وقف ‏نامه‏ ی مسجد و مدرسه‏ ی محمودیه‏ ی تهران‏

وقف‏نامه‏ ی مسجد و مدرسه‏ ی محمودیه تهران‏ از معدود وقف ‏نامه‏ های جامع و مانعی در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار با خط نستعلیق است که به آن اشاره می کنیم.
دوشنبه، 3 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف ‏نامه‏ ی مسجد و مدرسه‏ ی محمودیه‏ ی تهران‏
وقف ‏نامه‏ ی مسجد و مدرسه‏ ی محمودیه ‏ی تهران‏
مقدمه
وقف‏نامه‏ی مسجد و مدرسه‏ی محمودیه از معدود وقف‏نامه‏های جامع و مانعی است که در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار با خط نستعلیق به سلک کتابت درآمده و در نهایت دقت و رزانت تدوین یافته است. این وقف‏نامه در 1324 هق، همراه با کتاب جواهرالاخلاق، نوشته‏ی واقف، به قطع رحلی و درصد نسخه چاپ سنگی شده است.

محل کنونی مسجد و مدرسه‏ی محمودیه که این وقف‏نامه مختص بدان است، در خیابان چراغ برق بین چهارراه سرچشمه و سه‏راه امین حضور واقع است که به گذر میرزا محمود وزیر نیز شهرت دارد.

بنابر وقف‏نامه، این مسجد و مدرسه از نظر موقعیت جغرافیایی «در راسته‏ی خیابان دولتی، قرب گذر سرچشمه، محله‏ی عودلاجان من محلات دارالخلافه‏ی طهران که در آن مجرای آب روان قنات مرحوم خلدمکان حاج علی‏رضا، طاب ثراه، می‏باشد» قرار دارد و محدود بدین حدود است:

حد شرقی به خانه‏ی والده‏ی حاجی محمد خان، معروف به باجی اصفهانی. حد غربی به خانه‏ی علی نقی خان. حد شمالی به خیابان دولتی که عبور ترامواه می‏شود. حد جنوبی به خانه‏ها.


از نام و نسب مؤلف وقف‏نامه ذکری نرفته است. اما واقف موقوفات مزبور، آقا سید محمود طهرانی معروف به جواهری است که از ادبا و فضلای سده‏ی سیزدهم هجری قمری بوده است؛

چنان که شیخ آقا بزرگ طهرانی پس از یاد کرد کتاب جواهر الاخلاق وی، او را چنین معرفی کرده است:

و هو البانی والواقف للمدرسة المحمودیة و ما یتعلق بهامن الموقوفات الواقعة فی طهران فی محلة سرچشمه (1)در اهمیت مدرسه‏ی محمدیه همین بس که بزرگانی چون شیخ عبدالنبی نوری از فقیهان برجسته و سرشناس تهران در این مدرسه به تدریس اشتغال داشت،

و در همین مدرسه بود که فقیه بزرگوار، آیت‏الله مرعشی در 1342 ه ق پس از بازگشت از نجف و سکونت در تهران به جلسات درس فقه و اصول شیخ می‏شتافت و بهره می‏گرفت (2)


میرزا کوچک خان هم پیش از آنکه زعامت انقلابیون جنگل را بر عهده گیرد، در این مدرسه که گویا به کلبه‏ی علوم قدیم شهرت داشت، کسب دانش می‏کرد. (3)این وقف‏نامه از جهاتی حایز اهمیت است که به طور اجمال این موارد را دربر می‏گیرد:

الف.ترغیب و تأکید بر کارهای نیک و احداث مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد آثار و ابنیه‏ی عام‏المنفعه به عنوان باقیات و ذخیره‏ی روز رستخیز و معاد؛

ب.روش صحیح بهره‏برداری از موقوفات و مصرف مناسب و بجای آنها براساس ضابطه‏ای استوار، آن‏سان که امکان بروز هرگونه خلاف و سوءاستفاده از دست‏اندرکاران سلب شود و تصور خطا و خیانت در اداره‏ی امور نرود.

ج.کیفیت سکونت طلاب علوم دینی در مدارس علمیه و شیوه‏ی تدریس و تحصیل و معیشت، به انضمام برنامه‏ی تحصیلی خاص و انواع کتب مورد استفاده در این گونه مدارس که مشتمل است بر: قرآن کریم، کتب ادعیه، تفاسیر مختلف، صرف و نحو عربی، فرهنگ‏های لغت عربی و فارسی، کتاب‏های حدیث و اخلاق، فقه و اصول، رجال و تاریخ، و متون نظم و نثر فارسی؛

د.تبیین تکالیف متصدیان و کارکنان شامل کتاب‏دار، مدرس، امام جماعت، معلم، مشاق، قاری، مؤذن، خادم، متولی، ناظر و نیز حوزه‏ی فعالیت و میزان حقوق هر یک از آنان؛

ه.دستورالعمل برگزاری روضه‏خوانی در ماه‏های رجب و شعبان و رمضان، عزاداری در ایام ماه‏های محرم و صفر، مصارف روز عید غدیر، اطعام فقرا و مساکین و نیز موارد مشابه دیگر؛

و.شناخت محدوده‏ی تهران در عهد قاجاریه و آشنایی با محلات و مناطق آن، که گذرها، بازارها، مساجد، قنوات، کاروان‏سراها، خیابان‏ها، و دیگر اماکن را دربر می‏گیرد (رک: فصل پنجم وقف‏نامه).

ز.اطلاع یافتن از وسایل و اشیا و تعبیراتی که در آن روزگار معمول بوده و امروزه نام یا کاربرد برخی از آنها تقریبا منسوخ شده است و اسامی برخی از آنها را می‏توان تنها از زبان سال‏خوردگان اصیل تهرانی شنید.

این واژگان غالبا مختص به اسباب و لوازمی است که معمولا در منازل و مساجد مورد استفاده قرار می‏گرفته و بعضا به اماکن و ابنیه و اشیای یگر تعلق داشته و از دیدگاه مردم‏شناسی درخور توجه و مطالعه است (رک: فصل هشتم یا یازدهم وقف‏نامه).

ح.آگاه شدن از برنامه‏ریزی فرهنگی و شیوه‏ی اجرا و نظارت تا حصول نتیجه؛ بر این اساس، محصلان علوم ملزم بوده‏اند که در کسب دانش نهایت جدیت را روا دارند و به موازات پیشرفت علمی به تهذیب نفس بپردازند تا در علم و عمل مقامی شایسته یابند.

در این راستا، تدوین مقررات مربوط به استفاه‏ی طلاب از حجره‏های مدرسه و نحوه‏ی پیشرفت تحصیلی و تشویق محصلان برجسته قابل ملاحظه است. تعیین ضوابط خاص برای کتاب‏داران و روش معمول کتاب‏داری و امانت گرفتن کتاب در آن زمان، از جمله مسائل فرهنگی چشم‏گیر در این وقف‏نامه است.

ارتباط استاد و شاگرد از نظر رفتاری و نیز دقت در نگهداری از اموال و چگونگی استعمال ظروف و اسباب و وسایل موقوفه از اهمیتی بسزا برخوردار است.

عنایت به آموزش و پرورش و تأکید بر رعایت اصول اخلاقی در تمام مباحث وقف‏نامه از دانش و بینش کافی واقف و تعهد الهی وی در احیای ارزش‏های فرهنگی اسلام حکایت دارد که با مطالعه‏ی آن می‏توان بدین امر وقوف یافت.

در مجموع می‏توان گفت که این وقف‏نامه، نظام‏نامه‏ی جامعی است که فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی را در حوزه‏های علمیه به شیوه‏ی سنتی تبیین می‏کند و چه بسا این وجه، گذشته از سنت وقف و ارزش‏های مترتب بر آن، از ممیزات برجسته‏ی چنین وقف‏نامه‏ای به شمار آید.

فصول و شعب وقف‏ نامه‏
این وقف‏نامه مشتمل بر یک مقدمه و بیست و هشت فصل است که فصل ششم خود بیست و سه شعبه دارد. مقدمه با حمد الهی ونعت رسول اکرم (ص) وائمه‏ی اطهار آغاز شده وسپس از مباحثی بدین شرح سخن به میان آمده است:

«فضیلت انسان و ترغیب او به تأسیس آثار خیریه»؛ «همت و توفیق واقف و بنیان‏گذار مسجد و مدرسه‏ی محمودیه»؛ «مکان و کیفیت ساخت مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و معلم خانه‏ی اطفال» و «موقوفات مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و وجوه مصارف آنها».

خصایص رسم الخطی‏
در رسم‏الخط این وقف‏نامه گاهی نشانه‏هایی از شیوه‏ی کتابت قدیم به چشم می‏خورد؛ چنان که فی‏المثل کاتب در سراسر متن «گ» را به صورت «ک» و کلمات «حیات» و «صلاة» را به شکل «حیوة» و «صلوة» تحریر کرده است.

در برخی موارد رسم‏الخط واژه‏ها به دو گونه ضبط شده است، مانند: هیأت و هیئت، ششماه و شش ماه، از این و ازین، در این و درین، شمایل و شمائل، شعائر و شعایر، جهت و جهة و جز آن‏ها که به منظور هماهنگی، و شیوه‏ی متداول کنونی انتخاب شد.

همچنین کلمات مختم به های غیر ملفوظ، هنگام الحاق به «ی» نکره به صورت «ه» نگارش یافته است. الحاق «به» حرف اضافه به اسما، و الحاق حرف تأکید یا زینت به افعال، و اتصال حرف ربط «که» و فعل ربطی «است» به اسم ماقبل آنها از دیگر اختصاصات رسم‏الخط این وقف‏نامه است.

کلمات مختوم به «اء» غالبا با علامت مد و حرف «آ» در بسیاری از واژگان بدون مد آورده شده است.

روش مختار ما در کتابت و استنساخ کلمات و حروف یاد شده، حتی‏الامکان رعایت قواعد رسم‏الخط رایج امروزین است تا قرائت متن برای خوانندگان به سهولت انجام پذیرد.

در تصحیح متن وقف‏نامه‏ی حاضر، بدون توسل به هرگونه حدس و گمان یا ذوق و سلیقه در حفظ امانت کوشیده‏ایم و در نهایت سعی و دقت به ضبط متن پرداخته‏ایم. منتها در پاره‏ای موارد، به منظور رفع نقایص جزئی دستوری، الزاما کلمه‏ای به متن افزوده شده که میان دو قلاب[]قرار گرفته است.

شیوه‏ ی نثر وقف ‏نامه‏
قبل از آنکه از موضوعات مهم و متعدد درباره‏ی شیوه‏ی نگارش این اثر سخن به میان آید و مطالب دستوری و زبان‏شناسی با ذکر مثال مورد امعان نظر قرار گیرد، یاد کرد کلیاتی در این باب لازم به نظر می‏رسد.

1.مقدمه‏ی وقف‏نامه با نثری متین و غالبا موزون و مسجع تحریر شده است، مانند:

پس لازم است کسی را که دست قدرت ایزد به قامت وجودش خلعت حیات انسانیت پوشانید و فرقش را به تاج کرامت (و لقد کرمنا) مزین گردانید، مانند حیوانات حاصل زندگانی خود را خوردن و خفتن نداند و روزگار خویش را به تن‏آسایی و غفلت و کاهلی و کسالت نگذراند....

2.استشهاد به آیات شریفه‏ی قرآنی و استناد به احادیث و روایات؛
3.جز در چند مورد معدود، در این متن از شعر فارسی اثری نمی‏توان دید.
4.کلمات، ترکیبات، نعت‏ها و عبارات عربی در متن، فراوان به کار رفته است.
5.کاربرد مترادفات، تتابع اضافات، تکرار الفاظ از دیگر ویژگی‏های این وقف‏نامه است.

مشروح خصایص نثر این اثر بدین قرار است:
روش جمع بستن کلمات‏
جمع کلمات فارسی و عربی به گونه‏های مختلف، در این متن چشم‏گیر و قابل ملاحظه است که به نمونه‏هایی از هر کدام اشاره می‏شود:

1.جمع‏ های مکسر:
مساکن، جاهر، زواهر، علوم، حقایق، اشیا، ابواب، قواعد، فواید، مراتب، نفایس، فنون، اوصیا، اصفیا، اولاد، شموع، قوا، مدارک، نتایج، اصوات، وظایف، تجار، امنا، دراویش، عجزه، عمیان، مدارس، اهالی، اصناف، تکالیف، اوراق، خدام، مدارج، مصایب، متاعب، حوادث، نوایب، آثار، فقرا، ایتام، مساجد، اسباب، جلایل، اعمال، شمایل، اطهار، انبیا، اطفال، ازمنه، شوایب، فتن، شعایر، شرایع، توابع، لواحق، حدود، مجالس، طلبه، اجلا، علما، اعلام، فصول، شرایط، دکاکین، قنوات، مصارف، سهام، اشعار، امثال، احوال، رؤسا، اوصاف، ایام، اعیان، همم، حوایج، طلاب، ارحام، کتب، خطوط، اساتید، تواریخ، حکما، شعرا، ظروف، مرافق، صفوف، اوقات، اطعمه، املاک، منافع، لیالی، عطایا، ادعیه، اقربا، اشخاص، اوقاف؛

2.جمع با «ات»:
مقامات، تحیات، تسلیمات، زاکیات، حیوانات، ترقیات، درجات، خیرات، مبرات، مأکولات، ملبوسات، توفیقات، جاریات، طاعات، عبادات، برکات، محلات، حجرات، ساعات، متعلقات، رقبات، مستغلات، آلات، مضافات، محذورات، قطعات، سادات، تعمیرات، تقلبات، تصرفات، سعادات، ثقات، خدمات، شعبات، سنوات، اتفاقات، حضرات، ترتیبات، مسطورات؛

3.جمع با «ین»:
متعلمین، واصلین، عارفین
محصلین، طالبین، مهندسین، واعظین، مصلین، مدعوین، مأمومین، مجانین، ساکنین؛
4.جمع بستن کلمات عربی با «ان»: واقفان، ساکنان، جاهلان، غافلان، معماران؛
5.جمع بستن کلمات عربی با «ها»: خاطرها، طرح‏ها، قرآن‏ها، کتاب‏ها، اعمی‏ها، متولی‏ها؛
6.جمع بستن کلمات جمع عربی با «ات»: لوازمات، امورات، شروطات، مصارفات، مخارجات؛

7.جمع بستن کلمات جمع عربی با «ان» و «ها»: اولادان، خدام‏ها؛
8.جمع بستن کلمات مرکب عربی - فارسی با «ان» و «ها»: وظیفه‏خواران، پست‏فطرتان، عروسی‏خانه‏ها، مریض‏خانه‏ها.
9.جمع بستن کلمات فارسی با «ان»: راهنمایان، پیشوایان، خردمندان، مردمان، همگنان، پیغمبران، نمازگزاران، دیگران، آقایان؛

10.جمع بستن کلمات فارسی با «ها»: راه‏ها، پل‏ها، زبان‏ها، زیلوها، قالیچه‏ها، خانه‏ها، یخچاوان‏ها، ایوان‏ها، دالان‏ها، خنچه‏ها، چیزها، دهلیزها، بام‏ها، شب‏ها، چراغ‏ها، کارها، مهمانی‏خانه‏ها.
11.جمع بستن کلمات مختوم به های غیرملفوظ با «ان»: فرزانگان، از پای افتادگان، خلیفگان.

استعمال کلمه‏ ی تثنیه‏ی عربی‏
کلمات مثنای عربی ندرتا در پاره‏ای از عبارات این اثر دیده می‏شود که گاهی کلمه‏ی «دو» پیش از آنها به کار رفته است مانند: از هر یک از دو دکه‏ی جنبین درب دالان بزرگ سرای خدایی که در سمت شمال راسته بازار واقع است... (فصل پنجم)؛ از هر یک از دو باب دکان‏هایی که جنبین دکه‏های مزبوره‏ی درب دالان کوچک سرای خدایی است... (فصل پنجم)؛ سید اسدالله و آقا سید جواد ولدان واقف... (فصل بیست و هشتم).

مطابقه‏ ی صفت و موصوف‏
غالبا صفت و موصوف در عبارات عربی ز جهت افراد و جمع یا تذکیر و تأنیث با هم مطابقت دارند مانند: حکومت کامله، نفس ناطقه، قدرت شامله، سعادت دنیویه، نعمت اخرویه، نقطه‏ی منوره، رحمت ربوبیه، مدرسه‏ی میمونه، مدرسه‏ی مبارکه، همت علیا، عزیمت عظمی، سلسله‏ی جلیله، مسجد مبارک،

مکان شریف، توفیق ربانی، تأیید سبحانی، سعی کامل، اهتمام بلیغ، سهم مزبور، فواید جلیله، مراتب جمیله، قوای عالیه، مدارک سامیه، نتایج عظیمه، حدود اربعه، علوم دینیه، فصول مسطوره، مصارف معینه، لیالی متبرکه، کتب علمیه، زوایای مزبوره، اعمال لغویه، اوصاف مذکوره، همم عالیه،

حوایج لازمه، املاک موقوفه، ترقیات کامله، درجات عالیه، خیرات اجاریه، مقامات عالیه، مستغلات مشروحه، تعمیرات لازمه، ترتیبات مذکوره، سنوات عدیده، تسلیمات زاکیات، خیرات جاریات، جواهر زواهر، طلاب ساکنین.

البته گاهی نیز کلمات عربی به شیوه‏ی زبان فارسی، یعنی عدم انطباق صفت و موصوف در متن وقف‏نامه به کار رفته است مانند: روضه‏ی مقدس، همت عالی، سعادت کامل، علوم ربانی، امورات جزئی، شروطات مخصوص، سعادات اخروی، اولاد اطهر.

لغات و ترکیبات و عبارات عربی‏
کاربرد کلمات و جملات و نعت‏های عربی از جمله خصایص آشکار و چشم‏گیر این اثر است. البته گاهی بخشی از عبارت را جمله‏ای عربی تشکیل می‏دهد و نیز بعضا واژه‏هایی تنوین‏دار در این متن دیده می‏شود که این موارد در این باره قابل توجه است:

ترکیبات عربی
صراط المستقیم، قرةالعین، دارخلافه، رب العالمین، رفیع البنیان، خاتم النبیین، مال‏الاجاره، بعبارة اخری، بالفعل، اطعام المساکین، عین‏الحیاة، حق‏التولیه، حق‏النظاره، حق‏المباشر، حق‏التدریس، فوق‏العاه، محتاج الیه، من غیر حق، عندالله،

عندالرسول، بلاامساک، خیرالبشر، کلام‏الله، سلیم النفس، ذوی‏الحقوق، ظاهر الصلاح، مغشوش الحال، موقوف علیهم، بنفسه، قلیل البضاعه، حتی‏المقدور، نفس‏الامر، بلامالک، فی‏الجمله، حسب‏الشرط، فی صحة سکونه، مرجع الانام، ابوالارامل والایتام، حجةالاسلام، بالمشاورة والمشارکة، الی آخر، حسب المقرر، بالمناصفه، هکذا.

جمله‏ های نعتی
جلت عظمته، دام اقباله العالی، علیه‏السلام، طاب ثراه، صلی الله علیه و آله و سلم، علیه آلاف التحیة والثناء، معزی الیه، ادام الله ظلهم العالی، عزو علا؛

جملات و عبارات عربی
جملات عربی که گاهی مختصر است و گاه مطول، به صورت مستقل یا مکمل عبارات فارسی متن به کار رفته است مانند:

الحمدلله الواقف علی ضمایر العباد الموفق للخیرات الجاریات لیوم المعاد المفیض للبرکات التامات الباقیات الی یوم المیعاد؛ والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله شفعاء الخلق یوم یناد المناد (مقدمه) /

و صلوات بلا انتها و تحیات لاتعد و لا تحصی نثار مرقد اقدس و روضه‏ی مقدس بسط نور شهود... محمد مصطفی علیه من الصلوات ازکاها و من التحیات انماها مادام البحر محیطا والارض بسیطا. (مقدمه) /... وقف مؤبد و حبس مخلد نمود قربة الی الله و طلبا لمرضاته یک باب مسجد مبارک و مدرسه‏ی میمونه‏ی مسماة بمحمودیه و معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام را..

. (مقدمه) / ان شاء الله. (فصل دوازدهم) / مهما امکن. (فصل شانزدهم) / مادام الحیاة. (فصل بیست و هشتم) / اولا متولی را می‏باید مناف املاک را صرف در آبادی آن کند، ولو به سنوات عدیده، حتی یکمل البناء و یتم العمارة. (فصل بیست و چهارم) /

و همچنین در شروطات مخصوص دیگر در حق امام جماعت و مدرس و غیر ذلک من الشروط الاخر که عدم آنها صلاح باشد یا اصلح، متولی مأذون است. (فصل بیست و پنجم) / و صیغه‏ی وقف بالعربیة و الفارسیة جامعة لجمیع الشرایط والارکان به نحو خلود و دوام جاری و واقع گردید. (فصل بیست و هشتم)؛

کلمات تنوین ‏دار
مستمرا، تخمینا، منفردا، مشروحا، مفصلا، معجلا، غاصبا، اقلا، تبرعا، ابدا، توضیحا، مقررا، اشتباها؛

استعمال لغات عربی
احصا، تحفه، مدرس، تعلیم، استعداد، تحصیل، تمهید، مرقد، اقدس، بسط، اعجاز، شهود، حکمت، حضرت، خلیفه، وجود، ذوالجلال، هیکل، مظهر، کرامت، غفلت، موجد، مورث، امتیاز، مفهوم، تشریف، سفینه، شراع، جود، مشرع، شریعت، منبع، حقیقت، غره، مقدم،اطهر، خبیر، بصیر، مضمون، خلعت، حیات، فسق، فجور، مستعار، مؤبد، مخلد فوز، محمدت، مغفرت، فیض، کافل، مستطاب، مفاد، اختتام، سبحان، نحوست، توسیع، تسهیم، تفویض، مشاق، مکبر، مؤذن، مسطور، کم و کیف، موقوف، اطعام، حصه، منسهم، متعه، عاق، مشتغل، حزب، وظیفه، منوط، مناجات، احیا، فهیم، ازاله، جهول، ظلوم، تقریب، تفتیش، تعظیم، تفخیم، اقتفا، امتثال، انعقاد، اعانت، مجلس، مشوق، حراست، نهج، مباحثه، جهر، تحکم، فریضه، مأذون، تولیت، خلود، میمنت، مأثور، تفریغ، فخامت؛

افعال مرکب از کلمات عربی و مصادر فارسی
عاجز آمدن، قرار دادن، خلق فرمودن، مزین گردانیدن، احداث نمودن، تأسیس فرمودن، مفروش کردن، مجتمع بودن، متوجه داشتن، مذکور گردیدن، به عمل آمدن، وقف نمودن، بیتوته کردن، توسط نمودن، مضایقه کردن، مناجات کردن، اخراج کردن، موقوف شدن، قرائت کردن، عاید گردیدن، باقی ماندن،

موضوع نمودن، منظور داشتن، تکبیر گفتن، محافظت نمودن، وکالت کردن، مقرر شدن، سکنی دادن، مراجعت کردن، معطل گذاردن، خرج کردن، ضبط شدن، تخلف نمودن، تشکیل دادن، تفریط شدن،

معین شدن، جمع کردن، متهم بودن، انتخاب نمودن، عطا کردن، تسهیم نمودن، منقسم گشتن، مطالبه نمودن، اصلاح نمودن، تفصیل دادن، شرح دادن، تعلق یافتن؛ استعمال مصادر مرکب از کلمات عربی با پسوند «یت»شرعیت، مسجدیت، صلاحیت، قابلیت، انسانیت، مرغوبیت، اکبریت، وقفیت؛

دیگر کلمات مرکب عربی - فارسی
حق‏شناسی، پست‏فطرت، وظیفه‏خوار، هواپرستی، مریض‏خانه، معلم‏خانه، تعلیم‏خانه، روضه‏خوانی، مفسده‏جویی، لغوگویی، تکبیرگویی، کتاب‏خانه، کتاب‏دار، کتاب‏داری، کتابچه، رضامندی، صواب‏دید، صلاح‏دید، وقف‏نامه، قسط بندی، قدردان، محکم کاری.

تکرار کلمات و جملات‏
یکی از خصایص نثر این وقف‏نامه، تکرار کلمات در عبارات و عدم حذف آنها به قرینه است. ما این تکرارها را با توجه به نوع کلمات مکرر به این شرح دسته‏بندی کرده‏ایم:

تکرار اسم
...و همچنین جای تجیر مسجد و جای چادری که برای صحن مدرسه درست می‏شود ان شاء الله، و جای چراغ و فانوس‏های مسجد و جای از این قبیل چیزهاست. (فصل سیم) /... من جمله، روضه‏ی لیله‏ی نیمه ‏ی

شهر رجب و لیله‏ی نیمه‏ی شهر شعبان و... (مقدمه) / و دالانی که... درب آب‏انبار و راه شیر آب‏انبار در آن است. (فصل سیم) /... و بعد در غره‏ی شهر شوال غره‏ی شهر صفر به طلاب بدهد. (فصل شانزدهم) /

مدرسی را که متولی و ناظر تعیین می‏نماید، باید... همه روزه... دو درس و سه درس بدهد. (فصل هفدهم) / و شرط است که شخص مدرس... یاد خیری از واقف و والدین واقف و ذوی‏الحقوق او بکند. (فصل هفدهم) /... و هر قدر با زهد و تقوی باشند و هر قدر طرف قبولی عامه را داشته باشند،

امامت جماعت مسجد محمودیه را حق ندارند. (فصل هیجدهم) / و مقرر است که همیشگی عدد تا به سی و شش نفر رسد از اطفال فقرا و اطفال ایتام بی‏باعث و بی‏بانی. (فصل نوزدهم) / و سهامی را که برای نیمه‏ی شهر رجب و نیمه‏ی شهر شعبان و... معین گردیده...

(فصل بیست و سیم) / هرگاه از اشیای متعلق به مسجد و مدرسه و از اسباب و ظروف مسینه‏ی طلاب و ظروف مسینه‏ی روضه‏خوانی و اسباب عاشورا و اسباب و اثاث روضه‏ی شهر صفر و کتب و زیلو و قالیچه و غیره و غیره چیزی معیوب و مفقود شده باشد، اصلاح یا تحصیل آن را متولی بنماید. (فصل بیست و پنجم)؛

تکرار فعل
...برای هرچه باشد و هر که باشد. (فصل یازدهم) / و تعیین واعظ ماه مبارک رمضان موقوفه به میل امام جماعت است، مشروط بر آنکه باید واعظی را اختیار نماید که معروف‏ترین واعظین باشد و راستگو و متدین و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بین باشدو متهم نباشد. (فصل هیجدهم) /

باید آن معلم ظاهرالصلاح و متدین و متقی و پرهیزکار باشد، و به یک درجه صاحب خط باشد. (فصل نوزدهم) / ولیکن هرگاه به واسطه‏ی کثرت نمازگزاران صفوف جماعت برود در صحن و بام و در هر کجای مدرسه - که بخواهند نمازگزارند - خاصه در ماه مبارک رمضان، که در تمام حجرات و مدرس هم جایز است نمازگزارند. (فصل دویم)؛

تکرار حرف
الف.حرف «از»: از معبر از ابتدای دالان بزرگ تا به صحن سرای خدایی و از دو راه‏پله‏ی بالاخانه‏ها و بام واقعه‏ی زیر طاق بزرگ واقع در دالان بزرگ سرای خدایی و از دکه‏ی زیر طاق بزرگ که جای دالان‏دار است، از هر یک دو دانگ و یک ربع سهم از چهل و شش سهم از یک دانگ. (فصل پنجم) / و هرگاه از مدت زیارت اماکن و از مدت معین حج بگذرد... (فصل هفدهم).

ب.حرف «بر»:... بر طلبه‏ی علوم دینیه و بر اطفال فقرا و ایتام. (مقدمه)؛

ج.حرف «یاء»: هیچ کس را در سهم دیگری در هیچ حال و زمانی حقی و بهره و نصیبی نیست. (فصل ششم) /... دیگر هیچ کس را حقی و سهمی و بهره‏ای نمی‏باشد. (فصل بیست و چهارم)؛

د.حرف «نزد»: کتاب‏دار کتبی را که در مدرسه نزد طلاب یا نزد هر کس هست جمع کرده در کتاب‏خانه نگاه دارد. (فصل شانزدهم)؛

تکرار جمله و اجزای آن
...و دیگر عندالله و عندالرسول حرام است بر ایشان زیست در مدرسه و مسجد محمودیه؛ و حرام است بر ایشان از منافع املاک موقوفه اگرچه حبه و دیناری باشد؛ و حرام است بر ایشان دخالت در اموراتی که دخالت به عمل مسجد و مدرسه‏ی محمودیه دارد. (فصل ششم) /


سهم و حق قاری که در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه در اطاق مدرس یا در مسجد تلاوت قرآن می‏کند و در شهر رمضان قرائت قرآن می‏کند. یک سهم و نصف یک سهم است. (فصل ششم)

تکرار پیشوند «بی»
...اطفال ایتام بی‏باعث و بی‏بانی. (فصل نوزدهم)؛

تکرار حاصل مصدر
صورت اشیا و اسبابی که برای روضه‏خوانی دهه‏ی عاشورا و روضه‏خوانی دهه‏ی آخر صفر و روضه‏خوانی رجب و شعبان و رمضان و تهیه‏ی روز غدیر وقف شده[است](فصل یازدهم).

حذف‏
خصوصیت دیگر نثر این اثر حذف انواع کلمات به قرینه است که در ابعاد گوناگون بدین شرح قابل بررسی است:

حذف رابطه و فعل
زیرا که بی‏شک آدمی از این دیار مستعار و دو روزه عمری که در گذر است و ناپایدار، به اندک مدتی مانند برق و باد روی به وادی عدم خواهد نهاد.

(مقدمه)[به جای: ناپایدار است]/ دو دست حیاط که یکی اندرونی و دیگری بیرونی و محل سکنای خود واقف است. (فصل پنجم)[به جای:یکی اندرونی است و دیگری بیرونی است]/ از یک باب حجره‏ای که واقعه‏ی در سمت‏

جنوبی صحن سرای خدایی است و وصل به راه بام و راه بالاخانه‏های دالان کوچک. (فصل پنجم)[به جای: کوچک است]/ زیر موقوفه حق محصلین علوم است، نه طعمه‏ی هر جهول ظلوم. (فصل پانزدهم)[به جای: ظلوم است]/.

.. ولو خرد باشد یا بزرگ. (فصل بیست و سیم)[به جای: بزرگ باشد].

یکی از وظیفه خواران که مدرس باشد یا امام مسجد یا مؤذن و غیره... (فصل ششم)[به جای: یا امام مسجد باشد...]/... یا طبابت یا روضه‏خوانی یا وکالت می‏کنند. (فصل دوازدهم)[به جای: یا طبابت می‏کنند...]/

هرگاه چیزی مفقود یا معیوب یا اسقاط شده باشد.. (فصل بیست و پنجم)[به جای: مفقود شده باشد...]/ باید... در صحن مدرسه نیز در تمام شب‏های ماه رمضان چهار چراغ دالان و جلوخان و بالوعه روشن نمایند و شش عدد چراغ گل دسته تا قریب سحر. (فصل بیست و دویم)[به جای: چراغ گل دسته روشن نمایند]/ ک

تاب‏دار باید زاهد و متقی و سلیم‏النفس و عالم و خبیر و بصیر در کار کتب علمیه و فقهیه باشد. (فصل شانزدهم)[به جای: زاهد باشد...]/

در ساعتی سعیدترین ساعات و زمانی شریف‏ترین ازمنه‏ی با برکات که سعادت کامل حاصل و نحوست زایل و شوایب فتن مرتفع واسباب رفاهیت مجتمع بود... (مقدمه)[به جای: حاصل بود...]/ و هرگاه از مدت زیارت اماکن و از مدت معین حج بگذرد... (فصل هفدهم)[به جای: اماکن بگذرد].

حذف اسم
...من جمله، روضه‏ی لیله‏ی نیمه‏ی شهر رجب و لیله‏ی نیمه‏ی شهر شعبان... (مقدمه)[به جای: روضه‏ی لیله‏ی نیمه شهر شعبان]/ معلم‏خانه‏ای برای اطفال فقرا و ایتام تأسیس فرمود. (مقدمه) [به جای: و اطفال ایتام]/..

و دیگر مصارف بریه از روضه‏ی نیمه‏ی شهر رجب و نیمه شهر شعبان و یک شب از لیالی متبرکه شهر رمضان... (فصل پنجم) به جای: روضه نیمه‏ی شهر شعبان... / و مدت توقف هر طلبه در حجرات مدرسه‏ی محمودیه، دوازده سال است .

و علاوه از این حق زیست در این مدرسه ندارد. (فصل چهاردهم)[به جای: علاوه از این، طلبه...]/ و بر عهده‏ی کتاب‏دار است که نگذارد کتب موقوفه را، خواه از اهل مدرسه و خواه از خارج، احدی بی‏اذن متولی و ناظر و اطلاع مدرس و چند نفر از ثقات طلبه بیرون ببرد.

(فصل شانزدهم)[به جای: خارج مدرسه]/ و تعیین واعظ ماه مبارک رمضان موقوفه به میل امام جماعت است، مشروط بر آنکه باید واعظی را اختیار نماید که معروف‏ترین واعظین باشد. (فصل هیجدهم)[به جای: باید امام جماعت ]؛

حذف حرف
الف.حرف «از»:... یاد خیری از واقف و پدر و مادر و ذوی‏حقوق او بنمایند. (فصل چهاردهم)[به جای: از پدر...]؛

ب.حرف «به»: همت علیا و عزیمت عظمی را به احاطه‏ی مراسم خیرات و نشر جلایل مبرات متوجه داشته. (مقدمه)[به جای: به نشر]؛

ج.حرف «در»: و هرگاه در مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ی اطفال نقصی واقع شود... (فصل بیست و چهارم)[به جای: در مدرسه...]؛

د.حرف «با»: با عزمی راسخ و همتی عالی آن مکان شریف را تالی روضه‏ی رضوان نمود. (مقدمه)[به جای: با همتی عالی]؛

ه.حرف «را»: و مقرر شد که در هر حجره‏ای زیاده از یک شاگرد نگاه ندارند. (فصل دوازدهم)[به جای: شاگرد را]/ و متولی در آخر هر شش ماه بعد از تفریغ حساب‏های مذکور، سهمی که برای این سه نفر طلبه معین شده به شرح فصل ششم باید به ایشان برساند.

(فصل بیست و ششم)[به جای: سهمی را]/ چنین کس حق سکون در این مدرسه ندارد. (فصل دوازدهم)[به جای: مدرسه را]؛

و.حرف «برای»: رقبات مستغلات مشروحه را... وقف نمودند برای مصارف لازمه‏ی این بنای شریف و طلاب و امام جماعت و مدرس و معلم‏خانه‏ی اطفال و قاری و خادم و مؤذن و چراغ و از جهت خیرات بریه. (مقدمه)[به جای: برای طلاب...]؛

ز.حرف «جهت»: و آثار و بنای خیریه‏ای بر پای کند از اجرای خیرات جهت تربیت و تعلیم اطفال فقرا و ایتام و ساختن راه‏ها و پل‏ها و مریض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس و احداث کارخانجات مأکولات و ملبوسات که اسباب فایده‏ی عمومی نوع او بود. (مقدمه)[به جای: جهت ساختن...]؛

ح.حرف «جز به»: و بدیهی است که تحصیل این مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشیدن بار مصایب و متاعب بسیار و تحمل حوادث و نوایب روزگار. (مقدمه)[به جای: جز به مشقت بدن...]؛

ط.باید متذکر شد که در پاره‏ای موارد، حرف اضافه حذف و کسره جایگزین آن شده است مانند: در طلب امری برآید که منتج نتایج عظیمه باشد. (مقدمه)[به جای: منتج به]/ متولی باید حساب خود را جمع و خرج کرده و ثبت دفتر نموده و ضبط کتاب‏خانه شود. (فصل بیست و ششم)[به جای: ثبت در دفتر و ضبط در کتاب‏خانه]؛

حذف اجزای جمله
امامت جماعت... باید در تمام فصول در صورت امکان و دسترس، سه وقت را در شبانه‏روز، وگرنه برای نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، در مسجد حاضر باشد.

(فصل هیجدهم)[به جای: در شبانه روز در مسجد حاضر باشد]/ چنانچه فصل تابستان باشد، کلاه و پیراهن و شلواری؛ و هرگاه هنگام زمستان باشد، لباده‏ی ماهوتی به آن اشخاص عطا کنند. (فصل نوزدهم)[به جای: شلواری به آن اشخاص عطا کنند]؛

در موارد معدود دیگری نیز ندرتا حذف کلمه‏ای به قرینه وجود دارد که به بیان نمونه‏ای از هر کدام اکتفا می‏شود:

حذف پیشوند «بی»
اطفال بی‏باعث و بانی. (مقدمه) [به جای: بی‏بانی]/ و تربیت و تعلیم درباره‏ی او بی‏سود و ثمر است (فصل نوزدهم)[به جای: بی‏ثمر]؛

حذف «مصدر»
ساختن راه‏ها و پل‏ها و مریض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس... (مقدمه)[به جای: ساختن پل‏ها...]؛

حذف «قید»
امثال این اشخاص حق دارند هر وقت بخواهند در حجره‏ی جلو کتاب‏خانه به قدر رفع حاجت و رفع خستگی توقف نمایند. (فصل شانزدهم)[به جای: به قدر رفع خستگی]؛

حذف و اثبات‏
گاهی مشاهده می‏شود که در جمله یا عبارتی حذف و اثبات کلمه توأما صورت گرفته است مانند: و بعد، به ترتیبی که مرقوم می‏گردد، رقبات مستغلات مشروحه را نیز از کاروان‏سرای خدایی.

حرف
مابین چهارسوق بزرگ و کوچک و یخچال و یخچاوان‏ها و دکاکین و خانه‏ها و از قنوات و غیره بر وجه صحیح شرعی، قربة الی الله، وقف نمودند. (مقدمه)[به جای: از یخچال، از یخچاوان‏ها، از دکاکین، از خانه‏ها، از غیره]؛

اسم
و شرط است هرکس امامت مسجد محمودیه را می‏نماید، بر اولاد او حرام است امامت جماعت این مسجد را کنند، هرچند اولاد او عالم و عادل باشند و هر قدر با زهد و تقوی باشند و هرقدر طرف قبولی عامه را داشته باشند، امامت جماعت مسجد محمودیه را حق ندارند. (فصل هیجدهم)[به جای: و هر قدر اولاد او با زهد و تقوی باشند و هر قدر اولاد او طرف قبولی عامه را داشته باشند]؛

فعل ربطی
...باید واعظی را اختیار نماید که معروف‏ترین واعظین باشد و راستگو و متدین و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بیان باشد. (فصل هیجدهم)[به جای: و راستگو باشد و متدین باشد].

استعمال مترادفات‏
علاوه بر تکرار کلمات که قبلا از آن سخن رفت، واژه‏های مترادف نیز در متن این وقف‏نامه کاربردی نسبتا وسیع و قابل توجه دارد که بدین شرح بیان می‏شود:

دو لفظ مترادف عربی مفرد
و فسق و فجور و هواپرستی را پیشه‏ی خویشتن قرار ندهد. (مقدمه) / گوی مسابقت و مسارعت از همگنان ربوده... (مقدمه) / تا برکات آن جاری و ساری بوه (مقدمه) / الحق از بذل مال به هیچ‏وجه مضایقه و امساک ننمود. (مقدمه) / وقف مؤبد و حبس مخلد نمود. (مقدمه) /


در صورتی که... محل رأفت و مرحمت شوند. (فصل پانزدهم) / و شرط است کتاب‏دار... بنفسه مواظب و مراقب در کار کتاب‏داری باشد. (فصل شانزدهم) / شرط است که کتب کتاب‏خانه را حفظ و حراست نماید. (فصل شانزدهم) /

و باید در حفظ و ضبط کتب اهتمام بلیغ نماید.(فصل شانزدهم) / و قدر تقسیم مابین فقرای ارحام یا نتایج وقف، موقوف به مقدار فقر و فاقه‏ی هریک است (فصل بیست و پنجم)

€دو لفظ مترادف عربی جمع
و بدیهی است که تحصیل این مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشیدن بار مصایب و متاعب بسیار و تحمل حوادث و نوایب روزگار.

(مقدمه) / وقف مؤبد نمود... یک باب مسجد مبارک و مدرسه... را با توابع و لواحق و متعلقات آنها... برای کلیه‏ی طاعات و عبادات و نماز گزاردن و مجالس روضه و دیگر خیرات و مبرات. (مقدمه)؛ €دو لفظ مترادف عربی و فارسی...لب به محمدت و ستایش او برگشایند و برایش از خداوند طلب مغفرت وبخشایش نمایند و سال‏ها ذکر او به خیر و خوبی بر زبان‏ها جاری گرد

. (مقدمه) / باید آن معلم ظاهرالصلاح و متدین و متقی و پرهیزکار باشد. (فصل نوزدهم) / باید پیوسته مواظب نظافت و پاکیزگی مسجد و مدرسه باشند. (فصل بیست و دویم) / و برای ارحام واقف نیز حصه و رسدی بدهند.

(فصل بیست و پنجم)؛€دو لفظ مترادف فارسی هر دو متولی باید همپا و همراه و هم‏پشت بالمشاورة و المشارکة... امورات را انجام دهند.

(فصل بیست و هشتم).€تتابع اضافات‏ استعمال اضافات متتابع از جمله خصایص نگارشی است که در این متن به خوبی مشهود است. نمونه‏هایی از این گونه اضافات بدین قرار است:


واقفان ملأ اعلی؛ ساکنان مساکن بالا؛ کتاب علوم شناسایی حقایق اشیا؛ زبان گویای نفس ناطقه؛ استعداد تحصیل حق‏شناسی؛ تمهید قواعد بندگی؛ روضه‏ی مقدس بسط نور شهود؛ نفایس فنون تسلیمات زاکیات؛ عنوان دیوان بینش؛ فهرست کتاب آفرینش؛ اقصی مدارج ترقیات کامله؛ تحصیل مقامات عالی حق‏شناسی؛ احاطه‏ی مراسم خیرات؛ نشر جلایل مبرات. (مقمه) / تهیه‏ی اوقات شریف تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا؛ جای خنچه‏های زیر اطعمه‏ی زمان تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا.

(فصل سیم).
€عدم تطابق فعل و فاعل‏
ویژگی دیگر نثر این وقف‏نامه، رعایت نشدن مطابقت فعل و فاعل از حیث مفرد و جمع بودن در پاره‏ای از موارد است. این موارد در متن حاضر اصلاح شده است.

در متن حاضر واژه‏های مستقلات، چاپ، دکاکین و مشتقات مصدر گذاردن در مواردی که به اشتباه به کار رفته به مستغلات، چاپی، دکاکین و گزاردن تبدیل شده است.

€متن وقف ‏نامه
صورت وقف‏نامه‏ی مسجد و مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه و موقوفاتی که برای آن و مصارف معینه است؛ از املاک و کتب فقهیه و قرآن‏ها و کتاب‏های فارسی و ظروف و اسباب و اثاث برای مسجد و مدرسه و مصارف روضه و غیره به شرح مفصل مسطور در ذیل:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الواقف علی ضمایر العباد الموفق للخیرات الجاریات لیوم المعاد المفیض للبرکات التامات الباقیات الی یوم المیعاد؛ والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمد و آله شفعاء (4) الخلق (یوم یناد المناد) (5) جواهر زواهر حمد و ستایش بی‏حد و عد که واقفان ملأ اعلی و ساکنان مساکن بالا از احصای آن عجز آیند،

تحفه‏ی بارگاه حضرت حکیمی است، جلت عظمته، که به حکمت کامله‏اش در مدرس تعلیم (و علم آدم الأسماء کلها) (6) نوع بنی‏آدم را کتاب علوم شناسایی حقایق اشیا بر دامن نهاد و زبان گویای نفس ناطقه را مفتاح ابواب دانش و هوش قرار داد تا متعلمین علوم ربانی به مقصد واصلین و مقامات عارفین شتابند.

و به توسط استعداد تحصیل حق‏شناسی و تمهید قواعد بندگی، فواید جلیله و مراتب جمیله‏ی علم و عمل را دریابند و صلوات بلا انتها و تحیات لاتعد و لا تحصی نثار مرقد اقدس و روضه‏ی مقدس بسط نور شهود، غایت نمایش وجود،


معنی اعجاز، مفهوم امتیاز، سرور راهنمایان دین، مهتر پیشوایان اهل یقین، میوه‏ی نورس باغ «کنت نبیا و آدم بین الماء والطین (7)

«اورنگ آرای (و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین) (8)، زیبنده‏ی تشریف (ولکن رسول الله و خاتم النبیین) (9) محمد مصطفی علیه من الصلوات أزکاها و من التحیات أنماها مادام البحر محیطا والأرض بسیطا. و نفایس فنون تسلمات زاکیات بر صراط المستقیم(10)

مطلق و خلیفه‏ی بر حق، شراع سفینه‏ی جود، کشتی دریای جود، مشرع شریعت، منبع حقیقت، غره‏ی اوصیا، قرةالعین اصفیا، عنوان دیوان بینش، فهرست کتاب آفرینش، معلم آدم، مقوم عالم، معمای ایزد ذوالجلال، مسمای اسمای جلال و جمال، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام.

علی بنده‏ی خاص جان‏آفرین
ولی در حقیقت جهان آفرین‏
جهان‏آفرین را مهین بنده اوست
ولیکن جهان آفریننده اوست‏

و سلام و صلاة بیش از عد و حد و بی‏مر بر یازده تن اولاد اطهر آن سرور که خلیفگان و شموع خاندان خیرالبشرند باد. و بعد، بر فرزانگان بینش‏ور و خردمندان صاحب‏نظر خبیر و بصیر به مضمون آیه‏ی وافی هدایه‏ی (و لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم) (11)

ظاهر و روشن و آشکار و معین است که خدای تعالی به مقتضای حکمت کامله و قدرت شامله، هیکل قابلیت جنس بشر را مظهری اتم و اکمل و از سایر موجودات ممتاز و افضلش خلق فرمود. پس لازم است کسی را که دست قدرت ایزد به قامت وجودش خلعت حیات انسانیت پوشانید و فرقش را به تاج کرامت (و لقد کرمنا) (12)مزین گردانید،

مانند حیوانات حاصل زندگانی خود را خوردن و خفتن نداند و روزگار خویش را به تن‏آسایی و غفلت و کاهلی و کسالت نگذراند و خوی جاهلان و روش پست‏فطرتان پیش نگیرد و فسق و فجور و هواپرستی را پیشه‏ی خویشتن قرار ندهد تا زمانش در دنیا سرآید و بمیرد؛

زیرا که بی‏شک آدمی از این دیار مستعار و دو روزه عمری که درگذر است و ناپایدار، به اندک مدتی مانند برق و باد روی به وادی عدم خواهد نهاد و کسی که فکر زرین و چشم پیش‏بین دارد باید قوای عالیه و مدارک سامیه را که در طبیعت او ودیعت موجد کل (13)است؛

بهترین مدد و قوی‏ترین مساعد داند و در طلب امری برآید که منتج نتایج عظیمه باشد و او را به اقصی مدارج ترقیات کامله و اعلی مقامات بزرگواری و شرف که موجب مزید رتبت و سعادت دنیویه و مورث فوز به درجات عالیه و نیل راحت و نعمت اخرویه است، رساند

. و بدیهی است که تحصیل این مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشیدن بار مصایب و متاعب بسیار و تحمل حوادث و نوایب روزگار. پس کسی که طالب شرف خود باشد،

باید به هر نوع که بتواند و به هر قدر که در حوصله‏ی امکان خود داند، یادگاری از خویش در این رهگذر لیل و نهار به جای نهد؛ یعنی مؤسس اساس حسنه‏ای شود و آثار و بنای خیریه‏ای برپای کند از اجرای خیرات جاریه،

جهت تربیت و تعلیم اطفال فقرا و ایتام و ساختن راه‏ها و پل‏ها و مریض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس و احداث کارخانجات مأکولات و ملبوسات که اسباب فایده‏ی عمومی نوع او بود و در صدد دستگیری از پای افتادگان برآید و برای غافلان، تصنیف و تألیف کتب نماید و از خدمت به خلق که عین طاعت و عبادت خالق است، کوتاهی نفرماید.

و آنچه در وسع طاقت اوست، در جلایل اعمال بکوشد تا خود را به نقطه‏ی منوره‏ای رساند که در حیات و ممات به نزد مردمان کامل و قدردان، آن رتبه و قابلیت به هم رساند (14)


که چون هیکل و شمایل او را ببینند، لب به محمدت و ستایش او برگشایند و برایش از خداوند طلب مغفرت و بخشایش نمایند و سال‏ها ذکر او به خیر و خوبی بر زبان‏ها جاری گردد؛ چنان که مضمون آیه‏ی شریفه است: (واجعل لی لسان صدق فی الاخرین) (15)

یعنی حضرت خلیل به رب جلیل عرض نمود: بگردان زبان مردمان را پس از من ثناگوی و نیکوگوی من. البته، چنین کس تا نام و آثارش از لوحه‏ی خاطرها محو و سترده نگردد، زنده است نه مرده.

کی میرد آن که زنده به نیکی است نام او
ثبت است بر جریده‏ی عالم دوام او (16)
زین گلستان کسی ببرد آستین گل
کو می‏کند تحمل خار[ی]از کام او (17)

چون فیض ازلیه‏ی ایزد متعال و رحمت ربوبیه‏ی خدای لایزال تعلق بر آن یافته بود که توفیق و سعادت سرمدی شامل حال و کافل احوال خجسته مآل، جناب مستطاب فخامت نصاب، آقای آقا سید محمود، دام اقباله العالی، گردد .

از آنجا که به توسط استعداد ذاتی تحصیل مقامات عالیه‏ی حق‏شناسی نموده و عیش ابدی «مالا عین رأت و لا أذن سمعت (18)«را نصب‏العین فرموده و به مفاد آیه‏ی کریمه (و سارعوا الی مغفرة من ربکم) (19)

گوی مسابقت و مسارعت از همگنان ربوده و همواره به واسطه‏ی توسل به اهل‏بیت اطهار مؤید به تأییدات و موفق به توفیقات پروردگار گردیده و در مقام خیرات جاریات والباقیات الصالحات (20)که افضل طاعات و عبادات است، برآمده تا برکات آن مستمرا جاری و ساری بوده و در (یوم لاینفع مال و لابنون) (21)

ذخیره‏ی روز درماندگی وی باشد؛ لذا پس از اختتام کتاب جواهرالاخلاق بنا به خبری که رسیده از بهترین انبیا و سفیر پادشاه علی الاطلاق «من بنی مسجدا فی الدنیا أعطاه الله بکل ذراع منه مسیرة أربعین ألف عام مدینة فی الجنة من ذهب و فضة و در و یاقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ (22)«و نیز حدیثی که از حضرت ابوعبدالله جعفر الصادق، علیه‏السلام، مأثور است .

«من بنی‏مسجدا کمفحص قطاة (23) بنی الله له بیتا فی الجنة (24) «، محض رضای خدای سبحان و اطمینان به وعده‏ی خاتم پیغمبران مکانی را در راسته‏ی خیابان دولتی، قرب گذر سرچشمه، محله‏ی عودلاجان (25)من محلات دارالخلافه (26) طهران که در آن مجرای آب روان قنات مرحوم خلدمکان حاج علی‏رضا، طاب ثراه، می‏باشد.

انتخاب و ابتیاع نمودند برای بنای مسجدی که محل ستایش و نیایش حضرت رب‏العالمین باشد، و احداث مدرسه‏ای که خدمت به دین مبین بود و اقامت محصلین و طالبین علوم شریعت خاتم‏النبیین، صلی الله علیه و آله و سلم، در آن شود،

و برپا ساختن دبستان تربیت و معلم‏خانه‏ای از جهت اطفال بی‏باعث و بانی فقرا و ایتام. و از آن پس، از روی نقشه و رسم و طرح‏های مهندسین کامل عیار و معماران شیده آثار (27)

سنمار کردار(28)بنای آن به شکلی خوب و بسیار خوش و در نهایت امتیاز و مرغوبیت به هیأت درآورده و مبلغی خطیر از مال خویش صرف نموده بنا و بنیان آن را در نهایت محکم کاری، و به قدری که باید و شاید سعی و اهتمام در استحکام آن نموده تا انجام یافت.

الحق از بذل مال به هیچ وجه مضایقه و امساک ننمود. مسجدی رفیع‏البنیان برافراشت و همت عالی بر توسیع آن گماشت و مدرسه‏ای در کمال صفا و وسعت فضا احداث نمود و معلم‏خانه‏ای برای اطفال فقرا و ایتام تأسیس فرمود و به توفیق ربانی و تأیید سبحانی با عزمی راسخ و همتی عالی آن مکان شریف را تالی روضه‏ی رضوان نمود.

و بعد از اتمام آن بنای فردوس مکان و مفروش کردن تمام مسجد و حجرات و معلم‏خانه‏ای برای اطفال فقرا وایتام تأسیس فرمود و به توفیق ربانی و تأیید سبحانی با عزمی راسخ و همتی عالی آن مکان شریف را تالی روضه‏ی رضوان نمود.

و بعد از اتمام آن بنای فردوس مکان و مفروش کردن تمام مسجد و حجرات و معلم‏خانه‏ی اطفال به زیلوهای یزدی و قالیچه‏های عراقی در ساعتی سعیدترین ساعات و زمانی شریف‏ترین ازمنه با برکات که سعادت کامل حاصل و نحوست زایل و شوایب فتن مرتفع و اسباب رفاهیت مجتمع بود،

همت علیا و عزیمت عظمی را به احاطه‏ی مراسم خیرات و نشر جلایل مبرات متوجه داشته به تقریب وسیله‏ی رضا و تمهید قاعده‏ی رجا و تفتیش طریق قرب و جلب نعمت قبول و تعظیم شعایر و تفخیم شرایع و اقتفای به شرع هدی و امتثال اوامر خدا، حیث قال عزوعلا (والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا) (29)

و چنان که رسول خدا، محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله و سلم، می‏فرماید: «من أعان طالب العلم ولو بالقلم المکسور فکأنما زار الکعبة سبعین مرة (30)» و علی مرتضی، علیه‏السلام می‏فرماید:


«خیر المال ما أنفق فی سبیل الله (31)«، وقف مؤبد و حبس مخلد نمود، قربة الی الله و طلبا لمرضاته، یک باب مسجد مبارک و مدرسه‏ی میمونه‏ی مسماة بمحمودیه و معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام را با توابع و لواحق و متعلقات آنها -

که محدود به حدود اربعه است: حد شرقی به خانه‏ی والده‏ی حاجی محمدخان، معروفه به باجی اصفهانی؛ حد غربی به خانه‏ی علی‏نقی خان؛ حد شمالی به خیابان دولتی که عبور ترامواه (32)می‏شود؛

حد جنوبی به خانه‏ها - برای کلیه‏ی طاعات و عبادات و نمازگراردن و مجالس روضه و دیگر خیرات و مبرات، و بر طلبه‏ی علوم دینیه و بر اطفال فقرا و ایتام. و پس از اجرای صیغه‏ی وقف جمعی از اجلاء علمای اعلام را مقرر داشتند.

که در آن محوطه‏ی مینونشان دعوت نماند برای تحیل و تکالیف ایشان به شرحی که در فصول مسطوره مذکور گردیده؛ با تحقق کافه‏ی شرایط صحت و شرعیت، اجرای صیغه‏ی وقف به عمل آمد.

و بعد، به ترتیبی که مرقوم می‏گردد، رقبات (33) مستغلات مشروحه را نیز از کاروان‏سرای خدایی مابین چهارسوق بزرگ و کوچک و یخچال(34) و یخچاوان‏ها (35) و دکاکین و خانه‏ها و از قنوات و غیره بر وجه صحیح شرعی، قربة الی الله، وقف نمودند .

برای مصارف لازمه‏ی این بنای شریف و طلاب و امام جماعت و مدرس و معلم‏خانه‏ی اطفال و قاری و خادم و مؤذن و چراغ و از جهت خیرات بریه (36)من جمله، روضه‏ی لیله‏ی نیمه‏ی شهر رجب و لیله‏ی نیمه شهر شعبان و یک شب از سه لیالی متبرکه‏ی شهر رمضان و مصارف یوم غدیر و روضه‏ی دهه‏ی عاشورا و روضه و اطعام دهه‏ی آخر شهر صفر مخصوص فقرا و سهم ارحام و غیرها. و نیز وقف صحیح شرعی نمودند.

کتب علمیه و قرآن‏های خطی خطوط اساتید و قرآن‏های چاپی کتاب‏های خطی خطوط اساتید و کتب چاپی تواریخ و حکمای شعرا و غیرها را به شرحی که در فصل هفتم ذکر گردیده برای کتاب‏خانه‏ی مدرسه‏ی محمودیه. و نیز وقف نموده‏اند بیست و هفت فرد زیلوی یزدی و ظروف مسینه‏آلات جهت استعمال مجالس روضه‏ خوانی به شرح فصل یازدهم .

و قالیچه‏های عراقی مخصوص مدرس و کتاب‏خانه و سایر اسباب واثاث مسجد و مدرسه و معلم‏خانه‏ی اطفال و غیره را به ترتیبی که در بیست و هشت فصل مسطور و مزبور است. به تاریخ شهر رجب قوی‏ئیل (37) یکهزار و سیصد و بیست و پنج هجری (1325) (38) به مبارکی و میمنت، علمای اعلام، أدام الله ظلهم العالی، به وکالت شفاهیه از جانب جناب مستطاب آقا سید محمود واقف، دام اقباله العالی، اجرای صیغه‏ی وقف را به شرحی که ذگر گردید، نمودند.

فصل اول: در تعیین مسجد است که احکام مسجدیت بر آن جاری است و آن از جایی است که سنگ نصب شده و تخمینا به فاصله‏ی یک ذرع و نیم از نهر آب جاری - که در صحن مدرسه می‏باشد - به طرف جنوب برود، وقف شده است برای مسجد به نحو صحیح شرعی، به انضمام پشت بام مسجد که مخصوصا مسطح ساخته شده برای نماز گزاردن.

فصل دویم: مدرسه مشتمل است بر هشت حجره که سمت مشرق و مغرب اوست و اطاق بزرگ سمت شمال که محل تدریس مدرس است و فضای صحن و دهلیز (39) و نهر جاری و حوض و آب‏انبار و ایوان‏های جلو حجرات و دالان‏ها و مطبخ و راه‏پله‏ی بام که در زاویه‏ی شرقی مدرسه است و دالانی که درب آب‏انبار راه شیر آب‏انبار در اوست و به حیاط مبال (40) می‏رود و بالوعه (41)که در زاویه‏ی غربی مدرسه می‏باشد .
و بالاخانه‏ی روی دالان مزبور و دو انبار که یکی در مسجد است و دیگر جنب راه شیر آب‏انبار و درب آن در حیاط بالوعه می‏باشد و سایر مضافات (42) و مرافق(43) مدرسه که تمام آنها وقف شده بر وجه صحیح شرعی به عنوان مدرسه که هر نوع در آنها مداخله بشود، محذورات مسجدی در آنها نمی‏رود، ولیکن هرگاه به واسطه‏ی کثرت نمازگزاران صفوف جماعت برود

در صحن و بام و در هر کجای مدرسه - که بخواهند نماز گزارند - خاصه در ماه مبارک رمضان؛ که در تمام حجرات و مدرس هم جایز است نماز گزارند. و طلاب در یک ماهه‏ی رمضان در صورت ضیق مکان مصلی، حق ممانعت نمازگزاران را ندارند.

فصل سیم: صورت تقسیم هشت حجره و اطاق بزرگ مدرس است و بنابر توابع و لواحق مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه که از قرار تفصیل معین شده، سه حجره واقع در سمت مشرق مدسه و چهار حجره از سمت مغرب متعلق به طلاب است که باید در این هفت حجره به تعیین متولی و ناظر چهاره نفر طلبه سکنی داشته با شند،

مقررا هر حجره‏ای دو نفر و یک حجره‏ی دیگر از سمت مشرق مدرسه که جنب مسجد واقع شده و عقب آن اطاق کتاب‏خانه‏ی مدرسه می‏باشد، مخصوص است به یک شخص کتاب‏دار و یک اطاق بزرگ که طرف شمال صحن مدرسه واقع است و جنب مطبخ می‏باشد،

محل تدریس طلاب است و آن اطاق، مخصوص است به مدرس و اختیارش با خود اوست. و مطبخ واقع در زاویه‏ی شرقی مدرسه، جهت طبخ طلبه و جهت طباخی و تهیه‏ی اوقات شریفه‏ی تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا، علیه آلاف التحیة والثنا، و کسانی که بخواهند لبه را در مدرسه اطعام نمایند

و مصارف بریه و خیرات عمومی که به هم رسد، معین شده. و دالانی که در زاویه‏ی غربی مدرسه می‏باشد و به حیاط بالوعه یعنی مبال می‏رود که درب آب انبار راه شیر آب‏انبار در آن است و بالاخانه‏ی روی آن دالان که مخصوص منزل خدام‏های مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و محل سکون ایشان است.

و دو انبار که یکی واقع در مسجد است، فقط جای زیلویی[است]که در غیر شهر رمضان در مسجد زیاده از کفاف مصلی است و باید جمع کنند ودر آن انبار بگذارند و همچنین جای مسینه‏آلات موقوفه‏ی حضرت سیدالشهدا، علیه‏السلام، همچنین جای تجیر (44)

مسجد و جای چادری که برای صحن مدرسه درست می‏شود ان شاء الله، و جای چراغ و فانوس‏های مسجد و جای از این قبیل چیزها[ست]؛ و یک انبار دیگر که جنب راه شری آب‏انبار است،

جای خنچه(45)های زیر اطعمه‏ی زمان تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا، علیه‏السلام، و همچنین جای غلیان‏های زمان تعزیه‏داری و از این قبیل چیزها[ست]. و فضای صحن و حوض و نهر آب جاری و آب‏انبار و بالوعه و دهلیزها و راه شیر آب‏انبار و غیره وقف بر عموم مردم است،

ولیکن به اندازه‏ای که اسباب پریشانی حواس طلاب و بازماندن ایشان از کار و تحصیل نشود و به این اندازه حق جلوگیری، سوای از مردمان مصلی، از دیگران را دارند.

فصل چهارم: اطاق بزرگ سمت شمالی مدرسه که مخصوص دبستان و تعلیم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام است، آن را از هیأت حالیه، کسی نباید به هیچ وجه تغییر و تبدیلی بدهد،

حتی درهای آن را از وضع حالیه هیچ کس حق ندارد بخواهد به وضع دیگر قرار بدهد؛ و اطاق، مخصوص است از برای سی و شش نفر اطفال که همیشه باید در آن تحصیل کنند به شرحی که در فصل نوزدهم مسطور است.

فصل پنجم: در تعیین مستغلات و املاک موقوفه است که منافع و مال‏الاجاره‏ی آن بر[ای]مسجد و مدرسه‏ی میمونه‏ی محمودیه و معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام و دیگر مصارف بریه از روضه‏ی نیمه‏ی شهر رجب و نیمه‏ی شهر شعبان و یک شب از لیالی متبرکه‏ی شهر رمضان و مصارف یوم غدیر و روضه‏ی دهه‏ی عاشورا و روضه‏ی اطعام المساکین ده شبه‏ی آخر شهر صفر و دیگر فقرات به شرحی که در فصل ششم ذکر گردیده باید صرف شود:

از یک باب محوطه‏ی دستگاه حصیربافی و تیرفروشی و از هر یک سه باب دکاکین متصل به آن در سمت شمالی خیابان دولتی واقعه در جنب کارخانه‏ی چراغ گاز، دو سهم از هفت سهم از کل شش دانگ. /

هفت باب دکاکین متصل به مدرسه‏ی محمودیه، هر یک شش دانگ. / از خانه‏ی سرچشمه‏ی مقابل حمام معروف به حاجی عبدالکریم، سه دانگ از کل شش دانگ. /

شش باب دکاکین و یک باب دکه‏ی متصل به یکدیگر واقعه در طرف غربی بازار سرچشمه محاذی کوچه‏ی مسجد مرحوم حاجی میرزا عباس قلی به انضمام هر یک فوقانی و تحتانی آنها، هر یک شش دانگ.

از یک باب‏خانه در سمت غربی شش باب دکاکین و یک دکه‏ی واقع در بازار سرچشمه‏ی مرقوم در متن که خانه وصل است به دکاکین مزبوره و دکه، یک دانگ و نیم از شش دانگ و حدود اربعه‏ی دکاکین و خانه از قرار ذیل است:

شرقی به شارع عام بازار سرچشمه؛ غربی به خانه‏ی عیال حاجی منظم الملک؛ جنوبی به دکان سمساری سر کوچه مرحوم حاجی میرزا عباس قلی و به کوچه‏ی مزبور؛ شمالی به خانه‏ی حاجی سید محمدعلی. /

از هر یک از پنج باب دکاکین متصل به یکدیگر واقعه در طرف شرقی بازار سرچشمه سرکوچه‏ی مسجد مرحوم حاجی میرزا عباس قلی، یک دانگ و نیم. /

چهار باب دکاکین متل به یکدیگر و دو بالاخانه‏ی فوقانی دکاکین سمت غربی بازار سرچشمه مقابل دکاکین وقفی پشت تکیه‏ی سرچشمه، هر یک شش دانگ / یک باب زورخانه‏ی محل ریاضت (46) واقعه در جنب کاروان سرای محله‏ی دانگی، شش دانگ. /

دو دست حیاط که یکی اندرونی و دیگری بیرونی و محل سکنای خود واقف است، محدود به حدود اربعه، هر یک شش دانگ: حد شرقی به کوچه‏ی خاص؛ غربی به خانه‏ی حاجی میرزا حبیب‏الله مجدالاطبا؛ شمال به قراول خانه‏ی (47)دولتی؛ جنوب به خانه‏های ملکی خود جناب واقف. /

یک دکه و دو باب دکان متصل به یکدیگر، وصل به جلوخان (48) خانه‏ی مزبور وقفی واقف، هر یک شش دانگ. /

چهار باب دکاکین متصل به یکدیگر به انضمام حق پاچوب قصابی واقعه در سر سه‏راه پایمنار محدود به حدود اربعه، هر یک شش دانگ: حد شرقی به قراول خانه‏ی دولتی؛ غربی به خانه و دکاکین حاجی میرزا حبیب‏الله مجدالاطبا؛ جنوبی به خانه‏ی وقفی واقف، شمالی به سه‏راه بازار محله‏ی پایمنار. /

از سه باب دکاکین واقعه در قرب سه‏راه محله‏ی حیاط شاهی (49)، از هر یک سه دانگ از شش دانگ. / از یک باب دکان کوچک گذر محله‏ی یهودی‏ها، دو سهم از پنج سهم از شش دانگ. / از یک باب دکان بقالی عودلاجان واقع سر کوچه‏ی معروف به حاجی‏ها، سه دانگ از شش دانگ. /

از یک باب دکان که مقابل دکان بقالی مزبور است در راسته‏ی عودلاجان سر کوچه‏ی معروف به حاجی‏ها، یک دانگ و نیم. /

از یک باب دکان نجاری بزرگ واقع در سمت شمال سر سه‏راه بازار آهنگران در راسته بازاری (50) که به طرف چهارسوق می‏رود، یک دانگ و نیم از شش دانگ. / از یک باب دکان لوافی (51) که متصل است به دکان مزبور سر سه راه آهنگران، سه دانگ از شش دانگ. /

از یک باب دکان رزازی (52) بزرگ واقع در سمت جنوب راسته بازاری که به طرف چهارسوق می‏رود؛ قرب سه راه آهنگران، سه دانگ از شش دانگ./

از یک باب دکان واقع در راسته بازار پشت کاروان سرای حاجی نادعلی، سه ربع از یک دانگ از شش دانگ که یک سهم از هشت سهم از یک باب دکان باشد. /

از یک باب دکان وصل به درب کارون سرای نو، معروف به کاروان سرای قزوینی‏ها، دو سهم از پنج سهم از شش دانگ. / از یک باب دکان قنادی واقع در سمت جنوبی راسته بازار پشت کاروان سرای حاجی عبدالوهاب، قرب سه‏راه کوچه‏ی غریبان، یک دانگ و نیم از سه دانگ.

صورت سهمی و حق موقوفه‏ی مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و غیرها از دالان بزرگ سرای خدایی و متعلقات آن که واقع در سمت شمال بازاری است که از چهارسوق بزرگ به طرف سوق کوچک می‏رود: از هر یک از دو دو دکه‏ی جنبین درب دالان بزرگ سرای خدایی که در سمت شمال راسته بازار واقع است،

دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر که بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ باشد. /

از هر یک از چهار باب حجرات سمت مشرقی واقعه در دالان بزرگ سرای خدایی از حجره‏ی اول دالان متصل به یکدیگر تا چهار باب به انضمام فوقانی از هر یک از آنها که فوقانی دارد، دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر که بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ باشد. /

از هر یک از سه باب حجرات و یک دکه‏ی متصل به یکدیگر در سمت شرقی دالان بزرگ سرای خدایی از حجره‏ی زیر طاق بزرگ سرای خدایی از اول دالان الی آخر دالان به انضمام فوقانی از هر یک از آنها که فوقانی دارد،

دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر؛ بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ. /

از یک باب انبار بزرگ آخر دالان بزرگ مقابل درب دالان که دو سه حجره بوده و بالفعل یک انبار است، به انضمام از هر یک از فوقانی آنها، دو دانگ و یک ربع و یک سهم از چهل و شش سهم از یک دانگ./

از هر یک از دو باب حجره‏ی سمت شمال دالان کوچکی که از دالان بزرگ به صحن سرای خدایی می‏رود، که یکی از آن دو حجره دو روی است به صحن مزبور، و از هر یک فوقانی آن، یک دانگ و نیم از شش دانگ. /

از هر یک از دو باب حجره‏ی سمت جنوب دالان کوچکی که از دالان بزرگ به صحن سرای خدایی می‏رود، که یکی از آن دو حجره دوروی است به صحن مزبور، و از هر یک فوقانی آن دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیک از یک دانگ دیگر، بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ. /

از معبر از ابتدای دالان بزرگ تا به صحن سرای خدایی و از دو راه‏پله‏ی بالاخانه‏ها و بام واقعه‏ی زیر طاق بزرگ واقع در دالان بزرگ سرای خدایی و از دکه‏ی زیر طاق بزرگ که جای دالان‏دار است، از هریک دو دانگ و یک ربع و یک سهم از چهل و شش سهم از یک دانگ.

صورت سهمی و حق موقوفه‏ی مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و غیرها از صحن سرای خدایی و متعلقات آن؛ از هر یک از سه باب انبار زاویه که مابین سمت شرقی و شمالی صحن سرای خدایی است و متصل است به یکدیگر دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم دانگ دیگر؛ بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ /

از هر یک از نه باب حجره‏ی متصل به یکدیگر واقعه در سمت شمال صحن سرای خدایی و از آب‏انبار و راه شیر زیر آنها، دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر؛ بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ./

از هر یک از سه باب انبار زاویه که ما بین سمت شمالی و غربی صحن سرای خدایی است و متصل است به یکدیگر، دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر؛

بعبارة اخیر چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ./

از یک باب حجره‏ی واقعه در سمت غربی صحن سرای خدایی وصل به زوایای مزبوره، دو دانگ و ربع دانگ و یک سهم از چهل و شش سهم از یک دانگ. / از هر یک از دو باب حجره‏ی واقعه در سمت غربی صحن سرای خدایی، یک دانگ و نیم از شش دانگ. /

از هر یک از سه باب حجره‏ی بزرگ و یک باب حجره‏ی کوچک متصل به یکدیگر الی راه بام واقعه در سمت جنوبی صحن سرای خدایی و از هر یک فوقانی آنها، یک دانگ و نیم از شش دانگ / از یک باب حجره‏ای که واقعه در سمت جنوبی صحن سرای خدایی است .

و وصل به راه بام و راه بالاخانه‏های دالان کوچک؛ و این حجره جزو دالان کوچک است و مانند حجرات سمت شرقی دالان کوچک منقسم می‏شود، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازده سهم و نیم از یک دانگ سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر؛ بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ. /

از هر یک از یک باب انبار زاویه و از یک باب حجره‏ی واقعه در زاویه‏ی مابین سمت جنوبی و شرقی صحن سرای خدای، دو دانگ و هیجده سهم از سی و چهار سهم و نیم از یک دانگ دیگر؛ بعبارة اخری چهارده سهم و نیم از سی و چهار سهم و نیم از کل شش دانگ./

از حیاط صحن و راهرو بام‏ها از دو طرف دالان کوچک و حوض و بالوعه‏ی واقعه در پشت حجرات سمت غربی صحن و بهاربند (53) و غیره، دو دانگ و نیم.

صورت سهمی و حق موقوفه‏ی مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و غیرها از حجرات دالان کوچک و متعلقات آن: از هر یک از دو دکه‏ی جنبین درب دالان کوچک سرای خدایی واقعه در راسته بازار، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازدهم سهم و نیم از یک دانگ دیگر. /

از هر یک از سه باب حجره‏ی متصل به یکدیگر واقعه در سمت مشرقی دالان کوچک و از هر یک از فوقانی آنها، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازدهم سهم و نیم از یک دانگ دیگر. /

از یک باب حجره‏ی اول دالان کوچک واقعه در سمت غربی و از فوقانی آن، یعنی از هر یک، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازده سهم و نیم از یک دانگ دیگر. /

از هر یک از دو باب حجره‏ی واقعه در سمت غربی دالان کوچک سرای خدایی و از هر یک از فوقانی آنها، یک دانگ و نیم از شش دانگ. / از دکه‏ی آخر دالان کوچک نزدیک صحن سمت غربی، یک دانگ و نیم از شش دانگ. /

از دکه‏ی آخر دالان کوچک نزدیک صحن سمت شرقی، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازده سهم و نیم از یک دانگ دیگر. /

از هر یک از دو باب دکان‏هایی که جنبین دکه‏های مزبوره‏ی درب دالان کوچک سرای خدایی است واقعه در راسته بازار، سه دانگ و شش سهم و نیم از یازده سهم و نیم از یک دانگ دیگر. /

یک باب دکان بزرگ قرب دالان کوچک سرای خدایی و مقابل درب دالان اول سرای حاجی حسن، شش دانگ. /

از یک باب دکان راسته بازار واقع در پشت حمام حاجی سید محسن، دو دانگ و ربع یک دانگ از شش دانگ، لیکن بالفعل آن را از باقی یک باب دکان مجزا کرده‏اند و دکه شده که بزاز در آن سکنی دارد، شش دانگ تمام است. /

از یک باب دکان رسته بازار قرب چهارسوق کوچک، پشت کاروان‏سرای حاجی سید محسن که دو دانگ از شش دانگ است، لیکن بالفعل آن را از باقی یک باب دکان مجزا کرده‏اند و بزاز در آن سکنی دارد، شش دانگ تمام است. /

از مجرای قنات عین‏الحیاة که دو رشته است موسوم به عین الحیاة و کریم‏خانی، شش ساعت و نیم از بیست و چار ساعت یک شبانه‏روز در گردش شش شبانه‏روز؛ بعبارة اخری شش سهم و نیم از یک صد و چهل و چهار سهم (54)از کل مجرای قنات. /

از مجرای قنات سردار که آن نیز دو رشته است، چهار ساعت و نیم دقیقه از بیست و چهار ساعت یک شبانه‏روز در گردش شش شبانه‏روز؛ و بعبارة اخری چهار سهم و نیم دقیقه علاوه از یک صد و چهل و چهار سهم از کل مجرای قنات. / از هر یک از دو یخچاوان و دو آبچاوان (55)

و از یک گود یخچال معروف به سنگی و از هر یک از دو فقره اراضی متعلقه‏ی به آن که تخمینا دو قطعه اراضی بیاض (56) و یخچال و یخچاوان‏ها قریب هیجده هزار ذراع (57) می‏شود،

سه دانگ و محدود به حدود اربعه‏ی ذیل: حد شرقی به دیوارخانه‏ی جناب مجدالملک؛ غربی به کوچه‏ای که بالفعل درب یخچال در آن است؛ شمالی به نهر آب قنات مرحوم سردار و خیابان دولتی؛ جنوبی به باغ قدیم سادات اخوی.

فصل ششم: صورت منافع و مال‏الاجاره‏ی کل املاک موقوفه است که بعد از وضع (58)دو عشر حق‏التولیه و حق‏النظاره و حق مباشر املاک، به یک صد و بیست سهم مساوی تقسیم و تسهیم می‏گردد بر بیست و سه شعبه به شرح ذیل، که تقسیم و تسهیم گردیده:

شعبه‏ی اول: سهام چهارده نفر طلبه که در هفت حجره‏ی شرقی و غربی مدرسه سکنی دارند، سی و یک سهم و نصف یک سهم، که سهم هر نفر طلبه دو سهم و ربع یک سهم می‏شود.

شعبه‏ی دویم: سهم و حق‏التدریس مدرس مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه، هفت سهم و نصف یک سهم است.
شعبه‏ی سیم: سهم و حق امامت جماعت مسجد مبارک محمودیه، هفت سهم و نصف یک سهم است.

شعبه چهارم: سهم و حق کتاب‏دار که منفردا حجره‏ی کتاب‏خانه تفویض بدوست، سه سهم و سه ربع یک سهم است.
شعبه‏ی پنجم: سهم و حق معلم و مشاق که تعلیم دهنده‏ی اطفال فقرا و ایتام در مدرسه‏ی محمودیه است، شش سهم.

شعبه‏ی ششم: سهم و حق قاری که در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه در اطاق مدرس یا در مسجد تلاوت قرآن می‏کند و در شهر رمضان قرائت قرآن می‏کند، یک سهم و نصف یک سهم است. اصلح آن است که معلم و مشاق اطفال و قاری یک نفر باشد، والا متعدد، موقوف به نظر متولی است.

شعبه‏ی هفتم: حق و سهم مؤذن گل‏دسته‏ی سر درب مدرسه و اذان و اقامه‏گوی و مکبر مسجد محمودیه، سه سهم.
شعبه‏ی هشتم: حق و سهم دو نفر خادم مسجد و مدرسه‏ی محمودیه، شش سهم.

شعبه‏ی نهم: سهم و حق چراغ که هر ماهه (59) بعد از مصرف نفت چراغ‏های مسجد و مدرسه و جلوخان و بالوعه و گل‏دسته به شرط تا سه ساعتی شب سوختن آنها؛ و در ماه رمضان تا نزدیک سحر؛ و به شرحی که در فصل بیست و دویم مسطور و معین گردیده؛

و اجرت تعمیر چراغ‏های فانوس و خود فانوس؛ و بعد هرچه اضافه آید، باید نفت خریده و به هفت حجره‏ی طلاب و یک حجره‏ی کتاب‏دار به نحو تساوی قسمت نمایند، هار سهم و نصف یک سهم است.

شعبه‏ی دهم: سهم و حق عطایای متولی و ناظر به طلابی که قابل و محصلند و در وقت امتحان کامل و درست عیار باشند؛ چنان که در فصل پانزدهم شرح آن مشروحا مسطور است؛

و هرگاه طلبه‏ای از طلاب این مدرسه مریض شود و مرض او به طول انجامد وبی‏مدد معاش ماند، متولی و ناظر را رسد که از این سهم به او اعانتی کنند تا ان شاء الله صحت یابد، و شرطا عطا و اعانت به هر کس به مقدار شایستگی پایه‏ی علم و فقر اوست و به اختیار متولی و ناظر در کم و کیف، سه سهم.

شعبه‏ی یازدهم: سهم و حق سه نفر طلبه‏ای که در آخر هر شش ماه به حساب متولی و مباشر به حکم قرعه رسیدگی می‏نمایند؛ چنان که شرح آن در فصل بیست و پنجم ذکر شده، یک سهم.

شعبه‏ی دوازدهم: سهم و حق عطایای متولی و ناظر به اطفالی که در معلم‏خانه‏ی مدرسه‏ی محمودیه تحصیل می‏کنند؛ چنان که در فصل نوزدهم شرح آن مفصلا مسطور است، و ترقی فوق‏العاده در تحصیل کرده‏اند

و نیز هر طفلی که از اطفال این معلم‏خانه مریض شود و مرض او به طول انجامد و بی‏باعث و بانی باشد که بی‏مدد معاش ماند، متولی و ناظر را سد که از این سهم به او اعانتی کنند تا ان شاء الله صحت یابد، و شرطا اعطا و اعانت به هر که باشد، موقوف به شایستگی اوست و اختیار متولی و ناظر در کم و کیف، دو سهم.

شعبه‏ی سیزدهم: سهم و حق از برای خرید کتب جهت اطفال و کاغذ و قلم و مرکب و یخ تابستانی ایشان و زغال‏سنگ زمستانی و تعمیر پرده و حصیر معلم‏خانه، یک سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی چهاردهم: سهم و حق از برای خرید کتب علمیه که محتاج‏الیه طلاب ساکن مدرسه‏ی محمودیه باشد، یا کتب ادعیه و قرآن که شرط و مقرر است هر شش ماه به کتاب‏خانه‏ی مدرسه‏ی محمودیه تحویل دهند؛ چنان که شرح آن در فصل هفتم مسطور است، دو سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی پانزدهم: سهم و حق به جهت حصیر مسجد و اطاق‏های مدرسه به شرط لزوم، و جارو و پاروی مدرسه، یک سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی شانزدهم: سهم و حق واعظ ماه مبارک رمضان؛ چنان که در فصل هیجدهم ذکر اوصاف او شده، سه سهم.

شعبه‏ی هفدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن و اطعام به طلاب در شب نیمه‏ی رجب، یک سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی هیجدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن و اطعام به طلاب در شب نیمه‏ی شعبان، یک سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی نوزدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن به طلاب در یک شب قدر از سه لیالی رمضان هر یک که ممکن باشد، یک سهم و نصف یک سهم.

شعبه‏ی بیستم: سهم و حق از برای یوم غدیر که باید نصف از این سهم را جنس ناشور(60) و امثال آن خریداری کرد و به اندازه‏ی پیراهن وشلوار قطعات کرده (61)

و نصف دیگرش را پول نقد موجود آورده در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه یوم غدیر به سادات فقیر مستحق یا فقیر مستحق غیر سادات (62) بدهند و حصه و رسدی (63)برای ارحام فقیر واقف
بفرستند،

و به هرکس هرچه دهند، به مقدار شایستگی او و به اختیار و نظر متولی و ناظر است در کم و کیف، و هرگاه طلبه‏ای از طلاب مدرسه فقیر و مستحق باشد به او هم چیزی بدهند، شش سهم.

شعبه‏ی بیست و یکم: سهم و حق از برای روضه‏خوانی دهه‏ی عاشورا که چای و غلیان و اجرت درویش مداح و روضه‏خوان است، و سایر لوازمات آن که باید در مسجد و یا مدرسه‏ی محمودیه اقامه‏ی این تعزیه‏داری شود، شش سهم و ربع یک سهم است.

شعبه‏ی بیست و دویم: سهم و حق از جهت ده شب روضه‏خوانی در دهه‏ی آخر ماه صفر، از ذکر روضه‏خوانی و اطعام و چای و غلیان و قهوه و غیره به فقرا و طلاب مدارس و عمله‏جات و اعمی‏ها و سادات فقیر و اصناف از اهل کسبه که بی‏بضاعتند، پانزدهم سهم.

شعبه‏ی بیست و سیم: سهم و حق ارحام فقیر و اقربای مستحق واقف، و خدای نخواسته هرگاه نتایج (64) واقف فقیر شوند، احسان به هر یک موقوفه به شایستگی او و به نظر مولی و ناظر است، ولیکن خدای نخواسته[هرگاه]نتایج واقف فقیر باشند، حق و اولی بر سایر ارحامند، دو سهم ونصف یک سهم.

توضیحا آنکه منافع و مال‏الاجاره‏ی املاک موقوفه به شرحی که به یک صد و بیست سهم به نحو تساوی منسهم (65) و منقسم گشته در هیچ وقت و هیچ حال سهم هر یک از وظیفه‏خواران (66)

و غیره بر نهجی که مذکور شده[قابل تغییر و تصرف نباشد و]هیچ کس را در سهم دیگری در هیچ حال و زمانی حقی و بهره و نصیبی نیست، خواه کلی و خواه جزئی، خواه غایب باشد و خواه حاضر، خواه سهم غدیری باشد[و]

بخواهند به مصرف روضه‏ی عاشورا یا خرج آخر صفر رسانند؛ یا به عکس، از مخارج دهه‏ی عاشورا و مخارج دهه‏ی آخر صفر را بخواهند یوم غدیر بدهند؛ یا زمانی باشد که در املاک خرابی و تعمیرات کلی به هم رسیده باشد (67)و به طلاب یا غیر طلاب چیز مختصر برسد[و]

بخواند دست‏اندازی به سهم دیگر نمایند. خداوند لعنت کند آن کسانی را که این نوع طمع و تقلبات و تصرفات من غیر حق را بخواهند بنمایند. و البته، آن کسانی که این نوع طمع و تقلبات را داشته باشند عاق واقف هستند،

و دیگر عندالله و عندالرسول حرام است بر ایشان زیست در مدرسه و مسجد محمودیه؛ و حرام است بر ایشان از منافع املاک موقوفه اگرچه حبه و دیناری باشد؛ و حرام است بر ایشان دخالت در اموراتی که دخالت به عمل مسجد و مدرسه‏ی محمودیه دارد؛

یعنی حرام است منافع موقوفه‏ی مسطوره بر اشخاصی که بخواهند حق دیگران را ببرند. و اجرای صیغه‏ی وقف نیز به همین طریق گردیده مگر آنکه از افول یکی از وظ.

یفه‏خواران که مدرس باشد یا امام مسجد یا مؤذن و غیره تا طلوع دیگری، وظیفه‏ی او (68)بلامالک مانده باشد،[که]به عهده‏ی متولی است که به اطلاع ناظر آن را جزء سهام اقربای واقف کرده و به آنها برساند و یا به نتایج واقف که خدای نخواسته فقیر باشند بدهند.

فصل هفتم: صورت کتب کتاب‏خانه‏ی مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه از قرآن‏های خطی و کتاب‏های خطی و کتاب‏های چاپی عربی و کتب فارسی از تواریخ و اشعار حکما و غیره:

قرآن خط استاد - 2 جلد. / قرآن خطی - جلد. / قرآن، چاپ اعتمادالسلطنه با شرح کشف‏الایات - جلد. / قرآن رحلی چاپی - جلد./ قرآنی که صفی علی شاه ترجمه‏ی شعری نموده - جلد. / صحیفه‏ی سجادیه، خط استاد - جلد. /

زادالمعاد خطی که قریب به زمان خود مجلسی (ره) نوشته شده - جلد. / صحیفه‏ی سجادیه، چاپی - جلد / کتاب مفتاح‏الجنان، ادعیه - جلد./ کتاب منهاج‏العارفین - جلد. / تفسیر ملا فتح‏الله، معروف به منهج‏الصادقین - 3 جلد./ شصت پاره قرآن خطی به انضمام جعبه‏ی آن - یک دستگاه.

صورت کتب علمیه در کتاب‏خانه: قرآن چاپ بمبئی - 10 جلد. / مطول - 3 جلد. / مغنی - 3 جلد / جامی - 3 جلد. / سیوطی - 3 جلد. / تصریح - 2 جلد./ شرح[سید]رضی، نحو -2 جلد./ جامع‏الشواهد - 2 جلد. / شمنی - جلد. / دمامینی -جلد. / مجمع‏البحرین -2 جلد / قاموس - 2 جلد / منتهی الارب -2 جلد / تفسیر مجمع‏البیان - دوره / تفسیر صافی - جلد. /

جلال‏الدین سیوطی - جلد. / تفسیر امام فخر - دوره. / تفسیر کشاف - دوره. / تفسیر برهان - دوره. / روح‏البیان - دوره. / شرح مطالع - 2 جلد. / جوهر النضید - جلد. / منطق الاشارات - جلد. / گوهر مراد - جلد./ شرج شمسیه - جلد. / شوارق، جلد اول و دویم - 2 جلد. / وسائل - دوره / اصول کافی - جلد / فروع کافی - دوره /

من لا یحضره الفقیه - جلد./ تهذیب - جلد. / استبصار - جلد./ بحارالأنوار - دوره./ امالی صدوق - جلد. /

احیاء العلوم - دوره. / اکمال‏الدین - جلد. / مناقب ابن‏شهر آشوب - دوره. / مرآة العقول مشیرالسلطنه - دوره. / رجال ابوعلی - جلد. / خلاصة الرجال -جلد./ معالم الاصول - 3 جلد. / شرح لمعه، ول و دویم - 4 جلد. / قوانین - 5 جلد. / شرح کبیر، اول و دویم - 4 جلد. /

مکاسب مرحوم شیخ - 5 جلد. / رسائل مرحوم شیخ (ره) - 5 جلد./ طهارت شیخ (ره) - 4 جلد. / جواهر - دوره. / فصول مرحوم شیخ محمدحسین (ره) - 4 جلد. / شرح[سید]رضی، صرف - جلد./ برهان قاطع - جلد. / برهان جامع - جلد.

صورت کتب فارسی از تواریخ و اشعار حکما و ادبیات و غیرها در اخلاق: کلیات شیخ سعدی، خط استاد، مذهب طلا، مفصل خیلی اعلاست، یعنی از جوهرات است - جلد. / کتاب خواجه حافظ، خط استاد - جلد. / کتاب جناب الخلود، خطی - جلد./ مجالس المؤمنین، تألیف قاضی نورالله (ره) - جلد. / کتاب اخلاق ناصری - جلد. / کتاب شرح دیوان امیر (ع)، مبیدی - جلد. /

کتاب اشعار جناب ولایت مآب - جلد. / تاریخ روضةالصفا، از هبوط آدم تا سلطنت قاجاریه - ده جلد در سه جلد. / ناسخ التواریخ، هبوط آدم، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ، متعلق به حضرت عیسی (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ، متعلق به حضرت رسول (ص)، چاپ اول - جلد / ناسخ التواریخ، احوال خلفا، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ،

حالات حضرت امیر (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ، احوال حضرت فاطمه (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ، حالات حضرت حسن (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواریخ، احوال حضرت سیدالشهدا (ع)، چاپ اول - جلد./ ناسخ التواریخ، حالات حضرت سید سجاد (ع)، چاپ اول - 2 جلد. /

ناسخ التواریخ، احوال حضرت باقر (ع) -جلد. / کتاب انوارالسهیلی، خطی - جلد. / دیوان وصال، در مراثی و قصاید و غیره - جلد. / بستان السیاحة - جلد. / تاریخ نگارستان - جلد./ کلیات شیخ سعدی - جلد. / خمسه‏ی نظامی گنجوی - جلد. / حدیقه‏ی سنائی - جلد. / ناصر خسرو علوی -جلد./ قابوس‏نامه - جلد / فیض الدموع، تألیف مرحوم بدایع نگار - جلد./

شاهنامه، چاپ بمبئی، اعلا - جلد./ مثنوی مولوی، چاپ مرحوم علاءالدوله - جلد./ کتاب مجمع الفصحاء، اول و دویم - 2 جلد. / کتاب جواهرالاخلاق که باید در خود کتاب‏خانه ضبط باشد - یک صد جلد./

فصل هشتم: صورت اسباب موقوفه‏ی متعلق به مسجد محمودیه که از مسجد نباید خارج شود: زیلوی یزدی - 16 پارچه. / چراغ شیشه‏ی آویز که سوای دو عدد چراغ برق است - 20 عدد. / پیت (69) آهنی جای نفط - عدد. / شمعدان مس و گلگیر آهنی جهت کنار محراب امام جماعت - عدد. / پرده‏ی کرباس جهت درهای مسجد در زمستان - 3 عدد. / منبر چوبی - عدد. / پیراهن منبر که از ماهوت سرمه‏ای است - عدد./ تجیر برای حایل ساختن بین مردان و زنان هنگام نماز جماعت - دو پارچه که چهارده تخته است. / فانوس شیشه‏ای روی شمعدان کنار محراب جهت امام جماعت، که هرگاه در تابستان امام جماعت شب‏ها را بخواهد روی بام نماز گزارد، خادم باید شمعدان کنار محراب را با فانوس ببرد به بام برای کنار محراب - عدد./

فصل نهم: صورت اسباب موقوفه‏ی متعلق به مدرسه‏ی محمودیه که[آنها را]از مدرسه نباید خارج کنند؛ و آنچه[را که]متعلق به طلاب است، سوای زمان حاجت استعمال، باید باقی اوقات در صندوق‏خانه‏ی اطاق خود گزارده محافظت نمایند.

چراغ و لنتر (70) بلور جهت جلوخان مدرسه - دستگاه. / چراغ و فانوس شیشه‏ی بزرگ جهت دالان مدرسه - عدد./ چراغ شیشه متعلق به صحن مدرسه - 4 عدد. / چراغ شیشه متعلق به بالوعه - عدد./ چراغ شیشه‏ی گل‏دسته‏ی سر درب مدرسه - 8 عدد. /

زیلوی حجرات متعلق به طلاب - 7 پارچه./ زیلی متعلق به اطاق مدرس - یک پارچه. / زیلوی متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قالیچه‏ی عراقی متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قالیچه‏ی عراقی متعلق به اطاق مدرس - پارچه./ مجموعه (71) و سینی مس بزرگ جهت شام و ناهار طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد. /

دیزی مس جهت آبگوشت‏پزی و آش‏خوری طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد./ بشقاب مس جهت طعام‏خوری طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد./ روغن داغ‏کن مس - 2 عدد./ آفتابه‏ی آهنی جهت حجرات طلاب و کتاب‏دار و مدرس - 9 عدد./ طشت آهنی جهت زیر آفتابه‏ی اطاق طلاب و مدرس و کتاب‏دار - 9 عدد.

فصل دهم: صورت اسباب و اشیای موقوفه‏ی متعلق به معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام: زیلوی بزرگ یزدی - یک پارچه./ قرآن چاپ بمبئی - 10 جلد./ کتاب تعلیم الاطفال - 10 جلد./ کتاب لیلی و مجنون - جلد./ کتاب پریشان قاآنی - جلد./ کتاب فرمایشات حضرت امیر (ع) - جلد./ کتاب دیوان مغربی - جلد./

کتاب گلستان شیخ - 2 جلد./ کتاب جامع‏التمثیل - جلد. / کتاب ریاض الحکایات - جلد./ کتاب حافظ - جلد. / ترجمه‏ی جنت - جلد. / کتاب عین‏الحیاة - جلد./ کتاب کلیات شیخ - جلد. / کتاب توسل - 2 جلد./ کتاب حلیةالمتقین - جلد./ کتاب یوسفیه - جلد./ کتاب ینابیع الحکم - جلد./


لوح حلبی جهت مشق اطفال - 11 عدد./ دوات مرکب - 36 عدد./ شیشه‏ی مرکب - عدد./ طقار (72)زرگ رحلی جهت قرائت قاری، لیالی جمعه و شب‏های متبرکه - جلد.

فصل یازدهم: صورت اشیا و اسبابی که برای روضه‏خوانی دهه‏ی عاشورا و روضه‏خوانی دهه‏ی آخر صفر ور وضه‏خوانی رجب و شعبان و رمضان و تهیه‏ی (73)روز غدیر وقف شده و استعمال آنها در غیر موارد مذکوره حرام است، برای هرچه باشد و هرکه باشد: دیگ مس بزرگ که شش من برنج پلو می‏دهد - عدد./ دیگ مس که سه من برنج پلو می‏دهد - عدد. /

دیگ مس که دو من برنج پلو می‏دهد - عدد./ دیگ مس که یک من برنج پلو می‏دهد - عدد./ دیگ مس که سه چهاریک (74) برنج پلو می‏دهد - عدد./ پاطیل (75)مس بزرگ برای خورش‏پزی - عدد./ طشت مسی بزرگ - عدد./ باطیه‏ی مس بسیار بزرگ برای برنج خیس کردن و شربت‏خانه - 2 عدد./

آبکش مس بزرگ جهت چلو صاف‏کنی - 8 عدد./ مجموعه‏ی مس بزرگ - 10 عدد./ قاب (76)مس بزرگ برای پلو و چلو - 16 عدد./ قدح (77) مس بزرگ برای افشره (78) 78 عدد./ کاسه‏ی مس آش‏خوری - 16 عدد. / وزیری (79) مس خورش‏خوری - 16 عدد. / بشقاب مس جهت بورانی (80) 16عدد. / بشقاب مس جهت پنیر و سبزی - 16 عدد. /


بشقاب مس جای خربزه - 16 عدد. / بشقاب مس زیردستی - 16 عدد./ ترشی‏خوری مس - 16 عدد./ قاشق افشره - 16 عدد. / نمکدان بلور جفتی - 16 عدد./ قاشق آش‏خوری - 16 عدد. / کفگیر و ملاغه (81) مس - 2 عدد./ ماهی‏تابه‏ی مس بسیار بزرگ - عدد. / آفتابه و لگن مس نوظهور - 2 دست./

آفتابه و لگن معمولی مس یزدی - 2 دست./ ساطور قیمه‏کنی (82)و تخته‏ی زیر ساطور - 2عدد./ روغن داغ‏کن مس - عدد. / خوانچه که میز غذاخوری است - 6 عدد. / سفره‏ی چلوار روی میز غذاخوری - 4 پارچه.

صورت اسباب چای و قهوه و غلیان: سماوار (83) بسیار بزرگ جهت روضه‏ی دهه‏ی عاشورا و غیره - عدد. / سماوار برنج متعارف - عدد./ سینی مس زیر اسباب چای - 2 عدد./ سینی مس زیر فنجان چای - 12 عدد./ استکان و نعلبکی دو دست - 24 عدد./ قاشق چای - 12 عدد./ قوری بزرگ - 2 عدد./ قندان مس - عدد./

سینی برنجی بزرگ جهت زیر سماوار - عدد. / تنگ‏روی - زوج./ جام برنج‏پای سماوار - عدد./ چای‏دان مس - عدد./ سماوار قهوه‏پزی - 2 عدد. / سینی برنجی زیر سماوار قهوه و زیر فنجان قهوه‏خوری - 2 عدد./ فنجان قهوه‏خوری - 20 عدد./ غلیان، کوزه و میانه - 30 عدد./ سرغلیان مشکی و بادگیر مسوار (84) 30 عدد./

تخته‏ی زیر سرغلیان - 2 عدد./ ظرف تنباکو - عدد. / کفگیر آهنی آتش‏گذاری سرغلیان - 2 عدد./ انبر آهنی - 2 عدد./ منقل آهنی یزدی - عدد.
فصل دوازدهم: در شرایط سکنای طلبه است در حجرات مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودی ه به شرحی که داده شد. در حجره‏ای دو نفر طلبه به تعیین متولی و ناظر باید ساکن باشند که اقل مقام علمی ایشان درس مغنی و مطول و مافوق آن باشد، و طلبه باید متقی و طالب علم و مشغول به تحصیل علوم فقهیه‏ی شرعیه و بالغ و عاقل باشد. و شرط است

تحصیل او حکمت فقط نباشد، که چنین کسی حق سکون در این مدرسه ندارد، مگر آنکه یک دوره فقه و اصول را دیده باشد؛ و هرگاه یک دوره فقه و اصول را ندیده باشد،

نمی‏تواند در این مدرسه حکمت بخواند. و نیز جمعی که خود را به شکل طلبه می‏نمایند و شغلشان معلمی در خانه‏های مردم است، یا طبابت یا روضه‏خوانی یا وکالت می‏کنند، حق سکون در این مدرسه ندارند.

و همچنین کسانی که غالبا اوقات خود را به رفتن[به]مجالس فاتحه و یا روضه یا مهمانی خانه‏های مردم بدون دعوت و رفتن به عروسی خانه‏ها صرف می‏نمایند،

یا طلبه‏ای که هم او مصروف اشعار و لهو و لعب و اعمال لغویه است؛ و همچنین اشخاصی که مصدر شرارت و مفسده‏جویی هستند، سکون امثال این جماعت در مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه حرام است و خلاف شرع مقدس می‏باشد؛ و در صورتی که اشتباها از این قبیل مردم را به مدرسه سکنی و منزل داده باشند،

بعد از تبین احوال، متولی و ناظر می‏باید او را معجلا از مدرسه خارج نمایند. و لعنت خداوند ان شاء الله بر اشخاصی باد که از این جماعت حمایت کنند یا توسط نمایند(85) برای توقف و زیست ایشان در این مدرسه. و مقرر شد که در هر حجره‏ای زیاده از یک شاگرد نگاه ندارند و مهمان در حجره زیاد از دوازده ساعت حق زیست ندارد.

و طلبه نیز حق نگاه‏داری از او ندارد. و همچنین هر طلبه‏ای که در این مدرسه متعه (86) بیاورد، در روز یا شب، متولی و ناظر را رسد (87) که او را اخراج نمایند از حجرات این مدرسه.

فصل سیزدهم: در شرط تعطیل طلبه است تا چهل روز در ایام سال (88)، چنانچه بخواهند به وطن خود بروند برای صله‏ی ارحام و سرکشی به خانمان با اذن متولی و ناظر؛ و هرگاه از چهل روز بگذر و مراجعت نکرده باشند.

به حجره‏ی خویش، متولی باید طلبه‏ای دیگر مشتغل محصل علم را سکنی دهد. و نیز شرط شد در هر حجره‏ی مدرسه که مشتمل است بر سکنای دو نفر طلبه، هرگاه خود آن دو طلبه بخواهند یک نفر طلبه‏ی عاریه[را]منزل دهند که محصل علم و ساعی در طلب علم باشد، متولی حق ممانعت آن یک نفر طلبه‏ی عاریه‏ی طالب علم را ندارد،

ولیکن شخص غیر مشتغل و محصل علم را (89)

به هیچ وجه هیچ کس اذن سکنی دادن در حجرات مدرسه ندارد. و نیز شرط شد در هر حجره‏ای که دو نفر طلبه سکنی دارند، بدون آنکه عذر شرعی داشته باشند، اقلا یک نفر از آن دو نفر شب را باید در حجره بیتوته کند. و بدون عذر شرعی هرگاه در اکثر ماه هر کس از طلاب در مدرسه نباشد،

حق وظیفه‏ی آن ماه را ندارد؛ و همچنین زمانی که به وطن خود و جای دیگر برود و در مدرسه نیست، حق مطالبه کردن وظیفه را ندارد و متولی باید وظیفه او را بین طلاب ساکن مدرسه به تساوی قسمت کند.

فصل چهاردهم: در تکلیف طلاب ساکنین مدرسه است. هر طلبه در شبانه‏روزی، حسب‏الشرط فی صحة سکونه، بر عهده‏ی اوست که اقلا یک حزب کلام‏الله مجید تلاوت کند برای کسب سعادات اخروی؛ و خواهشمند است نظر به ارتباط معنوی که سلسله‏ی مسلمانان را با یکدیگر است،

بعد از فراغت از تلاوت کلام‏الله به همت علیا یاد خیری از واقف و پدر و مادر و ذوی حقوق او بنماید؛ و مدت توقف هر طلبه در حجرات مدرسه‏ی محمودیه، دوازده سال است و علاوه از این حق زیست در این مدرسه ندارند.

فصل پانزدهم: در امتحان طلاب. بر متولی و ناظر حتم و لازم است که در هر سال یک مرتبه با حضور اساتید و علما و رؤسای علوم، طلاب مدرسه را امتحان نمایند و ترقیات ایشان را در تحصیل علوم مذکوره در مدرسه بسنجند. بعد از رسیدگی، در صورتی که ترقی ایشان فوق‏العاده و مورد مدح مقرر شود و محل رأفت و مرحمت شوند، به قدر لیاقت هرکس (90)

متولی باید از سهم مخصوص که در فصل ششم و شعبه‏ی دهم معین شده به او عطایی بنماید که موجب تشویق دیگران شود، و مقدار آن منوط به نظر متولی و ناظر است نسبت به اشخاص و ترقیات ایشان در علم. و بدیهی است کسی که یک سال در مدرسه زیست کرده به اسم آنکه تحصیل می‏کند،

وظیفه‏ی مدرسه را گرفته و خورده و برای او ترقی حاصل نشده باشد، دیگر ماندن او در مدرسه و موقوفه‏ی مدرسه بر او حرام[است]و باید از مدرسه اخراج شود، زیرا موقوفه حق محصلین علوم است، نه طعمه‏ی هر جهول ظلوم (91)

فصل شانزدهم: در تکالیف کتاب‏دار. اولا کتاب‏دار باید در هر عصری از اعصار یک نفر از سلسله‏ی جلیله‏ی سادات اخوی باشد که او را متولی و ناظر انتخاب نمایند. و ثانیا کتاب‏دار باید زاهد و متقی و سلیم‏النفس و عالم و خبیر و بصیر در کار کتب علمیه و فقیه باشد؛

و در صورت فقدان این شرایط در اشخاص این طایفه از سادات، باید متولی و ناظر شخصی از طلاب را که موصوف به این اوصاف باشد، انتخاب نمایند.

و شرط است کتاب‏دار حق تعیین نایب قرار دادن به جای خود نداشته باشد و خو او بنفسه مواظب و مراقب در کار کتاب‏داری باشد و سوای ایامی که تعطیل است برای طلاب، بقیه‏ی ایام را همه روزه از صبح الی دو ساعتی شب در کتاب‏خانه حاضر باشد.

و متولی و ناظر و امام جماعت و امثال این اشخاص حق دارند هر وقت بخواهند در حجره‏ی جلو کتاب‏خانه به قدر رفع حاجت و رفع خستگی توقف نمایند. و هر کس کتاب‏دار باشد، اولاد او حق کتاب‏داری ندارند بعد از پدر؛ مگر به انتخاب ناظر و متولی شخص دیگر از این طایفه یا غیر این طایفه منتخب شود با اوصاف مذکوره و تکالیف کتاب‏داری که - به نهجی که ذکر شد -

متولی و ناظر تعیین می‏نمایند برای کتاب‏داری کتاب‏خانه‏ی مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه.[و]شرط است که کتب کتاب‏خانه را حفظ و حراست نماید و با مهر منگنه (92) اسم واقف که در کتاب‏خانه هست،

موقوفه را مهر نماید و دفتری داشته باشد که کتب موقوفه را با آنچه حسب‏الشرط متولی باید در هر شش ماه خریداری کند که بر کتب کتاب‏خانه بیفزاید، کتاب‏دار ثبت و ضبط در آن دفتر نماید. و بر عهده‏ی کتاب‏دار است[که]نگذارد کتب موقوفه از میانه برود، و در هر شش ماه یک مرتبه می‏باید متولی و ناظر و چند نفر از ثقات طلبه را بر اعیان کتب موقوفه مطلع سازد.

و بر عهده‏ی کتاب‏دار است که نگذارد کتب موقوفه را، خواه از اهل مدرسه و خواه از خارج، احدی بی‏اذن متولی و ناظر و اطلاع مدرس و چند نفر از ثقات طلبه بیرون ببرد، و با اذن و اطلاع نیز بیش‏تر از یک شبانه‏روز در خارج نگاه ندارند؛

و باید کتاب را بدون قبض به کسی از طلبه و غیره ندهد، مگر با شرایط مزبوره، وق بض هم از او دریافت نماید و طلاب را نگذارد در دادن کتاب به یکدیگر مضایقه کنند که مهما امکن کتب را معطل نگذارند؛

و باید در حفظ و ضبط کتب اهتمام بلیغ نماید. و شرط است که در سالی دو وقت یکی در آخر شعبان و یکی در آخر شهر ذی‏الحجه کتاب‏دار کتبی را که در مدرسه نزد طلاب یا نزد هر کس هست جمع کرده در کتاب‏خانه نگاه دارد،

به واسطه‏ی تعطیل درس طلاب؛ و بعد در غره‏ی (93) شهر شوال و غره‏ی شهر صفر به طلاب بدهد و در هر شبانه‏روزی اقلا یک حزب تلاوت کلام الله مجید نماید، و به همان ترتیب و خواهشی که از آقایان طلاب شده از او هم می‏شود.

به همان نهج. و ضبط کتب اطفال، آنچه اضافه از کفاف ایشان باشد نیز بر عهده‏ی کتاب‏دار است تا به وقت حاجت به ایشان بدهد؛ و مهمان را بیش از دوازده ساعت حق نگاه‏داری در حجره ندارد و مهمان نیز نمی‏تواند بیش از زمان مزبور بماند.

فصل هفدهم: در تکالیف مدرس است؛ یعنی مدرسی را که متولی و ناظر تعیین می‏نمایند، باید سوای ایام پنج‏شنبه و جمعه و قتل و اعیاد و ایام (94) تعطیلی که معمول است برای تعطیل، و غیر (95)

ایام مرض، باقی روزها همه روزه دو مجلس درس، صبح و عصر، به جهت طلاب داشته باشد، و دو درس و سه درس بدهد، و با کمال خوش‏خویی و خوش‏خلقی و خوش‏رویی به طلاب اظهار مهربانی نماید و مشوق ایشان باشد؛ و در صورتی که اظهار اشتباه خود را کنند، به ملایمت رفع اشتباه ایشان را بنماید.

و طلاب مدرسه‏ی محمودیه مادامی که مدرس صلاحیت تدریس از برای ایشان دارد، حق ندارند برای مباحثه به جای دیگر بروند؛ و هرگاه مدرس با اذن و اجازه‏ی متولی و ناظر به زیارت اماکن متبرکه و سفر مکه برود، زمان غیبت او وظیفه‏اش حق ارحام واقف است؛ چنان که در آخر فصل ششم ذکر گردیده؛

و هرگاه از مدت زیارت اماکن و از مدت معین حج بگذرد و بعد بیاید، مداخله‏ی او در کار تدریس مدرسه‏ی محمودیه موقوفه به اذن جدید متولی و ناظر است. و شرط است که شخص مدرس اقلا هر شبانه‏روزی یک حزب کلام‏الله مجید تلاوت نماید؛

و خواهشمند است بعد از فراغت از تلاوت کلام‏الله، به همم عالیه و قربة الی الله یاد خیری از واقف والدین واقف و ذی‏الحقوق او بکند. و شرط است که امامت مسجد مبارک محمودیه و تدریس طلاب مدرسه‏ی میمونه‏ی محمودیه در هیچ زمانی با یک نفر نباشد و شغل هر یک منحصر به فرد باشد.

فصل هجدهم: در تکالیف امام جماعتی است که برای مسجد محمودیه، ناظر و متولی تعیین می‏نمایند. از جهت امامت باید در تمام فصول در صورت امکان و دسترس، سه وقت را در شبانه‏روز،

وگرنه برای نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا، در مسجد حاضر باشد و ساعتی باشد که نماز در زمان فضیلت و اول وقت گزارده شود که مورث خیر دنیا و آخرت و موجب خشنودی حضرت عزت و اسباب رضامندی شارع مقدس (96)

صلوات الله علیه و آله، است. و هرگاه امام جماعت با اذن و اجازه‏ی متولی و ناظر به زیارت اماکن متبرکه و سفر مکه برود، زمان غیبت او وظیفه‏اش حق ارحام واقف است، چنان که در آخر فصل ششم ذکر گردیده، و هرگاه از مدت زیارت اماکن و از مدت معین زیارت حج بگذرد و بعد بیاید، مداخله‏ی او در امامت مسجد محمودیه موقوف به اذن جدید متولی و ناظر است.

و شرط است که در مسجد هر شبانه‏روز اقلا یک حزب کلام‏الله مجید تلاوت نماید؛ و خواهشمند است بعد از فراغت از قرائت کلام‏الله، به بذل عطا قربة الی الله یاد خیری از واقف و والدین و ذوی‏الحقوق واقف بنماید. و شرط است هر کس امامت مسجد محمودیه را می‏نماید،

بر اولاد او حرام است امام جماعت این مسجد را کنند، هرچند اولاد او عالم و عادل باشند؛ و هر قدر با زهد و تقوی باشند و هر قدر طرف قبولی عامه را داشته باشند، امامت جماعت مسجد محمودیه را حق ندارند؛ و باید متولی و ناظر شخص دیگری را که صلاح دانند.

از برای امامت جماعت دعوت نمایند. و تعیین واعظ ماه مبارک رمضان موقوف به میل امام جماعت است، مشروط بر آنکه باید واعظی را اختیار نماید که معروف‏ترین واعظین باشد و راستگو و متدین و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بیان باشد و متهم نباشد
.
فصل نوزدهم: در تکالیف معلم و مشاقی است که برای درس و مشق اطفال، متولی و ناظر معین می‏فرمایند. باید آن معلم ظاهرالصلاح و متدین و متقی و پرهیزکار باشد، و به یک درجه صاحب خط باشد که بتواند از عهده‏ی تعلیم دادن اطفال و مشق ایشان برآید، و مواظبت حال ایشان را بنماید و مشوق باشد اطفال را بر اینکه اوقات خود را صرف درس و مشق نمایند.

و معلم باید همه روزه رسیدگی به حال هر یک از اطفال داشته باشد که همگی مشغول درس و مشق باشند، و سوای ایام جمعه و اعیاد و قتل، دیگر روزها جز برای حوایج لازمه از معلم‏خانه به جایی نرود که کار اطفال خرسک بازی شود(97)

و نباید غفلت از حال اطفال داشته باشد، و نگذارد ایشان مشغول صحبت و لغوگویی باشند. و مقرر است که همیشگی (98)عدد تا به سی و شش نفر رسد از اطفال فقرا و اطفال ایتام بی‏باعث و بی‏بانی؛ چنان که از نسل سادات باشند،

البته اولویت دارند بر غیر سادات؛ و در صورت حاضر نبودن سادات، غیر سادات هم باشند قبول نمایند که در این معلم‏خانه مشغول درس و مشق باشند؛ و کتاب و درس و کاغذ مشق و قلم و مرکب و یخ تابستان و آتش زمستان ایشان مجانی داده شود ان شاء الله.

و شرط است که هر یک از این سی و شش نفر طفل، زمان ورود به معلم‏خانه از هشت سال کمتر و از یازده سال علاوه نباشد؛ مدت تحصیلی و زیست هر طفلی در این معلم‏خانه سه سال تمام است که سی و شش ماه باشد.

پس هر طفلی که در این معلم‏خانه سی و شش ماه تحصیل کرده باشد،در ماه آخر که او را اخراج می‏نمایند، در همان ماه یکی دیگر به جای او بیاورند[و]باید قبول کنند که عدم مدام سی و شش نفر باشد. و بر عهده‏ی متولی است .

که در آخر هر شش ماه دو نفر از طلاب مدرسه را اختیار و انتخاب نماید که با حضور معلم و مشاق درس و مشق ایشان را امتحان نمایند و کتابچه‏ای بردارند[و]درس هر یک در آن ثبت نموده و خطوط همه را ضبط فرموده که در شش ماه بعد که درس و مشق ایشان امتحان می‏شود، معلوم باشد که هرچند نفر از ایشان ترقی فوق‏العاده کرده باشند و مورد تحسین واقع شوند و شا.

ستگی رأفت و رحمت را دارند، چنانچه فصل تابستان باشد کلاه و پیراهن و شلواری؛ و هرگاه هنگام زمستان باشد، لباده‏ی (99)

ماهوتی به آن اشخاص عطا کنند که موجب تشویق دیگران گردد؛ و چنانچه در میان ایشان معلوم شود در امتحان که طفلی کودن و بدخوست که ابدا زحمت معلم در وجود او اثر ندارد و تربیت.

و تعلیم درباره‏ی او بی‏سود و ثمر است، باید فورا او را از این معلم‏خانه اخراج نموده و طفل دیگر بر جای او برقرار کنند. و شرط است هرگاه کسی از طلاب شکایتی داشته باشد به بهانه‏ی

اینکه اطفال قیل و قال دارند و به واسطه‏ی اصوات آنها ملول است، و بخواهد تغییری در وضع اطفال بدهد، حق ندارد؛ و هرگاه اصراری در این باب داشته باشد، زیست او در این مدرسه حرام است و غاصبا در این مدرسه منزل دارد.

بلی، می‏تواند از متولی و اساتید اطفال خواهش کند که به اطفال بسپارند چندان صداها را به جهر بلند نکنند، ولی بیش از این طلاب به اطفال تحکمی ندارند.

فصل بیستم: در تکالیف قاری است که از جهت قرائت کلام‏الله مجید ربانی، متولی، و ناظر تعیین می‏نمایند. و بر عهده‏ی اوست که در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه بعد از فریضه‏ی جماعت الی دو ساعتی شب در اطاق مدرس یا در مسجد نشسته به صورت جهر و آواز خوش تلاوت قرآن نماید.

و در ماه رمضان از دو ساعت به ظهر تا وقتی که امام جماعت مسجد مبارک محمودیه برای نماز حاضر می‏شود، شخص قاری مجلس قرائت در همان اطاق مدرس ترتیب دهد و مشغول تلاوت قرآن باشند؛ وخواهشمند است بعد از قرائت یاد خیری از واقف و الدین و ذوی‏الحقوق او بنماید.

فصل بیست و یکم: در تکالیف مؤذن است که به اذن متولی و ناظر برای مسجد و مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه معین می‏شود. شرط است مؤذن خوش صوت با صافی حنجره و به صدای جهر اذان گوید و مناجات نماید؛ و باید از نیم ساعت قبل از صبح در گل‏دسته‏ی مدرسه حاضر باشد و به صورت اعلامی (100)

قدری مناجات کند و بعد از دخول وقت، اذان بگوید. و هرگاه امام از برای نماز حاضر باشد، مؤذن برود در مسجد اذان و اقامه را نیز بگوید، و همچنین اول ظهر و مغرب اذان گوید، و در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه، در اول شب مناجات کند؛ و زمانی که حاضر می‏شود برای اذان و اقامه و تکبیرگویی در مسجد برای نماز امام، باید مواظب جماعت مصلین در وقت نماز باشد، از صفوف راست کردن (101)

و مهر نماز به مردم دادن؛ و هنگامی که امام مشغول نماز است، تکبیر گوید و مردم را اطلاع دهد از حالت قیام و رکوع و سجود امام؛ و مؤذن می‏تواند در موقع نماز طفلی را به جای خود قرار دهد برای تکبیر گفتن، و خود مشغول نماز شود؛ و چنانچه مؤذن به وظیفه‏ی مراتبی که مسطور شده عمل نداشته باشد،

باید متولی و ناظر او را اخراج کنند و مؤذن دیگر که موصوف به اوصاف مزبوره باشد، بیاورند.

فصل بیست و دویم: در تکالیف دو نفر خادم است که متولی و ناظر تعیین می‏فرمایند. باید پیوسته مواظب نظافت و پاکیزگی مسجد و مدرسه باشند، و اقلا روزی یک مرتبه برحسب حتم باید مسجد و مدرسه و مدرس و سایر مضافات مدرسه را جاروب کنند و ازاله‏ی خاکروبه‏ی آن را بنمایند،

و چراغ‏های مسجد و مدرسه را همیشه پاک و تمیز نگاه دارند. و مادامی که چراغ برق در مسجد هست، به جز شب‏های جمعه و لیالی متبرکه که چهار چراغ بر چراغ‏های برق[چنان که]معمول است، افزوده می‏شود در مسجد، چراغ دیگر اضافه کردن لازم ندارد؛ ولیکن هرگاه چراغ برق موقوف شود (102)،

در تمام شب‏ها سه عدد چراغ در مسجد روشن شود و در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه چهار چراغ دیگر اضافه شود بر آن سه چراغ؛ و همه شب یک چراغ دالان مدرسه و دو چراغ در صحن مدرسه و یک چراغ گل‏دسته چنان که معمول است

تا سه ساعتی شب، و در بالوعه یک چراغ - پیش از غروب آفتاب زودتر بگذارند - تا صبح روشن باشد و در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه چراغ جلوخان را چنان که معمول است، بگذارند. و باید دو نفر شخص خادم، امین و پرهیزکار و مسأله‏دان (103) باشند

و در غیر اوقات نماز جماعت، اطفال غیر ممیز هرزه گرد و مجانین و مردمان مشغوش‏الحال را از دخول[به]مدرسه و مسجد منع نمایند و کمال مواظبت را از مؤمنین و خدمات ایشان داشته باشند و حفظ اسبابی که مصلی با خود دارد، از قبیل کفش و غیره بنمایند؛ و دیگر چراغ ماه رمضان مسجد را مادامی که چراغ برق هست، هر شبی چهار چراغ بر آن بیفزایند.


و در سه شب احیا (104) تمام چراغ‏های مسجد را باید روشن کنند تا سحر، و در صحن مدرسه نیز در تمام شب‏های ماه رمضان چهار چراغ به انضمام چراغ دالان و جلوخان و بالوعه روشن نمایند و شش عدد چراغ گل‏دسته تا قریب به سحر. و در ماه محرم و صفر برای تهیه‏ی تعزیه‏داری یا شب‏هایی که طلاب طبخی دارند، چراغ مطبخ را بدهند.

و در صورت انعقاد نماز جماعت در بام مسجد محمودیه باید یک چراغ در راه بام و دو چراغ در خود بام مسجد بگذارند و شمعدان و فانوس شیشه‏ای کنار محراب را جهت امام جماعت مواظب باشند و بگذارند، و در خدمات[به]طلاب کوتاهی نداشته باشند،


آنچه محتاج‏الیه طلاب باشد در مدرسه. و مقرر است که در شب‏های جمعه و لیالی متبرکه و در شهر رمضان دو چراغ برای قاری و قرائت کنندگان قرآن که در شب مشغول قرائت می‏شوند، منظور دارند.

فصل بیست و سیم: در تکالیف مباشری است که متولی و ناظر تعیین می‏فرمایند برای سرکشی و رسیدگی به امورات جزئی و کلی مسجد و مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه و املاک موقوفه‏ی مسطوره‏ی مشروحه‏ی فصل پنجم و جمع‏آوری منافع و مال‏الاجاره‏ی آنها.

باید شخصی باشد عاقل و کامل و امین و متدین و با تقوی و فهیم و هوشیار و باکفایت و کاردان و کارگزار که رسیدگی کامل به کارهای مسجد و مدرسه به همه نوع و همه قسم داشته باشد، حتی ازاله‏ی برف زمستان و رسانیدن یخ طلاب و اطفال یتیم دبستان به تابستان و غیره و غیره؛ و از سرکشی و رسیدگی به املاک موقوفه و مباشری آنها دقیقه‏ای نباید غفلت داشته باشد.

و مال‏الاجاره و منافع املاک موقوفه را آنچه شهریه است، ماه به ماه و آنچه قسط بندی است، در موقع آن و هرچه یومیه است، روز به روز بدون آنکه امور امروز را به فردا گذارد، جمع‏آوری کرده بعد از وضع دو عشر که حق‏التولیه و حق‏النظاره و حق‏المباشر است،بقیه را به یک صد و بیست سهم درآورده هیجده سهم آن را که متعلق به دو نفر خادم و معلم اطفال و کتب و کاغذ اطفال و روشنایی چراغ است، بر کار تعمیر مقدم داشته و بدهد،

به نهجی که در فصل بیست و چهارم مقرر شده، و بقیه را هرگاه خرابی یا تعمیرات لازمه‏ای در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و یا در عین املاک موقوفه به هم رسیده باشد، با اذن و اجازه‏ی متولی و ناظر مشغول به تعمیر و اصلاح آن شود و از منافع و مال‏الاجاره‏ی املاک موقوفه مصارف آن کند با نهایت سعی و کمال اهتمام، تا آن را انجام دهد و به حالت اولیه رساند و آباد و دایر گرداند؛

و بعد در آخر هر ماه هرگاه چیزی از عایدی و منافع و اجاره‏ی املاک باقی ماند، آن را باید به یک صد و دو سهم دیگر درآورده به شرح شعبات فصل ششم مابین بقیه‏ی موقوف علیهم تقسیم و تسهیم نماید. آنچه حقوق اهل وظایف شود،

به هر یک برساند بدون طمع حبه و دیناری؛ ولو تبرعا به او چیزی دهند، نباید قبول کند؛ و سهامی را که برای نیمه‏ی شهر رجب و نیمه‏ی شهر شعبان و یک شب از سه لیالی متبرکه‏ی رمضان و یوم غدیر و روضه‏ی دهه‏ی عاشورا و روضه و اطعام ده شب آخر صفر معین گردیده هر قدر بشود، هرگاه موقع مخارج و مصارف بعض یا همگی آن نباشد،

در نزدیک نفر از تجار امین بگذارد با اذن و اجازه‏ی متولی و ناظر، تا موقع مصارف آن رسیده آن[را]گرفته به مصرف رساند؛ و هرگاه امینی از امنای تجار را (105) که محل اطمینان متولی و ناظر باشد، نشناسد،

باید آن وجه را به استحضار متولی و اطلاع ناظر در صندوق آهنی که در کتاب‏خانه برای این کار معین شده بگذارد، و ضبط باشد تا زمان مصارف آن رسیده مصرف نمایند؛ و دفتری باید مهیا دارد و آخر هر شش ماه یک مرتبه با حضور متولی و ناظر و کتاب‏دار و طلبه‏ای که به شرح فصل بیست و ششم معین و مقرر است،


برای رسیدگی به حساب و به جمع و خرج منافع موقوفه برسند؛ و بعد از دو عشر حق‏التولیه و حق‏النظاره و حق مباشر که باید در اعمال دخل و خرج املاک از جمع عایدی موضوع نمایند (106)؛

و بعد، مصارف تعمیرات یا بنایی هرگاه به هم رسیده باشد، معین کنند و اخراج نمایند، و باقی را که به یک صد و بیست سهم منقسم گشته در آن دفتر ثبت نموده در کتاب‏خانه به اذن متولی ضبط باشد و خداوند قاهر منتقم، جلت عظمته، را حاضر و ناظر دانسته خلاف و خیانتی در کارهای خود روا ندارند.

و شرط است بر متولی که این شخص مباشر را در کارهای شخصی خود به امری رجوع نفرماید و جز عمل موقوفه هیچ عملی از اعمال شخصی خود را به او رجوع ننماید، ولو خرد باشد یا بزرگ.

فصل بیست و چهارم: در وضع تقسیم منافع املاک موقوفه‏ی مسطوره است حسب‏المقرر آنچه در هر ماه از منافع املاک موقوفه عاید می‏گردد. اولا باید دو عشر از آن جدا شود و آن را چهار سهم نمایند: دو سهم حق دو نفر متولی و یک سهم حق ناظر و یک سهم حق مباشری که املاک موقوفه سپرده به اوست؛

و بعد باید وظیفه‏ی دو نفر خادم مسجد و مدرسه و معلم اطفال و کتب و کاغذ ایشان و روشنایی چراغ مسجد و مدرسه را که هیجده سهم از یکصد و بیست سهم می‏شود، به شرحی که در فصل ششم و شعبات آن معین گشته، ماه به ماه به ایشان برسانند

و صرف برای روشنایی چراغ نمایند و بر کار تعمیرات مقدم دارند، و بعد بنایی و تعمیرات لازمه‏ی مسجد و مدرسه و املاک موقوفه را مقدم دارند و بر سایر وظیفه‏خوران و سهامی که برای هرگونه مصارف معینه‏ی در فصل ششم است، زیرا که باید عین املاک موقوفه همیشه دایر و آباد باشد؛

و ازاله‏ی برف مسجد و مدرسه و تعمیر تلمبه‏ی آب حوض واقعه در صحن مدرسه، جزء تعمیرات است. و هرگاه در مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ی اطفال نقصی واقع شود یا در آبادی آن کند،

ولو به سوات عدیده، حتی یکمل البناء و یتم‏العمارة؛ و مادام که بنای مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ی اطفال و املاک موقوفه به حالت اولی (107)نرسد و دایر نشود، جز متولی و ناظر و مباشر و خادم و معلم اطفال و[جز برای]کتب و کاغذ و قلم و مرکب اطفال و روشنایی چراغ مسجد و مدرسه، دیگر هیچ کس را سهمی و حقی و بهره‏ای نمی‏باشد،

و باید بعد از تعمیرات لازمه آنچه از عایدی باقی ماند، به یک صد و دو سهم دیگر مساوی درآورده و به شرح فصل ششم مابین بقیه‏ی موقوف علیهم تسهیم و تقسیط کرده قسط هر ماه را از روی سهام طلبه و امام جماعت مسجد محمودیه و مدرس و کتاب‏دار و غیره و غیره آنچه شود، در آخر شود برسانند؛ و سایر سهام که به مصارف خیرات و مبرات و مخارجات بریه‏ی معینه به ش

ح ذیل باید برسد: متولی باید در نزد امینی از امنای تجار با اطلاع ناظر بسپارد تا زمان مخارج آن و موقع صرف آن گرفته و به مصرف رساند و هرگاه امینی که محل اطمینان متولی باشد، از امنای تجار به هم نرسد،

باید آن وجه را در صندوق آهنی که در کتاب‏خانه برای این مسأله معین شده، به اطلاع ناظر بگذارد و ضبط باشد تا زمان مصرف آن رسیده مصرف نمایند.

توضیح آنکه مال‏الاجاره‏ی یخچال در سال وجه نقد معینی است و به علاوه، معمول است مستأجر همه ساله دوازده خروار به وزن تبریز (108)یخ بدهد

و باید دو خروار آن را برای معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام منظور دارند در فصل تابستان؛ و بقیه‏ی آن که ده خروار می‏شود، به نحو تساوی یک سهم به امام جماعت مسجد محمودیه و یک سهم به مدرس مدرسه‏ی محمودیه و هشت سهم به هفت حجره‏ی طلاب و یک حجره‏ی کتاب‏دار تقسیم نمایند.

فصل بیست و پنجم: در تکالیف متولی است. بر عهده‏ی اوست که به اطلاع ناظر[از]سهامی که در فصل ششم و شعبات آن معین شده به شرح مسطور از برای روضه‏خوانی در شب نیمه‏ی رجب و نیمه‏ی شعبان و یکی از سه شب نوزده یا بیست و یکم یا بیست و سیم شهر رمضان،

باید (109) در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه جمعی از طلاب را دعوت کند از کلام‏الله مجید ربانی را از قرآن شصت پاره‏ای که خود واقف وقف کرده تلاوت و ختم (110) کنند،

[که]البته بهتر است، و در صورت غیر دسترسی به آن، از شصت پاره‏های وقفی دیگران؛ و پس از ختم یک کلام‏الله، اقامه‏ی روضه‏خوانی شود و بعد از ختم روضه، ایشان را اطعام کنند و انعام تلاوت قرآن را بدهند و بروند؛

و چنانچه متولی عذر شرعی نداشته باشد، در این سه شب باید خود او حاضر باشد. و نیز بر عهده‏ی متولی است که به اطلاع ناظر از سهامی که در فصل ششم معین شده به شرح مسطور از جهت یوم غدیر، تهیه‏ی غدیریه را باید بدین نهج کند:

آنچه وجه سهم غدیر باشد نصف آن را جنس ناشور و امثال آن خریداری نماید و آن را قطعات پیراهن و شلوار کرده و نصف دیگر آن را پول نقد (111) یوم غدیر در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه حاضر نموده و بین فقرا تقسیم نماید به فراخور حال هرکس، موقوف به اختیار متولی؛ و برای ارحام واقف نیز حصه و رسدی بفرستند،

و هرگاه از طلاب مدرسه‏ی محمودیه هرچند که فقیر و مستحق باشند، به هر یک از ایشان سهم و رسدی بدهند. و نیز بر عهده‏ی متولی است که در حفظ و حراست اشیا و اسباب و ظروف موقوفه نهایت سعی و اهتمام را داشته باشد و هر سالی یک مرتبه رسیدگی به ظروف و اشیا و اسباب موقوفه بنماید.

چنانچه فقدان یا نقصانی روی داده باشد؛ یعنی چیزی تفریط شده یا معیوب شده یا اسقاط شده تحصیل یا اصلاح آن را بکند، من جمله قبل از عاشورا رسیدگی به اسباب چای از سماوار و فنجان نعلبکی و غلیان و غیره به شرحی که در سیاهه‏ی (112) اسباب دهه‏ی عاشورا ثبت شده بنماید.

هرگاه چیزی تفریط شده یا اسقاط شده یا معیوب شده، از وجه همان سهامی که از جهت عاشورا معین شده تحصیل یا اصلاح آن را بکند و به اطلاع ناظر، تدارکات - تعزیه‏داری را دیده - از دعوت روضه‏خوان‏های صحیح معتبر و درویش مداح و قند و چای و تنباکو و زغال (113) و غیره - که از صبح اول عاشورا اقامه‏ی مجلس تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا، علیه‏السلام، را در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه بنماید.

و همچنین بر عهده‏ی متولی است که در اوایل شهر صفر رسیدگی به اسبابی[که]متعلق است به روضه‏خوانی و اطعام به فقرا بکند، از مسینه آلات و اسباب سفره و ظروف خوانچه. هرگاه چیزی مفقود یا معیوب یا اسقاط شده باشد،

از وجه همان سهامی که از جهت اطعام مساکین و روضه‏ی شهر صفر معین شده در فصل ششم، تحصیل و یا اصلاح آن را بنماید و به اطلاع ناظر، تدارکات روضه‏خوانی را از قبیل برنج و هیزم و روغن و ادویه‏جات و قند و تنباکو و چای و قهوه و زغال و سایر لوازمات ده شبه را دیده، از شب اربعین مخصوصا شروع به روضه‏خوانی نمایند، لغایت ده شب که خاتمه‏ی لیل بیست و نهم باشد

در مسجد و مدرسه‏ی محمودیه؛ و مدعوین مجلس فقرا و دراویش و عجزه و عمیان و طلاب مدارس گمنام و عمله‏جات و سادات فقیر و اهالی اضافی که قلیل‏البضاعه هستند، آمده استماع ذکر مصیبت کرده چای و غلیان و قهوه و طعام صرف نموده بروند؛

و هرگاه غیر ممکن باشد، روضه دهه‏ی عاشورا در عاشورا و هه‏ی آخر صفر را در آخر صفر، در هر یک از این شش دهه‏ی محرم و صفر که ممکن باشد، بخوانند، لیکن حتی‏المقدور در عاشورا و آخر ماه صفر باید خوانده شود، چنان که ذکر شد.

و بر عهده‏ی متولی است که به اطلاع ناظر سهمی را که معین شده در فصل ششم از جهت خرید کتب علمیه که محل حاجت طلاب باشد یا کتب ادعیه‏ی (114) محتاج‏الیه و قرآن، در آخر هر شش ماه خریداری کرده تحویل کتاب‏دار بدهد و او به مهر مخصوص کتاب‏خانه برساند.

و ضبط کتاب‏دار گردد؛ و در آخر سال، خود متولی به اطلاع ناظر و حضور چند نفر ازثقات طلاب و مدرس مدرسه‏ی محمودیه رسیدگی به کتب کتابخانه از روی دفتر متولی و فتر کتاب‏خانه نموده چنانچه کتابی تفریط شده یا معیوب شده یا اسقاط شده باشد، تحصیل یا اصلاح آن را بنماید.

توضیحا هرگاه از اشیای متعلق به مسجد و مدرسه و از اسباب و ظروف مسینه‏ی طلاب و ظروف مسینه‏ی روضه‏خوانی و اسباب عاشورا و اسباب و اثاث روضه‏ی شهر صفر و کتب و زیلو و قالیچه و غیره و غیره چیزی معیوب

و مفقود شده باشد، اصلاح یا تحصیل آن را متولی بنماید. مقصود آن است که به توسط هر کس یا در نزد هر کس هر چیز که مفوقد یا معیوب یا تفریط شده باشد، متولی باید برای تحصیل یا اصلاح آن شی‏ء قیمت آن ر از معیوب کننده و مفقود کننده و تفریط کننده دریافت دارد.

و یا آنکه بعد از اصلاح و تحصیل از وظایف آن شخص کسر بگذارد، مگر آنکه معلوم شود از روی حقیقت و واقع و نفس‏الامر که آن شخص در نهایت، سعی و جهد خود را در حفظ و ضبط آن نموده ولیکن بیرون از قوه‏ی اختیار بازوی او عملی شده از معیوب و مفقود و اسقاط و فاسد شده؛

در این صورت، آن شخص معفو است و باید از وجهی که در هر فصل مقرر شده متولی جبران آن را بنماید. و بر عهده‏ی متولی است که به اطلاع ناظر سهام ارحام فقیر واقف را به شرحی که در فصل ششم معین شده[مابین ایشان تقسیم و تسهیم نماید]،

و همچنین هرگاه چیزی از سهام وظیفه‏خواران منافع موقوفه به واسطه‏ی حاضر نبودن ایشان بلامالک مانده باشد؛ چنان که در آخر فصل ششم ذکر شده بر سهام ارحام فقیر واقف افزوده، مابین ایشان تقسیم و تسهیم نماید؛

و هرگاه خدای نخواسته از نتایج خود واقف، فقیر باشند اولی هستند بر دیگران از ارحام؛ و قدر تقسیم مابین فقرای ارحام یا نتایج واقف، موقوف به مقدار فقر و فاقه‏ی هریک (115) است نسبت به دیگری که متولی و ناظر ملاحظه نمایند.

و بر عهده‏ی متولی است که در حفظ اشیا و اسباب و کتب متعلق به مسجد و مدرسه‏ی محمودیه سعی کامل و اهتمام بلیغ داشته باشد، من جمله (116) بیست و هفت فرد زیلوی مسجد و حجرات مدرسه معلم‏خانه‏ی اطفال؛ به این معنی که در ماه مبارک رمضان‏ها که مسجد به زیلو مفروش می‏شود؛

بعد از ماه رمضان آنچه اضافه از کفایت مأمومین و نمازگزاران با امام جماعت است، بفرماید جمع کرده در انبار گذارند، و همچنین از حجره‏های طلاب و اطاق مدرس و کتاب‏خانه و معلم‏خانه‏ی اطفال در فصل تابستان که حصیر مطبوع‏تر است، بفرماید زیلوی آنها را جمع کرده و در انبار گذارند؛ تا زمانی که هوا سرد شود و فرش غیر حصیر لازم باشد،

حجرات طلاب و اطاق مدرس و کتاب‏خانه و معلم‏خانه‏ی اطفال را مفروش نمایند. و متولی به اطلاع ناظر همه‏ساله باید رسیدگی به وضع زیلوها و قالیچه‏هایی که مخصوص کتاب‏خانه و مدرس است، بنماید؛

چنانچه فاسد یا اسقاط یا معیوب شده باشد، از اصل منافع املاک موقوفه تحصیل یا اصلاح نمایند، مانند تعمیرات املاک؛ چنان که در فصل بیست و چهار مسطور است و حکمتش آن است که هم همگی وظیفه‏خواران مسجد و مدرسه مصروف بر آن باشد، وجد و جهد تمام داشته باشند که زیلوها را کسی ضایع ننماید و معیوب نسازد، وگرنه از سهم ایشان جبران می‏شود.

و دیگر در امورات جزئی که بعضی شروطات شده، چنانچه پاره‏ای اتفاقات روی دهد که ترک آن موجب صلاح و فعل آن مورث فساد باشد، متولی وقت اختیار دارد که فی‏الجمله تغییری در آن مورد بدهد؛

مانند شروطی که در حق ساکنان مدرسه، حضرات طلاب و محصلین مذکور گردیده که زیاده از چهل روز در سال حق مهاجرت ندارند و بیشتر از دوازده سال حق زیست در مدرسه ندارند. البته، طلبه‏ی قابل فاضل محصلی صاحب زهد و تقوی که وجود او مایه‏ی اعتبار و برکت این مدرسه باشد، در این مدرسه سکنی داشته باشد،

چهل روز را تا شصت روز و دوازده سال را علاوه بر آن نماید درباره‏ی آن یک نفر. و همچنین در شروطات مخصوص دیگر، در حق امام جماعت و مدرس و غیر ذلک من الشروط الأخر که عدم آنها صلاح باشد یا اصلح، متولی و مأذون است.

فصل بیست و ششم: از تکالیف متولی است که در آخر هر شش ماه به حکم قرعه سه نفر از چهارده نفر طلاب مدرسه‏ی محمودیه را که واقف از جهت مفتشی مقرر نموده که باید به حساب مباشر رسیدگی نمایند (117)،

تعیین نماید و در آخر شش ماه دویم که آخر سال است، بر همین نهج سه نفر طلبه‏ی دیگر از یازده نفر بقیه‏ی طلاب را که در حساب قرعه نیامده‏اند، به حکم قرعه تعیین نماید و بعد از تفریغ (118) حساب مباشر، خود متولی باید مجلسی تشکیل دهد[و]

به اطلاع ناظر و حضور همان سه نفر طلبه و مدرس مدرسه‏ی محمودیه و امام جماعت و کتاب‏دار، محاسبات کل عمل یک ساله‏ی گذشته منافع موقوفه را که یک صد و بیست سه است، به شرح فصل ششم جمع و خرج نماید و در دفتری ثبت نموده به مهر و امضای حضرات مفصله (119)رسانید.

در کتاب‏خانه ضبط باشد و خداوند سبحان، جلت عظمته، را حاضر و ناظر دانسته از قرارداد واقف تخلف ننماید. و هکذا شش ماه ثالث برای حساب مباشر، سه نفر دیگر از هشت نفر بقیه‏ی طلابی[را]که داخل قرعه نیامده‏اند، به حکم قرعه انتخاب نماید و در شش ما رابع که آخر دو سال است،

سه نفر دیگر از بقیه‏ی طلاب مدرسه که پنج نفرند، به حکم قرعه انتخاب و اختیار شوند و به شرح مزبور، خود متولی باید حساب خود را جمع و خرج کرده و ثبت دفتر نموده و ضبط کتاب‏خانه شود تا دوره‏ی چهارده نفر طلبه‏ی مدرسه‏ی محمودیه در این عمل سرآید؛

چنانچه در وجود همگی طلاب این کفایت و استعداد موجود نباشد، اقلا در دوازده نفر ایشان حکم قرعه را مجرا دارند (120)

و بعد تجدید مطلع کنند و به طور دور از سر گیرند. و متولی در آخر هر شش ماه بعد از تفریغ حساب‏های مذکور، سهمی[را]که برای این سه نفر طلبه معین شده به شرح فصل ششم باید به ایشان برساند.

فصل بیست و هفتم: در تعیین و تکلیف ناظر است. ناظر باید در امور مسجد و مدرسه و معلم‏خانه‏ی اطفال و فقرا و ایتام و املاک موقوفه به نهجی که در این دفتر مسطور است، و به منافع آن یک صد و بیست سهم باشد به شرح بیست و سه شعبه که در فصل ششم مذکور شده،

و به مصرف هر فقره نظر داشته باشد؛ و بدون استحضار و صواب‏دید ناظر، متولی در هیچ زمان حق مداخله‏ی در کارها ندارد و متولی و ناظر باید به صلاح‏دید یکدیگر و مراعات و صلاح‏دید حال موقوفه، امورات را انجام بدهند.

و هرگاه در امور متعلقه به مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و املاک و مصارفات منافع املاک موقوفه اختلافی در میان ناظر و متولی واقع شود، متولی مستقل است و نظارت مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و املاک موقوفه‏ی آن به شرح و بسطی که در اوراق وقف‏نامه مسطور است،

و مخارجات آن که به یک صد و بیست سهم منسهم گشته به ترتیبات مذکوره، و تکالیف نظارت به تفصیلی که داده شده تا زمانی که خود واقف حیات دارد، با خود اوست؛

و بعد از واقف، با جناب مستطاب مرجع‏الانام، ابولارامل والایتام، حجت‏الاسلام، متولی متصرف مدرسه‏ی فخریه؛ که مدرسه‏ی مرحوم حاجی محمد حسین خان مروی باشد. در هر دوری از ادوار و هر عصری از اعصار هر که باشد هم جناب ایشانند ناظر مسجد و مدرسه‏ی محمودیه.

فصل بیست و هشتم: در تعیین متولی است. تولیت مسجد و مدرسه‏ی مبارکه‏ی محمودیه و معلم‏خانه‏ی اطفال فقرا و ایتام و املاک مستغلات از دکاکین و کاروان‏رای خدایی و یخچال و یخچوان‏ها (121) و خانه‏ها و از دو رشته قنات مرحوم سردار و عین‏الحیاة خود جناب واقف، معزی‏الیه، با خود ایشان است.

و نظارت نیز چنان که شرح داه شد در فصل فوق با خود ایشان است، و خود جناب واقف را در زمان تولیت حقی در عایدی حق‏التولیه و حق‏النظاره نمی‏باشد.

و آن سهم تقسیط می‏شود بر سایر سهام بیست و سه شعبه‏ی فصل ششم. و تعیین امام جماعت و مدرس و کتاب‏دار و طلاب و معلم و مشاق اطفال ایتام و قاری قرآن و مؤذن و خدام و مباشر مادام‏الحیاة با خود واقف و بعد از ایشان به اختیار متولی‏های مزبور در ذیل است.

و بعد از واقف، تولیت با حاجی سید حمد، اخوی واقف است و علیاجاه مسطوره واقع شود در امور متعلقه‏ی به مسجد و مدرسه‏ی محمودیه و املاک موقوفه در تغییر دادن املاک موقوفه از وضعی به وضع دیگر و در مصارف منافع آن، والده‏ی سیف‏الله خان استقلال دارد.

و بعد از جناب حاجی سید احمد، آقا سید اسدالله و آقا سید جواد، ولدان جناب واقف، هر کدام (122) که صلاحیت و رشد او بیشتر است.

و علیا مخدره‏ی مزبوره انتخاب و اختیار نماید، متولی است با علیا جاه معلومه؛ و همچنین در مورد اختلاف، استقلال با علیاجاه است و یا[اگر]امر به عکس واقع شود،[تولیت]با حاجی سیداحمد است، و آقا سید اسدالله و آقا سید جواد، هر کدام که صلاح و رشد بیشتر دارد،

و حاجی سید احمد و علیاجاه مزبوره، تولیت با سیف‏الله خان، ولد علیاجاه و یک نفر منتخب شده از اولادان واقف[است]به شرحی که ذکر شد؛

و در صورت اختلاف، استقلال با اولاد واقف[است]. و بعد از این دو نفر به همین ترتیب تولیت با یک نفر از اولاد ذکور واقف به شرط اکبریت سن و رشد، و یک نفر[از]اولاد ذکور علیاجاه، صبیه‏ی واقف به شرط اکبریت در سن و رشد [است]؛

و در مورد اختلاف، استقلال با اولاد واقف[است]. و چنانچه یکی از این دو نفر متولی که تعیین شده،

در هر دوره‏ای از ادوار زمان بعد از خود واقف الی آخر، بخواهد از (123) کارهایی که متعلق به متولی است، به شرحی که در اوراق وقف‏نامه درج شده، بدون عذر شرعی پهلو تهی (124)نماید و خود را کنار کشد و کارها را به عهده‏ی متولی دیگر اندازد

و در سر تقسیم منافع موقوفه مطالبه‏ی حق نماید، به هیچ وجه حق ندارد؛ مگر آن که هر دو متولی باید همپا و همراه و هم‏پشت بالمشاورة و المشارکة در کارهای روضه‏ی عاشورا و روضه‏ی دهه‏ی آخر شهر صفر که اطعام به فقراست، امورات را انجام دهند و حق‏التولیه را بالمناصفه (125) ببرند؛

وگرنه، «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد (126) و خدای نخواسته، در صورت انقراض یکی از این دو سلسله، تولیت با سلسله‏ی دیگر[است]که دو نفر باشند به شرط اکبریت در سن و رشد. و چنانچه اولاد ذکور در آن سلسله منحصر به یک نفر شود، همان یک نفر متولی است به شرط صلاح. و خدای نخواسته،

در صورت انقراض هر دو سلسله، تولیت با متولی و نظارت با ناظر متصرف مدرسه‏ی فخریه[است]، که مدرسه‏ی مرحوم حاجی میرزا حسین خان مروی باشد. و صیغه‏ی وقف بالعربیة والفارسیة جامعة لجمیع الشرایط والارکان، به نحو خلود و دوام جاری و واقع گردید

و به تصرف وقف داده شد و احکام وقفیت بر تمام مسطورات مترتب گردید، (فمن بدله بعد ماسمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه) (127)

و بعد از اجرای صیغه‏ی شرعیه، به مبارکی و میمنت در مسجد مبارک محمودیه به عنوان مسجدیت نماز گزارده شد. امید است که خیر دنیا و آخرت برای جناب واقف معزی الیه، دام اقباله العالی، حاصل شود، به تاریخ شهر رجب قوی‏ئیل سنه‏ی یک هزار و سیصد و بیست و پنج هجری (1325) (128) غشکه (129)

سجلات و حواشی
بسم الله الرحمن الرحیم‏
قد وقع الوقف المؤبد من الواقف المسدد، ابی مع شرایط الصحة و اللزوم والقبض و الاقباض و غیرها حسبما فصل فی هذه الاوراق. مصرفا و تولیة و موقوفا علیهم و غیره وفقا... (130) مادامت السموات والارضین فی الثامن والعشرین رجب الاصب 1325 (اثر دو مهر ناخوانا).

بسم الله الرحمن الرحیم‏
قد اجریت صیغة الوقف والتولیة حسبما رقم فی خمسة و عشرین صفحة و ستة اسطر و حاشیتین فی یوم السبت ثامن والعشرین رجب الاصب 1325. سجل و مهر جناب آقای محمدتقی سلمه الله.
بسم الله الرحمن الرحیم‏
قد اجریت صیغة الوقف علی النهج المقررة فی الشریعة المطهرة النبویة المطهرة علی مشرعها آلاف الصلوات والتحیة حسبما فصل فی مراتب الثمانیة و العشرین فصلا و فی طی الخمسة والعشرین صفحة و سطور الست من التولیة والنظارة والمصرف مع الشروط المرقومة فیها و له حاشیتین فی رجب الاصب و الاصم سنة 1325 و انا الاحقر «جمال‏الدین الحسنی» (مهر ناخوانا).

بسم الله الرحمن الرحیم‏
قد وقع الوقف المسطور علی الرقبات والکتب و الاشیاء المرقومة فی طی الخمسة والعشرین صفحة و ستة اسطر المشتملة علی الثمانیة والعشرین فصلا حسبما فصل متنا و هامشا فی محلین تولیة و نظارة و قبضا و اقباضا لدی الاحقر فی الثمانیة والعشرین من رجب الاصب سنة 1325. من الاحقر «مرتضی الغروی عفی عنه» (مهر درست خوانده نمی‏شود).

«یک دانگ[و]نیم از شش باب دکاکین و یک دکه، و یک دانگ[و]نیم از خانه را این جانب فروخته‏ام؛ در حضور داعی وقف شده صحیح است. و انا الجانی. ابوالقاسم الحسنی اللاریجانی». (مهر ناخوانا)

توضیح آنکه یک صد جلد کتاب جواهرالاخلاق مرقوم در متن که باید در کتاب‏خانه ضبط باشد، مقصود آن است که تا سی سال از حال تحریر حبس باشد و پس از سی سال، هر ده سال که بگذرد، ده جلد آن را به اهل آن یعنی اشخاصی که صلاحیت دارند از علما و مردمان معروف بادیانت و امانت یا روضه‏خوان‏های موصوف بدین اوصاف بدهند.

لغایت نه ده سال که نود سال باشد، نود جلد آن را به شرح مزبور مجانی بدهند و ده جلد اخیر در خود کتاب خانه ابدالدوام بماند.

پی نوشت:
1-الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 5، ص 260.
2-مستفاد از مصاحبه‏ی فرزند آیت‏الله مرعشی با پدر بزرگواشان، رادیو ایران، 9 / 6 / 1369.
3-رک: ایران در جنگ بزرگ، ص 384.
4-در متون اسلامی راجع به شفاعت رسول اکرم (ص) و ائمه‏ی اطهار، علیهم‏السلام، و نیز انبیای سلف و اولیای کامل و علمای عامل و شهدا و مؤمنان راستین، روایات بسیاری نقل و ضبط شده است که برای مزید اطلاع می‏توان بحث‏های مفید و مفصل قرآنی، روایی، فلسفی و اجتماعی را در المیزان فی تفسیر القرآن (ج 1، صص 186-155) ذیل آیه‏ی 48 از سوره‏ی بقره مورد امعان نظر قرار داد. همچنین رک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 2، ص 224. الخلق (یوم یناد المناد) (5)مأخوذ از سوره‏ی ق (50) آیه‏ی 41: (و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب).
5-مأخوذ از سوره‏ی ق (50) آیه‏ی 41: (و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب).
6-اشاره به قسمتی از آیه‏ی مبارکه‏ی 31 از سوره‏ی بقره (2) است.
7-نگارنده در کتب حدیثی که در دسترس داشت، حدیثی با این الفاظ نیافت، اما در متون عرفانی به همین صورت به رسول اکرم (ص) نسبت داه شه است.(تمهیدات عین‏القضاة، ص 162؛ و مرصاد العباد، صص 80-79. این حدیث در متون حدیثی بدین‏گونه ضبط شده است: «کنت نبیا و آدم بین الروح والجسد»: الجامع الصغیر، ج 2، ص 97؛ کنوز الحقایق، ج 2، ص 43؛ فیض القدیر، ج 5، ص 53، و در حاشیه‏ی صفحه‏ی 54 اثر اخیر آمده است: این حدیث به صورت «کنت نبیا و آدم بین الماء والطین» مشهور است که من بر آن دست نیافتم. در تفسیر کشف الاسرار، ج 10، ص 294، حدیثی تلفیق یافته از دو حدیث مزبور وجود دارد که به نظر می‏رسد توسط مؤلف آن صورت گرفته باشد. سعدی نیز ضمن نعت رسول اکرم (ص) در بوستان، با اقتباس از این حدیث گوید:
بلند آسمان پیش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل‏
(کلیات، ص 204).
8-سوره‏ی انبیا (21) آیه‏ی 107.
9-اشاره به بخشی از آیه‏ی شریفه‏ی 40 از سوره‏ی احزاب (33) است.
10-«صراط المستقیم»: چون «مستقیم» صفت «صراط» است. و باید از نظر تعریف و تنکیر با آن مطابقت داشته باشد، ضبط صحیح آن «صراط مستقیم» یا «الصراط المستقیم» است. اما وجه تسمیه‏ی امام علی (ع) به «صراط مستقیم» مأخوذ از احادیث و اخباری است که از معصومین، علیهم‏السلام، در تفسیر «صراط مستقیم» روایت شده و غالبا از باب جری و تطبیق به مصداق است.
11-سوره‏ی تین (95)، آیه‏ی 4.
12-مقتبس از آیه‏ی 70 از سوره‏ی اسرا (17) است.
13-«موجد کل»: «موجد»، اسم فاعل از مصدر ایجاد و به معنی ایجاد کننده و پدیدآورنده است و مراد از «موجد کل» ذات اقدس حضرت باری تعالی، جلت عظمته، است که به قدرت مطلقه‏ی خویش کل هستی
14-«به هم رساند»: به هم رساندن در اینجا به معنی به دست آوردن است (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ج 1، ص 614).را ابداع فرمود.
15-سوره‏ی شعرا (26)، آیه‏ی 84.
16-این بیت به اقتضای بیت مشهور حافظ سروده شده است:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده‏ی عالم دوام ما
(دیوان، ص 22)..
17-ناظر است بدین بیت از خواجه‏ی شیراز:
ترسم کزین چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمی‏کنی‏
(دیوان، ص 946).
18-بخشی از حدیث شریف نبوی است (رک: الجامع الصغیر، ج 2، ص 80؛ فیض القدیر، ج 4، ص 473؛ تمهیدات عین القضاة، صص 136 و 291؛ و با اضافه شدن عبارت «ذخرا بله ما أطلعتم علیه» مختصر صحیح البخاری، ص 412). این حدیث به صورت‏های دیگر نیز روایت شده است که برای مزید اطلاع می‏توان بدین مأخذ مراجعه کرد: الجامع الصغیر، ج 1، ص 92، و ج 2، ص 50؛ فیض القدیر، ج 2، ص 467 و ج 4، ص 243؛ مثنوی معنوی،دفتر پنجم، صص 827 و 998.
19-اشاره به قسمتی از آیه‏ی مبارکه‏ی 133 از سوره‏ی آل‏عمران (3) است.
20-ترکیب وصفی «الباقیات الصالحات» مأخوذ از سوره‏ی کهف (18)، آیه‏ی 46 است: (المال والبنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا).
21-سوره‏ی شعرا (26)، آیه‏ی 88.
22-این حدیث در وسائل الشیعة، ج 3، ص 486 و مستدرک سفینة البحار، ج 4، ص 424، آمده است؛ با این اختلاف جزئی که بعد از «أعطاه الله» عبارت «بکل شبر منه أوقال» اضافه و عبارت «فی الجنة» حذف شه است. مضمون این حدیث با عبارتی کوتاه‏تر بدین گونه روایت شده است: «من بنی لله مسجدا بنی الله له قصرا فی الجنة من در و یاقوت و زبرجد» (کنز العمال، ج 7، ص 654). در همین مأخذ، صورتی دیگر از این حدیث را نیز می‏توان ملاحظه کرد.
23-نسخه: قطاة. صحیح، آن است که این کلمه به فتح قاف خوانده شود؛ چنان که در اقرب الموارد، ج 2، ص 1017، آمده است: «القطاة: طائر فی حجم الحمام، صوته قطا قطا و قد یطلق الحمام علیه لمشابهة و هو نوعان: الجونی والکدری».
24-این حدیث عینا در وسائل الشیعة، ج 3، ص 486، ذیل حدیث شماره‏ی 2 و 6 نقل شده است؛ لیکن در جوامع حدیثی اهل تسنن با اندکی تفاوت از رسول اکرم (ص) روایت شده است: رک: سنن ابن‏ماجه، ج 1، ص 244؛ کنز العمال، ج 7، ص 650؛ فتح الباری، ج 1، ص 545؛ فتح الباری، ج 1، ص 545؛ مستدرک سفینة البحار، ج 4، ص 424؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 168؛ فیض القدیر، ج 6، ص 96؛ کنز العمال، ج 7، ص 650.
25-عودلاجان، یکی از محلات جنوب قسمت مرکزی شهر تهران کنونی، و قسمت شرقی تهران قدیم است (رک: دایرةالمعارف فارسی، ج 2، ص 699؛ نیز: نقشه‏ی دارالخلافه‏ی طهران، در همین مأخذ، ج 1، صص 697 - 696 و 701-700).
26-دارالخلافه، عنوان شهر تهران در عهد قاجاریه بوده است؛ چنان که در عهد ناصرالدین شاه تهران را دارالخلافه‏ی ناصری می‏نامیدند (رک: فرهنگ فارسی معین، ج 5، ص 495؛ برای اطلاع بیشتر از اوضاع شهر تهران در ادوار تاریخی، خصوصا در عهد قاجاریه، و آشنایی با مختصات جغرافیایی آن رک: دایرةالمعارف فارسی، ج 1، صص 703-695).
27-شیده، به کسر ال و سکون ثانی مجهول و فتح دال، نام یکی از شاگردان سنمار است که به جهت بهرام گور خورنگه و سه دیر ساخت (رک: برهان قاطع، ص 1321).
28-سنمار، معماری است رومی که قصر خورنق را برای نعمان بن منذر بساخت. (رک: برهان قاطع، ص 1181؛ فرهنگ فارسی معین، ج 5، ص 814).
29-سوره‏ی کهف (18)، آیه‏ی 46؛ نیز رک: حواشی ذیل شماره‏ی 19.،
30-در جوامع حدیثی فریقین یافت نشد. اما قریب بدین مضمون حدیث است از امام صادق (ع) که فرمود: «مشی المسلم فی حاجة أخیه المسلم خیر من سبعین طوافا بالبیت» (رک: مصادقة الاخوان، ص 46)؛ در کنز العمال، ج 9، ص 9، نیز آمده است: «لأن أعین أخی المؤمن علی حاجته، أحب الی من صیام شهر و اعتکافه فی المسجد الحرام»، امام صادق (ع) به صفوان بن جمال که حاجت حاجتمندی را برآورده بود، فرمود: «أما انک أن تعن أخاک المسلم أحب الی من طواف أسبوع بالبیت مبتدئا» (رک: الکافی، ج 2، ص 198؛ مصادقة الاخوان، ص 49). این احادیث همگی عمومیت مفهومی دارد که طبعا طالب علم یکی از مصادیق آن می‏تواند باشد. با این وصف راجع به جلوس در محضر علما و زیارت ایشان از امام علی (ع) حدیثی جامع مضامین احادیث مزبور بدین‏گونه روایت شده است: «جلوس ساعة عند العلماء أحب الی الله من عبادة ألف سنة. والنظر الی العالم أحب الی الله من اعتکاف سنة فی البیت الحرام. و زیارة العلماء أحب الی الله من سبعین طوافا حول البیت. و أفضل من سبعین حجة و عمرة مقبولة مبرورة - الخ» (رک: مستدرک سفینة البحار، ج 7، ص 345).
31-این حدیث عینا در مجانی الأدب، ج 2، ص 68، آمده و با اختلاف اندک نیز در قالب مثل ضبط شده است: «خیر المال ما أنفق منه» (رک: کتاب الامثال ثعالبی، ص 9).
32-ترامواه، همان تراموای (tramway) انگلیسی است که به طور اعم به معنی راه‏آهن است واگون برقی یا جز آن از روی آن عبور می‏کند و مسافرین را از نقطه‏ای به نقطه‏ی دیگر شهری می‏رساند، واگون برقی، واگون شهری، خط آهن شهری. صاحب فرهنگ نظام، ذیل تراموی آرد: ارابه‏ی اسبی یا آتشی یا برقی که روی خط آهن راه می‏رود. در ابتدا که در تهران راه مذکور را ساختند، آن را تراموی و تراموه می‏گفتند (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل واژه‏ی «تراموای»).
33-رقبات: جمع رقبة، در اینجا یعنی حق مالکیت نسبت به زمین (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «رقبه»).
34-یخچال، در اینجا یعنی گودال بزرگ و سقف‏دار که در فصل زمستان یخ‏ها را در آن انبار می‏کردند تا در تابستان به مصرف رسانند. در گذشته جهت ذخیره‏ی یخ، برکه‏های کوچکی تعبیه می‏کردند و در فصل سرما آب در برکه‏ها می‏انداختند. پس از یخ زدن آب‏ها تکه‏های یخ را در محلی که در جهت ذخیره‏ی یخ در مجاورت برکه ساخته بودند انبار می‏کردند. این محل ذخیره‏ی یخ، عبارت از گودال عظیم دایره مانندی بود که سقفی مخروطی شکل و عظیم بر روی آن ساخته بودند، این محل را به نام یخدان یا یخچال می‏نامیدند (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «یخچال»).
35-یخچاوان، یخدان، یخچال. لغت‏نامه‏ی دهخدا (رک: حواشی، ذیل شماره‏ی 33). در فرهنگ فارسی، محمد معین، ج 4، ص 5250، کلمه‏ی یخچائون با اندک اختلاف در معنی نیز بدین شرح آمده است: «گودالی است وسیع و عریض و کم عمق که در یخچال‏های طبیعی احداث می‏کردند و در شب‏های سرد زمستان در آن آب می‏انداختند تا بر اثر برودت منجمد شود و سپس یخ‏های گرفته شده را در گود یخچال می‏ریختند». از قیاس این کلمه با یخچال مشخص می‏شود که یخچائون همان برکه‏هایی است که آب در آنها می‏انداختند تا یخ بزند. تعبیر دیگر، یخچائون جای یخ زدن آب است و یخچال محل ذخیره و انبار کردن یخ.
36-بریه، مؤنث بری و منسوب به بر، یعنی بر سبیل نیکی و نکوکاری.
37-قوی‏ئیل: یکی از دوازده سال دوره‏ی سنوات ترکان؛ سال گوسفند.
38-در نسخه، عدد 1325 روی کلمه‏ی سیصد نوشته شده است.
39-دهلیز: دالان اندرونی، میان‏خانه و در، راهرو تنگ در بنا. این واژه به معنی راهرو میانه‏ی ایوان و اتاق یا دالان و خانه است (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل «دهلیز»؛ فرهنگ واژه‏های فارسی در زبان عربی، ص 267).
40-مبال: جایی که در آن پیشاب ریزند، محل بول (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «مبال»).
41-بالوعه: چاهی که در آن آب باران و آب‏های فاسد ریخته شود، چاه فاضلاب، آبریز (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین). در زبان عربی دو کلمه‏ی بلاعة و بلوعه نیز به همین معنی به کار رفته است (رک: اقرب الموارد، ج 1، ص 59)؛ همچنین رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل «بالوعه».
42-مضافات: جمع مضافه، در اینجا به معنی متعلقات و ضمایم (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین).
43-مرافق، جمع مرفق، در اینجا یعنی وسایل آسایش. (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین).
44-تجیر، پرده‏ی بزرگ و ضخیم که آویخته نیست و بر ستون‏های چوبین استوار است و در وسط حیاط یا اتاق برپا کنند تا قسمتی از آن از قسمت دیگر جدا شود (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ عمید) این گونه پرده‏ها غالبا در مساجد و تکایا و حسینیه‏ها برپا می‏شده تا حایلی میان جماعت مردان و زنان باشد.
45-خنچه، خوانچه، در اینجا به معنی سفره است، نه خنچه‏ی عقد و عروسی؛ چنان که بنابر مدلول عبارت متن، خنچه را زیر اطمعه‏ی زمان تعزیه‏داری حضرت سیدالشهدا می‏نهاده‏اند. از این گذشته، در فصل یازدهم همین وقف‏نامه، ضمن برشمردن اسباب و وسایلی که برای روضه‏خوانی در پاره‏ای از ایام محرم و صفر و رجب و شعبان و رمضان و برای تهیه‏ی روز غدیر وقف شده است، از خوانچه نیز با تعریف آن چنین یاد شده است: خوانچه که میز غذاخوری است.
46-ریاضت، در اینجا به معنی ورزش کردن است. (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل «ریاضت»).
47-قراول‏خانه، مکانی بلند قریب یک فرسنگ بیرون شهر که شب و روز سربازان در آن مراقب بودند و چون سپاه دشمن را از دور می‏دیدند، برای اطلاع مردم شهر آتشی روشن می‏کردند یا به وسیله‏ای آنان را آگاه می‏ساختند (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «قراول‏خانه»).
48-جلوخان، پیشگاه خانه و میدانگاه جلو در خانه (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل «جلوخان»).
49-جلوخان، پیشگاه خانه و میدانگاه جلو در خانه (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا، ذیل «جلوخان»).
50-راسته بازار، بازار دراز که در دو طرف آن دکان باشد (رک: فرهنگ عمید، ذیل «راسته بازار»).
51-لوافی، زیلوبافی، گلیم بافی (رک: اقرب الموارد، ج 2، ص 1172).
52-رزازی: برنج فروسی.
53-بهاربند، در اینجا یعنی خانه‏ی هوادار که فصل بهار در آن نشینند (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «بهاربند»).
54-گردش شش شبانه‏روز، 144 ساعت می‏شود. بنابراین اگر هر ساعت را یک سهم فرض کنیم، شش ساعت و نیم در گردش شش شبانه‏روز، شش سهم و نیم از یک صد و چهل و چهار سهم خواهد بود.
55-آب چاوان، با توجه به معنی یخچاوان که ذیل تعلیقه‏ی شماره‏ی 34 آورده شد، احتمالا به معنی گودال یا انبار سقفداری است که در آن آب می‏انداختند تا خنک بماند؛ مانند آب انبار که قبلا در منازل وجود داشت.
56-اراضی بیاض، زمین‏هایی که در آنها اثری از عمارت و گیاه نیست؛ چنان که در اقرب الموارد، ج 1، ص 70، آمده است: «الارض البیضاء: التی الانبات فیها»؛ و در المنجد، ص 56، نیز مذکور است: «بیاض الارض: أی ما لاعمارة فیه».
57-ذراع، واحد طول، و آن عبارت از ابتدای ساعد دست (مرفق) تا سر انگشتان است (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «ذراع»).
58-وضع، در اینجا به معنی کاستن و کم کردن است.
59-نسخه: در هر ماهه. کلمه‏ی در زاید می‏نمود و حذف شد.
60-ناشور، قسمتی پارچه‏ی سفید پنبه‏ای لطیف‏تر از کرباس و شبیه به متقال. پارچه‏ای لطیف‏تر از کرباس و خشن‏تر از چلوار (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
61-قطعات کرده، قطعات جمع قطعة است و قطعات کردن یعنی قطعه قطعه کردن، تکه تکه کردن، بریدن.
62-نسخه: غیر سادات باشد. کلمه‏ی باشد با توجه به معنی جمله زاید می‏نمود و حذف شد.
63-رسد: در اینجا یعنی سهم و حصه‏ای که به کسی می‏رسد. (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
64-نتایج، جمع نتیجه، در اینجا به معنی پشت سیم از اولاد بدین ترتیب: فرزند، ولد؛ نوه، نواده؛ نتیجه، فرزند نوه (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین؛ لغت‏نامه‏ی دهخدا).
65-منسهم: این کلمه که اسم فاعل از مصدر انسهام است، در فرهنگ‏ها استعمال نشده است، اما از آنجا که در متن، مترادف با کلمه‏ی منقسم آورده شده است، می‏توان آن را به معنی سهم سهم شده و بخش بخش شده دانست.
66-وظیفه‏خوران، آنان که مقرری و مستمری گیرند؛ حقوق بگیران.
67-به هم رسیده باشد، به هم رسیدن در اینجا یعنی پیدا شدن، به وجود آمدن، پدید شدن است.
68-نسخه: و وظیفه‏ی او؛ که «و» با توجه به معنی جمله زاید می‏نمود و حذف شد.
69-نسخه: پیپ. به قیاس معنی جمله اصلاح شد.
70-نسخه: لنطر. در معنی این کلمه گفته‏اند: لنتر: نوعی چراغ از شیشه به بزرگی کاسه‏ای بزرگ که در آن روغن یا پیه کنند و فتیله‏ای دارد و آن را با دو زنجیر از سقف آویزند. شاید این کلمه از لاتینی لانترنا (Lanterna) مأخوذ باشد. چراغی آویختنی چون قندیل (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ فارسی، محمد معین). بلور جهت جلوخان مدرسه - دستگاه. / چراغ و فانوس شیشه‏ی بزرگ جهت دالان مدرسه - عدد./ چراغ شیشه متعلق به صحن مدرسه - 4 عدد. / چراغ شیشه متعلق به بالوعه - عدد./ چراغ شیشه‏ی گل‏دسته‏ی سر درب مدرسه - 8 عدد. / زیلوی حجرات متعلق به طلاب - 7 پارچه./ زیلی متعلق به اطاق مدرس - یک پارچه. / زیلوی متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قالیچه‏ی عراقی متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قالیچه‏ی عراقی متعلق به اطاق مدرس - پارچه./ مجموعه 71-مجموعه، در اینجا یعنی قسمی سینی بزرگ مدور مسین که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند. این کلمه به صورت مجمعه نیز به کار می‏رود (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ فارسی محمد معین، ذیل «مجمعه»).
72-همان تغار است: تشت گلین که در آن آب کنند، ظرف آب. (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا). این کلمه، ترکی است و به شکل تقار، طغار و تغار ضبط شده است. اما صورت رایج آن، همان تغار است که علاوه بر معنای موافق این مقال، معانی دیگری نیز دارد که برای مزید اطلاع می‏توان این منابع را از نظر گذراند: فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول، صص 94-92؛ لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ فارسی، محمد معین، معرب این واژه تیغار است که «یاء» آن زاید است (رک: اقرب الموارد، ج 1، ص 77؛ فرهنگ واژه‏های فارسی در زبان عربی، ص 139).
73-تهیه: در اینجا یعنی آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
74-سه چهار یک، سه چارک که از قرار هر چارک ده سیر، در مجموع سی سیر می‏شود و به عبارت دیگر سه چهارم یک من است.
75-همان پاتیل است: ظرف بزرگ مسین و جز آن که دهانه‏ی آن فراخ‏تر از شکم است و در آن چغندر و آش‏های بزرگ و فرنی و امثال آن پزند، دیگ حلواپزان (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
76-قاب، در اینجا یعنی دوری بزرگ کوچک‏تر از لنگری که در آن چلو و پلو و جز آن کنند، بشقاب بزرگ لب تخت (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین؛ فرهنگ عمید ذیل «قاب»).
77-قدح، ظرفی که در آن چیزی بیاشامند، کاسه، کاسه‏ی بزرگ. در النقود العربیة، ص 39، آمده است: کلمه‏ی قدح از کلمه‏ی Cadus لاتینی گرفته شده است آن را نخست از خزف می‏ساختند و سپس از چوب و سپس از مس نیز معمول گردید (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ عمید).
78-افشره، هر چیز که آن را افشره باشند و به عربی عصاره گویند، آبی که از فشردن میوه‏ها گیرند، عصاره‏ی مایعی که به وسیله‏ی فشار از میوه‏ها استخراج کنند (رک: برهان قاطع؛ فرهنگ فارسی، محمد معین).
79-وزیری، در اینجا به معنی ظرفی پهن و کوچک‏تر از دوری است (فرهنگ فارسی، محمد معین).
80-نسخه: برانی. در معنی این کلمه آمده است: بورانی: نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادمجان با ماست و کشک سازند، خوراکی که از اسفناج درست می‏کنند، اسفناج آب‏پز یا اسفناج که پس از آب‏پز کردن در روغن سرخ کنند، از بادنجان نیز درست می‏کنند (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین؛ فرهنگ عمید). معرب این واژه‏ی بورانیه است و فیروزآبادی نیز زیر لغت بورانیه پختن این خوراک را به بوران، دختر حسن بن سهل نسبت داده است: فرهنگ واژه‏های فارسی به عربی، ص 103.
81-همان ملاقه است. مأخوذ از واژه‏ی عربی ملعقه و محرف آن است و در فرهنگ‏ها بدین شکل ثبت شده است. (رک: برهان قاطع، ذیل «ملعقه»؛ فرهنگ فارسی، محمد معین ذیل واژه‏ی «ملاقه»).
82-قیمه‏کنی، قیمه کردن یعنی ریز کردن، خرد کردن (گوشت و جز آن را) (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین).
83-سماوار، سماور، این واژه، بیگانه و مأخوذ از زبان روسی است و ظاهرا در گذشته با افزودن الف بعد از «و» تلفظ و تحریر می‏شده است.
84-مسوار، فلزی مخلوط است. قسمت عمده‏ی آن را مس تشکیل می‏دهد که با فلزی دیگر آمیخته است. رنگ آن، به رنگ طلاست و کمتر زنگ می‏زند و تیره می‏شود. از مسوار در صنایع مختلفه، از قبیل صنایع الکتریکی ساختن پوکه‏ی فشنگ‏ها و سیم برق استفاده می‏کنند. در قدیم سماورهای عالی را از ورشو یا مسوار می‏ساختند (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین؛ لغت‏نامه‏ی دهخدا).
85-توسط نمایند، توسط کردن، یعنی وساطت و میانجی‏گری کردن.
86-متعه، نوع خاصی از عقد نکاح است که در آن زن برای مدت معینی در مقابل مهر معین به زوجیت مردی در می‏آید. (فرهنگ فارسی، محمد معین). (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
87-رسد، در اینجا به معنی سزاوار باشد (رک: برهان قاطع).
88-نسخه: سال را. کلمه‏ی «را» با در نظر گرفتن معنی جمله، زاید می‏نمود و حذف شد.،
89-در نسخه، کلمه‏ی «را» بعد از واژه‏ی «مدرسه» آمده بود و جمله مبهم می‏نمود که با تغییر جای این کلمه، جمله اصلاح شد.
90-نسخه: او. به قیاس معنی عبارت اصلاح شد.
91-جهول ظلوم: مأخوذ است از آیه‏ی کریمه‏ی (انا عرضنا الأمانة علی السموات والأرض الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا). سوره‏ی احزاب (33)، آیه‏ی 72..
92-مهر منگنه، ظاهرا نوعی مهر بوده است که بدون استفاده از مرکب، در اثر فشار نام کس یا نقش چیزی را بر کاغذ ثبت می‏کرده‏اند.
93-غره، در اینجا یعنی روز اول ماه قمری؛ مقابل سلخ. این کلمه غالبا در قالب ترکیب اضافی با نام ماه قمری به کار می‏رود، مانند غره‏ی شوال، غره‏ی صفر و نظایر آن.
94-نسخه: در ایام، کلمه‏ی «در» با توجه به صدر عبارت زاید می‏نمود حذف شد.
95-نسخه: در غیر. کلمه «در» به قیاس معنی عبارت زاید می‏نمود و حذف شد.
96-شارع مقدس رسول اکرم (ص)، لقب حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه است.
97-کار اطفال به خرسک بازی شود، این جمله مقتبس از کلام سعدی است که در گلستان آمده است:
استاد معلم چو بود بی‏آزار
خرسک بازند کودکان در بازار
(کلیات، ص 155).؛
98-همیشگی، در اینجا یعنی همیشه، همواره.
99-لباده، قسمی جامه‏ی مردانه دراز است که روی دیگر جامه‏ها پوشند، بالاپوش که در روزهای بارانی پوشند: لباده‏ی برک، لباده‏ی ماهوت ((رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ فارسی، محمد معین).
100-صوت اعلامی، صدایی که به وسیله‏ی آن مردم را از امری مطلع وباخبر سازند.
101-راست کردن، در اینجا یعنی انتظام دادن، مرتب کردن ((رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا).
102-موقوف شود، موقوف شدن در اینجا یعنی قطع شدن، خاموش شدن.،
103-مسأله‏دان، کسی که از احکام شرعی، اعم از عبادات و معاملات و جز آنها اطلاع کافی داشته باشد.
104-سه شب احیا، احیا در اینجا یعنی شب زنده‏داری کردن؛ و منظور از سه شب احیا، شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.
105-در نسخه، «از امنای تجار را» قبل از «نشناسد» آمده بود که با تغییر جای این کلمات، عبارت اصلاح شد.
106-موضوع نمودن، کسر کردن، کاستن.؛
107-نسخه: اولی. با توجه به سیاق کلام در تطبیق صفت و موصوف از جهت تذکیر و تأنیث اصلاح شد.
108-خروار به وزن تبریز، برابر است با یک صد من تبریز؛ و یک من تبریز برابر است با 40 سیر برابر است با 970ر2 کیلوگرم - 5464ر6 پوند انگلیسی. بنابراین، یک خروار به وزن تبریز برابر است با 297 کیلوگرم برابر است با 64ر654 پوند انگلسی (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ذیل «من» و «خروار»).
109-نسخه: باید متولی. کلمه‏ی «متولی» به جهت تکرار زاید می‏نمود و حذف شد.
110-در نسخه، کلمه‏ی «ختم» در آغاز جمله، قبل از «یک کلام‏الله» آمده بود که با تغییر جای این کلمه و افزودن «و» قبل از آن، جمله اصلاح شد.
111-نسخه: متولی، کلمه‏ی «متولی» به جهت تکرار زاید می‏نمود و حذف شد.
112-سیاهه، نوشته‏ای که در آن تفصیل رخوت و اسباب و اسامی مردم و کتاب و امثال آن باشد و اقلام دخل و خرج و مانند آن را نویسند (رک: برهان قاطع؛ فرهنگ فارسی، محمد معین).
113-نسخه: ذغال.
114-نسخه: ادعیه. صورت صحیح این کلمه، ادعیه بدون تشدید باشد که جمع دعاست.
115-نسخه: او. به قیاس معنی عبارت اصلاح شد.
116-نسخه: من جمله از. کلمه‏ی «از» با توجه به معنی جمله زاید می‏نمود و حذف شد.
117-نسخه: در آخر هر شش ماه تعیین نمایند. کلمات «در آخر هر شش ماه» با توجه به تکرار زاید می‏نمود و حذف شد.،
118-تفریغ حساب، پرداخت حساب و فارغ شدن از آن؛ واریز کردن حساب و فراغت از آن (رک: لغت‏نامه‏ی دهخدا؛ فرهنگ فارسی، محمد معین).
119-حضرات مفصله، آقایانی که نامشان به تفصیل بیان شده است. از این اشخاص در عبارت پیشین بدین شرح سخن رفته است: متولی، ناظر، سه نفر طلبه، مدرس، امام جماعت و کتاب‏دار.
120-مجرا دارند، یعنی اجرا کنند، به مرحله‏ی اجرا درآورند.
121-یخچوان‏ها، ظاهرا مخفف یخچاوان است (رک: حواشی، ذیل شماره‏ی 34).
122-نسخه: یک نفر از ایشان را. به قرینه‏ی عبارت بعدی اصلاح شد.
123-نسخه: در، به قیاس معنی جمله اصلاح شد.
124-پهلو تهی نماید، پهلو تهی کردن یعنی کناره کردن از کاری، پرهیز کردن، کناره گرفتن.
125-بالمناصفه، نصفانصف، نیمی از آن و نیمی از این (رک: فرهنگ فارسی، محمد معین، ج 4، بخش 2، ص 41). این کلمه قید است، و مناصفه خود به تنهایی، مصدر باب مفاعله و به معنی «چیزی را با کسی دو نیم کردن» است (رک: دستورالاخوان، ج 1، ص 611).
126-این مصراع از سعدی است که بیت کامل آن در مواعظ چنین آمده است:
نابرده رنج گنج میسر نمی‏شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
(کلیات، ص 712).
127-سوره‏ی بقره (2)، آیه‏ی 181.
128-در نسخه، عدد 1325 روی کلمه‏ی «سنه» نوشته شده است.
129-غشکه، به حساب جمل، عدد 1325 می‏شود که سال تحریر وقف‏نامه است..
130-در اینجا کلمه‏ای کتابت شده که ناخواناست.

منبع:
میراث جاویدان (شماره 29)
نویسنده:علیرضا میرزا محمد
این مقاله در تاریخ 1402/6/14 بروز رسانی شده است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.