دانستيهايي دربارة فرهنگ مهدويت *
«بقيةالله» يكي از القاب معروف حضرت مهدي(ع) است. بقيةالله، يعني بقيه و بازماندة خلفاي خدا در زمين ـ از انبيا، يا كساني كه خدا به وسيلة ايشان بندگانش را باقي ميدارد و مورد رحمت قرار ميدهد ـ از برخي روايات معصومين(ع) فهميده ميشود كه اين لقب، بر همة خاندان رسالت اطلاق ميشود و همة ايشان بقيةالله هستند؛
چنانكه در «زيارت جامعة كبيره» از امام هادي(ع) نقل شده است:
سلام بر امامان فرا خواننده [به سوي حقّ]، رهبران هدايت، سروران صاحب ولايت، حاميان، اهل ذكر، اوليالأمر، بقيةالله و ..1.
با اينكه برخي از امامان(ع) خود را به عنوان بقيةالله معرفي نمودهاند. از جمله هنگامي كه حضرت امام باقر(ع) از مسافرت پر ماجراي شام ـ كه به اجبار خليفة مرواني صورت گرفته بود ـ باز ميگشتند، نزديك مدين كه رسيدند، مردم به دنبال سمپاشيهاي دستگاه خلافت، دروازهها را بسته، مانع از ورود آن حضرت و همراهانشان به شهر شدند، حتي از فروختن آذوقه به آنان هم خودداري نمودند. امام(ع) بر فراز كوهي كه مشرف بر شهر بود، بالا رفتند و با صداي بلندي بانگ برآوردند:
اي اهل شهري كه ساكنانش ستم پيشهاند! من بقيةالله هستم. خداوند ميفرمايد: بقيةالله براي شما بهتر است، اگر مؤمن باشيد.2
نجمه خاتون، مادر گرامي امام رضا(ع) نيز نقل ميكند:
چون فرزندم به دنيا آمد، پسر را در پارچة سفيدي پيچيدم و او را به دست پدر گرامياش دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و كامش را با آب فرات برداشتند، و او را به من بازگرداندند و فرمودند: «بگير او را. به درستي كه او بقيةالله عزوجلّ، در زمين است».3
اما در مجموعة روايات اسلامي، اين عنوان، يكي از القاب ويژة امام عصر(ع) است. و آن حضرت(ع) خود را با اين عنوان معرفي نمودهاند، و ديگر امامان كه خود صاحب اين نام بودهاند، آن بزرگوار را ـ خصوصاً ـ به اين عنوان توصيف كردهاند، چنانكه وقتي «بقيةالله» بر زبان رانده ميشود، كسي جز آن حجّت پروردگار، در نظر نميآيد.
شايد بتوان گفت كه دليل مطلب آن باشد كه، اين حضرت، بقية ساير بقيةاللهها بوده و پس از حضرتش ديگر بقيةاللهي نخواهد بود. هر يك از حجّتهاي خدا كه از آغاز پيدايش عالم آمدهاند، گرچه حجّت و بقيّة خدا بودند، ولي امام زمان ما خاتم اوليا و اوصياست. در سخن مفصّلي از امير سخن، امام علي(ع) در پاسخ به پرسشي دربارة آية كريمه: «بقيةالله براي شما بهتر است اگر مؤمن باشيد»، آن حضرت فرمودند:
آنان [يعني اولياي خدا] بقيةاللهاند، [اما در اينجا] مقصود، مهدي(ع) است كه در هنگام پايانپذيري اين مهلت خواهد آمد و زمين را از عدل و داد پر خواهد ساخت، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. از نشانههاي او، غيبت است و پنهان بودن، تا آنگاه كه طغيان گسترش يابد و انتقام فرا رسد.4
از ديگر معصومان(ع) نيز سخنان گرانسنگي در اين باره نقل شده است. از آن جمله، از امام صادق(ع) كه در پاسخ به پرسشي بدين مضمون كه: آيا ميتوان به قائم آل محمد(ص) به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كرد؟ حضرت(ع) فرمودند: «نه! اين اسمي است كه خداوند حضرت علي(ع) را به آن ناميده و قبل و بعد از او، جز افراد كافر، آن را براي خود به كار نميبرند».
عرض كرد: فدايتان شوم؛ پس چگونه بايد به آن حضرت(ع) سلام كرد؟
امام(ع) فرمودند: بايد گفت:
السّلام عليك يا بقيّةالله
و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند:
بقيـّةالله خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين.5
از وجود شريف امام زمان(ع) در آغاز ولادتشان نيز نقل شده كه، به احمدبن اسحاق ـ از وكلاي امام عسكري و امام زمان(ع) و افراد مورد اعتماد خاندان اهل بيت(ع) ـ فرمودند:
من بقيةالله در زمين او و انتقام گيرنده از دشمنانش هستم.6
پينوشتها:
٭ با استفاده از: موعود نامه، مجتبي تونهاي
1. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 273.
2. اصول كافي، ج 1، صص 471 ـ 472.
3. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 20.
4. بحارالانوار، ج 93، صص 106 و 119.
5. اصول كافي، ج 1، ص 411.
6. ماهنامة موعود، ش 21، ص 54.
منبع: ماهنامه موعود شماره 89 الف
چنانكه در «زيارت جامعة كبيره» از امام هادي(ع) نقل شده است:
سلام بر امامان فرا خواننده [به سوي حقّ]، رهبران هدايت، سروران صاحب ولايت، حاميان، اهل ذكر، اوليالأمر، بقيةالله و ..1.
با اينكه برخي از امامان(ع) خود را به عنوان بقيةالله معرفي نمودهاند. از جمله هنگامي كه حضرت امام باقر(ع) از مسافرت پر ماجراي شام ـ كه به اجبار خليفة مرواني صورت گرفته بود ـ باز ميگشتند، نزديك مدين كه رسيدند، مردم به دنبال سمپاشيهاي دستگاه خلافت، دروازهها را بسته، مانع از ورود آن حضرت و همراهانشان به شهر شدند، حتي از فروختن آذوقه به آنان هم خودداري نمودند. امام(ع) بر فراز كوهي كه مشرف بر شهر بود، بالا رفتند و با صداي بلندي بانگ برآوردند:
اي اهل شهري كه ساكنانش ستم پيشهاند! من بقيةالله هستم. خداوند ميفرمايد: بقيةالله براي شما بهتر است، اگر مؤمن باشيد.2
نجمه خاتون، مادر گرامي امام رضا(ع) نيز نقل ميكند:
چون فرزندم به دنيا آمد، پسر را در پارچة سفيدي پيچيدم و او را به دست پدر گرامياش دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و كامش را با آب فرات برداشتند، و او را به من بازگرداندند و فرمودند: «بگير او را. به درستي كه او بقيةالله عزوجلّ، در زمين است».3
اما در مجموعة روايات اسلامي، اين عنوان، يكي از القاب ويژة امام عصر(ع) است. و آن حضرت(ع) خود را با اين عنوان معرفي نمودهاند، و ديگر امامان كه خود صاحب اين نام بودهاند، آن بزرگوار را ـ خصوصاً ـ به اين عنوان توصيف كردهاند، چنانكه وقتي «بقيةالله» بر زبان رانده ميشود، كسي جز آن حجّت پروردگار، در نظر نميآيد.
شايد بتوان گفت كه دليل مطلب آن باشد كه، اين حضرت، بقية ساير بقيةاللهها بوده و پس از حضرتش ديگر بقيةاللهي نخواهد بود. هر يك از حجّتهاي خدا كه از آغاز پيدايش عالم آمدهاند، گرچه حجّت و بقيّة خدا بودند، ولي امام زمان ما خاتم اوليا و اوصياست. در سخن مفصّلي از امير سخن، امام علي(ع) در پاسخ به پرسشي دربارة آية كريمه: «بقيةالله براي شما بهتر است اگر مؤمن باشيد»، آن حضرت فرمودند:
آنان [يعني اولياي خدا] بقيةاللهاند، [اما در اينجا] مقصود، مهدي(ع) است كه در هنگام پايانپذيري اين مهلت خواهد آمد و زمين را از عدل و داد پر خواهد ساخت، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. از نشانههاي او، غيبت است و پنهان بودن، تا آنگاه كه طغيان گسترش يابد و انتقام فرا رسد.4
از ديگر معصومان(ع) نيز سخنان گرانسنگي در اين باره نقل شده است. از آن جمله، از امام صادق(ع) كه در پاسخ به پرسشي بدين مضمون كه: آيا ميتوان به قائم آل محمد(ص) به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كرد؟ حضرت(ع) فرمودند: «نه! اين اسمي است كه خداوند حضرت علي(ع) را به آن ناميده و قبل و بعد از او، جز افراد كافر، آن را براي خود به كار نميبرند».
عرض كرد: فدايتان شوم؛ پس چگونه بايد به آن حضرت(ع) سلام كرد؟
امام(ع) فرمودند: بايد گفت:
السّلام عليك يا بقيّةالله
و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند:
بقيـّةالله خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين.5
از وجود شريف امام زمان(ع) در آغاز ولادتشان نيز نقل شده كه، به احمدبن اسحاق ـ از وكلاي امام عسكري و امام زمان(ع) و افراد مورد اعتماد خاندان اهل بيت(ع) ـ فرمودند:
من بقيةالله در زمين او و انتقام گيرنده از دشمنانش هستم.6
پينوشتها:
٭ با استفاده از: موعود نامه، مجتبي تونهاي
1. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 273.
2. اصول كافي، ج 1، صص 471 ـ 472.
3. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 20.
4. بحارالانوار، ج 93، صص 106 و 119.
5. اصول كافي، ج 1، ص 411.
6. ماهنامة موعود، ش 21، ص 54.
منبع: ماهنامه موعود شماره 89 الف