ضرورت فلسفه‌ی عرفان

به تحقیق این سخن از سر خردورزی است که اگر عرفان با همه‌ی اصول و مبانی آن پایه‌ی عقلی نداشته باشد، هیچ حجیتی نخواهد داشت و از هرگونه واقعیتی تهی خواهد بود و به منزله‌ی ذوق‌ورزی‌های بی‌پایه و شاید
دوشنبه، 4 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ضرورت فلسفه‌ی عرفان
 ضرورت فلسفه‌ی عرفان

نویسنده: علی فضلی

 

به تحقیق این سخن از سر خردورزی است که اگر عرفان با همه‌ی اصول و مبانی آن پایه‌ی عقلی نداشته باشد، هیچ حجیتی نخواهد داشت و از هرگونه واقعیتی تهی خواهد بود و به منزله‌ی ذوق‌ورزی‌های بی‌پایه و شاید پنداری صرف تلقی خواهد شد؛ زیرا به دیده‌ی عقل، یک محقق، عرفان را در صورتی می‌پذیرد که به آن اعتماد عقلی و اطمینان قلبی داشته باشد و این اعتماد و اطمینان در آغاز امر هنگامی به دست می‌آید که مبانی و مبادی عرفان حجیت عقلی داشته باشند و حجیت عقلی نیز آن گاه صورت می‌بندد که آن مبانی و مبادی پایه‌ی عقلی یا پایه‌ی عقلی - شرعی داشته باشد. جایگاه فلسفه‌ی عرفان نیز بررسی عقل محورانه و سنجش‌گرایانه‌ی همین مبانی و مبادی است که ضرورت پرداخت به این دانش را نشان می‌دهد.
برای برجسته کردن این جایگاه شاید ذکر یک نمونه‌ی اشکال‌مند مناسب باشد. بنیاد عرفان چه در سازه‌ی علمی و چه در ساحت پدیداری تجربی بر دو مؤلفه تکیه دارد: یکی تجربه‌ی عرفانی، چه تجربه‌ی شهودی و چه تجربه‌ی سلوکی، و دیگری توصیف عرفانی. تجربه‌ی عرفانی به ویژه تجربه‌ی شهودی از آن رو که تجربه‌ی شخصی غیرحسی است، اگر حجیت لازم داشته باشد، دست کم نمی‌تواند حجیت متعددی داشته باشد؛ (1) افزون بر آنکه تجربه‌ی عرفانی همانند تجربه درد تا آن هنگام که در ساحت ادراک حضوری و یافت ذوقی قرار دارد، در دسترس دیگران نیست و آن گاه که در ساحت ترجمه و توصیف قرار گرفت و گزارش شد، به دیگران عرضه خواهد شد. به حتم مفهوم ذهنی، قدرتِ توصیفِ تام تجربه عینی - عرفانی را ندارد و لذا تبدیل معلوم حضوری به مفهوم حصولی تام و تمام نخواهد بود و واقعیت آن‌گونه که هست، حکایت نخواهد شد؛ علاوه بر آن یک گزاره عرفانی به نفس ذاتش حجیت واقع‌نما ندارد و باید سنجش شود تا صدق و کذب آن روشن گردد. (2) عرفان پژوهان باید این اشکال سنگین را با همه‌ی هیمنه‌اش در دانش فلسفه‌ی عرفان طرح و بررسی کنند، نه در خود عرفان نظری.
افزون بر آنچه گذشت، می‌توان ضرورت پژوهش در حوزه‌ی فلسفه‌ی عرفان را از نگاهی دیگر که والتر استیس در آغاز فصل اول عرفان و فلسفه دارد، تبیین کرد. وی سخن را با این گفته‌ی برتراند راسل آغاز کرده است که «بزرگ‌ترین فلاسفه نیز احساس کرده‌اند که هم به علم و هم به عرفان احتیاج دارند». (3)
این احتیاج در ابتنای آرای فلسفی حکمای پیشین بر نظریه‌های عرفانی عارفان بزرگ تجسد یافته است؛ آن‌گونه که در فلاسفه‌ی اسلامی، به ویژه شیخ اشراق و صدرالمتألهین به روشنی دیده می‌شود؛ زیرا این دو فیلسوف در آرای فلسفی به گونه‌ای گسترده از مشاهدات و توصیفات عرفانی مدد جسته‌اند، و حتی برخی بر این باورند که حکمت اشراق، به خصوص حکمت متعالیه، بر سر سفره‌ی عرفان نشسته‌اند. به راستی آیا ابتنای دیدگاه‌های فلسفی بر حقایق عرفانی، منطقی و عقلی است؟ مگر احوال عرفانی عینی هستند؟ آیا ناشی از وجود چیزی است که خارج از ذهن عارف و مستقل از آگاهی وی موجود است؟ آیا گزارش‌های عرفانی معرفت‌زا هستند یا فقط هویت عاطفی و احساسی دارند؟ این پرسش‌ها باید پاسخ گیرند تا ابتنای مذکور حجیت عقلی یابد؛ دانشی که در صدد بیان این پاسخ‌هاست فلسفه‌ی عرفان است و این امر ضرورت پژوهش در حوزه‌ی فلسفه‌ی عرفان را صد چندان می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دو اصطلاح حجیت لازم و حجیت متعدی از آن حضرت استاد علی عابدی شاهرودی است.
2. ر. ک به: عبدالله جوادی؛ «برخی از اصول معتبر در عرفان نظری»؛ ش 2، ص 16.
3. ر. ک به: والتر استیس؛ عرفان و فلسفه؛ ص 1.

منبع مقاله :
فضلی، علی، (1394)، فلسفه عرفان (ماهیت و مؤلفه‌ها)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.