در سایه سار عترت
نويسنده: حجت الاسلام ابوالفضل هادی منش
دعا و نیایش در سیره عملی اهل بیت(علیهم السلام)
دعا، به معنای خواندن و صدا زدن دیگری، و از برنامههای عبادی مهمی است که در تمامی ادیان، به ویژه ادیان آسمانی مورد توجه خاص قرار گرفته است؛ چرا که جوهر هر دین، پرستش است و دعا، اظهار نیاز و ناتوانی در برابر نیروی برتر و بدون رقیب آن دین میباشد، آن سان که رسول گرامی اسلام فرمودند: «الدُّعا مُخُّ العِبَادَةَ؛ درون مایه اصلی عبادت، دعاست».(1)
تعابیر روایی نیایش
در زبان روایات و کلام معصومان(علیه السلام)، از دعا، با تعبیرهای مختلفی چون برترین عبادت(2)، کلید رستگاری(3)، سلاح مؤمن(4)، سلاح انبیاء(5)، برندهترین سلاح(6) و... یاد شده است. میگویند روزی در مسجد، اصحاب گرم گفتوگو بودند که آوای دلنشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همگان را به سکوت واداشت. آن حضرت پرسید: آیا میخواهید شما را به اسلحهای که موجب نجات شما از دشمن و سبب افزایش روزی میشود رهنمون شوم؟ حاضران پاسخ گفتند: آری ای فرستاده خدا. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «شب و روز در حال دعا و نیایش با پروردگارتان باشید؛ چرا که دعا، سلاح مؤمن است».(7)
شرایط پذیرش دعا
1. حمد و صلوات
نیایش، بیان خواستههای موجودی ناتوان است؛ آنگاه که در برابر قدرتی بیکران قرار میگیرد و با کولهباری از نیاز، لب به خواهش میگشاید. باید پیش از آن که خواستهای بخواهد، ابتدا شکر آن چه را دارد به جای آرد و بر آن کسانی که نزد معبود والاترین جایگاه را دارند، درود فرستد، تا خواستهاش پذیرفته شود. روزی مردی عرب وارد مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله) شد و به نماز ایستاد و دستانش را به درگاه الهی بلند کرد و مشغول نیایش شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راز و نیاز او نگریست و به یاران خود رو کرد و فرمود: این بنده خدا در نیایش خود با پروردگارش شتاب کرد. آن گاه نگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به گوشه دیگری از مسجد گره خورد. عرب دیگری مشغول نماز و نیاز بود. او پس از نمازش دست به دعا برداشت و پس از سپاسگذاری نعمتهای پروردگار و صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، خواستههایش را بر زبان جاری ساخت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جای خود برخاست و نزد او رفت و به او فرمود: «هر چه از خدای خود میخواهی بخواه؛ زیرا شیوهای برگزیدهای که به استجابت میانجامد و با اینگونه نیایش، هر خواستهای که داری، برآورده خواهد شد».(8)
2. ولایتپذیری
محمد بن مسلم، از دوستان امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت پرسید: آیا دعای کسی که بسیار عبادت میکند و در عبادت خود نیز فروتن است، ولی ولایت شما را نمیپذیرد، پذیرفته میشود و به حال وی سودی دارد؟ امام با چهرهای گشاده به او فرمود: ای محمد، مَثَل ما خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، مَثَل آن خانوادهای است که در قوم بنیاسراییل به سر میبردند و هر گاه چهل شبانه روز به راز و نیاز میپرداختند، دعایشان مستجاب میشد. اما روزی یکی از آنان پس از آن چهل روز، دعایش مستجاب نشد. نزد حضرت عیسی(علیه السلام) رفت و گله نمود و از او خواست تا برایش دعا کند. عیسی(علیه السلام) نمازی به جای آورد و سپس برای فرد دعا کرد. خدا به عیسی(علیه السلام) وحی نمود: «این بنده من، از دری که باید از آن به سوی من بیاید، نیامده؛ مرا خوانده، ولی در دلش به پیامبری تو شک دارد. به همین دلیل، دعایش را هرگز مستجاب نخواهم کرد». عیسی(علیه السلام) جریان را با آن مرد در میان گذاشت. او اعتراف کرد و از او خواست تا برای رفع مشکلش دعا کند. حضرت عیسی(علیه السلام) دعا کرد و مرد نیز توبه نمود. پروردگار نیز توبه او را پذیرفت و او نیز مانند دیگر افراد خانوادهاش مستجاب الدعوة گردید».
محمد بن مسلم نیز با این سخن امام صادق(علیه السلام) دریافت که پذیرش ولایت اهلبیت علیهم السلام ، شرط پذیرش و استجابت دعا میباشد.(9)
3. آه مظلوم: دعایی مستجاب
یونس بن عمار، شیعهای از دوستداران امام صادق(علیه السلام) بود که مظلوم واقع شده بود. او برای گلهمندی نزد امام رفت و گفت: ای پسر رسول خدا، همسایهای از قبیله قریش دارم که با من دشمنی میکند و برای این که مرا در معرض خطر طاغوتیان قرار بدهد، نام مرا به عنوان یکی از شیعیان فاش نموده، تا مرا از میان بردارد. من هر گاه که از کنارش میگذرم یا هر گاه مرا در جایی میبیند، فریاد میزند: این رافضی (شیعه)، داراییهای مردم را جمع میکند و نزد مولایش جعفر بن محمد(علیه السلام) میبرد. این مسأله در حالی بود که خفقان و ترس از رژیم حاکم، همه جا را فرا گرفته بود. امام به او فرمود: «ای یونس بن عمار، نگران نباش. از او آسیبی به تو نخواهد رسید. آن گاه که شب پرده بر رخ شهر میکشد و چشمها در خواب فرو میروند و تو برای برپا داشتن نماز شبت برمیخیزی، دست به دعا بردار و او را نفرین کن که دعای کسی که حق به جانب اوست مستجاب میشود».
یونس همانگونه که از امام آموخته بود، دست به دعا برداشت و آن چه را امام فرموده بود، از خدا خواست. فردای آن روز خبر رسید که آن دشمن خدا به سختی بیمار است و چندی نگذشت که صدای شیون و زاری از خانهاش بلند شد.(10)
4. دعا برای دوستان
حسن بن جهم نزد امام صادق(علیه السلام) رفت و گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا در دعاهایتان فراموش نکنید و برای برطرف شدن مشکلاتم دعا بفرمایید. امام فرمود: از کجا میدانی که تو را در دعاهای خود فراموش میکنم؟ حسن پیش خود اندیشید: آن بزرگوار امام شیعیان است و دوستان و شیعیان خود را فراموش نمیکند. من هم که از شیعیان او هستم، پس دلیلی ندارد که او مرا فراموش نماید. عرض کرد: نه، شما مرا فراموش نمیکنید. امام فرمود: چگونه فهمیدی که فراموشت نمیکنم؟ گفت: چون من از شیعیان و دوستداران شما هستم و میدانم که شما برای دوستان خود دعا میکنید. امام پرسید: آیا غیر از این مطلب چیز دیگری را هم میدانی که به خاطر آن فراموشت نسازم؟ حسن گفت: خیر، چیز دیگری نمیدانم. امام فرمود: «هرگاه خواستی بدانی که در نزد من چگونهای، نگاه کن ببین من در نظر تو چگونه هستم و چقدر با هم دوستی داریم؛ تا به وسیله آن، بیشتر به یاد هم باشیم».(11)
5. امیدواری در دعا
احمد بن محمد، نزد امام صادق(علیه السلام) رفت و گفت: چند سال است که حاجتی دارم و بسیار هم دعا کردهام، ولی دعایم مستجاب نمیشود. کم کم در دلم شک راه یافته است، چه کنم؟ امام نگاه تندی به او کرد، بعد برآشفت و فرمود: «ای احمد، مراقب باش که شیطان بر تو پیروز نشود و تو را از رحمت پروردگارت ناامید نسازد. مگر نمیدانی که پروردگار، گاه برآوردن نیاز مؤمن را به تأخیر میاندازد، تا او بیشتر به راز و نیاز بپردازد؛ چرا که خداوند بزرگ، گفتگوی بندگان را با خود دوست میدارد. به خدا سوگند، دیر برآورده شدن نیازهای بندگان، برای آنان بهتر از زود برآورده شدن آنهاست». سپس امام، احمد بن محمد را به بردباری، تلاش برای کسب حلال و پیوند با خویشاوندان سفارش فرمود و گفت: «خدا به وعده خود پایبند است و وفا میکند. مگر خود او نفرموده است: هنگامی که بندگان من از تو در مورد من بپرسند، به آنان بگو من نزدیکم و نیایش نیایش کننده را آنگاه که مرا میخواند، پاسخ میگویم.(12) مگر خود او نفرموده: از رحمت پروردگار ناامید نشوید(13) و نیز این که: خداوند به شما وعده آمرزش و فزونی میدهد.(14) بنابراین، دلبندیات را به پروردگار استوارساز و شک و تردید در دل خود راه مده و دروازه دلت را برای وارد شدن چیزی به جز خیر و نیکی مگشا، که این تنها راه آمرزیده شدن و برآورده شدن دعاهاست.»(15)
آداب نیایش
1. تضرع و زاری
طاووس یمانی میگوید: امام سجاد(علیه السلام) را دیدم که با چشمانی اشکبار، به آسمان نگاه میکرد و با خدای خویش گرم گفتگو بود.
زلال اشک از چشمانش به دامان جاری بود و این چنین دعا میکرد: «ای سرآمد آرزوهای دیرینهام، ای خدا، آیا با همه امیدی که به مهربانی تو دارم، باز مرا در آتش عذاب خود خواهی سوزاند؟ ای خدا، تو از هرگونه عیب و کاستی به دوری، مردم چنان تو را معصیت میکنند که گویا میپندارند تو آنان را نمیبینی و تو آنچنان بردباری که گویا آنان نافرمانی تو را نکردهاند. به قدری به آنان مهربانی نشان میدهی، گویا تو به آنان نیازمندی، با این که تو آفرینندهای و از هر آفریده بینیاز. اکنون چه کسی غیر از تو از گناهان من میگذرد؟ به غیر از تو به که پناه آورم؟ وای بر من! آیا هنگام آن نرسیده که شرم کنم و به سوی تو روی آرم؟» و آن قدر گریست که از هوش رفت و بر زمین افتاد. دویدم و کنارش نشستم و سرش را بر روی زانویم گذاشتم. چشمانش را گشود و برخاست و نشست و پرسید: کیست که به خلوت من و پروردگارم آمده است؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا، طاووس یمانی هستم. اگر شما این چنین با خدای خود نیایش میکنید، ما روسیاهان چه کنیم. شما که پدرت حضرت حسین(علیه السلام) و مادرت فاطمه(س) و جدت رسول خداست.
امام سجاد(علیه السلام) با بغضی سنگین در گلو فرمود: «چه دور رفتی ای طاووس! از پدر و مادر و جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن مگو، که پروردگار، بهشت را برای بندگان نیکوکار و فرمانبردارش آفریده است؛ چه بردهای سیاه باشد و چه بزرگی از خاندان قریش. مگر نشنیدهای که خداوند میفرماید: پس آن گاه که در صور دمیده شود، خویشاوندیای بر جای نمیماند و از پدران و حسب و نسب پرسش نمیشود(16)».(17)
2. پافشاری بر خواستهها در نیایش
در مدینه خشکسالی آمد و مردم در سختی و دشواری بسیار قرار گرفتند.عدهای نزد پیامبر رحمت(صلی الله علیه و آله) رفتند و از ایشان درخواست نمودند تا پروردگار، باران مهربانیاش را بر آنان فرو فرستد. دستان مهربان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به سوی آسمان بلند شد و لبهای خشکیدهاش به حرکت درآمد: «بار خدایا، باران رحمتت را بر ما فرو فرست». نگاههای مردم تشنه به آسمان دوخته شد و عدهای نیز آسوده خاطر از این که باران خواهد آمد، راه منزل خویش را در پیش گرفتند. مدتی گذشت، ولی قطره آبی هم از آسمان نچکید. دوباره مردم نزد رسول خدا رفتند و درخواست کردند بار دیگر دعا بفرمایند. این بار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دست به دعا برداشت و با لحنی دگرگونه، با خدا خود راز و نیاز کرد و از او درخواست فرو فرستادن باران نمود. ابرهای رحمت در حیرتِ نگاههای منتظر، به هم پیوست و باران تندی باریدن گرفت، به گونهای که آب در کوچهها به راه افتاد.
جمعی از اصحاب خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند و از این موضوع شگفتزده شدند. پرسیدند: چرا بار اول که دعا فرمودید، باران نیامد، ولی بار دوم بارید؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «من بار اول دعا کردم، ولی در نیایش خود اصرار نورزیدم و پافشاری ننمودم؛ ولی بار دوم، برخواسته خود پا فشردم و آنگونه شد که دیدید».(18)
3. صلوات؛ برترین نیایش
هرگاه کسی به خاندان وحی دعا کند، حقی مسلم بر گردن آنان مییابد و آنان که دلسوزترین افراد به امت خود هستند، در حق او دعا خواهند کرد. روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به امام علی(علیه السلام)فرمود: علی جان، دوست داری به تو مژدهای بدهم؟ علی(علیه السلام) با اشتیاق پاسخ داد: بله، پدر و مادرم فدایت شوند! شما همواره خوش خبر هستید و مژده بخش. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل امین بر من نازل شد و خبر شگفتانگیزی برایم آورد. علی(علیه السلام) شگفتزده پرسید: آن خبر عجیب چه بود؟ فرمود: برایم خبر آورد که هر کس از دوستان و دوستداران من، بر من و تو و خاندانم صلوات و درود فرستد، دروازههای آسمان به رویش گشوده میشود و فرشتگان الاهی در عوض هر صلوات او بر من و خاندانم، هفتاد صلوات بر او میفرستند و اگر گنهکار باشد، گناهانش مانند برگ درختان پاییزی میریزد و خداوند نیز در پاسخ این دعایش لبیک میگوید و به فرشتگان درگاه خود میفرماید: «ای ملائکه من، شما بر او هفتاد صلوات فرستادید، ولی من هفتصد صلوات بر او میفرستم».(19)
زیباترین نامها
درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، شیوه خدا و فرشتگان اوست؛ آنچنان که در قرآن نیز بدان اشاره شده است. جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پرسید: ای رسول خدا، در شأن علی بن ابیطالب(علیه السلام) چه میفرمایید؟ فرمود: او جان من است. عرض کرد: ای رسول خدا، در مورد حسن و حسین چه؟ پاسخ فرمود: آن دو، دو روح و ریحان من هستند که مادرشان فاطمه(س) است، دختر من که هر که او را غمگین سازد، مرا غمگین نموده و هر که او را خرسند سازد، مرا خرسند ساخته است. ای جابر، خدا را گواه میگیرم که من با هر که دشمنی آنان کند، دشمنم و با هر که دوستی با آنان نماید، دوست هستم. ای جابر، هر گاه خواستی دعا کنی و دعایت مستجاب گردد، اسمهای آنان را بخوان و بر آنان درود فرست که نام آنها نزد پروردگار زیباترین و محبوبترین نامهاست.(20)
آتش اشتیاق
درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندان او، دل را صفا میبخشد و نمادی از اظهار دوستی با آنان است که ثمره این دوستی، هم در دنیا و هم در آخرت ظاهر میشود. روزی یکی از اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای عرض ارادت و دوستی، سراسیمه نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسید و پس از عرض سلام گفت: من آمدهام تا یک سوم درودهایم را نثار شما کنم؛ نه، بلکه میخواهم نصف آن، یا اصلاً همه آن را ارزانی شما نمایم. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با چهرهای گشاده، دست بر شانهاش زد و فرمود: اگر اینگونه کنی که میگویی، مشکل دنیا و آخرتت برطرف خواهد شد. این داستان برای ابوبصیر پرسش برانگیز جلوه کرد. خدمت امام صادق(علیه السلام)رفت و پرسید: این جمله آن مرد که به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)عرض کرد من همه صلواتم را برای شما قرار دادم، یعنی چه؟ امام فرمود: «یعنی هر گاه که خواستم دعایی کنم، صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندان گرامیاش را مقدم دارم و پیش از این که بر آنان درود و تحیت فرستم، از پروردگار خویش چیزی نخواهم و آن گاه که صلوات فرستادم، خواستههای دیگرم را به درگاه پروردگارم، برشمارم»(21).
پسندیدگی صلوات در هر حال
صلوات، برترین دعاست و دعا، ذکر است و ذکر در همه حال نیکو و «نشانه ارباب معرفت است»(22). امام باقر(علیه السلام) در جمعی بود و همگان منتظر بودند تا از دریای بیکران علم و معرفتش، تشنگان را زلالی برسد. مردی در میان جمع عطسهای زد و سپس گفت: «اَلحمدُللّه». با این که به طور معمول در پاسخ عطسه، میگویند: «یَرْحَمُکَ اللّه؛ خدای تو را رحمت کند»، ولی امام باقر(علیه السلام) پاسخی این چنین نداد و سکوت فرمود. نکتهسنجی پرسید: چرا پاسخش را نفرمودید؟ امام فرمودند: از حق ما کاست؛ زیرا پس از عطسه باید بگویید: «الحَمدُللّه رَبِّ الْعالَمیِنَ و صَلِّی اللّهُ عَلیَ مُحَمَّدٍ و اَهْلِ بَیْتِهِ؛ ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و خدا بر محمد و خاندانش درود فرستد». مردی که عطسه کرده بود، حمد خدا گفت و بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خاندانش درود فرستاد و امام باقر(علیه السلام) نیز در پاسخش فرمود: «خدای تو را رحمت کناد».(23)
پرهیز از فرستادن صلوات ناقص
در سخنان معصومان(علیه السلام) فرستادن صلوات ناقص نهی شده است؛ یعنی کسی بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) درود فرستد، ولی خاندان او را شامل آن نسازد. نوشتهاند امام باقر(علیه السلام) در حجر اسماعیل نشسته و مشغول مناجات با خدای خویش بود. صدای مردی که به پرده خانه خدا چنگ زده بود و زاری میکرد، توجه امام را به خود جلب نمود. او به پرده کعبه آویخته بودو برای برآورده شدن دعایش مدام صلوات میفرستاد، ولی میگفت: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و دنباله آن را نمیگفت. امام باقر(علیه السلام) به او فرمود: «بنده خدا، تو با این صلواتت به ما ظلم میکنی. چرا دنباله دعای صلوات را نمیگویی و آن را کامل نمیکنی». «بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد».(24)
نیایشهای ناکارآمد
گاهی دعا، نیاز به مقدمات و زمینههایی دارد تا در پرتو آن کارآیی داشته باشد. آوردهاند در سفری، کاروان امام صادق(علیه السلام) به سوی مدینه در حرکت بود که سه نفر با فاصله زمانی نزد امام آمدند و از او کمک خواستند. امام به دو نفر اول کمک مالی کرد و برای سومی فقط دعا کردند و آن گاه رو به کاروانیان فرمودند: دوستان، بدانید که اگر میخواستم به این نفر آخر هم کمکی بکنم، توانایی آن را داشتم، ولی بیم آن را دارم تا جزو سه گروهی شوم که دعایشان مستجاب نمیشود. اول کسی که خدا به او مال و دارایی میدهد، ولی وی آن را درست خرج نمیکند و در نتیجه، نیازمند میشود و آن گاه که نیازمند شد، دست به دعا برمیدارد و از خدا درخواست مال و دارایی میکند. دوم کسی که با زنی ناشایسته و بیایمان ازدواج میکند و بدون این که از او جدا شود، دعا میکند که پروردگار راهی برای رهایی از مشکلش برای او قرار دهد. سوم کسی است که پیوسته همسایه خود را به جهت آزار و اذیتهایش نفرین میکند که خدایا همسایهام را نابود کن، ولی با این که میتواند خانه خود را تغییر دهد، این کار را نمیکند و فقط میخواهد با دعا مشکل خود را حل نماید».(25)
گلبرکی از آفتاب
1. برترین عبادت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برترین پرستش، دعاست».(26)
2. خشنودی پروردگار: امام علی(علیه السلام) میفرماید: «بهترین عمل نزد خدا در روی زمین نیایش است».(27)
3. ناتوانترین مردم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ناتوانترین مردم کسی است که درمورد دعا ناتوان باشد».(28)
4. نشانه دانایان: حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «داناترین مردم به خدا، نیایشگرترین آنهاست».(29)
5. دور کننده بلا: علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: «دعا، دور کننده بلاهایی است که در حال آمدن بوده یا هنوز نازل نشده است».(30)
6. درمان هر درد: امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «بر تو باد به نیایش، که درمان هر دردی در آن است».(31)
7. دعا در سلامت: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر گاه بنده پروردگارش را در عافیت بخواند، خداوند او را از بلا و سختی نجات میدهد».(32)
8. امید به استجابت: امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «هیچ دری کوبیده نمیشود، مگر آنکه امید به گشایشش برای کوبنده در باشد».(33)
9. اجازه نیایش: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر گاه خدا بخواهد بندهاش را اجابت کند، به او اجازه نیایش میدهد».(34)
پینوشتها
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت، 1403ق، چ 2، ج 93، ص 300.
2. همان، ص 393.
3. همان، ص 300.
4. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج 2، ص 468.
5. همان.
6. همان.
7. اصول کافی، ج 2، ص 468.
8. همان، ص 485.
9. همان، ص 400.
10. همان، ج 2، ص 512، ح 3.
11. همان، ص 652، ح 4.
12. بقره: 186.
13. زمر: 53.
14. بقره: 268.
15. اصول کافی، ج 2، ص 243، ح 1.
16. مؤمنون: 101.
17. بحارالانوار، ج 46، ص 81 .
18. اصول کافی، ج 2، ص 474.
19. بحارالانوار، ج 94، ص 56.
20. همان، ص 21.
21. اصول کافی، ج 2، ص 491، ح 3 و 4.
22. برگرفته از مضمون آل عمران: 191.
23. اصول کافی، ج 2، ص 654، ح 9.
24. همان، ص 495، ح 21.
25. اصول کافی، ج 2، ص 510.
26. بحارالانوار، ج 69، ص 393.
27. اصول کافی، ج 2، ص 467.
28. علاءالدین المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمّال، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق، ج 2، ص 64، ح 3133.
29. آمدی، غررالحکم، دانشگاه تهران، تهران، 1373، ج 2، ص 850 .
30. اصول کافی، ج 2، ص 469.
31. رضی الدین الطبرسی، مکارم الاخلاق، انتشارات الشریف الرضی، قم، 1412ق، ص 271.
32. کنز العمال، ج 3، ص 145، ح 5899.
33. اصول کافی، ج 2، ص 467.
34. کنز العمال، ج 2، ص 68، ح 3156.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام الف