آينده خود را خلق کنيد
نويسنده:برايان تريسي
آن معجزه يا نيرويي که اشخاص را به اوج مي رساند، در سعي و تلاش و استقامت و پشتکاري يافت مي شود که از شجاعت و روحيه اي مصمم برخوردارند.
-مارک تواين
اگر اعتماد و اطميناني در کار نباشد، شجاعت فراواني در ميان نخواهد بود. نيمي از نبرد بستگي به اين دارد که معتقد و مطمئن باشيم در کاري که مي کنيم موفق خواهيم بود.
-اوريسون سوئت ماردن
هر انسان موفقي با مشکلات، شکستها و ناکاميهاي متعددي در زندگي رو به رو شده است.اما توانايي برخورد مثبت و سازنده با اين ناکاميهاست که موفقيت را تضمين مي کند.
دکتر آبراهام زالزنيک، استاد دانشگاه هاروارد در مديريت بازرگاني، چند سال قبل درباره نقش نوميدي در زندگي مطالعه کرد. خيلي ها قبل از او درباره نقش انگيزه در موفقيت مطالبي نوشته بودند، اما زالزنيک اولين کسي بود که از روي ديگر سکه به موضوع نگاه کرد.
با اين حال، هر اندازه هم که خوب بينديشيد و برنامه بريزيد، شرايط هميشه بر وفق مراد شما رقم نخواهد خورد. قانون مورفي مي گويد:«آنچه بتواند توليد اشکال کند، توليد اشکال مي کند. از جمع همه آن چيزهايي که بتواند توليد اشکال کند، بدترين آن اتفاق مي افتد، آن هم در بدترين زمان ممکن تا بيشترين هزينه را روي دست شما بگذارد.»قانون کوهن آن گاه مي افزايد: «مورفي يک خوش بين بود!»
بنابراين ناکامي در هر صورت وجود خارجي پيدا مي کند. هر قدر تلاش کنيد، در زمينه هايي نوميد مي شويد.برخورد با مشکلات امر ناچار است و نمي توان از آن اجتناب نمود. با همان اطمينان که مي دانيم خورشيد در مشرق طلوع مي کند و در مغرب به غروب مي رسد، در زندگي شکست و نوميدي را تجربه مي کنيد. هر چه هدفهاي بيشتري براي خود تعيين کنيد، و هر چه بيشتر بيازماييد، با مشکلات و مسائل بيشتري مواجه خواهيد شد.
از آنجايي که نمي توانيد هميشه از نوميدي اجتناب کنيد، بدون توجه به کاري که مي کنيد، تنها موضوعي که مطرح است طرز برخورد شما با ناکامي زماني است که از راه مي رسد.چيزي که آن را نمي خواهيد و غير مترقبه است. آيا مي گذاريد شما را کلافه کند؟ آيا با آن برخورد مؤثر مي کنيد؟
موفقها در برخورد با ناکاميها بر سرعت گامهاي خود مي افزايند. ناموفقها مي گذارند تا نوميدي آنها را متوقف سازد. موفقها به سرعت به خودشان مي آيند و همچنان به جلو حرکت مي کنند. ناموفقها اغلب از تلاش دست مي کشيند و قدمي به عقب برمي دارند.سخنران الهام بخش، چارلي جونز، مي گويد:«مهم نيست که به چه عمقي سقوط مي کنيد، مهم اين است که تا چه ارتفاعي به هوا مي جهيد!»
نکته مهم در اين است که ماشه احساسات در يک لحظه به کار انداخته مي شود. به همين دليل وقتي اتفاقي مي افتد، نمي توانيد کنترل کافي بر احساسات خود داشته باشيد.در واقع، خيلي دير شده است. وقتي نوميدي و ناکامي از راه مي رسد، از روي عادت و به غريزه و اکنش نشان مي دهيد که اين بستگي به تجربيات قبلي شما دارد.وقتي اشکالي بروز مي کند، ديگر براي آنکه فکري به حال آن بکنيد خيلي دير شده است. به همين دليل واکنش نشان مي دهيد.
اپيکتتوس، فيلسوف يوناني، مي گفت:«اين شرايط نيست که انسان را مي سازد؛ شرايط انسان را در نزد خودش آشکار مي کند واو را به خودش مي نماياند.»
در جريان تدارک ذهني، فرض را بر اين مي گذاريد که وقتي مي خواهيد کار ارزشمندي را انجام بدهيد، با انواع و اقسام مشکلات رو به رو مي گرديد.در واقع، اگر هدف بزرگي را براي خود در نظر بگيريد، به طوري که براي دستيابي به آن مجبور به تلاش شويد، با انواع مسائل و مشکلات رو به رو خواهيد شد که حالا تصورش را هم نمي توانيد بکنيد.
به جاي اينکه دست روي دست بگذاريد تا مسئله ناچاري اتفاق افتد، بايد ذهن خود را قبل از وقوع حادثه برنامه ريزي کنيد. بايد به خود بگوييد:«امروز با انواع فراز و نشيبها، مشکلات و دشواريها رو به رو مي شوم، اما اجازه نمي دهم آنها بر من چيره شوند.وقتي به سمت هدف خود حرکت مي کنم، کسي نمي تواند مرا متوقف سازد.»
بدترين اتفاقي که ممکن است بيفتد کدام است؟»
بعد از آن فهرستي از همه موانع و مشکلاتي که ممکن است صورت خارجي پيدا کنند تهيه مي کنيم. براي مثال:ممکن است يکي از رقبا با کالا يا خدمت جديدي وارد بازار شود که از کالا يا خدمت ما بهتر يا ارزان تر باشد. نرخهاي بهره ممکن است کاهش پيدا کنند. دولت ممکن است مالياتهاي جديدي را براي کالاي ما در نظر بگيرد.ممکن است مقررات تغيير کنند.قيمت سوخت يا مواد خام ممکن است افزايش يابد. يکي از افراد کليدي و مهم شرکت ممکن است شرکت را ترک کند. يک يا چند مشتري بزرگ ممکن است به جاي ما از رقبايمان خريد کنند. رقباي ما ممکن است قيمتهاي خود را از قيمت تمام شده پايين تر بياورند تا بازار را قبضه کنند. اقتصاد ممکن است راکد شود و کسادي حاکم گردد.کل بازار ممکن است کوچک و جمع و جور شود.
درتمامي اين موارد، توانايي شرکت براي واکنش نشان دادن سريع و مؤثر مي تواند بقا و دوام آن را رقم بزند.اين مشکلات احتمالي را مي توان از قبل در نظر گرفت.بهتر اين است که حيرت زده نشويم.
شرکت نفتي شل در هلند يکي از کامل ترين فرايندهاي برنامه ريزي را براي برخورد با مسائل احتمالي در اختيار دارد. اين شرکت 600 سناريوي نوشته دارد تا با مشکلاتي که احتمالاً بروز خواهند کرد برخورد کند.
دادن شغل يکي از نگرانيهاي بزرگ بسياري از مردم است. به استناد يک بررسي، 37 درصد مردم نگران از دست دادن شغل خود هستند. يکي از دوستانم مي گفت در حالي که بعيد است شغلش را از دست بدهد، امکان از دست دادن شغل او را فلج کرده است.
وقتي مي گويم هر کس بايد براي شغل بعدي خود آماده باشد، براي خيلي ها ايده جديدي است. يا به اين موضوع فکر نکرده اند، و يا نمي خواهند به اين موضوع فکر کنند.اما سؤال اصلي اين است:«براي اينکه بتوانيد شغل بعدي خود را اختيار کنيد، به چه دانش و مهارتهايي احتياج خواهيد داشت؟»
اگر پيشاپيش به اين سؤال فکر نکنيد، ممکن است بعداً مجبور شويد که به اين سؤال جواب بدهيد.
با توجه به آمار و ارقام موجود، اشخاص در غرب طي عمر خود 14 تا 15 بار
شغل عوض مي کنند که هر کدام دو سال يا بيشتر دوام مي آورد.صنعت و حرفه ها هم حدود پنج بار تغيير مي کنند.
آنچه را که امروز مي دانيد، پنج سال ديگر بي ارزش خواهد بود که علتش تغييرات شديدي است که در همه ابعاد شغلي و زندگي به وجود مي آيد.
به همين دليل است که پيتر دروکر مي گويد:«تنها مهارتي که طي سالهاي آينده منتفي نمي شود، توانايي ياد گرفتن مهارتهاي جديد است.»
به آينده خود نگاه کنيد.چه تحولاتي ممکن است بروز کند؟ اگر امروز شغلتان را از دست بدهيد، چگونه واکنش نشان مي دهيد؟ اولين فکري که به ذهنتان خطور مي کند، چيست؟ بيشتر مردم وقتي شغلشان را از دست مي دهند، وحشت زده مي شوند.وقتي به اين فکر مي کنند که ممکن است شغلشان را از دست بدهند، وحشت مي کنند. هيچ ايده اي ندارند که چه مي خواهند بکنند.
اما من در جريان کار با هزاران موفق به اين نتيجه رسيدم که همه آنها از ويژگي مشترکي برخوردارند. همه آنها با اطمينان مي دانند که اگر شغلشان را از دست بدهند، مي توانند در مدت بسيار کوتاهي کار ديگري شروع کنند.
بيفتد.بعد به آنها مي گويم صنعت سلاحهاي دفاعي در کاليفرنيا در دهه 1990 به کلي از بين رفت و 400,000 متخصص، مهندس و مدير به يکباره مشاغل خود را از دست دادند. همه آنها مجبور شدند دوباره به بازار کار مراجعه کنند، مهارتهاي جديدي بياموزند و در رشته هاي کاملاً جديد و متفاوت شروع به کار کنند.
فروپاشي جنون «دات کام»سبب شد 90 درصد شغلهاي در ارتباط با اينترنت در سرتاسر کشور از بين برود.فروپاشي صنعت «تله کام» هزاران نفر را بي کار کرد.و اين شرايطي است که ادامه پيدا خواهد کرد. جا به جايي شغلها موضوعي کاملاً جدي است و هر روز مشمول جمعيت بيشتري مي شود.
رابطه مستقيمي بين زماني که صرف سرمايه گذاري فکرکردن و برنامه ريزي دنياي مالي خود مي کنيد و اينکه با چه احتمالي به لحاظ مالي مستقل مي شويد، وجود دارد.دکتر توماس استنلي، در جريان مصاحبه با هزاران زن و مرد موفق، به اين نتيجه رسيد يکي از ويژگيهاي مشترک موفقها اين است که در مقايسه با ديگران وقت بسيار بيشتري را صرف انديشيدن به امور مالي مي کنند.
اشخاص متوسط با آنکه نگران امور مالي خود هستند، در ماه دو يا سه ساعت را صرف انديشيدن به شرايط مالي خود مي کنند. اما متنعمها در ماه 20 تا 30 ساعت را صرف انديشيدن به امور مالي خود مي کنند و در نتيجه پيوسته درامور مالي از مهارتهاي بيشتري برخوردار مي گردند.
مقايسه با سايرين، از حاشيه امنيتي برخوردار مي شويد و مي توانيد به موقع نسبت به اين حوادث واکنش نشان بدهيد.
اگر براي شرکتي کار مي کنيد، بايد به اين فکر کنيد که بدترين اتفاقي که ممکن است در شش ماه آينده بيفتد و روي کار شما تأثير بگذارد، چيست.و اگر براي خود کار مي کنيد، بايد به اين موضوع توجه داشته باشيد که بدترين اتفاقي که براي کارتان ممکن است روي بدهد چه مي تواند باشد. شما و همسرتان بايد بتوانيد درباره مشکلات زندگي خود پيش بينيهاي لازم را بکنيد و اقدامات لازم را از پيش انجام دهيد.
يکي از کارهاي اصولي که مي توانيد بکنيد داشتن يک برنامه منظم براي پس انداز کردن است.هدف شما بايد اين باشد که 10 درصد و يا رقمي بالاتر از درآمدهاي خود را همه ماهه پس انداز کنيد.
همان طور که دبليو.کلمنت استون مي گويد:«اگر نتوانيد پولي پس انداز کنيد، بذرهاي عظمت در شما وجود ندارد.»
موفق شدن در ساير زمينه هاي زندگي هم محروم خواهيد شد. گرچه در کتاب ها آمده عشق به پول ريشه همه شيطنتهاست، به احتمال بيشتر نداشتن پول است که ريشه همه بدکاريها و شيطنتها به شمار مي آيد.
بايد بتوانيد از فرصتهاي مناسبي که برايتان پيش مي آيد استفاده کنيد.در دنياي مالي، اگر به اندازه کافي پول انباشت کنيد، اگر به قدر کافي تلاش کنيد و پس انداز داشته باشيد، فرصتهايي را به زندگي خود راه مي دهيد که بر ميزان درآمد خود، حتي به مقدار بيشتري، بيفزاييد.
وقتي به پولتان و به لذتي که به خاطر داشتن پول در حساب پس اندازتان مي بريد فکر مي کنيد، ميدان انرژي پيرامون پولتان را تقويت مي کنيد، و در اين شرايط، پول حتي بيشتري به دست مي آوريد. وقتي عاشق پولتان بشويد، بر قدرت اين ميدان انرژي باز هم افزوده مي شود.
گفت که حدود شش سال قبل در يک همايش دو روزه من شرکت کرده و بعد در باره حوادث گوناگوني که از آن زمان به بعد برايش اتفاق افتاده است برايم حرف زد.
وقتي به همايش من آمده بود، فروشنده اتومبيلهاي دست دوم بود. دو فرزند داشت و اوايل دوران سي سالگي خود را مي گذراند.درآمد متوسطي داشت و به شدت بدهکار بود و با خانواده اش در يک خانه اجاره اي زندگي مي کرد.
در همايش به اين نتيجه رسيده بود که بزرگ ترين گرفتاري او اين است که بدهکار است و پولي در حساب پس اندازش ندارد.او تصميم گرفته بود که تا پنج سال آينده بدهيهايش را بپردازد و 30,000 دلار هم پس انداز کند.براي او هدف بسيار بزرگي بود، از دوران نوجواني اش به بعد هرگز اتفاق نيفتاده بود که بدهکار نباشد.
يکي از روزها، رئيسش او را صدا زده بود و پرسيده بود آيا به يک فرصت مناسب تجاري علاقه مند است.او از رئيسش خواسته بود که بيشتر توضيح بدهد. رئيسش گفته بود آن طور که مي بينيد در کار فروش مرتب پيشرفت کرده و در ضمن شنيده است که توانسته از ناحيه فروشهايش پولي در بانک پس انداز کند.
اين فروشنده که بسيار خجالتي بود، از رئيسش پرسيده بود که چه برنامه اي
براي او دارد.رئيسش جواب داده بود يکي از توليد کنندگان اتومبيل در دترويت با او تماس گرفته و از او خواسته کسي را به او معرفي کند تا يک بنگاه جديد فروش اتومبيل در بخشي در حال گسترش در همان شهر داير نمايد بعد گفته بود که مايل است او را معرفي کند و در کار اين فروش از او حمايت نمايد.رئيسش اضافه کرده بود اگر کمي سرمايه گذاري کند، او حاضر است به عنوان يک شريک با او کار کند.
رئيس اين مرد به او کمک کرده بود تا اين فروشگاه را داير کند. بعد از دو سال هم سهمش را در شرکت به خود او فروخته بود و نتيجه آن شده بود که فروشگاه صددرصد در مالکيت او درآيد.
بعد به من گفت:«امروز يک ميليونر هستم.شش سال پيش فروشنده اتومبيلهاي دست دوم بودم، اما امروز يک ميليونر هستم.»او يکي از شادمان ترين اشخاصي بود که من تا به حال ديده بودم.او توضيح داد اگر به توصيه هاي آن همايش توجه نکرده بود، هرگز از بدهکاري نجات پيدا نمي کرد. او اضافه کرد:«شرکت در همايش شما به اندازه 20 سال تلاش مستمر و شايد هم يک عمر کار کردن ارزش داشت.»
اولين سؤال اين است:«چه کاري را به درستي انجام دادم؟» بدون توجه به موفقيت يا شکستي که داشتيد، اين سؤال را از خود بکنيد و به آن جواب بدهيد.حتي اگر در کارتان شکست خورديد، هميشه کارهاي درستي هم وجود داشته که شما انجام داده ايد. اگر بتوانيد بخشهاي مثبت کارتان را يادداشت
کنيد، مغز خود را برنامه ريزي مي کنيد تا در تجربه بعدي کارهاي درست را تکرار کنيد.
سؤال دوم اين است:«چه کارهايي را بايد به شکل متفاوت انجام بدهم؟» اين سؤال بسيار خوبي است زيرا شما را مجبور مي کند تا درباره اتفاقي که افتاد مثبت بينديشيد و چگونه مي توانيد بهتر از قبل عمل کنيد. اگر قرار باشد تجربه مشابهي را تکرار کنيد، کدام کارها را به شکلي متفاوت انجام مي دهيد؟ کدام کار را بيشتر و کدام کار را کمتر انجام مي دهيد؟
جوابهايتان را مکتوب کنيد. اين گونه جوابها را بهتر به ذهن مي سپاريد و آنها را فراموش نمي کنيد. هر بار کار جديدي را تجربه مي کنيد، اين دو سؤال را از خود بپرسيد:«کدام کارم دست بود؟» و «چه کاري را به شکل متفاوت انجام خواهم داد؟»
وقتي به اين فکر مي کنيد که چه کاري را به درستي انجام داديد و چه کارهايي را بايد به شکل متفاوت انجام بدهيد، ذهنتان مثبت مي انديشد و در نتيجه خلاقيت شما تشويق و تحريک مي شود.اين گونه بر فرصتهاي جديدي دست پيدا مي کنيد تا کارتان را اصلاح کنيد. اما اگر در پايان ناکامي مرتب افسوس بخوريد،اصلاحي در کارتان ايجاد نخواهد شد.
بکنيد:«کدام کارمان درست بود؟» و «کدام کار را بايد در تجربه بعدي به طور متفاوت انجام بدهيم؟»به خاطر داشته باشيد، در اغلب موارد وقتي تازه کار هستيد، اشتباهاتي را مرتکب مي شويد.با طرح اين سؤالات، از موقعيت بيشترين بهره برداري را مي کنيد. از هر تجربه اي که مي کنيد بايد بهره اي به سود خود ببريد. اگر در کار فروش هستيد، بعد از هر فروش اين سؤالات را از خود بپرسيد. اين اقدام سبب مي شود که سرعت کارتان به مراتب افزايش پيدا کند.
مي توانيد در همه بخشهاي زندگي از اين روش استفاده کنيد.بدون توجه به اينکه مسائل شما چقدر جدي هستند، مي توانيد کارتان را به گونه اي برنامه ريزي کنيد تا به موفقيت برسيد.
وقتي اين روش را با سيال سازي ذهني ترکيب کنيد وبراي هر سؤال 20 جواب ارائه دهيد، از پيشرفت فراواني که مي توانيد داشته باشيد در شگرف خواهيد شد.
متفاوتي انجام بدهيد. وقتي با يک ناکامي رو به رو مي شويد، اين روحيه کاملاً طبيعي و نرمال است. اما اين سؤال مهم مطرح است که اين روحيه چقدر دوام مي آورد؟
وقتي براي معاينه سالانه به يک کلينيک مي رويد، اغلب از شما تست استرس مي گيرند.اول، نبض شما را در شرايط استراحت قلب اندازه گيري مي کنند. بعد، از شما مي خواهند يک فعاليت اروبيک داشته باشيد که قلبتان فعال شود. وقتي فعاليت قلب به حد معيني رسيد، باز هم ضربان نبض شما را اندازه مي گيرند.بعد يک، دو و پنج دقيقه صبر مي کنند و مجدداً ضربان نبض شما را اندازه مي گيرند.نشانه ميزان سلامتي شما سرعتي است که ضربان قلب شما به حالت طبيعي برمي گردد.
سرعت بهبود شما تحت کنترل شماست. و با طرز فکر شما درباره آنچه اتفاق افتاده رابطه دارد. اين خود حادثه نيست که روي شما تأثير مي گذارد، بلکه تفسيري که از اين حادثه مي کنيد شرايط روحي شما را رقم مي زند.
اولين عبارتي که مي توانيد از آن استفاده کنيد:«من مسئول هستم!» مي باشد.
وقتي اشکالي بروز مي کند، عصباني و ناراحت مي شويد و ديگران و يا شرايط را مقصر قلمداد مي کنيد يا در مقام توجيه حرف مي زنيد.اما به محض آنکه مي گوييد:«من مسئول هستم!» از سرزنش کردن ديگران دست مي کشيد.وقتي اين عبارت را به کار مي بريد، احساس نوميدي، خشم و ناراحتي شما به انتها مي رسيد. به محض اينکه مي گوييد:«من مسئول هستم!» ذهنتان آرام مي گيرد. مثبت مي انديشيد و اقدامات سازنده اي براي به حداقل رساندن آسيب انجام مي دهيد.
بايد ارزيابي درستي از جهتگيري خود داشته باشيد.براي رسيدن به اين مهم، بايد هدفهاي مکتوب داشته باشيد.يکي از روشهاي قدرتمند براي مثبت نگه داشتن ذهن اين است که به هدفهاي خود فکر کنيد. وقتي اشتباهي بروز مي کند، به هدفهايتان بينديشيد. وقتي فروشي را از دست مي دهيد، وقتي شغلتان را از دست مي دهيد، به هدفهايتان بينديشيد
هدف بلندمدت شما اين است که به استقلال مالي برسيد، از سلامتي عالي برخوردار شويد، روابط عالي داشته باشيد و کاري کنيد که در دنيا تفاوتي ايجاد شود.
وقتي ذهنتان را متوجه اين هدفها مي کنيد، متوجه مي شويد که تقريباً خشمگين شدن امر غير ممکن است با انديشيدن به هدفهاي خود، مثبت تر و با اعتماد به نفس تر مي شويد.
زندگي و فعاليت ما از سه بخش تشکيل مي شود. در بخش اول، به سختي کار و تلاش مي کنيد تا کاري صورت دهيد و مستقر شويد. اين موضوعي است که درباره يک شغل، يک رابطه، شروع يک کار تجاري و يا معرفي کالا يا خدمات جديد صدق مي کند.
بخش دوم، از زماني شروع مي شود که از مشکلات و مسائل مربوط به بخش اول درسهاي گرانبها مي گيريد.به اين بخش رشد مي گويند. در اين بخش به نتايج عالي مي رسيد. کار و حرفه تان رشد مي کند، کالاها و خدمات شما به خوبي به فروش مي روند و روابط شما با ديگران در شرايط مطلوب قرار مي گيرد.
بعد نوبت به بخش سوم مي رسيد که بخش افول و تنزل است. همان طور که بعد از فصل برداشت محصول نوبت به فصل زمستان مي رسد، اين بخش هم بعد از بخش دوم به وجود مي آيد. در اين بخش، رسيدن به امتيازات بخش دوم دشوار مي شود. فروش و فعاليت دشوارتر مي شود. کار و روابط شما ديگر لذت بخش نيستند. شرکت شما براي اينکه روي پاي خود بايستد تلاش مي کند.
امروز شما در کدام بخش قرار داريد؟ چگونه مي توانيد به بخش دوم بازگرديد؟ چرخه ها و تغييرات در زندگي تجارت شما کدام هستند؟
اين مقاومت و انکار است که زمينه ساز اغلب استرسهاست. وقتي مي گوييد:«آنچه را نتوان درمان کرد، بايد تحمل نمود.»، از شدت ناراحتي خود مي کاهيد. به آرامش بيشتري دست پيدا مي کنيد، آرام تر مي شويد. از مشکل قدمي فاصله مي گيريد.و به آن به گونه اي نگاه مي کنيد که انگار براي شخص ديگري اتفاق
افتاده است. در نتيجه سازنده تر مي شويد و بهتر مي توانيد مسائل خود را حل و فصل نماييد. بي جهت خودتان را درگير کارهاي کوچک نمي کنيد.
آبراهام لينکلن مي گفت: «اغلب اشخاص به همان اندازه که ذهنشان را مهيا مي کنند خوشبخت و شاد هستند.» مي توانيد با کنترل کردن ذهن خود معاني را تغيير بدهيد. مي توانيد کاري کنيد که درگير مسائل احساسي و عاطفي کم اهميت در زندگي خود نشويد.
پيشاپيش تصميم بگيريد بدون توجه به آنچه در زندگي تان اتفاق مي افتد، هيچ عاملي نمي تواند شما را متوقف سازد.پيشاپيش به اين نتيجه برسيد با آنکه در زندگي فراز و نشيبهاي فراوان خواهيد داشت، آن قدر مداومت مي کنيد تا به هدفهايتان برسيد. وقتي تدارک ذهني مي کنيد، با جلوه کردن مسائل اجتناب ناپذير به راحتي با آنها برخورد سازنده مي کنيد و عملاً توقف ناپذير مي شويد.
02 سه اتفاق ناگواري که ممکن است در ماههاي آينده برايتان اتفاق بيفتد، شناسايي کنيد چگونه مي توانيد از اين حوادث ناخوشانيد اجتناب کنيد و يا تأثيرات منفي آنها را به حداقل برسانيد؟
03 بزرگ ترين نگراني خود را در اين لحظه انتخاب کنيد و به اين نتيجه برسيد که چگونه مي توانيد درسي بياموزيد و رشد کنيد. بزرگ ترين درسي که در اين مشکل وجود دارد کدام است؟
04 از روش اديسون در زندگي خود استفاده کنيد. به آرامي ناراحتيها و ناکاميها را بپذيريد و بدانيد هر ناکامي نشانه آن است که از روشي که انتخاب کرده ايد نمي توانيد به خوبي استفاده کنيد. اين روش را به کناري بگذاريد تا راهتان به سوي موفقيت باز شود.
05 بدون توجه به اتفاقاتي که مي افتند، به هدفهايتان فکر کنيد.ببينيد در همين لحظه چه مي توانيد بکنيد تا به آنها دست پيدا کنيد.
06 فراز و نشيبهاي زندگي خود را مشخص نماييد.بازار در چه جهتي حرکت مي کند؟ اگر شرايط به همين روال امروز ادامه پيدا کند، چه تصميماتي بايد بگيريد و چه تغييراتي در کارتان ايجاد کنيد؟
07 دو سؤال درباره مهم ترين تجربيات اخير خود بکنيد: چه کاري را درست انجام داديد؟ و اگر قرار باشد که اين تجربه دوباره اتفاق بيفتد، چه کارهايي را به شکل ديگري انجام خواهيد داد؟ مصمم شويد که از هر ناکامي در زندگي خود درسي بياموزيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ
-مارک تواين
اگر اعتماد و اطميناني در کار نباشد، شجاعت فراواني در ميان نخواهد بود. نيمي از نبرد بستگي به اين دارد که معتقد و مطمئن باشيم در کاري که مي کنيم موفق خواهيم بود.
-اوريسون سوئت ماردن
هر انسان موفقي با مشکلات، شکستها و ناکاميهاي متعددي در زندگي رو به رو شده است.اما توانايي برخورد مثبت و سازنده با اين ناکاميهاست که موفقيت را تضمين مي کند.
دکتر آبراهام زالزنيک، استاد دانشگاه هاروارد در مديريت بازرگاني، چند سال قبل درباره نقش نوميدي در زندگي مطالعه کرد. خيلي ها قبل از او درباره نقش انگيزه در موفقيت مطالبي نوشته بودند، اما زالزنيک اولين کسي بود که از روي ديگر سکه به موضوع نگاه کرد.
به آينده فکر کنيد
با اين حال، هر اندازه هم که خوب بينديشيد و برنامه بريزيد، شرايط هميشه بر وفق مراد شما رقم نخواهد خورد. قانون مورفي مي گويد:«آنچه بتواند توليد اشکال کند، توليد اشکال مي کند. از جمع همه آن چيزهايي که بتواند توليد اشکال کند، بدترين آن اتفاق مي افتد، آن هم در بدترين زمان ممکن تا بيشترين هزينه را روي دست شما بگذارد.»قانون کوهن آن گاه مي افزايد: «مورفي يک خوش بين بود!»
بنابراين ناکامي در هر صورت وجود خارجي پيدا مي کند. هر قدر تلاش کنيد، در زمينه هايي نوميد مي شويد.برخورد با مشکلات امر ناچار است و نمي توان از آن اجتناب نمود. با همان اطمينان که مي دانيم خورشيد در مشرق طلوع مي کند و در مغرب به غروب مي رسد، در زندگي شکست و نوميدي را تجربه مي کنيد. هر چه هدفهاي بيشتري براي خود تعيين کنيد، و هر چه بيشتر بيازماييد، با مشکلات و مسائل بيشتري مواجه خواهيد شد.
تنها چيزي که مي توانيد آن را کنترل کنيد
از آنجايي که نمي توانيد هميشه از نوميدي اجتناب کنيد، بدون توجه به کاري که مي کنيد، تنها موضوعي که مطرح است طرز برخورد شما با ناکامي زماني است که از راه مي رسد.چيزي که آن را نمي خواهيد و غير مترقبه است. آيا مي گذاريد شما را کلافه کند؟ آيا با آن برخورد مؤثر مي کنيد؟
موفقها در برخورد با ناکاميها بر سرعت گامهاي خود مي افزايند. ناموفقها مي گذارند تا نوميدي آنها را متوقف سازد. موفقها به سرعت به خودشان مي آيند و همچنان به جلو حرکت مي کنند. ناموفقها اغلب از تلاش دست مي کشيند و قدمي به عقب برمي دارند.سخنران الهام بخش، چارلي جونز، مي گويد:«مهم نيست که به چه عمقي سقوط مي کنيد، مهم اين است که تا چه ارتفاعي به هوا مي جهيد!»
ماشه ذهنيت منفي
نکته مهم در اين است که ماشه احساسات در يک لحظه به کار انداخته مي شود. به همين دليل وقتي اتفاقي مي افتد، نمي توانيد کنترل کافي بر احساسات خود داشته باشيد.در واقع، خيلي دير شده است. وقتي نوميدي و ناکامي از راه مي رسد، از روي عادت و به غريزه و اکنش نشان مي دهيد که اين بستگي به تجربيات قبلي شما دارد.وقتي اشکالي بروز مي کند، ديگر براي آنکه فکري به حال آن بکنيد خيلي دير شده است. به همين دليل واکنش نشان مي دهيد.
اپيکتتوس، فيلسوف يوناني، مي گفت:«اين شرايط نيست که انسان را مي سازد؛ شرايط انسان را در نزد خودش آشکار مي کند واو را به خودش مي نماياند.»
از قبل آماده شويد
در جريان تدارک ذهني، فرض را بر اين مي گذاريد که وقتي مي خواهيد کار ارزشمندي را انجام بدهيد، با انواع و اقسام مشکلات رو به رو مي گرديد.در واقع، اگر هدف بزرگي را براي خود در نظر بگيريد، به طوري که براي دستيابي به آن مجبور به تلاش شويد، با انواع مسائل و مشکلات رو به رو خواهيد شد که حالا تصورش را هم نمي توانيد بکنيد.
به جاي اينکه دست روي دست بگذاريد تا مسئله ناچاري اتفاق افتد، بايد ذهن خود را قبل از وقوع حادثه برنامه ريزي کنيد. بايد به خود بگوييد:«امروز با انواع فراز و نشيبها، مشکلات و دشواريها رو به رو مي شوم، اما اجازه نمي دهم آنها بر من چيره شوند.وقتي به سمت هدف خود حرکت مي کنم، کسي نمي تواند مرا متوقف سازد.»
پيش بيني بحران را تمرين کنيد
بدترين اتفاقي که ممکن است بيفتد کدام است؟»
بعد از آن فهرستي از همه موانع و مشکلاتي که ممکن است صورت خارجي پيدا کنند تهيه مي کنيم. براي مثال:ممکن است يکي از رقبا با کالا يا خدمت جديدي وارد بازار شود که از کالا يا خدمت ما بهتر يا ارزان تر باشد. نرخهاي بهره ممکن است کاهش پيدا کنند. دولت ممکن است مالياتهاي جديدي را براي کالاي ما در نظر بگيرد.ممکن است مقررات تغيير کنند.قيمت سوخت يا مواد خام ممکن است افزايش يابد. يکي از افراد کليدي و مهم شرکت ممکن است شرکت را ترک کند. يک يا چند مشتري بزرگ ممکن است به جاي ما از رقبايمان خريد کنند. رقباي ما ممکن است قيمتهاي خود را از قيمت تمام شده پايين تر بياورند تا بازار را قبضه کنند. اقتصاد ممکن است راکد شود و کسادي حاکم گردد.کل بازار ممکن است کوچک و جمع و جور شود.
درتمامي اين موارد، توانايي شرکت براي واکنش نشان دادن سريع و مؤثر مي تواند بقا و دوام آن را رقم بزند.اين مشکلات احتمالي را مي توان از قبل در نظر گرفت.بهتر اين است که حيرت زده نشويم.
شرکت نفتي شل در هلند يکي از کامل ترين فرايندهاي برنامه ريزي را براي برخورد با مسائل احتمالي در اختيار دارد. اين شرکت 600 سناريوي نوشته دارد تا با مشکلاتي که احتمالاً بروز خواهند کرد برخورد کند.
به آينده نظر کنيد
دادن شغل يکي از نگرانيهاي بزرگ بسياري از مردم است. به استناد يک بررسي، 37 درصد مردم نگران از دست دادن شغل خود هستند. يکي از دوستانم مي گفت در حالي که بعيد است شغلش را از دست بدهد، امکان از دست دادن شغل او را فلج کرده است.
شغل جديد شما
وقتي مي گويم هر کس بايد براي شغل بعدي خود آماده باشد، براي خيلي ها ايده جديدي است. يا به اين موضوع فکر نکرده اند، و يا نمي خواهند به اين موضوع فکر کنند.اما سؤال اصلي اين است:«براي اينکه بتوانيد شغل بعدي خود را اختيار کنيد، به چه دانش و مهارتهايي احتياج خواهيد داشت؟»
اگر پيشاپيش به اين سؤال فکر نکنيد، ممکن است بعداً مجبور شويد که به اين سؤال جواب بدهيد.
حرفه جديد شما
با توجه به آمار و ارقام موجود، اشخاص در غرب طي عمر خود 14 تا 15 بار
شغل عوض مي کنند که هر کدام دو سال يا بيشتر دوام مي آورد.صنعت و حرفه ها هم حدود پنج بار تغيير مي کنند.
آنچه را که امروز مي دانيد، پنج سال ديگر بي ارزش خواهد بود که علتش تغييرات شديدي است که در همه ابعاد شغلي و زندگي به وجود مي آيد.
به همين دليل است که پيتر دروکر مي گويد:«تنها مهارتي که طي سالهاي آينده منتفي نمي شود، توانايي ياد گرفتن مهارتهاي جديد است.»
پيوسته به آينده فکر کنيد
به آينده خود نگاه کنيد.چه تحولاتي ممکن است بروز کند؟ اگر امروز شغلتان را از دست بدهيد، چگونه واکنش نشان مي دهيد؟ اولين فکري که به ذهنتان خطور مي کند، چيست؟ بيشتر مردم وقتي شغلشان را از دست مي دهند، وحشت زده مي شوند.وقتي به اين فکر مي کنند که ممکن است شغلشان را از دست بدهند، وحشت مي کنند. هيچ ايده اي ندارند که چه مي خواهند بکنند.
اما من در جريان کار با هزاران موفق به اين نتيجه رسيدم که همه آنها از ويژگي مشترکي برخوردارند. همه آنها با اطمينان مي دانند که اگر شغلشان را از دست بدهند، مي توانند در مدت بسيار کوتاهي کار ديگري شروع کنند.
انتظار حوادث غير مترقبه را داشته باشيد
بيفتد.بعد به آنها مي گويم صنعت سلاحهاي دفاعي در کاليفرنيا در دهه 1990 به کلي از بين رفت و 400,000 متخصص، مهندس و مدير به يکباره مشاغل خود را از دست دادند. همه آنها مجبور شدند دوباره به بازار کار مراجعه کنند، مهارتهاي جديدي بياموزند و در رشته هاي کاملاً جديد و متفاوت شروع به کار کنند.
فروپاشي جنون «دات کام»سبب شد 90 درصد شغلهاي در ارتباط با اينترنت در سرتاسر کشور از بين برود.فروپاشي صنعت «تله کام» هزاران نفر را بي کار کرد.و اين شرايطي است که ادامه پيدا خواهد کرد. جا به جايي شغلها موضوعي کاملاً جدي است و هر روز مشمول جمعيت بيشتري مي شود.
زندگي مالي شما
رابطه مستقيمي بين زماني که صرف سرمايه گذاري فکرکردن و برنامه ريزي دنياي مالي خود مي کنيد و اينکه با چه احتمالي به لحاظ مالي مستقل مي شويد، وجود دارد.دکتر توماس استنلي، در جريان مصاحبه با هزاران زن و مرد موفق، به اين نتيجه رسيد يکي از ويژگيهاي مشترک موفقها اين است که در مقايسه با ديگران وقت بسيار بيشتري را صرف انديشيدن به امور مالي مي کنند.
اشخاص متوسط با آنکه نگران امور مالي خود هستند، در ماه دو يا سه ساعت را صرف انديشيدن به شرايط مالي خود مي کنند. اما متنعمها در ماه 20 تا 30 ساعت را صرف انديشيدن به امور مالي خود مي کنند و در نتيجه پيوسته درامور مالي از مهارتهاي بيشتري برخوردار مي گردند.
ازحال به فکر آينده باشيد
مقايسه با سايرين، از حاشيه امنيتي برخوردار مي شويد و مي توانيد به موقع نسبت به اين حوادث واکنش نشان بدهيد.
اگر براي شرکتي کار مي کنيد، بايد به اين فکر کنيد که بدترين اتفاقي که ممکن است در شش ماه آينده بيفتد و روي کار شما تأثير بگذارد، چيست.و اگر براي خود کار مي کنيد، بايد به اين موضوع توجه داشته باشيد که بدترين اتفاقي که براي کارتان ممکن است روي بدهد چه مي تواند باشد. شما و همسرتان بايد بتوانيد درباره مشکلات زندگي خود پيش بينيهاي لازم را بکنيد و اقدامات لازم را از پيش انجام دهيد.
احتياطهاي مالي را بجا آوريد
يکي از کارهاي اصولي که مي توانيد بکنيد داشتن يک برنامه منظم براي پس انداز کردن است.هدف شما بايد اين باشد که 10 درصد و يا رقمي بالاتر از درآمدهاي خود را همه ماهه پس انداز کنيد.
همان طور که دبليو.کلمنت استون مي گويد:«اگر نتوانيد پولي پس انداز کنيد، بذرهاي عظمت در شما وجود ندارد.»
در محدوده درآمد خود زندگي کنيد
موفق شدن در ساير زمينه هاي زندگي هم محروم خواهيد شد. گرچه در کتاب ها آمده عشق به پول ريشه همه شيطنتهاست، به احتمال بيشتر نداشتن پول است که ريشه همه بدکاريها و شيطنتها به شمار مي آيد.
بايد بتوانيد از فرصتهاي مناسبي که برايتان پيش مي آيد استفاده کنيد.در دنياي مالي، اگر به اندازه کافي پول انباشت کنيد، اگر به قدر کافي تلاش کنيد و پس انداز داشته باشيد، فرصتهايي را به زندگي خود راه مي دهيد که بر ميزان درآمد خود، حتي به مقدار بيشتري، بيفزاييد.
به مغناطيس پول تبديل شويد
وقتي به پولتان و به لذتي که به خاطر داشتن پول در حساب پس اندازتان مي بريد فکر مي کنيد، ميدان انرژي پيرامون پولتان را تقويت مي کنيد، و در اين شرايط، پول حتي بيشتري به دست مي آوريد. وقتي عاشق پولتان بشويد، بر قدرت اين ميدان انرژي باز هم افزوده مي شود.
حکايتي درباره موفقيت
گفت که حدود شش سال قبل در يک همايش دو روزه من شرکت کرده و بعد در باره حوادث گوناگوني که از آن زمان به بعد برايش اتفاق افتاده است برايم حرف زد.
وقتي به همايش من آمده بود، فروشنده اتومبيلهاي دست دوم بود. دو فرزند داشت و اوايل دوران سي سالگي خود را مي گذراند.درآمد متوسطي داشت و به شدت بدهکار بود و با خانواده اش در يک خانه اجاره اي زندگي مي کرد.
در همايش به اين نتيجه رسيده بود که بزرگ ترين گرفتاري او اين است که بدهکار است و پولي در حساب پس اندازش ندارد.او تصميم گرفته بود که تا پنج سال آينده بدهيهايش را بپردازد و 30,000 دلار هم پس انداز کند.براي او هدف بسيار بزرگي بود، از دوران نوجواني اش به بعد هرگز اتفاق نيفتاده بود که بدهکار نباشد.
دست به کار شدن
يکي از روزها، رئيسش او را صدا زده بود و پرسيده بود آيا به يک فرصت مناسب تجاري علاقه مند است.او از رئيسش خواسته بود که بيشتر توضيح بدهد. رئيسش گفته بود آن طور که مي بينيد در کار فروش مرتب پيشرفت کرده و در ضمن شنيده است که توانسته از ناحيه فروشهايش پولي در بانک پس انداز کند.
اين فروشنده که بسيار خجالتي بود، از رئيسش پرسيده بود که چه برنامه اي
براي او دارد.رئيسش جواب داده بود يکي از توليد کنندگان اتومبيل در دترويت با او تماس گرفته و از او خواسته کسي را به او معرفي کند تا يک بنگاه جديد فروش اتومبيل در بخشي در حال گسترش در همان شهر داير نمايد بعد گفته بود که مايل است او را معرفي کند و در کار اين فروش از او حمايت نمايد.رئيسش اضافه کرده بود اگر کمي سرمايه گذاري کند، او حاضر است به عنوان يک شريک با او کار کند.
رئيس اين مرد به او کمک کرده بود تا اين فروشگاه را داير کند. بعد از دو سال هم سهمش را در شرکت به خود او فروخته بود و نتيجه آن شده بود که فروشگاه صددرصد در مالکيت او درآيد.
بعد به من گفت:«امروز يک ميليونر هستم.شش سال پيش فروشنده اتومبيلهاي دست دوم بودم، اما امروز يک ميليونر هستم.»او يکي از شادمان ترين اشخاصي بود که من تا به حال ديده بودم.او توضيح داد اگر به توصيه هاي آن همايش توجه نکرده بود، هرگز از بدهکاري نجات پيدا نمي کرد. او اضافه کرد:«شرکت در همايش شما به اندازه 20 سال تلاش مستمر و شايد هم يک عمر کار کردن ارزش داشت.»
دو سؤال جادويي
اولين سؤال اين است:«چه کاري را به درستي انجام دادم؟» بدون توجه به موفقيت يا شکستي که داشتيد، اين سؤال را از خود بکنيد و به آن جواب بدهيد.حتي اگر در کارتان شکست خورديد، هميشه کارهاي درستي هم وجود داشته که شما انجام داده ايد. اگر بتوانيد بخشهاي مثبت کارتان را يادداشت
کنيد، مغز خود را برنامه ريزي مي کنيد تا در تجربه بعدي کارهاي درست را تکرار کنيد.
سؤال دوم اين است:«چه کارهايي را بايد به شکل متفاوت انجام بدهم؟» اين سؤال بسيار خوبي است زيرا شما را مجبور مي کند تا درباره اتفاقي که افتاد مثبت بينديشيد و چگونه مي توانيد بهتر از قبل عمل کنيد. اگر قرار باشد تجربه مشابهي را تکرار کنيد، کدام کارها را به شکلي متفاوت انجام مي دهيد؟ کدام کار را بيشتر و کدام کار را کمتر انجام مي دهيد؟
جوابهايتان را مکتوب کنيد. اين گونه جوابها را بهتر به ذهن مي سپاريد و آنها را فراموش نمي کنيد. هر بار کار جديدي را تجربه مي کنيد، اين دو سؤال را از خود بپرسيد:«کدام کارم دست بود؟» و «چه کاري را به شکل متفاوت انجام خواهم داد؟»
انديشه مثبت در برابر انديشه منفي
وقتي به اين فکر مي کنيد که چه کاري را به درستي انجام داديد و چه کارهايي را بايد به شکل متفاوت انجام بدهيد، ذهنتان مثبت مي انديشد و در نتيجه خلاقيت شما تشويق و تحريک مي شود.اين گونه بر فرصتهاي جديدي دست پيدا مي کنيد تا کارتان را اصلاح کنيد. اما اگر در پايان ناکامي مرتب افسوس بخوريد،اصلاحي در کارتان ايجاد نخواهد شد.
تجارت و فروش
بکنيد:«کدام کارمان درست بود؟» و «کدام کار را بايد در تجربه بعدي به طور متفاوت انجام بدهيم؟»به خاطر داشته باشيد، در اغلب موارد وقتي تازه کار هستيد، اشتباهاتي را مرتکب مي شويد.با طرح اين سؤالات، از موقعيت بيشترين بهره برداري را مي کنيد. از هر تجربه اي که مي کنيد بايد بهره اي به سود خود ببريد. اگر در کار فروش هستيد، بعد از هر فروش اين سؤالات را از خود بپرسيد. اين اقدام سبب مي شود که سرعت کارتان به مراتب افزايش پيدا کند.
مي توانيد در همه بخشهاي زندگي از اين روش استفاده کنيد.بدون توجه به اينکه مسائل شما چقدر جدي هستند، مي توانيد کارتان را به گونه اي برنامه ريزي کنيد تا به موفقيت برسيد.
وقتي اين روش را با سيال سازي ذهني ترکيب کنيد وبراي هر سؤال 20 جواب ارائه دهيد، از پيشرفت فراواني که مي توانيد داشته باشيد در شگرف خواهيد شد.
روش اديسون
ميزان بهبودي شما
متفاوتي انجام بدهيد. وقتي با يک ناکامي رو به رو مي شويد، اين روحيه کاملاً طبيعي و نرمال است. اما اين سؤال مهم مطرح است که اين روحيه چقدر دوام مي آورد؟
وقتي براي معاينه سالانه به يک کلينيک مي رويد، اغلب از شما تست استرس مي گيرند.اول، نبض شما را در شرايط استراحت قلب اندازه گيري مي کنند. بعد، از شما مي خواهند يک فعاليت اروبيک داشته باشيد که قلبتان فعال شود. وقتي فعاليت قلب به حد معيني رسيد، باز هم ضربان نبض شما را اندازه مي گيرند.بعد يک، دو و پنج دقيقه صبر مي کنند و مجدداً ضربان نبض شما را اندازه مي گيرند.نشانه ميزان سلامتي شما سرعتي است که ضربان قلب شما به حالت طبيعي برمي گردد.
برگشت به حالت اوليه
سرعت بهبود شما تحت کنترل شماست. و با طرز فکر شما درباره آنچه اتفاق افتاده رابطه دارد. اين خود حادثه نيست که روي شما تأثير مي گذارد، بلکه تفسيري که از اين حادثه مي کنيد شرايط روحي شما را رقم مي زند.
گفت و گوي درون
اولين عبارتي که مي توانيد از آن استفاده کنيد:«من مسئول هستم!» مي باشد.
وقتي اشکالي بروز مي کند، عصباني و ناراحت مي شويد و ديگران و يا شرايط را مقصر قلمداد مي کنيد يا در مقام توجيه حرف مي زنيد.اما به محض آنکه مي گوييد:«من مسئول هستم!» از سرزنش کردن ديگران دست مي کشيد.وقتي اين عبارت را به کار مي بريد، احساس نوميدي، خشم و ناراحتي شما به انتها مي رسيد. به محض اينکه مي گوييد:«من مسئول هستم!» ذهنتان آرام مي گيرد. مثبت مي انديشيد و اقدامات سازنده اي براي به حداقل رساندن آسيب انجام مي دهيد.
مثبت ارزيابي کنيد
در هر لحظه، تنها يک انديشه
به هدفهايتان بينديشيد
بايد ارزيابي درستي از جهتگيري خود داشته باشيد.براي رسيدن به اين مهم، بايد هدفهاي مکتوب داشته باشيد.يکي از روشهاي قدرتمند براي مثبت نگه داشتن ذهن اين است که به هدفهاي خود فکر کنيد. وقتي اشتباهي بروز مي کند، به هدفهايتان بينديشيد. وقتي فروشي را از دست مي دهيد، وقتي شغلتان را از دست مي دهيد، به هدفهايتان بينديشيد
هدف بلندمدت شما اين است که به استقلال مالي برسيد، از سلامتي عالي برخوردار شويد، روابط عالي داشته باشيد و کاري کنيد که در دنيا تفاوتي ايجاد شود.
وقتي ذهنتان را متوجه اين هدفها مي کنيد، متوجه مي شويد که تقريباً خشمگين شدن امر غير ممکن است با انديشيدن به هدفهاي خود، مثبت تر و با اعتماد به نفس تر مي شويد.
به چرخه ها و روند امور توجه کنيد
زندگي و فعاليت ما از سه بخش تشکيل مي شود. در بخش اول، به سختي کار و تلاش مي کنيد تا کاري صورت دهيد و مستقر شويد. اين موضوعي است که درباره يک شغل، يک رابطه، شروع يک کار تجاري و يا معرفي کالا يا خدمات جديد صدق مي کند.
بخش دوم، از زماني شروع مي شود که از مشکلات و مسائل مربوط به بخش اول درسهاي گرانبها مي گيريد.به اين بخش رشد مي گويند. در اين بخش به نتايج عالي مي رسيد. کار و حرفه تان رشد مي کند، کالاها و خدمات شما به خوبي به فروش مي روند و روابط شما با ديگران در شرايط مطلوب قرار مي گيرد.
بعد نوبت به بخش سوم مي رسيد که بخش افول و تنزل است. همان طور که بعد از فصل برداشت محصول نوبت به فصل زمستان مي رسد، اين بخش هم بعد از بخش دوم به وجود مي آيد. در اين بخش، رسيدن به امتيازات بخش دوم دشوار مي شود. فروش و فعاليت دشوارتر مي شود. کار و روابط شما ديگر لذت بخش نيستند. شرکت شما براي اينکه روي پاي خود بايستد تلاش مي کند.
امروز شما در کدام بخش قرار داريد؟ چگونه مي توانيد به بخش دوم بازگرديد؟ چرخه ها و تغييرات در زندگي تجارت شما کدام هستند؟
انکار نکنيد
اين مقاومت و انکار است که زمينه ساز اغلب استرسهاست. وقتي مي گوييد:«آنچه را نتوان درمان کرد، بايد تحمل نمود.»، از شدت ناراحتي خود مي کاهيد. به آرامش بيشتري دست پيدا مي کنيد، آرام تر مي شويد. از مشکل قدمي فاصله مي گيريد.و به آن به گونه اي نگاه مي کنيد که انگار براي شخص ديگري اتفاق
افتاده است. در نتيجه سازنده تر مي شويد و بهتر مي توانيد مسائل خود را حل و فصل نماييد. بي جهت خودتان را درگير کارهاي کوچک نمي کنيد.
آبراهام لينکلن مي گفت: «اغلب اشخاص به همان اندازه که ذهنشان را مهيا مي کنند خوشبخت و شاد هستند.» مي توانيد با کنترل کردن ذهن خود معاني را تغيير بدهيد. مي توانيد کاري کنيد که درگير مسائل احساسي و عاطفي کم اهميت در زندگي خود نشويد.
عامل تعيين کننده
پيشاپيش تصميم بگيريد بدون توجه به آنچه در زندگي تان اتفاق مي افتد، هيچ عاملي نمي تواند شما را متوقف سازد.پيشاپيش به اين نتيجه برسيد با آنکه در زندگي فراز و نشيبهاي فراوان خواهيد داشت، آن قدر مداومت مي کنيد تا به هدفهايتان برسيد. وقتي تدارک ذهني مي کنيد، با جلوه کردن مسائل اجتناب ناپذير به راحتي با آنها برخورد سازنده مي کنيد و عملاً توقف ناپذير مي شويد.
تمرينات عملي
02 سه اتفاق ناگواري که ممکن است در ماههاي آينده برايتان اتفاق بيفتد، شناسايي کنيد چگونه مي توانيد از اين حوادث ناخوشانيد اجتناب کنيد و يا تأثيرات منفي آنها را به حداقل برسانيد؟
03 بزرگ ترين نگراني خود را در اين لحظه انتخاب کنيد و به اين نتيجه برسيد که چگونه مي توانيد درسي بياموزيد و رشد کنيد. بزرگ ترين درسي که در اين مشکل وجود دارد کدام است؟
04 از روش اديسون در زندگي خود استفاده کنيد. به آرامي ناراحتيها و ناکاميها را بپذيريد و بدانيد هر ناکامي نشانه آن است که از روشي که انتخاب کرده ايد نمي توانيد به خوبي استفاده کنيد. اين روش را به کناري بگذاريد تا راهتان به سوي موفقيت باز شود.
05 بدون توجه به اتفاقاتي که مي افتند، به هدفهايتان فکر کنيد.ببينيد در همين لحظه چه مي توانيد بکنيد تا به آنها دست پيدا کنيد.
06 فراز و نشيبهاي زندگي خود را مشخص نماييد.بازار در چه جهتي حرکت مي کند؟ اگر شرايط به همين روال امروز ادامه پيدا کند، چه تصميماتي بايد بگيريد و چه تغييراتي در کارتان ايجاد کنيد؟
07 دو سؤال درباره مهم ترين تجربيات اخير خود بکنيد: چه کاري را درست انجام داديد؟ و اگر قرار باشد که اين تجربه دوباره اتفاق بيفتد، چه کارهايي را به شکل ديگري انجام خواهيد داد؟ مصمم شويد که از هر ناکامي در زندگي خود درسي بياموزيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ