نام و نسب سفياني
نويسنده:سید نذیر الحسنی
ترجمه سید شاهپور حسینی
ترجمه سید شاهپور حسینی
همان گونه كه روايات تأكيد ميكنند، او از نوادگان و از نسل «ابوسفيان» است و به همين دليل هم به او «سفياني» گفته ميشود؛ گرچه در مورد نام پدرش، بين اينكه «عنبسه» يا «عتبه» يا «معاويه» يا «يزيد» باشد، اختلاف نظر وجود دارد، از امام علي(ع) روايت است كه ايشان فرمود:
پسر جگرخوار از سرزمين بيآب و علف خارج ميشود... نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از نسل ابوسفيان است.10
در حديث ديگري از شیخ طوسي آمده است كه سفياني از فرزندان «عتبة بن ابوسفيان» است.11
امام علي(ع) در نامهاي به «معاويه»، سفياني را از شمار آنان دانسته و فرموده است:
مردي از فرزندانت شوم و ملعون و بينزاكت و تيره دل و بيمار و قسيّالقلب است و خداوند رحمت و عطوفت را از دل او گرفته است، گويي اكنون او را ميبينيم. مادرش از قبيلة بنيكلب است و اگر بخواهم نام او را ميگويم و توصيف ميكنم، او فرزند كسي است كه سپاهي را به مدينه گسيل ميدارد. آنها وارد آن شهر ميشوند و به قتل و كشتار و هتك حرمت و تجاور ميپردازند و از ميان آنها مردي پرهيزكار و مخلص پا به فرار ميگذارد... .12
از امام باقر(ع) روايت شده كه او از نسل «خالد بن يزيد بن ابوسفيان» است.13
و از امام علي بن الحسين(ع) نقل شده كه حضرت او را از فرزندان «عنبسة بن ابوسفيان»14 به شمار آورده و برخي روايات نام او را «عبدالله»15 گفتهاند كه اين مطلب نزد علماي اهل سنّت مشهور است. امّا رأي مشهور اين است كه نام او «عثمان» از فرزندان «عنبسة ابن ابوسفيان» است و همه ميدانند كه ابوسفيان پنج فرزند به نامهاي «عتبة»، «معاويه»، «يزيد»، «عنبس» و «حنظله» داشت.
چيزي كه در مورد آن در تمام اين روايات اتّفاق نظر وجود دارد. اين است كه او از نوادگان ابوسفيان بوده و قدر به يقين هم همان است.
اقدامات سفیانی
با بررسي و مطالعة دقيق احاديث اهل بيت(ع) در مورد زمان خروج سفياني و جريانهاي هم زمان آن درمييابيم كه اين حركت، حركتي سريع و برقآسا بوده و فاصلة زماني چنداني با ظهور امام مهدي(ع) ندارد امام صادق(ع) مدّت زمان خروج او را از ابتدا تا آخر 15 ماه ذكر نمودهاند كه او 6 ماه آن را به جنگ ميپردازد و هنگامي كه مناطق پنج گانه «دمشق»، «اردن»، «حمص»، «حلب» و «قنسرين» را تصرّف كند؛ دقيقاً 9 ماه و نه يك روز بيشتر حكومت ميكند.16 برخي روايات دورة حكومت او را به اندازة مدّت بارداري يك زن (يعني 9 ماه) دانستهاند و با توجّه به اين دوره و جنگها و فتحهاي او در آن مدّت كوتاه و فرجام او به دست سپاهيان امام زمان(ع)، به اين نتيجه ميرسيم كه اين رويدادها بسيار سريع و برقآسا روي ميدهد. در اينجا به اختصار و نه مفصّل به ذكر كارها و اقدامات او ميپردازيم زيرا كه روايات صحيحه در مورد جزئيات آن رويدادها اختلاف نظر دارند.
1. کشتار علويان و شيعيان اهل بيت(ع)
علويان در طول تاريخ يا بر ظلم و انحراف شوريدهاند يا مانند آتشفشانِ خاموش و هر لحظه منتظر فرصت مناسب بودهاند. هيچ گاه آتش و انقلاب آنان خاموش نشده و همواره نشانههاي شعله و دود اين آتش پديدار بوده است. بنابراين ميبينيم كه حاكمان بدسرشت، علويان و شيعيان اهل بيت(ع) را در رأس مخالفان خود قرار ميدادند و علويان و شيعيان اين مضمون را از گفتار ائمه(ع) دريافتهاند. امام صادق(ع) ميفرمايد:
ما و خاندان ابوسفيان دو خانوادهايم كه به خاطر خدا دشمن هم شديم. ما ميگفتيم خداوند راست ميگويد و آنها ميگفتند: دروغ ميگويد، ابوسفيان با پيامبر(ص) جنگيد، معاوية بن ابي سفيان با علي(ع)، يزيد بن معاويه با حسين بن علي(ع) و سفياني هم با قائم(عج) ميجنگد.17
پيروان و دوستداران آنها نيز چنين سرنوشتي داشتند و راه آنان را ادامه دادند و با مشكلات و دشواريهاي بسياري در طول تاريخ دست و پنجه نرم كردند و براي درك بهتر اين مصيبتها، تنها مراجعه به كتاب مقاتل الطّالبيين ابوالفرج كفايت ميكند. با مطالعة تاريخ تشيّع و علويان درمييابيم كه اعمال و رفتار و كردار سفياني چيز جديدي نيست بلكه او نيز همانند حاكمان ظالم و ستمپيشة گذشته راه قتل و تبعيد و شكنجه اختيار مينمايد، از امام صادق(ع) روايت است كه ميفرمايد:
روزي را ميبينم كه سفياني وارد كوفه شده و ندا ميدهد: هر كس سر يكي از شيعيان علي را بياورد هزار درهم جايزه ميبرد، و همسايه عليه همسايه ميشود و ميگويد فلاني جزو آنهاست و گردنش را ميزند و هزار درهم ميگيرد، و حكومتتان در آن موقع تحت سيطرة فاسدان قرار ميگيرد.18
امام باقر(ع) ميفرمايد:
سفياني و همراهانش خروج ميكنند. در آن زمان تصميم و هدفي جز اذيّت و آزار و قتل خاندان محمّد(ص) و شيعيان آنها را ندارد، گروهي را به كوفه ميفرستد و جمعي از شيعيان اهل بيت(ع) را به قتل رسانده و بسياري را به دار ميآويزد.19
احاديث ديگري نيز وجود دارد كه بيانگر كارها و مأموريتهايي اعم از كشتار و تبعيد شيعيان است كه اين فاسق انجام ميدهد.
2. قتل علما و مخالفان و مجازات سخت زنان و كودكان
اين ويژگي بارز مفسدان براي ترساندن مردم و ايجاد رعب و وحشت در دل آنان است، آنها در ابتدا تلاش ميكنند علما و دانشمندان را با خود همراه كرده و در صورت مخالفت، آنها را به قتل ميرسانند، آنها در حقيقت ميخواهند علما را جذب خود كنند تا جنايتها و كارهاي آنها را توجيه كرده و به آنها مشروعيّت بخشند.
در حديثي آمده است: سفياني بدترين حاكمي است كه علما و اهل فضيلت را به قتل ميرساند و آنها را نابود ميكند، در ابتدا از آنها كمك ميخواهد، اگر كسي سرپيچي كند، او را به قتل ميرساند.20 نقل شده كه هر كس نافرماني كند سفياني او را ميكشد و با ارّه تكّهتكّه ميكند، «ابن عبّاس» ميگويد:
سفياني ميآيد و جنگي به پا ميكند كه شكم زنان را ميدرد و كودكان را در ديگ21 ميجوشاند.
امام باقر(ع) او را بدترين مردم توصيف كرد و ميفرمايد:
اگر سفياني را ببيني، او بدترين مردمان است او سرخروي، با موهاي بور است و هرگز خدا را عبادت نكرده است.22
3. به اشغال درآوردن مناطق مختلف
روايتهاي تاريخي حاكي از آن است كه سفياني از كشورهاي مسيحي روم [اروپا] ميآيد و صليب به گردن دارد، از «بشر بن غالب» روايت شده كه گفته است:
سفياني با پيروزي از كشورهاي غربي ميآيد و صليب بر گردن دارد.23
جنگش را از مناطق پنجگانهاي كه روايتها به آن اشاره شده، آغاز ميكند. مناطق پنجگانه عبارتند از «دمشق»، «اردن»، «حمص»، «حلب» و «قنسرين» و به بيان ديگر او جنگ خود را از سرزمين شام آغاز ميكند و بر آن چيره ميشود سپس از آنجا به عراق و حجاز ميرود. برخي روايات تأكيد كردهاند كه او با برخي شخصيّتها مانند «اصهب» و «ابقع» ميجنگد و شايد اين نامها، كنايه از شخصيّتهاي بزرگ اقوام اين مناطق باشد. امام باقر(ع) ميفرمايد:
سفياني با ابقع ميجنگد و او و افرادش را به قتل ميرساند، سپس اصهب را ميكشد و مقصد بعدي او، عراق است. او سپاهش را از قرقيسيا عبور ميدهد و آنها در آنجا به جنگ ميپردازند و سفياني سپاه ديگري به كوفه روانه ميكند.24
«قرقيسيا» شهر كوچكي است كه در تلاقی«رود خابور» به رود فرات قرار دارد و در آنجا رود خابور به رود فرات ميريزد. اين منطقه ميان سه كشور «عراق»، «تركيه» و «سوريه» قرار دارد.
روايتها حاكي از وقوع چندين جنگ ميان تركها و سپاه سفياني و ميان سفياني و ديگر سپاهها است. اين جنگها بر سر گنجي واقع در رود فرات است كه آن را كوهي از طلا و به قولي نقره دانستهاند و لازم به ذكر است كه هيچ يك از طرفين جنگ به خاطر مشغول شدن به كارهاي ديگر نميتوانند آن گنج را به دست آورند. ممكن است مراد از اين گنج ثروت اين منطقه اعمّ از وفور آب و منابع طبيعي آن باشد و البتّه خداوند آگاهتر از همه به امور است.
چيزي كه وجود اين احتمال را بيشتر ميكند نرسيدن هيچ يك از طرفهاي درگير به اين گنج است زيرا در آن زمان اين منطقه، منطقة جنگي بدون آرامش و استقرار است و اين مانع آن ميشود كه گنج آن نمايان شود.
سفياني وارد كوفه ميشود و به جنگ و كشتار ميپردازد. روايتها از مردي به نام «شيصباني» نام ميبرند كه در كوفه با سفياني ميجنگد. جابر جعفي ميگويد:
از امام باقر(ع) در مورد سفياني پرسيدم فرمود:
قبل از سفياني شيصباني از كوفه بيرون ميآيد، همچنان كه آب از زمين ميجوشد، او هم خروج ميكند.25
اين فاسق پس از استقرار پيدا كردن، همانند ديگر متكبّران ستم پيشه كه طمعشان پايانناپذير نيست، سپاهش را به حجاز گسيل ميدارد و بنابر برخي احاديث، سپاه او وارد مدينه ميشود و به غارت و ويراني و چپاول ميپردازد. در برخي روايتها چنين نقل شده است كه سفياني سپاهي را به مدينه ميفرستد و دستور قتل هاشميان، حتّي زنان آبستن آنها ميدهد... .26
سپس او سپاهش را به مكّه اعزام ميكند و آن نشانة وعده داده شده، يعني فرو رفتن در زمين [خسف بيداء] اتّفاق ميافتد. در اين هنگام قدرت سفياني شروع به افول ميكند تا اينكه امام زمان(عج) ظهور ميكند و جنگهاي وعده داده شده به رهبري او و ياري پيروانش از يمن و خراسان و عراق و ديگران آغاز ميشود. اين جنگها به رهبري كسي است كه وعدة پيروزي و چيرگي بر دشمنان به او داده شده است. سپاه سفياني به تدريج از مناطق اشغالي، شكست خورده و عقبنشيني ميكند.
سپس آن نبرد بزرگ ميان سپاه امام و سپاه سفياني به نام جنگ فتح قدس آغاز ميشود. سپاه سفياني از درون شروع به نابودی و متلاشي شدن ميكند و خود سفياني نيز پس از چندين جنگ در شام و قدس به دست سپاه امام كشته ميشود و به اين ترتيب جنبش امام, عصر نويني را آغاز ميكند.
پينوشتها:
1. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 59.
2. كنز العمال، ج 11، ص 116.
3. فيض الغدير شرح الجامع الصغير، ج 1، ص 492.
4. النعماني، الغيبة، ص 300.
5. همان، ص 301.
6. همان, ص 301.
7. همان، ص 371.
8. الطوسي، الغيبة، ص 435.
9. الكافي، ج 8، ص 274.
10 . بحارالانوار، ج 52، ص 205.
11. همان، ج 53، 213.
12. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 309.
13. عصر الظهور، ص 106، به نقل از محفوظ ابن هماد، ص 75.
14. الطوسي، الغيبة، ص 270
15. بحارالانوار، ج 53، ص 208.
16. النعماني، كتاب الغيبة، ص 300.
17. الشيخ الصدوق، معاني الاخبار، ص 346.
18. الطوسي، الغيبة، ص 405.
19. بحارالانوار، ج 52، ص 222.
20. الفتن الابن حماد، ص 76.
21. همان، ص 285.
22. النعماني، الغيبة، ص 306.
23. الطوسي، كتاب الغيبة، ص 278.
24. النعماني، الغيبة، ص 280.
25. همان، ص 302.
26. الفتن، ابن حماد، ص 201.
منبع:ماهنامه موعود شماره 90 الف
پسر جگرخوار از سرزمين بيآب و علف خارج ميشود... نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از نسل ابوسفيان است.10
در حديث ديگري از شیخ طوسي آمده است كه سفياني از فرزندان «عتبة بن ابوسفيان» است.11
امام علي(ع) در نامهاي به «معاويه»، سفياني را از شمار آنان دانسته و فرموده است:
مردي از فرزندانت شوم و ملعون و بينزاكت و تيره دل و بيمار و قسيّالقلب است و خداوند رحمت و عطوفت را از دل او گرفته است، گويي اكنون او را ميبينيم. مادرش از قبيلة بنيكلب است و اگر بخواهم نام او را ميگويم و توصيف ميكنم، او فرزند كسي است كه سپاهي را به مدينه گسيل ميدارد. آنها وارد آن شهر ميشوند و به قتل و كشتار و هتك حرمت و تجاور ميپردازند و از ميان آنها مردي پرهيزكار و مخلص پا به فرار ميگذارد... .12
از امام باقر(ع) روايت شده كه او از نسل «خالد بن يزيد بن ابوسفيان» است.13
و از امام علي بن الحسين(ع) نقل شده كه حضرت او را از فرزندان «عنبسة بن ابوسفيان»14 به شمار آورده و برخي روايات نام او را «عبدالله»15 گفتهاند كه اين مطلب نزد علماي اهل سنّت مشهور است. امّا رأي مشهور اين است كه نام او «عثمان» از فرزندان «عنبسة ابن ابوسفيان» است و همه ميدانند كه ابوسفيان پنج فرزند به نامهاي «عتبة»، «معاويه»، «يزيد»، «عنبس» و «حنظله» داشت.
چيزي كه در مورد آن در تمام اين روايات اتّفاق نظر وجود دارد. اين است كه او از نوادگان ابوسفيان بوده و قدر به يقين هم همان است.
اقدامات سفیانی
با بررسي و مطالعة دقيق احاديث اهل بيت(ع) در مورد زمان خروج سفياني و جريانهاي هم زمان آن درمييابيم كه اين حركت، حركتي سريع و برقآسا بوده و فاصلة زماني چنداني با ظهور امام مهدي(ع) ندارد امام صادق(ع) مدّت زمان خروج او را از ابتدا تا آخر 15 ماه ذكر نمودهاند كه او 6 ماه آن را به جنگ ميپردازد و هنگامي كه مناطق پنج گانه «دمشق»، «اردن»، «حمص»، «حلب» و «قنسرين» را تصرّف كند؛ دقيقاً 9 ماه و نه يك روز بيشتر حكومت ميكند.16 برخي روايات دورة حكومت او را به اندازة مدّت بارداري يك زن (يعني 9 ماه) دانستهاند و با توجّه به اين دوره و جنگها و فتحهاي او در آن مدّت كوتاه و فرجام او به دست سپاهيان امام زمان(ع)، به اين نتيجه ميرسيم كه اين رويدادها بسيار سريع و برقآسا روي ميدهد. در اينجا به اختصار و نه مفصّل به ذكر كارها و اقدامات او ميپردازيم زيرا كه روايات صحيحه در مورد جزئيات آن رويدادها اختلاف نظر دارند.
1. کشتار علويان و شيعيان اهل بيت(ع)
علويان در طول تاريخ يا بر ظلم و انحراف شوريدهاند يا مانند آتشفشانِ خاموش و هر لحظه منتظر فرصت مناسب بودهاند. هيچ گاه آتش و انقلاب آنان خاموش نشده و همواره نشانههاي شعله و دود اين آتش پديدار بوده است. بنابراين ميبينيم كه حاكمان بدسرشت، علويان و شيعيان اهل بيت(ع) را در رأس مخالفان خود قرار ميدادند و علويان و شيعيان اين مضمون را از گفتار ائمه(ع) دريافتهاند. امام صادق(ع) ميفرمايد:
ما و خاندان ابوسفيان دو خانوادهايم كه به خاطر خدا دشمن هم شديم. ما ميگفتيم خداوند راست ميگويد و آنها ميگفتند: دروغ ميگويد، ابوسفيان با پيامبر(ص) جنگيد، معاوية بن ابي سفيان با علي(ع)، يزيد بن معاويه با حسين بن علي(ع) و سفياني هم با قائم(عج) ميجنگد.17
پيروان و دوستداران آنها نيز چنين سرنوشتي داشتند و راه آنان را ادامه دادند و با مشكلات و دشواريهاي بسياري در طول تاريخ دست و پنجه نرم كردند و براي درك بهتر اين مصيبتها، تنها مراجعه به كتاب مقاتل الطّالبيين ابوالفرج كفايت ميكند. با مطالعة تاريخ تشيّع و علويان درمييابيم كه اعمال و رفتار و كردار سفياني چيز جديدي نيست بلكه او نيز همانند حاكمان ظالم و ستمپيشة گذشته راه قتل و تبعيد و شكنجه اختيار مينمايد، از امام صادق(ع) روايت است كه ميفرمايد:
روزي را ميبينم كه سفياني وارد كوفه شده و ندا ميدهد: هر كس سر يكي از شيعيان علي را بياورد هزار درهم جايزه ميبرد، و همسايه عليه همسايه ميشود و ميگويد فلاني جزو آنهاست و گردنش را ميزند و هزار درهم ميگيرد، و حكومتتان در آن موقع تحت سيطرة فاسدان قرار ميگيرد.18
امام باقر(ع) ميفرمايد:
سفياني و همراهانش خروج ميكنند. در آن زمان تصميم و هدفي جز اذيّت و آزار و قتل خاندان محمّد(ص) و شيعيان آنها را ندارد، گروهي را به كوفه ميفرستد و جمعي از شيعيان اهل بيت(ع) را به قتل رسانده و بسياري را به دار ميآويزد.19
احاديث ديگري نيز وجود دارد كه بيانگر كارها و مأموريتهايي اعم از كشتار و تبعيد شيعيان است كه اين فاسق انجام ميدهد.
2. قتل علما و مخالفان و مجازات سخت زنان و كودكان
اين ويژگي بارز مفسدان براي ترساندن مردم و ايجاد رعب و وحشت در دل آنان است، آنها در ابتدا تلاش ميكنند علما و دانشمندان را با خود همراه كرده و در صورت مخالفت، آنها را به قتل ميرسانند، آنها در حقيقت ميخواهند علما را جذب خود كنند تا جنايتها و كارهاي آنها را توجيه كرده و به آنها مشروعيّت بخشند.
در حديثي آمده است: سفياني بدترين حاكمي است كه علما و اهل فضيلت را به قتل ميرساند و آنها را نابود ميكند، در ابتدا از آنها كمك ميخواهد، اگر كسي سرپيچي كند، او را به قتل ميرساند.20 نقل شده كه هر كس نافرماني كند سفياني او را ميكشد و با ارّه تكّهتكّه ميكند، «ابن عبّاس» ميگويد:
سفياني ميآيد و جنگي به پا ميكند كه شكم زنان را ميدرد و كودكان را در ديگ21 ميجوشاند.
امام باقر(ع) او را بدترين مردم توصيف كرد و ميفرمايد:
اگر سفياني را ببيني، او بدترين مردمان است او سرخروي، با موهاي بور است و هرگز خدا را عبادت نكرده است.22
3. به اشغال درآوردن مناطق مختلف
روايتهاي تاريخي حاكي از آن است كه سفياني از كشورهاي مسيحي روم [اروپا] ميآيد و صليب به گردن دارد، از «بشر بن غالب» روايت شده كه گفته است:
سفياني با پيروزي از كشورهاي غربي ميآيد و صليب بر گردن دارد.23
جنگش را از مناطق پنجگانهاي كه روايتها به آن اشاره شده، آغاز ميكند. مناطق پنجگانه عبارتند از «دمشق»، «اردن»، «حمص»، «حلب» و «قنسرين» و به بيان ديگر او جنگ خود را از سرزمين شام آغاز ميكند و بر آن چيره ميشود سپس از آنجا به عراق و حجاز ميرود. برخي روايات تأكيد كردهاند كه او با برخي شخصيّتها مانند «اصهب» و «ابقع» ميجنگد و شايد اين نامها، كنايه از شخصيّتهاي بزرگ اقوام اين مناطق باشد. امام باقر(ع) ميفرمايد:
سفياني با ابقع ميجنگد و او و افرادش را به قتل ميرساند، سپس اصهب را ميكشد و مقصد بعدي او، عراق است. او سپاهش را از قرقيسيا عبور ميدهد و آنها در آنجا به جنگ ميپردازند و سفياني سپاه ديگري به كوفه روانه ميكند.24
«قرقيسيا» شهر كوچكي است كه در تلاقی«رود خابور» به رود فرات قرار دارد و در آنجا رود خابور به رود فرات ميريزد. اين منطقه ميان سه كشور «عراق»، «تركيه» و «سوريه» قرار دارد.
روايتها حاكي از وقوع چندين جنگ ميان تركها و سپاه سفياني و ميان سفياني و ديگر سپاهها است. اين جنگها بر سر گنجي واقع در رود فرات است كه آن را كوهي از طلا و به قولي نقره دانستهاند و لازم به ذكر است كه هيچ يك از طرفين جنگ به خاطر مشغول شدن به كارهاي ديگر نميتوانند آن گنج را به دست آورند. ممكن است مراد از اين گنج ثروت اين منطقه اعمّ از وفور آب و منابع طبيعي آن باشد و البتّه خداوند آگاهتر از همه به امور است.
چيزي كه وجود اين احتمال را بيشتر ميكند نرسيدن هيچ يك از طرفهاي درگير به اين گنج است زيرا در آن زمان اين منطقه، منطقة جنگي بدون آرامش و استقرار است و اين مانع آن ميشود كه گنج آن نمايان شود.
سفياني وارد كوفه ميشود و به جنگ و كشتار ميپردازد. روايتها از مردي به نام «شيصباني» نام ميبرند كه در كوفه با سفياني ميجنگد. جابر جعفي ميگويد:
از امام باقر(ع) در مورد سفياني پرسيدم فرمود:
قبل از سفياني شيصباني از كوفه بيرون ميآيد، همچنان كه آب از زمين ميجوشد، او هم خروج ميكند.25
اين فاسق پس از استقرار پيدا كردن، همانند ديگر متكبّران ستم پيشه كه طمعشان پايانناپذير نيست، سپاهش را به حجاز گسيل ميدارد و بنابر برخي احاديث، سپاه او وارد مدينه ميشود و به غارت و ويراني و چپاول ميپردازد. در برخي روايتها چنين نقل شده است كه سفياني سپاهي را به مدينه ميفرستد و دستور قتل هاشميان، حتّي زنان آبستن آنها ميدهد... .26
سپس او سپاهش را به مكّه اعزام ميكند و آن نشانة وعده داده شده، يعني فرو رفتن در زمين [خسف بيداء] اتّفاق ميافتد. در اين هنگام قدرت سفياني شروع به افول ميكند تا اينكه امام زمان(عج) ظهور ميكند و جنگهاي وعده داده شده به رهبري او و ياري پيروانش از يمن و خراسان و عراق و ديگران آغاز ميشود. اين جنگها به رهبري كسي است كه وعدة پيروزي و چيرگي بر دشمنان به او داده شده است. سپاه سفياني به تدريج از مناطق اشغالي، شكست خورده و عقبنشيني ميكند.
سپس آن نبرد بزرگ ميان سپاه امام و سپاه سفياني به نام جنگ فتح قدس آغاز ميشود. سپاه سفياني از درون شروع به نابودی و متلاشي شدن ميكند و خود سفياني نيز پس از چندين جنگ در شام و قدس به دست سپاه امام كشته ميشود و به اين ترتيب جنبش امام, عصر نويني را آغاز ميكند.
پينوشتها:
1. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 59.
2. كنز العمال، ج 11، ص 116.
3. فيض الغدير شرح الجامع الصغير، ج 1، ص 492.
4. النعماني، الغيبة، ص 300.
5. همان، ص 301.
6. همان, ص 301.
7. همان، ص 371.
8. الطوسي، الغيبة، ص 435.
9. الكافي، ج 8، ص 274.
10 . بحارالانوار، ج 52، ص 205.
11. همان، ج 53، 213.
12. كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 309.
13. عصر الظهور، ص 106، به نقل از محفوظ ابن هماد، ص 75.
14. الطوسي، الغيبة، ص 270
15. بحارالانوار، ج 53، ص 208.
16. النعماني، كتاب الغيبة، ص 300.
17. الشيخ الصدوق، معاني الاخبار، ص 346.
18. الطوسي، الغيبة، ص 405.
19. بحارالانوار، ج 52، ص 222.
20. الفتن الابن حماد، ص 76.
21. همان، ص 285.
22. النعماني، الغيبة، ص 306.
23. الطوسي، كتاب الغيبة، ص 278.
24. النعماني، الغيبة، ص 280.
25. همان، ص 302.
26. الفتن، ابن حماد، ص 201.
منبع:ماهنامه موعود شماره 90 الف