نویسنده: اصغر دادبه
تعلیم و تعلم، معادلِ مصدر ذووجهین آموختن و در لغت به معنی یاد دادن و یاد گرفتن است. در اصطلاح دانش منطق، بدانسان که ابن سینا طرح کرده است، آموختن، یعنی یاد دادن و یاد گرفتن و آن چند گونه است: 1) صناعی: منسوب است به صناعت و صناعت به معنی حرفه و پیشه و صنعت است و تعلیم و تعلّم صناعی یاد دادن و گرفتنی است که از تمرین و مداومت بر امور مربوط به یک صناعت (حرفه و پیشه) به بار میآید، مثل یاددادن و یاد گرفتن درودگری و رنگرزی. 2) تلقینی، منسوب است به تلقین و تلقین به معنی در دهان نهادن، یاددان و مطلبی را به زبان بازگفتن است. تعلیم و تعلّم تلقینی یاددادن و یاد گرفتنی است که بر بنیاد تکرار الفاظ و عبارات صورت میگیرد، مثل آموختن شعر و لغت که با تلقین و تکرار آموخته میشود و ملکهی ذهن میگردد. 3) تأدیبی: منسوب است به تأدیب و تأدیب - چنانکه در کتب معتبر لغت عربی ثبت شده - به معنی تعلیم است و فیروز آبادی نوشته است که «أدَّبَهُ» به معنی «عَلَّمَهُ» است (القاموس المحیط، مادهی «ادب»، 75). مراد از تعلیم و تعلم تأدیبی، یاد دادن و یادگرفتنی است که از راه رایزنی و مشورت صورت گیرد. بدین ترتیب که آموزنده از طریق رایزنی و مشورت با آموزش دهنده به دانش پارهای امور دست مییابد. 4) تقلیدی: منسوب است به تقلید و تقلید به معنی پیروی کردن و از پی رفتن است و مراد از تعلیم و تعلّم تقلیدی، یاد دادن و یاد گرفتنی است که بنیاد و اساس آن اعتماد متعلم به معلم است. بدین معنی که آموزنده سخت تحت تأثیر معلم خویش است و باورمندانه به آرا و نظریههای او خو گرفته و براساس اعتمادی که به وی دارد گفتههایش را میپذیرد و از آراء و نظریههایش پیروی میکند. 5) تنبیهی: منسوب است به تنبیه و تنبیه به معنی بیدار کردن و آگاه ساختن است و مراد از تعلیم و تعلم تنبیهی آموزشی است که از طریق یادآوری صورت میگیرد. بدین معنی که معلم نقش تذکر دهنده و به یادآورنده دارد و متعلم کسی است که مطلبی را میداند و اینک آن را از یاد برده و از آن غفلت ورزیده است. در چنین وضعی، تعلیم چیزی نیست جز تلاش معلم برای رهانیدن متعلم از فراموشی و غفلت، چنانکه فی المثل اگر کسی بداند و آموخته باشد که مغناطیس آهن را به سوی خود میکشد و اینک آن را از یاد برده و به سببی از آن غافل مانده باشد و با دیدن جذب آهن به وسیلهی آهنربا در شگفت ماند بدو میگویند: این همان مغناطیس و خاصیت مغناطیسی است و بدینسان دانش فراموش شدهی او را به یادش میآورند و به اصطلاح به تعلیم تنبیهی وی میپردازند. 6) ذهنی (= فکری): ذهنی منسوب است به ذهن و فکری، منسوب است به فکر، یعنی چیزی که با ذهن و اندیشه پیوند دارد و با فکر مربوط است و مراد از تعلیم و تعلم ذهنی و فکری، یاددادن و یاد گرفتنی است که از امری مسموع یا معقول به بار آید و موجب ظهور رأی و اندیشهای دیگر و تصوری تازه در ذهن یاد گیرنده شود. تعلیم و تعلم ذهنی و فکری دو گونه است: الف) گونهی معمول و متداول آن بین دو تن انجام میشود که یکی یاد دهنده (= معلم) است و دیگری یاد گیرنده (= متعلم). در این گونه تعلیم، معلم مطلب را بیان میکند و توضیح میدهد و متعلم میشنود و با نیروی خرد و اندیشه به دریافت و فهم آن نائل میآید، ب) گونهی کمتر معمول و متداول، تعلیم و تعلمی است بین یک تن با خود او. بدین ترتیب که آموزنده خود، تأمل میکند، اندیشه میورزد و از مقدمات به نتیجهای تازه میرسد. در این گونه تعلیم و تعلم، شخص، به اعتباری معلم است و به اعتباری متعلم.
منابع:
شفا، منطق، کتاب برهان، 57؛ فرهنگ اصطلاحات منطقی، مادهی «تعلیم و تعلم» و اقسام آن.منبع مقاله :
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول