سفياني(4)
فرضيه اول: ظهور سفياني نشانه اي حتمي براي ظهور
اين نظريه ي مشهور درباره ي سفياني است، بلکه بايد گفت کسي - دست کم در شيعه - برخلاف آن اظهارنظر قطعي و کتبي نکرده، گرچه نقض و ابرام هايي درباره ي آن صورت گرفته است. مرحوم صدر ضمن پذيرش اين روايات به چهار مورد از نقاط ضعف اخبار سفياني اشاره کرده، ولي از وجود سفياني هاي تاريخي سخني نگفته است. وي احتمال اين که سفياني همان دجال باشد را بررسي کرده، اما به جزئيات اين روايات نمي پردازد. (1)
استاد اميني ضمن اشاره به احتمال جعل درباره ي احاديث سفياني مي نويسد: «به صرف احتمال و وجود يک مدعي باطل، نمي شود حکم به مجعوليت و بطلان کرد. » (2) در نوشته ديگري اخبار مربوط به نام و نسب سفياني و هم چنين ارتباط او با دولت بني عباس تضعيف و سمبليک بودن سفياني تقويت شده است. نويسنده ضمن بيان احتمال جعل در اين اخبار، آن را دليلي بر سوء استفاده از آنها دانسته و در عين حال جزئياتي را که درباره ي سفياني نقل شده، پذيرفته است. (3) نگارنده به کتاب يا مقاله ي ديگري که اخبار سفياني را نقد کرده باشد برخورد نکرد و سه مورد فوق هم گرچه اشکال هايي در اين باره بيان کرده اند، ليکن اصل روايات مربوط به اين نشانه را پذيرفته اند. غالب مؤلفان کتاب هاي مربوط به ظهور و نشانه ها، چند روايت درباره ي سفياني نقل کرده و توضيحاتي در اطراف آن داده اند، اما به مجموع روايات و اشکالاتي که متوجه آنهاست يا مدعيان تاريخي، اشاره اي نمي کنند.
اشکال هاي فرضيه
1. ارتباط ظهور سفياني با دولت هاي عباسي و اموي و مرواني
(53) احمد بن هوذه باهلي از ابراهيم بن اسحاق نهاوندي از عبدالله بن حماد انصاري از حسين بن علاء از عبدالله بن ابي يعفور از امام باقر عليه السلام نقل مي کند: براي فرزندان عباس و مرواني حادثه اي در قرقيسياء رخ خواهد داد که در آن جوان قدرتمند پير مي شود... سپس سفياني ظهور مي کند. (4)
(54) علي بن احمد بندنيجي از عبيدالله بن موسي علوي از محمد بن موسي از احمد بن ابي احمد از محمد بن علي قرشي از حسن بن جهم نقل کرده است: به امام رضا عليه السلام عرض کردم مي گويند سفياني وقتي قيام مي کند که سلطنت بني عباس از بين رفته است. فرمود دروغ مي گويند. او قيام مي کند در حالي که سلطنت آنان بر پاست. (5)
(55) محمد بن همام از جعفر بن مالک از علي بن عاصم از احمد بن محمد بن ابي نصر از امام رضا عليه السلام نقل مي کند: پيش از اين امر، سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح خروج مي کنند. پس اين چه حرف هايي است که اين و آن مي گويند؟ (6)
(56) در نقل ابن عقده از يحيي بن زکريا از يوسف بن کليب از حسن بن علي بن ابي حمزه از سيف بن عميره از ابوبکر حضرمي از امام باقر عليه السلام آمده است: بني عباس حتما به حکومت مي رسند سپس اختلاف خواهند کرد و ميان آنان تفرقه به وجود خواهد آمد آن گاه خراساني و سفياني يکي از مشرق و ديگري از مغرب قيام خواهند کرد و به سرعت به کوفه خواهند آمد. نابودي آنان به دست اين دو نفر
است و هيچ کس را باقي نخواهند گذاشت. (7)
در دو روايت از نشانه هاي پنج گانه نيز هلاکت عباسي و خروج سفياني در کنار هم ذکر شده است. (8) هم چنين است روايت ديگري که شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي آن را به اختلاف مضمون آورده اند: ولي در هر سه کتاب «اختلاف عباسيان و خروج سفياني» در کنار يکديگر ذکر شده است. (9)
اين گونه روايات در منابع اهل سنت به خصوص الفتن فراوان تر است؛ به طوري که مؤلف آن ابن حماد نام برخي از ابواب کتاب خود را اين گونه انتخاب کرده است: «باب 33 آن چه ميان بني عباس و اهل مشرق و سفياني و مرواني ها در سرزمين شام رخ مي دهد»؛ «باب 37 پرچم هاي سياه مهدي پس از پرچم هاي بني عباس و آن چه بين آنان و اصحاب سفياني و عباسي روي مي دهد». از روايات اهل سنت نيز در اين موضوع دو نمونه را ذکر مي کنيم:
(57) عبدالله بن مروان از پدرش از ابوعامر از ابواسماء از ثوبان (غلام پيامبر) نقل کرده است که رسول خدا از بني عباس و دولت آنان سخن گفت. سپس به ام حبيبه (همسرش و دختر ابوسفيان) رو کرد و فرمود: نابودي آنان به دست مردي از جنس اين زن است. (10)
(58) عبدالله بن مروان از ارطاه از تبيع از کعب الاحبار نقل مي کند: وقتي اختلاف دوم در بني عباس رخ داد - و اين بعد از خروج سفياني فرزند هند جگرخوار است و نابودي در آن خواهد بود - در اين هنگام منتظر حوادث ثنيه و تدمر (روستاي غربي سليمه و حص) باشيد که بني عباس و اهل مشرق پيروزمي شوند و زنان را اسير مي کنند و داخل کوفه مي شوند. (11)
2. شباهت با سفياني هاي تاريخ
مورد ديگر شباهت روايتي از نشانه هاي ظهور با گزارشي تاريخي و تطبيق آن دو بر سفياني دوم است:
(59) عبدالقدوس از ابوبکر بن ابي مريم از مشايخ خود نقل کرده است: در خواب به سفياني مي گويند برخيز و قيام کن. او از خواب بر مي خيزد ولي کسي را نمي بيند. مرتبه ي دوم هم اين اتفاق مي افتد. بار سوم به او گفته مي شود برخيز و ببين چه کسي بر در ايستاده است. سفياني سراغ در مي رود و مي بيند هفت يا نه نفر (18) با پرچم ايستاده اند و مي گويند ما ياران تو هستيم. او همراه آنان قيام مي کند و مردمي از روستاهاي وادي يابس او را پيروي مي کنند... والي دمشق در اين زمان از بني عباس است. (19)
ابن عساکر در تاريخ خود روايت مي کند: احمد بن حنبل از هيثم بن خارجه پرسيد خروج سفياني در دمشق هنگام حکومت ابن زبيده (محمد امين) چگونه بود؟ هيثم ضمن وصف او گفت: بارها از او خواستند قيام کند؛ ولي نپذيرفت: پس خطاب دمشقي و چند نفر ديگر تونلي زير خانه او کندند و شبانه وارد آن شده فرياد مي زدند: «قيام کن که وقتش رسيد» سفياني مي گفت: اين نداي شيطان است. در شب دوم اين کار تکرار شد، اما توجهي نکرد. در شب سوم، هم آمدند و صبح که شد خروج کرد. (20)
طبري پس از نقل گزارش خروج او گويد: «والي دمشق در اين زمان سليمان بن منصور عباسي بود». (21) نکته جالب اين که وليد بن مسلم - که روايتگر بيشترين اخبار ملاحم و فتن و نشانه هاي ظهور مهدي در اهل سنت به شمار مي رود - بارها گفته است اگر از سال 195ق يک روز هم باقي مانده باشد سفياني ظهور خواهد کرد و ابوالعميطر (علي بن عبدالله سفياني) در همان سال خروج کرد. (22)
پي نوشت ها:
1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الکبري، ص 267 به بعد.
2. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 222.
3. اسماعيلي، چشم به راه مهدي، ص 253 و 273.
4. «قال لي ابوجعفر الباقر عليه السلام ان لولد العباس والمرواني لوقعه بقرقيسياء يشيب فيها الغلام الحزور و يرفع الله عنهم النصر و يوحي الي الطير السماء و سباع الارض: اشبعي من لحوم الجبارين ثم يخرج السفياني» (نعماني، الغيبه، ص 315، باب 18، ح 12و محمدباقر مجلسي ، بحارالانوار، ج 52، ص 250 به نقل از: نعماني).
5. «قلت للرضا عليه السلام: ان اصلحک الله انهم يتحدثون ان السفياني يقوم و قد ذهب سلطان بني العباس. فقال: کذبوا انه ليقوم و ان سلطانهم لقائم» (نعماني، همان، ح 11).
6. «قبل هذا الامر السفياني واليماني والمرواني و شعيب بن صالح فکيف يقول هذا و هذا» (همان، ص 262، باب 14، ح 12).
7. «عن ابي جعفر عليه السلام: لابد ان يملک بنوالعباس فاذا ملکوا و اختلفوا و تشتت امرهم خرج عليهم الخراساني و السفياني هذا من المشرق و هذا من المغرب يستبقان الي الکوفه کفرسي رهان هذا من هاهنا و هذا من هاهنا حتي يکون هلاکهم علي ايديهما. اما انهما لا يبقون منهم احدا ابدا» (همان، ص 267، باب 14، ح 18) نعماني اين روايت را ضمن حديث طولاني ديگري با سند ديگر آورده است (همان، ص 264).
8. اين دو خبر در شماره هاي 32 و 33 ذکر شد.
9. شيخ صدوق، کمال الدين، ص 680؛ شيخ مفيد، الارشاد، ص 371؛ شيخ طوسي، الغيبه، 435 و ر. ک: نعماني، همان، ص 278 و 289، 149.
10. «عن النبي صلي الله عليه و اله انه قال لام حبيبه - و ذکر بني العباس و دولتهم فالتفت الي ام حبيبه ثم قال -؛ هلاکهم علي يدي رجل من جنس هذه» (الفتن، ص 201، ح 815).
11. «عن کعب قال اذا وقع الاختلاف الآخر في بني العباس - و ذلک بعد خروج ابن آکله الاکباد و في اختلافهم الآخر الفناء - فيحنئذ فانتظروا وقعه الثنيه و وقعه تدمر قريه غربي سلميه و وقعه بالحص عظيمه فيغلب بنوالعباس و اهل المشرق حتي تسبي نساءهم و يدخلوا الکوفه» (همان، ص 206، ح 832).
12. شيخ صدوق، همان، ص 680؛ در نعماني، الغيبه، ص 316، باب 18، ح 13 به جاي قنسرين، حلب آمده است.
13. الفتن، ص 189، ح 777 و ص 193، ح 792 و يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 91.
14. تاريخ طبري، ج 8، ص 415 و تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 390.
15. الفتن، ص 141، ح 579 و ص 207، ح 837.
16. نعماني، الغيبه، ص 317، باب 18، ح 16.
17. همان، ص 177 و 264.
18. در روايات ديگري از اهل سنت، تعداد ياران سفياني هفت نفر بيان شده است. ر. ک: الفتن، ص 18، ح 767 و ص193، ح 791.
19. «عن ابي بکر بن ابي مريم عن اشياخه قال: يؤتي السفياني في منامه فيقال له قم فاخرج فيقوم فلايجد احدا ثم يؤتي الثانيه فيقال مثل ذلک ثم يقال له الثالثه: قم فاخرج فانظر من علي باب دارک فينحدر في الثالثه علي باب دراه فاذا هو بسبعه او تسعه نفر معهم لواء فيقولون نحن اصحابک فيخرج فيهم و يتبعه ناس من قريات وادي اليابس فيخرج اليه صاحب دمشق ليلقاه و يقاتله فاذا نظر الي رايته انهزم. و والي دمشق يومئذ وال لبني العباس» (همان، ص 192).
20. ابن عساکر، تاريخ مدينه دمشق، ج 43، ص 27.
21. تاريخ طبري، ج 8، ص 415.
22. ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 9، ص 285 و ابن عساکر، همان، ص 27.
/خ