نويسنده: عباس کوثري
«ريح» از ماده «روح» نسيم هوا و نسيم هر چيزي است، همچنين به معناي پيروزي و غلبه است. وقتي گفته ميشود «الريح لال فلان» يعني پيروزي براي خاندان فلاني است. ريح کلمهاي مؤنث است؛ (1) قرآن کريم ميفرمايد: «كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ». (2) ريح معمولاً براي عذاب به کار ميرود و جمع آن «رياح» در رحمت به کار ميرود، چنانکه در حديث براي هنگام وزيدن باد اين دعا وارد شده است: «اللهم اجعلها رياحاً ولاتجعلها ريحاً»: خدايا اين وزيدن را بادهاي گوناگون و مختلف قرار بده؛ يعني سبب رحمت و موجب بارور شدن ابرها قرار بده و آنرا باد يعني موجب عذاب قرار مده. (3) کلمهي ريح در قرآن کريم در سه معنا به کار رفته است.
از اين دو آيه ميتوان استفاده کرد که باد مسخر شده براي سليمان داراي دو حالت بوده است، بدينسان که حرکت آن نرم بوده، اما سير آن توفنده و سريع بوده است، چنانکه قرآن در آيهاي ديگر درباره حرکت سريع آن فرموده است: «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ»: (7) و براي سليمان باد را مسخر ساختيم که صبحگاهان مسير يک ماه را ميپيمود و عصرگاهان مسير يک ماه. (8) جملهي «تَجْرِي بِأَمْرِهِ» در آيه پيشين نيز ميتواند اشاره به اين جهت داشته باشد که حرکت آن موافق اراده سليمان، آرامبخش و به دور از هرگونه اضطراب بوده است. برخي ديگر گفتهاند بادهاي مسخر شده براي حضرت، دو نوع بوده است: در مواردي داراي صفت رخا و نرمي بوده و در مواردي عاصفه و توفنده بوده است (9) و هر دو براساس خواست و اراده سليمان (عليهالسلام) بوده است.
کلمه ريح در هيئت جمع نيز به همين معنا به کار رفته است و بيشتر بيانگر بادهاي رحمت الهي است، همانند «وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ»، (10) «وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» (11) و نيز آيه 164 بقره، 45 کهف، 48 فرقان، 63 نمل، 4 و 48 روم، 9 فاطر و 5 جاثيه. در بعضي از آيات، مقصود از ريح بادهاي عذاب و هلاک کننده است: «وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ». (12) «صَرْصَر» به معناي پر صدا يا سرد است و معناي آيه چنين است: «و اما قوم عاد با تندبادي طغيانگر و پر صدا [يا سرد] به هلاکت رسيدند. آيه 16 فصلت، 19 قمر و 41 ذاريات نيز چنين است.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي ريح در قرآن
1. باد
ريح در آيات مختلفي از قرآن کريم به معناي باد آمده است. خداوند در مورد کشتيهايي که در دريا بر اثر وزش باد حرکت ميکنند ميفرمايد: «وَمِنْ آيَاتِهِ الْجَوَارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلاَمِ * إِن يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَى ظَهْرِهِ»: (4) از نشانههاي او کشتيهايي است که در دريا همچون کوهها به نظر ميرسند. اگر او اراده کند، باد را ساکن ميسازد تا آنها بر پشت دريا بيحرکت بازمانند. همچنين خداوند متعال در مورد تسخير باد براي حضرت سليمان ميفرمايد: «فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ»: (5) پس ما باد را مسخر او ساختيم تا به فرمانش به نرمي حرکت کند و به هر جا او ميخواهد برود. قرآن در آيهاي ديگر تسخير باد را براي حضرت سليمان (عليهالسلام) با صفت «عاصفه» بيان کرده و فرموده است: «وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا»: (6) و براي سليمان تندباد را مسخر ساختيم که به فرمان او به سوي سرزميني که آن را پربرکت کرده بوديم، جريان مييافت.از اين دو آيه ميتوان استفاده کرد که باد مسخر شده براي سليمان داراي دو حالت بوده است، بدينسان که حرکت آن نرم بوده، اما سير آن توفنده و سريع بوده است، چنانکه قرآن در آيهاي ديگر درباره حرکت سريع آن فرموده است: «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ»: (7) و براي سليمان باد را مسخر ساختيم که صبحگاهان مسير يک ماه را ميپيمود و عصرگاهان مسير يک ماه. (8) جملهي «تَجْرِي بِأَمْرِهِ» در آيه پيشين نيز ميتواند اشاره به اين جهت داشته باشد که حرکت آن موافق اراده سليمان، آرامبخش و به دور از هرگونه اضطراب بوده است. برخي ديگر گفتهاند بادهاي مسخر شده براي حضرت، دو نوع بوده است: در مواردي داراي صفت رخا و نرمي بوده و در مواردي عاصفه و توفنده بوده است (9) و هر دو براساس خواست و اراده سليمان (عليهالسلام) بوده است.
کلمه ريح در هيئت جمع نيز به همين معنا به کار رفته است و بيشتر بيانگر بادهاي رحمت الهي است، همانند «وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ»، (10) «وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» (11) و نيز آيه 164 بقره، 45 کهف، 48 فرقان، 63 نمل، 4 و 48 روم، 9 فاطر و 5 جاثيه. در بعضي از آيات، مقصود از ريح بادهاي عذاب و هلاک کننده است: «وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ». (12) «صَرْصَر» به معناي پر صدا يا سرد است و معناي آيه چنين است: «و اما قوم عاد با تندبادي طغيانگر و پر صدا [يا سرد] به هلاکت رسيدند. آيه 16 فصلت، 19 قمر و 41 ذاريات نيز چنين است.
2. استعاره از قدرت و شوکت
قرآن کريم ميفرمايد: «وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (13) مفسران براي تبيين معناي استعارهاي و کنايهاي کلمهي ريح تعابير گوناگوني به کار بردهاند؛ برخي آن را استعاره از غلبه و پيروزي (14) و برخي ديگر مقصود از آن را دولت دانستهاند (15) و گاه آن را کنايه از صولت و قدرت و نصرت برشمردهاند. (16) در هر صورت ميتوان گفت اين معنايي نزديک به هماند. مناسبت کلمه «ريح» با «غلبه» اين است که کار باد حرکت دادن اشيا و برکندن و بردن آنهاست و غلبه دشمن نيز همين ويژگي را دارد. (17)3. بو
قرآن درباره اينکه حضرت يعقوب (عليهالسلام) بوي يوسف را استشمام کرد ميفرمايد: «وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ» (18) مقصود از «ريح» ميتواند بوي پيراهن يوسف باشد چنانکه در آيه قبل آمده است يوسف دستور داد پيراهنش را ببرند و بر صورت پدر بيندازند تا بينا شود. شيخ طوسي مينويسد: «لاَجدُ ريح يوسف اي انّي اَحُسُّ برائحته». (19) ابن عاشور نيز در التحرير (20) همين کلام را گفته است؛ بنابراين معناي آيه چنين خواهد بود: «[يعقوب گفت] من بوي يوسف را احساس ميکنم، اگر مرا به سفاهت و کمخردي نسبت ندهيد».پينوشتها:
1. محمود آلوسي؛ روح المعاني؛ ج 15، جزء 27، ص 56.
2. آل عمران: 117.
3. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 5، ص 355.
4. شورا: 33.
5. ص: 36.
6. انبياء: 81.
7. سبأ: 12.
8. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3 ص 130.
9. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 744.
10. حجر: 22.
11. اعراف: 57.
12. حاقّه: 6.
13. انفال: 46.
14. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 370.
15. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 226.
16. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 842.
17. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 9، ص 94.
18. يوسف: 94.
19. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 6، ص 192.
20. ابن عاشور؛ التحرير و التنوير؛ ج 12، ص 115.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.