کاربردهاي سوا در قرآن
1. مساوات و برابري
در برخي آيات کلمه سوا به معناي مساوات و برابري است: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ»:(5) کساني که کافر شدند، انذار و عدم انذار آنان مساوي است. آنان ايمان نخواهند آورد. «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً»: (6) آنان آرزو ميکنند شما هم مانند ايشان کافر شويد و مساوي يکديگر باشيد. «سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا»: (7) [مستکبران به پيروان خود ميگويند] چه بيتابي کنيم و چه شکيبايي براي ما مساوي است و فرقي نميکند. «سواء» اسم مصدر به معناي «استواء» و برابري است (8) يا اينکه مصدر است و به معناي مستوي و همزه استفهام بعد از آن نيز بيانگر مساوات است. (9) علت متعدي شدن اين کلمه با کلمه «علي» اين است که بفهماند تساوي هر دو طرف کاملاً استقرار يافته و گوينده در آن ترديدي ندارد. (10)
2. وسط
يکي از معاني لغوي سوا وسط است. در قرآن نيز سوا به اين معنا آمده است. خداوند متعال درباره عذاب کافر گناهکار ميفرمايد: «خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ» (11) سوا در اين آيه به معناي وسط است. (12) از آن جهت به وسط، سوا گفتهاند که مسافت بين آن دو طرف مساوي است. (13) در قرآن درباره انسان بهشتي که از حال همنشين کافرش سؤال ميکند آمده است: «فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ». (14) سوا در اين آيه نيز به معناي وسط است؛ بنابراين معناي آيه چنين است: «نگاهي ميکند و او را در وسط و ميانهي آتش ميبيند».3. عدل
در برخي از آيات کلمهي سوا به معناي عدل آمده است. قرآن کريم ميفرمايد: «إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لاَ تَخَفْ خَصْمانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلاَ تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ»: (15) ميتوان گفت به قرينه «لاَ تُشْطِطْ» که به معناي درخواست ترک ظلم و ستم است و نيز سياق آيه که درباره داوري و قضاوت حضرت داوود است، «سَوَاءِ الصِّرَاطِ» به معناي عدالت است. برخي مفسران نوشتهاند: «ضربه مثلاً لعين الحق و محضه»: سواء الصراط ضرب المثل است براي اصل حق و خالص آن. (16) در اين صورت به قرينة مقابله با جمله «فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقّ»، مقصود رعايت حق و عدالت در حکم و داوري است؛ در نتيجه معناي آيه چنين است: «در آن هنگام که [ناگهاني] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت کرد، گفتند: مترس دو نفر شاکيايم که يکي از ما بر ديگري ستم کرده است. اکنون در ميان ما داوري کن و ستم روا مدار و ما را به راه عدالت راهنمايي کن.خداوند متعال در آيهاي ديگر ميفرمايد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ». (17) برخي از مفسران همانند راغب، (18) طبرسي (19) و فخر رازي (20) سوا را در اين آيه به معناي عدل دانستهاند. فخر رازي مينويسد: مقصود اين است بياييد به سوي کلمهاي که موجب عدالت و انصاف بين ما و شماست و آن کلمه اين است که جز خدا کسي ديگر را پرستش نکنيم و شرک به خدا نياوريم و هر يک از ما ديگري را ارباب خويش نگيريم. مسيحيان مسيح را پرستش ميکردند و معتقد به شرک بودند و ميگفتند: «إنّ الله ثالث ثلاثه»: خدا سومي از سه تا، يعني اب و ابن و روحالقدس است و احبار و رهبان را ارباب خويش برگزيده بودند؛ از اين رو خداوند از آنان خواسته است که به توحيد واقعي بازگردند.
از آنجا که لازمه عدالت، برقراري مساوات بين خود و ديگران است، لفظ سوا به معناي عدالت به کار رفته است. (21) البته برخي بر اين اعتقادند که مقصود از سوا نقطهي مشترک بين تورات و انجيل و قرآن در معارف توحيدي است که جملهي «ان لاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ» آن را بيان کرده است، (22) آنچه موجب ضعف اين احتمال است اين است که مسيحيان بر اين اعتقادند که مسيح پسر خداست، همانند يهوديان که معتقدند عزير پسر خداست؛ البته با اين فرض که مفاهيم تورات و انجيل بيان کنندهي اعتقاد آنان درباره مسيح و عزير است.
در اين صورت اگر کلمه سوا به معناي نقطه اشتراک و تساوي با قرآن باشد با وجود اعتقادات باطل يهوديان و مسيحيان در معارف توحيدي نقطه مشترک نخواهد بود مگر آنکه بگوييم مقصود تورات و انجيل واقعي است که در توحيد و اصول اعتقادي با قرآن هماهنگ هستند.
برخي از مفسران معتقدند سوا در آيه «وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الْخَائِنِينَ» (23) به معناي عدالت است؛ يعني هرگاه از خيانت گروهي بيم داشته باشي، به طور عادلانه به آنان اعلام کن که پيمانشان لغو شده است؛ زيرا خداوند خائنان را دوست ندارد. عدالت اقتضا ميکند اگر معاهده در امور مالي است، مال به آنان برگردانده شود و اگر معاهدهاي غيرمالي است، به آنان اعلام نقض پيمان شود؛ زيرا نقض عهد بدون اعلام قبلي خيانت است و خداوند خيانتکاران را دوست ندارد. (24) شيخ طوسي براي کلمه سوا در اين آيه دو معنا ذکر ميکند: اول مساوي بودن دو طرف در آگاهي يافتن از حالت جنگي، دوم عدالت که با استناد به يکي از اشعار، متعارف بودن اين معنا را تثبيت ميکند. (25)
پينوشتها:
1. اسماعيل جوهري؛ الصحاح؛ ج 6، ص 2384.
2. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ص 112.
3. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 298.
4. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 439.
5. بقره: 6.
6. نساء: 89.
7. ابراهيم: 21.
8. محمود آلوسي؛ روح المعاني؛ ج 1، ص 200.
9. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 و 2، ص 126-127.
10. ابن عاشور؛ التحرير و التنوير؛ ج 1، ص 246.
11. دخان: 47.
12. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 14، ص 281.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 103.
14. صافات: 55.
15. ص: 22.
16. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ص 83.
17. آل عمران: 64.
18. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 440.
19. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 و 2، ص 766.
20. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 8، ص 76.
21. محمد فخر رازي؛ التفسير الکبير؛ ج 8، ص 76.
22. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 371.
23. انفال: 58.
24. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، 850. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 9، ص 113.
25. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 5، ص 145.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.