مجسمه‌ی طلایی

ارباب خسیسی هر چه پول داشت به بازار برد و یک مجسمه خرید. مجسمه از طلا و سنگ‌های قیمتی ساخته شده بود. ارباب مجسمه را دور از چشم دیگران در باغچه‌ی خانه‌اش خاک کرد. او هر روز یواشکی مجسمه را از
دوشنبه، 4 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مجسمه‌ی طلایی
 مجسمه‌ی طلایی

نویسنده: محمد رضا شمس

 
ارباب خسیسی هر چه پول داشت به بازار برد و یک مجسمه خرید. مجسمه از طلا و سنگ‌های قیمتی ساخته شده بود. ارباب مجسمه را دور از چشم دیگران در باغچه‌ی خانه‌اش خاک کرد. او هر روز یواشکی مجسمه را از زیر خاک بیرون می‌آورد و با لذت تماشا می‌کرد و دستی به سر و رویش می‌کشید. بعد دوباره آن را سر جایش می‌گذاشت و رویش را با خاک می‌پوشاند. چند ماهی به این ترتیب گذشت تا اینکه یکی از همسایگان او را از میان پنجره‌ی اتاقش دید.
همسایه چند روزی بدون آنکه مرد خسیس متوجه بشود، مواظب او بود. او هر روز می‌دید که مرد به حیاط می‌آید، به طرف درخت می‌رود و زمین را می‌کند، بعد چیزی را بیرون می‌آورد و نگاه می‌کند و بعد دوباره آن را سر جایش می‌گذارد.
تا اینکه روزی نوکرش متوجه اوشد. نیمه‌شب که ارباب خواب بود، مجسمه را دزدید و فرار کرد. فردای آن روز ارباب به سراغ مجسمه رفت. مجسمه سر جایش نبود. رنگ از روی ارباب خسیس پرید و قلبش تندتندزد. دوباره و دوباره جای خالی مجسمه را نگاه کرد. آن قدر ترسیده بود که چیزی نمانده بود در جا سکته کند. یک دفعه مثل دیوانه‌ها دور حیاط دوید و فریاد زد: «دزد، دزد. مجسمه‌ام را دزدیدند.» و دو دستی توی سرش کوبید و گریه کرد.
همسایه‌ها به کمکش آمدند و پرسیدند: «چه شده؟ چرا این همه داد و فریاد می‌کنی؟»
ارباب همه چیز را برای‌شان تعریف کرد. پیرمردی که در آن جمع بود، گفت: «اینکه دیگر غصه خوردن ندارد. بردند که بردند.»
ارباب عصبانی شد و گفت: «چی چی را بردند که بردند. اگر مال خودت هم بود همین حرف را می‌زدی؟»
پیرمرد گفت: «بله. اگر مال خودم هم بود همین حرف را می‌زدم. مجسمه‌ای که قرار است زیر خاک باشد و کسی از آن استفاده نکند، بودن و نبودنش هیچ فرقی نمی‌کند.»
ارباب وقتی این حرف را شنید، سرش را انداخت پایین و چیزی نگفت.
منبع مقاله :
شمس، محمدرضا، (1394)، افسانه‌های آن‌ور آب، تهران: نشر افق، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط