توقيعات امام غايب(علیه السلام)
اشاره:
«توقيع» در لغت به معناي نشانه گذاشتن، امضاء كردن حاكم بر نامه و فرمان، جواب مختصر كه كاتب در نوشته به پرسشها ميدهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتي در ذيل مراسله آمده است1و در اصطلاح علم حديث به معناي پاسخ پرسشها، يا اطلاعيههايي است كه به صورت كتبي از طرف امام براي آگاهي شيعيان فرستاده شده است. چنانكه توقيعاتي از حضرت امام عليالنقي و امام حسن عسكري(ع) نقل شده است2. امّا معمولاً توقيع به نامههاي حضرت حجةبنالحسن امام زمان(ع) گفته ميشود كه توسط چهار تن نايبان خاصّ ايشان در زمان غيبت صغرا به دست شيعيان ميرسيده است3.در اين مقاله پس از اشارهاي كوتاه به تعداد توقيعات نقل شده از امام زمان(ع) مهمترين موضوعاتي كه در توقيعات مطرح شده است، بررسي ميشود.
شمارة توقيعات
شمارة توقيعات در دو كتاب كمال الدّين و تمام النعمة، شيخ صدوق و كتاب الغيبة، شيخ طوسي جمعاً 92 عدد است . كه پس از حذف موارد مشترك 80 توقيع ميشود. به اين شرح: در كتاب كمالالدين در بابي كه به «ذكر توقيعات رسيده از امام قائم(ع)» اختصاص دارد، 49 توقيع و يك دعا نقل شده كه برخي كوتاه و بعضي طولاني است. امّا شيخ طوسي در كتاب الغيبة در باب مخصوص توقيعات و مواضع ديگر 43 توقيع و خبر نقل ميكند، كه بعضي از آنها را از جمله معجزات امام غايب شمرده، و برخي ديگر توقيعاتي است كه با شرح موارد صدور آنها ذكر كرده و متضمن سرگذشتي است جالب توجه، و شماري ديگر دستخط امام زمان(ع) است كه به صورت منشور ـ فرمان سرگشادة عمومي ـ صادر شده، و شامل مباحث اصولي مذهب است. از اين 43 توقيع 12 عدد منقول از صدوق است كه بعضي عيناً در كمالالدين ديده ميشود.
بنابراين مجموع توقيعات غيرتكراري در دو كتاب مأخذ ما 80 عدد است.
تقسيم بندي توقيعات
اينك توقيعات برگزيده را برحسب موضوع دستهبندي كرده نقل ميكنيم :
1. رازداني و خبردادن از امور پنهاني
بر طبق چندين خبر كه در دو كتاب مأخذ ما آمده، حجت خدا بر زبان نايبان يا به وسيلة توقيعات از رازهاي نهاني و امور پنهاني و آنچه پرسندگان در دل داشتهاند خبر داده و موجبات اعتماد به نوّاب و يقين به ارتباطشان با امام را فراهم كرده است. اين اخبار اضافه بر رواياتي است كه در تأييد و توثيق نايبان رسيده، و در واقع نشانيهاي عيني و دليلهاي مشهود بر صحت ادعايشان در نيابت و وساطت از امام غايب بوده و سبب اطمينان قلب بيشتر شيعيان ميشده است. هر چند اين رويدادها شخصي و خصوصي بوده، امّا مجموع آنها كه به وسيلة راويان مطمئن و در كتب معتبر و مؤلّفان محقّق نقل شده، امروزه براي ما نيز اطمينانآور است به ويژه كه مضمون اين اخبار خود نشان دهندة صحت و راست بودنشان است و اينك چند نمونه:
1ـ حسن بن فضل يماني ـ ضمن حديثي طولاني ـ گويد: «از سه مطلبي كه به خاطر داشتم دو تاي آنها را نوشتم و سومي را به احتمال آنكه ناخوشايند باشد ذكر نكردم. امّا جوابي كه به من رسيد هم دربارة دو مطلبي بود كه نوشته بودم و هم راجع به سومين مطلب كه در دل نگهداشته و ننوشته بودم».4
2ـ نصربن صالح نقل كرد كه: «مردي از اهل بلخ پنج دينار با نامهاي كه اسمش را در آن عوضي نوشته بود فرستاد. پاسخ وصول پول به او رسيد با نام اصلياش و نسبش و دعا براي او».5
نمونههاي ديگر از اشراف بر ضماير و آگاهي از وقايع و نهانداني وليّ حقتعالي را در توقيعات ديگري نيز كه تحت موضوعات مختلف ـ مخصوصاً توقيعات دربارة اموال رسيده به امام ـ نقل شده است ميبينيم. به بيان ديگر حضرت به گونههاي مختلف با بيان حقايق پنهاني اثبات صحت امامت و ولايت خود و سفارت نايبان را ميفرموده است تا براي طالبان حقيقت ترديدي بر جا نماند.
2. مسائل مربوط به غيبت امام
دشمني بسيار شديد با مصلح موعود و تفحص براي پيدا كردن و قتلش، امكان آشكار شدنش را از بين برده بود و شبهاتي كه جعفر، برادر امام حسن عسكري(ع)، ايجاد كرده بود و مردم را به خود دعوت ميكرد نيز مزيد بر علت بود. اين همه، اشكالاتي را به اذهان القا ميكرد، كه بر حسب وظيفة ارشادي و هدايتي كه امام دارد بايد پاسخگوي آنها و بر طرف كنندة شبهات باشد.
تعدادي از توقيعات مستقيماً در اطراف مسايل طرح شده راجع به «غيبت» است، مانند نهي از بردن نام امام غايب و مشخص نكردن وقت ظهور و سبب غيبت و اموري از اين گونه.
به عنوان مثال: محمّد بن همّام از محمّد بن عثمان ـ دومين نايب خاصّ امام غايب(ع) ـ نقل ميكند كه توقيعي به خطي كه ميشناختم برايم رسيد، بدين مضمون: «هر كس در جمعي از مردم نام مرا ببرد [كه موجب معرفي و گرفتاريام شود] لعنت خدا بر او باد».
همين راوي گويد: از زمان فرج پرسيدم، جواب رسيد:
«كساني كه وقت [براي ظهور من] تعيين ميكنند، دروغ ميگويند [كه آن را جز خدا كسي نميداند]».6
3. جواب مسائل اعتقادي
توقيعاتي كه از ناحية مقدس امام غايب(ع) صادر شده، شماري از آنها در پاسخ پرسشهايي است كه راجع به مسائل عقيدتي و ايماني است .
اين سؤالات غالباً در موضوع امامت و غيبت امام است كه در آن زمان مسئلة روز و ماية اختلاف فرقههاي مسلمانان بوده است و برخي تا امروز هم مورد بحث و گفتوگوست. اينك ترجمة چند توقيع نقل ميشود:
گروهي از شيعه در اين موضوع اختلاف كردند كه خداي ـ عزوجل ـ آفريدن و روزي دادن را به ائمه(ع) تفويض كرده. عدهاي گفتند: اين محال است و چنين نسبتي به خداي تعالي جايز نيست؛ زيرا جز خدا بر خلق اجسام قادر نيست. دستهاي ديگر گفتند: [چنين نيست] بلكه خداي تعالي ائمه را بر اين كار توانا كرده است و [آفرينش را] به آنان واگذار كرده، از اين رو ميآفرينند و روزي ميدهند. در اين مسئله به شدت با يكديگر نزاع ميكردند.
يكي از آنان گفت: شما را چه شده؟ چرا به
ابوجعفر محمدبن عثمان عمري مراجعه نميكنيد كه از او بپرسيد، تا در ابن باب حقّ مطلب را برايتان روشن كند، به راستي [اكنون] او راه به سوي صاحب الامر است. آن گروه به [حلّ مسئله توسط] ابو جعفر راضي شدند و به پيشنهادش جواب قبول دادند، پس مسئله را نوشتند و به سويش فرستادند. از طرف حضرت برايشان توقيعي آمد كه رونوشت آن اين است:
«به درستي خداي تعالي است كه اجسام را آفريد و روزيها را تقسيم كرد، كه او جسم نيست و در جسم هم حلول نكرده « لَيسَ كَمِثلِه شيءٌ و هُوَ السَّميعُ العَليم» هيچ چيز مانند او نيست و اوست شنوا و دانا. امّا ائمه(ع) از خداي تعالي سؤال ميكنند، پس او ميآفريند، و ميخواهند، پس او روزي ميدهد، براي اجابت كردن درخواستشان و بزرگداشت حقّشان».7
چنانكه ملاحظه ميشود پاسخ امام به نزاع كنندگان بسيار سنجيده و عميق است؛ زيرا در حالي كه تضادي با اصل توحيد اسلامي ندارد و شريكي براي آفريدگار پيش نميآورد، مقام رفيع و حقّ والاي ائمه را در بارگاه الهي و استجابت دعايشان ميرساند.
4. اموال رسيده به امام
شماري از توقيعات دربارة اموالي است كه شيعيان به عنوان خمس و ديگر وجوه شرعي توسط وكلا يا نايبان خاص به حضور امام زمان(ع) ميفرستادند، نمونهاي دراينباره نقل ميشود:
محمدبن شاذان نيشابوري گويد:
نزد من پانصد درهم كه ـ بيست درهم كسر داشت ـ جمع شده بود، دوست نداشتم [پولي كه ميفرستم] اين مقدارش كم باشد. بدين جهت از مال خود بيست درهم وزن كرده به آن افزودم و به اسدي [وكيل امام] دادم، امّا از اينكه كمبودي داشته و من آن را كامل كردهام چيزي ننوشتم. جواب نامه رسيد: «پانصد درهم كه بيست درهم از تو بود به ما رسيد...».8
5. تكذيب مدّعيان
پنهان زيستي امام عصر(ع) بهانه و وسيلهاي فريبنده براي مدّعيان دروغگو بود، كه عقايد ديني ناآگاهان را وسيلة سودجويي و رياست خود قرار دهند.
در چنين موقعيتي براي اينكه حقيقت پوشيده نماند و مردم دچار اشتباه نشوند، از سوي امام(ع)، توسط سفيران چهارگانه ـ به خصوص نوبختي ـ توقيعاتي در مذمّت، تكذيب و لعن آن دروغگويان صادر شده كه به يك نمونه بسنده ميكنيم:
شيخ طوسي در معرفي كساني كه از سوي حضرت مهدي(ع) مذمت شدهاند مينويسد: «كساني كه ادعاي بابيّت (واسطة بين امام و مردم بودن) كردهاند، نخستين آنها «شريعي» است. او از مصاحبان امام هادي و امام عسكري(ع) بود، امّا بر خدا و حجتهاي الهي دروغ بست و نسبتهايي به آنان داد كه از آن بيزار بودند. شيعيان او را لعنت كردند و از وي دوري جستند و توقيع امام در لعن و دوري كردن از وي نيز صادر شد. سپس قول به كفر و الحاد نيز از او آشكار شد».9
پينوشتها
1. ر.ك به: منتهيالارب في لغة العرب، لغتنامة دهخدا، لسان العرب.
2. مانند اين توقيع كه شيخ صدوق از امام عسكري(ع) نقل كرده: «پنداري است باطل كه مخالفان ميخواهند با كشتن ما اين نسل پاك را منقطع گردانند كه خداي عزّ و جلّ گفتارشان را تكذيب كرده است، و سپاس خداي را بر اين نعمت» (كمالالدين، ص 407؛ نيز نگاه كنيد به: سفينة البحار، ج 2، ص 676.
3. ر.ك: الذريعه، ج 8، ص 237.
4. صدوق، محمدبن علي بن حسين، كمال الدّين و تمام النّعمة، ص 490، ح 13.
5. همان، ص 488، ح 10.
6. همان، ص 483، ح 3.
7. طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبة، ص 178.
8. همان، ص 258؛ كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، ج 1، صص 323 ـ 324.
9. همان، ص 244.
منبع: برگرفته از كتاب نشاني از امام غايب(علیه السلام)، بازنگري و تحليل توقيعات. الف