تنوع يا وحدت فرهنگي در جامعه جهاني مهدوي(2)
3. و يژگيهاي جامعه جهاني مهدوي
بنابراين، استراتژي سوم که همان «وحدت در عين کثرت» است، استراتژي مناسب براي بيان فرهنگ در عصر جهانيشدن مهدوي به شمار ميآيد؛ چراکه فرهنگ در عصر ظهور، هم بايد داراي مشترکاتي باشد که موجب انسجام و همبستگي جوامع با يکديگر باشد و هم بايد داراي تنوعي باشد که هر جامعه، بتواند به خردهفرهنگهاي خود عمل کند و جذابيت فرهنگي را در جامعه خود احساس کند. بهعلاوه بقاي يک فرهنگ، به اين است که به مبارزه با خردهفرهنگهايي که در تضاد با باورها و ارزشها و هنجارها نيست، نپردازد.
دراين قسمت با توجه به روايات و احاديث مهدويت، به شاخصها و ويژگيهاي جامعه جهاني مهدوي اشاره ميشود. اين و يژگيها درهمه جوامع و فرهنگها يافت ميشود و در همه جوامع و فرهنگها در اين موارد و شاخصها و حدتي يافت ميشود. درعين حال، شاهد تنوع فرهنگي و وجود خرده فرهنگها در عصر ظهور هم خواهيم بود.
3. 1. فراگير شدن جهانبيني الهي ـ توحيدي
در حديثي ديگر كه امام رضا عليه السلام آن را از امامان عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله نقل ميكند، خداوند ميفرمايد: «به عزت و جلالم قسم! … چنانوي را با لشکريان خود ياري دهم كه همه مردم، بر يگانگي من گواهي دهند».[81]
از امام هفتم عليه السلام درباره اين آية «وله اسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً» پرسيدند؛ حضرت فرمود:
«درباره ]حضرت[ قائم نازل شده است. وقتي آن حضرت بر ضد يهود، نصارا، صابئان، زنديقها و اهل ردّه و كفار شرق و غرب خروج كند و اسلام را بر آنان عرضه نمايد، اگر كسي با رضايت سر تسليم فرودآورد و ايمان آورد، او را به نماز و زكات و ساير كارهايي كه يك مسلمان بايد انجام دهد، امر ميكند و كسي كه ايمان نياورد، گردنش را ميزند، تا آنكه كسي درمشرق و مغرب باقي نماند، مگر آنكه توحيد خدا گويد».[82]
در يك روايت ديگر از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است که در تفسير آيه فوق فرمود: «.. . زماني كه حضرت مهدي قيام ميكند، در زمين باقي نماندمگر كساني كه به خداوند و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شهادت ميدهند».[83]
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[84] ميفرمايد:
به خدا سوگند هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد تا آنكه قائم]عليهالسلام[ خروج كند. وقتي او خروج كرد، ديگر كافري به خدا و منكر امامي باقي نميماند، مگر اينكه از خروج او ناراحت ميشود. حتي اگر كافري در دل سنگي پنهان شود، آن سنگ ميگويد: «اي مومن! در دل من، كافري پنهان است. مرا بشكن و او را به قتلبرسان». [85]
امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه ميفرمايند: «احدي باقي نميماند مگر اينكه اقرار ميكند به حضرتمحمد صلي الله عليه و آله». [86]
در درالمنثور آمده كه سعيد بن منصور و ابن منذر و بيهقي در سنن خود از جابر روايت كردهاند كه درتفسير آيه «ليظهرهعلي الدين كله» گفته است:
«معناي اين آيه صورت و قوع به خود نميگيرد مگر وقتي كه هيچ يهودي و مسيحي و صاحب ملتي جز اسلام نماند، و نيز صورت نميگيرد مگر وقتي كه گوسفند از گرگ، گاو از شير و انسان از مار، در امان باشد. نيز واقع نميشود، مگر وقتي كه هيچ موشي انباني را سوراخ نكند و و اقع نميشود، مگر وقتي كه جزيه بهكلي لغو شود و صليبها شكسته و خوكها كشته شوند، و اين، وقتي است كه عيسي بن مريم از آسمان فرود آيد.[87]
اين روايت فوق که ميفرمايد:صليبها شکسته و خوکها کشته شوند، شايدکنايه از پايان يافتن دوران مسيحيت و اهل کتاب و پايان يافتن حکم جزيه باشد.[88]
علامه طباطبايي رحمه الله در اين باره ميفرمايد:
منظور از لغو جزيه به قرينه صدر روايت، اين است كه موضوعي براي جزيه باقي نميماند و اين كه اين روايت دلالت داشت براينكه در آن روز، كفر و شركي روي زمين باقي نميماند، معنايي است كه روايات ديگر نيز به آن دلالت دارند. همچنين روايات ديگري هست كه آنها نيز دلالت دارند بر اينكه مهدي عليه السلام بعد از ظهورش، جزيه را از اهلكتاب بر ميدارد.[89]
در روايتي اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد: «خداوند، دنيا را به پايان نميرساند، مگر آن كه قائم از ما قيام كند و دشمنان ما را نابود سازد و ديگر جزيه را نپذيرد و صليب و بتها را بشكند و .. . » [90].
و در روايت ديگر امام باقر عليه السلام فرمودند:
در زمين، محلي باقي نميماند، مگر اينكه شهادت ميدهند به و حدانيت خدا و رسالت پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و اين، قول خدا است «و له اسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً و اليه ترجعون» و صاحب الامرجزيه قبول نميكند…[91].
در مقابل، رواياتي وجود دارد که حضرت مهدي عليه السلام ، جزيه را قبول ميکندو در عصر ظهور، اهل كتاب، با قبول حاكميت اسلامي و پرداخت جزيه، زندگي مسالمتآميزخواهند داشت.
امام صادق عليه السلام به ابو بصير فرمود: «اي ابو محمد! مثل اين است كه ميبينم قائم با فرزندانش در مسجد سهله فرود آمدهاند». ابو بصير گفت: «قائم دربارة اهل ذمه چگونه رفتار خواهد كرد؟»
امام پاسخ داد: «همانگونه كه پيامبر صلي الله عليه و آله كه با آنان صلح كرد، مهدي نيز با آنها صلح ميكند و در دوران مهدي و حكومت اسلامي با قبول حاكميت اسلام و پرداخت جزيه زندگي مسالمتآميز خواهند داشت…».[92]
سيد محمد صدر در كتاب تاريخ ما بعدالظهور، بعد از ذكر روايات گرفتن جزيه و نگرفتن جزيه مينويسد:
« اين بحث، منحصر به كساني خواهد بود كه بر آيين يهوديت و نصرانيت، باقي ماندهاند و اين گروه، در آن روز تعداد اندكي خواهند بود، با وجود فرصتهاي فزاينده و تأكيد فراواني كه بر انتشار دين اسلام در ميان تمام بشر وجود دارد». در ادامه، علامه مجلسي معتقد است: حضرت مهدي عليه السلام مخيّر ميكند يهود و نصارا را بين اسلام و قتل، كما اينكه ملحدان و كافران و مشركان را بين اسلام و قتل مخير ميكند.[93]
لذا، علامه مجلسي درباره و اژه «و يضع الجزيه» در روايت پيامبر صلي الله عليه و آله که ميفرمايند: «حضرت مسيح فرود ميآيد و صليبها را ميشکند و خوکها را ميکشد و جزيه ميگيرد…. » ميفرمايد: «معناي روايت، اين است که جزيه از اهل کتاب ميگيرد و آنها را به اسلام دعوت ميکند»[94].
مرحوم طبرسي در اينباره كه حضرت مهدي، جزيه را از اهل كتاب نميپذيرد و مساجد و زيارتگاههاي ديني را و يران ميكند و اينكه به روش حضرت داود عليه السلام (كه براي صدور حكم، شاهد نميخواست) حكم ميكند، اينگونه پاسخ ميدهد:
از اينكه حضرت مهدي جزيه را از اهل كتاب نميپذيرد، ما از اين گونه روايات آگاهي نداريم و بر فرض هم كه در اين خصوص روايتي باشد، نميتوان آن را بهطور قطع پذيرفت. ممكن است منظور از و يرانسازي برخي مساجد و زيارتگاههاي ديني، مساجد و زيارتگاههايي باشد كه بر خلاف تقوا و دستور خدا ساخته شده است و پيامبر هم، چنينكاري انجام داده است. و اينكه حضرت مانند حضرت داوود حكم ميكند و دليل نميخواهد، اين هم نزد ما قطعي و يقيني نيست و اگر درست باشد، آن را اين گونه تأويل ميكنيم كه در مواردي كه خود حضرت، به حقيقت قضايا و ماهيت دعوا علم دارد، طبق علمش حكم ميكند؛ زيرا وقتي امام يا قاضي به مطلبي يقين پيدا كرد، لازم است مطابق علمش قضاوت كند و ديگر شاهدي نميخواهد. [95]
شايد بتوان قرينهاي ذكر كرد كه دين در عصر ظهور، دين اسلام است و روايت «لا يقبل الجزيه» را قوي شمرد. آن، قرينهاي است كه در روايات ما آمده است كه حضرت عيسي ابن مريم ظهور ميكند و به امام زمان عليه السلام اقتداميكند؛ لذا مسيحيان كه اين حالت را مشاهده ميكنند، ديگر دليلي ندارد بردين خود باقي باشند و حجتبراي آنها تمام ميشود و بايد به اسلام گرايش پيدا كنند.
جمع بين روايات
از يک دسته روايات استفاده ميشود که دين اسلام، با ظهور حضرت مهدي، جهاني خواهد شد و هيچ يهودي و نصرانياي باقي نخواهد ماند و از برخي روايات، استفاده ميشودکه پيروان مذاهب مختلف، مانند يهوديت و مسيحيت، درزمان حکومت آن حضرت، جزيه پرداخت ميکنند و به زندگي خود خواهند پرداخت. جمع ميان اين دو دسته از روايات چگونه است؟
راههاي متعددي براي جمع ميان اين دودسته روايات، ميتوان ذکر كرد که عبارتند از:
الف. دسته اول از روايات، بر غلبه دين اسلام بر ساير اديان دلالت دارد؛ به اين معنا که دين غالب مردم روي زمين، دين اسلام خواهد بودومردم جهان، در همه نقاط جهان، بر توحيد و رسالت حضرت پيامبر شهادت خواهند داد؛ اما اين منافات ندارد که در برخي نقاط، عده محدودي به همان دين خود باقي بمانند و جزيه پرداخت کنند.
ب. دسته اول از روايات را بر اين معنا حمل کنيم که زمان ظهور، هيچ مشرکي وجود نخواهد داشت و پيروان مذاهب ديگر، اگر بخواهند، ميتوانند بر مذهب و اقعي و تحريفنشده خود باقي باشند و به تورات و اقعي و انجيل و اقعي عمل كنند.[96]
ج. در رواياتي که ميگويد: اگر کسي اسلام نياورد، گردن زده ميشود»؛منظور کساني هستند که به حقانيت اسلام علم پيدا کنند؛ اما از روي عناد و لجاجت نپذيرند.اين منافاتي ندارد که عدهاي از يهود و نصارا که عناد و لجاجت ندارند، بر مسلک و آيين خود باقي بمانند.[97]
د. بگوييم: در آغاز ظهور که هنوز تبليغ و ترويج، به همه اهل کتاب در همه جهان، به حد کافي نرسيده و ايمان حضرت عيسي عليه السلام به حضرت مهدي عليه السلام براي همگان روشن نشده است، جزيه بر قراراست؛ و لي پس از روشن شدن حقيقت براي جهانيان، جزيه نيز برداشته ميشود و همه اسلام را ميپذيرند يا بايد بپذيرند.
در دوران ظهور و عصر ظهور، جهان بيني و احدي بر جهان حاكم ميشود و يكپارچگي و يگانگي واقعي در عقيده و مرام پديد ميآيد. اين وحدت و يگانگي در عقيده و جهان بيني و ايديو لوژي به صورتي گسترده و فراگير، در سراسرگيتي گسترش مييابد و همه جا را روشن ميكند.[98]
يكي از عوامل مهم و حدت، وحدت دين و مذهب است كه در سايه اين وحدت، نژادها، زبانها و ملتها و فرهنگهاي گوناگون را در خود گردآوري كرده و از آنها جامعه و احدي ميسازد؛ اما اين توحيد، اجباري نيست؛ چرا كه مذهب، با قلب و روح آدمي سر و كار دارد و قلب و روح، از قلمرو زور و اجبار بيرون است. بهعلاوه روش و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله براجبار نبوده و قرآن ميفرمايد: «لا اكراه في الدين»؛ بنابراين اسلام، اهل كتاب را به عنوان اقليت سالم پذيرفته و از آنها مادامكه دست به تحريكاتي نزنند حمايت ميكند؛ اما با توجه به گسترش و سايل ارتباط جمعي در عصر ظهورو با توجه به اينكه اسلام، با حذف پيرايههايش، جاذبهاي فوق العاده دارد، به خوبي ميتوان پيش بيني كرد كه اسلام، با تبليغ منطقي، از طريق اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد و وحدت اديان از طريق اسلام، عملي ميگردد.[99] مفضل روايتي از امام صادق عليه السلام نقل ميكند كه حضرت فرمود: «به خدا سوگند اي مفضل! اختلاف از ميان اديان برداشته ميشود و همه به صورت يك آيين در ميآيد؛ همان گونهكه خداوند عزوجل ميگويد: «دين در نزد خدا، تنها اسلام است…». [100]
بنا برآنچه ذکر شد، به نظر ميرسد در جمع ميان روايات، راه حل اول که قائل بود اين روايات بر غلبه دين اسلام بر ساير اديان اشاره ميکند و به معناي نابودي بقيه اديان در زمان ظهور امام زمان عليه السلام نيست و اديان يهودي و نصراني محدود و کم هستند و جزيه پرداخت ميکنند؛ يک احتمال معقول به نظر ميرسد. اکثر انسانها، به اسلام و آموزههاي اسلامي گرايش پيدا ميکنند و اينکه دين غالب در زمان ظهور، دين اسلام است منافات ندارد که تعداد اندکي يهودي و نصراني باقي بمانند و جزيه بپردازند. مؤيد اين را ميتوان رواياتي ذکر کرد که ميفرمايد: حضرت مهدي به سيره پيامبر صلي الله عليه و آله عمل ميکند[101] و سيره پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله اين بود که اهل کتاب در زمان حکومت خود، جزيه پرداخت مينمودند و به دين خود عمل ميکردند. اگر چه احتمال چهارم نيز خالي از و جه نيست؛ بنابراين در عصر ظهور، غلبه با دين اسلام است و اکثريت مردم جهان، به دين اسلام گرايش دارند و بقيه اديان در اقليت به سر ميبرند و جزيه پرداخت ميکنند؛ بنابراين سومين از مصاديق عامگرايي در جامعهجهاني مهدوي را ميتوان فراگيري جهان بيني الهي و توحيدي دانست.
3ـ 2. فراگيري هنجارهاي اسلامي ـ ديني
در عصر ظهور، مردم بهطور بيسابقه به اسلام روي ميآورند؛ بهطوري که همهجا آواي اسلام، طنينانداز ميشود و آثار مذهبي تجلي ميکند. به تعبير برخي روايات، اسلام در هر خانه و خيمهاي رخنه ميکند؛ چنان که سرما و گرما در آن نفوذ مينمايد. هر چند از نفوذ گرما و سرما جلوگيري نمايند، باز هم نفوذ خواهد کرد و محيط را تحت تاثير قرار ميدهد. اسلام نيز در اين روزگار به همه جا، شهر و روستا و دشت و بيابان رخنه کرده و همه جا آواي اسلام طنين انداز ميشود.
در اين عصر، استقبال و پذيرش مردم به مظاهر و شعائر ديني، بيسابقه خواهد بود و استقبال مردم به آموزش قرآن، نماز جماعت و نماز جمعه نيز چشمگير خواهد شد؛ بهطوري که در روايت آمده است که در يک مسجد، دوازده بار نماز جماعت خوانده ميشود و اين، دال بر گرايش مردم به مظاهر و مناسک ديني است.[102]
اصبغ بن نباته ميگويد: از حضرت علي عليه السلام شنيدم که ميفرمود: «گويا عجم ]= نژاد غير عرب[ را ميبينم که چادرهايشان در مسجد کوفه برافراشته شده و به مردم، قرآن ميآموزند؛ همانگونه که فرود آمده است».[103] و مراد از عجم در اين روايت، فارسها و ايرانيان ميباشد.[104]
حضرتعلي عليه السلام در اينباره ميفرمايد: «.. . هنگام ظهور مهدي مردم بهكارهاي عبادي و شرعيات و دينداري و نماز جماعتها روي ميآورند و كسي باقي نميماند كه به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله كينه و دشمني بورزد».[105]
بنابراين، يكي ديگر از و يژگيهاي جهانيشدن مهدوي، فراگيري هنجارهاي اسلامي ـ ديني در جامعه مهدوي ميباشد؛ بهطوري که مردم به عبادت و بندگي خداوند و انجام مناسک، گرايش و افر پيدا ميکنند و جامعه نسبت به هنجارهاي اسلامي پايبند ميباشد.
3 ـ3. فراگيري هنجارهاي اخلاقي
از و يژگيهاي عصر ظهور، فراگيري هنجارهاي اخلاقي در جامعه مهدوي و از ميان رفتن حرص، طمع و ايجاد روح بينيازي در انسانها است.
حضرت علي عليه السلام در اينباره ميفرمايد: «هنگامي که قائم ما قيام ميکند…، کينههاي بندگان به يکديگر از دلهايشان زدوده ميشود».[106]
رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز در اينباره ميفرمايند: «زماني که حضرت مهدي عليه السلام قيام ميکند، خداوند، غنا و بينيازي را در دل بندگانش مينهد، بهگونهاي که حضرت اعلام ميکند: هر کس به مال و ثروت نياز دارد، بيايد؛ و لي براي آن، کسي پيش قدم نميشود». [107]
نکته زيبا در اين روايت اين است که و اژه «عباد» به کار رفته و اين، به معناي اين است که اين دگرگوني روحي به گروه و يژهاي اختصاص ندارد و در همه انسانها و همه افراد، پديد ميآيد.[108]
در يک روايت ديگر آمده است که خداوند، دلهاي امت محمد صلي الله عليه و آله را سرشار از بينيازي ميکند، بهگونهاي که منادي ندا ميدهد: هر کس به مالي نياز دارد بيايد ]تا نيازش رفع شود[؛ و لي جز يک نفر کسي نميآيد. آن گاه حضرت مهدي عليه السلام به او ميفرمايد: «نزد خزانه دار برو و بگو مهدي دستور داده است به من مال و ثروت بدهي». خزانه دار ميگويد: «دو دستي پولها را جمع کن». او نيز پولها را در دامن خود ميريزد؛ و لي هنوز از آن جا بيرون نرفته است که از رفتار خويش پشيمان ميگردد و با خود ميگويد: «چه شد که من طمعکارترين امت پيامبر صلي الله عليه و آله شدم، آيا کسي که سبب غنا و بينيازي آنان گشت، از بينياز کردن من ناتوان است». آن گاه باز ميگردد، تا اموال را باز گرداند؛ اما خزانه دار نميپذيرد و ميگويد : «ما چيزي را که بخشيديم، پس نميگيريم».[109]
اين روايت اشاره دارد به استغنا و بينيازي روح، يعني روحي بينياز دارند و ممکن است انسان فقير باشد اما روحي بينياز داشته باشد. در اين روايت جمله «يملا قلوب امه محمد» آمده که ميرساند قلبهاي آنان پر از حس بينيازي است و افزون بر آن، از نظرمالي نيز در و ضعيت مطلوب و خوبي به سرمي برند. و مردم در عصر ظهور حضرت مهدي، فريبندگي دنيا را باور نموده و همه گرفتاريها و گناهان را از آن دنيا ميدانند و از نظر ايمان و تقوا به حدي ميرسند که ديگر دنيا مايه فريب آنان نميشود.[110]
معنويت و رازونيازهاي شخصي، يکي ديگر از مصاديق هنجارهاي اخلاقي در عصر ظهور به شمار ميآيد. در روايتي از امام صادق عليه السلام در اين باره آمده است:
مرداني که شبها نميخوابند، در نماز شان چنان اهتمامي و تضرعي دارند که انگار زنبوران عسل در کندو سروصداايجاد ميکنند، شب را با نگهباني دادن پيرامون خود به صبح ميرسانند. [111]
از ديگر مصاديق هنجارهاي اخلاقي در عصر ظهور نيز، وجود اعتماد و صميميت در بين آحاد مردم ميباشد. مردم در عصر ظهور، در اوج اعتماد و برابري و صميميت و همبستگي با يكديگر زندگي ميکنند، به طوري كه در روايت آمده اگرفردي دست در جيب برادر مؤمنش فرو برد و به مقدار نيازش از آن بردارد، مانع او نميشود. [112]
بنابراين از و يژگيهاي جهانيشدن مهدوي، و از شاخصهاي جامعه مهدوي، فراگيري هنجارهاي اخلاقي و از بين رفتن طمع و حرص و دارا بودن روحيه بينيازي درميان مردم و گسترش اعتماد، برابري و صميميت ميباشد.
3ـ 4. کاهش ناهنجاريهاي اجتماعي
مردم در عصر ظهور ـ همانطور که در روايت گذشته ذکر شد ـ در اوج اعتماد و برابري و صميميت و همبستگي با يكديگر زندگي ميکنند و دزدي، ربا، شرب خمر و بقيه ناهنجاريهاي اجتماعي در جامعه جهاني مهدوي کاهش پيدا ميکند. و شايد بتوان حکمت آن را فراگيرشدن جهانبيني الهي، گسترش هنجارهاي اسلامي و هنجارهاي اخلاقي و در يک کلام، رشد عقل و خرد افراد جامعه و دانستن قبح و ضرر ناهنجاريهاي اجتماعي و اخلاقي در روح انسانها دانست.
3ـ 5. فراگيري امنيت فرهنگي ـ اجتماعي
راهها، به گونهاي امن ميشود که زنان از جايي به جاي ديگر بدون محرمي سفر ميکنند و از هر گونه تعرض و سوء نظر در امان هستند. در روايت ديگر، قتاده ميگويد: «حضرت مهدي بهترين انسانها است… . در زمان او، زمين از چنان امنيتي برخوردار ميشود که زني همراه پنچ زن ديگر، بدون همراه داشتن مردي به حج ميروند و از چيزي ترس ندارند». [114]
ناامني، چنان از جامعه رخت بر ميبندد و امنيت جايش را ميگيرد که حيوانات و جانداران را نيز در بر ميگيرد؛ به گونهاي که گوسفند و گرگ، در کنار هم زندگي ميکنند و کودکان، با عقرب و گزندگان همبازي ميشوند؛ بدون اين که آسيبي ببينند. [115]
از نظر قضايي نيز مردم در امنيت به سر ميبرند؛ به گونهاي که ديگر کسي از اين که ممکن است حقش پايمال گردد، کوچکترين بيمي ندارد و مردم، خود را در امنيت کامل جاني و مالي ميبينند. امام باقر عليه السلام ميفرمايد: «پس از ظهور مهدي، هيچ حقي از کسي بر عهده ديگري نميماند، مگر آنکه حضرت، آن را باز ميستاند و به صاحب حق ميدهد».[116]
بنابراين، جامعه جهاني مهدوي، جامعه سراسر امن و بهدور از ظلم و ستم به ديگران ميباشد و امنيت اجتماعي ـ فرهنگي در آن جامعه حاکم است.
3 ـ 6. فراگيري عدالت اجتماعي
بارزترين صفات نيکويش در عدالت است؛ لذا به «عدل» ملقب شده است، چنانچه در دعايي که از خود آن حضرت براي شبهاي ماه رمضان روايت شده، ]= دعاي افتتاح[ آمده است: «اللهم و صل علي و لي امرک القائم المؤمل و العدل المنتظر.[117]
علي بن عقبه از پدرش نقل ميکند: «روزگاري که حضرت قائم ظهور ميکند، به عدالت حکم مينمايد و ستم در حکومتش برچيده ميشود…».[118]
عدالت در جهانيشدن مهدوي، فراگير و گسترده است و همه دنيا را فراخواهد گرفت و ريشههاي ظلم، ستم، بيعدالتي و تبعيض را از جامعه بشري برميدارد و يک جامعه جهاني، بر پايه مساوات و برابري مستقر ميکند.
ابو سعيد خدري از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل ميکند: «شما را به ظهور مهدي بشارت ميدهم که زمين را پر از عدالت ميکند همانگونه که از ستم و جور پرشده است. ساکنان آسمان و زمين، از او راضي ميشوند و اموال و ثروتها را بهطور صحيح تقسيم ميکند. کسي پرسيد: «معناي تقسيم صحيح ثروت چيست؟» فرمود: «به طور مساوي ميان مردم». پس فرمود: «و دلهاي پيروان محمد را از بينيازي پر ميکند و عدالتش همه را فرا ميگيرد».[119]
بنابراين، از مهمترين و يژگيهاي جامعه جهاني مهدوي، گسترش عدالت اجتماعي و اقتصادي در جامعه ميباشد و همه افراد جوامع به صورت مساوي و برابر از امکانات اجتماعي و اقتصادي برخوردار خواهند شد.
نتيجه
در جامعه جهاني مهدوي، و حدتي در فراگيري جهان بيني الهي ـ توحيدي، فراگيري هنجارهاي اسلامي ـ ديني، فراگيري هنجارهاي اخلاقي، کاهش ناهنجاريهاي اجتماعي، فراگيري امنيت فرهنگي ـ اجتماعي و فراگيري عدالت اجتماعي يافت ميشود؛ در عين اينکه شاهد تنوع فرهنگي و وجود خردهفرهنگها نيز ميباشيم؛ لذا استراتژي سوم که همان «وحدت در عين کثرت» است، استراتژي مناسب براي بيان فرهنگ در عصر جهانيشدن مهدوي به شمار ميآيد؛ چراکه فرهنگ در عصر ظهور، هم بايد داراي مشترکاتي باشد که موجب انسجام و همبستگي جوامع با يکديگر باشد و هم بايد داراي يک تنوعي باشد که هر جامعه بتواند به خردهفرهنگهاي خود عمل کند و جذابيت فرهنگي را در جامعه خود احساس کند. بهعلاوه بقاي يک فرهنگ، به اين است که به مبارزه با خردهفرهنگهايي که در تضاد با باورها و ارزشها و هنجارها نيست، نپردازد؛ بنابراين با توجه به شاخصها و و يژگيهاي جامعه جهاني مهدوي، فرهنگ در عصر ظهور در لايههاي زيرين که شامل جهانبيني، ارزشها و هنجارها ميشود؛ و حدتي مشاهده ميشود و در لايه رويين که شامل نماد و هنر، معماري، لباس و زبان ميشود، تنوع و تکثر وجود دارد.
پي نوشت :
[80]. قال ابو جعفر عليه السلام : «يقاتلون و اللَّه حتي يوحّداللَّه و لا يشرك به شيء…» (بحارالانوار، ج 52، ص 345).
[81]. «و عزتي و جلالي… و لا نصرنّه بجندي حتي يجمع الخلق علي توحيدي..»(منتخب الاثر، ص 61).
[82].قال: انزلت في القائم عليه السلام اذا خرج باليهود و النصاري و الصابئين و الزنادقه واهل الردّة و الكفار في شرق الارض و غربهافعرض عليهم الا سلام، فمن اسلم طوعاً أمَره بالصلاة و الزكاة و مايومر به المسلم و يجبلله عليه، و من لم يسلم ضرب عنقه، حتي لايبقي في المشارق و المغارب احد الا و حدّ اللَّه. (المحجه، ص50).
[83]. قال: سمعت جعفر الصادق يقول في قوله تعالي «و له اسلم من فيالسموات و الارض طوعاً و كرهاً» قال: «اذا قام القائم المهدي لايبقي أرض الا نودي فيها شهادة ان لااله الا اللَّه و ان محمداً رسول اللَّه. (صافي، منتخبالاثر، ص 361؛طوسي، الغيبه، ص474).
[84].توبه(9): آيه 33.
[85]. عن ابي بصير قال ابو عبداللَّه: عليه السلام في قوله عزوجل «هوالذي ارسله…» قال: «واللَّه ما نزل تأويلها بعد، و لا ينزل تأويلها حتي يخرج القائم عليه السلام ، فاذاخرج القائم عليه السلام لم يَبْقَ كافر بالله العظيم و لا مُشرِكٌ بالامام الّا كَرِهَ خرُوجَه حتي لو كان كافر او مُشركٌ في بطن صخرة، قالت: «يا مؤمن، في بطني كافرٌ فاكسرني واقْتُلْهُ» « بحراني، تفسير البرهان، ج3، ص 407).
[86]. عن ابي جعفر عليه السلام في قول اللَّه « ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون» قال: «يكون ان لا يبقي اَحَدٌ الّا اَقَرَّ بمحمدصلي الله عليه وآله» (همان، ج3، ص 407).
[87]. عن جابر رضي اللَّه عنه في قوله« ليظهره علي الدين كله» قال: لايكون ذلك حتي لايبقي يهودي و لانصراني صاحبملة الا الاسلام، حتي تأمن الشاةالذئب و البقرة الاسدو الانسان الحيه، و حتي لاتقرض فأرة جراباً، و حتي توضع الجزية، و يكسر صليب و يقتل الخنزير وذلك اذا نزل عيسي بن مريم عليه السلام . سيوطي، در المنثور، ج 4، ص 176.
[88]. نجمالدين طبسي، نشانههايي از دولت موعود، ص196، قم، بوستان كتاب، 1385.
[89]. محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج9، ص341، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1363.
[90]. قال اميرالمؤمنين عليه السلام : «… فان الله لميذهب بالدنيا حتي يقوم القائم منّا، يقتل مبغضينا و لا يقبل الجزيه و يكسر الصليب و الأصنام و…» (حر عاملي، اثبات الهداه، ج 3 ص 496؛نشانههايي از دولت موعود، ص 196).
[91]. عن ابي جعفر عليه السلام قال: و لا تبقي (ارض) في الارض قرية الانودي فيها بشهادة ان لااله الا اللَّه (وحده لا شريك له) و انمحمداً رسول اللَّه و هو قوله (تعالي) «و له اسلم من في السموات و الارض طوعاً و كرهاً و اليه ترجعون» و لا يقبل صاحب هذا الامر الجزيه كما قبلها رسولاللَّه صلي الله عليه وآله و…» (سيّد هاشم بحراني، المحجة، ص 50).
[92]. عن ابي بصير عنابي عبداللَّه عليه السلام قال: قال لي: «يا ابا محمد! کاني أري نزول القائم عجل الله تعلي فرج الشريف في مسجد السهلة بأهله و عياله…» قلت: «فما يكون من اهل الذمّه عنده؟» قال: «سالمهم كماسالمهم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله ، و يؤدوّن الجزيه عن يد و هم صاغرون…» (بحارالانوار، ج 52، ص 376، ح177).
[93]. «و علي أي حال، فالقضية منحصرة بمن يبقي علي دين اليهودية و النصرانية و هم عدد قليل يومئذٍ علي كل حال، بعدما عرفنا من الفرصالمتزايدة التركيز الكبير علي نشر الدين الاسلامي في البشر اجمعين» (سيدمحمد صدر، تاريخ مابعدالظهور، ص612، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412).
[94] «…ان ينزل فيکم ابن مريم حکما عدلا يکسر الصليب ويقتل الخنزير ويضع الجزيه…» ميفرمايد: «معناه انه يضعها من اهل الكتاب و يحملهم علي الاسلام…» (بحارالانوار، ج 52، ص383).
[95]. «انا لم نعرف ما تضمنه السؤال من انّه عليه السلام لا يقبل الجزية من اهل الكتاب و… فان كان ورد بذلك خبر فهو غير مقطوعبه. و أما هدم المساجد و المشاهد؛ فقد يجوز أن يختصّ بهدم ما بني من ذلك علي غير تقوي اللَّه تعالي، و علي خلاف ما امر اللَّه سبحانه به، و هذا مشروع قد فعلهالنبي صلي الله عليه وآله و امّا ماروي من انّه صلي الله عليه وآله يحكم بحكم داود لايسأل عن بينةٍ، فهذا ايضاً غير مقطوع به، و ان صحّ فتأويله اَنَّه يحكم بعلمه فيما يعلمه، و اذا علم الاماماو الحاكم امراً من الامور فعليه اَنْ يحكم بعلمه و لا يسأل البيّنه، و ليس في هذا نسخ للشريعة…». (همان، ج 52، ص382).
[96]. محمدجواد فاضل لنكراني، دين در عصر ظهور، فصلنامه انتظار، ش2، ص105، قم، مركز تخصصي مهدويّت، 1380.
[97]. همان، ص106.
[98]. محمد حكيمي، عصر زندگي، ص100، قم، بوستان كتاب، 1381.
[99]. ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي عجل الله تعلي فرج الشريف ، ص287، قم، انتشارات نسل جوان، 1380.
[100]. «… فواللَّه يا مفضّل ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف ويكون الدين كلّهَ واحداً كما قال جلّ ذكره «انّ الدين عند اللَّه الاسلام». (همان، ج 53، ص 4).
[101]. ابا عبدالله عليه السلام قال:«سألته عن سيرة المهدي کيف سيرته؟قال:يصنع ما صنع رسول الله صلي الله عليه وآله ….» (همان، ج52، ص352، ح108).
[102]. نشانههايي از دولت موعود، ص231.
[103]. عن الاصبغ بن نباته، سمعت عليا يقول صلي الله عليه وآله : «کاني بالعجم فساطيطهم في مسجد الکوفه يعلمون الناس القرآن کما أنزل» (ارشاد، ص 365؛ نور الثقلين، ج 5، ص 27.
[104]. پيشين، ص232.
[105]. «… و يذهب الزنا و شرب الخمر، و يذهب الربا و يقبل الناس علي العبادات و الشرع و الديانه، و الصلوة في الجماعات… و لا يبقيمن يبغض اهل البيت عليه السلام » (صافي، منتخب الاثر، ص474).
[106]. عن اميرالمومنين عليه السلام : «اذا قام قائمنا… لذهبت الشحنا من قلوب العباد» (بحارالانوار، ج52، ص316، ح11و ج10، ص104؛ خصال، ج2، ص541؛ سليمان، يوم الإخلاص، ص290).
[107]. عن النبي صلي الله عليه وآله : «اذا خرج المهدي عجل الله تعلي فرج الشريف القي الله الغني فيقلوب العباد حتي يقول المهدي: من يريد المال؟ ولاياتيه أحد » (ابن طاوس، ملاحم، ص64؛ احقاق الحق، ج13، ص 186).
[108]. نشانههايي از دولت موعود عجل الله تعلي فرج الشريف ، ص235.
[109]. قال رسول الله صلي الله عليه وآله : ابشرکم بالمهدي… قال: و يملا الله قلوب امّة محمد صلي الله عليه وآله غني و يسعهم عدله حتي يأمر منادياً فينادي فيقول من له في مال حاجة؟ فما يقوم من الناس الا رجل فيقول: ائت السدان يعني الخازن فقل له: ان المهدي يأمرک أن تعطيني مالا فيقول له: احث حتي اذا جعله في حجره و ابرزه ندم فيقول: کنت أ جشع امّة محمد نفساً او عجز عني ما وسعهم قال: فيردّه فلا يقبل منه فيقال له: اِنّا لاناخذ شيئاً اعطيناه… » (نورالله حسيني مرعشي تستري، احقاق الحق، ج 13، ص146؛ مؤمن شبلنجي، نور الابصار، ص 171).
[110]. پيشين، ص237.
[111]. «رجال لاينا مون الليل لهم دوي من صلاتهم کدوّي النحل يبيتون قياماً علي اطرافهم، و يصبحون علي خيولهم، رهبان بالليل ليوث بالنهار…» (بحار، ج 52، ص 308، ح82؛نعيم ابن حماد المروزي، الفتن، ص213).
[112]. عن بريد عجلي قال: قيل لابي جعفر عليه السلام : «… اذا قام القائم، جاءت المزامله و ياتي الرجل الي كيس اخيه فيأ خذ حاجته و لا يمنعه» (همان، ج 52 ص 372، ح164).
[113]. «… و يذهب الزنا و شرب الخمر، و يذهب الربا و يقبل الناس علي العبادات و الشرع و الديانه، و الصلوة في الجماعات… و لا يبقيمن يبغض اهل البيت عليه السلام » (صافي، منتخبالا ثر، ص474).
عن النبي صلي الله عليه وآله «….حتي تسير المراتان، لا تخشيان جورا» المعجم الکبير، ج8، ص179؛ودر روايت ديگر ابوجعفر عليه السلام «….وحتي تخرج العجوز الضعيفه من المشرق تريد المغرب ولا ينها ها احد…» (بحار، ج52، ص345؛ منتخب الاثر، ص308).
[114]. قال قتاده: «المهدي خير الناس… و يأمن الارض، حتي أن المرأة لتحج في خمس نسوة و ما معهن رجل، لاتتقي شيئاً». (ابن طاووس، ملاحم، ص 69؛ نشانههايي از دولت موعود، ص 245).
[115]. قال اميرالمؤمنين عليه السلام: «…. و يعدل بين الناس حتي ترعي الشاة مع الذئب في موضع واحد و تلعب الصبيان والعقرب، ولا يضرهم ويذهب الشر و يبقي الخير…» (طبسي، ص 241؛ حيدر کاظمي، بشارة الاسلام، ص262.
[116]. عن ابي جعفر عليه السلام: «و يخرج المهدي… فلا يترک…. ولامظلمة لأحد من الناس الا ردّها» (بحارالانوار، ج 52، ص 224).
[117]. محمدتقي موسوي، مكيال المكارم، مترجم سيدمهدي حائري قزويني، ص189، قم، ناشر ايران نگين، 1381.
[118]. روي علي بن عقبة عن أبيه، قال: «اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع في ايامه الجور، وامنت به السبل و… » (منتخبالاثر، ص379؛ بحارالانوار، ج52، ص 328؛ ارشاد، ص 364؛ ميرجهاني، نوائب الدهور، ج3، ص418).
[119]. «أبشرکم بالمهدي يملا الارض قسطاً کماملئت جوراً وظلماً يرضي عنه سکان السماء والارض و يقسم المال صحاحاً فقال رجل ما معني صحاحاً فقال بالسويه بين الناس….» (مؤمن شبلنجي، نورالابصار، ص171؛ علي کوراني، معجم احاديث الامام المهدي، ج4، ص77).
/س