد814 و مبارزات مردم ايران به نتيجه رسيد. اين پيروزى براى ناصرالدين شاه خيلى تلخ و ناگوار بود.
سيد جمال بعد از اطلاع از فتواى تحريم تنباكو و وضعيت مناسبى كه پيش آمده بود تصميم مى گيرد پيام اصلى را به سكان داران نهضت تنباكو برساند و به آنان اعلام كند كه سرچشمه تمام اين مفاسد شاه و وزراى فاسد وى مى باشند.بنابراين اكنون فرصت مناسبى براى خلع ناصرالدين شاه پيش آمده است از اين روى طى نامه اى كه با عنوان:(حملة القرآن) خطاب به يازده تن از علماى ايران كه نام آنان در ذيل مى آيد مى نويسد:
1.جناب حاج ميرزا محمد حسن شيرازى.
2.جناب حاج ميرزا حبيب الله رشتى.
3.جناب حاج ميرزا ابوالقاسم كربلائى.
4.جناب حاج ميرزا جواد آقا تبريزى.
5.جناب حاج سيد على اكبر شيرازى[فال اسيرى].
6.جناب حاج شيخ هادى نجم آبادى.
7.جناب ميرزا حسن آشتيانى.
8.جناب سيد طاهر زكى صدرالعلماء.
9.جناب حاج آقا محسن عراقى.
10.جناب حاج شيخ محمد تقى اصفهانى.
11.جناب حاج ملامحمد تقى بجنوردى.815
اين نامه و نامه هاى ديگر سيد جمال الدين از طريق پست به ايران و عراق ارسال مى گردد.
سيد جمال در همين زمان نامه مفصلى خطاب به ملكه بريتانيا مى فرستد و جنايات دولت ايران را بر مى شمارد كه اين نامه در خور دقت است.816
سرفرانك لاسل در گزارش 11 مه 1892/17 ذى قعده1309 خود به وزارت خارجه بريتانيا به لندن مى فرستد به اين نامه سيد جمال اشاره مى كند:
(در آن مستقيماً به مقام سلطنت توهين و به شدت حمله شده است.و ترجمه اين نامه سيد جمال الدين كه موجب تغيير و اعتراض شاه گرديده ارسال مى گردد.نظر شاه بر اين است كه نويسنده اين نامه مستحق مرگ يا حداقل حبس ابد مى باشد.817)

سه شنبه27 جمادى الاولى 1309

دولت ايران به شدت از فعاليتهاى سيد جمال الدين نگران بوده و براى جلوگيرى از نشر انديشه هاى وى تلاش گسترده اى را آغاز مى كند.
مهمترين اقدام دولت ايران بعد از تماسهاى مكرر با دولت انگلستان براى جلوگيرى از فعاليتهاى سيد جمال تلاش براى نشر مجدد روزنامه اختر است. اين روزنامه كه در اسلامبول منتشر مى شد به علت نداشتن سرمايه تعطيل شده بود.ميرزا اسدالله خان طباطبائى ديبا ناظم الدوله سفير كبير ايران در اسلامبول در 14 جمادى الاولى 1309هـ.ق.به امين السلطان وزير اعظم ايران پيشنهاد كرد كه براى رد مقالات سيد جمال الدين خوب است مساعدت فرمايند كه اين روزنامه مجدداً منتشر شود.امين السلطان هم نامه ناظم الدوله را به عرض ناصرالدين شاه مى رساند.ناصرالدين در حاشيه نامه چنين مى نويسد:
(البته هر نوع امداد به اين روزنامه بكنيد جا دارد و خرج صحيح است بخصوص در رد و قدح شيخ جمال الدين و اين نوع كتابچه هاى عربى او بايد بنويسند و منتشر كنند خيلى لازم است.818)
امين السلطان در تلگراف رمزى كه به ناظم الدوله سفير ايران در عثمانى مخابره مى كند درباره فعاليتهاى سيد جمال و محتويات اولين شماره مى نويسد:
(…بر مى دارد كاغذها مثل روزنامه به زبان عربى در مذمت دولت و سلطنت خطاب به علماى اعلام چاپ كرده مى فرستد كه نسخه ابتداى آن به تهران هم مى رسد.
بندگان اقدس همايون مى فرمايند شما كه از حالات فساد و شيطنت اين مرد[سيّد جمال] كاملاً اطلاع داريد خود اختر هم او را خوب مى شناسد شرح مبسوطى در معرض حالات رذيله و كفر و خباثت او در اولين نسخه اختر نوشته شود كه مقارن رسيدن كاغذهاى فساد انگيز او معلومات اختر هم به مردم برسد و بدانند(كه مردم بدانند) نويسنده نه مجتهد است نه آدم بلكه يك شيطان و كفر محض است.البته زود اقدام نماييد كه خيلى لازم است.امين السلطان.819)
در روزنامه اختر در شماره شانزدهم سال هجدهم به تاريخ 27 جمادى الاولى 1309 صفحه 129 تكفير نامه اى طبق دستور امين السلطان به قلم محمد طاهر سردبير اختر با عنوان(شيطان در لباس انسان) به چاپ مى رسد.
روزنامه اختر گرچه به دستور دولت ايران عليه سيد جمال مقاله مفصلى نشر داد ولى دو سال بعد تحت نفوذ و انديشه هاى سيد جمال و يارانش قرار مى گيرد.821 از اين روى از ورود آن به ايران جلوگيرى مى شود.822
از آن جا كه نامه هاى سيد به حوزه علميه نجف و سرزمين عراق فرستاده مى شد و اين حود باعث تحت تأثير قرار گرفتن علماء و حوزه علميه مى گرديد براى بى اعتبار كردن سيد در نجف نقشه ديگرى ريختند.
از آقايان:سيد هبة ا لدين شهرستانى و سيد محمد صادق طباطبائى نقل شده كه مى گفتند:
(مرد بيگانه اى بلند قد و سفيد رو و مو بور و درويش مآب!در لباس جهانگردى همان ايام از هندوستان به عراق عرب آمد در مجالس علما وطلاب عتبات حاضر مى شد و از سابقه علاقه خود در سفر دري با سيد جمال الدين داستانها مى گفت و سيد را بى دين و باده نوش و بى مبالات در مسائل مذهبى معرفى مى كرد!823)
شايد همين جوسازيها بوده كه امام خمينى كمتر نام سيد را در نجف مى برد و فقط يك مرتبه نام مى برد824 و شنيده شده كه برخى به حضرت ايشان اعتراض كرده اند!

رجب1309/فوريه1892

آقاى امين السلطان براى خنثى كردن تبليغات سيد جمال و نامه هايى كه به نقاط مختلف مى فرستاد در ماه رجب سال 1309هـ.ق. نامه مفصلى به حاج ميرزا حسن شيرازى مرجع تقليد شيعيان جهان در سامره مى نويسد و در آن سوابق و اعمال ملكم و سيد جمال الدين را بيان و از آن دو به شدت انتقاد مى كند.از نامه بر مى آيد كه امين السلطان نگران تأثير سيد بر ميرزاى شيرازى بوده است.به احتمال زياد بعد از آن كه سيّد نامه هشدار دهنده خود را براى علماى ايران ارسال مى دارد و در آن خلع شاه را مى طلبد و امين السلطان اين نامه را به ميرزا مى نويسد.دولتمردان ايران سيد جمال را تأثير گذار در نهضت تنباكو مى دانسته اند و نامه تاريخى سيّد به ميرزا را گواه بر نظر خود مى گرفته اند.اعتماد السلطنه به اين نكته تصريح دارد.825
بنابرنظر اينان اين احتمال وجود داشته كه نامه مجدد وى به ميرزاى شيرازى و ديگر علما مؤثر واقع شود.از اين روى امين السلطان وزير اعظم ايران درصدد برمى آيد با ذكر اتهاماتى عليه سيّد چهره وى را براى ميرزا بدجلوه دهد.امين السلطان در اين نامه مستند به آيات قرآن! ابتدا تاريخچه زندگانى و فعاليتهاى ميرزا ملكم پسر ميرزا يعقوب ارمنى را شرح مى دهد آن گاه سيد جمال را با وى مرتبط مى داند و حركات وى را در راستاى فعاليتهاى سرّملكم معرفى مى كند:
(وى[ملكم خان] از كسانى است كه فراموش خانه در تهران تأسيس كرده و بدون صيغه عقد تزويج نموده است سپس توبه و خود را مقيد به اسلام معرفى كرده است.از اين روى به سمت سفارت دولت ايران در لندن مأمور مى شود و سالى بيست هزار تومان از طرف دولت ايران دريافت مى كند تا اين كه قرارداد لاتارى ر كه ترويج و انتشار قمار است منعقد نموده و قريب چهل هزار ليره در خفا مى گيرد.دولت ايران اين قرارداد را لغو و او را عزل مى كند و اكنون در روزنامه قانون به فساد مشغول است و در نامه اى مرا تهديد نموده است….
حالات مردود اين كافر فطرى و مرتد ملى[ملكم] به مردم بى خبر مسكين بلكه به علماى اعلام دين مبين واضح و اعلام فرماييد و كذلك از جمله اسبابى كه چندى است اين خبيث به دست آورده و او را نيز مثل خودش به لعن ابدى سپرده است شخص شيخ جمال الدين نامى است كه مدتهاى مديد خود را در مملكت روسيه و افغان از اهل سنت و جماعت قلم داده و روزنامه هاى خيلى خطرناك در قدرح تشيع چاپ و منتشر مى كرد.بعد از آن كه دولت ايران حالت او را بر دولت روس معلوم نمود فراراً ميان افغانها رفته باعث قتل قريب هزار نفر رجال و نساء و اطفال شيعه هاى(هرات) و جاهاى ديگر شد.در افغانستان هم ترويج آثار ملت و مذهب ذات لهب بابيه از او ظهور يافت و مطرود شد. و پارسال به تهران آمده منزلى مرتب و محفلى از بابى و دهرى مركب مهيا و بر پا كرد و متدرج جمعى از عوام اضلّ من الانعام را جلب و به عقايد باطله خود هدايت و جذب نمود از اختقاى اين خبائث تجاوز و به تجاهر و علانيه جسارت كرد. لهذا محض حفظ دائره مطهره تشيع و وقايه زمام انتظام از جانب سنى الجوانب همايونى حكم به نفى او از اين بلدان و طهارت تهران از دنائت آن وجود مردو شد.از تهران به بصر ه و بغداد و اسلامبول حركت چون در همه جا خباثت و شرارت را مكشوف و معروف بود مجال اقامت نيافته عنان خباثت را به لندن پايتخت انگليس تافته در آن جا ملكم او را و او ملكم را يافته و با يكديگر پس از ملاقات عقد مواخات نموده لوايج عربى العباره در قبايح دولت اسلام نوشته و چاپ و نشر نموده كه البته همه به عرض جناب مستطاب عالى رسيده و محض اطلاع خاطر عاطر يك نسخه تازه آن ر كه تازه طبع و نشر نموده است و از ملاحظه آن هر مسلم ر كه رائحه است به مشام او رسد و عرق حميت اسلاميت در بدن او روئيده باشد مرتعش و از غيرت منقلب مى سازد لفاً تقديم نمودم قرائت و اطلاع حاصل خواهند فرمود.مقصود از تطويل ذيل اين ذريعه و تصديع خاطر شريعت مظهر آن جناب مستطاب سه چيز است:يكى معرفت كامل در حق اين دو نفر ديگر آن كه خاطر مطهر مستطاب عالى از اين نوشتجاب خباثت بينات مسبوق گردد كه اگر به عرض عالى برسد فوراً به نظر قدس اثر بياوريد كه از اين قبيل است و مقصد عمده ديگر آن كه محضاً لرضاء الله و حفظاً لاحكام الله و شريعة رسوله به هر كس لازم و مقتضى شماريد بفهمانيد و اعلان و اعلام فرمائيد كه مردم بيچاره به ام زندقه اين زنادقه و امثال آنها گرفتار نشوند.امين السلطان.826)
امين السلطان در اين نامه سيد جمال را زنديق و ضد تشيع و طرفدار بابى معرفى كرده است.
شايد همين ملاحظات خاص سياسى بوده زمانى كه سيد جمال براى ملاقات با ميرزاى شيرازى وقت مى خواهد ميرزا شيرازى حاضر به ملاقات با سدجمال نمى شود و اين زمانى بوده كه سيد در اسلامبول بوده و مسأله اتحاد اسلام مطرح گرديده است.827
هدف امين السلطان تحريف چهره سيّد بوده و گرنه او و هر كسى كه با سيّد اندك آشنايى داشته مى دانسته كه سيّد هيچ پيوندى با بابيت ندارد بلكه از منتقدين سرسخت اين گروه گمراه است.بهائيان ايران در محرم1308هـ.ق.در اواخر حضور سيّد در ايران رسماً نامه اى به ناصرالدين شاه مى نويسند و از سيد جمال تبرى مى جويند و به انتقاداتى كه وى در دائرة المعارف بستانى كرده اشاره مى كند:
(از آن جمله در روزنامه هاى مصر مقالات مفصله بر قدح و ذم اين طايفه[بابيت] مرقوم نمود و رساله اى در هندوستان تأليف و فصل مشبعى در نكوهش حركت و روش اين طايفه ترقيم كرد و چون(پطرس بستانى) دائرة المعارف يعنى قاموس عمومى به لسان عربى تأليف نمود جمال الدين جميع قبايح و شنايع و رذائل و ذمائم را جمع نموده به صورت مقاله ئى مجسم نموده و نسبت به اين طايفه داد و از مؤلف خواهش درج در آن كتاب نمود.828)
ابراهيم صفائى كه در كتاب خود تحت عنوان(رهبران مشروطه) مقاله سيد عليه بابيّت را در دائرة المعارف بستانى دليل بر بابى بودن سيد مى داند امّا در كتاب:829(اسناد سياسى) وانمود مى كند كه سيّد در دوران جوانى به بهائيت گرايش داشته است.به پندار وى در ايران و عثمانى با ازليان همكارى داشته و در ايران به نام بهائيت عليه سلطنت و دولت شبنامه منتشر مى كرده است830!

دوشنبه 2 رجب 1309/1 فوريه 1892

سيد جمال الدين براى تشديد مبارزات خود عليه دولت و بيدارى مسلمانان مجله ضياء الخافقين را با همكارى ملكم ايجاد و پنج شماره از آن منتشر گرديد.831 اين نشريه به دو زبان عربى و انگليسى منتشر مى شده است.833
طرح انتشار آن را سيد جمال قبل از ورود به لندن ريخته بوده است.
در مجموع شش اثر از سيد جمال با نامهاى متعدد در آن نشريه منتشر گرديده كه به فهرست مقالات و تاريخ انتشار نشريه ضياء الخافقين اشاره مى كنيم:
سيد جمال الدين در اولين شماره ضياء الخافقين كه در تاريخ دوشنبه اشباط[فوريه] 1892 منتشر گرديده مقاله اى دارد با عنوان:احوال فارس الحاضرة) كه با نام(السيد) امضاء كرده است.833 اين مقاله به شيوه اى تهاجمى نگاشته شده و در آن به شاه و دولت ايران حمله كرده است.

6شعبان1309/6 مارس 1892

دومين شماره ضياء الخافقين در اين تاريخ منتشر گرديده834 و سيد در آن مقاله اى دارد با عنوان:(بلاد فارس) و با امضاى(السيد الحسينى).835 اين مقاله همان نامه سيد است به يازده تن از علماى ايران به نام:(حملة القرآن) كه در آن علما و مردم ايران را به انقلاب و خلع شاه دعوت كرده است.

رمضان 1309/آوريل 1892

سومين و چهارمين شماره نشريه در ماه آوريل منتشر گرديده و سيد در شماره سوم مقاله اى دارد با عنوان:(ضلامة الامة و فراعة الملة) به امضاى(السيد الحسينى).در آغاز مقاله آمده:
(اين نامه ديگرى است كه از دفتر نشريه ما از بغداد رسيده كه به طور مخفيانه در ايران منتشر شده است.836)
هدف سيّد از نشر اين مقاله تحريك علماى دين عليه شاه ايران بوده است.اين منشور غير از نامه سيد به ميرزاى شيرازى و علماى ايران مى باشد. اينك فرازهايى از آن را نقل مى كنيم:
(بسم الله الرحمن الرحيم.حماة الاسلام و سراة الانام و دعاة دارالاسلام و ائمة الدين المتين و اركان الشرع المبين.لازالوا عزاً للمسلمين آمين.
ان الطفاة قد استضعفوا نصرا و الدين وهتكو اسياج الشرع فى ذرارى طه و يس فانتقم الله منهم بعد له و احل بهم الخزى و جعلهم اذلة فى العالمين.
سيّد در ادامه دولت ايران به خاطر پرداخت خسارت به شركتهايى كه در قرارداد تنباكو ادعاى خسار كرده اند سخت انتقاد مى كند:
(ثم انه الآن قدالتزم على نفسه غرامة لجنونة و جريمة لزندقة وزيره ان يقدم للشركات الافرنجيه(كمبانى) ست كرورات تومان(ثلاثة ملايين تومان) ثلث للشركة الاولى(كمبانى التنباك)… و ثلث للشركة الثانية التى اشترت منها حقوق بيع التنباك في البلاد العثمانية ما هذا الشنار والعار؟ما هذا الذل و الصغار.837)
چهارمين شماره نشريه ضياء الخافقين در همان ماه منتشر شده است.سيد جمال الدين در آن شماره مقاله اى دارد با عنوان:(الفقه الاسلامى) با امضاى(جمال الدين الحسينى الافغانى).و اين مقاله در واقع معرفى كتابى است كه سفير عثمانى در باب فقه نوشته.838
مسوده فارسى اين مقاله در مجموعه اسناد وجود دارد.839

16 رمضان 1309/13 آوريل1892

در كتاب مجموعه اسناد دو نامه وجود دارد به امضاى:(سيد محمد ابو الهدى الصيادى الرفاعى الحسينى) به خط عربى كه يكى را به سيد جمال نوشته با عنوان:(المولى الهمام السيد جمال الدين الافندى الحكيم) كه تاريخ آن 16 رمضان است و ديگرى را به سفير عثمانى در لندن به نام رستم پاشا كه تاريخ آن دقيقاً مشخص نيست.اين نامه بعد از نامه به سيد جمال نوشته شده است.اين دونامه را دعوت نامه رسمى از سيد براى حضور در عثمانى بدانيم بدين معنى خواهد بود كه در سال 1309 نگاشته شده است.
در نامه به رستم پاش تأكيد مى كند كه بايد سيد جمال را قانع كرد كه به اسلامبول بيايد و خبر آن را تلگرافى به اطلاع برسانيد.840
لازم به يادآورى است:سيّد ابوالهدى صيادى شيخ الاسلام سلطان عبدالحميد دوم بوده و حدود سى سال به وى خدمت كرده است.841

25 ذى قعده 1309/22 ژوئن 1892

دولت ايران براى جلوگيرى از انتشار نشريه ضياء الخافقين تلاش گسترده اى را آغاز نمود. و از دولت انگلستان خواست كه از انتشار آن جلوگيرى نمايد. فرانك لاسل در نامه مورخ 6 ژوئن 18892 خود به امين السلطان چنين پاسخ مى دهد:
(دولت انگلستان حاضر است به سفير ايران در لندن درباره تعقب جرايد در محاكم رسمى انگلستان نظريات خود را بدهد.842)
لاسل همين پيشنهاد خود را در نامه مورخ 9 ژوئن به وزارت خارجه انگلستان اطلاع مى دهد.843 سفير كبير ايران در لندن ميرزا محمد على خان در اين باره دولت انگلستان مذاكره مى كند و بنابراين مى شود كه اسنادى در اين ارتباط ارائه دهد.
آقاى سيفر در نامه مورخ22 ژوئن خود با عنوان:ماركيز اوف ساليبورى به استنادى كه روز قبل ارائه داده اشاره مى كند و اظهار مى دارد.
(اميدوارم آن عالى جناب هر چه زودتر ترتيبى دهند تا بدان وسيله بنده توانم خاطر مبارك ملوكانه را از هر حيث آسوده نمايم.844)
دولت ايران براى ساكت كردن سيد جمال طرح ديگرى پيشنهاد مى كند.آقاى ميرزا على خان امين الدوله در گزارشى كه به ناصرالدين شاه مى دهد تأثير فعاليتهاى سيد جمال را مى نماياند و پيشنهاد مى كند كه براى جلوگيرى از فعاليتهاى سيد جما و ملكم از آنان استمالت به عمل آيد.وى بعد از اشاره كوتاه به روزنامه ملكم و مقالات سيد جمال مى نويسد:
(بايد گفت:مهملات ملكم وسيّد در ايران و عراق عرب بعضى تأثيرات كرد. در فرنگستان هم زبان و قلم مسموم ملكم يقين اثر دارد….چه ضرر دارد در كار ملكم وسيد و شكستن قلم شوم و بستن زبان نجس آنها گفتگويى بشود و تدبير مناسبى اتخاذ كنيم.يا باز هم هيچ اعتنا نشود….شاه در بالاى كاغذ مسأله را به جناب امين السلطان واگذار مى كند.845)
ظاهراً بر اساس همين مصلحت انديشى سفير ايران در لندن به حضور سيّد مى رسد و مبلغ هنگفتى را پيشنهاد مى كند ادوار براون در اين خصوص مى نويسد:
(در مقالات مربوط به ايران از هيچ گونه ناسزا به حكومت و شاه دريغ نمى كرد تا حدى كه سفير دولت ايران در لندن به نزدش شتافته و كوشش به تسلى و آرامش او نموده كه اگر خوددارى از نوشتن و گفتن از اين موضوع نمايد حاضر است يا مبلغ هنگفتى به او تقديم دارد.ولى سيد جواب منفى داد و گفت:نه راضى نخواهم شد مگر اين كه شاه كشته و شكمش دريده و جسدش به گور عرضه شود اين گفتار كه از او سر زده ما را معتقد مى سازد كه قاتل شاه يكى از پيروان سيد بوده است.846)
چنين به نظر مى رسد كه فعاليتهاى دولت ايران براى جلوگيرى از انتشار ضياء الخافقين بى اثر نبوده; زيرا شماره بعدى آن با فاصله زياد منتشر مى شود. اين نكته نيز درخور توجه است كه دولت ايران براى جلوگيرى از انتشار(قانون) زياد پافشارى نكرده زيرا اين نشريه تا هنگام مرگ ناصرالدين شاه منتشر مى شده و بعد از آن تعطيل گرديده است.

ذى حجه1309/ژوئيه1892

پنجمين و آخرين شماره ضياء الخافقين در ژوئيه 1892 منتشر گرديده و در آن دو مقاله از سيد جمال درج شده است.يكى از آن دو(الحجة البالغة) است.اين مقاله قبل از درج در ضياء الخافقين به صورت نامه خطاب به علماى ايران در ايران و عراق به گونه مخفيانه نشر مى يابد.در هنگام درج در ضياء الخافقين در آغاز آن چنين آمده:
(اين رساله از بغداد به دست ما رسيده است و به ما اطلاع رسيده كه آن در شهرهاى ايران مخفيانه پخش و توزيع شده مانند نامه ها قبلى)
اين نامه مفصل را سيد جمال با حروف(ك.هـ.ف.ق. س.ط) امضاء كرده است.847
مرحوم هبة الدين شهرستانى اين قبيل نامه هاى سيد را مشاهده كرده و توضيح مى دهد:
(كلمه قسط در اعداد حروف ابجدبا (جمال الدين) و (الحسينى) هر دو مطابق است (جمال الدين169 ـ الحسينى169 ـ قسط169) كهف قسط منظور سيد جمال است اين مقالات در پاريس چاپ مى شده.848)
فعاليتهاى شاه امين السلطان و سفارت ايران در لندن به نتيجه رسيد و دولت انگلستان كه دليل قانع كننده اى براى تعطيل نمودن نشريه ضياء الخافقين نيافت حيله اى انديشيد و با تشبث به آن نشريه ضياء الخافقين را تعطيل نمود. دولت انگلستان به چاپخانه اى كه در يكى از روستاهاى حوالى لندن بوده و حروف عربى داشته اخطار مى كند:
(اگر ضياء الخافقين ادامه پيدا كند دولت انگليس سفارشهاى خود را از آن مطبعه قطع خواهد كرد و به چاپخانه ديگر خواهد داد.850)
با تعطيل شدن ضياء الخافقين و با توجه به دعوتى كه دولت عثمانى از سيد به عمل آورده بود سيد جمال لندن را به قصد عثمانى ترك كرده است.از آن جا كه آخرين شماره ضياء الخافقين در ماه ذى حجه منتشر شده است بايد ورود سيد را به عثمانى در آغاز سال 1310 دانست.

محرم1310/اوت 1892

در اول محرم 1310 آقاى حاج امين الضرب نامه اى به سيد جمال مى نويسد و در آن انتقادات سيد جمال را مطرح كرده و از شاه و امين السلطان حمايت نموده است.851
البته دقيقاً مشخص نيست آيا نامه امين الضرب به سيد رسيده يا نه.زيرا آنچه در اسناد باقى مانده رونوشت آن مى باشد.
دولت ايران وقتى مطلع مى شود كه دولت عثمانى از سيّد دعوت كرده تلاش مى كند جلوى فعاليتهاى وى گرفته شود.امين السلطان در تلگرافى كه در آخر ذى حجه 1309 براى ناظم الدوله سفير كبير ايران در عثمانى مى فرستد از وى مى خواهد در اين باره تحقيق كند و اگر سيّد در بغداد يا صره مى باشد وى را توقيف كنند.852
ناظم الدوله با صدراعظم مذاكره مى كند و او نيز مطالب را به عرض سلطان عبدالحميد مى رساند. سلطان مى گويد:
(من در اين باب خدمتى به اعلیحضرت شاهنشاهى كردم او را از ملكم جدا كرده اين جا آورده ام كه دهنش را ببندم ديگر روزنامه مزخرف انتشار ندهد.ولى چون متعهداً آورده ام نمى توانم حبس نمايم.)
اين گزارشى است كه ناظم الدوله از مذاكرات خود با دولت عثمانى در 8 محرم 1310 به ايران مخابره مى كند. در اين گزارش اضافه مى كند:
(بالاخره قرار شد حبس نظرى كرده تحت نظرت ضبطيه بگذراند و گفتند بعد از مدتى به جائى مى فرستيم آن جا مشغول تأليف كتب باشد تا از اين خيالات كه دارد صرف نظر نمايد.853)
دولت ايران اين حركت را ادامه مى دهد اما به نتيجه اى نمى رسد.
سلطان عبدالحميد كه موافق اتحاد اسلام بود از ديدگاههاى سيد جمال در اين باره استقبال مى كند و با ورود سيد به عثمانى تلاش براى ايجاد وحدت بين فرق مختلف اسلام را آغاز مى نمايد.سلطان به سيد جمال اجازه مى دهد كه در اين راه به علماى شيعه در عتبات عاليات و ايران نامه بنويسد و آنان را به اتحاد دعوت نمايد.عبدالحميد قول هرگونه مساعدت را مى دهد.
مهمترين كار سيد جمال در چهار سال آخر عمرش در عثمانى ايجاد وحدت بين فرق اسلامى براى جلوگيرى از تفرقه آنان در مقابل مسيحيت مى باشد.اولى كارى كه سيد جمال مى كند انجمنى از دانشمندان شيعه مذهب ايرانى و غيره تشكيل مى دهد تا وى را در اين مهم يارى نمايند.اعضاى انجمن را به شرح ذيل معرفى كرده اند:
(شاهزاده ابوالحسن ميرزاى قجر شيخ الرئيس خراسانى فيض افندى معلم ايرانى رضا پاش از پاشاهاى معروف شيعه مذهب سيد برهان الدين بلخى نواب حسين هندى حاجى ميرزا حسن خان خيبر الملك ايرانى ميرزا آقا خان كرمانى شيخ احمد روحى افضل الملك كرمانى عبدالكريم بيك وحيد بيك جواهرى زاده هاى اصفهانى و عده اى ديگر.854)
سيد در جمع آنان سخنرانى مى كند و اهداف خود را در باب وحدت بيان مى نمايد.از طرف اين انجمن چهارصد نامه به مناطق گوناگون شيعه نوشته مى شود كه دويست پاسخ مثبت به انجمن مى رسد.سلطان عبدالحميد از اين جهت خوشحال مى گردد.
در همين ارتباط سيّد نامه اى به ميرزا حسين خليل تهرانى مرجع تقليد و از هم دوره ايهاى سيّد در نجف مى نويسد و از وى مى خواهد كه احتياجات نجف را براى اصلاح بنويسد تا سلطان عبدالحميد كمك كند. ميرزا حسين خليلى براى مشورت و تبادل نظر در اين مورد برخى از صاحب نظران را گرد مى آورد و در نتيجه نامه اى به سيد مى نويسند.855
شيخ على كاشف الغطاء پدر شيخ محمد حسين كاشف الغطاء كه مدتها در اسلامبول بوده و در مجالس و محافل رفادات سيد شركت مى كرده و اظهار مى داشته كه همه خواص ياران سيد مى دانستند كه از جامعه شيعه ايران برخاسته است.856
حاجى شيخ عبدالنبى مجتهد نورى جزء شخصيتهائى است كه در سفر حج سيد را ملاقات مى كند و سيد از وى مى خواهد:وسيله ملاقات او را با ميرزا شيرازى فراهم سازد.857
سيد جمال در اسلامبول نيز با آزادي خواهان جهان اسلام از جمله:مصر سوريه هند عراق ايران و آلبانى و تاتارها ارتباط برقرار مى كند.858

رجب 1312/ژانويه1895

شيخ احمد روحى كرمانى و ميرزا عبدالحسين خان معروف به آقا خان كرمانى و ميرزا حسن خبير الملك سه تن از شخصيتهاى مبارزى بودند كه در راه اتحاد مسلمانان و عليه حكومت استبدادى ايران كوشش مى كردند.يكى از نامه هاى آنان كه براى علماى عراق فرستاده بودند به دست ميرزا محمود خان قمى سفير ايران در بغداد مى افتد و نام برده آن نامه را طى گزارشى براى ناصرالدين شاه مى فرستد:
(سيد جمال الدين با برخى از ايرانيان درصدد اخلال و تسليم مملكت ايران به دولت عثمانى است لذا مسؤولين سفارت ايران اين سه تن را متهم كرده و در يكى از روزهاى ماه رجب 1312 دستگير مى شوند.سيد جمال تلاش مى كند كه آنها را به ايران تحوى ندهند و در بندر طرابوزان نگهدارى مى شوند.859)
با اين كه دستور بازگشت آنان داده شده بود تلاشهاى سفير ايران در استانبول باعث مى شود كه بازگشت ايشان كراراً به تعويق بيفتد. در نتيجه بعد از مرگ ناصرالدين شاه به ايران منتقل و به وضع وحشتناكى در ششم صفر 1314 كشته مى شوند.860
درباره مذهب اينان گفته اند:گرچه ميرزا آقاخان و حاجى شيخ احمد روحى در ابتدا ازلى و بابى بوده اند و دختران صبح ازل را به زنى گرفته اند ليكن بعداً به اسلامبول رفته و به سيد جمال الدين پيوسته اند و از فرقه ازلى كناره گرفته اند بدين اسلام گرويده اند.861

جمعه هفدهم ذى قعده 1313/30 آوريل 1896

در اين تاريخ ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاى كرمانى به هلاكت مى رسد.ميرزا رضا در منزل حاج امين الضرب با سيد آشنا و شيفته انديشه و افكار وى مى گردد و اين جا و آن جا از انديشه هاى ناب وى سخن مى گويد.در هنگام دستگيرى سيّد در حضرت عبدالعظيم جزء كسانى است كه به مختارخان اعتراض مى كند.زبان تيز و حركات اعتراض آميز او را دستگاه تحمل نمى كند و وى را به مدت هفت و ماه و نيم از شانزدهم رمضان تا اول جماد الاولى سال بعد به زندان مى افكند.
شش ماه آن را در زندان قزوين به سر مى برد. پس از آزادى اسلامبول مى رود و شش ماه نزد آقاى خود سيد جمال الدين مى ماند و از محضر وى بهره مى برد.862
عبدالله مستوفى مى نويسد:
(يك مرتبه كه ميرزا زياد از اوضاع وظلمى كه به وى شده شكوه مى كند سيّد به وى مى گويد:
مگر پدرت روضه خوان بوده است كه اين قدر در تشريح بدبختى خود نكات دقيق و حساس به كار مى برى؟تو كه مى گويى من از عمرم بيزارم و آرزوى مرگ مى كنى چرا دشمنت را نكشتى كه در مقابل ترا هم بكشند و به قول خودت از اين زندگى سراپاسخت خلاص شوى؟863)
حس انتقام در وى بيدار مى شود و به ايران باز مى گردد.
در تاريخ 26 رجب 1313 به طرف ايران حركت مى كند. در محل(بار فروش) يك تپانچه پنج لول روسى با پنج فشنگ به قيمت سه تومان و دوقران مى خرد و در دوم شوال 1313 به حضرت عبدالعظيم وارد مى شود و مخفيانه به ديدار حاج شيخ هادى نجم آبادى مى شتابد.حاج سياح كه از ورود وى به ايران مطلع مى شود نامه اى به صدراعظم مى نويسد بدين مضمون:
(ميرزا رض قصد بدى دارد زيرا از نزد مثل آقا سيد جمال الدين كه هم دنيا دار و هم آخرت به اين جا كه براى او نه دنيا هست و راحت نه آخرت آمده…864)
ناصرالدين شاه كه در تدارك برگزارى جشنهاى پنجاهمين سال سلطنت خود بوده به حضرت عبدالعظيم مى رود و ميرزا رضاى كرمانى در روز جمعه 17 ذى قعده وى را مورد حمله قرار مى دهد و با گلوله پنجلول از پا در مى آوردش.865
ميرزا رضا را دستگير مى كنند.از وى استنطاق مفصل به عمل مى آيد.اين استنطاق و پاسخهاى مهم و در خور تأمل به طور كامل در روزنامه صور اسرافيل866 و در كتاب بيدارى ايرانيان867 درج شده است.
در نتيجه در روز چهارشنبه دوم ربيع الاول 1314هـ.ق. ميرزا رضا را اعدام مى كنند و شيخ هادى نجم آبادى مجلس بزرگ داشتى در تجليل از وى برگزار مى كند.868

18 ذى قعده1313/

خبر مرگ شاه به اسلامبول مى رسد و به دستور سلطان عبدالحميد پليس اسلامبول از اكثر ايرانيان راجع به رابطه سيد جمال و ميرزا رضا تحقيق مى كند و طى گزارشى چنين مى نويسد:
(سيد جمال الدين ايرانى است و ميرزا رضا به تحريك او به ايران رفته و مرتكب قتل شاه شده است.869)
از اين روى چند روزى شابع مى شود كه سيد جمال الدين را توقيف كرده اند تا نتيجه تحقيقات مشخص گردد آيا وى در قتل شاه دست داشته يا نه.
10 ذى حجه 1313
مراسلات و تلگرافات متعددى علاء الملك سفير ايران در اسلامبول به عنوان امين السلطان دارد كه حكايت از فعاليت دولت ايران براى بازگرداندن سيد جمال به ايران مى كند. اين مراسلات از تاريخ 10 ذى حجه آغاز و در ربيع الآخر 1314 به پايان مى رسد. در مجموع آقاى خان ملك ساسانى سه سند در اين ارتباط نقل كرده است.870
25 رجب 1314
دولت ايران كه از بازگرداندن سيّد نااميد مى شود اين فكر را القاد مى كند كه بهتر است سيد را يكى از ايرانيان از بين ببرد.
سلطان عبدالحميد نيز در يك وضعيت روحى عجيبى قرار مى گيرد. از يك طرف به خاطر قولهايى كه به سيد جمال داده نمى تواند اورا تسليم كند از جانب ديگر از سيد ترس و وحشت دارد! آقاى خان ملك ساسانى كه اسناد متعدد اين موضوع را بررسى كرده به اين نتيجه مى رسد كه نامه هاى امين السلطان براى جلوگيرى از حمايت انگلستان از سيد جمال در جهت ترساندن سلطان عبدالحميد بوده است.
سلطان عبدالحميد براى نجات از اين بحران درصدد نابودى سيّد بر مى آيد.از يك سو خبر ابتلاى وى را به سرطان فك منتشر مى كند و از سوى ديگراو را در باب عالى به زندان مى افكند و مانع ديدار و ملاقات افراد با وى مى شود.كه سيد روز قبل از وفاتش سالم بوده است.871
در نامه يازدهم مورخ 25 رجب 1314 آرشيو سفارت ايران چنين آمده:
(جمال به طور خيلى بدى كه مى توان قطع اميد از او كرد گرفتار ناخوشى سرطان شده.جراح و اطباء يك طرف چانه او را با دندانهايش تماماً بريده و همين روزها خواهد مرد.872)

سه شنبه 5 شوال1314/9 مارس1897

سيد جمال كه در باب عالى زندانى بود آخرين نامه خود را از زندان باب عالى اسلامبول به هم مسلك هاى ايرانى خود مى نويسد:
(دوست عزيز!من در موقعى اين نامه را به دوست عزيز خود مى نويسم كه در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم.نه انتظار نجات دارم و نه اميد حيات نه از گرفتارى متألم و نه از كشته شدن متوحش.خوشم بر اين حبس و خوشم بر اين كشته شدن.جسم براى آزادى نوع كشته مى شوم براى زندگى قوم.ولى افسوس مى خورم از اين كه كِشته هاى خود را ندرويدم به آرزوئى كه داشتم كاملاً نائل نگرديدم.شمشير شقاوت نگذاشت بيدارى ملل مشرق را ببينم دست جهالت فرصت نداد صداى آزادى را از حلقوم امم مشرق بشنوم.اى كاش من تمام تخم افكار خود را در مزرعه مستعد افكار ملت كاشته بودم.چه خوش بود تخمهاى بارور و مفيد خود را در زمين شوره زار سلطنت فاسد نمى نمودم.آنچه در آن مزرعه كاشتم به نمو رسيد. هرچه در اين زمين كوير غرس نمودم فاسد گرديد.در اين مدت هيچ يك از تكاليف خيرخواهانه من به گوش سلاطين مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت. اميدواريها به ايرانم بود اجر زحماتم را به فراش غضب حواله كردند.با هزاران وعد و وعيد به تركيا احضارم كردند اين نوع مغلول و مقهورم نمودند.غافل از اين كه انعدام صاحب نيت اسباب انعدام نيت نمى شود. صفحه روزگار حرف حق را ضبط مى كند.
بارى من از دوست گرامى خود خواهشمندم اين آخرين نامه را به نظر دوستان عزيز و هم مسلكهاى ايرانى من برسانيد و زبانى به آنها بگوييد:شما كه ميوه رسيده ايران هستيد و براى بيدارى ايرانى دامن همت به كمر زده ايد از حبس و قتال نترسيد از جهالت ايرانى خسته نشويد از حركات مذبوحانه سلاطين متوحش نگرديد.با نهايت سرعت بكوشيد با كمال چالاكى كوشش كنيد طبيعت با شما يار است و خالق طبيعت مددكار.
سيل تجدد به سرعت به طرف مشرق جارياست.بنياد حكومت مطلقه منعدم شدنى است.شماها تا مى توانيد در خرابى اساس حكومت مطلقه بكوشيد نه به قلع و قمع اشخاص.شما تا قوه داريد در نسخ عاداتى كه ميانه سعادت و ايرانى سد سديد گرديده كوشش نماييد نه در نيستى صاحبان عادات.هرگاه بخواهيد اشخاص را مانع شويد وقت شما تلف مى گردد.اگر بخواهيد به صاحب عادت سعى كنيد باز آن عادت ديگران را بر خود جلب مى كند. سعى كنيد موانعى را كه ميانه الفت شما و ساير ملل واقع شده رفع نماييد.گول عوام فريبان را نخوريد.جمال الدين حسينى.)873
اين آخرين پيام سيّد از زندان سلطان عبدالحميد بود.سيّد در غربت به دور از ياران و خويشان در زندان سلطان عبدالحميد در تاريخ سه شنبه پنج شوال 1314 هـ.ق. بعد از درد و رنج بسياربه خاطر زهرى كه به او چشانده بودند به لقاى يار شتافت.رحمة اللّه عليه.
جنازه او را شبا هنگام غسل دادند و دو لالاى سياه تابوتش را بر دوش گرفتند و به سوى مزار تربت يحيى افندى بردند و در آن جا به خاك سپردند.874
در تشيع جنازه سيّد تنها سه تن از ياران وى و فضل پاشاى علوى كه مردى شجاع بوده شركت مى كنند و ديگران جرأت شركت در اين مراسم را پيدا نمى كنند.سيّد غريبانه در قبرستان مشايخ اسلامبول دفن گرديد و تا مدتها موضع قبر وى ناشناخته باقى ماند.حتى شيخ محمد عبده مفتى ديار مصر و شاگرد سيد مجلسى در تجليل از استاد خود برگزار نكرد و پيام تسليتى نداد.زيرا نگران ناراحتى سلطان عبدالحميد بود.875
تنها عبدالحسين همدانى مريد وفادار سيد از جاى دفن او مطلع بوده كه با همكارى خان ملك ساسانى قبر او را مشخص مى كند.876
در سال 1926م شخص آمريكايى به نام:چارلس گرين سنگ مرمرى بر روى قبر مى نهد و نردهاى آهنى در اطراف آن نصب مى كند.بر روى يكى از سنگه اين عبارت زير نوشته مى شود:
(اين مزار ر مردى نيكوكار به نام چارلس گرين كه دوست با حميت مسلمين جهان است ايجاد كرده است.877)
احمد امين مى گويد بر سر مزار وى ايستادم و گفتم:
(اين ج آرامگاه زنده كننده نفوس و آزاد كننده عقول و تكان دهنده دلها وبرانگيزنده ملتها و متزلزل كننده تختهاست.كسى در اين جا آرميده است كه سلاطين وقت بر عظمت او رشك مى بردند و از زبان و سطوت او در هراس بودند و دولتهاى صاحب ارتش و داراى تجهيزات از حركت او بيمناك بودند و كشورهايى كه آزادى در آن جا موج مى زد حوصله شان از حريت او به تنگ آمده بود….
اين جا آرامگاه آن كسى است كه بذرهاى انقلاب عُرابى پاشا را افشاند و ان كسى است كه همه نفوس را در ايران براى انقلاب برانگيخت و آن كسى است كه در سراسر جهان اسلام با دولتهاى بيگانه مبارزه كرد و خواستار اصلاحات اجتماعى بود…878)

محرم 1364/دسامبر 1944

در اين سال1324 شمسى فيض محمدخان سفير دولت افغانستان در آنكار موافقت دولت تركيه را براى نبش قبر سيد مى گيرد و استخوانهاى سيّد را در تابوت مى گذارند به كابل انتقال مى دهند879 عده زيادى از خاندان وى در اسدآباد به مجلس شورا و وزارت خارجه تلگراف كرده880 كه از اين عمل جلوگيرى كنند ولى دولت ايران اقدام مثبتى انجام نداد و اين اعتراضها به نتيجه نرسيد.881 بى توجهى دولت ايران را نمى توان نشانه افغانى دانستن سيد جمال دانست آن گونه كه برخى مدعى شده اند882 بلكه يا روابط ايران با تركيه مناسب نبوده و يا دولت ايران تلاشى در اين زمينه نكرده است و نخواسته قهرمانى كه در كشتن شاه شركت داشته به ايران بياورد.والسلام عليه يوم وله ويوم مات و يوم يبعث حياً.

پي نوشت :

795. اسناد سياسى دوران قاجاريه 265;. گزارشهاى سياسى علاء الملك ابراهيم صفائى 98.
796. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 31.
797. الاعلام زركلى ج 6 168;. جمال الدين الافغانى 293 تصوير دستخط سيد را ذكر كرده اند..
798. جمال الدين الافغانى 293.
799. مجموعه اسناد 133 ورق 21.
800. همان مدرك 133 ورق 486.
801. سياستگران دورهء قاجار ج 1 136.
802. همان مدرك 132 133.
803. همان مدرك 134 137.
804. قانون شمارهء هيجدهم 4 كوير..
805. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 31
806. قانون شمارهء 20 1
807. اسناد سياسى دوران قاجاريه ابراهيم صفائى 319
808. تحريم تنباكو ابرهيم تيمورى 13
809. مجموعه اسناد 114 سند شمارهء 8 از جمله نخستين مقالات سيد در لندن مقاله اى بود كه در مجله قرن نوزدهم.
انتشار داد و به انگليسها فهماند كه آنان در شناخت ايران از راه ديپلماسى دچار مشكل شده اند-. نقش سيد جمال الدين در
بيدارى مشرق زمين 35
810. آزادى هند 7به نقل از از مجلّه. خوادنيه مقالات آقاى مشيرى .
811. مجموعه اسناد 152.
812. سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى 231ـ 233
813. تحريم تنباكو ابراهيم تيمورى 125
814. همان مدرك 184
815. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 82به بعد. سيد جمال الدين حسينى 232به بعد.
816. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 216
817. سيد جمال الدين حسينى 817
818. سياستگران دورهء قاجار ج 1 25 27
819. اسناد سياسى دوران قاجاريه 271
820 ر. ك. مجموعه اسناد 144. سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى 278.
821. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 36
822. حيات يحيى يحيى دولت آبادى ج 1 14 جاويدان .
823. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 33
824. نهضت امام خمينى سيد حميد روحانى ج 2 424
825. مجموعه اسناد 153به نقل از روزنامه. اطلاع .
826. اسناد سياسى دوران قاجاريه 314ـ 319
827. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 33 معمولاً علماى ايران مقيم عراق دولت ايران را تنها دولت.
شيعه و اسلامى مى دانستند واز آن حمايت مى كردند. البته اين از آن جهت بود كه عراق تحت سلطه حكومت عثمانى بود.
828. اسناد سياسى دوران قاجاريه 285ـ 287
829. رهبران مشروطه 16
830. اسناد سياسى دوران قاجاريه 287 اين درست است كه ميرزا آقا خان و حاجى شيخ احمد روحى در ابتدا ازلى وبابى بودند ولى بعد از همكارى با سيد از عقايد قبلى خود دست برداشتند. ر. ك. سيد جمال الدين 344
831. فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر شماره 2 66
832. سيد جمال الدين حسينى 243. تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس ج 5 15
833. سلسلة الاعمال المجهوله لجمال الدين الافغانى دكتر على شلش 7 1 به نقل از. ضياء الخافقين 8
834. روابط سياسى ايران و انگليس ج 5 15 آنچه در اين كتاب آمده بر گرفته از مقالات تقى زاده است .
835. سلسلة الاعمال المجهوله 12 به نقل از. ضياء الخافقين مارس 1891 14ـ 16
836. همان مدرك 125به نقل از. ضياء الخافقين 31ـ 33.
837. همان مدرك 126
838. همان مدرك 129به نقل از:. ضياء الخافقين آوريل 1892 3
839. مجموعه اسناد تصوير 213214 215
840. مجموعه اسناد تصوير 216و 217. تاريخ بيدارى ايرانيان ج 1 78 مقدمه به نقل از:. مشاهير الشرق جرجى زيدان -. رستم پاشا سفير عثمانى مقيم لندن طى دعوت نامه اى از طرف سلطان عبد الحميد سيد را به اسلامبول.
دعوت نمود..
841. الاعلام زركلى ج 6 94
842. سيد جمال الدين حسينى 241
843. همان مدرك ..
844. همان مدرك 241
845. اسناد سياسى دوران قاجاريه 269
846. انقلاب ايران ادوارد براون 23
847. سلسلة الاعمال المجهوله 132ـ 137 به نقل از:. ضياء الخافقين 50ـ 52
848. اسناد ومدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 151
849. سلسلة الاعمال المجهوله 138 به نقل از. ضياء الخافقين 72
850. سيد جمال الدين حسينى 243
851. مجموعه اسناد 134ـ 137 ورق 28 قابل به ياد آورى است كه اول محرم مطابق با 26ژوئيه است و چون ورود
سيد بعد بوده ما در متن مطابق با اوت ذكر كرده ايم ..
852. اسناد سياسى دوران قاجاريه 275
853. همان مدرك 278
854. حيات يحيى ج 1 99
855. دائرة المعارف الاسلامية الشيعية ج 2 جزء 6 27
856. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق 136
857. همان مدرك 35
858. همان مدرك 36
859. سياستگران دورهء قاجار ج 1 27;. سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى 364
860. سيد جمال الدين حسينى 365
861. همان مدرك 344
862. خاطرات و اسناد ظهير الدوله 12ـ 14
863. شرح زندگانى من يا تاريخ اجتماعى و ادارى دورهء قاجاريه عبد الله مستوفى ج 62 زاور.
864. سيد جمال الدين حسينى 255 256
865. همان مدرك 265
866. صور اسرافيل شماره 9 3ـ 8 نشر تاريخ ايران . اين استنطاق داراى نكات جالبى است كه به خاطر طولانى شدن.
مقاله از استناد به آن صرف نظر مى شود.
867. تاريخ بيدارى ايرانيان ج 1 1
868. سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى 271
869. سياستگران دورهء قاجار ج 1 21.
870. همان مدرك 214ـ 219
871. همان مدرك 222
872. همان مدرك 219 نامه يازدهم .
873. تاريخ بيدارى اريانيان ج 1 87ـ 88;. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 281
874. سياستگران دورهء قاجار ج 1 222 224 وى مى نويسد: ابو الهدى سيّد را مسموم كرده است .
875 ر. ك . نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 14
876. سياستگران دوره قاجار خان ملك ساسانى ج 1 224
877. زعماء الاصلاح 115
878. همان مدرك 115و 116;. مفخر شرق 12
879. نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين 28
880. اسناد و مدارك دربارهء سيد جمال الدين اسد آبادى 1
881. مكارم الآثار ج 5 145. دائرة المعارف تشيع ج 2 132
882. مجله يادگار سال سوم شماره 4 14خيّام . در اين جا آمده :. بعضى جرايد ايران در اين باب ( انتقال جنازه به.
كابل ) اعتراضاتى نمودند و اگر فى الواقع چنان كه بعضى ايرانيان ادعا مى كنند وى ايرانى و تبعهء ايران بوده چرا دولت تركيه.
چنين درخواست عجيب را پذيرفته ... .

منبع: فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط