درسي بزرگ از حضرت يوسف(ع)

حضرت يوسف (ع) كه درياي عفو و بخشش بود، كليّة آن اذيّت و آزارهائي را كه از جمله: از پدر جدا كردن، و به چاه انداختن و كتك‎هائي را كه از برادران خويش خورده و تحمل كرده بود همه را ناديده گرفت و برادرانش را مورد عفو و اغماض قرار داد و به ايشان فرمود: امروز از ناحيه من هيچ گونه سرزنش و ملامتي نسبت به شما نخواهد شد.
چهارشنبه، 21 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درسي بزرگ از حضرت يوسف(ع)
درسي بزرگ از حضرت يوسف(ع)
درسي بزرگ از حضرت يوسف(ع)

حضرت يوسف (ع) كه درياي عفو و بخشش بود، كليّة آن اذيّت و آزارهائي را كه از جمله: از پدر جدا كردن، و به چاه انداختن و كتك‎هائي را كه از برادران خويش خورده و تحمل كرده بود همه را ناديده گرفت و برادرانش را مورد عفو و اغماض قرار داد و به ايشان فرمود:
امروز از ناحيه من هيچ گونه سرزنش و ملامتي نسبت به شما نخواهد شد.
و چون من از شما درگذشتم خداي مهربان نيز از اين جهت شما را مورد مغفرت خود قرار داد. من كه از شما درگذرم، خدا نيز به طور حتم از شما در خواهد گذشت، چرا كه او: ارحم الراحمين است.[1]
«قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ».
در بعضي ديگر از روايات آمده است كه برادران يوسف، بعد از اين ماجرا پيوسته شرمسار بودند، يكي را به سراغ او فرستادند و گفتند:
تو هر صبح و شام ما را بر كنار سفره خود مي‎نشاني، ما از روي تو خجالت مي‎كشيم، چرا كه آن همه جسارت به تو كرديم، يوسف براي اينكه برادران نه تنها كمترين احساس شرمندگي نكنند، بلكه وجود خود را بر سر سفره او، خدمتي به او احساس كنند، جواب بسيار جالبي داد و گفت:
مردم مصر تاكنون به چشم يك غلام زرخريد به من مي‎نگريستند و به يكديگر مي‎گفتند:
«سبحان من بلغ عبداً بيع به عشرين در هماً ما بلغ...»
«منزه است خدائي كه غلامي را كه به بيست درهم فروخته شد به اين مقام رسانيد.» امّا الآن كه شما آمده‎ايد و پرونده زندگي من براي اين مردم گشوده شده، مي‎فهمند من غلام نبوده‎ام، من از خاندان نبوّت و از فرزندان ابراهيم خليل هستم و اين مايه افتخار و مباهات من است.
[1] - سورة يوسف: آية 92.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط