واژه‌ی رهق در قرآن

«رهق» در لغت به معناي نزديک شدن به شيء است، به گونه‌اي که قابل گرفتن باشد، همچنين به معناي فراگرفتن آمده است. رهق در هيئت باب افعال به معناي شتاب کردن و تکليف کردن، سخت گرفتن و تأخير انداختن
دوشنبه، 25 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی رهق در قرآن
رهق

نويسنده: عباس کوثري

 
«رهق» در لغت به معناي نزديک شدن به شيء است، به گونه‌اي که قابل گرفتن باشد، همچنين به معناي فراگرفتن آمده است. رهق در هيئت باب افعال به معناي شتاب کردن و تکليف کردن، سخت گرفتن و تأخير انداختن است. رَهَق - به فتح - به معناي ارتکاب محرمات است. (1) راغب معتقد است «رهقة الامر» به معناي پوشاندن و فراگرفتن با قهر و غلبه است و زماني که گفته مي‌شود «ارهقُت الصلاة» يعني به قدري وقت نماز را تأخير انداختم که وقت نماز ديگر داخل شد. (2) ابن فارس مي‌نويسد: معناي اصلي رَهق فراگرفتن، شتاب و تأخير است و رَهَق - به فتح - به معناي عجله و ستم است. (3) کلمه رهق در قرآن کريم در چهار معنا به کار رفته است.

کاربردهاي رهق در قرآن

1. فراگرفتن و پوشاندن

قرآن درباره مجازات کافران به هنگام خارج شدن از قبرها مي‌فرمايد: «خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ»: (4) چشم‌هايشان از وحشت به زير افتاده و ذلت و خواري آنان را فراگرفته است. اين همان روزي است که به آنها وعده داده مي‌شد. در کلام ديگر الهي آمده است: «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى‏ وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيَها خَالِدُونَ وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مَظْلِماً»: (5) کساني که نيکي کردند، پاداش نيک و افزون بر آن دارند و سياهي و ذلت، چهره‌هايشان را نمي‌پوشاند. آنان اهل بهشت‌اند و جاودانه در آن خواهند ماند؛ اما کساني که مرتکب گناهان شدند، جزاي بدي به مقدار آن دارند و ذلت و خواري چهره‌ي آنان را مي‌پوشاند و هيچ چيز نمي‌تواند آنان را از [مجازات] خدا نگه دارد. گويا با پاره‌هايي از شب تاريک صورت آنان پوشيده شده است.
کلمه‌ي ترهق و يرهق به قرينه «أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ» به معناي فراگرفتن و پوشاندن است؛ افزون بر آنکه از ميان معاني مختلف لغوي رهق، مناسب‌ترين معنا با سياق آيه همين معنا است، چنان که مفسران نيز آن را به غشيان و فراگرفتن تفسير کرده‌اند. (6) به همين معناست، رهق در آيه‌اي که به داستان حضرت خضر و کشته شدن آن نوجوان مي‌پردازد: «وَأَمَّا الْغُلاَمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَاناً وَكُفْراً»: (7) و اما آن نوجوان پدر و مادرش با ايمان بودند و بيم داشتيم که طغيان و کفر را بر آنان فراگير سازد و بپوشاند.

2. ارتکاب محرمات

يکي از معاني رَهَق - به فتح‌ها - چنان که از فيومي نقل شد، ارتکاب محرمات است. مفسران نيز همين معنا را در اين آيه ذکر کرده‌اند: «وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً». (8) مؤلف کشاف مي‌نويسد: «الرهق غشيان المحارم». وي در ادامه آورده است: پناه بردن انسان‌ها بدين‌گونه بوده است که هنگامي که يکي از اعراب شبانه به بياباني مخوف وارد مي‌شد مي‌گفت به رئيس اين وادي از شرّ سفيهان آن پناه مي‌برم. جنيان هنگامي که آن را مي‌شنيدند، دچار استکبار مي‌شدند و مي‌گفتند بر جن و انس سيادت و بزرگي يافتيم. اين احتمال نيز وجود دارد که مقصود از فاعل «زادهم» جنيان باشند که بر گمراهي و ضلالت انسان‌ها مي‌افزودند. (9) شبّر در تفسيرش رهق را به طغيان و گناه تفسير کرده است. (10) گفتني است براي رهق معاني ديگري نيز همانند بدي، ذلت و ضعف ترس ذکر شده است که شاهد و قرينه‌اي ندارد.

3. تکليف

قرآن کريم در داستان حضرت موسي و خضر مي‌فرمايد: «قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً * قَالَ لاَ تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلاَ تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً»: (11) [خضر] گفت: آيا نگفتم تو هرگز نمي‌تواني با من شکيبايي کني. [موسي] گفت: مرا به سبب فراموشکاري‌ام مؤاخذه مکن. ارهاق در لغت به معناي تکليف و سخت گرفتن آمده است. فيومي و ازهري ارهاق را به همين معنا دانسته، آن را از افعالي مي‌دانند که به دو مفعول متعدي مي‌شود. (12) در نتيجه معناي آيه اين است که بر من تکليف سخت و مشقت‌آور در پيروي و مصاحبت با خود قرار مده، چنان که سخن برخي از مفسران همانند طبرسي (13) و علامه طباطبايي (14) نيز مي‌تواند مؤيد اين تفسير باشد.
از آياتي که مي‌توان ارهاق را در آن به معناي تکليف کردن دانست، اين کلام الهي است که درباره وليد بن مغيره مي‌فرمايد: «كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً». (15) «صعود» کوهي است که به سختي مي‌توان بر بالاي آن رفت و «ارهقه» به معناي تکليف و تحميل است. در روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «يکلّف ان يصعد عقبة في النار»: به او تکليف مي‌شود که از عقبه‌اي در آتش بالا رود. (16) بر اين اساس معناي اين عبارت چنين است: او را مکلف به بالا رفتن پر مشقت از عقبه‌اي مي‌کنم. اين تعبير مي‌تواند تمثيل براي فرد گرفتار در عذاب سخت و طاقت‌فرسا باشد. (17) مي‌توان آن را بيانگر حالت واقعي وليد در جهنم دانست، چنان که در برخي از روايات صعود به کوهي در جهنم تفسير شده است. (18) در نتيجه معناي لغوي ارهاق و حديث نبوي و کلمهي صعود مي‌توانند قرينه باشند که ارهاق به معناي تکليف و تحميل است. گفتني است برخي مفسران در هر يک از دو آيه، ارهاق را به معناي غشيان، فراگرفتن و پوشاندن دانسته‌اند. (19)

4. ظلم و ستم

يکي از معاني رهق ظلم و ستم است. خليل و ابن فارس مي‌نويسند: رهق به معناي ستم است و به همين معناست کلام الهي که مي‌فرمايد: «فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلاَ يَخَافُ بَخْساً وَلاَ رَهَقاً»: (20) هر که به پروردگارش ايمان بياورد، از نقصان و از ظلم نمي‌ترسد. طبرسي مي‌نويسد: «رهقاً اي لحاق ظلم و غشيان مکروه... و الرّهق العدوان»: رهق به معناي ستم و گرفتار شدن به ناخوشي و نيز به معناي تجاوز است. (21) فخر رازي نيز رهق را به ظلم تفسير کرده است. (22)

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد قيومي، مصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 242.
2. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 367.
3. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 451.
4. معارج: 44.
5. يونس: 26-27.
6. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2 ص 342. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 9، ص 43.
7. کهف: 80.
8. جن: 6.
9. کهف: 80.
10. سيد عبدالله شبّر؛ الجوهر الثمين؛ ج 6، ص 295.
11. کهف: 72-73.
12. محمد ازهري؛ تهذيب اللغة؛ ج 5، ص 398. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 242.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5 و 6، ص 747.
14. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 13، ص 344.
15. مدثر: 16-17.
16. جلال‌الدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 8، ص 331.
17. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 648.
18. جلال‌الدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 8 ص 331.
19. محمد زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 648.
20. جن: 13.
21. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 559.
22. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 30، ص 141.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط